علامه طباطبایی – هماهنگی دین و آفرینش

سخن علامه طباطبائی (ره) در مورد هماهنگی دین و آفرینش

در قرآن دو آیه مهم در توصیف دین وجود دارد یکی آیه فطرت که می‌فرماید:
« فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفًا، فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْهَا، لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ، ذَٰلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ وَلَٰکِنَّ أَکْثَرَ النَّاسِ لَا یَعْلَمُونَ»
پس روى خود را با گرایش تمام به حق، به سوى این دین کن، آفرینشی که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خداى تغییرپذیر نیست. این است همان دین پایدار، ولى بیشتر مردم نمی‌دانند.[1]
و دیگری آیه از سوره آل عمران که می‌فرماید:
« اِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ »
«دین در نزد خداوند اسلام است».[2]
تفسیرعلامه طباطبایی(ره)
علامه طباطبائی (ره) با توجه به آیات ذکر شده می‌گوید:
«این دو آیه به بانگ رسا اعلام می‌دارند که دین خداى سبحان آن است که افراد زندگى خود را با آنچه که قوانین تکوینى اقتضا می‌کند، تطبیق دهند.»[3]‏
ایشان در بیان لزوم تطبیق شریعت با خلقت می‌فرماید:
«چون حقیقت تشریع این است که: خداى تعالى جنس بشر را طورى خلق کرده، و بر فطرتى ایجاد فرموده که خلقت و فطرتش صحیح، و مثمر ثمر نمی‌شود، مگر وقتى که کارهایى را که در شرع جزو واجبات و یا به حکم واجب هستند، انجام دهد، و کارهایى که از محرمات و یا به حکم محرمات هستند ترک کند، پس هر کارى که در مسیر کمال و سعادت انسان مؤثر است، خداى تعالى به آنها امر کرده، با امر وجوبى و یا ارشادى، و از آنچه که در این راه مضر و منافى بوده نهى کرده، با نهى تکلیفى و یا ارشادى».[4]
قوانین اجتماعی صحیح؛ لازمه کمال انسان
دیدگاه ایشان در توضیح بیشتر و تبیین هماهنگی شریعت اسلام با نظام آفرینش چنین است:

« انسان وقتى به کمال و سعادت می‌رسد که اجتماعى صالح منعقد سازد؛ اجتماع صالح، اجتماعى است که در آن سنت‌‏ها و قوانین صالح حکومت کند؛ قوانین صالح، قوانینى است که ضامن رسیدن انسان به سعادت باشد، و این سعادت امر و یا امورى است کمالى و تکوینى که به انسان ناقص که او نیز موجودى تکوینى است ضمیمه می‌شود، و او را انسانى کامل در نوع خود، و تام در وجودش می‌سازد.
پس این سنن و قوانین – که قضایایى عملى و اعتبارى است – واسطه‏‌اى است بین نقص انسان و کمال او،همچون راه عبوری بین این دو منزل، و تابع مصالح او؛ یعنی تابع کمال و یا کمالات او است؛ هر چند واسطه یعنی قوانین، اعتباری است ولی آن کمالات اعتبارى و خیالى نیست، بلکه امورى حقیقى و واقعى است و سازگار با نواقصى است که هر یک مصداق یکى از حوایج حقیقى انسان است.

پس حوایج حقیقى و واقعى انسان، این قوانین را وضع ‏کرده، و معتبر شمرده است، و مراد از حوائج، آن چیزهایى است که نفس انسان آنها را با امیال و اراده هایش طلب می کند، و عقل هم که یگانه نیروى تمیز بین خیر و منفعت با شر و ضرر است؛ آن را تصدیق می‌کند نه آن چیزهایی که هواهاى نفسانى طلب می کند و عقل آنها را تایید نمی کند چه آنها کمال حیوانی او هستند نه کمال انسانی او.

بنابر این، اصول و ریشه‏‌هاى این قوانین باید حوایج حقیقى انسان باشد؛ حوایجى که واقعاً حاجت است، نه بر حسب تشخیص هواى نفس.

و دانستی که خداوند متعال هر نوعى از انواع موجودات را که انسان نیز یکی از آنهاست به قوا و ابزارى مجهز ساخته است که با فعالیت آنها حوایج او را بر طرف می‌سازد و او را به کمال خود می‌رساند؛ از این مطلب نتیجه می‌گیریم که جهازهاى تکوینى انسان محتاج به قضایاى عملى ای با نام سنن و قوانین است که با عمل به آنها انسان به قرارگاه کمالش می رسد، مانند سنن و قوانین معتبر مربوط به تغذیه که به خاطر مجهز بودن انسان به جهاز هاضمه قرار داده شده است یا آنهائی که مربوط به نکاح است که به خاطر مجهز بودن انسان به جهاز توالد و تناسل قرار داده شده است.» [5]
نتیجه
با توجه به آنچه بیان شد روشن می‌شود که دین همان اصول علمی و سنن و قوانین عملی است که قبول نمودن و عمل بدانها سعادت حقیقی انسان را تضمین می کند. بر این اساس ضروری است که دین از اقتضائات خلقت انسانی دانسته شود و به این صورت تشریع بر فطرت (به معنای خلقت) و تکوین تطبیق پیدا می کند و این همان مراد از فطری بودن دین است که آیه فطرت آن را خاطرنشان می‌سازد:[6]
«فَأَقِمْ وَجْهَکَ لِلدِّینِ حَنِیفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها، لا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ، ذلِکَ الدِّینُ الْقَیِّمُ».

پی نوشت:
[1] سوره روم، 30.
[2] سوره آل عمران، 19.
[3]ترجمه تفسیر المیزان، ج ‏8، ص 390.
[4] همان، ج 16، ص 96.
[5] المیزان فی تفسیرالقرآن، ج 16، ص 192.
[6]المیزان فی تفسیرالقرآن، ج 16، ص 193.

خروج از نسخه موبایل