لغات قرآن با حرف واو
-
لغتنامه قرآن
وَهَبَ
ترجمه وَهَبَ : بخشید
-
لغتنامه قرآن
وَلِیُّ
ترجمه وَلِیُّ : صاحب اختیار- سرپرست- دوست اداره کننده امور (کلمه ولی از ماده ولایت است ، و ولایت در اصل به معنای مالکیت تدبیر امر است ، مثلا ولی صغیر یا مجنون یا سفیه ، کسی است که مالک…
-
لغتنامه قرآن
وَهَبَتْ
ترجمه وَهَبَتْ : بخشید (مؤنث)
-
لغتنامه قرآن
وَلَّیٰ مُدْبِراً
ترجمه وَلَّیٰ مُدْبِراً : پشت کنان گریخت
-
لغتنامه قرآن
وَلَایَتِهِم
ترجمه وَلَایَتِهِم: دوستی و اداره امور آنان (ولایت در اصل به معنای مالکیت تدبیر امر است ، مثلا ولی صغیر یا مجنون یا سفیه ، کسی است که مالک تدبیر امور و اموال آنان را به عهده دارد. این معنای…
-
لغتنامه قرآن
وَلَدٌ
ترجمه وَلَدٌ: فرزند
-
لغتنامه قرآن
وَلَدَ
ترجمه وَلَدَ: فرزند آورده – بچه آورده
-
لغتنامه قرآن
وُلِدَ
ترجمه وُلِدَ : زاده شد
-
لغتنامه قرآن
وِلْدَانٌ
ترجمه وِلْدَانٌ : فرزندان – نوجوانان (جمع وَلد. در عبارت “یَطُوفُ عَلَیْهِمْ وِلْدَانٌ مُّخَلَّدُونَ ” طواف کردن نوجوانان بهشتی بر پیرامون مقربین کنایه است از حسن خدمتگزاری آنان. صفت مخلدون (جاودانی شده ها)برای ولدان به این معنی است که آن…
-
لغتنامه قرآن
وُلِدتُّ
ترجمه وُلِدتُّ: زاده شدم (حرف دال و تا به دلیل تشابه تلفظ در هم ادغام شده اند)
-
لغتنامه قرآن
وَلَدْنَهُمْ
ترجمه وَلَدْنَهُمْ : آنان را زاییدند
-
لغتنامه قرآن
وَقُودِ
ترجمه وَقُودِ: هیزم – آتش گیرانه (ماده سوختنی مثل هیزم یا آنچه باعث سوختن شود مثل فندک)
-
لغتنامه قرآن
وَلَدِهِ
ترجمه وَلَدِهِ : فرزند آن مرد
-
لغتنامه قرآن
وَقُودُهَا
ترجمه وَقُودُهَا : هیزمش – آتش گیرانه اش (وقود:ماده سوختنی مثل هیزم یا آنچه باعث سوختن شود مثل فندک)