ترجمه فارسی قرآن

ترجمه سوره طه – مکارم شیرازی

به نام خداوند بخشنده بخشایشگر

طه (1)

ما قرآن را بر تو نازل نکردیم که خود را به زحمت بیفکنى! (2)

آن را فقط براى یادآورى کسانى که (از خدا) می‏ترسند نازل ساختیم. (3)

(این قرآن) از سوى کسى نازل شده که زمین و آسمانهاى بلند را آفریده است. (4)

همان بخشنده‏اى که بر عرش مسلط است. (5)

از آن اوست آنچه در آسمانها، و آنچه در زمین، و آنچه میان آن دو، و آنچه در زیر خاک (پنهان) است! (6)

اگر سخن آشکارا بگویى (یا مخفى کنى)، او اسرار -و حتى پنهان‏تر از آن- را نیز می‏داند! (7)

او خداوندى است که معبودى جز او نیست; و نامهاى نیکوتر از آن اوست! (8)

و آیا خبر موسى به تو رسیده است؟ (9)

هنگامی که (از دور) آتشى مشاهده کرد، و به خانواده خود گفت: «(اندکى) درنگ کنید که من آتشى دیدم! شاید شعله‏اى از آن براى شما بیاورم; یا بوسیله این آتش راه را پیدا کنم!» (10)

هنگامی که نزد آتش آمد، ندا داده شد که: «اى موسى! (11)

من پروردگار توام! کفشهایت را بیرون آر، که تو در سرزمین مقدس «طوى‏» هستى! (12)

و من تو را (براى مقام رسالت) برگزیدم; اکنون به آنچه برتو وحى می‏شود، گوش فراده! (13)

من «الله‏» هستم; معبودى جز من نیست! مرا بپرست، و نماز را براى یاد من بپادار! (14)

بطور قطع رستاخیز خواهد آمد! می‏خواهم آن را پنهان کنم، تا هر کس در برابر سعى و کوشش خود، جزا داده شود! (15)

پس مبادا کسى که به آن ایمان ندارد و از هوسهاى خویش پیروى می‏کند، تو را از آن بازدارد; که هلاک خواهى شد! (16)

و آن چیست در دست راست تو، اى موسى؟! (17)

گفت: «این عصاى من است; بر آن تکیه می‏کنم، برگ درختان را با آن براى گوسفندانم فرومی‏ریزم; و مرا با آن کارها و نیازهاى دیگرى است. (18)

گفت: «اى موسى! آن را بیفکن.» (19)

پس موسى آن (عصا) را افکند، که ناگهان اژدهایى شد که به هر سو می‏شتافت. (20)

گفت: «آن را بگیر و نترس، ما آن را به صورت اولش بازمی‏گردانیم. (21)

و دستت را به گریبانت ببر، تا سفید و بى‏عیب بیرون آید; این نشانه دیگرى (از سوى خداوند) است. (22)

تا از نشانه‏هاى بزرگ خویش به تو نشان دهیم. (23)

اینک به سوى فرعون برو، که او طغیان کرده است.» (24)

(موسى) گفت: «پروردگارا! سینه‏ام را گشاده کن; (25)

و کارم رابرایم آسان گردان! (26)

و گره از زبانم بگشاى; (27)

تا سخنان مرا بفهمند! (28)

و وزیرى از خاندانم براى من قرار ده… (29)

برادرم هارون را! (30)

با او پشتم را محکم کن; (31)

و او را در کارم شریک ساز; (32)

تا تو را بسیار تسبیح گوییم; (33)

و تو را بسیار یاد کنیم; (34)

چرا که تو همیشه از حال ما آگاه بوده‏اى!» (35)

فرمود: «اى موسى! آنچه را خواستى به تو داده شد! (36)

و ما بار دیگر تو را مشمول نعمت خود ساختیم… (37)

آن زمان که به مادرت آنچه لازم بود الهام کردیم… (38)

که: «او را در صندوقى بیفکن، و آن صندوق را به دریا بینداز، تا دریا آن را به ساحل افکند; و دشمن من و دشمن او، آن را برگیرد!» و من محبتى از خودم بر تو افکندم، تا در برابر دیدگان ( علم) من، ساخته شوى (و پرورش یابى)! (39)

در آن هنگام که خواهرت (در نزدیکى کاخ فرعون) راه می‏رفت و می‏گفت: «آیا کسى را به شما نشان دهم که این نوزاد را کفالت می‏کند (و دایه خوبى براى او خواهد بود)!» پس تو را به مادرت بازگرداندیم، تا چشمش به تو روشن شود; و غمگین نگردد! و تو یکى (از فرعونیان) را کشتى; اما ما تو را از اندوه نجات دادیم! و بارها تو را آزمودیم! پس از آن، سالیانى در میان مردم «مدین; س‏ذللّه توقف نمودى; سپس در زمان مقدر (براى فرمان رسالت) به این جا آمدى، اى موسى! (40)

و من تو را براى خودم ساختم (و پرورش دادم)! (41)

(اکنون) تو و برادرت با آیات من بروید، و در یاد من کوتاهى نکنید! (42)

بسوى فرعون بروید; که طغیان کرده است! (43)

اما بنرمی با او سخن بگویید; شاید متذکر شود، یا (از خدا) بترسد! (44)

(موسى و هارون) گفتند: «پروردگارا! از این می‏ترسیم که بر ما پیشى گیرد (و قبل از بیان حق، ما را آزار دهد); یا طغیان کند (و نپذیرد)!» (45)

فرمود: «نترسید! من با شما هستم; (همه چیز را) می‏شنوم و می‏بینم! (46)

به سراغ او بروید و بگویید: «ما فرستادگان پروردگار توئیم! بنى اسرائیل را با ما بفرست; و آنان را شکنجه و آزار مکن! ما نشانه روشنى از سوى پروردگارت براى تو آورده‏ایم! و درود بر آن کس باد که از هدایت پیروى می‏کند! (47)

به ما وحى شده که عذاب بر کسى است که (آیات الهى را) تکذیب کند و سرپیچى نماید!» (48)

(فرعون) گفت: «پروردگار شما کیست، اى موسى؟!» (49)

گفت: «پروردگار ما همان کسى است که به هر موجودى، آنچه را لازمه آفرینش او بوده داده; سپس هدایت کرده است!» (50)

گفت: «پس تکلیف نسلهاى گذشته (که به اینها ایمان نداشتند) چه خواهد شد؟!» (51)

گفت: «آگاهى مربوط به آنها، نزد پروردگارم در کتابى ثبت است; پروردگارم هرگز گمراه نمی‏شود، و فراموش نمی‏کند (و آنچه شایسته آنهاست به ایشان می‏دهد)! (52)

همان خداوندى که زمین را براى شما محل آسایش قرار داد; و راه‏هایى در آن ایجاد کرد; و از آسمان، آبى فرستاد!» که با آن، انواع گوناگون گیاهان را (از خاک تیره) برآوردیم. (53)

هم خودتان بخورید; و هم چهارپایانتان را در آن به چرا برید! مسلما در اینها نشانه‏هاى روشنى براى خردمندان است! (54)

ما شما را از آن ( زمین) آفریدیم; و در آن بازمی‏گردانیم; و بار دیگر (در قیامت) شما را از آن بیرون می‏آوریم! (55)

ما همه آیات خود را به او نشان دادیم; اما او تکذیب کرد و سرباز زد! (56)

گفت: «اى موسى! آیا آمده‏اى که با سحر خود، ما را از سرزمینمان بیرون کنى؟! (57)

قطعا ما هم سحرى همانند آن براى تو خواهیم آورد! هم اکنون (تاریخش را تعیین کن، و) موعدى میان ما و خودت قرار ده که نه ما و نه تو، از آن تخلف نکنیم; آن هم در مکانى که نسبت به همه یکسان باشد!» (58)

گفت: «میعاد ما و شما روز زینت ( روز عید) است; به شرط اینکه همه مردم ، هنگامی که روز، بالا می‏آید، جمع شوند!» (59)

فرعون آن مجلس را ترک گفت; و تمام مکر و فریب خود را جمع کرد; و سپس همه را (در روز موعود) آورد. (60)

موسى به آنان گفت: «واى بر شما! دروغ بر خدا نبندید، که شما را با عذابى نابود می‏سازد! و هر کس که (بر خدا) دروغ ببندد، نومید (و شکست خورده) می‏شود!» (61)

آنها در میان خود، در مورد ادامه راهشان به نزاع برخاستند; و مخفیانه و درگوشى با هم سخن گفتند. (62)

گفتند: «این دو (نفر) مسلما ساحرند! می‏خواهند با سحرشان شما را از سرزمینتان بیرون کنند و راه و رسم نمونه شما را از بین ببرند! (63)

اکنون که چنین است، تمام نیرو و نقشه خود را جمع کنید، و در یک صف (به میدان مبارزه) بیایید; امروز رستگارى از آن کسى است که برترى خود را اثبات کند! (64)

(ساحران) گفتند: «اى موسى! آیا تو اول (عصاى خود را) می‏افکنى، یا ما کسانى باشیم که اول بیفکنیم؟!» (65)

گفت: «شما اول بیفکنید!» در این هنگام طنابها و عصاهاى آنان بر اثر سحرشان چنان به نظر می‏رسید که حرکت می‏کند! (66)

موسى ترس خفیفى در دل احساس کرد (مبادا مردم گمراه شوند)! (67)

گفتیم: «نترس! تو مسلما (پیروز و) برترى! (68)

و آنچه را در دست راست دارى بیفکن، تمام آنچه را ساخته‏اند می‏بلعد! آنچه ساخته‏اند تنها مکر ساحر است; و ساحر هر جا رود رستگار نخواهد شد!» (69)

(موسى عصاى خود را افکند، و آنچه را که آنها ساخته بودند بلعید.) ساحران همگى به سجده افتادند و گفتند: «ما به پروردگار هارون و موسى ایمان آوردیم!» (70)

(فرعون) گفت: «آیا پیش از آنکه به شما اذن دهم به او ایمان آوردید؟! مسلما او بزرگ شماست که به شما سحر آموخته است! به یقین دستها و پاهایتان را بطور مخالف قطع می‏کنم; و شما را از تنه‏هاى نخل به دار می‏آویزم; و خواهید دانست مجازات کدام یک از ما دردناکتر و پایدارتر است!» (71)

گفتند: «سوگند به آن کسى که ما را آفریده، هرگز تو را بر دلایل روشنى که براى ما آمده، مقدم نخواهیم داشت! هر حکمی می‏خواهى بکن; تو تنها در این زندگى دنیا می‏توانى حکم کنى! (72)

ما به پروردگارمان ایمان آوردیم تا گناهانمان و آنچه را از سحر بر ما تحمیل کردى ببخشاید; و خدا بهتر و پایدارتر است!» (73)

هر کس در محضر پروردگارش خطاکار حاضر شود، آتش دوزخ براى اوست; در آن جا، نه می‏میرد و نه زندگى می‏کند! (74)

و هر کس با ایمان نزد او آید، و اعمال صالح انجام داده باشد، چنین کسانى درجات عالى دارند.. . (75)

باغهاى جاویدان بهشت، که نهرها از زیر درختانش جارى است، در حالى که همیشه در آن خواهند بود; این است پاداش کسى که خود را پاک نماید! (76)

ما به موسى وحى فرستادیم که: «شبانه بندگانم را (از مصر) با خود ببر; و براى آنها راهى خشک در دریا بگشا; که نه از تعقیب (فرعونیان) خواهى ترسید، و نه از غرق شدن در دریا! س‏ذللّه (77)

(به این ترتیب) فرعون با لشکریانش آنها را دنبال کردند; و دریا آنان را (در میان امواج خروشان خود) بطور کامل پوشانید! (78)

فرعون قوم خود را گمراه ساخت; و هرگز هدایت نکرد! (79)

اى بنى اسرائیل! ما شما را از چنگال دشمنتان نجات دادیم; و در طرف راست کوه طور، با شما وعده گذاردیم; و «من‏» و «سلوى‏» بر شما نازل کردیم! (80)

بخوریداز روزیهاى پاکیزه‏اى که به شما داده‏ایم; و در آن طغیان نکنید، که غضب من بر شما وارد شود و هر کس غضبم بر او وارد شود، سقوب می‏کند! (81)

و من هر که را توبه کند، و ایمان آورد، و عمل صالح انجام دهد، سپس هدایت شود، می‏آمرزم! (82)

اى موسى! چه چیز سبب شد که از قومت پیشى گیرى، و (براى آمدن به کوه طور)عجله کنى؟! (83)

عرض کرد: «پروردگارا! آنان در پى منند; و من به سوى تو شتاب کردم، تا از من خشنود شوى! س‏ذللّه (84)

فرمود: «ما قوم تو را بعد از تو، آزمودیم و سامرى آنها را گمراه ساخت!» (85)

موسى خشمگین و اندوهناک به سوى قوم خود بازگشت و گفت: «اى قوم من! مگر پروردگارتان وعده نیکویى به شما نداد؟! آیا مدت جدایى من از شما به طول انجامید، یا می‏خواستید غضب پروردگارتان بر شما نازل شود که با وعده من مخالفت کردید؟!» (86)

گفتند: «ما به میل و اراده خود از وعده تو تخلف نکردیم; بلکه مقدارى از زیورهاى قوم را که با خود داشتیم افکندیم!» و سامرى اینچنین القا کرد… (87)

و براى آنان مجسمه گوساله‏اى که صدایى همچون صداى گوساله (واقعى) داشت پدید آورد; و (به یکدیگر) گفتند: «این خداى شما، و خداى موسى است!» و او فراموش کرد (پیمانى را که با خدا بسته بود)! (88)

آیا نمی‏بینند که (این گوساله) هیچ پاسـخى به آنان نمی‏دهد، و مالک هیچ گونه سود و زیانى براى آنها نیست؟! (89)

و پیش از آن، هارون به آنها گفته بود: «اى قوم من! شما به این وسیله مورد آزمایش قرار گرفته‏اید! پروردگار شما خداوند رحمان است! پس، از من پیروى کنید، و فرمانم را اطاعت نمایید!» (90)

ولى آنها گفتند: «ما همچنان گرد آن می‏گردیم (و به پرستش گوساله ادامه می‏دهیم) تا موسى به سوى ما بازگردد!» (91)

(موسى) گفت: «اى هارون! چرا هنگامی که دیدى آنها گمراه شدند… (92)

از من پیروى نکردى؟! آیا فرمان مرا عصیان نمودى؟!» (93)

(هارون) گفت: «اى فرزند مادرم! ( اى برادر!) ریش و سر مرا مگیر! من ترسیدم بگویى تو میان بنى اسرائیل تفرقه انداختى، و سفارش مرا به کار نبستى!» (94)

(موسى رو به سامرى کرد و) گفت: «تو چرا این کار را کردى، اى سامرى؟!» (95)

گفت: «من چیزى دیدم که آنها ندیدند; من قسمتى از آثار رسول (و فرستاده خدا) را گرفتم، سپس آن را افکندم، و اینچنین (هواى) نفس من این کار را در نظرم جلوه داد!» (96)

(موسى) گفت: «برو، که بهره تو در زندگى دنیا این است که (هر کس با تو نزدیک شود) بگوئى س‏خ‏للّهبا من تماس نگیر!» و تو میعادى (از عذاب خدا) دارى، که هرگز تخلف نخواهد شد! (اکنون) بنگر به این معبودت که پیوسته آن را پرستش می‏کردى! و ببین ما آن را نخست می‏سوزانیم; سپس ذرات آن را به دریا می‏پاشیم! (97)

معبود شما تنها خداوندى است که جز او معبودى نیست; و علم او همه چیز را فرا گرفته است! س‏ذللّه (98)

این گونه بخشى از اخبار پیشین را براى تو بازگو می‏کنیم; و ما از نزد خود، ذکر (و قرآنى) به تو دادیم! (99)

هر کس از آن روى گردان شود، روز قیامت بار سنگینى (از گناه و مسؤولیت) بر دوش خواهد داشت! (100)

در حالى که جاودانه در آن خواهند ماند; و بد بارى است براى آنها در روز قیامت! (101)

همان روزى که در «صور» دمیده می‏شود; و مجرمان را با بدنهاى کبود، در آن روز جمع می‏کنیم! (102)

آنها آهسته با هم گفتگو می‏کنند; (بعضى می‏گویند:) شما فقط ده (شبانه روز در عالم برزخ) توقف کردید! (و نمی‏دانند چقدر طولانى بوده است!) (103)

ما به آنچه آنها می‏گویند آگاهتریم، هنگامی که نیکوروش‏ترین آنها می‏گوید:«شما تنها یک روز درنگ کردید!» (104)

و از تو درباره کوه‏ها سوال می‏کنند; بگو: «پروردگارم آنها را (متلاشى کرده) برباد می‏دهد! (105)

سپس زمین را صاف و هموار و بى‏آب و گیاه رها می‏سازد… (106)

به گونه‏اى که در آن، هیچ پستى و بلندى نمی‏بینى!» (107)

در آن روز، همه از دعوت کننده الهى پیروى نموده، و قدرت بر مخالفت او نخواهند داشت (و همگى از قبرها برمی‏خیزند); و همه صداها در برابر (عظمت) خداوند رحمان، خاضع می‏شود; و جز صداى آهسته چیزى نمی‏شنوى! (108)

در آن روز، شفاعت هیچ کس سودى نمی‏بخشد، جز کسى که خداوند رحمان به او اجازه داده، و به گفتار او راضى است. (109)

آنچه را پیش رو دارند، و آنچه را (در دنیا) پشت سرگذاشته‏اند می‏داند; ولى آنها به (علم) او احاطه ندارند! (110)

و (در آن روز) همه چهره‏ها در برابر خداوند حى قیوم، خاضع می‏شود; و مایوس (و زیانکار) است آن که بار ستمی بر دوش دارد! (111)

(اما) آن کس که کارهاى شایسته انجام دهد، در حالى که مؤمن باشد، نه از ظلمی می‏ترسد، و نه از نقصان حقش. (112)

و این گونه آن را قرآنى عربى ( فصیح و گویا) نازل کردیم، و انواع وعیدها (و انذارها) را در آن بازگو نمودیم، شاید تقوا پیشه کنند; یا براى آنان تذکرى پدید آورد! (113)

پس بلندمرتبه است خداوندى که سلطان حق است! پس نسبت به (تلاوت) قرآن عجله مکن، پیش از آنکه وحى آن بر تو تمام شود; و بگو: «پروردگارا! علم مرا افزون کن!» (114)

پیش از این، از آدم پیمان گرفته بودیم; اما او فراموش کرد; و عزم استوارى براى او نیافتیم! (115)

و به یاد آور هنگامی را که به فرشتگان گفتیم: «براى آدم سجده کنید!» همگى سجده کردند; جز ابلیس که سرباز زد (و سجده نکرد)! (116)

پس گفتیم: «اى آدم! این (ابلیس) دشمن تو و (دشمن) همسر توست! مبادا شما را از بهشت بیرون کند; که به زحمت و رنج خواهى افتاد! (117)

(اما تو در بهشت راحت هستى! و مزیتش) براى تو این است که در آن گرسنه و برهنه نخواهى شد; (118)

و در آن تشنه نمی‏شوى، و حرارت آفتاب آزارت نمی‏دهد!» (119)

ولى شیطان او را وسوسه کرد و گفت: «اى آدم! آیا می‏خواهى تو را به درخت زندگى جاوید، و ملکى بى‏زوال راهنمایى کنم؟!» (120)

سرانجام هر دو از آن خوردند، (و لباس بهشتیشان فرو ریخت،) و عورتشان آشکار گشت و براى پوشاندن خود، از برگهاى (درختان) بهشتى جامه دوختند! (آرى) آدم پروردگارش را نافرمانى کرد، و از پاداش او محروم شد! (121)

سپس پروردگارش او را برگزید، و توبه‏اش را پذیرفت، و هدایتش نمود. (122)

(خداوند) فرمود: «هر دو از آن (بهشت) فرود آیید، در حالى که دشمن یکدیگر خواهید بود! ولى هرگاه هدایت من به سراغ شما آید، هر کس از هدایت من پیروى کند، نه گمراه می‏شود، و نه در رنج خواهد بود! (123)

و هر کس از یاد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت; و روز قیامت، او را نابینا محشور می‏کنیم!» (124)

می‏گوید: «پروردگارا! چرا نابینا محشورم کردى؟! من که بینا بودم!» (125)

می‏فرماید: «آن گونه که آیات من براى تو آمد، و تو آنها را فراموش کردى; امروز نیز تو فراموش خواهى شد!» (126)

و این گونه جزا می‏دهیم کسى را که اسراف کند، و به آیات پروردگارش ایمان نیاورد! و عذاب آخرت، شدیدتر و پایدارتر است! (127)

آیا براى هدایت آنان کافى نیست که بسیارى از نسلهاى پیشین را (که طغیان و فساد کردند) هلاک نمودیم، و اینها در مسکنهاى (ویران شده) آنان راه می‏روند! مسلما در این امر، نشانه‏هاى روشنى براى خردمندان است. (128)

و اگر سنت و تقدیر پروردگارت و ملاحظه زمان مقرر نبود، عذاب الهى بزودى دامان آنان را می‏گرفت! (129)

پس در برابر آنچه می‏گویند، صبر کن! و پیش از طلوع آفتاب، و قبل از غروب آن; تسبیح و حمد پروردگارت را بجا آور; و همچنین (برخى) از ساعات شب و اطراف روز (پروردگارت را) تسبیح گوى; باشد که (از الطاف الهى) خشنود شوى! (130)

و هرگز چشمان خود را به نعمتهاى مادى، که به گروه‏هایى از آنان داده‏ایم، میفکن! اینها شکوفه‏هاى زندگى دنیاست; تا آنان را در آن بیازماییم; و روزى پروردگارت بهتر و پایدارتر است! (131)

خانواده خود را به نماز فرمان ده; و بر انجام آن شکیبا باش! از تو روزى نمی‏خواهیم; (بلکه) ما به تو روزى می‏دهیم; و عاقبت نیک براى تقواست! (132)

گفتند: «چرا (پیامبر) معجزه و نشانه‏اى از سوى پروردگارش براى ما نمی‏آورد؟! (بگو:) آیا خبرهاى روشنى که در کتابهاى (آسمانى) نخستین بوده، براى آنها نیامد؟! (133)

اگر ما آنان را پیش از آن (که قرآن نازل شود) با عذابى هلاک می‏کردیم، (در قیامت) می‏گفتند: «پروردگارا! چرا پیامبرى براى ما نفرستادى تا از آیات تو پیروى کنیم، پیش از آنکه‏ذلیل و رسوا شویم!» (134)

بگو: «همه (ما و شما) در انتظاریم! (ما در انتظار وعده پیروزى، و شما در انتظار شکست ما!) حال که چنین است، انتظار بکشید! اما بزودى می‏دانید چه کسى از اصحاب صراط مستقیم، و چه کسى هدایت یافته است! (135)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا