تفسیر به رأى یعنى چه؟

تفسیر به رأى یعنى چه؟ اگر بخواهیم شواهدى از قرآن براى تأیید نظریه خود پیدا کنیم، آیا تفسیر به رأى است؟

تفسیر، به معناى روشن ساختن و پرده بردارى از چهره لفظ یا جمله اى است که معناى آن روشن نباشد؛ تفسیر، نوعى تصدیق است؛ زیرا حکم به این که معناى آیه و مقصود خداوند از آیه چنین است، نوعى قضیه است؛ از این رو، علم تفسیر، همانند علوم دیگر، مبادى و مسائلى دارد؛ به همین جهت، تفسیر چنین کلامی باید روش مند باشد تا بتوان آن را به متکلم آن کلام اسناد داد؛ چون کلام هیچ متکلمی را نمی توان به رأى خود تفسیر کرد و به متکلمش نسبت داد.
در تفسیر قرآن، آگاهى و به کارگیرى قراردادهاى زبانى، آشنایى به زبان عربى طبق استعمال زمان نزولش، در نظر گرفتن قراین پیوسته و ناپیوسته (قراین لفظى، اصول بدیهى، فضاى نزول، شأن نزول) مراجعه به روایات و … . لازم است؛ بنابراین، تفسیر آیه اگر موافق با معیارهاى مفاهمه عرب و مطابق با اصول و علوم متعارفه عقلى و هم چنین مطابق با خطوط کلى قرآن نباشد، به آن تفسیر به رأى می گویند که می تواند به صورت هاى گوناگون ظهور یابد:
1. تفسیر جاهلانه نسبت به اصل محتوا؛ یعنى مطلبى از آیه اى برداشت و بر آن تحمیل شود؛ در حالى که آن مطلب مطابق با برهان نباشد. (وَ لاَ تَقْفُ مَا لَیسَ لَکَ بِهِى عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَ الْبَصَرَ وَ الْفُؤَادَ کُلُّ أُوْلَـلـِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْـُولاً)404 و چیزى را که بدان علم ندارى دنبال مکن، زیرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد.
2. تفسیر جاهلانه نسبت به اراده جدّى متکلم و اسناد محتوا به او؛ یعنى مطلبى از آیه برداشت شود که از جهت اسناد به برهان مناسب خود، اعم از عقلى، تجربى و نقلى، صحیح و تام است؛ لیکن از جهت اراده جدى متکلم و این که وى همین محتوا را از آیه اراده کرده، نیاز به دلیل معتبر دارد. در این صورت، اگر دلیل نقلى معتبر یا عقلى تام بر اراده خصوص معناى مزبور ارائه نشد، اسناد اراده جدى و حتمی مطلب به متکلم، از سنخ تفسیر به رأى است. (… أَلَمْ یؤْخَذْ عَلَیهِم مِّیثَـقُ الْکِتَـبِ أَن لاَّیقُولُواْ عَلَى اللَّهِ إِلاَّ الْحَقَّ وَ دَرَسُواْ مَا فِیهِ وَ الدَّارُ الاَْخِرَهُ خَیرٌ لِّلَّذِینَ یتَّقُونَ أَفَلاَ تَعْقِلُونَ)405 … آیا از آنان پیمان کتاب[ آسمانى]گرفته نشده که درباره خدا جز به حق سخن نگویند، با این که آن چه را که در آن [کتاب]است آموخته اند؟ و سراى آخرت براى کسانى که پروا پیشه می کنند بهتر است. آیا باز تعقّل نمی کنید؟
براساس این آیه، چیزى را که معلوم نیست خداوند گفته باشد، نمی توان به ذات اقدس وى نسبت داد.
در موارد مذکور به اصل مفهوم تفسیر به رأى که در روایات آمده و متبادر به ذهن اهل فن است پرداخته نشده است که عبارت است از داشتن باور و ذهنیت خاص از قبل و براى اثبات آن سراغ قرآن رفتن.
3. تفسیر غافلانه نسبت به اصل محتوا و اراده جدى متکلم؛ در صورتى که هم آن مطلب برداشت شده فى نفسه صحیح باشد و هم آن محتواى صحیح را متکلم اراده کرده باشد؛ لیکن مفسر مزبور، نه تنها درباره صحت صدور و استناد مطلب معین به متکلم، بلکه در صحت اصل مطلب نیز هیچ گونه تحقیقى نکرده باشد و صرفاً به تخمین خود، هم آیه را معنا کند و هم معناى تخمینى خود را به متکلم نسبت دهد.406
در مورد مسائل روز و تفسیرهایى که صورت می گیرد، دو نوع مفسر وجود دارد:
1. مفسرى که با حفظ اندوخته هاى علمی و آگاهى از شرایط اجتماعى رو به قرآن می آورد و در جوانب مختلف تفسیر، نهایت احتیاط و دقت را به خرج می دهد؛ قواعد تفسیر و علوم و ادوات تفسیر را می داند و به کار می برد و در برابر هرگونه نوگرایى، خودباختگى ندارد. کار این مفسّر، صحیح است.
2. مفسّرى که براى خوش آیند مخاطبان خود، بدون دقت در معانى به تفسیرهاى مادّى و التقاطى و یا در تفسیر گزارش هاى غیبى به پدیده هاى مادّى یا تطبیق نظریه هاى علمی با آیات الهى روى می آورد؛ چنین تفسیرى صحیح نیست؛ به عبارت دیگر مفسران با پدید آمدن مکاتب و یا اندیشه هاى نوظهور، مطلب مورد نیاز خویش را بر قرآن عرضه می کنند؛ چون متن مزبور به زبان روشن و با داشتن ضوابط فرهنگ محاوره، مقصود خود را بازگو می کند، در این حال، وظیفه مفسر، سکوت است؛ نه نطق؛ چنان که رسالت متن مقدس در این مرحله، نطق است؛ یعنى اگر مفسّر با داشتن پیش فرض (مسائل جارى) به حضور متن مقدس برود و بعد از عرض سؤال، ساکت نشود و بخواهد متن را بر سؤال خودش منطبق کند، در این صورت فقط صداى خود را از زبان خویش می شنود و چنین تفسیرى مصداق بارز تفسیر به رأى است. هم چنین اگر به متن مقدس اجازه نطق بدهد، لیکن خودش نیز همراه با آن متن، مطالبى را ارائه کند، در این حال، صداى خود را آمیخته با آهنگ متن مقدس، استماع می کند و چنین تفسیرى، التقاط، اختلاط و تلفیق گفته هاى زمینى با فرهنگ فرهیخته آسمانى است و این نیز تفسیر به رأى است؛ ولى اگر مفسّر، بعد از عرض مسئله ساکت شد، جوابى که متن به این مسئله می دهد، متنوع است، زیرا گاهى فقط همان مسئله را امضا می کند و زمانى ضمن امضا و تأیید آن پیش فرض، مطلب دیگرى را در عِدل آن تصویب می کند و گاهى آن مسئله را ابطال و مطلب مقابل آن را تأسیساً افاضه می کند.
پس، روشن شد که هر روى آوردن به قرآن و تفسیر آن، تفسیر به رأى نیست؛ بلکه در تفسیر ـ حتى در برخورد با مسائل جدید ـ باید قواعد آن مراعات شود تا مصداق تفسیر به رأى نشود407.
تفسیر به رأى که در شرع به شدت از آن نهى شده، در دو مورد زیر خلاصه می شود:
1. اگر گروهى، آیه اى از قرآن را انتخاب کنند و سپس تلاش کنند تا آن را بدون در نظر گرفتن اصول و روش هاى صحیح تفسیر ـ که در مورد دوم بدان اشاره می شود ـ بر دیدگاه، عقیده، مرام یا مسلک ویژه خویش تطبیق دهند، تا آن عقیده یا مسلک را از این رهگذر توجیه کنند یا بر گرایش ها و عقاید مخصوص خودشان سرپوش نهند و آنها را در قالب تعابیر ویژه اى بر عامه مردم تحمیل نمایند.
چنین اشخاصى ـ در واقع ـ از قرآن، به منظور به نتیجه رساندن اهدافشان پلى ساخته و هیچ گاه در فکر تفسیر قرآن نبوده اند و مصداق فرمایش امام صادق(ع) قرار گرفته اند که می فرماید: «فیخرّ بها ابعد ما بین السماء و الأرض»408 یا «فلیتبوّا مقعده من النّار …».
2. تکروى و استبداد به رأى در مقام تفسیر قرآن؛ که شخص، بدون توجه به شیوه اهل فن، در فهم معانى کلام ـ و خصوصاً کلام خدا ـ سخن بگوید، زیرا براى دست یابى به مقصود کلام پروردگار، ابزار و شیوه هایى وجود دارد که از جمله آنها مراجعه به گفتار گذشتگان (صحابه قرآن شناس و تابعان) و اطلاع یافتن بر مطالب رسیده از ایشان درباره آیات، بررسى اسباب نزول و هم چنین شرایطى است که وجود آنها در ذهن مفسر، ضرور است. نادیده گرفتن تمامی این ها و تنها بر فهم خود تکیه کردن، مخالفِ شیوه همه دانشمندان ـ پیشینیان و معاصران ـ است. هر آن که استبداد رأى بورزد، هلاک خواهد شد و هر که به خدا نسبت دروغ دهد، از راه راست منحرف گردیده، درست به همین دلیل هر چند گاهى درست گفته باشد، اشتباه کرده است، زیرا در انتخاب مسیر، خطا کرده و راهى جز راه راست را پیموده است.
بنابراین با توجه به آن چه در تعیین تفسیر به رأى، ذکر شده، اگر کسى آیه اى را با استفاده از روش صحیح تفسیر، مؤید گفتار خویش قرار دهد، مصداق تفسیر به رأى نخواهد بود؛ بلکه زمانى تفسیر به رأى است که از غیر راه صحیحِ تفسیر وارد شود409.
—————
404. اسراء، آیه 36.
405. اعراف، آیه 169.
406. اعراف، آیه 169.
407. ر.ک: همان، ص 225.
408. تفسیر عیاشى، ج 1، ص 17.
409. براى آگاهى بیشتر ر.ک: محمدهادى معرفت، تفسیر و مفسران، ج 1، ص 63 ـ 84.

خروج از نسخه موبایل