سؤال: آیا رژیم و«نظام امامت»،با پایان یافتن دوره غیبت صغری و آغاز غیبت کبری (سال 329 هجری قمری) ،پایان یافت،و پس از ظهور حضرت مهدی علیه السلام این نظام از نو برقرار میشود یا اینکه«نظام امامت»استمرار دارد. جواب: رژیم امامت،رژیمی است الهی و انقطاع ناپذیر و دوره فترت ندارد و در هر زمان و هر عصر وجود دارد،از عصر حضرت رسول اعظم صلی الله علیه و آله و سلم تا حال تشکیل و برقرار بوده و هست، و تا دنیا باقی است،برقرار خواهد ماند،چنانکه امیر المؤمنین علیه السلام فرمود: «لا تخلو الارض من قائم لله بحجه،اما ظاهرا مشهورا،و اما خائفا مغمورا،لئلا تبطل حجج الله و بیناته (1) «زمین از قائمی که برای خدا حجتباشد خالی نخواهد ماند (و این حجت) یا ظاهر و مشهور است و یا بیمناک و مستور،برای اینکه حجتهای خدا و بینات او باطل نگردد و از بین نرود». بر هر کس واجب است که«نظام امامت»را بشناسد و به آن ایمان داشته باشد،و در هر زمان و هر مکان،فقط مردم باید از این نظام اطاعت کنند،و هر کس،در هر کجا و هر نقطهای از دنیا که باشد و هر شغل و کاری که داشته باشد-لشکری باشد یا کشوری،بازرگان باشد یا پیشهور، دانشمند باشد یا دانشجو-باید مطیع این رژیم و فرمانبر این نظام و برنامههای آن باشد،تفاوت نمیکند که این نظام مسلط بر اوضاع باشد یا مسلط نباشد،و حکومتهای غاصب در امور مداخله داشته باشند،یا نداشته باشند. این حکومت است و دین است و سیاست است و رژیم و نظام،پس اگر یک فرد مسلمان در دورترین نقاط چین یا اروپا یا آمریکا یا هر منطقه دیگر باشد که حکومتهای غیر شرعی قدرت سیاسی و اداره امور را در دست داشته باشند،همان یک فرد باید مطیع نظام الهی امامتباشد تا در نظام حکومتخدا باشد و باید دستور العمل و برنامه کارش را از طریق نظام امامت تعیین کند،حتی اگر در منطقه تحتحکومت رسمی کفار زندگی میکند و کارمندمؤسسات و وزارتخانهها و ادارات آنها نیز باشد باز هم باید فرمانبر نظام امامتباشد و از آن نظام دستور بگیرد و تابعیت آن را داشته باشد. دور بودن از حریم و منطقه نفوذ رسمی این رژیم،شخص را از اطاعت و تابعیت آن،معاف نخواهد کرد. ابوذر و سلمان و مقداد و عمار یاسر و اینگونه شخصیتها،در حال تسلط نظام غاصب،فرمانبر نظام امامتبودند،و امثال علی بن یقطین و محمد بن اسمعیل بن بزیع نیز،اگر چه به ظاهر در دستگاه هارون و حکومتبنی عباس وارد بودند،اما در عین حال از نظام امامت اطاعت میکردند. هر کس باید مشخص سازد و تعیین کند که در زندگی و تمام شؤون و امور خود،از چه رژیم و نظامی اطاعت میکند و تابع چه حکومتی است. باید معلوم کند که تابعیتحکومتخدا را قبول کرده یا حکومت طاغوت را پذیرفته است،و مؤمن به خدا میباشد،یا مؤمن به طاغوت. متاسفانه بیشتر مسلمانان به این مساله بسیار مهم توجه کافی نکرده و معنی«ولایت»را درک ننموده و از اهمیت این بعد آن،که اطاعتباشد غفلت کردهاند و آنانکه خیلی مذهبی و متعهد هستند،به انجام یک سلسله فرائض و واجبات،و ترک محرمات،اکتفا میکنند. اما از اینکه در حال حاضر چه تابعیتی باید داشته باشند،غفلت دارند و اگر تابعیتحکومتهای غیر شرعی را قبول نکرده باشند،تابعیتحکومتشرعی را هم آگاهانه نپذیرفتهاند و به تعهدات و مسؤولیتهائی که در برابر آن دارند،توجه ندارند و تابعیتحکومتشرعی را یک مساله و وظیفه اسلامی نشمردهاند. طبق مذهب اهل سنت که تشکیل حکومتشرعی،ممکن استبه فترت و سستی برخورد نماید و در بعضی از زمانها به عللی نظام حکومت اسلامی تعطیل شود،و ممکن است در زمانی که حکومتشرعی تشکیل نشده مساله تابعیت از آن هم مطرح نباشد،و بلکه بی موضوع گردد. اما طبق مذهب«شیعه»که نظام امامت،رژیم دائم و مستمر است،همیشه و در تمام شرایط، تابعیتحکومتشرعی یک فریضه اساسی و عمده است. حکومت مخصوص ذات خدا است: ان الحکم الا لله و باید فقط خدا پرستش و اطاعتشود و اطاعتبرای او خالص باشد و مردم در برابر حکومت و سلطنت و رژیم او خاضع و فرمانبر باشند: امر الا تعبدوا الا ایاه مخلصین له الدین دین قیم و مستقیم،این است: ذلک الدین القیم (2) رژیم امامت،یعنی حکومتخدا،و تابعیت این رژیم،تسلیم حکم خدا بودن و در منطقه کومتخدا زیستن و به حکومت غیر خدا عقیده نداشتن است. تفاوت نمیکند در اعصاری که ائمه علیهم السلام حضور داشتند و غاصبان حکومت،مانع از مداخله رسمی آنها در کارها بودند،یا در عصر غیبت کبری که امام علیه السلام غایب میباشند، باید هر مسلمانی در این رژیم (نظام امامت) ثبت نام کند و از اینجا فرمان ببرد و شناسنامه حقیقی خود را از این حکومتبگیرد. حکومتشرعی همیشه بر پا است و مرز و منطقه و کشور ندارد هر کجا یک فرد متشرع و یک مسلمان متعهد باشد،آنجا در قلمرو فرمان این حکومت محسوب است. امروز مهمترین چیزی که باید به شیعیان خصوصا و به مسلمانان عموما تفهیم کرد،مساله رژیمی است که باید از آن تبعیت داشته باشند،و نظامی که باید از آن اطاعت نمایند. این موضوع اگر کاملا درک شود یگانه وسیلهای است که از آن برای اصلاح امور و مبارزه با عوامل بیگانه استعمار و استعباد و استبداد،میتوان استفاده کرد. این حکومت و نظام امامتبود که در واقعه تحریم تنباکو،حکومت انگلستان را به زانو در آورد و رشته استبداد ناصر الدین شاه را قطع کردو استعمارگران را در بیم و هراس انداخت. و این ملت مسلمان و شیعه ایران بود که در این واقعه به دنیا اعلام کرد که تابعیت رژیمی را دارد که رهبری آن با آیت الله مرحوم«میرزای شیرازی»-اعلی الله مقامه-است»و تابعیت رژیم استبدادی ناصر الدین شاه را ندارد. نظام امامتیکی از انقلابیترین و سازندهترین برنامههای اسلامی است (3) که متاسفانه از ان بطور کامل در پیشبرد مقاصد و اهداف اسلام،امر به معروف و نهی از منکر و مبارزه با تجاوز و استضعاف،استفاده نمیشود،و چنانکه باید به عموم تبلیغ نشده و ایمان به این نظام و ابعاد آن و تعهداتی که مؤمن به این نظام دارد،در یک سطح همگانی و با اهمیت عرضه نمیشود. به نظر اینجانب تمام یا عمده نقاط ضعف و عقب ماندگیهای جامعه،از عدم توجه به این برنامه و مشخص نکردن تابعیت و ملتزم نبودن به لوازم عقیده به امامت و نشناختن آن،مایه گرفته است، و اینکه بسیاری امامت را در عصر حاضر یک امر اعتقادی خارج از عمل میشمارند و آن را مربوط به دوران و عصر حضور امام میدانند،و نمیدانند که هم اکنون نیز نظام امامت قائم و بر پا است و فقط تبعیت ازآن،راه نجات دنیا و عقبی است. عقیده به نظام امامت و حکومتشرعی،در تمام شؤون،قدرت سازندگی دارد،و شعبهای از عقیده توحید خالص است که از آن انفکاک ندارد،و حدیثشریف معروف: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه» (4) همین استمرار و همین لزوم اطاعت دائم و در تمام اعصار و ازمنه و مناطق را تایید مینماید و چون عقیده به نظام امامت رشتهای از عقیده به توحید و حکومتخدا و سلطنتحق است،هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناخته باشد،به مردن جاهلیت مرده است. و چون اطاعت داشتن از نظامات دیگر،یک نوع شرک فکری و عملی است،حضرت صادق علیه السلام در ضمن حدیثی میفرماید: «لا دین لمن دان الله بولایه امام جائر لیس من الله (5) دینی نیست از برای کسی که خدا را به ولایت پیشوای ستمکاری که از جانب خدا نیست،عبادت کند». و حضرت امام باقر علیه السلام میفرماید: «قال الله تبارک و تعالی:لاعذبن کل رعیه فی الاسلام دانتبولایه کل امام جائر لیس من الله،و ان کانت الرعیه فی اعمالها بره تقیه،و لاعفون عن کل رعیه فی الاسلام دانتبولایه کل امام عادل من الله،و ان کانت الرعیه فیانفسها ظالمه مسیئه» (6) «خداوند متعال فرموده است:البته عذاب خواهم کرد هر رعیتی را که در اسلام متدین گردد به ولایت هر پیشوای ستمکاری که از جانب خدا نیست،اگر چه رعیت در کارهای خود نیکوکار و پرهیزکار باشد و البته عفو میکنم از هر رعیتی که در اسلام متدین گردد به ولایت امام عادلی که از جانب خدا باشد،اگر چه در ذات خود ستمگر بدکردار باشد». از امثال این احادیث (7) اهمیت امامت و رهبری سیاسی،و نقش آن در اجتماع معلوم میگردد و اینکه اگر ملتی و فردی در این اصل مسامحه کند و به نظامی که بر اوضاع مسلط است و به شرعی بودن آن،اعتنا نداشته باشد و در این موضوع خود را مسؤول نشمارد (اگر چه در کارهای دیگرش مواظب دستورات شرع باشد) مستحق باز خواست و عذاب خواهد شد. و نیز از این احادیث استفاده میشود که نظام امامت،نظام محدودی نبوده و مستمر و جاودان میباشد و به عصر حضور منحصر نیست همیشه منعقد است و هیچگاه تعطیل نشده و نخواهد شد. در عصر ما نیز حکومتشرعی بر این اساس برقرار است و هیچ کس در ترک اطاعت آن و قبول نظامات دیگر معذور نیست و عقیده به وجود امام عصر علیه السلام و حیات آن حضرت معنایش اعتقاد به وجود حکومتشرعی و لزوم اطاعت از اوامر و پیشنهادها و دستورات فقهای جامع الشرایط است. باز تکرار میکنیم که:منطقه نفوذ این حکومت مرز ندارد و تا هر کجا مسلمان و شیعه باشد،باید نفوذ داشته باشد و هر کس ما بین خود و خدا،باید از این نظام تبعیت کند،اگر چه این نظام،به حسب ظاهر استیلاء بر امور و تسلط حکومتهای ظاهری را نداشته باشد. خلاصه،التفات به این مطلب بسیار لازم است که ما یک عقیدهای توحیدی داریم که: «له الحکم و له الامر،و هو الحاکم،و هو السلطان و هو الولی،و هو المولی،و هو…و هو…» «حکم برای خدا است،و فرمان مختص ذات او است و حاکم او است و سلطان و ولی و مولی او است و…». بنابراین،هیچکس و هیچ گروه بر کسی نمیتواند حکومت کند،ولایت و سلطنت ندارد،مگر باذن الله و به حکم خدا،و همه مردم باید در تحتحکومتخدا و داخل در سلطان الله،و مطیع احکام الله و ساکن مملکت الله باشند. پس حکومتهائی که من جانب الله نیستند،طبق هر رژیم و برنامهای که باشند،باطل،و اطاعت از آنها بالذات حرام است،وفقط حکومتخلفای الهی و کسانی که از جانب آنها نیابت دارند،شرعی و واجب الاتباع است و این منصب برای احدی غیر از آنها ثابت نیست. خداوند متعال ما را به حقایق این امور هدایت فرماید. و آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین. پینوشتها: 1-نهج البلاغه،حکمت 147،و به تذکره الحفاظ ذهبی،ج 1،ص 12،نیز مراجعه شود. 2-سوره یوسف،آیه 40. 3-ایمان و عقیده به این نظام کمترین فائدهاش باز داری و کنترل هر نظام دیگر است که بر اوضاع مسلط شده باشد،عقیده به نظام امامت،آن نظامات غیر شرعی را نیز محدود میکند و از دیکتاتوری و مطلق العنانی آنها جلوگیری مینماید،و افراد را از اینکه دربستخود را در اختیار آنها بگذارند،مانع میشود.نظام امامت در هر مرحلهای از نفوذ که باشد در همان مرحله نظام بازداری از ظلم و فساد و استضعاف است که بیشتر از این در اینجا مجال شرحش نیست. 4-منتخب الاثر ص 15. 5-کافی ج 1،ص 375. 6-کافی،ج 1،ص 376،ح 4. 7-مخفی نماند که احادیثبسیار در موضوع ولایت اهل بیت علیهم السلام و اینکه هیچ عملی بدون ولایت نفع نمیدهد وارد است،که قسمتی از آنها را در کتاب«امان الامه»نقل کردهام،و همه بر اهمیت نظام امامت و اینکه باید امت آن را تعظیم نموده و از آن اطاعت داشته باشند،دلالت دارند. امامت و مهدویت ص 7 آیه الله صافی گلپایگانی