مقالات

قابل توجه زنان آزاردهنده به همسر

نافرمانى زن از خواسته هاى به حق شوهر، و ناامن کنند خانه براى همسر، و تن ندادن به کارگزارى و تدبیر مرد، و تلخى ایجاد کردن در محیط خانه، و آزار دادن به شوهر با عمل و رفتار و با زبان، و اصرار برخواسته هاى نابجا و خارج از قدرت و توان مرد همه و همه بدون شک جنبه معصیت و گناه دارد، گناه و معصیتى که خشم خدا و عذاب قیامت را در پى خواهد داشت، و قطعاً عاقلانه نیست که زنى با آزار دادن به شوهر و سرپیچى از او در ا مور حق، خود را مستحق عذابى کند که براى هیچ صاحب حیاتى قابل تحمل نیست.

لازم مى دانم به چند روایت که درونمائى از عذاب قیامت را بیان مى کند اشاره کنم.

از ابوبصیر مردى که مورد وثوق و اطمینان حضرت صادق (ع) بوده به سند صحیح روایت شده که مى گوید به محضر حضرت صادق مشرف شدم و گفتم: اى فرزند پیامبر خدا مرا با بیان کردن عذاب الهى بیم ده که دلم به شدت دچار قساوت شده است.

فرمود: اى ابومحمد براى زندگى دور و درازى که زندگى آخرت است آماده باش، زندگى و حیاتى که نهایت و بن بست ندارد، به راستى نسبت به حیات آخرت اندیشه کن، و براى آن توشه مناسب فراهم نما.

به راستى که امین وحى روزى به محضر رسول خدا آمد در حالى که قیافه اى در هم داشت و آثار اندوه در چهره اش آشکار بود، در حالى که پیش از آن هرگاه به نزد پیامبر مى آمد خندان و خوشحال مى آمد.

رسول خدا فرمود: اى جبرئیل چرا امروز خشمگین و اندوهناک آمده اى؟ عرضه داشت امروز دم هائى را که بر آتش دوزخ مى دمیدند متوقف کردند، پیامبر پرسید دم هاى آتش دوزخ چیست، پاسخ داد اى رسول الهى خداوند فرمان داد که هزار سال بر آتش جهنم دمیدند تا سپید شد، پس هزار سال دیگر دمیدند تا سرخ شد، آنگاه هزار سال دیگر دمیدند تا سیاه شد، اکنون سیاه و ظلمانى است، اگر قطره اى از ضریع که عرق بدن زنان زناکار اهل جهنم است و در دیگ هاى دوزخ جوشانده مى شود و به عوض آب به جهنمیان مى خورانند، در آب هاى اهل دنیا بریزند بناچار همه اهل دنیا از گندش بمیرند، و اگر یک حلقه از زنجیرى که هفتاد زراع است و بر گردن اهل دوزخ مى گذارند بر دنیا بگذارند از حرارت آن تمام دنیا بگدازند، و اگر پیراهنى از پیراهن هاى اهل آتش را در میان زمین و آسمان بیاویزند اهل دنیا از بوى بد آن هلاک شوند!

چون امین وحى این مسائل را بیان فرمود حضرت رسول و جبرئیل به شدت متأثر شدند، خداوند مهربان فرشته اى به سوى ایشان فرستاد که: پروردگار به شما سلام مى رساند و اعلام مى کند که من شما را از این که دچار عذاب شوید ایمن نمودم، بعد از آن هر وقت جبرئیل خدمت آن حضرت آمد متبسم و خندان بود.

آنگاه حضرت صادق (ع) فرمود که: در آن روز اهل آتش به عظمت دوزخ و عذاب خداوند پى مى برند، و اهل بهشت عظمت بهشت و نعیم آن را آگاه مى شوند، و چون دوزخیان وارد دوزخ شوند، هفتاد سال مى کوشند تا خود را به بالاى جهنم مى رسانند، چون برسند فرشتگان عذاب با گرزهاى آهن به سر آنان مى کوبند تا به قعر جهنم درافتند، در میان دوزخ پوست بدن آنان را تغییر مى دهند و پوست تازه بر آنان مى پوشانند که عذاب بیشترى را بچشند.

سپس حضرت صادق (ع) به ابوبصیر فرمود: آنچه گفتم براى تو بس است؟ عرضه داشتم آرى براى من کافى است. «1» از امیرمؤمنان (ع) روایت شده: براى اهل معصیت میان آتش راه هاى باریک زده اند، و پاهایشان را در زنجیر کرده اند، و دست هاى آنان را به گردنشان غل نموده اند، و بر بدنهایشان از مس گداخته پیراهن پوشانیده اند، و جبه ها از آتش براى آنان بریده اند، و در میان عذابى گرفتارند که حرارتش به نهایت رسیده، و درهاى جهنم را به روى ایشان بسته اند، و هرگز آن درها را نمى گشایند و ابداً نسیمى وارد آن نمى شود، و غمى از آنان بر طرف نمى گردد.

عذابشان پیوسته شدید است، و عقابشان همیشه تازه است، نه خانه ایشان فانى مى گردد، و نه عمرشان به سر مى آید، به مالک التماس و استغاثه مى کنند که از پروردگارت بخواه به عمر ما خاتمه دهد و ما را بمیراند، و او در پاسخ گوید: همیشه در این عذاب خواهید بود. «2» به سند معتبر از حضرت صادق (ع) روایت شده است: در جهنم چاهى است که اهل جهنم از آن به خدا پناه مى برند و آن چاه محلّ عذاب هر متکبر جبار و معاند و هر شیطان متمرد، و هر متکبرى است که به روز قیامت ایمان نداشته باشد، و جاى هر کسى است که با اهل بیت از در عداوت و دشمنى برآید.

و فرمود: آن که در دوزخ عذابش از دیگران سبک تر است کسى است که در دریاى آتش باشد، و دو نعل از آتش بر پایش قرار دارد، و بند کفشش آتشى است که از شدت حرارت آن مغز سرش چون آب دیگ در جوش و غلیان قرار دارد، و گمان کند که عذابش از همه اهل دوزخ بدتر است در حالى که عذاب او از همه آسان تر مى باشد. «1» 2- آیا تأمین هزینه هاى زندگى از سوى مردان که این تأمین اغلب با مشقت و زحمت صورت مى گیرد، و گاهى براى آنان طاقت فرساست، و مسئله اى است که از طرف خداوند بر آنان به عنوان نفقه واجب و لازم شرعى مقرر شده است، مایه تشریع حق کارگزارى و مدیریت و سرپرستى صحیح آنان بر همسرانشان نباید باشد؟ البته پاسخ فطرى و عقلى هر منصفى مثبت است، قطعاً این معنا درست نیست که مردان با کمال رغبت و به عنوان فریضه الهى از عرق جبین و کدّ یمین زندگى زن را در حد لازم اداره کنند آنگاه همه مهار زندگى و طرح و نقشه آن و مدیریت و کارگزارى با سلب اختیارات مرد به دست آنان باشد.

3- زنانى که در آیه ى شریفه از آنان به عنوان صالحات یاد شده در حقیقت زنانى هستند که به ایمان به خدا و روز قیامت آراسته اند، و تسلیم خواسته هاى پروردگارند، و در برابر شوهر نرم خو، بردبار، زن زندگى و رعایتکننده حقوق همسر هستند، و این حالات و ارزش ها که عناصر شخصیتى آنان را ساخته سبب شده قانتات یعنى مطیعان همسران باشند، و با اطاعتشان در برنامه هاى حق و امور مثبت، و کارهاى پسندیده براى همسران تولید آرامش کنند، و رضایت آنان را جلب نمایند، و نگذارند تلخى وارد زندگى گردد، و مردانشان از طرف آنان به اندوه و غصه و فشار عصبى دچار شوند، و چنین زنانى حافظات للغیب هستند، یعنى در غیاب شوهران به حفظ حقوق آنان، حقوقى که از مردان از جانب خدا به عهده آنان است و نیز حفظ اسرار شوهران پاى بندند، و در این زمینه نمى گذارند حقى پایمال گردد، یا سرّى فاش شود، آنان زنانى هستند که خود را در غیبت طولانى شوهران حفظ مى کنند، و از خیانت به بستر شوهر با قدرت ایمان و تقوا اجتناب مى نمایند، و از اموال شوهران به شدت مراقبت کرده، نمى گذارند هزینه غیر ضرورى بر مرد تحمیل شود.

دقیقاً سلامت عرصه زندگى و نظام خانواده، و برپائى صحیح امور حیات، مرهون مدیریت درست مرد، و تأمین مخارج و معیشت زن و فرزند از سوى او، و اطاعت و حفظ حقوق شوهر از جانب زن است.

اگر به این حقایق و سفارشات حضرت حق به زن و شوهر عمل شود از نزاع و کشمکش جلوگیرى مى شود و پاى خطرناک اختلاف به میان نمى آید، و سلامت خانواده تهدید نمى شود، و زندگى به صورتى که خدا مى خواهد تداوم مى یابد.

4- زنى که به عللى غیر شرعى، و با اقامه کردن مسائلى غیر منطقى، و بر اساس غلبه احساسات بى ریشه، و نهایتاً بخاطر تکبر در برابر حق، حقوق واجبه و حقه شوهر را رعایت نکند و از اطاعت او در امور لازم سرپیچى نماید، و خانه و زندگى را به آشوب بکشد، و امنیت و آرامش را به هم بزند از نظر قرآن ناشزه محسوب مى شود، ناشزه در لغت به معناى سرکشى و سرپیچى است، کارى که پسند خدا و عقل نمى باشد، و موجب تضییع حقوق شوهر است.

خداوند براى خاموش کردن شعله ى نشوز پیشنهاد به شوهر داده، که باید به ترتیبى که قرآن مجید نظم داده به کار گرفته شود، و شوهر باید دقت کند که به همان ترتیب قرآن عمل نماید:

1- موعظه و نصیحت.

2- دورى از همخوابگى.

3- تنبیه بدنى.

مردانى به این حقیقت باید توجه داشته باشند که آشکار شدن نشانه هاى نشوز، مجوز براى به اجرا گذاردن سه مسئله بیان شده در آیه شریفه است، اما اگر هیچ نشانه اى بر نشوز وجود نداشته باشد، مرد مطلقاً حق آزدن همسر خود را که همسرى شایسته و قانت و حافظ حقوق است ندارد، و اگر بى علت شرعى و منطقى به آزار زن دست یازد مرتکب ستم شده، و آلوده به معصیت و گناه گشته، و خود را در معرض خشم حق قرار داده است.

1- نصیحت با زبانى نرم، و همراه با کلماتى زیبا، و با هزینه کردن عاطفه و محبت به هنگام موعظه و بیم دادن به زن از عاقبت سوء نشوز، ممکن است در روحیه زن اثر بگذارد، و او را از مدار زشت نشوز خارج کند، و به گردونه اطاعت از شوهر بازگرداند، و آرامش روحى و امنیت خاطر براى مرد فراهم گردد، البته در این زمینه امید به اصلاح مجوز موعظه و نصیحت یا ترک هم خوابگى و تنبیه بدنى است.

اگر زن ثابت کند که نمى خواهد با شوهر ادامه زندگى دهد، و مصّر به جدائى است، و در گردونه لج بازى و کینه توزى قرار گرفته، باید مرد از نصیحت و ترک هم خوابگى و تنبیه بدنى چشم بپوشد، و خود را بیهوده معطّل بازگرداندن زن به زندگى نکند، و خود را در معرض ستم او قرار ندهد.

2- ترک هم خوابگى نسبت به زنى که علاقه مند به ادامه زندگى است، و شوهر خود را دوست دارد، تدبیرى است که به عاطفه و احساس زن زخم مى زند، و ممکن است تحمل نکند، و از شوهر عذرخواهى کرده از نشوز و عدم اطاعت از همسرش دست بردارد، و به آغوش زندگى آرام بازگردد، و خواسته هاى به حق شوهر را تأمین نماید.

3- در سطور گذشته بنابر روایات خاطرنشان شد که زنان اصالتاً امانات الهى و مایه سعادت و خوشبختى و عامل خداوند کنار همسر و ریشه آرامش دل ها و نسل هاى پاک، و بستر ملکوتى براى به وجود آمدن فرزندان صالح و شایسته هستند.

آیا چنین عناصر با ارزش را آزادانه و بدون شرایط لازم، و خارج از حدود مقررات الهى مى توان تنبیه کرد، آیا کبود کردن و مجروح ساختن اندام آنان ظلم و ستم نیست، آیا اسلام شکستن دل هاى رئوف و نازک این فرشتگان زمینى را تجویز مى کند؟!

بیائید جمله ى وَ اضْرِبُوهُنَ را در آیه ى شریفه با روایات وارده از پیامبر و اهل بیت که معلمان قرآن و آگاهان به مفاهیم کتاب خدا، و عالمان به حدود مسائل هستند نگاه کنیم، من با ذکر یک مقدمه به تحلیل وَ اضْرِبُوهُنَ مى پردازم.

اما تنبیه زنان بالذات، و زدن آنان با تجویز غضب و خشم و عصبانیتى که به مرد به خاطر بى گذشتى و کمگذشتى دست مى دهد امرى حرام و ظلمى فاحش، و عملى ضد انسانى است.

از رسول خدا روایت مى کنند که با زدن زنان به شدت مخالف بوده:

«انه نهى عن ضرب النساء من غیر واجب:»

آن حضرت از زدن زنان مگر آنجا که چاره اى از آن نباشد، آن هم زدنى که کمترین زیانى به زن وارد نکند، نهى اکید فرموده است.

و نیز از آن حضرت روایت شده:

«ایضرب احدکم المرءة ثم یظل معانقها:»

آیا کسى که از شما همسرش را مى زند، سپس او را در آغوش مى گیرد؟

رسول الهى با کمال تعجب این پرسش را مطرح مى سازد که چه اندازه بى شرمى و بى حیائى است که کسى همسرش را بزند و سپس با او آمیزش نماید، این برخورد در حقیقت مصداق کوسه و ریش پهن است!!

امیرمؤمنان مى فرماید:

«العاقل یتعظ بالادب و البهائم لا تتعظ الا بالضرب:»

روش تربیتى انسان ها باید مؤدبانه و همراه با آداب اخلاقى و رفتار شرعى و انسانى باشد، ولى روش تربیتى و آرام کردن حیوانات از طریق زدن میسر است آن هم زدنى که جنبه ى ظلم به حیوان نداشته باشد، مردانى که به کمترین بهانه اى که ابداً مجوز زدن نیست زنان را به باد کتک و مشت و لگد مى گیرند، آیا آنان را جزء انسان ها و عاقلان نمى دانند؟!

از رسول خدا روایتى مهم به این مضمون رسیده است:

«انى اتعجب ممن یضرب امرءته و هو بالضرب اولى، لا تضربوا نسائکم بالخشب فانه فیه القصاص ولکن اضربوهن بالجوع و العرى حتى تریحوا فى الدنیا و الآخرة:»

در شگفتم از شوهرى که همسرش را مى زند، در حالى که خود او به کتک خوردن سزاوارتر است.

هان اى مسلمانان زنانتان را با چوب مزنید که موجب قصاص است، چنانچه در زدن آنان در آخرین مرحله ى لازم مجبور شوید، با سخت گیرى در غذا و لباس آنان را از نشوز مانع شوید، این روش به سود شما در دنیا و آخرت است.

شخصى از رسول الهى از حقوق زنان پرسید، حضرت فرمود:

«ان لا یضرب وجهها و لا یقبحّها:»

به رویش نزدند و با او با ترش روئى برخورد نکند.

رسول خدا فرمود:

«الا اخبرکم بشر رجالکم؟ فقلنا بلى فقال … الضارب اهله و عبده:»

شما را به بدترین مردانتان خبر دهم؟ گفتیم آرى فرمود: آن که همسر و کارگرش را بزند.

با توجه به این روایات مردان مجاز نیستند هر زنى را بزنند، تا جائى که موعظه اثر مى بخشد باید موعظه کنند، و در صورتى که موعظه نقشش را ایفا نکند باید از طریق ضربه به عواطف و احساسات که همان دورى از بستر اوست وارد شد، و بعد از آن چنانچه جاى گذشت باشد باید از او گذشت کرد و راه عفو و بخشش را در پیش گرفت، اما اگر زمینه شرعى براى زدن باشد اولًا چه زنى را باید زد، و ثانیاً چگونه و به چه کیفیت باید زد؟

گروهى از زنان هستند که براى حقوق شوهر، و چهارچوب خانه احترام قایل نیستند، و در تأمین نیازهاى عاطفى و جنسى همسر کوتاهى مى کنند، و اصرار و پافشارى دارند که بدون اجازه ى شوهر از خانه خارج شوند و به هر مجلسى اعم از عروسى و عزا و مجالس عیش و نوش زنانه بروند، کمبود اخلاقى و عاطفى دارند، و به صفا و محبت و صمیمیت عرصه ى خانه لطمه مى زنند و با دخالت هاى نابجاى خود، و خواسته هاى نامعقولشان شوهران خود را زیر فشار عصبى قرار مى دهند، این گروه از زنان اگر با تنبیه آن هم برابر با مقررات شرعى و توضیحاتى که از پیامبر و اهل بیت براى روشن شدن جمله وَ اضْرِبُوهُنَ رسیده، به چهارچوب رعایت حقوق شوهر، و اطاعت از خواسته هاى منطقى او برگردند، باید تنبیه شوند.

درباره ى چنین زنانى که ضد صالحات و قانتات حافظات للغیب عمل مى کنند و روشى بسیار متفاوت با آنان دارند پیامبر مى فرماید:

«شر الاشیاء المرءة السوء:»

بدترین چیزها زن ناسازگار است.

و از حضرت صادق (ع) روایت شده:

«اغلب الاعداء للمؤمن زوجة السوء»

پرزورترین دشمنان براى مؤمن همسر ناسازگار است.

در نگاه قرآن و حدیث و فقه اهل بیت، به اینگونه زنان ناشزه مى گویند، که ریشه ى آن از غرور و خود برتربینى آنان سرچشمه مى گیرد و نهایتاً این گروه استثنائى که در میان زنان با ایمان تعدادشان کم است از شوهران خود پیروى نمى کنند، و زندگى را بر مردانشان تلخ و ناگوار مى سازند، و برخى از آنان دچار اختلال روانى نیز هستند، و همیشه دوست دارند قانون شکنى کنند و بر شوهران خود سلطه داشته باشند و از این روش غیر اخلاقى خود هم متأسفانه لذت مى برند، و در این زمینه به زنان آرام، متواضع، مطیع شوهر فخرفروشى هم مى نمایند!

اسلام راه بیدار کردن این زنان، و بازگشتشان را به زندگى سالم و درست را در این سه موضوع مى داند: نصیحت، دورى کردن از بستر، زدن چه راه و روش منطقى و درستى، خداوند مهربان براى بازگرداندن زن به کرامتش و این که برابر با ریشه ى آفرینشش مایه ى آرامش همسر شود فرمان مى دهد در مرحله ى اول زنان ناسازگار را با نصیحت و موعظه راهنمائى کنید و عواقب وخیم حرکات نامناسب آنان را که ممکن است موجب از هم گسستن زندگى شود و به او و به شوهر و به فرزند خسارت وارد آورد، دوستانه و با لحنى پر از عاطفه و محبت تذکر دهید، و اگر از نظر روانى ناآرام هستند آنان را با قواعد روانى و اخلاقى مداوا کنید و تا زمانى که از طریق نصیحت و موعظه مى توانید به وضع ناهنجار او خاتمه دهید از راه قهر و خشونت وارد نشوید، اگر زن حق را نپذیرفت و از راه منطقى را تسلیم نشد، خداوند دستور سخت ترى را با استفاده از عوامل عاطفى صادر مى کند و مى گوید بستر او را ترک کنید و زن را از جهت عاطفى متأثر سازید، زیرا تحمل ترک بستر براى زنان از نظر روانى فوق العاده دشوار است، و اگر به شوهران خود میل و رغبت داشته باشند با این مبارزه منفى از ناسازگارى دست برداشته در راه درست و صحیح قرار مى گیرند.

در یکى از روزنامه هاى خبرى آمده بود: یک دختر روسى خودکشى کرده بود، در نوشته اى که از او باقى مانده نوشته بود، هنوز مردى مرا نبوسیده است بنابراین زندگى براى من قابل تحمل نیست. «1» این واقعه این موضوع را تأیید مى نماید که زنان داراى عواطف جنسى زیاد مى باشند، از نظر پناهگاه به وجود شوهران خود نیازمندند، ترک بستر آنان گرچه در زمان کم، آنان را در فشار روانى سخت قرار مى دهد، چنانچه این دو مرحله جواب نداد و در اصلاح زن ناسازگار اثر نگذاشت، نوبت به مرحله ى سوم که تنبیه بدنى است آن هم با حفظ شرایط لازم مى رسد.

قرآن و روایات و عقل سالم و قوانین موضوعه در برخى از ملت ها این تنبیه اصلاحى را تأیید مى نمایند، زیرا زنان استثنائى که با حرکات دور از عقل و منطق کانون عشق و صفاى خانواده را به آشوب مى کشانند، و نظم و هم آهنگى آن را به هم مى ریزند، و افکار شوهرانشان و اعضاء خانواده را مشوش مى نمایند، و از این طریق نظام خانواده و اجتماعى اسلام را منحرف مى سازند، اشخاصى متخلف و قانون شکن محسوب مى شوند و نباید داراى حاشیه امن باشند و لازم است کیفر کردار خود را ببینند، و این روش یعنى به کیفر رساندن متخلفان و قانون شکنان در همه سرزمین هاى جهان معمول و متداول است، و افراد متخلف را در هر زمینه اى تنبیه و مجازات مى کنند، و تنبیه زنان متخلف و قانون شکن هم قطعاً نباید از این قانون عمومى و حاکم بر همه ى ملت ها مستثنى باشد.

رسول خدا تنبیه چنین زنانى را فقط به قصد اصلاح به نیت انتقام آن هم با حفظ حدود مسئله که منجر به خراش و پارگى گوشت و سیاه شدن بدن، و شکستن استخوان و سبب از کار افتادن عضو شود نگردد.

«اضربوا النساء على تعلیم الخیر:»

زنان ناسازگار را فقط به قصد اصلاح و تعلیم مسائل مثبت، و یاد دادن برنامه ى خیر تنبیه کنید.

عبدالله بن عباس ظاهراً از رسول خدا روایت مى کند:

«فأن رجعت و الا ضربها ضرباً غیر مُبْرَحٍ:»

اگر زن به سازگارى با شوهر، و اطاعت از او برگشت به او کارى نداشته باشید و اگر تسلیم حق نشد او را به گونه اى تنبیه کنید که گوشت و استخوانش آسیب نبیند.

5- چنان که حاکم شرع، و بزرگان و ریش سپیدان خانواده از عداوت و کینه و جدائى میان زن و شوهر، البته زن ناسازگار بترسند باید در چهارچوب خانه دادگاهى به دور از قوانین پیچیده به قضاوت حکمى از خانواده ى شوهر، و حکمى از خاندان زن تشکیل شود، و به وسیله ى این دو با رعایت بى طرفى و حفظ حقوق طرفین به نیت اصلاح میان زن و شوهر حکم لازم داده شود، و زن و شوهر خود را موظف بدانند که از حکم آن دو قاضى خانواده و دلسوز پیروى کنند، یقیناً اگر دو حکم قصد اصلح میان آن دو را باشند خداوند آنان را در انشاء حکم مؤثر هدایت خواهد فرمود، و نزاع خانوادگى پایان مى پذیرد، و آرامش به زن و شوهر بازمى گردد، و سفره ى نزاع برچیده مى شود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا