لغات قرآن با حرف زا

  • لغتنامه قرآنبدون تصویر

    زَکِیَّهً

    ترجمه زَکِیَّهً : طاهر- پاک – بی گناه

  • لغتنامه قرآنبدون تصویر

    زِلْزَالًا

    ترجمه زِلْزَالًا: زلزله (کلمه زلزال مانند کلمه زلزله مصدر و به معنای نوسان و تکان خوردن پی در پی است و این که در عبارت “إِذَا زُلْزِلَتِ ﭐلْأَرْضُ زِلْزَالَهَا ” فرمود زمین زلزله‏اش را سر می‏دهد به ما می‏فهماند که…

  • لغتنامه قرآنبدون تصویر

    زِلْزَالَهَا

    ترجمه زِلْزَالَهَا : زلزله اش (کلمه زلزال مانند کلمه زلزله مصدر و به معنای نوسان و تکان خوردن پی در پی است و این که در عبارت “إِذَا زُلْزِلَتِ ﭐلْأَرْضُ زِلْزَالَهَا ” فرمود زمین زلزله‏اش را سر می‏دهد به ما…

  • لغتنامه قرآنبدون تصویر

    زُلْزِلَتِ

    ترجمه زُلْزِلَتِ : لرزانده شد – متزلزل شد(در اصل حرف آخرش ساکن بوده که چون به یک ساکن دیگر رسیده اجباراً حرکت گرفته است )

  • لغتنامه قرآنبدون تصویر

    زُرُوعٍ

    ترجمه زُرُوعٍ : زراعتها

  • لغتنامه قرآنبدون تصویر

    زَلْزَلَهَ

    ترجمه زَلْزَلَهَ : زلزله – نوسان وتکان خوردن پی درپی

  • لغتنامه قرآنبدون تصویر

    زَعَمَ

    ترجمه زَعَمَ : پنداشت (زعم به معنای مطلق اعتقاد است ، لیکن بیشتر در اعتقاد باطل استعمال شده)

  • لغتنامه قرآنبدون تصویر

    زُلْزِلُواْ

    ترجمه زُلْزِلُواْ : لرزانده شدند – متزلزل و مضطرب شدند

  • لغتنامه قرآنبدون تصویر

    زَعَمْتَ

    ترجمه زَعَمْتَ : پنداشتی (زعم به معنای مطلق اعتقاد است ، لیکن بیشتر در اعتقاد باطل استعمال شده)

  • لغتنامه قرآنبدون تصویر

    زُلَفاً

    ترجمه زُلَفاً : نزدیکها (زلف جمع زلفی است و در عبارت “وَأَقِمِ ﭐلصَّلَوٰهَ … َزُلَفاً مِّنَ ﭐللَّیْلِ ” منظور این است که نماز را درساعاتی از شب که به روز نزدیک است به پا دار )

  • لغتنامه قرآنبدون تصویر

    زَعَمْتُمْ

    ترجمه زَعَمْتُمْ : پنداشتید (زعم به معنای مطلق اعتقاد است ، لیکن بیشتر در اعتقاد باطل استعمال شده)

  • لغتنامه قرآنبدون تصویر

    زُلْفَهً

    ترجمه زُلْفَهً : نزدیک

  • لغتنامه قرآنبدون تصویر

    زَعْمِهِمْ

    ترجمه زَعْمِهِمْ : اعتقادشان – پندارشان (زعم به معنای مطلق اعتقاد است ، لیکن بیشتر در اعتقاد باطل استعمال شده)

  • لغتنامه قرآنبدون تصویر

    زَعِیمٌ

    ترجمه زَعِیمٌ : ضامن – عهده دار (زعیم کسی است که قائم به امری و متصدی انجام آن باشد)

دکمه بازگشت به بالا