شیعه اثنی عشری

شیعه اثنی عشری (جعفری)

شیعه در لغت بر دو معنا اطلاق می‌شود: ‏
‏۱٫ توافق و هماهنگی دو یا چند نفر بر یک مطلب.‏
‏۲٫ پیروی کردن فردی یا گروهی، از فرد یا گروهی دیگر.‏ ‏ ‏
در اصطلاح به آن عده از مسلمانان گفته می‌شود که به خلافت و امامت بلافصل علی (علیه السلام) معتقد، و بر این ‏عقیده‌ هستند که امام و جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله) از طریق نصّ شرعی تعیین می‌شود، و امامت حضرت ‏علی (علیه السلام) و دیگر امامان شیعه (علیهم السلام) نیز از طریق نص شرعی ثابت شده است.
واژه شیعه مفهومی عام است که طبق تعریف پذیرفته شده، همه فرقه‏ها و گروه های شیعی؛ مانند زیدیه، کیسانیه، اسماعیلیه و… را شامل می‌شود.
‏ تشیع در عصر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ریشه دارد.
‏مهم ترین عقاید شیعه اثنی عشری عبارتند از:‏
‏۱٫ توحید.‏ ‏۲٫ نبوت. ‏۳٫ عدل.‏ ‏۴٫ امامت. ‏‏۵٫ معاد. ‏۶٫ بداء.‏ ۷٫ رجعت.‏ ۸٫ تقیه. ‏۹٫ غیبت امام زمان (علیه السلام). ‏۱۰٫ حسن و قبح افعال.‏ ۱۱٫ نفی قاطع رؤیت خدا در دنیا و آخرت.‏ ۱۲٫ عصمت انبیا و امامان (علیهم السلام).‏
با نگاهی اجمالی به فعالیت های علمی بزرگان شیعه می توان دریافت که که این مذهب در نوع خود دارای آثار علمی چشم گیر می باشد.
شیعه اثنی عشری در طول تاریخ از صدر اسلام گرفته تا حال حاضر، دارای افراد بسیار برجسته ای بوده و همچنین دارای کتاب‌ها، آثار و تألیفات بسیار زیادی است، که اگر بخواهد احصا شود، نیاز به ده‌ها جلد کتاب دارد.

‏معنای شیعه اثنی عشری
شیعه در لغت بر دو معنا اطلاق می‌شود:
توافق و هماهنگی دو یا چند نفر بر یک مطلب.[۱]
پیروی کردن فردی یا گروهی، از فرد یا گروهی دیگر.[۲]
در اصطلاح، شیعه به آن عده از مسلمانان گفته می‌شود که به خلافت و امامت بلافصل علی (علیه السلام) معتقد، و بر این باور هستند که امام و جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله) از طریق نصّ شرعی تعیین می‌شود. بنا بر این امامت حضرت علی و یازده امام دیگر (علیهم السلام) از طریق نص شرعی ثابت شده است.[۳]
واژه شیعه در اصطلاح میان مسلمانان، وابستگی ویژه ‏ای به پیروان حضرت علی (علیه السلام) پیدا کرده است. در مورد پیروان آن حضرت نیز در معانی متعددی استعمال شده است که عبارت اند از:
شیعه؛ به معنای دوستدار و محبّ حضرت علی (علیه السلام).
شیعه؛ یعنی کسی که حضرت علی (علیه السلام) را از عثمان برتر می داند و در مقابل شیعه علی (علیه السلام) شیعه عثمان قرار دارد.
شیعه کسی است که حضرت علی (علیه السلام) را از سه خلیفه نخستین و همه صحابه برتر می داند.
شیعه کسی است که به جانشینی بلا فصل حضرت علی (علیه السلام) اعتقاد دارد.
البته هیچ یک از این تعاریف جامع و مانع نیست. شاید بتوان با توجه به فرقه‏ های مختلف شیعه در طول تاریخ عبارت زیر را بهترین تعریف برای این واژه دانست: «شیعه کسی است که جانشینی حضرت علی (علیه السلام) را از راه نصّ ثابت دانسته و آن حضرت را سزاوارترین شخص برای جانشینی پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) می داند». در این تعریف بر واژه نصّ تأکید شده است که نقطه افتراق شیعه و گروه ‏های دیگر است؛ زیرا گروه ‏های دیگر، جانشینی پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) را انتخابی می دانند، ولی شیعه آن را منوط به نص و بیان رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) دانسته است.[۴]

فرقه ها و گروه های فرعی و منشعب از شیعه
واژه شیعه مفهومی عام است که طبق تعریف پذیرفته شده، همه فرقه‏ها و گروه های شیعی؛ مانند امامیه، زیدیه، کیسانیه، اسماعیلیه و… را شامل می شود.
در مورد تعداد فرقه های اساسی شیعه چند قول وجود دارد:
بغدادی در کتاب خود، فرقه های اصلی شیعه را سه فرقه دانسته است: زیدیه، کیسانیه، امامیه، وی در آغاز، غُلات را نیز از انشعابات شیعه دانسته، ولی بعداً یاد آور شده است که چون آنان از اسلام خارج شده اند، از فرقه های اسلامی به شمار نمی آیند.[۵]
شهرستانی، اسماعیلیه را نیز در شمار اصول فرق شیعه آورده است، و فرقه های اصلی شیعه را پنچ فرقه می داند.[۶]
خواجه نصیر الدین طوسی در قواعد العقاید با نظریه بغدادی موافقت نموده و اصول فرق شیعه را «زیدیه، کیسانیه و امامیه» دانسته است.[۷]
قاضی عضد الدین ایجی نیز اصول فرق شیعه را سه فرقه معرفی می کند: کیسانیه، امامیه، زیدیه.
بعضی نیز اصول فرق شیعی را چهار فرقه، امامیه، کیسانیه، زیدیه و اسماعیلیه می دانند.
آنچه مشهور بین علمای شیعه و تاریخ نگاران ملل و نحل است، این است که اصول فرق تشیع سه فرقه است، اما در مورد شاخه ها و فروع فرق اختلاف نظر وجود دارد.[۸]
اما در این میان واژه های دیگری نیز وجود دارد که با این مفهوم عام؛ (شیعه) تفاوت هایی دارد و بعضاً پیروان اهل بیت (علیهم السّلام) را با آنها می خوانند که لازم است توضیح کوتاهی پیرامون هریک از این اصطلاحات داده شود. برخی از این واژه ها عبارت است از:
رافضی: رفض به معنای رد کردن و ترک کردن و واگذاشتن کاری است. مخالفان شیعه این واژه را معمولاً در مقام مذمّت و بدگویی از شیعیان به کار می برند. درباره این واژه گفته شده است: از آن جا که شیعیان خلافت دو خلیفه اول را رد کردند «رافضی» خوانده می شوند. برخی نیز گفته‏اند: رافضی به شیعیانی گفته می شود که به جهت موضع نسبتاً ملایم زید، درباره دو خلیفه اول در هنگام قیام خود، اردوی وی را ترک کردند. هر یک از این دو معنا را که بپذیریم، واژه رافضی با شیعه در مفهوم عامش مترادف نیست؛ زیرا این کلمه گروه هایی از زیدیه را در بر نمی گیرد.
جعفری: از آن جا که امام جعفر صادق (علیه السّلام) با تلاش بسیار خود به شیعیان معتقد به رهبری امامان معصوم (علیهم السّلام) هویّت فقهی و کلامی ویژه ای بخشید، شیعیان بهره مند از آموزه های آن بزرگوار به «جعفری» شهرت یافتند. امروزه واژه جعفری با شیعه اثنی عشری مترادف است؛ اما ذاتاً اسماعیلیان را نیز شامل می شود؛ زیرا آنان نیز به امامت امام جعفر صادق (علیه السّلام) اعتقاد دارند.
امامی: در دوران هر یک از امامان به شیعیانی که به امامت امامان معصوم (علیهم السّلام) از فرزندان حضرت فاطمه (سلام الله علیها) اعتقاد داشته و این خط سیر را تا امام دوازدهم ادامه می دادند؛ امامی خوانده می شدند. امامی در سیر تاریخی اش، به تناسب زمان های مختلف، معانی دیگر، چون ترادف با شیعه در زمان حضرت علی (علیه السّلام) نیز داشته، ولی امروزه معنایی معادل اثنی عشری دارد.
خاصّه: این واژه بیش‏تر در متون فقهی و در مقابل لفظ عامه (اکثریت مسلمانان) به کار می رود و به معنای شیعه است. معنای ویژه تر این واژه، در متون فقهی امامیه اثنی عشری است که فقه خود را از امامان معصوم (علیهم السّلام) دوازده گانه می گیرند.
علوی: شاید این واژه در زمان هایی برگرایش کلامی شیعه (اعتقاد به برتری حضرت علی (علیه السّلام)) دلالت می کرده است؛ اما بعدها بیش‏تر در معنای نسبی اش؛ یعنی بیان وابستگی نسبی افراد به حضرت علی (علیه السّلام) به کار رفته است.
فاطمی: این واژه بیشتر در معنای نسبی کاربرد دارد و برای تبیین تمایز فرزندان امام حسن و امام حسین (علیهما السّلام)، از فرزندان محمد حنفیه که «کیسانیه» خود را بدو منسوب می ساختند، به کار می رود؛ زیرا محمد حنفیه از فرزندان حضرت فاطمه (سلام الله علیها) نبود، هر چند در شمار فرزندان حضرت علی (علیه السّلام) جای داشت.
طالبی: این واژه نیز مفهومی نسبی دارد؛ ولی دایره شمولش از دو واژه پیشین بیش‏تر است. طالبی به معنای فرزندان ابوطالب است که فرزندان آن بزرگوار از طریق غیر از حضرت علی (علیه السّلام) را نیز شامل می شود. فهم دقیق این واژه با مطالعه کتاب «مقاتل الطالبیین» ابوالفرج اصفهانی، به دست می آید که در آن از قیام های همه طالبی ها و از جمله قیام‏های فرزندان جعفر بن ابی طالب نیز نام برده است.[۹]
این مجموعه ای از واژه ها است که در طول تاریخ با آنها از شیعه تعبیر شده است.

اسلام و تشیع
دین اسلام به عنوان آخرین و کامل ترین دین از سوی خداوند به وسیلۀ پیامبر گرامیش حضرت محمد (صلّی الله علیه و آله) به منظور سعادت و هدایت بشر آمده است. دینی که پیامبران گذشته به آمدن آن و پیامبرش بشارت داده بودند. قرآن کریم که معجزۀ جاویدان پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) است می فرماید: «انبیای سلف بشارت ظهور پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) را داده بودند و حتی اهل کتاب انتظار ظهور پیامبر اسلام را داشتند».[۱۰] به ویژه از قول حضرت عیسی بن مریم (علیهما السّلام) نقل می فرماید: «که ایشان به ظهور پیامبر اسلام بشارت داده بود و نام آن حضرت را هم احمد معرفی کرده بود».[۱۱]
اسلام مانند همۀ ادیان الهی دارای سه حوزۀ عقاید، اخلاق و احکام است، با این تفاوت که در همۀ این ابعاد نسبت به سایر ادیان جامع ترین است. تمام آن چه در صحف ابراهیم (علیه السّلام) و زبور داوود (علیه السّلام) و تورات موسای کلیم و انجیل عیسای مسیح (علیه السّلام) بود، به صورت جامع و کامل در قرآن حضرت محمد (صلّی الله علیه و آله) ظهور کرده است[۱۲] و از دستبرد تحریف دور مانده است.
عقاید، عبارت است از: اعتقاد به وحدانیت خدای متعال، عدالت (عادل بودن خداوند)، نبوت (فرستادن پیامبران از سوی خدا برای هدایت بشر)، امامت و معاد.
در بعد اعتقادات یک مسلمان می بایست علاوه بر شهادت به یگانگی خدای متعال به نبوت و رسالت حضرت محمد (صلّی الله علیه و آله) نیز گواهی دهد و در غیر این صورت مسلمان نخواهد بود، البته لازمۀ شهادتین، ایمان به نبوت سایر انبیا، اعتقاد به روز رستاخیر (معاد)، خاتمیت دین اسلام، ملائکه، غیب و صدق تمامی ادعاهای پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) و دیگر ضروریات دین است و عدم اعتقاد به هر یک از موارد مذکور (ضروریات دین) باعث خروج شخص از دایرۀ اسلام است. از آن جا که اسلام دین فطرت و عقلانیت است، تقلید در اعتقادات را نمی پذیرد و از انسان ها می خواهد که با تحقیق و از روی دلیل دین خویش را گزینش نمایند.[۱۳]
در حوزۀ احکام؛ باید گفت: هر فعلی که مکلف انجام می دهد خارج از حکم واجب، حرام، مستحب، مکروه و مباح نیست. از این احکامی که اسلام برای افعال مکلفین قرار داده، به فروعات دین تعبیر می شود که شامل نماز، روزه، حج، زکات، خمس، جهاد، امر به معروف، نهی از منکر، تولی و تبری… می شود. عمل کردن و پای بندی به این احکام ضامن سعادت بشر است.[۱۴]
به حکم عقل شخص یا خود می بایست در احکام دین دارای تخصص، صاحب نظر و کارشناس باشد و در نتیجه به رأی و نظر خویش عمل نماید و یا این که به شخص دیگری که دارای این خصوصیت است (مجتهد جامع الشرایط) مراجعه نماید.[۱۵]
در بخش اخلاق نیز بسان دو امر فوق، اسلام دارای انسانی ترین برنامه ها و دستور العمل های اخلاقی است. اهمیت و ارزش اخلاقیات در اسلام به اندازه ای است که پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه و آله) هدف بعثت و رسالت خویش را به تمام و کمال رساندن مکارم اخلاق، اعلام می فرماید.[۱۶]
پیروان مکتب اسلام در یک تقسیم بندی کلی به دو گروه شیعه و سنی تقسیم می شوند که با یک تتبع و تحقیق اجمالی در آیات قرآن کریم و احادیث پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) و همچنین با مراجعه به عقل و سیرۀ عقلا تجلی واقعی اسلام در مذهب حقۀ تشیع تحقق می یابد.
شیعه معتقد است؛ هرگز متصور نیست پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) رحلت فرماید و کسی را جانشین خود قرار ندهد و سرپرستی برای ادارۀ امور مسلمانان و گردانیدن چرخ جامعۀ اسلامی معرفی ننماید.[۱۷] به اعتقاد شیعه، همان گونه که پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) معصوم است، می بایست جانشینان او نیز از هر گونه معصیت و خطایی مصون باشند تا صلاحیت رهبری جامعه را بعد از آن حضرت داشته باشند. به تعبیر دیگر، شیعه بر این باور است که پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله)، برای دوران بعد از خویش به منظور حفظ و حراست دین خدا، جانشینانی را به امر و تعیین پروردگار معرفی و منصوب نموده است. از نگاه شیعه جانشینان بعد از حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله)، ۱۲ نفر هستند که اوّلین ایشان علی ابن ابی طالب (علیه السّلام) است. حتی گروهی از اهل سنت (معتزلی ها) به افضل بودن ایشان نسبت به سایر صحابه اتفاق نظر دارند.[۱۸]
بعد از حضرت علی (علیه السّلام)، ۱۰ نفر دیگر از ائمۀ هدی (علیهم السّلام) به امامت منصوب شدند و همگی در راه اسلام به شهادت رسیدند، تا این که در سال ۲۶۰ هجری قمری، آخرین امام و حجت خداوند بر روی زمین؛ یعنی مهدی موعود (علیه السّلام) و منجی عالم بشریت به امامت رسیدند و به اذن و مصلحت خداوند در غیبت به سر برده و به هنگام ظهور جهان را پر از عدل و داد خواهند نمود.[۱۹]
شیعه برای اثبات ادعای خویش به آیات و نصوص قطعی که از پیامبر اکرم (ص) به ایشان رسیده است استناد می جوید.[۲۰]
فضیلت و جایگاه اهل بیت (علیهم السّلام) به حدی در کلمات پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) و آیات قرآن دیده می شود که انکار آن محال بوده، به گونه ای که بسیاری از برادران اهل سنت بر این واقعیت واقف و معترف هستند.
پیام معنوی شیعه به جهانیان یک جمله بیش نیست و آن این که «خدا را بشناسید».[۲۱]
اعتقادات، احکام و اخلاقیات اسلام در بالاترین حد منطبق با فطرت و سرشت آدمی است و ره آورد اسلام چیزی جز سعادت دنیا و آخرت بشر نیست.
برای آگاهی بیشتر رجوع شود به نمایه های:
۱٫ سایت اسلام کوئست؛ سؤال ۸۸۸؛ ابتدایی ترین اعتقادات مسلمان.
سایت اسلام کوئست؛ سؤال ۲۷۷؛ دلایل برتری شیعه.
سایت اسلام کوئست؛ سؤال ۸۲۹؛ قرآن و معنای اسلام و مسلمان.
سایت اسلام کوئست ؛سؤال ۲۸۷؛ مشخصات و ویژگی های شیعه.

مشخصات و ویژگی های شیعه اثنی عشری
هر گروه، قوم و مکتبی دارای ویژگی هایی مربوط به خود می باشد. شیعه نیز از این قاعده استثنا نشده و برای خود ویژگی هایی دارد. برای روشن شدن این موضوع به چند نکته اشاره می شود:
یگانه مأخذ مذهب شیعه برای کسب معارف.
یگانه مأخذی که مذهب شیعه به آن اتکا دارد، همانا «قرآن کریم» است. قرآن کریم مدرک قطعی نبوت همگانی و همیشگی پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) است و محتویات آن، دعوت اسلامی است. البته تنها مأخذ بودن قرآن کریم به معنای نفی حجت ها و مآخذ دیگر نخواهد بود، بلکه چنان که توضیح می دهیم، قرآن خود بیان کننده دیگر مآخذ نیز هست.
راه های ارائه شده توسط قرآن برای تفکر مذهبی.
قرآن کریم در آموزه های خود برای رسیدن و درک مقاصد دینی و معارف اسلامی، سه راه را در دسترس پیروان خود قرار داده است.
الف. ظواهر دینی:
ما می بینیم قرآن کریم در بیانات خود، همه مردم را طرف خطاب قرار داده گاهی بی آن که حجتی به گفته خود اقامه کند، بلکه به مجرد اتکا به فرمانروایی خدایی خود به پذیرفتن اصول اعتقادی؛ مانند توحید و نبوت و معاد و احکام عملی؛ مانند نماز و روزه و غیر آنها امر می کند و در برخی از اعمال نهی می نماید و اگر این بیانات لفظی را حجیت نمی داد هرگز از مردم پذیرش و فرمانبرداریشان را نمی خواست.
البته ظواهر دینی منحصر در آیات قرآن نیست، بلکه بر اساس بیان همان ظواهر آیات قرآن، بیانات، رفتار و سکوت (تقریر) پیغمبر اکرم حضرت محمد (صلّی الله علیه و آله) دارای حجیت هستند. قرآن می فرماید: «لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه»؛[۲۲] «همانا پیامبر اسلام برای شما الگوی خوبی است».
همچنین با تواتر قطعی از رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) رسیده که گفتار، رفتار و سکوت اهل بیت (علیهم السلام) ایشان؛ مانند گفتار، رفتار خود ایشان و تالی و همدوش آن است.
اما احادیثی که از صحابه نقل می شود، اگر متضمن قول یا فعل پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) باشد و مخالف با حدیث اهل بیت (علیهم السلام) نباشد و شرایط پذیرش سند روایت را داشته باشد، قابل قبول است، اما اگر متضمن نظر شخصی صحابی باشد و یا شرایط دیگر را نداشته باشد، از حجیت برخوردار نیست و حکم صحابه؛ مانند حکم سایر مسلمانان است. شاهد این مطلب این است که خود صحابه نیز با یک صحابی همین معامله را می کردند.
ب. استدلال عقلی:
قرآن کریم در آیات بسیاری انسان را به سوی حجت عقلی، رهبری می کند و مردم را به تفکر و تعقل و تدبر در آیات آفاق و انفس، دعوت می فرماید و خود نیز در موارد احقاق حقایق به استدلال عقلی می پردازد.
قرآن کریم نمی گوید اول حقانیت معارف اسلامی را بپذیرید، سپس به احتجاج عقلی پرداخته و معارف نامبرده را از آنها استنتاج کنید، بلکه با اعتماد کامل به واقعیت خود می گوید: به احتجاج عقلی پرداخته حقانیت معارف نامبرده را، از آن دریابید و بپذیرید. نه این که اول ایمان بیاورید و بعد به قید مطابقت آن، دلیل اقامه کنید.
حجت های عقلی که انسان با فطرت خدادادی نظریات خود را با آنها اثبات می کند، دو قسم است: «برهان و جدل».
«برهان»؛ حجتی است که مقدمات آن حق (واقعی) باشد. به عبارت دیگر، قضایایی باشند که انسان، با شعور خدادادی خود، آنها را درک و تصدیق می کند. چنان که همه می دانند عدد سه از چهار کوچک تر است. این گونه تفکر، تفکر عقلی است و در صورتی که در کلیات جهان هستی انجام گیرد؛ مانند تفکر در مبدأ آفرینش و سرانجام جهان و جهانیان، تفکر فلسفی نامیده می شود.
«جدل»؛ حجتی است که همه یا برخی از مواد آن، از مشهورات و مسلّمات گرفته شود. چنان که در میان گروندگان ادیان و مذاهب معمول است که در داخل مذهب خود، نظریات مذهبی را با اصول مسلمه آن مذهب، اثبات می کنند. قرآن کریم هر دو شیوه را به کار بسته و آیات بسیاری در این کتاب آسمانی در هر یک از این دو شیوه موجود است.
چون اوّلاً: به تفکر آزاد در کلیات جهان هستی، در نظام کلی عالم و در نظام های خاص؛ مانند نظام آسمان، ستارگان، شب، روز، زمین، نبات، حیوان، انسان و غیر آنها امر می کند و با رساترین بیان کنجکاوی عقلی آزاد را می ستاید.
ثانیاً: به تفکر عقلی جدلی که معمولاً بحث کلامی نامیده می شود، مشروط به این که با بهترین صورت (به منظور اظهار حق و با اخلاق نیکو و بدون لجاجت)[۲۳] انجام گیرد، امر نموده است.
پیش قدمی شیعه در تفکر فلسفی و کلامی در اسلام:
کسانی که به آثار صحابه پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) آشنایی دارند، خوب می دانند که در میان این همه آثار که از صحابه در دست است، حتی یک اثر که مشتمل به تفکر فلسفی باشد، نقل نشده است، اما بیانات جذاب امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) در الهیات، عمیق ترین تفکرات فلسفی را مطرح می کند.
صحابه و تابعین و بالأخره عرب آن روز، با تفکر آزاد فلسفی، هیچ گونه آشنایی نداشتند و در سخنان دانشمندان دو قرن اول هجری، نمونه ای از کنجکاوی فلسفی دیده نمی شود. تنها بیانات عمیق پیشوایان شیعه به خصوص؛ امیر المؤمنین و امام رضا (علیهما السلام)؛ امامان اول و هشتم شیعه است که ذخایر بی کرانی از افکار فلسفی را ارائه دادند و آن بزرگواران بودند که گروهی از شاگردان خود را با این طرز تفکر آشنا ساختند.
ج. کشف و شهود:
قرآن کریم با بیانی جالب روشن می سازد که همۀ معارف حقیقیه از توحید و خداشناس واقعی سرچشمه می گیرد و کمال خداشناسی از آن کسانی است که همه چیز را فراموش کرده اند و همۀ قوای خود را متوجه عالم بالا ساخته و با اخلاص و بندگی، دیده به نور پروردگار پاک، روشن ساخته اند و با چشم واقع بین، حقایق اشیاء و ملکوت آسمان و زمین را دیده اند؛ زیرا در اثر «اخلاص و بندگی»، به یقین رسیده و در اثر یقین، ملکوت آسمان و زمین و زندگی جاودانی جهان ابدیت بر ایشان مکشوف شده است.
با دقّت در آیات کریمه زیر این مدعا کاملاً روشن می شود:
«و اعبد ربک حتی یاتیک الیقین».[۲۴] «و پروردگارت را بپرست تا لحظه یقین (مرگ) فرا رسد»‎.‎
«کلا لو تعلمون علم الیقین لترون الجحیم».[۲۵] «حقاً اگر از روی یقین بدانید البته جهنم را خواهید دید».
«فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لا یُشْرِکْ بِعِبادَهِ رَبِّهِ أَحَداً».[۲۶] «هر کس دیدار پروردگار خویش را امید دارد باید کرداری شایسته داشته باشد و در پرستش پروردگارش هیچ کس را شریک نسازد».
عرفان شیعی:
اوّلاً: منشأ پیدایش و ظهور عرفان در اسلام را باید بیانات بلیغ امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) در باب حقایق عرفانی و مراحل حیات معنوی دانست که ذخایر بی کرانی از این معارف را در اختیار جامعه بشری قرار داده است.
ثانیاً: رعایت موازین شرعی در سیر و سلوک و تطبیق نمودن سیر و سلوک با قواعد شریعت در عرفان شیعی، مهم ترین عامل صیانت عرفان شیعی از انحرافات فکری و اخلاقی است.[۲۷]

ره آورد تفکر شیعه در حوزه اعتقاد:
آن چه تاکنون به صورت اختصار بیان شد، اساس تفکر شیعه است. اما ره آورد چنین تفکری در حوزه عمل و باور، بسیار گسترده است، حتی ذکر عناوین و سرفصل های آن نیز طولانی خواهد بود. به همین جهت به برخی از عناوین و سرفصل های آن در حوزۀ اعتقاد (کلامی)، اشاره و بحث مفصل ره آورد اندیشۀ تشیع در دو حوزۀ کلام و فقه، به جای دیگر واگذار می شود:
– اعتقاد به وجود خدا، اصل مشترک میان همۀ ادیان الهی است و به طرق مختلف بر این اصل استدلال می شود.
– نخستین مرتبۀ توحید، توحید ذاتی است و در پی آن توحید صفاتی و افعالی می آید؛ یعنی خداوند یکتا و بی همتا بوده و ذات او بسیط است و مرکب نیست و ترکیب عقلی و خارجی در وجود او راه ندارد. ذات خداوند آراسته به همۀ صفات کمال و پیراسته از همۀ صفات نقص است، صفاتش زائد بر ذاتش نیست و در انجام کارهای خود نیازی به هیچ کس و هیچ چیز ندارد و هیچ موجودی نمی تواند هیچ گونه کمکی به او بکند.[۲۸]
– جهان رَبّ و مدبِّری جز خدا ندارد و مدیران دیگر؛ مانند فرشتگان، تنها به اذن و مشیت حکیمانه او انجام وظیفه می کنند.
– توحید در عبادت، اصل مشترک میان تمام شرایع آسمانی است و هدف از بعثت انبیا، تذکار و تأکید بر این اصل است.
– اعتقاد به شفاعت و توسل و این که طبق آموزه های قرآنی این دو با توحید منافاتی ندارد و شرک محسوب نمی گردند.
– اعتقاد به حسن و قبح عقلی و این که عقل درک می کند که ساحت الهی از انجام افعال قبیح منزه است و هر گونه ظلمی از آن ساحت نفی می شود.[۲۹]
اعتقاد به حسن و قبح، دارای ثمرات فراوانی است که یکی از ثمرات آن، اعتقاد به عدالت است. عدالت خود دارای فروع و شاخه های متعددی است؛ مثل عدالت خداوند، (که اعتقاد به عدالت خداوند، ابواب گسترده ای از معارف را به روی ما باز می کند و مشکلات اعتقادی زیادی را حل می کند) لزوم عادل بودن مجتهد، حاکمان و رهبران سیاسی و اجتماعی، امام جماعت، شهود در دادگاه، و… .
– اعتقاد به «امر بین الامرین»، در مقوله جبر و اختیار.[۳۰]
– مشیت حکیمانه الهی ایجاب می کند برای پیمودن راه تکامل، پیامبرانی را به سوی بشر بفرستد و در هدایت انسان به اهداف عالی خلقت، به هدایت های عقلی اکتفا نکند.
– پیامبران الهی، در مقام تلقی وحی و حفظ و ابلاغ آن به امت، از هرگونه لغزش عمدی و سهوی مصون هستند.
– پیامبران از هرگونه گناه و کار ناروا مصون هستند.
– حضرت محمد بن عبدالله (صلّی الله علیه و آله) آخرین حلقه از سلسلۀ انبیای الهی است که نبوت خویش را همراه تحدی با معجزه جاودان خود (قرآن مجید) آغاز کرد.
– آیین اسلام؛ آیینی عام و جهانی است، نه منطقه ای و اقلیمی، یا نژادی و قومی.
– پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله)؛ پیامبر خاتم، کتاب او خاتم کتاب ها و شریعت او نیز پایان بخش تمام شرایع آسمانی است.
– کتاب آسمانی مسلمانان (قرآن)؛ از هر نوع تحریف مصون مانده، نه چیزی بر آن افزوده شده و نه چیزی از آن کاسته شده است.
– مشیت حکیمانۀ الهی بر این تعلّق گرفته که پیامبر (صلّی الله علیه و آله)، امام و رهبر بعد از خود را معرفی کند و او نیز با تعیین علی بن ابی طالب (علیه السلام)؛ به عنوان خلیفه بعد از خود، در مواقع گوناگون به این وظیفه خطیر جامه عمل پوشانید.
– وظیفه امام، پس از درگذشت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله)، از قرار زیر است: تبیین مفاهیم قرآن، بیان احکام شرع، بازداشتن جامعه از هر نوع انحراف، پاسخ گویی به پرسش های دینی و عقیدتی، اجرای قسط و عدل در جامعه، پاسداری از مرزهای اسلام در برابر دشمنان.
– امام و جانشین پیامبر (صلّی الله علیه و آله) بایستی از نظر علمی و اخلاقی مورد عنایت خاص الهی باشد و در سایه تربیت های غیبی قرار گرفته باشد؛ یعنی بایستی همچون پیامبر از هرگونه اشتباه و نسیان و سهو مصون و نیز از هر گناه و خطا معصوم باشد. به همین جهت تشخیص و تعیین امام، تنها از سوی خداوند و به واسطۀ پیامبر (صلّی الله علیه و آله) یا امام قبلی میسر و ممکن است.
– جانشینان پیامبر (صلّی الله علیه و آله) دوازده نفر هستند و تعبیر «اثنا عشر خلیفه» در کتب فریقین آمده است که اولین آنها علی بن ابی طالب (علیه السلام) و آخرین آنها حضرت حجت بن الحسن العسکری (علیهما السلام) است.
– نام های مقدس ائمه (علیهم السلام) و جانشینان پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) بدین قرار است:
علی بن ابی طالب، ۲٫ حسن بن علی، ۳٫ حسین بن علی، ۴٫ علی بن حسین، ۵٫ محمد بن علی، ۶٫ جعفر بن محمد، ۷٫ موسی بن جعفر، ۸٫ علی بن موسی، ۹٫ محمد بن علی، ۱۰٫ علی بن محمد، ۱۱٫ حسن بن علی، ۱۲٫ امام مهدی (علیهم السلام).
– امام دوازدهم حضرت مهدی موعود؛ فرزند امام حسن عسکری (علیهما السلام)، در سال ۲۵۵ هجری قمری در سامرا متولد شد و تا امروز در قید حیات و برای قیام، منتظر فرمان الهی است. در زمان غیبت آن حضرت، فقیه جامع الشرایط و ولی فقیه عهده دار منصب رهبری و سکان دار حکومت اسلامی است.[۳۱]
– از ویژگی های تفکر شیعی، انفتاح باب اجتهاد است؛ یعنی در حوزۀ فقه و احکام عملی، تطبیق اصول کلی بر مسائل جزئی و استنباط دستورات شرعی از متون دینی را محدود به آن چه گذشتگان فهمیده اند، نمی داند.
– ظهور مردی از خاندان پیامبر (صلّی الله علیه و آله) در آخر الزمان برای اقامه عدل و رساندن بشر به کمال واقعی یکی از عقاید مسلم اسلامی است که احادیث فریقین بر آن گواهی دارند، بلکه ظهور منجی یکی از عقاید ادیان و مذاهب گوناگون جهان امروز؛ مانند مسیحیت، یهودیت،زرتشت ،و … است.[۳۲]
– اعتقاد به رجعت و این که عده ای پس از مرگ و پیش از آخرت به دنیا برمی گردند.[۳۳]
– اعتقاد به حیات پس از مرگ و رسیدن انسان به پاداش و یا کیفر اعمال خود در جهان آخرت و این که مرگ پایان زندگی نیست، بلکه انسان با مرگ از جهانی به جهان دیگر منتقل می شود و بین دنیا و عالم آخرت سرای دیگری به نام برزخ وجود دارد که حیات و نعمت و عذاب خاص خود را دارد.[۳۴]

شیعه و گفتن «اشهد انّ علیا ولیّ الله» در اذان و اقامه و تلقین
در این مقاله سه محور مورد بحث قرار می گیرد:
آیا اساساً گفتن: «علیّ ولیّ الله» درست است یا این که سخن غلط و باطلی است؟
بر فرض صحت آن، آیا این جمله جزء اذان و اقامه است یا خیر؟
اگر جزء اذان نباشد، آیا گفتن آن بدون قصد اذان، در اذان اشکال دارد یا خیر؟
برای پاسخ به بخش اول، ضروری است به معنا و مفهوم کلمۀ «ولیّ» پرداخته شود:
مفهوم ولی:
کلمۀ «ولیّ» به معانی متعدّدی آمده است که به اهمّ آنها اشاره می شود:
الف. به معنای سرپرست و عهده دار بودن؛ چنان که در آیات متعددی از قرآن، کلمۀ ولیّ در همین معنا استعمال شده است؛ مانند: «به غیر او (خدا) ولىّ (سرپرست) و شفیعى بر ایشان نیست».‏[۳۵]
ب.به معنای دوست[۳۶] که در قرآن به این معنا نیز آمده است؛ نظیر: «(یا محمد) خوب و بد البته با هم تفاوت داشته، مساوى نمی‏شوند ولی هم نیک هست و هم نیکوتر، اگر از دیگران به تو بدى برسد در مقابل به آن بدى نکرده بلکه نه تنها به کار نیکو بلکه به وجه نیکوتر آن بدى را دفع کن آن وقت به سبب آن نیکى می‏بینى که او (شخصى که بین تو و او عداوت بود) گویا براى تو دوست نزدیکى است».[۳۷]
ج. به معنای ناصر و یاور آمده است.[۳۸] قرآن می فرماید: «مردان و زنان باایمان، ولىّ (و یار و یاور) یک دیگر هستند».[۳۹]
شکی نیست که از معانی مطرح شده، استعمال لفظ «ولی الله» برای مؤمنان به معنای دوم و سوم (دوست و یاور) هیچ اشکالی ندارد، بلکه در روایات اهل سنت و شیعه نیز به این معنا آمده است. [۴۰]
اما در خصوص معنای اول باید گفت: روایاتی وارد شده که بیانگر این معنا است که: علی (علیه السلام) ولیّ و سرپرست و اولی به تصرف است، همان گونه که پیامبر عظیم الشأن اسلام (صلّی الله علیه و آله) این گونه بود. البته علی ولی الله است؛ یعنی علی (علیه السلام) از سوی خداوند به ولایت و سرپرستی امت منصوب شده است همان گونه که گفته می شود «محمد رسول الله» است؛ یعنی محمد (صلّی الله علیه و آله) رسولی از جانب خداوند است.
آیا گفتن: «علیّ ولیّ الله» جزء اذان است یا خیر؟
بر اساس روایات اهل بیت (علیهم السلام) اذان هیجده جمله دارد، این جملات عبارتند از: اللَّهُ أَکْبَرُ، اللَّهُ أَکْبَرُ، اللَّهُ أَکْبَرُ، اللَّهُ أَکْبَرُ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ، حَیَّ عَلَى الصَّلَاهِ، حَیَّ عَلَى الصَّلَاهِ، حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ، حَیَّ عَلَى الْفَلَاحِ، حَیَّ عَلَى خَیْرِ الْعَمَلِ، حَیَّ عَلَى خَیْرِ الْعَمَلِ، اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ، أَکْبَرُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ، لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ.[۴۱]
پس جملۀ «أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّهِ»؛ یعنی شهادت ثالثه، جزء اذان نیست. فقهای شیعه نیز بر اساس این گونه روایات به جزء نبودن آن، فتوا داده اند.
امام خمینی در این رابطه می گوید: اذان هیجده جمله است: «اللَّهُ أَکْبَرُ» چهار مرتبه «اشْهَدُ انْ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ، اشْهَدُ انَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ، حَىَّ عَلَى الصَّلاهِ، حَىَّ عَلَى الْفَلاحِ، حَىَّ عَلى‏ خَیْرِ الْعَمَلِ، اللَّهُ أَکْبَرُ، لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ» هر یک دو مرتبه. سپس می فرماید: «اشْهَدُ انَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّهِ» جزء اذان و اقامه نیست. [۴۲]
آیا گفتن «اشْهَدُ انَّ عَلِیّاً وَلِیُّ اللَّهِ» در اذان اشکال دارد یا خیر؟
بدیهی است که گفتن شهادت ثالثه به قصد جزئیت اشکال دارد. برخی نیز گفته اند اگر به نحوى گفته شود که شبیه جملات اذان و اقامه نگردد؛ اشکال ندارد.[۴۳] نهایت شبهه ای که امکان طرح آن در این جا وجود دارد آن است که شاید گفتن آن بدعت باشد.
اما با در نظر گرفتن این نکته که در معنای بدعت آورده اند: وارد کردن چیزی در دین به نحوی که از دین نرسیده باشد،[۴۴] اگر کسی این جمله را جزء اذان بداند و در اذان بگوید، بدعت و حرام است. اما با توجه به این که هیچ کدام از فقهای شیعه این جمله را جزء اذان نمی دانند و در صورت گفتن، حتی المقدور به نحوى می گویند که شبیه جملات اذان و اقامه نگردد، از این رو گفتن این عبارت، بدعت نبوده و هیچ گونه اشکالی ندارد.
به هر حال علت این که فقهای شیعه گفتن شهادت ثالثه، بدون قصد جزئیت را جایز می شمارند، آن است که روایاتی به نحو مطلق می گویند: هر گاه شهادت به توحید و رسالت دادید، شهادت به ولایت علی بن ابی طالب (علیهما السلام) هم بدهید و این روایات چون مطلق هستند، شامل همه حالات؛ از جمله اذان و اقامه هم می شوند. پس هر گاه شهادت به توحید و رسالت نبی اکرم (صلّی الله علیه و آله) داده شد، شهادت به ولایت علی (علیه السلام) داده می شود و گفتن این شهادت، به معنای جزء اذان بودن نیست.
همچنین روایات خاصه ای وجود دارد که بر شهادت ثالثه در اذان مهر تأیید می زند.[۴۵] بنابر این، گفتن جملۀ «علی ولی الله» در اذان و اقامه و تلقین میّت با توجه به جایگاه و مقام و منزلت علی (علیه السلام)،[۴۶] اگر به قصد قربت یا تَیمُّن و تبرک و یا … (غیر از جزئیت) باشد اشکال ندارد.
گفتنی است بسیاری از دانشمندان اهل سنت اذعان دارند که جملۀ «الصلاه خیر من النوم»، جزء اذان نیست و از ابداعات خلیفۀ ثانی است.
از مالک نقل شده که مؤذن پیش عمر بن خطاب رفت تا او را از نماز صبح با خبر سازد. دید عمر خواب است. گفت: «الصَّلَاهُ خَیْرٌ مِنْ النَّوْمِ»؛ (نماز از خواب بهتر است). عمر به او دستور داد که این جمله را در اذان بگنجاند.[۴۷]
حال سؤال این است که چه مجوزی برای تکرار این جمله در اذان صبح از سوی اهل سنت وجود دارد؟! آیا می توان این کار را با کار شیعه مقایسه کرد که روایات زیادی آن را تأیید می کند.

محبت شیعه به پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله)
از جمله مسائلی که گاهی علیه شیعه مطرح می شود، علاقه و محبت شیعه نسبت به رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است. با این ادعا که توجه و محبت شیعه نسبت به ائمه (علیهم السّلام) از توجه و محبتشان نسبت به رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بیشتر است.
پیش از پرداختن به این شبهه و بیان واقعیت، بیان یک مقدمه ضروری به نظر می رسد. این مقدمه از چند نکته تشکیل می شود:
تشیع؛ یعنی فهم دین مطابق با نظر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه (علیه السّلام) و اعتقاد به این که مسیر دین بعد از پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) لاجرم با امامت امام علی (علیه السّلام) و بعد از آن حضرت به امامت فرزندان وی میسّر است.
این اعتقاد شیعه، در واقع امتثال اوامر پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از نگاه قرآن و سنت است.[۴۸] بدیهی است که شیعه برای این اعتقاد خود هزینه ها و جان فشانی های فراوانی کرده است که در رأس آنها اهتمام به اثبات حق در مقابل شبهه ها و تشکیکات مخالفان شیعه است.
بنابراین، طبیعی است که بحث را بر محور اثبات حق و محو باطل متمرکز کنیم و مردم را نسبت به رهبران حقیقی و امامانی که پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نسبت به آنها وصیت کرده و به اطاعت امرشان دستور داده، آگاه سازیم.
روشن است که این موضوع امر ساده و آسانی نیست. به ویژه زمانی که کتاب های تاریخی و حدیثی را ملاحظه می کنیم، از آن رو که بسیاری از این آثار به منظور تأمین نظر و همسویی با حکّام اموی و عبّاسی نوشته شده است. هم چنین از لابه لای تاریخ اسلامی به دست می آید که رهبران فرق و مذاهب فقهی و کلامی، نیز در راستای همین مسئله حرکت کرده اند.
بدین جهت تمرکز بر تاریخ ائمه و پرداختن به مسائل آنها طبیعی، بلکه ضروری به نظر می رسد.
شاید به همین جهت باشد که امام سجاد (علیه السّلام) در مجلس یزید در خطبۀ معروفش به معرفی جدّش امیر مؤمنان (علیه السّلام) و بیان صفات و ویژگی های مهمّش، بیش از پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) پرداخت و فرمود: «من پسر علی مرتضی هستم. من پسر کسی هستم که با جنگ جویان و شجاعان آن قدر نبرد کرد تا تسلیمشان کرد. من پسر صالح ترین مؤمنان، وارث پیامبران، صابرترین صابرانم …».[۴۹] و این از آن رو بود که مردم با ویژگی های شخصیتی امام علی (علیه السّلام) آشنایی کامل نداشتند، اما نسبت به پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) این گونه نبود. ‏
ارادت و علاقۀ شیعه به ائمه، به ویژه امام علی (علیه السّلام) جز علاقه به پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) چیز دیگری نیست؛ چرا که امام علی (علیه السّلام) همان نفس پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است، این مطلب در آیۀ مباهله به صراحت آمده است: «پس هر که با تو، بعد از علم و دانشى که به تو رسیده است، درباره او (عیسى) به ستیز و محاجّه برخیزد (و از قبول حقّ شانه خالى کند) بگو: بیائید پسرانمان و پسرانتان و زنانمان و زنانتان و خودمان را (کسى که به منزله خودمان است) و خودتان را بخوانیم، سپس (به درگاه خدا) مباهله و زارى کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم».[۵۰]
همچنین روایات زیادی؛ مانند حدیث منزلت، حدیث مؤاخاه، حدیث طائر مشوی و …[۵۱] که بر علاقۀ مستحکم بین پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و امام علی (علیه السّلام) تأکید دارد و این که امام علی (علیه السّلام) ادامه دهندۀ شریعت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است.
شیعه معتقد است که اشرف مخلوقات کسی جز پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نیست و کسی مثل آن حضرت بعد از وی هرگز نخواهد آمد. پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) معیار و میزانی است که مردم به او سنجیده می شوند. در پیش شیعه هر کسی به او نزدیک تر (از نظر قرب معنوی) باشد به سبب نزدیکی به آن حضرت، دارای قرب و منزلت است و هر کس از راه و رسم او دور باشد، در نگاه شیعه دارای هیچ ارزشی نیست. حتی اگر از قریش باشد. شاهد این مدعا سورۀ مسد است که در مذمت ابی لهب نازل شده است، در حالی که او عموی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بود، این جا است که می بینیم امام علی (علیه السّلام) می فرماید: «شما موقعیت مرا نسبت به رسول خدا در خویشاوندی نزدیک، در مقام و منزلت ویژه می دانید، پیامبر مرا در اتاق خویش می نشاند، در حالی که کودک بودم مرا در آغوش خود می گرفت و در بستر مخصوص خود می خوابانید، بدنش را به بدن من می چسباند و بوی پاکیزه خود را به من می بویاند و گاهی غذایی را لقمه لقمه در دهانم می گذارد، هرگز دروغی در گفتار من و اشتباهی در کردارم نیافت».[۵۲]
رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) دارای ویژگی های خاصی است که در دیگران وجود ندارد. از جملۀ آنها؛ خاتم پیامبران بودن است و رسالتش ختم رسالت است. احدی بعد از وی ادعای وحی و رسالت نمی کند، مگر این که ادعایش دروغ است. پس پیامبری که رسالتش ختم پیامبری است و تمام رسالت های آسمانی به رسالت او پایان می پذیرد، (تمام رسالت های آسمانی در وی جمع است). وی جامع جمیع کمالات است و الگوی بشریت، پاک و منزّه از هر گونه پلیدی، از بدو تولد تا هنگام ارتحال به لقای احدیت و رسیدن به مقام محمود نزد پروردگار در تمام شئون زندگی معصوم است.
امیر مؤمنان (علیه السّلام) در این باره می فرماید: «از همان لحظه ای که پیامبر را از شیر گرفتند،‌ خداوند بزرگ ترین فرشته خود را مأمور تربیت پیامبر کرد تا شب و روز، او را به راه های بزرگواری و راستی و اخلاق نیکو راهنمایی کند و من همواره با پیامبر بودم چونان فرزند که همواره با مادر است. پیامبر هر روز نشانه تازه ای از اخلاق نیکو برایم آشکار می فرمود و به من فرمان می داده تا به او اقدام کنم».[۵۳]،[۵۴]،[۵۵]
پس از بیان این مقدمۀ مختصر و کوتاه می پردازیم به اصل مسئله. شیعه در فرهنگ خود برای پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و آموزه هایش در تمام زمینه ها اعم از تشریع، تفسیر، اخلاق، سیاست و … اهمیت به سزایی قایل است؛ چرا که خداوند متعال می فرماید: «مسلماً برای شما در زندگی رسول خدا سر مشق نیکویی بود…»،[۵۶] «آن چه را که رسول خدا برای شما آورده بگیرید (و اجرا کنید)، و از آنچه نهی کرده خودداری نمایید…».[۵۷]
هر انسان منصفی که به منابع و مصادر دینی شیعه مراجعه کند، خواهد یافت که دومین مرجع و منبع دینی شیعه، سنت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) است[۵۸]. بدیهی است که این مسئله بیانگر نکات مهمی است از قبیل این که:
این مسئله کشف از احترام و قداست بزرگی می کند که شیعه برای پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) قایل است، و آن به جهت واسطه بودن آن حضرت است بین ما و پروردگار در تمام امور.[۵۹]
شیعه تمام همت و سعی خود را در جهت حفاظت و صیانت از سنت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) – چه از جهت تدوین سنت و چه از جهت شرح و بسط آن – گذاشت. علمای ما از قرون اولیه تا اکنون تلاش های وسیعی در این زمینه (در تدوین موسوعه های حدیثی) داشته و دارند. مراجعه به موسوعه (دانشنامه ) های ، حدیثی و روایی؛ مانند کتب اربعه، بحار الانوار، وسائل الشیعه، مستدرک الوسائل و … در اثبات این مدعا کافی است.
هیچ برهه و مرحله ای از زندگی پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را نمی توان یافت، مگر این که شیعه در آن بخش و زمینه، کار کرده و به تحلیل و بررسی آن پرداخته باشد. شاهد این مطلب آثار و کتاب های موجود در این زمینه است.[۶۰] اگر بخواهیم خدمات دانشمندان شیعه را که در این زمینه تقدیم فرهنگ اسلامی و جامعۀ مسلمانان کرده اند برشماریم، بسیار مفصل است که این مختصر را مجال آن نیست. به رغم این که تلاش علمای شیعه در حفظ و انتشار سنت رسول الله (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بسیار بوده و هست و با توجه به اهمیت آن، در عین حال شیعه این تلاش خویش را در مقابل آن شخصیت عظیم، ناچیز و خود را مقصّر می داند. شخصیتی که اگر تمام عالم جمع شوند با آن چه در توان دارند نمی توانند حقّش را ادا کنند.
بسیار کم است دعا و زیاراتی که بخشی از آن به پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) اختصاص نیافته باشد.
به عنوان مثال:
الف. در اولین دعای مفاتیح الجنان بعد از ذکر حمد و ثنای خداوند، سفارش شده است که دعا کننده هفت مرتبه بگوید: «یا رب محمد و آل محمد، صل علی محمد و آل محمد و عجل فرج آل محمد». بنابراین، ما در این مسئله این سفارش را امتثال می کنیم.
ب. در تعقیب نماز فجر آمده است: صد مرتبه بگو، «صلی الله علی محمد و آل محمد». در همین دعا آمده است! «خدایا از تو درخواست می کنم، به حق محمد و آل محمد …».
ج. در دعای روز یک شنبه می خوانیم: «پس صلوات بفرست بر محمد بهترین مخلوقت که دعوت کننده به سوی تو است».
د. همچنین در دعای روز سه شنبه آمده است: «خدایا درود بفرست بر محمد خاتم پیامبران و …».
هـ. در دعای روز چهارشنبه دارد: «پس درود فرست بر محمد خاتم پیامبران و بر اهل بیت پاکش و شفاعت محمد (صلّی الله علیه و آله و سلّم) را روزی من فرما و از مصاحبت و همنشینی آن حضرت محرومم مکن…».
و. در دعای روز جمعه وارد شده است: «درود خدا بر محمد و آلش، خدایا مرا از پیروان و شیعیانش قرار ده و در زمرۀ او محشور گردان».
ز. در اعمال روز جمعه دارد: «بسم الله الرحمن الرحیم، درود بر محمد سید رسولان و خاتم پیامبران و حجت پروردگار عالمیان، … پاک و مطهر از هر آفت و برکنار از هر عیب، آرزو شده برای رستگاری و امید شده برای شفاعت و سپرده شده به سوی او دین خدا. خدایا، شرافت بده بنیاد او را و بزرگ گردان برهانش را، بلند کن درجه او را …».
ح. نیز در زیارت آن حضرت وارد شده: «شهادت می دهم که خدایی نیست، مگر الله و شهادت می دهم که تو فرستاده خدایی…».[۶۱]
علاوه بر نمونه های بسیار اندکی که به جهت اختصار بیان شد، در مراجعه به کتاب مفاتیح الجنان، عناوین زیر را نیز مشاهد می شود:
زیارت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در مدینۀ منوره.
اعمال روضۀ منوره.
زیارت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) از راه دور.
زیارت پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه (علیه السّلام) در روزهای جمعه از راه دور.
فضیلت صلوات و سلام پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم).
وداع پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم).
آدابی که شایسته است زائر مدینه رعایت کند.[۶۲]
صاحب کتاب کامل الزیارات کتابش را با بر شمردن فضیلت و ثواب زیارت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) شروع کرده است.
هم چنین صاحب کتاب مزار، برای پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) چهار زیارت در کتابش آورده است[۶۳].
اینها نمونه هایی بود برای نشان دادن اهتمام و علاقه مندی شیعه نسبت به رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و فضیلت و برتری اش نسبت به ائمه (علیهم السّلام). بدیهی است که انسان محقق، با مراجعه به منابع شیعه در می یابد که ارادت شیعه به پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بسیار فراوان تر از ائمه (علیهم السّلام) است،‌ به ویژه اگر با دقت و توجه بنگرد، در خواهد یافت که تعداد معصومان (علیهم السّلام) و غیر آنها از بزرگان و اصحاب؛ مثل حمزه سید الشهدا، جعفر طیار، سلمان فارسی و … در مقابل پیامبر؛ کمتر از یک کفه است در مقابل کفه دیگر.

شیعه و انحراف
در این مقال بر آنیم تا شبهه ای را که برخی از دشمنان شیعه در مورد انحراف آنان بیان می کنند بررسی و تحلیل نماییم.
موضوع را در ضمن چند نکته بیان می کنیم.
همان طور که در هر فرقه و گروهی برخی از افراد بر خلاف آیین و دستورات آن گروه عمل می کنند که نباید عمل آنان را به خود آن فرقه منتسب نمود هم چنین انتساب رفتارهایی که برخی از شیعیان مرتکب می شوند به “مذهب تشیع” (شیعه) به دور از انصاف است. چه این که:
اسلام به ذات خود ندارد عیبی هر عیب که هست از مسلمانی ماست
باید دید روش مستقیم و صحیح که ملاک و معیار سنجش است چیست؟ شیعه را باید با چه چیزی مقایسه کرد و فهمید که دچار انحراف شده است یا نه؟
در این گونه مسائل، باید قرآن و سنت قطعی را اصل قرار داد و مذاهب اسلامی را با آن سنجید؟ پس هر مذهبی که مطابق قرآن و سنت بود، آن حق است و الاّ نه.
اگر کسی شیعه را با قرآن سنجید، باید دید که کجای عقاید، احکام فقهی، یا دستورات اخلاقی آن با قرآن سازگار نیست؟
چرا مذهب تشیع که فقط به مفهوم پیمودن زبانی، قلبی و عملی راه و روش و عقاید و احکام اهل بیت (ع) است، بر خطا و اشتباه است؟
اگر در شیعه نوعی تضاد و تناقض با عقاید و دستورات اهل بیت (ع) دیده می شود باید توجه شود دقیقاً چه مواردی را به عنوان پارادوکس اعتقادی، عملی یافته شد؟
علمای شیعه می گویند: ما، راهی جدا از سنت پیامبر اسلام (ص) نمی پیماییم؛ زیرا از آیات و روایات متعددی که مورد قبول همگان است، چنین استفاده می شود که:
یک) پیامبر خدا (ص) نمی توانست مردم را بدون جانشین رها کرده و از دنیا برود.
دو) جانشین حضرت، طبق مدارک معتبر فقط حضرت امیرالمؤمنین علی (ع) است.
سه) حتی غیر شیعه (اهل تسنن) یک دلیل بر این که پیامبر (ص) مردم را به جانشینی غیر از علی (ع) توصیه کرده باشد، ندارند.

‏وجه تسمیه شیعه اثنی عشری ‏
برای توضیح این سر فصل ابتدا لازم است به دو مطلب اشاره شود:
واژه اثنی عشر مرکب از دو کلمه اثنی و عشر و به معنای دوازده است.
عده بسیار زیادی از شیعیان، معتقد به امامت و خلافت دوازده نفر (دوازده امام)، به عنوان جانشینان پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه و آله) هستند.
حال با توجه به معنای واژه اثنی عشر و همچنین اعتقاد شیعیان نسبت به جانشینی امامان دوازده گانه (علیهم السلام)، وجه تسمیه شیعه اثنی عشری معلوم می شود. البته لازم به ذکر است که جانشینان پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) توسط آن حضرت در احادیث ایشان به طور کاملا واضح بیان شده است که در این مجال کوتاه به یکی از این احادیث اشاره می شود:
جابر بن یزید جعفى از جابر بن عبد اللَّه انصارى نقل می کند: «وقتى که خداى تعالى آیه أُولِی الْأَمْرِ[۶۴] را بر پیامبرش فرو فرستاد، عرض کردم: یا رسول اللَّه! خدا و رسولش را شناخته ‏ایم، پس اولو الأمرى که خداوند طاعت آنها را مقرون به طاعت خود کرده چه کسانى هستند؟ فرمود: اى جابر آنها جانشینان من و ائمّه مسلمین پس از من هستند؛ اوّل ایشان علی بن أبى طالب و بعد از او حسن و حسین و علی بن الحسین و محمّد بن علی (که در تورات به باقر معروف است و تو اى جابر او را می‏ بینى و آن گاه که او را دیدار کردى سلام مرا به او برسان) و پس از او جعفر بن محمّد الصادق و موسى بن جعفر و علی بن موسى و محمّد بن علی و علی بن محمّد و حسن بن علی و پس از او همنام و هم کنیه من حجّه اللَّه در زمینش و بقیه اللَّه در بین بندگانش، فرزند حسن بن علی، ائمّه مسلمانان خواهند بود. او کسى است که خداى تعالى مشرق و مغرب زمین را به دست او بگشاید، او از شیعیان و اولیائش غایب شود، غیبتى (طولانی) که بر عقیده به امامت او باقى نماند، مگر کسى که خداوند قلبش را به ایمان امتحان کرده است».[۶۵]

اسامی دیگر شیعه اثنی عشری
شیعه اثنی عشری در بین ادیان و مذاهب، به نام های دیگری مانند امامیه و جعفری نیز شناخته می شود.

وجه تسمیه شیعه اثنی عشری به امامیه ‏
یکی دیگر از نام های شیعه اثنی عشری، امامیه است که این نام یکی از مشهورترین اصطلاح‌ های کلامی مذهب شیعه است که برگرفته از واژه «امام» بوده و در لغت به معنى پیشوا و کسى است که از گفتار او پیروى می‌شود و جمع آن «ائمه» است.[۶۶]
امامیه تنها گروهی هستند که امامت را از اصول دین خود به شمار آورده و بر آن تأکید فراوان دارند. دیگر مکاتب کلامی، امامت را از فروع دین می شمارند، امّا به اعتقاد شیعه امامیه،‌‌ امامت صرفاً یک رهبری اجتماعی و حتی دینی به معنای اجرای احکام اسلامی نیست، بلکه امامت، رهبری امت اسلام در همه شئون حیات بشری اعم از اعتقادی، عملی، ‌اخلاقی، اجتماعی و سیاسی است. از سوی دیگر امام یک شخص و یا یک شخصیت عادی نیست که مردم او را به میل خویش برگزینند، بلکه امام فردی معصوم از گناه و خطا است و رسالت سنگین استمرار راه نبوت را بر دوش دارد که بعد از رحلت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله)، با امامت علی (علیه السلام) شروع و تا قیامت استمرار خواهد داشت.[۶۷]

وجه تسمیه شیعه اثنی عشری به شیعه جعفری ‏
بعد از رحلت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) در دوره خلافت عمر، نوشتن حدیث و حتی نقل آن ممنوع شد و این عمل حدود یکصد سال ادامه یافت. تا این که در دوره امامت امام محمد باقر (علیه السلام) که در ایام خلافت عمر بن عبد العزیز اموی بود، ممنوعیت کتابت و نوشتن حدیث برداشته و از طرفی هم به خاطر درگیری خلافت به مسائل دیگر، فرصت مناسبی برای امام محمد باقر (علیه السلام) و شاگردان آن حضرت ایجاد شد تا اخبار و روایاتی را که از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) و دیگر امامان (علیهم السلام) رسیده بود، جمع آوری و توسعه دهند. این امر در دوره امام جعفر صادق (علیه السلام)؛ یعنی از سال ۱۱۴ هجری قمری تا ۱۴۸؛ که مدت امامت آن حضرت است، به اوج خود رسید و پایه فکری نظام تشیع که در زمان رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و امامان پیشین (علیهم السلام) طرح ریزی شده بود، مستحکم گردید. امام صادق (علیه السلام) از فرصت به دست آمده و مناسب سیاسی موجود، که در نهایت، موجب انتقال خلافت از امویان به عباسیان گردید و با ملاحظه نیاز جامعه و آمادگی زمینه اجتماعی، دنباله نهضت علمی و فرهنگی پدرش امام باقر (علیه السلام) را گرفت و حوزه وسیع علمی بزرگی به وجود آورد و رشته های مختلف علوم عقلی و نقلی آن روز را، به شاگردان بزرگی مانند هشام بن حکم، محمد بن مسلم، زراره، جابر بن حیان آموخت که علاوه بر استحکام پایه اعتقادی شیعه، موجب توسعه و گسترش آن هم شد. لذا در این دوره تکیه اصلی شیعه بر امام صادق (علیه السلام) بود و اکثر روایات را از آن حضرت اخذ می‌کرد.[۶۸]
در این تاریخ، تشیع به صورت یک مذهب رسمی به نام امام جعفر صادق (علیه السلام) مزین گردید. این درحالی بود که در این دوره مذاهب اهل سنت نیز درحال شکل گیری بودند. پس در حقیقت پایه های اولیه آن در زمان پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) و ائمه پیش از امام صادق (علیهم السلام) برداشته شد و گام بعدی در بنیان گذاری مکتب را امام صادق (علیه السلام) برداشت. برای همین و به دلیل فرصت مناسبی که برای امام صادق (علیه السلام) در گسترش و اشاعه فقه و عقاید شیعه ایجاد شد، این مذهب به نام آن حضرت مزین گردیده است.
دوران امامت امام صادق (علیه السلام) نقطه عطفی در نهضت تشیع و زمانی بسیار حساس برای این مکتب بوده است. چرا که این دوره، دوره ای است که مکاتب و مذاهب مختلف در شُرُف شکل گیری بودند. از یک طرف مذاهب اهل سنت و از طرفی دیگر گروه خوارج و مرجئه و قدریه و نیز گروه های منشعب از شیعه مثل کیسانیه و دیگر گروه ها درحال شکل گیری و یا فعالیت بودند؛ لذا برای تفکیک این مذهب با مذاهب دیگر، پیروان این مکتب که در مکتب جعفری و حوزه درس آن حضرت تربیت یافته بودند، به این نام و عنوان شهرت یافتند. به علاوه این که اطلاق شیعه در دوره امام صادق (علیه السلام) معنای وسیعی داشت.
بنابراین در دوره امام صادق (علیه السلام)، آن حضرت با جمع آوری و تدوین و استحکام بخشیدن به عقاید و فقه تشیع و نشر آن توسط شاگردان تربیت یافته و نیز برای تفکیک از دیگر فرقه ها و گروه هایی که در این دوره فعالیت داشتند، شریعت اسلام و آیین محمدی (صلّی الله علیه و آله) در چهره مذهب تشیع، شکل و انسجام فکری محکم تری داد و طرفداران این مذهب علاوه بر نام های اثنی عشری و امامیه به شیعه جعفری نیز شهرت یافتند. به عبارت دیگر مذهب اهل بیت (علیهم السلام) به نام مذهب جعفری معروف گردیده است.[۶۹]

‏تاریخ تأسیس شیعه اثنی عشری ‏
پیرامون پیدایش شیعه و اطلاق این نام به گروهی خاص؛ دو دیدگاه اساسی وجود دارد:
الف. گروهی از نویسندگان و پژوهشگران معتقدند تشیع پس از رحلت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) ایجاد شده است. این گروه خود چند دسته هستند:
عده ای می گویند: تشیع در روز سقیفه پدید آمده است، همان روزی که گروهی از بزرگان صحابه با صراحت گفتند: علی (علیه السلام) اولی به امامت و خلافت است.[۷۰]
برخی دیگر، پیدایش شیعه را به اواخر خلافت عثمان مربوط می دانند و انتشار آرای عبدالله بن سبا در این زمان را به پیدایش تشیع ربط می دهند.[۷۱]
گروه دیگری معتقدند تأسیس شیعه در روز «فتنه الدار» (روز قتل عثمان؛ خلیفه سوم) بوده است. بعد از این روز، پیروان حضرت علی (علیه السلام) که همان شیعیان بودند، در مقابل خونخواهان عثمان (عثمانیان) قرار گرفتند. ابن ندیم می نویسد: «وقتی طلحه و زبیر با علی (علیه السلام) مخالفت کردند و جز به خونخواهی عثمان به چیزی دیگر قانع نشدند، علی (علیه السلام) خواست با آنها بجنگد تا سر به فرمان حق نهند. آن روز، کسانی را که از او پیروی کردند، به نام شیعه خواندند و او خود نیز به آنها می گفت: «شیعیان من».[۷۲] ابن عبد ربه اندلسی نیز می گوید: «شیعیان کسانی هستند که علی (علیه السلام) را بر عثمان تفضیل دادند».[۷۳]
گروه چهارم معتقدند که تشیع پس از ماجرای حکمیت تا شهادت علی (علیه السلام) به وجود آمده است.[۷۴]
گروه پنجم آغاز تشیع را به واقعه کربلا و شهادت امام حسین (علیه السلام) ربط می دهند.[۷۵]
ب. در مقابل این دسته، بسیاری از پژوهشگران بر این باورند که تشیع در عصر رسول خدا (صلی الله علیه و آله) ریشه دارد. در این مورد می توان به مرحوم کاشف الغطا،[۷۶] شیخ محمد حسین مظفر،[۷۷] محمد حسین زین عاملی[۷۸] اشاره کرد که قائل هستند شماری از صحابه در عصر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به شیعه علی (علیه السلام) معروف بودند.[۷۹]
با توجه به این دیدگاه ها می توان گفت: ایام سقیفه، اواخر خلافت عثمان، جنگ جمل، حکمیت و حادثه کربلا از دوره های اثر گذار بر تاریخ تشیع است. افزون بر آن، وجود شخصی به نام عبدالله بن سبا مورد تردید است.[۸۰] با همه اینها پیدایش تشیع در یکی از این دوره ها درست به نظر نمی رسد. بررسی احادیث نبوی نشان می دهد که واژه شیعه پیش از همه، از زبان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در احادیث متعددی برای نامیدن دوست داران علی (علیه السلام) به کار رفته است. اینک به بعضی از احادیثی که همه آنها در منابع اهل سنت هم آمده، اشاره می شود:
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به علی (علیه السلام) فرمود: «خدا گناهان شیعیان و دوستداران شیعیان تو را بخشیده است».[۸۱]
همچنین فرمود: «(یا علی) تو و شیعیانت در حوض کوثر بر من وارد می شوید. از آن سیراب خواهید شد در حالی که صورتتان سفید است و دشمنان تو تشنه و در غل و زنجیر بر من وارد می شوند».
نیز در حدیثی طولانی درباره فضایل علی (علیه السلام) به دخترش فاطمه (علیها السلام) می فرماید: «یا فاطمه! علی و شیعیان او رستگاران فردا هستند». همچنین فرمود: «یا علی! خدا، گناهان تو، خاندان، شیعیان و دوستداران شیعیانت را بخشیده است».[۸۲]
چون این احادیث انکار شدنی نیستند و محدثان بزرگ اهل سنت آن را نقل کرده اند، بعضی نویسندگان اهل سنت به تأویل ناروای آن دست زده اند.
ابن حجر هیثمی در کتاب «الصواعق المحرقه فی الرد علی اهل البدع و الزندقه» هنگام نقل این احادیث گفته است: «منظور از شیعه در این احادیث، شیعیان نیستند، بلکه منظور، خاندان و دوستداران علی هستند که مبتلا به بدعت سب اصحاب نشوند».[۸۳]
مرحوم مظفر در پاسخ او می گوید: «عجیب است که ابن حجر گمان کرده، مراد از شیعه در این جا اهل سنت هستند! و من نمی دانم این به دلیل مترادف بودن دو لفظ شیعه و سنی است؟ یا به این دلیل که این دو فرقه یکی هستند، یا اهل سنت، بیشتر از شیعیان، از خاندان پیامبر (صلّی الله علیه و آله) پیروی کرده اند و آنان را دوست می دارند!؟».[۸۴] مرحوم کاشف الغطاء نیز می گوید: «با نسبت دادن لفظ شیعه به علی (علیه السلام) می توان مراد را فهمید؛ زیرا غیر از این صنف، بقیه شیعه دیگران هستند»[۸۵]. [۸۶]
سخن آخر این که در منابع شیعه در این مورد احادیث فراوانی موجود است. به عنوان مثال:
جابر بن عبد الله انصاری؛ صحابی رسول مکرم اسلام (صلّی الله علیه و آله) نقل می کند: «ما در خدمت رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) بودیم. علی بن ابی طالب (علیه السلام) وارد شد. پیامبر اکرم (صلّى اللَّه علیه و آله) فرمود: برادرم آمد، سپس متوجه کعبه شد و دست مبارکش را بر آن زد و فرمود: سوگند به آن که که جانم در دست او است، این شخص؛ (حضرت علی (علیه السلام)) و شیعیانش روز قیامت پیروز هستند؛ البتّه او اولین فرد شما است که به من ایمان آورده و از تمام شما نسبت به پیمان خدائى وفادارتر است. او بفرمان حق پایدارتر و در بین رعیّت از شما عادل‏تر، و در تقسیم اموال میان مستحقان به صورت مساوى از تمام شما واردتر است. همچنین مقام و موقعیت او نزد خدا از شما بالاتر است؛ (به همین جهت) این آیه قرآن (در باره او) نازل شده است: «آنهائى که ایمان آورده‏ اند و عمل صالح دارند، بهترین مردمان هستند[۸۷]».[۸۸] در جای دیگر می فرماید: «یا علی تو و شیعیانت در بهشت هستید».[۸۹]
از مجموع مطالبی که بیان شد، معلوم می شود که گرچه فرقه شیعه بعدها شکل یک جمعیت منسجم را به خود گرفت؛ اما اطلاق «شیعه» به پیروان حضرت علی (علیه السلام)، توسط پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) و از زمان آن حضرت شروع شده است.

حقانیت و برتری شیعه
در یک تقسیم بندی کلی، دین را به دو دسته الهی (وحیانی) و بشری تقسیم می کنند:
دین بشری: مجموعه عقاید، اخلاق و قوانین و مقرراتی است که بشر با فکر خود برای خویش تدوین و وضع کرده است؛ از این رو، این دین اسیر هوس و ابزار دست همان انسان است.
دین الهی (وحیانی): مجموعه عقاید و اخلاق و قوانین و مقرراتی است که خداوند آن را برای هدایت بشر فرستاده تا انسان در پرتو تعالیم آن، هوا و هوسش را کنترل و آزادی خود را تأمین کند.[۹۰]
هر کدام از فرقه ها ادعا می کنند که همان ها فرقه ناجیه هستند و برای این ادعا ادله ای اقامه می کنند آن چه که مسلم است این است که قطعاً به جز یک فرقه بقیه آنان بر حق نخواهند بود، ما بر این باوریم بر اساس ادله قطعی مذهب حقه و فرقه ناجیه در میان مذاهب اسلامی مذهب شیعه اثنی عشری است و تشیع، همان اسلام راستین و حقیقی است. شیعه برای حقانیت و ناجی بودنش به ادله ای تمسک می کند و اصرار بر صحت آن دارد چرا که این عقیده بر گرفته از عقل و نقل (قرآن، سنت پیامبر (صلّی الله علیه و آله) و اهل بیت آن حضرت) است.
ادله شیعه بر حقانیت خود:
ادله فراوانی در این باره وجود دارد که جهت اختصار تنها به برخی از آن ها اشاره می شود:
عقلی:
الف. قاعده لطف: مطابق با این قاعده همان طور که بر خداوند واجب است برای هدایت انسان پیامبرانی جهت تبلیغ دینش ارسال کند هم چنین واجب است بعد از پیامبر نیز برای تداوم راه پیامبران امامانی را نیز نصب نماید.
ب. شیعه بر اساس آموزه های دینی که در کتاب های کلامی شیعه موجود است.[۹۱] برای امام شرایطی قائل است از آن جمله عصمت[۹۲]، اعلمیت، افضلیت و … که شناخت این صفات (خصوصاً عصمت) برای انسان ها ممکن نیست و فقط خداوند است که به این صفات آگاهی دارد پس او است که می تواند امام را انتخاب و نصب نماید.
نقلی:
قرآن:
الف. «جز این نیست که ولىّ شما خدا است و رسول او و مؤمنانى که نماز می‏خوانند و هم چنان که در رکوعند انفاق می‏کنند».[۹۳]
به دنبال دعای پیامبر که عرض کرد: خدایا سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز، از خاندانم، على (علیه السّلام) را وزیر من گردان تا به وسیله او، پشتم قوى و محکم گردد»، جبرئیل نازل شد و به پیامبر (صلّی الله علیه و آله) گفت: بخوان، پیامبر (صلّی الله علیه و آله) فرمود: چه بخوانم، گفت بخوان! «سرپرست و رهبر شما تنها خدا است، و پیامبر او، و آنان که ایمان آورده‏اند و نماز را بر پا می‏دارند و در حال رکوع زکات می‏پردازند»؛ یعنی همان طور که خدا و رسولش (صلّی الله علیه و آله) بر مردم ولایت دارند علی (علیه السّلام) نیز ولایت دارد.[۹۴]
ب. «اى کسانى که ایمان آورده‏اید، از خدا اطاعت کنید و از رسول و اولوا الامر خویش فرمان برید».[۹۵]
منظور از «اولوا الامر»، امامان معصوم (علیهم السّلام) می باشند که رهبرى مادى و معنوى جامعه اسلامی، در تمام شئون زندگى از طرف خداوند و پیامبر (صلّی الله علیه و آله) به آنها سپرده شده است، و غیر آنها را شامل نمی‏شود،[۹۶]
آیاتی چون «و انذر عشیرتک الاقربین»؛[۹۷] «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته»؛[۹۸] «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا»،[۹۹] «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت …»[۱۰۰]و آیات بسیار زیادی که در این باب وارد شده است.[۱۰۱]
۲٫۲٫ سنت:
پیامبر (صلّی الله علیه و آله) نیز به تصریح تاریخ و روایات، همواره از امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) به عنوان وصی و جانشین خویش یاد می فرمود.
که ما فقط برای نمونه به چند حدیث اشاره می کنیم:
الف. حدیث یوم الدار: «پیامبر (صلّی الله علیه و آله) فرمود: این برادر و وصى و جانشین من در بین شما است، سخن او را بشنوید و فرمانش را اطاعت کنید».[۱۰۲]
ب. حدیث طیر: «علی (علیه السّلام) فرمود: مرغى بریان از بهشت براى رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) آورده شد. آن حضرت از خداى عز و جل خواست که محبوب ترین خلق نزد او، پیش آن حضرت بیاید. پس خداوند مرا توفیق داد که به نزد آن حضرت آمدم تا از آن مرغ به همراه حضرت خوردم»‏.[۱۰۳]
ج. حدیث منزلت: «پیامبر (صلّی الله علیه و آله) فرمود: اى على نسبت تو به من؛ مانند نسبت هارون است به موسى (علیهما السّلام)، جز این که پس از من پیامبرى نیست»‏.[۱۰۴]
د. حدیث ثقلین: «حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله) فرمود: من در میان شما دو چیز می گذارم که یکى از آن بزرگتر است از آن دیگر و آن کتاب اللَّه است که حبلى است کشیده از آسمان تا زمین و یکى دیگر عترت که اهل بیت من هستند که حضرت حق مرا از این خبر داده که ایشان از یک دیگر جدا نخواهند شد تا کنار حوض کوثر به من رسند».[۱۰۵]
هـ. حدیث غدیر: «پیامبر (صلّی الله علیه و آله) فرمود: هر کس من مولا و رهبر او هستم، على، مولا و رهبر او است». این سخن را سه بار و به گفته بعضى از راویان حدیث، چهار بار تکرار کرد. به دنبال آن سر به سوى آسمان برداشت و عرض کرد: «خداوندا! دوستان او را دوست بدار و دشمنان او را دشمن بدار، دوست بدار آن کس که او را دوست دارد و مبغوض بدار آن کس که او را مبغوض دارد، یارانش را یارى کن، و آنها را که ترک یاریش کنند، از یارى خویش محروم ساز، و حق را در هر حالتی همراه او بدار»؛ سپس فرمود: «آگاه باشید، همه حاضران وظیفه دارند این خبر را به غائبان برسانند».[۱۰۶]
این احادیث قطره ای بود از دریای احادیثی که در این باب وارد شده است.
پس شیعیان جماعتى هستند که تمام اعمال و عقائد و اخلاق و روحیات خود را بر اساس تعلیمات اسلام قرار داده و از دستورات پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هیچ تجاوز نمی کنند. امر او را امر خدا می دانند، مطیع قرآن و رسول خدا (صلّی الله علیه و آله و سلّم) هستند.[۱۰۷] و بر این باورند که ایشان (صلّی الله علیه و آله و سلّم) نبوت خود را با وصایت و خلافت على بن ابی طالب (علیه السّلام) بارها توأماً اعلام فرمود.
دلایل برتری شیعه
برتری مذهب تشیع نسبت به سایر مذاهب به جهت «حق» بودن آن است، و دین حق در هر دوره ای منحصراً فقط یک دین است. خدای متعال در هر برهه ای دارای یک شریعت است و هر دین غیر از آن یا از اساس باطل و دروغ است و یا منسوخ و منقرض.
تعدد ادیان الهی و مذاهب آسمانی که تاکنون بر بشریت نازل گردیده، تعدد طولی است نه عرضی، بدین معنا که دین جدید ناسخ و مکمّل دین پیشین است و با آمدن دین جدید تاریخ مصرف دین قبلی منقضی و از رسمیت می افتد و جای خود را به دین جدید می دهد و بر همه لازم است که از آیین جدید پیروی نمایند و به آن ایمان بیاورند. برای همین در متون مقدس و نصوص دینی، از کسانی که به دین جدید ایمان نمی آورند، به عنوان “کافر” یاد می شود.
اسلام آخرین و کامل ترین دین است که برای بشر فرستاده شده و خداوند دینی جز اسلام را نخواهد پذیرفت. قرآن می فرماید: «ان الدین عندالله الاسلام»؛[۱۰۸] «بدون تردید دین در نزد خدا فقط اسلام است». در جای دیگری می فرماید: «و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلن یقبل منه»؛[۱۰۹] «هر کس آیینی جز اسلام را برگزیند از او پذیرفته نخواهد شد».
ابو ذر غفاری صحابی ثقه و جلیل القدر پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله) نقل می کند: «سمعت النبی (صلّی الله علیه و آله) انه قال: الا ان مثل اهل بیتی فیکم مثل سفینه نوح فی قومه، من رکبها نجی و من تخلف عنها غرق»؛[۱۱۰] «آگاه باشید: من از پیامبر (صلّی الله علیه و آله) شنیدم که فرمود: مثل اهل بیت من در میان شما مثل کشتی نوح برای قوم نوح است، هر که در این کشتی نشیند، نجات یابد و هر که تخلف کند، غرق گردد».
اساس و پایۀ مذهب تشیع، توحید و عدل و نبوت و امامت و معاد است، و شیعه قائل به امامت دوازده امام معصوم (علیهم السّلام) به عنوان جانشین پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) می باشد که اول آنان علی (علیه السّلام) و آخر آنها مهدی (علیه السّلام) است.
در روایات وارده از رسول گرامی اسلام (صلّی الله علیه و آله و سلّم) به تعداد و حتی نام های دوازده امام معصوم (علیهم السّلام) تصریح شده است. نقل شده است: «روزی عبدالله بن مسعود در میان جمعی نشسته بود که عربی بیابانی پیدا شد و از آنان پرسید: کدامیک از شما عبدالله بن مسعود هستید؟ عبدالله جواب داد: من. عرب پرسید: هل حدثکم نبیکم کم یکون بعده من الخلفاء؟ قال: نعم، اثناعشر، عدد نقباء بنی اسرائیل»؛[۱۱۱] «آیا پیامبر شما، تعداد جانشینان بعد از خودش را برای شما بیان کرد؟ گفت: آری، دوازده نفر، به تعداد نقیبان بنی اسرائیل».
دلیل ما بر حقانیت تشیع، قرآن و سنت است، خداوند در قرآن به ما دستور داده است تا از خدا و رسول و اولی الامر ـ که طبق تصریح رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) همان امامان شیعه هستند ـ پیروی کنیم. در آیات فراوانی از قرآن به مسألۀ امامت و ولایت اشاره شده است. آیاتی چون: «و انذر عشیرتک الاقربین»؛ «انما ولیکم الله و رسوله و المؤمنون الذین یقیمون الصلاه و یؤتون الذکوه و هم راکعون»؛ «یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته»؛ «الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً»؛ «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت»، و … .
پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) نیز به تصریح تاریخ و روایات همواره از امیرالمؤمنین علی (علیه السّلام) به عنوان وصی و جانشین خویش یاد می فرمود. چنان که طبری در تاریخ خویش نقل می کند: هنگامی که آیۀ «و انذر عشیرتک الاقربین» نازل شد، پیامبر به اقوام خود فرمود: «خدای متعال به من دستور داد تا شما را به سوی او دعوت کنم، پس هر کدام از شما که مرا در این امر یاری کند، برادر و وصی و جانشین من خواهد بود. علی (علیه السّلام) عرض کرد: من ای رسول خدا در این راه تو را یاری خواهم کرد. پیامبر (صلّی الله علیه و آله) دست در گردن علی (علیه السّلام) انداخت و فرمود: همانا این (علی) برادر و وصی و جانشین من در میان شما است. از او بشنوید و مطیع او باشید. خویشان پیامبر (صلّی الله علیه و آله) در حالی که می خندیدند برخاستند و به ابوطالب ـ به تمسخر ـ گفتند: او به تو دستور داد تا مطیع پسرت باشی و فرمانبردار او باشی.[۱۱۲]
پیامبر در آخرین سال عمر خویش، در برگشت از حج که معروف به حجه الوداع گردید، در منطقۀ غدیر خم، رسماً علی بن ابی طالب (علیه السّلام) را به عنوان امام و زمامدار مسلمانان منصوب و معرفی فرمود و به همه حاضران دستور داد تا با او به عنوان امیرالمؤمنین بیعت نمایند. این سخن معروف آن حضرت در آن روز است که فرمود: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه»؛ «هر کس که من زعیم و فرمانروای او هستم، علی (علیه السّلام) نیز مولی و فرمانروای او است. این حدیث از احادیث مشهور و متواتر اسلام است.

برای آگاهی بیشتر رجوع کنید به نمایه های:
قرآن و معنای اسلام و مسلمان، س ۶۶۵ (سایت اسلام کوئست: ۸۲۹).
دلایل حقانیت اسلام، س ۲۷۵ (سایت اسلام کوئست: ۷۳).
دلایل پذیرش اسلام، س ۱۱۴۶ (سایت اسلام کوئست: ۱۱۶۸).

‏سیر تحول و تطور تاریخی شیعه اثنی عشری
در حال تکمیل است.

‏بنیان گذار شیعه اثنی عشری
برخی بر این عقیده هستند که قدمت تشیع مساوی با قدمت اسلام است؛[۱۱۳] زیرا در همان آغاز پیدایش اسلام و در واقعه یوم الدار که پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله) طبق دستور آیه «خویشان و عشیره نزدیک خود را هشدار بده»،[۱۱۴] افراد طایفه خود را به میهمانی دعوت کرده و از آنان خواست که اسلام بیاورند و خطاب به آنان فرمود: «کدام یک از شما مرا در این کار یاری می‏دهد تا برادر، وصی و جانشین من در میان شما باشد». کسی جز علی (علیه السلام) داوطلب نشد؛ لذا پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) در حالی که دست علی (علیه السلام) را گرفته بود، خطاب به میهمانان خود فرمود: «این برادر من، وصی من و جانشین من در میان شما است؛ پس سخن او را بشنوید و از او اطاعت کنید».[۱۱۵]
به نظر می‏رسد این گزارش که مورد پذیرش نیز هست، بتواند از همان آغاز رسالت، هم تأکید رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) بر وصایت و جانشینی خود باشد، و هم جوهر و اصل تشیع را بنیان نهد.
کسانی که بدون تعیین زمانی خاص، وجود شیعه را در زمان پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) ثابت دانسته‏اند، به دلایل زیر استناد کرده‏اند:
روایات فراوانی که در منابع روایی اهل سنت و شیعه از زبان رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) نقل شده است که در آنها سخن از شیعه علی (علیه السلام) و جایگاه آنان به میان آمده است.
روایاتی که در ذیل و تفسیر بعضی از آیات قرآن وارد شده است و مصداق آن آیات را علی (علیه السلام) و شیعیانش معرفی کرده است. از آن جمله در تفسیر آیه «کسانی که ایمان آوردند و اعمال نیک انجام دادند، آنان بهترین مخلوقات خدا هستند» آمده است؛[۱۱۶] پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله)، علی (علیه السلام) و شیعیانش را ـ در حالی که به عنوان رستگاران معرفی کرده و آنان را خشنود از خداوند و خداوند را خشنود از آنان دانسته ـ مصداق این آیه به شمار آورده است.[۱۱۷]
اما با همه این روایات و با توجه به تعدد و کثرت آنها و نیز صحت اسنادشان؛ شاید از لحاظ تاریخی، دلالت بر تأسیس شیعه توسط پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله) نکند؛ زیرا می‏ تواند ناظر به پس از آن حضرت و نوعی پیشگویی مبنی بر جدا شدن خط حضرت علی (علیه السلام) و یارانش از خطوط دیگر باشد. تنها چیزی که از این روایات می ‏توان دریافت، استعمال این لفظ از سوی رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) است نه تأسیس آن.
اما می‏توان با استفاده از روایات دیگر و نیز قرائن تاریخی، وجود گروهی به نام شیعه علی (علیه السلام) در زمان پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) را ثابت کرد.
این راه را می‏توان با دو بیان زیر تقریر کرد:
بیان اوّل؛ از عبارات علامه طباطبایی چنین استفاده می‏شود:
الف. طبق حدیث یوم الدار، پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله) در همان آغاز رسالت خود وعده داد که حضرت علی (علیه السلام) را به سمت وصایت و خلافت خود منصوب نماید.
ب. رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) حتماً در صدد تحقق این وعده بوده است.
ج. ایشان مسلماً این وعده را برای عده ‏ای از دوستان فداکار خود بیان کرده است.
د. این بیان در قالب روایات بیان فضایل و مناقب حضرت علی (علیه السلام) که منابع روایی شیعه و اهل سنت از آن مملو است آمده که اوج این روایات را می ‏توان در جریان غدیر خم مشاهده کرد.
هـ. مسلماً بیان چنین فضایلی، عده‏ ای از دوستان و شیفتگان خالص پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) را وا می‏داشت تا علی (علیه السلام) را نیز دوست داشته، به دورش گردآیند و از وی پیروی کنند؛ همچنان که در نقطه مقابل، عده ‏ای را به بغض و حسد و کینه ورزی دچار می‏ کرد.
و. از همین جا دو «خط» در اسلام پدید می ‏آمد که یکی طبق نصوص پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله)، پیروی از علی (علیه السلام) را واجب دانسته بود و دیگری آن را غیر لازم می‏دانستند و یا حتی از راه عناد با آن حضرت در می‏آمدند، که خط اول همان است که شیعه نامیده می‏شود.[۱۱۸]
بیان دوم را می‏توان این چنین توضیح داد:
الف. جوهره اصلی تشیع، همان اعتقاد به بر حق بودن حضرت علی (علیه السلام) نسبت به امر خلافت پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله) است.
ب. پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله) در زمان خود با روایات فراوان، این موضوع را به مردم گوشزد کرد و از راه‏ های مستقیم و غیر مستقیم مسئله خلافت آن حضرت را به مردم ابلاغ نمود.
ج. با توجه به اموری همچون انس نداشتن قبایل عرب آن زمان با مسئله تعیین جانشین، توهم دخالت دادن دامادی پیامبر گرامی (صلّی الله علیه و آله) در امر جانشینی، جوان بودن حضرت علی (علیه السلام)، توهم افزون ‏طلبی بنی ‏هاشم و ربط دادن این مسئله به تعصبات قبیله ‏ای، مخالفت سنگین قریش به عنوان بزرگ‏ترین قبیله با جانشینی حضرت علی (علیه السلام) به علت کشته شدن تعدادی از سران آن در جنگ‏ های پیامبر (صلّی الله علیه و آله) به دست حضرت علی (علیه السلام)، موجب شد که این مسئله با مخالفت‏ های سهمگین اعراب مواجه شود؛ به گونه ‏ای که رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) همواره ناچار به ذکر فضایل و مناقب مختلف حضرت علی (علیه السلام) می‏شد تا به همگان بفهماند که آن چه باعث نصب حضرت علی (علیه السلام) به خلافت می‏شود، شایستگی ‏ها و فضائل و مناقب او است؛ نه دامادی پیامبر و هاشمی بودن آن حضرت. از این جا است که می ‏توان به سرّ فراوانی ذکر این فضائل در بیانات پیامبر اعظم (صلّی الله علیه و آله)، دست یافت.
د. همچنان که مخالفان به وسیله دسته‏ بندی‏ های مختلف و به طرق متعدد به بیان مخالفت خود می ‏پرداختند، موافقان نیز به شدت از این خواسته پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) دفاع می‏کردند. اینها به پیروی از خط رسول خدا (صلّی الله علیه و آله)، به دور حضرت علی (علیه السلام) جمع شده و از سوی پیامبر (صلّی الله علیه و آله)، به عنوان شیعه علی (علیه السلام) شناخته شدند.
هـ. از آن جا که این مسئله مخالف باور عمومی بود، این عده در اقلیت قرار داشتند و به ویژه آنان که به شدت از این امر دفاع می ‏کردند، از تعداد انگشتان دست بیش‏تر نبودند. به همین دلیل این نکته روشن می شود که چرا در روایات پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله)، از عده کمی همچون سلمان، مقداد، ابوذر و عمار به عنوان شیعیان علی (علیه السلام) نام برده شده است.
ز. پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه و آله) به منظور تقویت هر چه بیشتر این جبهه کوچک، با اموری همچون معرفی بهشت به عنوان جایگاه آنان و نیز رضایت خداوند از این عمل، به تشویق و ترغیب آنان پرداخته است.
ح. از همه این مقدمات چنین نتیجه‏گیری می‏شود که کلمه شیعه علی (ع) در زمان رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) کاربرد داشته و امری شناخته شده بود و عباراتی از آن حضرت که در آن این واژه به کار رفته است، قابل تطبیق بامصادیق موجود در آن زمان بوده است.[۱۱۹]

‏علل پیدایش شیعه اثنی عشری ‏
در حال تکمیل است.

‏روش معرفتی شیعه اثنی عشری ‏
در حال تکمیل است.

‏مهم ترین عقاید شیعه اثنی عشری ‏
هر مذهبی دارای اعتقادات خاصی مربوط به خود می باشد. در این میان مذهب شیعه اثنی عشری هم مانند سایر مذاهب و فرق، دارای اعتقادات و اصولی است. در این مقال به اسامی برخی از مهم ترین اعتقادات شیعه اشاره می شود:
توحید.
عدل.
نبوت.
امامت.
معاد.
مواردی که در بالا ذکر شد، اصول دین بنابر مذهب شیعه است. اما شیعه در مسائل مختلف دارای عقاید دیگری نیز می باشد که باختصار اسامی برخی از آنها ذکر می شود:
بداء.
رجعت.
تقیه.
غیبت امام زمان (علیه السلام).
حسن و قبح افعال.
نفی قاطع رؤ یت خدا در دنیا و آخرت.
عصمت انبیا و امامان (علیهم السلام).
و … .

اصول دین از نگاه شیعه اثنی عشری
اصول عقاید اسلام عبارت است از: توحید، نبوت و معاد که مرز میان مسلمان از غیر مسلمان است. بر اساس مبانی مذهب شیعه دو اصل دیگر، عدل و امامت نیز جزء اصول اعتقادی شمرده شده است.
توحید:
شیعه اثنی عشری به توحید معتقد است به این معنا که خدا یکی است، مِثلی ندارد، قدیم است، عالم و حیّ است، قادر و غنی است، نه موصوف به جوهر می شود و نه معروض به عرض، خداوند جرم نیست و هیچ کدام از عوارض ماده را نمی توان به او نسبت داد. تشبیه در مورد خدا درست نیست. صفات خداوند دو دسته است: ۱٫ صفات ثبوتی (صفات کمالی). ۲٫ صفات سلبیه.
نبوّت:
از دیدگاه شیعه این امر؛ یعنی وجوب آمدن پیامبر ناشی از حکمت خداوند است. وجود پیامبر لطف است و صدور لطف از خداوند واجب است. رسول با نبی تفاوت دارد. رسول پیام خدا و اوامر و نواهی او را به مردم می رساند، ولی نبی ممکن است ملزم به این کار باشد یا نباشد. پیامبران حتی از ملایکه هم بالاترند. مهمترین نشانه اثبات ادعای پیامبر، معجزه است. از دیگر خصوصیات پیامبران، عصمت است که شامل عصمت از خطا و اشتباه سهوی و عمدی می باشد.
معاد:
آنچه مسلم و قطعی است، این است که معاد و رستاخیز مانند خداشناسی از عقاید همگانی پیروان ادیان ابراهیمی به شمار می رود. معاد به معنای آن است که روزی همه انسان ها در پیشگاه الهی گرد هم می‌آیند و هر کس به پاداش و کیفر اعمال خویش می‌رسد. در واقع این روز همان قیامت است.
یکی از مطالبی که در مورد معاد مطرح است این است که آیا معاد جسمانی است یا روحانی؟ در صورت جسمانی بودن آیا بدن اخروی عین همان بدن طبیعی است که انسان در این جهان با آن زندگی می کرد، یا بدن لطیف تر، که از آن به بدن مثالی و یا برزخی یاد می کنند؟
بسیاری از حکما، عرفا و دانشمندان علم کلام و عالمان شیعی؛ نظیر شیخ مفید، شیخ طوسی، خواجه نصیر و … به هر دو معتقدند و می گویند: در رستاخیز روح به بدن باز می گردد، در نتیجه معاد انسان جسمانی و روحانی است. دارندگان این نظریه خود به دو گروه تقسیم شده اند:
الف. برخی از آنان معتقدند روح در قیامت به بدن طبیعی و عنصری که دارای فعل و انفعالات طبیعی و شیمیایی است باز می گردد.
ب. عده ای نیز برآنند که روح در سرای دیگر به بدن مثالی و برزخی که لطیف است و جرم و ماده ندارد، اما از مقدار و شکل برخوردار است تعلق می گیرد. این بدن لطیف به گونه ای عین بدن دنیوی است و هرکس آن را ببیند می گوید این همان انسانی است که در دنیا زندگی می کرد، ولی از این جهت که دارای جرم و ماده نیست و قابلیت فعل و انفعال شیمیایی و فیزیکی ندارد با آن تفاوت دارد؛ مانند قیافه ای که انسان در خواب و رؤیا می بیند.
هر چند دلایل عقلی بر لزوم معاد و جهانی جز این زندگی دنیوی گواهی می دهند، اما کیفیت معاد و این که آیا معاد تنها روحانی است، یا روحانی و جسمانی و با پذیرش جسمانی بودن، آیا این جسم عنصری و مادی است یا جسم برزخی و مثالی؟ به باور برخی از دانشمندان، اینها مسئله ای نیست که از راه براهین عقلی بتوان آن را ثابت نمود؛ به همین جهت است که حکیم بزرگ بوعلی سینا می گوید: باید دانست بخشی از معاد از طریق شرع نقل شده و شریعت آن را پذیرفته است و راهی برای اثبات آن جز از طریق شرع و تصدیق پیامبر نیست و آن مربوط به زنده شدن بدن است، باید کیفیت معاد جسمانی و جزئیات آن را به دلیل شرع و گزارش وحی بپذیریم؛ زیرا معیار مذکور مطمئن ترین و کامل ترین معیاری است که بشر می تواند از این راه، حقایق اطمینان بخشی به دست آورد.[۱۲۰]
عدل الهی:
عالمان شیعى با الهام از وحى، قرآن و سخنان پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت ایشان (علیههم السلام) مسئله عدل را به عنوان اصل دوّم از اصول پنج گانه اعتقادى شیعه پذیرفته اند.
استاد مطهّرى در این باره می نویسد: «خداوند فیض و رحمت و هم چنین بلا و نعمت خود را بر اساس استحقاق هاى ذاتى و قبلى می دهد و در نظام آفرینش از نظر فیض و رحمت و بلا و پاداش و کیفر الهى نظم خاصّى برقرار است».[۱۲۱]
امامت:
امامت در لغت به معنای پیشوایی و رهبری است و امام، فرد یا چیزی است که به او اقتدا می‌شود.[۱۲۲] در کتاب های لغت برای امام مصادیقی برشمرده شده است که عبارتند از: قرآن کریم، پیامبر گرامی اسلام (صلی‌ الله ‌علیه ‌و آله‌)، جانشین پیامبر (صلی‌ الله ‌علیه ‌و آله)، امام در نماز جماعت، فرمانده لشکر، راهنمای مسافران، ساربان و راهنمای شتران، چوب و ریسمان، تراز در ساختمان، راه پهن و آشکار، دانشمندی که از او پیروی می‌شود.[۱۲۳]

تفاوت بین شیعه و سنی
در این جا به طور اجمال دیدگاه های شیعه که اهل سنت و یا گروهی از آنها با آن مخالف هستند، در دو محور اعتقاد و احکام بیان می شود:
الف. اعتقادات و اصول دین.
اگرچه توحید، اصل مشترک بین شیعه و سنی است، اما شیعه صفات خدا را عین ذاتش می داند (در این باره نک: اصول اعتقادات معتزله، سؤال ۸۸۶۴ (سایت اسلام کوئست: ۸۸۱۱)؛ اقسام و مراتب توحید، سؤال ۱۹۱۳ (سایت اسلام کوئست: ۳۴۴۵)).
شیعه دیدن و رؤیت خدا را نه در دنیا ممکن می داند، نه در آخرت (در این باره نک: شیعه و سنی و رؤیت خدا ، سؤال ۸۴۰۸ (سایت اسلام کوئست: ۸۴۷۷)؛ دیده نشدن خدا با توجه به آیۀ ۵۴ سورۀ بقره، سؤال ۶۴۷۷ (سایت اسلام کوئست: ۸۴۹۸)؛ رؤیت (دیدن) خدا، سؤال ۲۹۵ (سایت اسلام کوئست: ۱۷۴۸)).
بر خلاف شماری از اهل سنت شیعه عقاب طائع و ثواب عاصی را از خدا جایز نمی داند. (در این باره نک: عدل از نگاه شیعه و معتزله شمارۀ ۵۹۲۳ (سایت اسلام کوئست: ۶۱۲۲)).
شیعه قائل به جبر نیست. (در این باره نک: نمایه انسان و اختیار، سؤال ۵۱ (سایت اسلام کوئست: ۲۸۷)؛ علم خداوند و اختیار انسان، سؤال ۲۰۸۴ (سایت اسلام کوئست: ۲۱۳۵)؛ انسان و جبر و اختیار، سؤال ۱۸۹۶ (سایت اسلام کوئست: ۲۷۱۸)؛ جبر و اختیار، سؤال ۲۰۳۵ (سایت اسلام کوئست: ۲۰۸۵)؛ رد ادله جبریون، ۵۲۸ (سایت اسلام کوئست: ۵۷۶)؛ مفهوم امر بین امرین، سؤال ۵۸ (سایت اسلام کوئست: ۲۹۴)؛ و همچنین شماره های: ۱۲۲۱ (سایت اسلام کوئست: ۱۲۱۷) و ۱۳۰ (سایت اسلام کوئست: ۱۲۳۷) و ۱۵۵۰ (سایت اسلام کوئست: ۱۵۷۰) و ۲۰۳۵ (سایت اسلام کوئست: ۲۰۸۵)).
از مهم ترین باور های شیعه که او را از سایر فرق و مذاهب اسلامی جدا می سازد، اعتقاد به امامت است. شیعه معتقد است که امامت از اصول دین است و جانشین پیامبر (صلّی الله علیه و آله و سلّم) باید معصوم باشد و دقیقاً به دلیل همین عصمتی که غیر از خدا کسی از آن آگاهی ندارد، امام باید از طرف خدا منصوب شود و حکومت های اسلامی باید به ولایت منتهی شود.[۱۲۴]
شیعه اطاعت از حاکم ظالم و جائر را جایز نمی داند.[۱۲۵]
شیعه معتقد است که مقصود‌ از اهل بیت در آیه ۳۳ احزاب، حضرت فاطمه (سلام الله علیها) و ائمه اطهار(علیهم السّلام) هستند.[۱۲۶]
شیعه معتقد است که انبیاء (علیهم السّلام) معصوم اند. نه تنها مرتکب گناه کبیره نمی‌شوند، بلکه حتی گناه صغیره را هم انجام نمی‌دهند.[۱۲۷]
بداء و رجعت و شفاعت هم از جمله اموری‌ هستند که شیعه بدان معتقد می باشد. (برای دریافت توضیحات بیشتر، نک: بدا، لوح، کتاب، سؤال ۶۵ (سایت اسلام کوئست: ۳۰۶)؛ رجعت و خصوصیات آن؛ سؤال ۲۴۷ (سایت اسلام کوئست: ۱۱۱۲) و ۳۰۰۶ (سایت اسلام کوئست: ۳۵۷۸)؛ رجعت پیامبران، امامان، سؤال ۵۸۹۶ (سایت اسلام کوئست: ۶۴۹۶)؛ مراجعه شود) حکومت عادلانه امامان بعد از رجعت، سؤال ۵۲۹۰ (سایت اسلام کوئست: ۵۵۹۵)؛ توسل و شفاعت از نگاه اهل سنت، سؤال ۴۸۸۹ (سایت اسلام کوئست: ۵۷۷۷).
شیعه بر خلاف اهل سنت جمیع صحابه را عادل نمی داند و می گوید: در بین صحابه، هم عادل وجود دارد و هم فاسق و فتوای آنها بر احدی حجت نیست. و … (برای دریافت توضیحات بیشتر، نک: عدالت همۀ صحابه، سؤال ۳۸۱۷ (سایت اسلام کوئست: ۴۰۸۱)).
ب. در مرحلۀ احکام:
شیعه تقیه را جایز می داند. (برای دریافت توضیحات بیشتر، نک: نماز تراویح و تقیه، سؤال ۷۲۸۶ (سایت اسلام کوئست: ۷۸۰۴)؛ دلایل تقیه کردن ائمه (ع)، سؤال شماره ۱۷۷۹ (سایت اسلام کوئست: ۲۱۳۲)؛ سؤال ۳۰۲۲ (سایت اسلام کوئست: ۴۰۹۹).
متعه که همان ازدواج موقت است در نظر شیعه جایز است. (برای دریافت توضیحات بیشتر، نک: بررسی احادیث متعه، سؤال ۳۳۲۰ (سایت اسلام کوئست: ۴۰۹۸)؛ نمایۀ ازدواج موقت و آرامش شماره ۲۹۲۵ (سایت اسلام کوئست: ۳۱۳۰)؛ نمایۀ ازدواج موقت در قران و سیرۀ معصومین شماره ۲۹۶۵ (سایت اسلام کوئست: ۳۴۶۷)؛ نمایۀ جواز ازدواج موقت شماره ۸۴۴ (سایت اسلام کوئست: ۹۱۵)؛ نمایۀ مشکلات فراروی اجرای ازدواج موقت در جامعه شماره ۳۴۷ (سایت اسلام کوئست: ۳۵۳).
باب اجتهاد از نظر شیعه مفتوح است.
تعصیب و عول را شیعه در باب ارث قبول ندارد. برای آگاهی از این دو واژه نک: عول و تعصیب.
از نظر شیعه جمع بین صلاتین جایز است. (برای دریافت توضیحات بیشتر، نک: روش پیامبر و ائمه در جمع بین نماز ظهر و عصر، سؤال ۳۲۱۶ (سایت اسلام کوئست: ۳۴۷۳)؛ دلایل جایز بودن خواندن نماز در سه وقت، سؤال ۲۲۰۵ (سایت اسلام کوئست: ۲۳۳۴)).
«حی علی خیر العمل» فصلی از فصول اذان است.
زیارت قبور و ائمه اطهار (علیهم السّلام) جایز است. (شیعه معتقد است زیارت قبور نه تنها شرک نیست و عین توحید است، بلکه ثواب زیادی دارد) و… .
برای کسب توضیح و اطلاعات بیشتر به پاسخ های سایت اسلام کوئست مانند: تفاوت ها و اشتراکات شیعه و اهل سنت در مسئلۀ مهدویت، سؤال ۱۴۲۵ (سایت: ۱۷۰۸)؛ مشخصات و ویژگی های شیعه، سؤال ۲۸۷ (سایت: ۲۴۸۳)؛ دلایل برتری شیعه، سؤال ۲۷۷ (سایت: ۲۱۶۳)؛ و می توان به کتاب هایی که در این زمینه نوشته شده، مانند: الجوامع و الفوارق بین السنه و الشیعه، نوشته محمد جواد مغنیه؛ مع الشیعه الامامیه فی عقائدهم، نوشته آیت الله جعفر سبحانی؛ العقیده الاسلامیه علی ضوء مدرسه اهل البیت تألیف، آیت الله جعفر سبحانی، مراجعه کرد.

امامت و جانشینی بعد از پیامبر (صلّی الله علیه و آله)
عقیده شیعه در مسئلۀ خلافت و جانشینی پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله)، آن است که:
امام و خلیفه پیامبر(صلّی الله علیه و آله) وظایف و شؤوناتی دارد. اهم وظیفه امام، پس از درگذشت پیامبر اسلام، از قرار زیر است: تبیین مفاهیم قرآن، بیان احکام شرع، بازداشتن جامعه از هر نوع انحراف، پاسخ گویی به پرسش های دینی و عقیدتی، اجرای قسط و عدل در جامعه، پاسداری از مرزهای اسلام در برابر دشمنان.
امام و جانشین پیامبر (صلّی الله علیه و آله) بایستی از نظر علمی و اخلاقی مورد عنایت خاص الهی باشد و در سایه تربیت های غیبی قرار گرفته باشد؛ یعنی بایستی مانند پیامبر از هرگونه اشتباه و نسیان و سهو مصون و نیز از هر گناه و خطا معصوم باشد. به همین جهت تشخیص و تعیین امام تنها از سوی خداوند و به واسطه پیامبر (صلّی الله علیه و آله) یا امام قبلی میسر و ممکن است.
پیامبر (صلّی الله علیه و آله)، امام و رهبر بعد از خود را معرفی کرده است؛ یعنی با تعیین علی بن ابی طالب (علیه السلام) به عنوان خلیفه بعد از خود، در مواقع گوناگون به آن وظیفه خطیری که داشت، جامه عمل پوشانید. از این روی؛ حضرت علی (علیه السّلام) همواره خود را امام و خلیفه بر حق و بلا فصل پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) می دانست در موارد مختلف این مسأله را به جامعه اسلامی و خلفاء قبل از خود یادآوری می کردند که خلافت یک امر انتصابی از طرف خداوند متعال است و توسط پیامبراکرم (صلّی الله علیه و آله) بارها اعلام شده است.
جانشینان پیامبر (صلّی الله علیه و آله) دوازده نفر می باشند و تعبیر «اثنا عشر خلیفه» در کتب فریقین(شیعه و سنی) آمده است. که اولین آنها علی بن ابی طالب (علیه السلام) و آخرین آنها حضرت حجت بن الحسن العسکری (علیهما السلام) می باشد.
نام های مقدس ائمه(علیه السّلام) و جانشینان پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله و سلّم) بدین قرار است:
علی بن ابی طالب، ۲٫ حسن بن علی، ۳٫ حسین بن علی، ۴٫ علی بن حسین، ۵٫ محمد بن علی، ۶٫ جعفر بن محمد، ۷٫ موسی بن جعفر، ۸٫ علی بن موسی، ۹٫ محمد بن علی، ۱۰٫ علی بن محمد، ۱۱٫ حسن بن علی، ۱۲٫امام مهدی (علیهم السلام).[۱۲۸]
نتیجه این که؛ شیعه در مسأله خلافت و جانشینی پیامبراکرم (صلّی الله علیه و آله) معتقد است که پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) به دستور خداوند، حضرت علی (علیه السّلام) را برای آن مقام، نصب کرده بودند، امّا زمانی که عواملی ایشان را از این منصب دور نگه داشت آن گاه که به آن حضرت احتیاج پیدا می شد، خود را بی تفاوت نسبت به سرنوشت اسلام و مسلمانان نمی دانست و بر اساس مصلحت اسلام و مصلحت و منافع جامعه بشریت مخصوصاً مستضعفان و مظلومان، نظر خود را اعلام می فرمودند. [۱۲۹]

شیعه و اثبات فضائل امام علی (علیه السلام)
عده ای با گمان این که تواتری بر امامت امیر المؤمنین علی (علیه السّلام) و نص بر فضایل ایشان وجود ندارد، در صدد بطلان عقیدۀ شیعه بر آمدند که در ذیل به آن پرداخته می شود:
نه تنها شیعه معتقد است که در مورد فضائل علی (علیه السّلام) تواتر وجود دارد، بلکه اهل سنت نیز اگر به کتاب های خود مراجعه نمایند، چنین تواتری را درخواهند یافت. شیعه می گوید: روایاتی که در کتاب های شیعه و مستند به همان تعداد اندک از صحابه می باشد، با توجه به قرائن و شواهد دیگر کافی است و نیازی به تواتر نیست، ولی با این وجود، فرض را بر این می گذاریم که گویا در کتب شیعه هیچ روایتی در این مورد نیست و تنها می خواهیم از کتاب های اهل سنت عقیده شیعه را به اثبات برسانیم. دانشمندان شیعه اثبات نموده اند که در کتاب های اهل سنت نیز، مدعای شیعه، به تواتری که مورد پذیرش همه می باشد، نقل شده است![۱۳۰] آیا راهی بهتر از این برای اثبات حقانیت شیعه وجود خواهد داشت؟! خلاصه مطلب؛ آن که شیعه در مباحثات علمی خود، تواتری را نقل می نماید که مورد پذیرش اهل سنت نیز باشد. خواه راویان آنها مورد پذیرش شیعه باشند و یا نباشند. با مراجعه به کتب منطقی درمی یابیم که این شیوه، یکی از بهترین راه های اثبات مدعی می باشد. علاوه بر این که اصولاً در تواتر نیازی به مورد قبول بودن راوی نیست؛ چون اگر راویِ حدیثی کاملاً مورد قبول باشد، با روایت یک نفر (خبر واحد) نیز به نتیجه مطلوب خواهیم رسید و نیازی به تواتر نخواهد بود. بر این اساس، تواتر در مواردی کاربرد دارد که یکایک راویان مورد تأیید نباشند، ولی نقل روایتی از سوی تعداد زیادی از راویان، این برداشت را به انسان بدهد که غیر ممکن است آنها با نقشه قبلی اقدام به نقل آن روایت نموده باشند و ممکن نیست چنین خبری دروغ باشد.

سایر عقاید شیعه اثنی عشری ‏
برخی از عقاید شیعه اثنی عشری عبارتند از:
بداء.
بدا مانند نسخ داراى دو معنا است:
الف. پدیدار شدن رأى جدید براى خداوند – که پیش از این آگاهى نداشته و سپس به آن پى برده باشد، این معنا باطل و نسبت آن به خداى تبارک و تعالى محال و ممتنع است.
ب. پدیدار ساختن امرى براى مردم که در گذشته بر ایشان پنهان بوده است؛ یعنى این امر را خداوند از ازل می‏دانسته و از همان آغاز به همین شکل جدید که پدیدار گشته مقدّر داشته است، ولى به جهت مصلحتى که مقام تکلیف آن را ایجاب می‏کرد، براى مدتى آن را از مردم مخفى داشته و سپس در موقع خود آشکار نموده است، این معنا معقول و پذیرفته است.[۱۳۱]
آنچه علماى شیعه از معناى «بدا» اعتقاد دارند و با استناد به روایات اهل بیت (علیهم السلام)؛ مانند امام صادق (علیه السلام) که فرمود: «خداوند از همه انبیا، همراه با توحید، ایمان به بدا را نیز پیمان گرفته است».[۱۳۲] روى آن پافشارى می کنند، همین معنا است که بدا هنگامی که به خداوند نسبت داده می‏شود، به معناى إبدا؛ یعنى آشکار ساختن چیزى که قبلاً ظاهر نبود و پیش بینى نمی‏شده است، می باشد.[۱۳۳]
از جمله آیاتى که دلالت بر این حقیقت می ‏کند، این آیه شریفه است: «… براى هر زمان و دوره‏اى کتاب (و قانون) است. خداوند هر چه را بخواهد محو یا اثبات می‏کند و اُم الکتاب تنها نزد او است».[۱۳۴]
رجعت.
رجعت یکی دیگر از امتیازات شیعه اثنی عشری از سایر مسلمانان می باشد؛ شیعه معتقد است که در زمان ظهور امام دوازدهم؛ حضرت مهدی (عجل الله تعالی فرجه) تعداد کثیری از دوستان و عاشقان آن حضرت و همچنین پدران گرامی اش دوباره زنده می شوند تا شاهد برپایی حق و اقامه حکومت الهی توسط آن امام بزرگوار باشند.[۱۳۵]
تقیه.
یکی دیگر از اعتقادات شیعه اثنی عشری عقیده به «تقیه» می باشد. تقیه کردن؛ یعنی پنهان کردن و خودداری از اظهار عقیده و مذهب خویش، در مواردی که ضرر مالی یا جانی یا عِرضی متوجه شخصی باشد.[۱۳۶] به عبارت دیگر تقیه این است که: کسی در ظاهر خودش را با دیگری در گفتار یا کردار یا ترک کاری موافق نشان بدهد، به خاطر آنکه خود یا دیگران را از آزار دشمنان و مخالفین حفظ نماید و این در حالی است که شخص تقیه کننده کاملاً دانا هست به اینکه این کار او بر خلاف حق و واقع است، منتها چون می ‎داند حفظ جان یا مال یا عِرض و یا ناموس او بستگی به این کار دارد؛ لذا تقیه می کند. بنابراین تقیه موضوعی است که نه تنها شیعیان بلکه هر انسان عاقل به رعایت آن در جهت پیشبرد اهداف مشروع و برحق خود و جامعه ای که در آن زندگی می کند، ملتزم خواهد بود.
در این زمینه روایات زیادی وجود دارد که در اینجا به عنوان مثال به یک حدیث اشاره می شود: «امام صادق (علیه السّلام) به معلى بن خنیس فرمود: اى معلى در باره ما سکوت کن و اسرار ما را فاش نساز، هر کس امر ما را مخفى نگهدارد و راز ما را فاش ننماید، خداوند او را در دنیا عزت می‏ دهد و در آخرت نورى در مقابلش قرار می ‏دهد که او را به طرف بهشت راهنمائى می‏ کند. اى معلى هر آن کس که تقیه را بشکند و اسرار ما را فاش کند، در دنیا و آخرت خوار می ‏گردد و در تاریکى قرار خواهد گرفت و وارد دوزخ خواهد شد. اى معلى تقیه دین من و دین پدران من می ‏باشد و هر کس تقیه نداشته باشد، دین ندارد …».[۱۳۷]
عصمت انبیا و امامان (علیهم السلام).
امامیه علاوه بر این که معتقد به امامت دوازده امام (علیهم السّلام) از طریق نص هستند؛ قائل به عصمت آنان مانند عصمت انبیاء (علیهم السلام) نیز می‎ باشند.
عصمت اسم مصدر از «عصم» است و عصم به معنای منع کردن و بازداشتن است. این منع گاهی به نحو سلب اختیار است و گاهی به نحو فراهم کردن وسائل و مقدماتی است که فرد بتواند به اختیار خود از کار خودداری کند.[۱۳۸] ابن زجاج از بزرگان لغویون عرب اصل عصمت را ریسمان معنا کرده که سپس توسعه معنایی پیدا کرده است و در معنای توسعه یافته به هر وسیله‏ ای که باعث حفظ چیزی شود، عصمت گفته می‏شود.[۱۳۹] شیخ مفید از بزرگان علمای متقدم شیعه نیز عصمت را به معنای ریسمان گرفته و فرموده است عصمت مانند این است که به فردی که در حال غرق شدن است، ریسمانی داده شود تا به وسیله آن خود را نجات دهد.[۱۴۰]
بنابراین در معنای لغوی عصمت دو امر ملحوظ است:
الف. کمک از جانب غیر که برای دیگری محافظی و ریسمانی قرار دهد.
ب. استفاده از ریسمان به اختیار خود.
این معنا را روایات شیعه نیز تأیید می‏ کند. چنان که از امیر المؤمنین (علیه السلام) وارده شده است: «تقوا نگهدارنده (ریسمان) تو در زندگانیت است».[۱۴۱]
اما معنای اصطلاحی عصمت نیرویی است که انسان را از وقوع در خطا و از ارتکاب گناه باز می‏دارد. این نیرو درونی است، نه بیرونی و باعث می‏شود که انسان خطا و اشتباه و گناه نکند. به عبارت دیگر، عصمت ملکه‏ای است نفسانی که انسان را از این که در خطاء واقع شود و مرتکب گناه گردد، باز می‏دارد.[۱۴۲] بنابراین عصمت مستند به اختیار آدمی است اما توفیق الهی هم می‏خواهد؛ یعنی معصوم به عصمت الهی (ریسمان الهی) معصوم است و اختیار او علت تامه ملکه عصمت نیست. به همین جهت امامان نه تنها معصوم از گناه هستند، بلکه از خطا و اشتباه و سهو و نیسان نیز معصوم می باشند و برای اثبات این عصمت، هم به «نقل» و هم به «عقل» تمسک می جویند. ضمناً امامیه در رابطه با عصمت امامان قائل هستند که این عصمت مطلق است؛ یعنی امام هم قبل از امامت و هم بعد از امامت و هم در احکام دینی و جمیع امور باید معصوم باشد.[۱۴۳]
غیبت امام زمان (علیه السلام).
حسن و قبح افعال.
نفی قاطع رؤ یت خدا در دنیا و آخرت.

‏مهم ترین دستاوردهای شیعه اثنی عشری
در حال تکمیل است.

‏آثار و تألیفات شیعه اثنی عشری ‏
فهرست کتاب‌ها، آثار و تألیفات شیعه اثنی عشری ‏به قدری زیاد است که این مقال مختصر و کوتاه، گنجایش حتی یک دهم درصد از آنها را ندارد؛ لذا از باب نمونه به اسامی تعداد محدودی از آنها، آن هم تنها در برخی از علوم مختلف، اشاره می شود.
احادیث:
«کتب اربعه»؛ مجموعه بزرگ احادیث شیعه شامل چهار کتاب به نام های:
[الکافی (اصول و فروع کافی)]، تألیف: ابوجعفر محمد بن یعقوب ملقب به ثقه الاسلام کلینی، دارای ۱۶۱۹۹ حدیث. [من لایحضره الفقیه]، تألیف: ابوجعفر محمد بن علی بن بابویه قمی ملقب به شیخ صدوق شامل ۵۹۶۳ حدیث. [تهذیب الاحکام]، تألیف: ابوجعفر محمد بن الحسن معروف به شیخ طوسی دارای ۱۳۵۹۰ حدیث.
[الاستبصار]، که این کتاب نیز تألیف شیخ طوسی است و ۵۵۱۱ حدیث دارد.
«نهج الفصاحه»؛ مشتمل بر روایات و کلمات حضرت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می باشد که توسط ابوالقاسم پاینده جمع آوری و ترجمه شده است. در این مجموعه گران سنگ ۳۲۲۷ حدیث و ۱۶ خطبه از پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه و آله) وجود دارد.
«نهج‌البلاغه»؛ مجموعه ‌ای از خطبه‌ ها، نامه‌ ها و اندرزها (حکمت‌ ها)ی امیر المؤمنین علی ابن ابی طالب (علیه السلام)، که توسط مرحوم سید رضی گردآوری شده است.
«غرر الحکم و درر الکلم»؛ کتابی شامل کلمات قصار از حضرت علی (علیه السلام) که توسط عبد الواحد بن محمد آمدی جمع آوری شده است.
«اسرار آل محمد (صلّی الله علیه و آله)»، تألیف: سلیم بن قیس هلالی.
«وسائل الشیعه فی تحصیل مسائل الشریعه(وسائل الشیعه)»؛ اثر شیخ حر عاملی از علمای قرن یازدهم هجری قمری، در برگیرنده مهم ترین احادیث فقه شیعه در أبواب مختلف است، که در طور ۱۸ سال نگاشته شده ‌است.
«بحار الأنوار الجامعه لدُرر اخبار الائمه الاطهار(بِحار الأنوار)»؛ از بزرگ ترین جوامع حدیثی شیعه به زبان عربی تألیف علامه محمد باقر مجلسی است.
«قرب الاسناد»؛ تألیف عبدالله بن جعفر حمیری، شامل ۱۳۸۷ حدیث است.
کتب ادعیه:
«صحیفه علویه»؛ مجموعه‌ ای از دعاهای منسوب به علی بن ابیطالب (علیه السلام)، است.
«صحیفه سجادیه»؛ مجموعه‌ ای از دعاها و مناجات امام زین العابدین علی بن الحسین (علیهما السلام) است.
«جمال الأسبوع بکمال العمل المشروع»؛ کتابی در ادعیه و در ۴۹ باب گردآوری شده، درباره نمازها، اذکار و ادعیه‌ ای که مسلمانان باید در روزها و شب‌ های هفته، ماه و سال بخوانند. مؤلف آن سید علی بن موسی بن طاووس است.
«مهج الدعوات و منهج العبادات»؛ نویسنده این کتاب نیز سید ابن طاووس است. ایشان در این کتاب، تنها ادعیه مطلقه را نقل کرده که اختصاص به زمان یا مکانى خاص ندارند.
«مفاتیح الجنان»؛ مجموعه‌ ای از دعاها، مناجات، زیارات، اعمال مخصوصه ایام سال و ماه و روزها است که از طرف پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) و ائمه معصومین (علیهم السلام) صادر شده و توسط شیخ عباس قمی جمع آوری و تدوین شده‌ است.
«صحیفه مهدیه»؛ مجموعه ‌ای از دعاهای منسوب به حجه بن الحسن، امام زمان (علیه السلام) می باشد که توسط سیّد مرتضی مجتهدی گردآوری و به وسیله محمّد حسین رحیمیان ترجمه شده است.
تفسیر:
«التبیان فی تفسیر القرآن»؛ تألیف: شیخ طوسی. این تفسیر یک تفسیر اجتهادی است.
«مجمع البیان فی تفسیر القرآن»؛ تألیف: امین الاسلام ابو علی شیخ فضل بن حسن طبرسی. سبک و شیوه تدوین این تفسیر در میان همه تفسیر های اهل سنت و شیعه، چه فارسی و چه عربی بی سابقه و کم نظیر است؛ زیرا نظمی متین و خاص و مرتب با روش علمی و ساده دارد.
«البرهان فی تفسیر القرآن»؛ تألیف: سید هاشم حسینی بحرانی. این تفسیر، تفسیری روایی است.
«تقریب القرآن إلی الأذهان»؛ تألیف: سید محمد شیرازی. این تفسیر به صورت ترکیبى انجام گرفته است و در آن علاوه بر شرح و بسط لغوى و ادبى، به مناسبت، به مسائل کلامی، فقهى، اجتماعى و اخلاقى پرداخته شده است.
«المیزان فی تفسیر القرآن»؛ تألیف: سید محمد حسین طباطبایی. این تفسیر، یکى از بزرگ ترین آثار علامه طباطبائى و به حق در نوع خود کم نظیر و مایه مباهات و افتخار شیعه است و پس از تفسیر تبیان شیخ طوسى و تفسیر مجمع البیان طبرسى، بزرگ ترین و جامع ترین تفسیر شیعى و از نظر قوت مطالب علمی و مطلوبیت روش، تفسیر منحصر به فردى است. ویژگى مهم این تفسیر، روش تفسیرى قرآن به قرآن است.
«تفسیر نمونه»؛ تألیف: توسط جمعی از علما، زیر نظر آیه الله ناصر مکارم شیرازی. این تفسیر از متداول ترین تفاسیر فارسی عصر حاضر است که با زبان ساده و گویا، قابل استفاده برای عموم به نگارش درآمده است.
آداب، اخلاق، اقتصاد اسلامی:
«حلیه المتقین»؛ تألیف: محمد باقر مجلسی. معروف ‌ترین کتاب فارسی علامه مجلسی است که راجع به آداب و سنن و اخلاق در ۲۶ ذیحجه سال ۱۰۸۱ (قمری) نوشته شده است.
«اخلاق ناصری»؛ تألیف: خواجه نصیرالدین طوسی. این کتاب مهم‌ترین رساله در حکمت عملی در دوره اسلامی، نوشته ‌ای است به زبان فارسی در باب اخلاق، اقتصاد و سیاست که اولین بار در ۶۳۳ ق منتشر شد.
«تحف العقول»؛ تألیف: ابومحمد حسن حرانی یا حلبی، معروف به ابن شعبه. این کتاب یکی از کتب روایی قدیمی شیعه است که حرانی با انتخاب نام زیبای هدایای خرد، بهترین تحفه‌ها را به عقل و اندیشه مردم اهدا کرده است. این کتاب، با حجم کم مطالب سودمندی از آداب و سنن، نصایح، موعظه‌ ها، کلمات قصار، پند و اندرز و سفارشات پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) و اهل بیت او دارد.
«جامع السعادات»؛ تألیف: ملا مهدی نراقی. این کتاب از معروف ‌ترین کتاب ‌های اسلامی در زمینه علم اخلاق است که در ۳ جلد نوشته شده است. این کتاب به زبان عربی است.
«معراج السعاده»؛ تألیف: ملا احمد نراقی این کتاب نیز از کتاب‌ های اخلاقی شیعه محسوب می‌شود. ملا احمد نراقی فرزند ملا مهدی نراقی است که کتاب پدر خویش را به فارسی ترجمه و تلخیص نموده و نام آن را معراج السعاده نهاده است، همانطور که سید محمد حسن قزوینی نیز این اثر را به درخواست ملا مهدی نراقی به عربی خلاصه نموده و نامش را کشف الغطاء عن وجوه مراسم الاهتداء نهاده است.
کتاب‌های پیرامون مهدویت:
«الغیبه للحجه»؛ تألیف: شیخ الطائفه، ابو جعفر محمد بن حسن طوسی. این کتاب از بهترین، مهم‏ترین و کامل‏ترین منابع شیعه در مورد مسئله غیبت امام زمان (‏علیه السلام) است. در این کتاب به علت و انگیزه غیبت امام زمان‏ (علیه السلام) و حکمت الهی آن اشاره شده است.
«الزام الناصب فی احوال الامام الغائب»؛ تألیف شیخ علی بن زین العابدین پارچینی یزدی حایری.
«الزام الناصب»؛ کتابی کلامی است در شرح احوال امام زمان (علیه السلام) و اثبات وجود آن حضرت با دلایل عقلی، احادیث متواتر نبوی سایر معصومان (علیهم السلام) و فضایل امامان دوازده گانه (علیهم السلام) و شرح غیبت صغری و کبرای امام زمان (علیه السلام) و نایبان خاص و عام آن حضرت، علایم ظهور او و رویدادهای پس از ظهور مانند گستردن دادگری در سراسر کره زمین و رجعت پیامبران و امامان (علیهم السلام) و … .
«العبقری الحسان فی احوال مولانا صاحب الزمان (علیه السلام)»؛ تألیف: حاج شیخ علی اکبر نهاوندی. این کتاب به تبیین موضوعاتی همچون ولادت، دوران غیبت، اثبات وجود حضرت مهدی، بشارات ظهور و علائم انتظار و منتظران می‌ پردازد. البته رکن اصلی این کتاب پیرامون مشرَّف شدگان به محضر کثیر الانوار امام زمان (علیه السلام) است.
«مکیال المکارم فی فوائد الدعا للقائم (علیه السلام)»؛ تألیف: سید محمد تقی موسوی اصفهانی مشهور به فقیه احمدآبادی. این کتاب ارزشمند دارای هشت بخش مهم است که درآن مؤلف ژرف اندیش با استناد به آیات و روایات متعدد، موضوعات بسیار اساسی و سرنوشت سازی را که اغلب جنبه کاربردی دارد و مورد ابتلای شیعیان و مسلمانان می باشد، مورد کاوش و دقت نظر و تأکید قرار داده است.[۱۴۴]
گفتنی است همان گونه که در ابتدای این گفتار اشاره شد؛ فهرست کتاب‌ ها، آثار و تألیفات شیعه اثنی عشری ‏به قدری زیاد است که این مقال مختصر و کوتاه، گنجایش حتی یک دهم درصد از آنها را ندارد. به همین دلیل از دائره المعارفی یاد می شود که تعداد بسیاری از کتاب ها و تصانیف شیعه را نام برده است. نام این کتاب؛ «الذریعه إلی تصانیف الشیعه» تألیف مرحوم محمد محسن بن علی تهرانی، معروف به شیخ آقا بزرگ تهرانی است. این دائرهالمعارف، کتابشناسی بزرگی در ۲۶ جلد (و البته با احتساب جلد نهم که خود ۴ جلد است مجموعا ۲۹ جلد) است.
این اثر، به عنوان منبع دسته اول، در زمینه شناخت میراث مکتوب شیعه در قرون متمادی، تا دوره زندگانی مؤلف؛ یعنی سال ۱۳۴۸ ش، شناخته می‌شود.
در این کتاب گرانسنگ علاوه بر شرح حال نویسندگان و معرفی نسخ خطی آثار آنان، با ۱۱۵۵۴ صفحه تعداد ۵۵۰۹۵ کتاب و رساله از آثار ارزشمند علمای شیعه را شناسایی و نام برده ‌است.
در پایان نکته قابل توجه این است که مرحوم شیخ آقا بزرگ به تعداد بسیاری از آثار شیعه و اسامی آنها دست نیافته و از دسترس وی دور بوده است، ضمن این که بعد از تألیف کتاب الذریعه تعداد بسیار زیادی کتاب و مقاله توسط بزرگان شیعه تألیف شده است که ضبط نشده است.

‏فعالیت ها و حضور اجتماعی شیعه اثنی عشری
در حال تمیل است.

‏فعالیت های علمی شیعه اثنی عشری ‏
با نگاهی اجمالی به تاریخ علمی و فعالیت های علمی بزرگان شیعه اثنی عشری می توان دریافت، از میان مجامع علمی بشر، بزرگان و دانشمندان شیعه، فعالیت های علمی چشمگیر و بسیار فراگیری داشته اند.
شیعه توانسته است در همه ابواب علمی؛ اعم از علوم عقلی و نقلی و حتی علوم تجربی و طبیعی مانند: فلسفه، منطق، تفسیر، حدیث، شعر و ادبیات، فقه، اصول، کلام، تاریخ، عقاید، اخلاق، اقتصاد، ادعیه، احتجاجات و مناظرات، شیمی، طب، ریاضیات، وارد شده و قلم‌فرسایی کند.
با توجه به کثرت تألیف ها و آثار علمی و قلمی علمای شیعه و محدودیت این مقال مختصر، تنها به چند مورد از این تألیف ها اشاره می شود:
علوم عقلی: شیعه اثنی عشری در علوم عقلی، دارای آثار بسیار برجسته ای است؛ مانند: الحکمه المتعالیه فی الأسفار الأربعه العقلیه؛ (اسفار اربعه) نوشته: صدرالدین محمد بن ابراهیم قوام شیرازی معروف به مُلاصَدرا و صدرالمتألهین، حکیم، متأله و فیلسوف بزرگ شیعه. منظومه و شرح منظومه سبزواری، نوشته: ملا هادی سبزواری؛ دانشمند علوم اسلامی و فیلسوف معروف شیعه.
علوم تفسیر: تفسیر (مجمع البیان) نوشته فضل بن حسن طبرسى، کنیه او ابو على و لقبش را امین الدین یا امین الاسلام گفته‏اند. تفسیر المیزان نوشته علامه سید محمد حسین طباطبائی است.
علوم حدیث: کتاب «الکافی‏» تألیف «ابو جعفر محمد بن یعقوب کلینی» از فقیهان و عالمان بزرگ شیعه است‏. او به سال ۳۲۷ هـ.ق درگذشت. کتاب مذکور دارای سه بخش است: ۱- اصول کافی ۲- فروغ کافی ۳- روضه کافی. کتاب «من لا یحضره الفقیه‏»، «علل الشرایع‏»، «عیون اخبار الرضا»، «الامالی‏»، «الخصال‏» و «ثواب الاعمال‏» از تألیف های «شیخ محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی (صدوق)» است. او در سال ۳۸۱ هـ.ق در گذشت. کتاب «تهذیب الاحکام‏»، «الاستبصار»، «مسائل الخلاف‏»، «المبسوط فی الفقه‏»، «الرجال‏» یا «الابواب‏» و «الفهرست‏» از تألیف های «شیخ الطائفه، ابو جعفر محمد بن حسن طوسی» است. او در سال ۴۶۰ هـ.ق در گذشت.
علم فقه: کتاب لمعه (المعه الدمشقیه) نوشته مـحـمد بن مکی، معروف به شهید اول، یکی از اعاظم فقهای شیعه اسـت. شرح لمعه نوشته شیخ زین‌الدین فرزند نورالدین علی عاملی جبعی شامی، معروف به ابن ‌الحجه و مشهور به شهید ثانی، از استوانه‌های دین و اعاظم علمای امامیه است. کتاب المکاسب یا کتاب المتاجر از عمیق‌ترین و فنی‌ترین نوشته ‌هاى فقهى است که نویسنده آن مرتضی بن محمّد امین انصاری دزفولی (متوفی ۱۲۱۴ ق) معروف به شیخ انصاری از علمای شیعه قرن سیزدهم قمری است.
اصول فقه: کفایه الاصول یک دوره کامل علم اصول فقه نوشته آخوندِ مُلاّمُحَمَّد کاظِم خُراسانی، فقیهِ اصولی و مرجع تقلید شیعه و رهبر سیاسی عصر مشروطیت است. قوانین الاصول، القوانین المحکمه نوشته میرزا ابوالقاسم جیلانی معروف به میرزای قمی و صاحب قوانین از مشهورترین فقها و برترین اصولی (عالم علم اصول) قرن دوازدهم هجری قمری است.
کلام: کتاب الشافی فی الإمامه نوشته ابـوالـقاسم علی بن الحسین بن موسی، مشهور به سید مرتضی علم الهدی،نقیب طالبیان است. کتاب تصحیح اعتقادات الإمامیه نوشته محمد بن محمد نعمان بغدادی ملقب به شیخ مفید است. کتاب تجرید الاعتقاد نوشته خواجه نصیر الدین طوسى. کتاب کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد نوشته علامه حلی.
تاریخ: کتاب اسرار آل محمد (صلّی الله علیه و آله) نوشته سُلَیم بن قیس هلالی کوفی است. کتاب منتهی الآمال نوشته شیخ عباس قمی، شامل تاریخ زندگی پیامبر اسلام و اهل بیت (علیهم السلام) است.
اخلاق: کتاب «الدعوات» یا سلوه الحزین نوشته سعید بن هبه الله معروف به قطب راوندی است. کتاب مشکاه الانوار فی غرر الاخبار نوشته علی بن حسن بن فضل طبرسی است. کتاب محاسبه النفس نوشته سید علی بن طاووس (ابن طاوس) است.
اقتصاد: کتاب اقتصادنا نوشته علامه شهید، آیت الله سید محمد باقر صدر، یکی از بزرگترین اندیشمندان مسلمان و «مغز متفکر اسلامی»، در تاریخ اسلام به ویژه در قرن چهاردهم هجری است.
علوم تجربی: کتاب«المجموع»، «الحاصل و المحصول در بیست جلد»، «البرّ و الاثم، در دو جلد»، «الشفاء، در هجده جلد»، «القانون فی الطب، در هجده جلد»، «الارصاد الکلیه»، «الانصاف، در بیست جلد»، «النجاه، در سه جلد»، الهدایه»، «الاشارات»، «المختصر الاوسط»، «العلائی»، «القولنج»، «لسان العرب فی اللغه، در ده جلد»، «الادویه القلبیه»، «الموجز»، «بعض الحکمه المشرقیه»، «بیان ذوات الجهه»، «المعاد»، «کتاب المبدأ و المعاد» از تألیف های ابوعلی حسین بن عبدالله بن سینا، مشهور به ابوعلی سینا است. او در سال ۴۱۶ هـ. ق در همدان درگذشت. [۱۴۵]
در پایان برای جلوگیری از طولانی شدن این مقال، به همین تعداد کتاب از علوم مختلف بسنده می شود.

‏فعالیت های فرهنگی شیعه اثنی عشری
در حال تکمیل است.

‏فعالیت های سیاسی شیعه اثنی عشری
در حال تکمیل است.

شخصیت های مهم شیعه اثنی عشری
در تاریکزار بی‌تپش زندگی انسانها، این مشعل روشنائی آفرین دانش است که فروغ و زندگی و شور و تپش می‌آفریند، حتی آنان که به افق اعلای شهادت می‌رسند، جان می‌بازند و خون پاک خود را بر رواق تاریخ می‌نگارند، پرورش یافته دامان دانش ها و بینش ها هستند. روح زندگی، ناموس اجتماع، شعله تاریخ، نردبان معنویت بارورکننده اندیشه‌ها، پشتیبان بشریت و مایه ارجمندی تاریخ انسان، دانش و دانشمندان هستند. توده‌های انسانی بی‌آن که پیوسته آگاه باشند، از آثار وجود علماء و دانشمندان همیشه برخوردار بوده و هستند و در پیمودن راه زندگی همواره از آنان یاری گرفته و می‌گیرند. چنان که مردمان، همه جا و هر زمان ـ بی‌آنکه پیوسته توجه داشته باشند ـ از خورشید بهره گرفته و می‌گیرند.
در مکتب تابناک اسلام و خصوصاً در نظر ائمه شیعه (علیهم السلام) نیز، علماء و دانشمندان از مقامی بس عظیم برخوردار و با اوصافی متعالی ستوده شده‌اند که بعد از پیامبران و امامان (علیهم السّلام) کسی را یارای برابری با شأن و مرتبه آنان نیست. البته نه این که هر کس علمی از علوم رسمی را فراگرفت و اصطلاحاتی را به حافظه خود سپرد، واجد این مقام و مرتبه باشد، بلکه مراد عالمانی هستند که عمل را سرلوحه کار خود قرار داده و در مسیر حرکت به سوی حضرت حقّ (تبارک و تعالی) قدم بر می‌دارند و وجودشان سرشار از عشق به خدا و خدمت به بشریّت و نمایاندن صراط مستقیم از کژراهه‌ های ضلالت و گمراهی است.
در این میان شخصیت ها و علمای شیعه اثنی عشری مانند خورشید می درخشند. لذا در این چند مقال مختصر به معرفی اجمالی تعداد معدودی از بزرگان شیعه اثنی عشری پر داخته می شود.

‏مهم ترین شخصیت های شیعه اثنی عشری (صدر اسلام)‏
شیعه در طول تاریخ از صدر اسلام گرفته تا حال حاضر، دارای افراد بسیار برجسته ای بوده است. در این گفتار کوتاه، به دلیل کثرت افراد و محدودیت این مقال مختصر، تنها به نام تعداد معدودی از برجسته ترین شخصیت های شیعه در صدر اسلام اشاره می شود:
سلمان فارسی.
سلمان فارسی از صحابه مشهور پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) و از شخصیت‌های بزرگ اسلام و از شیعیان راستین و پاک می باشد. سلمان فارسی که نام اصلی وی روزبه و زادگاهش دشت ارژن در کازرون فارس و یا جی اصفهان بوده از فرزندان اشراف پارسی از سلسله «پیشدادیان‏» بود. پدرش فروخ ‏بن مهیار یکی از روحانیان زرتشتی بود. وی در کودکی بر اثر از دست دادن مادر خود تحت سرپرستی عمه ‏اش در آمد.
هنگامی که پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) به مدینه هجرت فرمود با دعوت پیامبر با دین اسلام آشنا و مسلمان شد و پیامبر با مولای او قراردادی بست که سلمان کار کند و از درآمدهای خود، خود را آزاد کند. پیامبر گرامی اسلام (صلّی الله علیه و آله) و مسلمانان مدینه به او کمک کردند که بهای خود را ( به مبلغ چهل نهال خرما و چهل وقیه که هر وقیه معادل چهل درهم است)، به یهودی بپردازد و آزاد شود.
مقداد بن اسود کندی.
مقداد بن عمرو بهرایی در سال شانزدهم عام الفیل (۲۴سال قبل از بعثت) در جزیرهالعرب در «حضرموت» متولد شد.[۱۴۶] سیره نویسان و مورخان، نسب خانوادگی او را تا جد بیستم نام برده اند. برخی او را «مقداد بهرایی» یا «بهراوی» خوانده اند، از آن جهت که جد هفدهم وی «بهراء» نام داشت.[۱۴۷]
روزی جابر بن عبدالله انصاری دربارۀ سلمان، مقداد و ابوذر از پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) سؤال کرد. حضرت در مورد هر کدام سخنانی گفتند تا آن که در مورد مقداد فرمودند: «مقداد از ما است. خداوند دشمن است با کسی که دشمن او است و دوست است با کسی که دوست او است. ای جابر! هرگاه خواستی دعایی کنی و مستجاب شود، خدا را به نام ایشان بخوان؛ زیرا این نام‌ها نزد پروردگار، بهترین هستند».[۱۴۸]
ابوذر.
جُندب بن جُناده بن سفیان الغِفاری معروف به ابوذر غِفاری از بزرگان صحابه پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) و از یاران و شیعیان امام علی (علیه السلام) و یکی از ارکان اربعه[۱۴۹] اسلام بود. وی از دوستداران راستین پیامبر (صلّی الله علیه و آله) و اهل بیت (علیهم السلام) بود که دارای فضائل و مناقب فراوان نزد شیعه و سنی است. ابوذر غفاری توسط عثمان خلیفه سوم به ربذه تبعید شد و در آن جا وفات یافت.
ابوذر، مردی حکیم و دانشمند بود که سخنان عالمانه و حکیمانه او هنوز هم مورد توجه همگان بوده و در صداقت گفتار و صراحت لهجه زبانزدِ عام و خاص است.
او نخستین کسی بود که رسالت پیامبر اسلام و نبوّت آن حضرت (صلی الله علیه و آله) را به ایشان تبریک و تهنیت گفت و همین موضوع در ماجرای مسلمان شدنش مشهور است. او سه سال قبل از بعثت عبادت می‏کرد و نماز شب می‏خواند و چهارمین نفری بود که اسلام آورد و با پیامبر (صلی الله علیه و آله) پیمان بست که در راه خدا ملامت ملامت‏ کننده ‏ای او را از راه حق باز ندارد، او از نظر عبادت و مناسک چون عیسی بن مریم (علیهما ‏السلام) بود و آسمان بر راست‏گوتر از او سایه نیفکنده است.[۱۵۰]
عمار بن یاسر.
«عمّار یاسر» از اصحاب خاص پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) و از نخستین ایمان آورندگان در مکه است. او در حدود ۴۴ سال قبل از بعثت به دنیا آمد. پدرش «یاسر» و از مردم یمن بود و بعدها در مکه ساکن شد.
سمیه، مادر عمار، کنیز ابوحذیفه بود. او کنیزش را به همسری یاسر در آورد و یاسر از آن زن صاحب فرزندی شد که نام او را عمار گذاشتند. ابو حذیفه بعدها عمار را از قید رقیت آزاد کرد؛ از این رو از موالی بنی مخزوم به حساب آمد.[۱۵۱]
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) بعد از بعثت و دعوت مخفیانه سه ساله، دعوت خود را آشکارا آغاز نمود. عمار به همراه پدر و مادر و برادرش (عبدالله) در سال پنجم بعثت به حضور پیامبر (صلی الله علیه و آله) آمده، مسلمان شدند. اینها سی و چندمین نفری بودند که اسلام آوردند. عمار در آن زمان حدوداً ۴۸ سال داشت.[۱۵۲] ابن حجر می‌نویسد: «عمار یکی از هفت نفری بود که اسلام خود را آشکار کردند».[۱۵۳]
کمیل بن زیاد نخعی یمانی: او پسر زیاد بن نهیک از قبیله نخع بوده، که رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) درباره آنان دعا فرمود: «خدایا برکت را در نخع قرار بده».[۱۵۴] کمیل از همان ایام کودکی و نوجوانی با مولای خود علی (علیه السّلام) ارتباط داشت و در مأموریتی که حضرت به دستور پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) قبل از حجه الوداع به یمن سفر کرد، کمیل را همراه خود برد. او از همین ایام تحت تعلیم و تربیت معنوی اسلام ناب قرار گرفته و قرب بسیار به مولای خویش پیدا نمود، وی بعد از رحلت پیامبر (صلّی الله علیه و آله)، در کنار علی (علیه السلام) شجاعانه ایستاد و رسالت خویش را انجام می داد و به نشر فضائل آن حضرت می پرداخت.[۱۵۵]
کمیل چنان صادقانه و عاشقانه و عارفانه زیست که از خواص اصحاب و صاحب اسرار علی (علیه السّلام) گردید و به دلیل مودت و دوستی اهل بیت (علیهم السلام) از جانب حجاج بن یوسف ثقفی – که در دشمنی با اهل بیت معروف است – در سن پیری تحت تعقیب و آزار و اذیت قرار گرفت و در نهایت در سال ۸۳ هجری به شهادت رسید.[۱۵۶]

شخصیت های مهم شیعه اثنی عشری (قرن اول و دوم ق)
شیعه اثنی عشری در طول تاریخ، دارای افراد بسیار برجسته علمی و معنوی بوده است، اما به دلیل کثرت افراد و محدودیت های متعدد، تنها به نام تعداد اندکی از ایشان، طی چند مقال مختصر و کوتاه، اشاره می شود:
جابربن عبدالله انصاری: وی از اصحاب مشهور پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) و از محدثین موثق و معاصر با امامت امام علی (علیه السلام)، تا زمان امام محمد باقر (علیه السلام) است. او اولین کسی است که به زیارت قبر مطهر حضرت سید الشهداء (علیه السلام) در اربعین شهادت آن حضرت مشرف شد.
جابر را حافظ سنت نبوی و مُکثِر[۱۵۷] حدیث گویند. او در حوزه احکام فقهی صاحب رأی بوده و فتوا می داده است؛ از این رو، ذهبی او را مجتهد و فقیه خوانده است.[۱۵۸] مهم ترین اثر او در منابع عبارت است از: الف. صحیفه ای از کهن ترین صورت های تدوین حدیث که «سلیمان بن قیس یشکری» و بعد از وی، راویان دیگر از او نقل کرده اند. نسخه ای از این صحیفه در کتابخانه سلیمانیه استانبول محفوظ است. ب. اثر دیگر او، احادیث مسندی است که از طریق منابع اهل تسنن نقل شده است. نسخه خطی این مسند در خزانه الرباط (در مغرب) موجود است. ج. روایات او از منابع شیعه به نام «جابر بن عبدالله انصاری حیاته و مسنده» به قلم حسین واثقی به چاپ رسیده است.[۱۵۹]
جابر بن یزید جعفی: او از بزرگ ترین راویان شیعه، بلکه می توان گفت که او حامل اسرار آل محمد (صلّی الله علیه و آله) و حافظ گنج های دانش اهل بیت (علیهم السلام) است.
در منابع رجالی آثار فراوانی به جابر بن یزید نسبت داده شده است، از جمله:
کتاب الاصل، کتاب التفسیر، رساله ابی جعفر الی اهل‌البصره، کتاب النوادر، کتاب الفضایل، کتاب الجَمل، کتاب صِفّین، کتاب نهروان، کتاب مقتل امیرالمؤمنین، کتاب مقتل الحسین.[۱۶۰]
محمد بن مسلم: یکى از اصحاب سرشناس و بزرگ امام صادق است. او فقیه اهل بیت (علیهم السلام) و از شاگردان و یاران صدیق امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) بود.
جمیل‌ بن درّاج می‌گوید: از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمود: «دلداگان به حضرت حق را به بهشت مژده دهید؛ بُرَید بن معاویه عجلی، ابوبصیر لَیْثُ بْنُ الْبَخْتَرِیِّ الْمُرَادِی‏، محمد بن مسلم و زراه. اینها همان چهار مرد نجیب و امین خدا بر حلال و حرام هستند که اگر این چهار نفر نبودند، آثار نبوت قطع و از بین می‌ رفت».[۱۶۱] ‏
از همین منظر است که در تبیین جایگاه بلند او گفته ‌اند: هیچ یک از محدثان شیعی، فقیه ‌تر از محمد بن مسلم نیست.[۱۶۲] او دارای کتابی با عنوان «الأربعمائه مسأله فی أبواب الحلال و الحرام‏» است.[۱۶۳]
زُراره بن أعیَن: علامه حلی می گوید: «زراره بن أعین بزرگ و مقدم اصحاب ما در زمان خود بوده، او فقیه، قاری، متکلم، شاعر و ادیبی فرزانه بود و همه فضائل و خوبی ها را در خود جمع کرد. هر چه روایت از او نقل شده مورد وثوق و صحیح است».[۱۶۴]
آثار برجاى مانده از زراره را که فقط نامی از آنها در لابلای کتب موجود است، می‌توان به دو دسته تقسیم کرد:
الف. آثار فقهى و کلامی: کتاب‌هایى مانند الاستطاعه و الجبر بر اساس قول ابن شهر آشوب در معالم العلماء، «العهود» از جمله کتاب‌هایى است که برای زراره ذکر شده است.[۱۶۵]
ب. احادیث و روایات: میراث حدیثى زراره، گنجینه‌ ای گران‌ بها است که با زحمات و تلاش هاى بی ‌دریغ این مرد بزرگ به دست شیعیان و محبان اهل بیت (علیهم السلام) رسیده تا بتوانند از این خوان گسترده در حد بضاعت خویش بهره جویند. حدود دوهزار حدیث از این رادمرد تاریخ، به دست ما رسیده که اکنون در کتابى با عنوان «مسند زراره» جمع آورى و به چاپ رسیده است و شاید این، بخشى از روایات او باشد و چه بسا که در اثر گذر زمان و هجوم حوادث روزگار، مقدارى از آن از بین رفته باشد!
او از جمله همان چهار نفری است که امام صادق (علیه السلام) در حقشان فرمود: «دلداگان به حضرت حق را به بهشت مژده دهید، …».[۱۶۶] ‏
ابو بصیر لیث ‌بن البختری: او افتخار شاگردی امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) را داشت. او نیز از جمله همان چهار نفری است که امام صادق (علیه السلام) در حقشان فرمود: «دلداگان به حضرت حق را به بهشت مژده دهید، …».[۱۶۷] ‏
آثار و تألیفاتی که به عنوان آثار ابوبصیر اسدی با نام از آن‌ها یاد شده، دو عنوان زیر است: الف. کتاب مناسک الحج، به روایت علی بن ابی حمزه و حسین بن علاء.[۱۶۸] ب. کتاب یوم و لیله، به روایت علی بن ابی حمزه.[۱۶۹] ابن بابویه نیز مجموعه‌ای از روایات فقهی او به روایت علی بن ابی حمزه را در کتاب من لایحضره الفقیه مورد استفاده قرار داده است. همچنین مجموعه ‌ای مشتمل بر حدود ۲۰ حدیث در موضوع «علل» به روایت حسین بن یزید نوفلی از علی بن ابی حمزه به‌طور پراکنده در علل الشرائع ابن بابویه مورد استفاده واقع شده است.[۱۷۰] ضمنا مرحوم صدوق تلفیقی از روایت ابوبصیر و محمد بن مسلم را از «کتاب حدیث اربعمأه » به صورت کامل در خصال[۱۷۱] نقل کرده است.
بُرَید بن معاویه عجلی: او از اصحاب امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) بود و در زمان حضرت صادق (علیه السلام) وفات یافت. او ثقه و فقیه بود و از نظر رتبه و مقام یکی از برجسته ترین شاگردان امام باقر و امام صادق (علیهما السلام) محسوب می شد. او نیز از جمله همان چهار نفری است که امام صادق (علیه السلام) در حقشان فرمود: «دلداگان به حضرت حق را به بهشت مژده دهید، …».[۱۷۲] ‏

شخصیت های مهم شیعه اثنی عشری (قرن دوم ق)
هشام ‌بن حکم: او از بزرگان متکلمان شیعه و اهل مناظره های علمی بوده است. هشام در ترویج و پیشرفت مذهب جعفری (علیه السلام) خدمات زیادی نمود و از شاگردان طراز اول و بزرگ امام صادق (علیه السلام) بود.
او از جمله مؤلفان بزرگ شیعه و دارای تصنیفات بسیاری است. آثار فقهی و حدیثی وی عبارتند از: علل التحریم، الفرائض، الالفاظ، الاخبار کیف تفتح، اصل هشام، کتاب المیراث. آثار کلامی وی: الامامه، التدبیر فی الامامه، الوصیه و الرد علی من انکرها، اختلاف الناس فی‌الامامه، المجالس فی الامامه، التمییز و اثبات الحجج علی من خالف الشیعه،‌ المیزان، کتاب الحکمین، الالطاف، التوحید، الشیخ و الغلام فی ‌التوحید، الجبر و القدر، المعرفه، المجالس فی التوحید، القدر، الدلاله علی حدوث الاشیاء، تفسیر ما یلزم العباد الاقرار به، الاستطاعه، الرد علی الزنادقه، الرد علی اصحاب الثنین، الرد علی اصحاب الطبائع، الرد علی ارسطاطالیس فی التوحید، الرد علی من قال بامامه المفضول، الرد علی المعتزله، الرد علی المعتزله فی امر طلحه و الزبیر، الرد علی شیطان الطاق، و الرد علی هشام الجوالیقی. موضوع این دو اثر وی نامعلوم است: المیدان، و الثمانیه ابواب.[۱۷۳] گفتنی است که کتاب «اختلاف الناس فی‌الامامه» او شالودۀ کتاب «فرق ‌الشیعه» حسن ‌بن موسی نوبختی را شکل داده است.
مؤمن ‌الطّاق: محمد بن نعمان کوفی ابو‌جعفر، معروف به مؤمن‌ الطاق در شهر کوفه دکانی در محله طاق‌ المحامل داشت. وی از دانشمندان برجسته شیعه بوده که تألیفاتش معرف قدرت علمی او است. او چند کتاب تألیف کرده و با مخالفان و خوارج مناظره و احتجاج نموده است. بعضی از تالیفات او از این قرار است:
الف. الاحتجاج فی الامامه علی (علیه السلام).
ب. افعل لاتفعل.
ج. الامامه.
د. الرد علی المعتزله.
هـ. فی امر طلحه و الزبیر و العائشه.
و. مجالس ابی حنیفه و غیرها.
جابر بن حیّان: او اهل خراسان و یکی از نوابغ روزگار بود که نظیرش در تاریخ خیلی کم دیده شده است. او در بسیاری از علوم و فنون مخصوصاً در علم شیمی تألیفاتی دارد و به اعتراف خود، همه را از امام صادق (علیه‌السّلام) آموخته است.
آثار جابر بن حیان شامل قدیمی ترین اثر چاپی در مجموعه جابری؛ مجموعه یازده رساله است که با عنوان «مجموعه احد عشر کتاباً فی علم الاکسیر الاعظم» در ۱۳۰۹ قمری / ۱۸۹۲ میلادی در بمبئی چاپ شده است.[۱۷۴]
همچنین مجموعه آثار عربی چاپ شده از آثار منسوب به جابر، مجموعه ‌ای است که «پل کراوس» آن را در سه جلد از ۱۳۵۴ تا ۱۳۶۳ شمسی در قاهره منتشر کرد، (تجدید چاپ: بغداد، به سرپرستی قاسم محمد رجب، ۱۹۷۱)، در این کتاب به طور کلی هفده اثر از مجموعه جابری به صورت گزیده یا به صورت کامل به چاپ رسیده‌اند.
مجموعه دیگر از آثار چاپ شده جابری مجموعه ‌ای است شامل متن کامل چهارده رساله که «پیر لوری» آن‌ها را در ۱۳۶۷ شمسی / ۱۹۸۸ میلادی در دمشق در یک جلد، با عنوان «اربع عشره رساله فی صنعه الکیمیا» به چاپ رسانید.
هجده اثر دیگر از مجموعه جابری به صورت منفرد و توسط افراد مختلف به چاپ رسیده است.[۱۷۵]
«مشّار» نیز از چاپ مجموعه پانصد رساله از مجموعه جابری در موضوع «جفر» در «استراسبورگ»، همچنین چاپ کتابِ «کشف الاسرار و هتک الاستار» در لیدن ۱۰۹۹ قمری / ۱۶۸۸ میلادی یاد کرده است.[۱۷۶]
مفضل بن عمرو جعفی کوفی: او از فقهای بزرگ و موثق، از اصحاب خاص امام صادق (علیه السلام) و متصدی برخی از امور از جانب آن حضرت بود. کتاب وزین «توحید مفضل» املاى امام جعفر صادق (علیه‏السلام) بر مفضل بن عمر است. نجاشی آن را «کتاب فَکِّر: کتابٌ فی بدء الخلق و الحثّ علی الاعتبار» نامیده است،[۱۷۷] شاید به این دلیل که در آن عبارت «فکّر یا مفضّل» تکرار شده است.[۱۷۸] بعضی هم آن را «کنزالحقائق و المعارف» نامیده اند.[۱۷۹]

شخصیت های مهم شیعه اثنی عشری (قرن دوم و سوم ق)
ابو حمزه ثمالی: نام شریف او ثابت بن دینار، مردی ثقه و جلیل القدر و از زهاد و مشایخ اهل کوفه بود و کتابی در تفسیر قرآن نوشته است. امام رضا (علیه ‌السلام) در مورد او می‌فرماید: «ابوحمزه ثمالی در روزگار خود مانند لقمان حکیم بود …».[۱۸۰] دعای شریف امام سجاد (علیه السلام) که طولانی‌ترین دعای سحر ماه رمضان است، از طریق ابوحمزه ثمالی روایت شده و به همین علت «دعای ابوحمزه ثمالی» نام گرفته است.
معلی بن خنیس: او به شغل بزازی مشغول بود. از روایات استفاده می‌شود که معلّی از اولیاء الله و از اهل بهشت است.[۱۸۱] امام صادق (علیه السلام) به واسطه اعتماد فراوانی که به او داشت، وی را وکیل و قیّم بر نفقات خانواده خویش نموده بود.
جمیل‌بن درّاج: او با برادرش افتخار درک محضر امام صادق (علیه السلام) را داشته و جزء فضلاء و اهل دانش و فقهای معروف هستند. جمیل بسیار زاهد و عابد بود، به طوری که سجده‌ های طولانی او در بین مردم ضرب‌المثل بود. از جمیل‌ سه‌ تألیف‌ گزارش‌ شده‌ است‌: یکی‌ به‌ صورت‌ مستقل‌، دیگری‌ تألیف‌ مشترک‌ با «مُرازم‌بن‌ حکیم‌ اَزْدی‌ مدائنی‌« و سومی‌ نیز تألیف‌ مشترک‌ با «محمدبن‌ حُمران».[۱۸۲]
از تألیف‌ مستقل‌ او گاهی‌ با تعبیر «اصل»‌ ـ که‌ حاکی‌ از اعتبار آن‌ در مجموعه‌ احادیث‌ شیعه‌ است‌ ـ و گاهی‌ با نام‌ «کتاب»‌ یاد شده‌ است‌.[۱۸۳] این‌ اختلاف‌ تعبیر نباید موجب‌ تصور دو تا بودن‌ آن شود.
دو کتاب‌ دیگر او نیز دارای‌ راویان‌ بسیار است.‌ «علی‌ بن‌ حدید» یکی از راویانی است‌ که‌ نجاشی‌، کتاب‌ مشترک ‌التألیف‌ جمیل ‌بن‌ درّاج‌ و مرازم ‌بن‌ حکیم‌ را، با چند واسطه‌ از او نقل‌ کرده‌ است‌.[۱۸۴]
عثمان بن سعید عمرى (ابو عَمرو): او اولین نائب خاص حضرت مهدی (علیه السّلام) است. وی قبلاً نیز از وکلا و یاران مورد اعتماد حضرت هادى و حضرت عسکرى (علیهما السلام) بوده است.[۱۸۵]
محمد بن عثمان بن سعید عمرى: او نیز همچون پدر، از بزرگان شیعه و از نظر تقوا و عدالت و بزرگوارى مورد قبول و احترام شیعیان و از یاران مورد اعتماد امام عسکرى (علیه السلام) و دومین نایب خاص امام مهدی (علیه السّلام) بود.[۱۸۶]
ابو القاسم حسین بن روح نوبختى: او از دستیاران نزدیک نایب دوم امام زمان (علیه السّلام) بود و عَمرى از مدت ها پیش، براى تثبیت امر نیابت او، زمینه سازى می‏کرد و شیعیان را جهت تحویل اموال، به او ارجاع می‏داد.[۱۸۷]
حسین بن روح، کتابى در فقه شیعه به نام «التأدیب» تألیف کرده بود. آن را جهت اظهار نظر، نزد فقهاى قم فرستاد. آنان پس از بررسى، در پاسخ نوشتند، جز در یک مسئله، همگى مطابق فتاواى فقهاى شیعه است.[۱۸۸]
ابو الحسن على بن محمد سَمُرى: او به فرمان امام عصر (علیه السّلام) و با وصیت و معرفى حسین بن روح نوبختى، پس از حسین بن روح، به عنوان نایب چهارم (آخرین نایب خاص) اداره امور شیعیان را عهده دار گردید.[۱۸۹]

شخصیت های مهم شیعه اثنی عشری (قرن چهارم و پنجم ق)
شیخ کلینی: ثقه الاسلام محمد بن یعقوب بن اسحاق کلینی رازی معروف به شیخ کلینی مشهورترین دانشمند فقیه و محدث نامی شیعه در نیمه اول سده چهارم هجری قمری است.
کتاب با عظمت «الکافی» مهم ترین اثر کلینی؛ بلکه جامعه شیعه است. این کتاب مشتمل بر سه بخش: اصول کافی، فروع کافی و روضه کافی و جمعا دارای شانزده هزار و یکصد و نود و نه (۱۶۱۹۹) حدیث از رسول اکرم (صلّی الله علیه و آله) و ائمه معصومین (علیهم السّلام) است. کتاب مذکور اولین کتاب از کتب اربعه حدیثی شیعه است.
وی افزون بر «کافی» دارای آثار دیگری نیز بوده که جایگاه علمی او را در غیر از علم حدیث آشکار می سازد. برخی از این کتب عبارتند از:
– الرد علی القرامطه که در رد عقاید التقاطی قرمطیان نگاشته شد.،
– رسائل الائمه (علیهم السّلام).
– تعبیرالرؤیا.
– کتاب الرجال.
– ما قیل فی الائمه (علیهم السّلام) من الشعر.
– الزی و التجمل.
– الدواجن و الرواجن.
– الوسائل.
– فضل القرآن.
ابن بابویه قمی، علی بن الحسین بن موسی بن بابویه (مشهور به ابن بابویه قمی): او یکی از فقهای نامدار و یکی از اصحاب فتوی و اجـتـهـاد و در عصر خویش رئیس فقها و محدثین و پیشوای مردم قم بوده است. وی پدر شیخ صدوق است. او نـخـستین مؤلف کتاب فقهی عاری از ذکر سند روایت می باشد که توانسته است کتاب فقهی را مـجـرد از سـند روایت و مانند اثری مخصوص به مؤلف و نشان دهنده فتوی و نظر او تالیف کند و کـتابی به همین سبک به نام «الشرایع» که به نام «الرساله الی ابنه» هم خوانده می شود، جهت پـسـر خـود؛ صـدوق بـه یـادگـار گذاشت. ظاهر امر این است، این کتاب همان کتابی است که «الفقه الرضوی» هم خوانده می شود؛ چون در آغاز آن «قال: علی بن موسی» هست؛ از این رو برخی چنین پنداشته اند که مقصود از «علی بن موسی»، امام علی بن موسی الرضا (علیه السّلام) است.[۱۹۰]
شیخ صدوق، محمد بن علی بن بابویه قمی (ملقب به شیخ صدوق): او از پیشتازان علم حدیث و از مردان نامی جهان اسلام، در سال ۳۰۵ قمری چون ستاره ای در آسمان روایت و فقاهت در شهر مقدس قم طلوع کرد. وی با دعای حضرت مهدی (علیه السلام) به دنیا آمد.
او تألیفات فراوان و گوناگونى در علوم و فنون مختلف اسلامی دارد که هر کدام گوهرى تابناک و گنجینه اى پایان ناپذیر است. از جمله تألیفات ایشان می توان به کتب ذیل اشاره کرد:
– من لا یحضره الفقیه؛ (یکی از کتب اربعه شیعه).
– مدینه العلم.
– کمال الدین و تمام النعمه.
– التوحید.
– الخصال.
– معانی الاخبار.
– عیون أخبار الرضا (علیه السلام).
– الامالی.
– المقنع فی الفقه.
– الهدایه بالخیر.
ابن قولویه قمی، شیخ ابو القاسم، جعفر بن محمد بن جعفر بن موسى بن مسرور: او از برجسته ترین چهره هاى راویان شیعه در قرن چهارم هجرى است. وى یکى از بهترین شاگردان محمد بن یعقوب کلینى و از برجسته ترین مشایخ (استادان) شیخ مفید به شمار می آید.
اصحاب رجال و تراجم براى او تألیفات ارزشمندى را به ثبت رسانده اند که افزون بر کتاب هاى فقهى، در علوم دیگر نیز آثارى را به اسلام تقدیم داشته است. به گفته شیخ طوسى: «وى شخصیتى مورد اطمینان و داراى تألیفاتى فراوان به تعداد ابواب فقه می باشد»، به عنوان مثال می توان به کتاب های: کامل الزیارات، کتاب النوادر و کتاب القضاء و آداب الحکام اشاره کرد.[۱۹۱]
شیخ مفید، محمد بن محمد العکبری معروف به «شیخ مفید»: او مردی بزرگ و اندیشمندی سترگ است که دائره المعارفی جامع از معارف اسلامی تدوین کرد و قریب ۵۰ سال پرچمدار عرصه های علمی، فکری و فرهنگی مسلمانان گردید و سرانجام بدانجا رسید که دوست و دشمن زبان به تمجید او گشودند و قلم به تعریف او برگرفتند و به او مفید لقب دادند. از تالیفات مرحوم شیخ مفید ۱۷۱ جـلد کتاب ذکر شده است که اسامی برخى ازآنها به این ترتیب است:
الف. در علم فقه؛ کتاب های: المقنعه، الفرائض الشرعیه و احکام النساء.
ب. در علوم قرآنى؛ کتاب های: الکلام فی دلائل القرآن، وجوه اعجاز القرآن، النصره فی فضل القرآن و البیان فی تـألـیف القرآن.
ج. در عـلـم کـلام و عـقـائد؛ کتاب های: اوائل الـمقالات، نقض فضیله المعتزله، الافصاح، الایضاح و الارکان.[۱۹۲]
سید مرتضی، ابوالقاسم علی بن الحسین معروف به سید مرتضی و علم الهدی: علامه حلی او را معلم شیعه امامیه خوانده اسـت. مـردی جـامع بوده؛ هم ادیب بوده و هم متکلم و هم فقیه، آراء فقهی او مورد توجه فقها اسـت.
او دارای تألیفات متعددی است که هر کدام نشانگر وسعت علم و تبحر وگسترش کرانه دانش و فضیلت او بوده است. برخی از تألیفات ایشان عبارتند از:
– الانتصار.
– جمل العلم و العمل.
– الذریعه فی اصول الشریعه (در اصول فقه).
– المحکم و المتشابه.
– المختصر.
– ما تفردت به الامامیه من المسائل الفقهیه.
– المصباح.
– الناصریات.
الشافی فی الامامه
سید رضی، ابوالحسن محمد بن الحسین الموسوی، معروف به «سید رضی و شریف رضی»: او مردی فقیه، ادیب، شاعر و سخن‏شناس بوده است.
سید رضی در دوران جوانی به تفسیر و توضیح آیات الهی روی آورد. عشق و علاقه وی به قرآن از همان اوایل کودکی آغاز شده بود. چنانکه بعد از یادگیری، اُنس دایم و رابطه همیشگی با قرآن برقرار کرد و در سی سالگی در مدت کوتاهی قرآن را حفظ کرد. او همواره با زمزمه کلام الهی آینه دل را جلا می‌بخشید. وی محو در جمال تابناک آیات الهی دست به قلم برد تا قطره ‌ای از دریای بیکران تعالیم خود را بر صفحه روزگار جاری سازد. ثمره این تلاش با اخلاص، سه گنجینه گران سنگی است که برای نسل های آینده به یادگار گذاشت.
الف. تلخیص البیان عن مجازات القرآن.
ب. حقایق التأویل فی متشابه التنزیل.
ج. معانی القرآن.
دیگر تألیفات سید رضی عبارتند از:
– خصایص الائمه.
– نهج البلاغه.
– الزیادات فی شعر ابی تمام.
– تعلیق خلاف الفقهاء.
– کتاب مجازات آثار النّبویّه.
– تعلیقه بر ایضاح ابی علی.
– الجیّد من شعر ابی الحجاج.
– زیادات فی شعر ابی الحجاج.
– مختار شعر ابی اسحق الصّابی.
– کتاب «مادار بینه و بین ابی اسحق من الرسائل» و دیوان اشعار.[۱۹۳]
شیخ طوسی، ابوجعفر محمد بن حسن ‏بن علی ‏بن حسن، معروف به «شیخ الطائفه، شیخ اعظم و شیخ طوسی»: او از ستارگان بسیار درخشان جهان اسلام است و در فقه و اصول، حدیث، تفسیر، کلام و رجال، تألیفات فراوان دارد.
برخی از آثار گرانبهای شیخ طوسی عبارتند از:
– تهذیب الأحکام (در احادیث فقهی که از کتب اربعه شیعه است).
– الإستبصار فیما اختلف من الأخبار (در احادیث فقهی که از کتب اربعه محسوب می‌شود).
– کتاب الأمالی (که مطالب جلسات روایی اوست).
– الأبواب؛ معروف به «رجال شیخ طوسی».‏
– الفهرست.
– اختیار معرفه الرجال (که شیخ به حذف اشتباهات و اصلاح اصل کتاب «رجال کشی»‏ اقدام کرد).
– التبیان فی تفسیر القرآن.

شخصیت های مهم شیعه اثنی عشری، (قرن ششم تا هشتم ق)
شیخ طبرسی، ابو على، فضل بن حسن بن فضل طبرسى، «معروف به امین الاسلام طبرسى»: نام و آوازه رضى الدین، حسن بن فضل طبرسى آفاق را درنَوردیده است. او عالمی وارسته است که به قله هاى برافراشته سیر الى الله و مدارج بلند علم و تقوا صعود کرده است. وی داراى کتاب هایى ارزشمند است که از جمله عبارتند از:
– مجمع البیان در تفسیر قرآن که در ۱۰ جلد تألیف شده. این کتاب از بهترین تفاسیر شیعه است و شهرتى جهانى دارد.
– الکاف الشّاف من کتاب الکشاف، خلاصه‏اى است از کتاب تفسیر کشاف زمخشرى.
– جوامع الجامع.
– المستمد من البیان (از البیان شیخ طوسى انتخاب شده).
– الوافی در تفسیر قرآن.
– إعلام الورى بأعلام الهدى، در فضائل ائمه (علیهم‏السلام).
– تاج الموالید در اَنساب.
– الآداب الدینیه للخزانه المعینیه.
– النور المبین.
– کنوز النجاح.
– عده السفر و عمده الحضر.
سید ابن طاووس، سید رضى الدین، على بن موسى بن جعفر بن طاووس، از نوادگان امام حسن مجتبى و امام سجاد (علیهما السلام) و از بزرگان طراز اول علمای شیعه اثنی عشری است. سید ابن طاووس در بین علما و مردم زمان خویش از احترام خاصى برخوردار بود. او علاوه بر این که فقیهى نام آور بود ادیبى گرانقدر و شاعرى توانا شمرده می شد، گرچه شهرت اصلى او در زهد و تقوى و عرفان او و اکثر تألیفاتش در موضوع ادعیه و زیارات است.
او در طول عمر پر برکت خویش با بهره گیری از کتاب های اجدادش و نیز کتبی که خود فراهم آورده بود، موفق شد اثرات علمی گران بهایی از خود به یادگار بگذارد که تعدادی از آن ها در اثر طوفان حوادث از بین رفته است.برخی از تألیفات وی به شرح زیر است:
– الملهوف علی قتلی الطفوف؛ نام دیگر این کتاب «اللهوف» است.
– الإبانه فی معرفه أسماء کتب الخزانه.
– اسرار الصلوه.
– السعادات العبادات.
– فرحه الناظر و بهجه الخواطر.
– کشف المحجه لثمره المهجه.
– محاسبه النفس.
– شرح نهج البلاغه.
– المصرع الشین فی قتل الحسین و … .
– الاقبال بالاعمال که مشتمل بر ادعیه ی تمام ماه ها است.
– المزار که در باب آداب سفر و زیارت نامه ها بر مزار امام حسین (علیه السلام) در کربلا است.
– مصباح الزائر و جناح السفر که به گفته خودش چراغی است برای انجام درست زیارات.
– فلاح السائل ونجاح المسائل که شامل دو جزء بوده و هر جزء در بر دارنده دعاهایی است که در طول روز و بعد از نمازها وارد شده است.[۱۹۴]
خواجه نصیر الدین طوسی، محمد بن حسن جهرودی طوسی: او در سال ۵۹۸ قمری در طوس ولادت یافته است. وی از دوران جوانی در علوم ریاضی و نجوم و حکمت سرآمد شد و از دانشمندان معروف زمان خود گردید. طوسی یکی از سرشناس ترین و با نفوذترین چهره های تاریخ اسلامی است.
آثار فراوانی از خواجه به یادگار مانده که به برخی از آنها اشاره می‌شود:
تجریدالعقاید، شرح اشارت بو علی سینا، قواعد العقاید، اخلاق ناصری یا اخلاق طوسی، آغاز و انجام، تحریر، مجسطی، تحریر اقلیدس، تجریدالمنطق، اساس الاقتباس، ذیج ایلخانی، آداب البحث، آداب المتعلمین، روضهالقلوب، اثبات بقاء نفس، تجرید الهندسه، اثبات جوهر، جامع الحساب، اثبات عقل، جام گیتی نما، اثبات واجب الوجود، الجبر و الاختیار، استخراج تقویم، خلافت نامه، اختیارات نجوم، رساله در کلیات طب، ایام و لیالی، علم المثلث، الاعتقادات، شرح اصول کافی، کتاب الکل.
محقق حلی، نجم الدین جعفر بن الحسن بن یحیی بن سعید هذلی حلی، ملقب به «محقق حلی»: او یکی ازبزرگ ترین و نامورترین فقیهان عصر خویش و دارای عظمت و اعتبار خاص در میان مجتهدان است، به حدی که وقتی کلمه «محقق» را بدون قرینه و نشانه ای در میان فقها ذکر می کنند، شخصیت تحقیقی و علمی او مورد نظر است.
وی صاحب کتاب های بسیار در فقه است؛ از آن جمله:
الف. شرایع الاسلام.
ب. معارج.
ج. معتبر.
د. المختصر النافع.
علامه حلی، حسن بن یوسف بن علی بن مطهر معروف به «علّامه حلّی»: او یکی ازبزرگ ترین فقهای شیعه است که در زمینه های فقه و حدیث، کلام و فلسفه، اصول فقه، منطق، ریاضیات و هندسه تبحر زیادی داشت.
مجموع تصنیفات او متجاوز از پانصد جلد کتاب و جزوات مختلف در علوم عقلی و نقلی است. تصنیفاتی که به دست خود و با اندیشه های علمی به روی کاغذ آمد. از میان آنها به برخی اشاره می شود:
الف. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد؛ در کلام که شرح تجرید خواجه نصیر طوسی است.
ب. کشف الخفاء من کتاب الشفاء، در حکمت.
ج. قواعد الاحکام فی معرفه الحلال و الحرام؛ که به قواعد علامه معروف است و بارها به چاپ رسیده و محل توجه یزرگان فقها بوده و شروح بسیاری بر آن نوشته شده است.
فخر المحففین، محمد بن حسن بن یوسف معروف به فخرالمحققین فرزند علامه حلی، ملقب به فخر الاسلام، فخرالدین و رأس المدقّقین: او از اعاظم و بزرگان شیعه و دارای جلالت علمی بسیاری بود. وی در نوجوانی به اجتهاد دست یافت.
او مورد تایید و توجه خاص پدر بزرگوار خود علامه حلی بود، تا آن جا که علامه، اتمام مصنفات خود را پس از مرگ به وی سپرد.
تألیفات او همه در شمار بهترین کتب علمی شیعه به شمار می آیند و اغلب شرح و حاشیه و تعلیقه کـتـب پـدر عـالـیـقـدرش می باشد؛ مانند شرح المسترشدین، شرح مبادی الاصول، شرح تهذیب الاصول، ایضاح الفوائد فی حل مشکلات القواعد، رساله فخریه در نیت، حاشیه ارشاد، الکافیه الوافیه در علم کلام و مسائل صدریه.
شهید اول، شیخ شمس الدین محمد بن مکی بن احمد عاملی نبطی جزینی معروف به شهید اول: او یکی از فقهای بزرگ شیعه است که در دمشق به جرم شیعه بودن کشته شد. علّامه سید محسن امین می نویسد: شیخ اسدالله صائغ، دانشمندى بزرگ بود که در سیزده رشته از علوم ریاضى تخصص و مهارت داشت.[۱۹۵]
او دارای تألیفات ارزشمندی است که از جمله آنها عبارت است از:
– الاربعین.[۱۹۶]
– تفسیر الباقیات الصالحات.
– اللمعه الدمشقیه.
– الرساله الالفیه فی الصلاه.
– الرساله النفلیه فی الصلاه.[۱۹۷]
– الدروس الشرعیه فی فقه الامامیه.[۱۹۸]

شخصیت های مهم شیعه اثنی عشری (قرن نهم تا دوازدهم ق)
ابن فهد حلی، احمد بن محمد بن فهد اسدى حلى معروف به «ابن فهد حلی»، او فقیه، محدث و عارف کامل قرن نهم قمری و یکی از بزرگان علماى امامیه و جامع کمالات ظاهرى، باطنى، علم، عمل و دربردارنده معارف عقلى و نقلى بود.
برخی از آثار و تالیفات او به ترتیب زیر است:
آداب الداعی، الادعیه و الختوم، استخراج الحوادث و بعض الوقایع المستقبله من کلام امیر المؤمنین (علیه السلام) فیما انشاه فی صفین بـعد شهاده عمار بن یاسر، اسرار الصلوه، تاریخ الائمه (علیهم السلام)، التحریر فی الفقه، التحصین فی صفات العارفین من العزله و الخمول بالاسانید المتلقاه عن آل الرسول (علیهم السلام)، ترجمه الصلوه در بیان معانی، اقوال و افعال و فوائد نماز، تعیین ساعات اللیل و تشخیصها بمنازل القمر، جامع الدقائق و کاشف الحقائق، الدر النضید فی فقه الصلوه، عده الداعی و نجاح الساعی، المسائل الشامیات، مصباح المبتدی و هدایه المهتدی، المتقصر فی شرح ارشاد الاذهان، الموجز الهادی، المهذب البارع فی شرح المختصر النافع، الموجز الحاوی.[۱۹۹]
شهید ثانی، زین الدین بن علی بن احمد عاملی معروف به شهید ثانی: او از بزرگ ترین و والاترین فقیهان و دانشمندان شیعه در سده دهم هجری است.
آثـار علمی این دانشمند پاک نهاد به ده ها کتاب و رساله علمی می رسد و با توجه به اشتغالات دیگر تدریسی، حدود هفتاد اثر علمی از خود به جای گذاشت که در این جا به برخی از آنها اشاره می شود:
– روض الـجـنـان فی شرح ارشاد الاذهان، که ظاهرا نخستین اثر علمی این بزرگوار است.
– مـسـالک الافهام فی شرح شرایع الاسلام.
– الـروضـه الـبـهیه فی شرح اللمعه الدمشقیه.
– الفوائد العملیه فی شرح النفلیه.
– المقاصد العلیه فی شرح الالفیه.
– نتایج الافکار فی حکم المقیمین فی الاسفار.
شیخ بهائی، بهاءالدین محمد بن حسین عاملی معروف به «شیخ بهائی»: او از اعاظم فقهای شیعه و مردی جامع بوده و در علوم مـخـتـلف؛ مانند فلسفه، منطق، هیئت و ریاضیات تبحر داشته است. وی حکیم، فقیه، عارف، منجم، ریاضیدان، شاعر، ادیب، مورخ و دانشمند نامدار قرن دهم و یازدهم قمری است.
شیخ بهایی از جمله علماى جهان اسلام است که از نظر تألیف و تنوع در آن، بسیار مقام والایی را دارا بوده‏ است. او در موضوعاتی همچون فقه ۲۹ جلد، علوم قرآنى ۹ جلد، حدیث ۲ جلد، ادعیه و مناجات ۶ جلد، اصول اعتقادات ۵ جلد، اصول فقه ۵ جلد، رجال و اجازات ۸ جلد، ادبیات و علوم عربى ۲۸ جلد، وقایع الایام ۱ جلد، ریاضیات ۲۰ جلد، حکمت و فلسفه ۳ جلد، علوم غریبه ۴ جلد و چندین جلد کتاب دیگر که موضوعات آنها مشخص نشده است، مانند: شرح ‏حق المبین، الصراط المستقیم، القدسیه، تألیف دارد.
میرداماد، میر برهان‌الدین محمدباقر استرآبادی، مشهور به «میرداماد»: او معلم ثالث و متخلص به اشراق، فیلسوف، متکلم و فقیه برجسته دوره صفویه و از ارکان مکتب فلسفی اصفهان است.
او در علوم عقلی (ریاضی، هیئت، فلسفه و کلام) و علوم نقلی (فقه، اصول و حدیث) از دانشمندان نام آور به شمار می رفت. برخی از آثار ارزشمند و متنوع او، بدین قرار است:
– قبسات؛ مهم ترین کتاب اوست که به شرح یکی از مهم ترین مباحث فلسفی یعنی حدوث و قدم عالم پرداخته است.
– الایقاضات؛ در مسئله جبر و اختیار.
– الصراط المستقیم؛ در فلسفه.
– الافق المبین؛ در فلسفه و عرفان.
– الحبل المتین؛ در فلسفه.
– جذوات؛ در فلسفه و علم حروف.
– تقویم الایمان؛ در اثبات وجود خدا و صفات باری تعالی.
ملا صدرا، صدرالدین محمد بن ابراهیم قوام شیرازی معروف به «مُلاصَدرا و صدرالمتألهین»: او متأله و فیلسوف شیعه سدهٔ یازدهم قمری و بنیان‌گذار حکمت متعالیه است.
او دارای آثار و تالیفات متعددی است که برخی از مهم ترین و مشهورترین آن ها عبارتند از:
– اسفار الاربعه؛ این کتاب مهم ترین اثر ملاصدرا به شمار می رود.
– مبداء و معاد.
– الشواهد الربوبیه.
– شرح الهیات شفا.
– رساله فی القضا و القدر.
– رساله حشر العوالم.
– رساله فی اتحاد العاقل و المعقول.
– رساله فی الحرکه الجوهریه.
– شرح اصول کافی تا حدیث شماره ۴۹۹٫
– تفسیر قرآن کریم.
محمدتقی مجلسی از بزرگان علم و تقوا و از علمای برجسته شیعه در قرن یازدهم هجری است که خدمات علمی، فرهنگی و اجتماعی فراوانی را به جهان تشیّع انجام داد.
او دارای تألیفات متعددی است که به برخی از آنها اشاره می شود:
– الاحیاء الاحادیث؛ که شرحی ناتمام بر کتاب «تهذیب الاحکام» تألیف «شیخ طوسی» است.
– لوامع الصاحبقرانی؛ که شرحی فارسی بر «من لا یحضره الفقیه» تألیف «شیخ صدوق» است.
– روضه المتقین.
علامه مجلسی، محمدباقر مجلسی؛ معروف به «علامه مجلسی و مجلسی ثانی»: او فقیه بزرگ شیعه و ملاباشی ایران در دوران شاه سلیمان و شاه سلطان حسین صفوی بود. این عالم بزرگوار به بسیاری از علوم از قبیل: صرفُ نحو، معانی بیان، لغت، ریاضی، فلسفه، حکمت، تاریخ، تفسیر، حدیث، رجال، درایه، اصول فقه و کلام احاطه کامل داشته و در بیشتر آنها صاحب نظر بوده است.
او دارای تألیفات فراوانی است که به برخی از آنها اشاره می شود:
– بحارالانوار که ۱۱۰ جلد است.
– ملاذ الاخبار فی شرح التهذیب.
– شرح اربعین.
– الوجیزه فی الرجال.
– الفوائد الطریقه فی شرح الصحیفه السجادیه.
– رساله الاوزان.
– المسائل الهندیه.
– مرأه العقول فی شرح اخبار الرسول؛ شرح «اصول کافی» در ۲۶ جلد.

شخصیت های مهم شیعه اثنی عشری )قرن سیزدهم و چهاردهم ق)
محمدباقر بهبهانی؛ مشهور به «وحید بهبهانی و ملقب به آقا»: او از فقهای اصولی و از علمای عظیم الشأن شیعه امامی است. علامه بهبهانی از سوی سیدمحمد طباطبایی اصفهانی، «وحید عصر» لقب گرفت و به لقب ‌های دیگری، همچون «استاد اکبر»، «استاد کل»، «علامه ثانی» و «محقق ثالث» نیز مشهور است.
تحقیقات فقهی محمدباقر بهبهانی در شرح بر ابواب عبادات کتاب مفاتیح الشّرایع فیض کاشانی و در حواشی او بر مدارک الاحکام سید محمد عاملی نمایان است.
از وی ۱۱۹ رساله و کتاب برجای مانده که شماری از آنها عبارتند از:
ابطال القیاس، اثبات التحسین و التقبیح العقلیین، الاجتهاد و الاخبار، اصاله البرائه، اصاله الصحه فی المعاملات و عدمها، الاستصحاب، اصول الاسلام و الایمان، التحفه الحسینیه، التعلیقه البهبهانیه، التقیه، حاشیه ارشاد علامه، حاشیه تهذیب علامه، حاشیه ارشاد اردبیلی، حاشیه مسالک الافهام.[۲۰۰]
سید محمدمهدی بحرالعلوم؛ با عناوین «سید بحرالعلوم، علامه بحرالعلوم»: او یکی از علمای بزرگ و فقیهان شیعه در قرن دوازدهم و سیزدهم هجری بود.
برخی از آثار علمی و تألیفات او بدین قرار است:
المصابیح فی الفقه (در سه جلد)، الفوائد فی الاصول، مشکاه الهدایه، الدره النجفیه، رساله فی عصیر الزبیبی، شرح الوافیه، تحفه الکرام [در تاریخ مکه و بیت الله الحرام]، مناسک حج، حاشیه بر کتاب شرایع، حاشیه بر کتاب الذخیره سبزواری، الدره البهیه فی نظم رووس المسائل الاصولیه، کتاب الرجال [معروف به الفوائدالرجالیه]، دیوان شعر و رساله فارسی در شناخت خدا.[۲۰۱]
میرزا ابوالقاسم معروف به «فاضل قمی، ابوالقاسم گیلانی، محقق قمی و میرزای قمی»: او یکی از برجسته ترین شخصیت های علمی و معنوى شیعه و از افتخارات شیعه محسوب می شود.
وی دارای آثار و تألیفات گرانقدری است از جمله: قوانین الاصول، حاشیه بر قوانین، حاشیه بر زبده الاصول شیخ بهایی، حاشیه بر تهذیب الاصول علامه حلی، حاشیه بر شرح مختصر این حاجب عضدی، جامع الشتات یا اجوبه المسائل، مناهج الاحکام، غنائم الایام فیما یتعلق بالحلال و الحرام، معین الخواص.[۲۰۲]
شیخ جعفر بن خضر مالکی، معروف به «شیخ اکبر و کاشف‌ الغطاء»: او یکی از بزرگ‌ترین علما و مراجع اوایل قرن سیزدهم هجری در جهان تشیع بود. وی تألیفات بسیاری دارد که از جمله آنها عبارت است از:
– مهم ترین و عالی ترین کتاب وی، کتاب کشف الغطا است که در عبادات می باشد، تا آخر باب جهاد و در آخر نیز کتاب وقف را بر آن افزوده است.
– شرح قواعد علا مه.
– العقائد الجعفریه فی اصول الدین.
– غایه المأمول فی علم الاصول.
– شرح الهدایه للطباطبائی.[۲۰۳]
شـیـخ مـرتضی انصاری؛ مشهور به «شیخ انصاری و شیخ اعظم»: او یکی از نامورترین و پرآوازه ترین فقها و مراجع عالی قدر تقلید در عصرهای اخیر و یکی از محقق ترین چهره های علمی و فقهی قرون متأخر به شمار می آید.
آثار قلمی فراوانى از ایشان بر جاى مانده که در این جا به برخى از آنها اشاره می‏‌شود:
کتاب مکاسب (از متون درسى مهم حوزه‏‌‌هاى علمیّه)، کتاب رسائل (از متون درسى مهم حوزه‏‌هاى علمیّه)، رساله‏‌‌اى در طهارت‏، رساله‌‏اى در تیمم، رساله‏‌‌اى در برائت، رساله‏‌‌اى در ترجیح، رساله‏‌اى در خمس، رساله‏‌اى در زکات، رساله‏‌اى در صلوه، رساله‌‏اى در تقلید.[۲۰۴]
مُلاّمُحَمَّد کاظِم خُراسانی؛ مشهور به «آخوند خراسانی و صاحب کفایه»: او فقیهِ اصولی و مرجع تقلید شیعه و رهبر سیاسی عصر مشروطیت است.
مرحوم آخوند کتاب هاى زیادى درباره اصول، فقه و فلسفه به نگارش درآورد. برخی از آنها عبارتند از:
کفایه الاصول (مهم ترین اثر آخوند است که هنوز در حوزه ‏هاى علمیه شیعه تدریس می‏شود)، حاشیه مختصر بر رسائل (نخستین اثر او)، حاشیه مفصّل بر رسائل (که به نام «دررالفوائد» چندین بار چاپ شده است)، حاشیه بر مکاسب‏، فوائد، حاشیه بر اسفار، حاشیه بر منظومه ملاهادى سبزوارى، القضاء والشهادات، روح‏الحیاه فى تلخیص نجاهالعباد، تکمله التبصره، ذخیرهالعباد فى یوم‏المعاد.[۲۰۵]
سید محمدحسن حسینی شیرازی؛ مشهور به «میرزای شیرازی و میرزای مجدد»: او یکی از بزرگ‌ ترین علما و مراجع در جهان تشیع و صاحب فتوای معروف به فتوای تحریم تنباکو است.
او آثار و تالیفات متعددی داشته که برخی از آنها عبارتند از:
کتابی در طهارت (تا مبحث وضو)، رساله ای در رضاع و شیر دادن، کتابی در فقه (از اول مکاسب تا آخر معاملات)، رساله ای در اجتماع امر و نهی،. رساله ای در مشتق، حاشیه ای بر نجاه العباد، تعلیقه ای بر کتاب معاملات آقا وحید بهبهانی.[۲۰۶]
محمدحسین غروی نائینی معروف به «میرزای نائینی»: او مرجع تقلید شیعه و در ردیف احیاگران و نوآوران دین و فقاهت و یکی از والاترین مراجع تقلید شیعه بود. او دارای آثار و تألیفاتی از جمله: تنبیه الامه، تعلیق بر عروه الوثقی، لباس مشکوک، التعبدی و التوصلی، وسلیه النجاه، سؤ ال و جواب های استدلالی فقهی.[۲۰۷]
شیخ محمدحسین غروی اصفهانی معروف به «کمپانی»: عالم و حکیم دوره اخیر عالم تشیع، تا جایی که به دلیل قدرت و وسعت علمی فراوان، ملقب به فقیه الفلاسفه و فیلسوف الفقها گردید. مهم ترین امتیاز در آثار مرحوم کمپانی استدلالی و ابتکاری بودن آنها است که حکایت از ژرف‎نگری و دقت نظر او می‎کند. بخشی از آثار ماندگار او در رشته های مختلف عبارتند از:
– در علم اصول: الاجتهاد و التقلید و العداله؛ الاصول علی النهج الحدیث و … .
– در علم فقه: کتاب الاجاره؛ صلاه الجماعه و … .
– در فلسفه و حکمت: تحفه ‌الحکیم: منظومه‎ای است به سبک منظومه حکیم سبزواری در حکمت متعالیه. رساله فی اثبات المعاد الجسمانی، حاشیه بر اسفار ملاصدرا، مکاتبات فلسفی و عرفانی و … .[۲۰۸]
عبدالکریم حائری یزدی؛ (آیت‌الله مؤسِّس): او یکی از بزرگترین علما و مراجع مکتب شیعه اثنی عشری و مجتهدان و مراجع تقلید شیعه و بنیان‌گذار حوزهٔ علمیهٔ قم بود.
او دارای تألیفات متعددی است که برخی از آنها عبارتند از:
دررالفوائد (دُرَرُالاصول هم نامیده شده است)، کتاب الرضاع، کتاب الصلوه، کتاب المواریث، کتاب النکاح، حاشیه بر عروه الوثقی، کتاب مناسک حج، منتخب الرسائل.[۲۰۹]
سید محمدکاظم طباطبایی یزدی، معروف به «صاحب عروه الوثقی»: او یکی از فقهای بزرگ و نامدار قرن چهاردهم است که از نظر جامعیت در مسائل فرعی فقهی، کم نظیر بود. او عالمی متبحر و فقیهی مدقق است که جامع کمالات علمی و عملی بود و در فقه جعفری یکی از مفاخر و از فقهای نامدار و برجسته عصر اخیر است. یکی از اموری که مایه شهرت وی گردید، تسلط بر مسائل فقهی و تألیف کتاب «عروه الوثقی» بود.
تالیفات و آثار قلمی او به این قرار می باشد:
الـعـروه الـوثـقی، بـستان راز و گلستان نیاز (در مناجات و دعا)، تعادل و تراجیح (در اصول)، حاشیه مکاسب شیخ انصاری، حجیه الظن فی عدد الرکعات، السؤال و الجواب (مسائل فقهی)، صحیفه الکاظمیه، رساله ای در منجزات مریض.[۲۱۰]
سید ابوالحسن اصفهانی، (مدیسه ای): او فـقـیهی بزرگوار و از مراجع بزرگ عصر اخیر است که درکیاست و درایت و حسن اداره حوزه هاى علمیه شهرت به سزا و نام پرآوازه اى دارد.
وی دارای آثار قلمی متعددی از جمله:
وسیله النجاه (مشهورترین اثر او است که بسیاری از فقها و مراجع بزرگ بر این کتاب حاشیه زده و شرح نوشته اند)، انیس المقلدین، حاشیه بر تبصره علامه، حاشیه بر العروه الوثقی، حاشیه بر نجاه العباد، ذخیره العباد، شرح کفایه الاصول، منتخب الرسائل، مناسک حج، وسیله النجاه الصغری، ذخیره الصالحین.[۲۱۱]
سید حسین طباطبائی بروجردی: او از زمره بزرگ ترین فقها، علما و مراجع تقلید است. وی به مدت هفده سال زعیم حوزه علمیه قم و مدت پانزده سال تنها مرجع تقلید شیعیان جهان بود.
برخی از آثار و تألیفات او عبارتند از:
ترتیب اسانید من لایحضره الفقیه، ترتیب رجال اسانید من لایحضره الفقیه، ترتیب اسانید امالی الصدوق، ترتیب اسانید الخصال، ترتیب اسانید علل الشرایع، اسانید تهذیب الاحکام، ترتیب رجال اسانید التهذیب، ترتیب اسانید ثواب الاعمال و عقاب الاعمال، ترتیب اسانید عده کتب، ترتیب رجال الطوسی.[۲۱۲]

شخصیت های مهم شیعه اثنی عشری )قرن چهاردهم و پانزدهم ق(
سید ابوالقاسم خویی: او از فقها و مراجع تقلید بسیار با عظمت و از مفاخر بزرگ جهان تشیع و از مشاهیر فقه و اصول و از مدرسان پرآوازه حوزه علمیه نجف اشرف و از مفسران و قرآن‏پژوهان عالی قدر اسلام است.
آثار علمی ارزشمند این مرد بزرگ به ده ها جلد کتاب در فقه و اصول و تفسیر و رجال می‏ رسد که برخی ازآنها عبارتند از:
البیان فی تفسیر القرآن، نفحات الاعجاز در دفاع از کرامت و عظمت قرآن، اجود التقریرات در اصول فقه، تکمله منهاج الصالحین، مبانی تکمله منهاج الصالحین، تهذیب و تتمیم منهاج الصالحین، نفحات الاعجاز فی رد حُسن الایجاز، فقه القرآن علی المذاهب الخمس.
سیّد روح‌الله مصطفوی موسوی خمینی؛ ملقب به «‌امام خمینی»: او فقیهی کامل، عالمی وارسته، فیلسوفی متبحر و سیاستمداری قابل بود. وی مرجع تقلید شیعیان و اولین رهبر مذهبی و سیاسی ملت ایران در نظام جمهوری اسلامی بود.
ده ها کتاب و اثر گرانبها از امام خمینی در مباحث اخلاقی، عرفانی، فقهی، اصولی، فلسفی، سیاسی و اجتماعی برجای مانده که بسیاری از آنها تاکنون منتشر شده است. برخی از آنها عبارتند از:
شرح دعاى سحر، شرح حدیث رأس الجالوت، تحریر الوسیله، کتاب البیع، تعلیقه علی وسیله النجاه، المکاسب المحرمه، تعلیقه علی العروه الوثقی، انوار الهدایه فی التعلیقه علی الکفایه، کشف الاسرار، حاشیه بر اسفار، رساله لقاءالله، سر الصلوه، تعلیقات علی شرح فصوص الحکم، مصباح الانس.
سید محمد باقر صدر: یکی از بزرگترین اندیشمندان مسلمان و «مغز متفکر اسلامی» در تاریخ اسلامی به ویژه در قرن چهاردهم هجری است.
آثار قلمی متفکر بزرگ، شهید سید محمد باقر صدر، همه علمی، تحقیقی، ابتکاری، کم نظیر هستند. در اینجا به برخی از آنها اشارهدمی شود:
غایه الفکر فی علم الاصول، فلسفتنا «فلسفه ما»، اقتصادنا «اقتصاد ما»، ماذا تعرف عن الاقتصاد الاسلامی، الانسان المعاصر و المشکله الاجتماعیه، الأسس المنطقیه الاستقراء.
۴٫سید محمدتقی خوانساری: او از فقهای بزرگ قرن چهاردهم هجری است. وی یکی از مراجع سه گانه قم است که پس از رحلت آیت الله العظمی حاج شیخ عبدالکریم حائری در سال ۱۳۱۵ شمسی به همراه آیات عظام مرحوم: سید صدرالدین صدر و حجت، اداره حوزه علمیه قم و مرجعیت را بر عهده گرفتند. نماز باران او تجلی دعا و نماز را در زندگی ملموس و آشکار کرد.
او دارای آثار و تالیفات متعددی است که برخی از آنها عبارتند از:
حاشیه بر عروه الوثقی، رساله علمیه با عنوان منتخب الاحکام و اثر فتوایی ذخیره العباد که مبسوط تر از منتخب است، حاشیه بر مناسک الحج شیخ انصاری، مختصر الاحکام، رساله تقویم الصلاه.
سید محمدحسین طباطبایی معروف به «علامه طباطبایی»: او یکی از برجسته ترین علمای شیعه اثنی عشری است که در بسیاری از علوم؛ از جمله تفسیر، فقه، فلسفه، ریاضیات، حکمت و عرفان تبحر داشته است.
آثار و تالیفات وی به ده ها اثر می رسد که در اینجا تنها به چند مورد مختصر اشاره می شود:
تفسیر المیزان، اصول فلسفه و روش رئالیسم، رسائل سبعه؛ شامل ۶ رساله، سنن النبی، رسائل التوحیدیه؛ شامل ۷ رساله، حاشیه الکفایه، تعلیقه علی بحارالانوار، تعلیقه علی الاصول من الکافی، تعلیقه واحده علی مرآه العقول، تعلیقه علی الاسفار الاربعه؛ در ۹ جلد، بدایه الحکمه، نهایه الحکمه، علی (علیه السلام) و الفلسفه الالهیه.
مرتضی مطهری معروف به «استاد شهید مطهری»: او از علمای شیعه، استاد فلسفه اسلامی و کلام اسلامی و تفسیر قرآن بود. وی همچنین از اساتید برجسته حوزه علمیه و دانشگاه و در بسیاری از علوم تبحر داشت.
آثار و تالیفات فراوانی از او به جای مانده است که برخی از آنها عبارتند از:
احیای تفکر اسلامی، اسلام و نیازهای زمان در دو جلد، اصول فلسفه و روش رئالیسم در پنج جلد، انسان کامل، آشنایی با قرآن در چهارده جلد، بیست گفتار، توحید، جاذبه و دافعه علی (علیه السلام)
سید عبدالاعلی‌ موسوی‌ سبزواری: او فقیه،‌ مفسر و قرآن‌پژوه‌ بزرگ‌ جهان‌ تشیع‌ و از مفاخر علمی‌ و برجسته‌ اسلام‌ در دوره معاصر است‌ که‌ عمر شریف‌ خویش‌ را در نشر و گسترش‌ معارف‌ اسلام‌ و قرآن‌ مصروف‌ داشت.
او دارای آثار و تألیفات زیادی است از جمله:
مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن، مهذب‌الاحکام فی بیان الحلال و الحرام، تهذیب الاصول، لباب المعارف، افاضه الباری فی نقد ما الّفه الحکیم السبزواری؛ «حکیم حاج ملّاهادی سبزواری».
سید علی حسینی سیستانی: او یکی از تأثیر گذار‌ترین و برجسته‌ ترین مراجع و علمای شیعه اثنی عشری است. وی مرجع اعلی شیعیان و زعیم حوزه علمیه نجف اشرف است.
او دارای آثار و تألیفات زیادی است از جمله:
شرح العروهالوثقی، البحوث الاصولیه، کتاب القضاء، کتاب البیع و الخیارات، الفوائد الغرویه، الفوائد الفقهیه، شرح المشیخه الفقهیه، تعلیقه علی العروه الوثقی، رساله فی اختلاف الافاق فی رؤیه‌الهلال.

میزان جمعیت و پراکندگی شیعه اثنی عشری در جهان
بر اساس آمارهای سازمان ملل و برخی منابع دیگر، در سال ۱۹۹۹ میلادی،‌ جمعیت جهان ازمرز ۶ میلیارد نفر گذشته است. حدود بیست درصد از جمعیت جهان؛ یعنی ۲/۱ میلیارد نفر را مسلمانان تشکیل می دهند. توزیع جمعیت مسلمانان در جهان در نیمه ۱۹۹۸ میلادی از این قرار است: آفریقا ۳۱۵ میلیون،‌ آسیا ۸۱۲ میلیون، اروپا ۴۰۱۰۰۰/۳۱، و … .[۲۱۳] همچنین در قانون اساسی بیش از ۴۶ کشور اسلامی؛ نظیر ایران، عربستان، مصر، تونس، اسلام به عنوان دین رسمی قید شده است.
پیرامون آمار شیعیان و کشورهای شیعی نیز گفتنی است: به دست آوردن آمار دقیق شیعیان جهان، کارى دشوار و سخت است و تاکنون فهرست دقیقى در این زمینه ارائه نشده است. اما شیعیان در تمام نقاط جهان پراکنده هستند و آمار تقریبى آنان بین ۴۰۰ تا ۴۵۰ میلیون نفر است. آمار زیر برآورد تقریبى از تعداد شیعیان على بن ابیطالب (علیه السلام) در جهان است:
بحرین: ۷۰ درصد. ۲٫ عراق: ۷۰ درصد (در شهرهاى کوفه، بغداد، حلّه، کربلا، نجف، سامرا، بصره و…). ۳٫ سوریه: از ۹۰ درصد مسلمانان این کشور، اکثریت با اهل سنت است؛ ولى علویان و اسماعیلیان بقیه مسلمین را تشکیل می‏دهند و بیشتر در حلب، زینبیه و دمشق هستند. ۴٫ لبنان: ۴۰ درصد (در بعلبک، حلّه، منطقه جبل عامل و…). ۵٫ عربستان: ۲۰ درصد (در قطیف، احساء و…). ۶٫ کشور آذربایجان: ۷۰ درصد. ۷٫ یمن: ۳۵ درصد (بیشتر زیدى هستند). ۸٫ افغانستان: ۲۵درصد. ۹٫ ایران: ۹۱ درصد. ۱۰٫ هند: ۱۵درصد مسلمان («یک پنجم» آنها شیعه هستند). ۱۱٫ پاکستان: ۲۵ درصد. ۱۲٫ کویت: ۳۰ درصد. ۱۳٫ ترکیه: ۵ درصد. ۱۴٫ امارات: ۳۰ درصد. ۱۵٫ در آفریقا حدود چهار میلیون شیعه زندگى می‏کنند. در کشورهاى دیگرى مثل آمریکا، چین، اندونزى، انگلیس، شیعیان زیادى زندگى می ‏کنند و روز به روز بر تعداد آنها افزوده می‏ شود. توزیع جمعیت شیعیان در برخی از کشورهای آسیایی که دارای اکثریت و یا درصد قابل توجهی از شیعیان هستند، طبق آمارهای مربوط به سال ۱۹۹۸ میلادی از این قرار است:
افغانستان: جمعیت ۰۰۰/۷۹۲/۲۴ نفر که مسلمانان اهل سنت ۸۴ درصد و شیعیان ۱۵ درصد و پیروان سایر ادیان یک درصد، بیش از ۹۸ درصد جمعیت شیعی افغانستان شیعه دوازده امامی و کمتر از دو درصد آن اسماعیلی هستند.
آذربایجان: از کل جمعیت ۰۰۰/۶۵۰/۷ نفری، مسلمانان شیعه ۷۰ درصد، و اهل سنت ۳۰ درصد را تشکیل می دهند.
بحرین: کل جمعیت ۶۳۳۰۰۰ نفر، مسلمانان شیعه، ۳/۶۱ درصد و اهل سنت ۵/۲۰ درصد و بقیه پیرو ادیان دیگر می باشند، مطابق آمارهای دیگر شیعیان بحرین ۷۰ درصد می باشند که این عده جمعیت بومی بحرین را تشکیل می دهند.[۲۱۴]
ایران: این کشور یکی از قطب های بزرگ جهان تشیع به حساب می آید که از جمعیت ۷۰ میلیونی آن، ۹۴ درصد را شیعیان دوازده امامی و بقیه را پیروان مذاهب اهل سنت و ادیان دیگر تشکیل می دهند.
عراق: کل جمعیت: ۰۰۰/۷۲۲/۲۱ نفر که از این تعداد، شیعیان ۵/۶۲ درصد و اهل سنت ۵/۳۴ درصد و بقیه را پیروان سایر ادیان تشکیل می دهند.
هند: کل جمعیت حدود یک میلیارد نفر که از این تعداد، مسلمانان اهل سنت ۹ درصد و شیعیان ۳ درصد و بقیه را پیروان ادیان دیگر تشکیل می دهند.
کویت: از کل جمعیت ۰۰۰/۶۶۱/۸ نفری، شیعیان ۳۰ درصد و اهل سنت ۴۵ درصد و بقیه را پیروان دیگر ادیان تشکیل می دهند.
لبنان: از کل جمعیت ۰۰۰/۵۰۶/۳ نفری، شیعیان ۳۴ درصد و اهل سنت ۳/۲۱ درصد و مسیحیان ۶/۳۷ درصد را تشکیل می دهند.
پاکستان: از کل جمعیت ۰۰۰/۹۰۰/۱۴۱ نفری، شیعیان ۲۰ درصد و ۷۵ درصد غیر شیعه و بقیه را پیروان دیگر ادیان تشکیل می دهند.
سوریه: از کل جمعیت ۰۰۰/۳۳۵/۱۵ نفری، مسلمانان اهل سنت ۷۴ درصد و شیعیان ۱۲ درصد می باشند.[۲۱۵]

کتابنامه شیعه اثنی عشری
‏قرآن کریم.
نهج البلاغه.
‏ابراهیم، مصطفی و دیگران؛ المعجم الوسیط؛ ناشر: المکتبه الاسلامیه، ‏استانبول، بی تا.
‏ابن ابى حاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم (ابن أبی حاتم)، ج ‏۲، ص ۶۷۵، ناشر: مکتبه نزار مصطفى الباز، چاپ سوم‏، ۱۴۱۹ ‏ق‏‏.‏
ابن اثیر، علی بن محمد؛ أسدالغابه فى معرفه الصحابه؛ تحقیق: البنا، محمد ابراهیم؛ ناشر: دارالاحیاء التراث العربی، بیروت، ۱۹۷۰ م.‏
ابن اثیر، على بن محمد؛ أسد الغابه فى معرفه الصحابه؛ ناشر: دار الفکر، بیروت، ۱۴۰۹ ق / ۱۹۸۹ م. ‏
ابن حزم اندلسی، علی بن احمد؛ جمهره انساب العرب؛ تحقیق: عبدالسلام هارون، محمد؛ ناشر: دار الکتب العلمیه، چاپ اول، بیروت، ۱۴۰۳ ق / ۱۹۸۳ م.‏ ‏
ابن شهر آشوب، محمد بن علی؛ معالم العلماء؛ مصحح: بحر العلوم، محمد صادق؛ ناشر:المطبعه الحیدریه، نجف اشرف، ‏‏۱۳۸۰ ق.‌ ‏
ابن طاووس، على بن موسى؛‏ الیقین‏؛ محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئینى، اسماعیل؛ ناشر: دار الکتاب‏، چاپ اول، قم‏، ‏‏۱۴۱۳ ق. ‏
ابن عبد ربه اندلسى، احمد بن محمد؛ العقد الفرید؛ ناشر: دار الکتب العلمیه، چاپ اول، بیروت، ۱۴۰۴ هـ. ق.‏
ابن فارس، ابوالحسین احمد؛ معجم المقاییس فی اللغه؛ ناشر: دارالفکر، بیروت، ۱۴۱۸هـ. ق.
ابن مشهدى، محمد بن جعفر؛ المزار الکبیر؛ محقق / مصحح: قیومی اصفهانى، جواد؛ ناشر: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، چاپ اول، قم، ۱۴۱۹ ق.‏
‏ابن منظور، محمد بن مکرم‏؛ ‏ لسان العرب؛ محقق / مصحح: میر دامادى، جمال الدین؛ ناشر: دار الفکر للطباعه و النشر و ‏التوزیع – دار صادر، چاپ سوم، بیروت، ۱۴۱۴ ق‏. ‏
ابو علی سینا، حسین بن عبدالله؛ الهیات شفاء؛ تحقیق: حسن زاده آملی، حسن؛ انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ ‏اول، قم.‏
احمدی، سید عباس و موسوی، الهام سادات؛ جغرافیای شیعه و فرصت های ایران در قلمروهای شیعی جهان اسلام؛ مجموعه مقالات ‏چهارمین کنگره بین المللی جغرافیدانان جهان اسلام (۲۵ تا ۲۷ فروردین ماه ۱۳۸۹ هـ . ش – زاهدان). ‏
اخطب خوارزمی، موفق بن أحمد؛ المناقب؛ ناشر: منشورات المکتبه الحیدریه، نجف، ۱۳۸۵ هـ، ق. ‏
اربلى، على بن عیسى؛ کشف الغمه؛ محقق / مصحح: میانجى، ابراهیم‏؛ ترجمه و شرح: زواره‏اى، على بن حسین‏؛ ناشر: انتشارات إسلامیه، چاپ سوم، تهران، ۱۳۸۲ ش.‏
امین، سید حسن، مستدرکات‏ أعیان‏ الشیعه، ناشر: دار التعارف للمطبوعات‏، ۱۴۰۸ ق.‏
امین، سید محسن؛ لواعج الأشجان فی مقتل الحسین (علیه السلام)؛ محقق: امین، حسن؛ ناشر: دار الامیر، بیروت، بی تا.
آمدی، عبدالواحد بن محمد؛ تصنیف غرر الحکم و درر الکلم؛ محقق / مصحح: درایتى، مصطفى‏؛ ناشر: دفتر تبلیغات اسلامی ‏قم، چاپ اول، ایران، قم، ۱۳۶۶ ش‏.‏ ‏
بحرانى‏، سید هاشم؛ غایه المرام و حجه الخصام فی تعیین الإمام من طریق الخاص و العام؛ تحقیق: عاشور، سید على؛ ‏ناشر: مؤسسه التأریخ العربی‏، چاپ اول، بیروت، ۱۴۲۲ ق.‏
برقى، احمد بن محمد؛ المحاسن؛ محقق / مصحح: محدث، جلال الدین؛ ‏ناشر: دار الکتب الإسلامیه، چاپ دوم، قم، ۱۳۷۱ ق.‏
بغدادی، عبدالقاهر؛ الفرق بین الفرق و بیان الفرقه الناجیه منهم؛ ناشر: دار الجیل- دار الآفاق‏، بیروت، ۱۴۰۸ ق.
خمینى، سید روح اللّٰه،‌ توضیح المسائل (محشّى)، محقق/ مصحح: بنى هاشمی خمینى‌، سید محمد حسین، ناشر: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، چاپ هشتم، قم، ایران، ۱۴۲۴‍ ق‌.
تهرانی، شیخ آقا بزرگ؛ الذریعه إلى تصانیف الشیعه؛ ناشر: اسماعیلیان قم و کتابخانه اسلامیه، تهران، ۱۴۰۸ ق.
جعفریان، رسول؛ حیات فکری و سیاسی امامان شیعه؛ ناشر: انصاریان، قم، ۱۴۲۳ ق.‏
جمعی از مؤلفان؛ زیر نظر موسوی بجنوردی، سید محمدکاظم؛ دائره المعارف بزرگ شیعه؛ ناشر: انتشارات علمی فرهنگی، ‌تهران، بی تا. ‏‏
‏جوادی آملی، عبدالله؛ انتظار بشر از دین؛ تحقیق و تنظیم: مصطفی پور، محمدرضا؛ ناشر: اسراء، قم، ۱۳۹۱٫
حاکم نیشابوری، محمد بن عبد الله؛ المستدرک على الصحیحین، محقق: الوادعی، مقبل بن هادی؛ ناشر: دار الحرمین، بی جا، ۱۴۱۷ ق / ۱۹۹۷ م.‏
حاکم نیشابوری؛ مستدرک صحیحین؛ ناشر: دارالکتب العلمیه، چاپ اول، بیروت، ۱۴۱۱ ق. ‏
حجت، سید محسن؛ تشیع چیست و شیعه کیست؛ ناشر: دفتر انتشارات اسلامی، قم، بی تا.‏
حر عاملى، محمد بن حسن‏؛ وسائل الشیعه؛ محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت (علیهم السلام‏)؛ ناشر: مؤسسه آل ‏البیت (علیهم السلام)،‏ چاپ اول، قم، ۱۴۰۹ ق. ‏
حکیم، سید محمد تقی؛ الأصول العامه فی الفقه المقارن؛ ناشر: مؤسسه آل البیت، قم، ۱۹۷۹ م. ‏
خرازی، محسن؛ بدایه المعارف الالهیه فی شرح عقاید الامامیه؛ ناشر: مؤسسه النشر الاسلامی، قم، بی تا.‏
خصیبى، حسین بن حمدان؛ الهدایه الکبرى‏؛ ناشر: البلاغ، بیروت‏، ۱۴۱۹ ق‏.‏
خواجویان، محمد کاظم؛ تاریخ تشیع؛ ناشر: جهاد دانشگاهی، مشهد، ۱۳۷۶ ش.‏
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائره المعارف اسلامی. ‏
دایره المعارف بریتانیکا ۲۰۰۲؛ نسخه دولوکس.‏
‏دهخدا، علی اکبر؛ لغت نامه دهخدا.‏
ذهبی، محمد بن احمد؛ سیر اعلام النبلاء؛ مصحح: ارنوؤط، شعیب / اسد، حسین؛ ناشر: مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، ‏بی جا، بی تا.‏
راغب اصفهانی، حسین بن محمد؛ المفردات فی غریب ‏القرآن؛ ناشر: المکتبه المرتضویه، تهران، بی تا.
راغب اصفهانى، حسین بن محمد،المفردات فی غریب القرآن، ص ۱۱۱، ناشر: دارالعلم الدار الشامیه، چاپ اول، ۱۴۱۲ ق‏ ‏.‏
ربانی گلپایگانی،‌ علی؛ فرق و مذاهب کلامی؛ ناشر: انتشارات مرکز جهانی، قم، بی تا. ‏
رشاد، علی اکبر؛ دانشنامۀ امام علی (علیه السلام)؛ ناشر: پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ سوم، تهران، ۱۳۸۵ ش.
الرفاعی، عبد الجبار؛ معجم ما کتب عن الرسول و اهل البیت (علیهم السلام)؛ ناشر: انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، ۱۳۷۱ ش.‏
زین عاملی، محمدحسین؛ شیعه در تاریخ؛ ترجمه: عطایی، محمد رضا؛ انتشارات آستان قدس، مشهد، ۱۳۷۵ هـ.ش.‏
سایت (پایگاه اطلاع رسانی حوزه نت). ‏
سایت اسلام کوئست؛ فرقه های اساسی شیعه.‏
سایت اندیشه قم.‏ ‏
سایت دانشنامه اسلامی ‏.
سبحانی، جعفر، منشور عقاید امامیه، ناشر: موسسۀ امام صادق (علیه السلام)، چاپ اول، قم، ۱۳۷۶ش.‏
سبحانی، جعفر؛ ال‍ه‍ی‍ات‌ و م‍ع‍ارف‌ اس‍لام‍ی‌ در ص‍د و ی‍ک‌ درس‌؛ ت‍ن‍ظی‍م:‌ اس‍ت‍ادی، رضا؛ ناشر: م‍ؤس‍س‍ه‌ ‏س‍ی‍دال‍ش‍ه‍داء (علیه السلام) و م‍ؤس‍س‍ه‌ ام‍ام‌ ص‍ادق ‌(علیه السلام)، چاپ ششم، قم، ۱۳۸۴ ش.‏
سرکیس، یوسف الیان؛ معجم المطبوعات العربیّه و المعرّبه؛ قاهره ۱۳۴۶ ق / ۱۹۲۸ م، چاپ افست قم ۱۴۱۰. ‏
‏سید بن طاووس، علی بن موسی؛ لهوف؛ تحقیق: تبریزیان الحسون، شیخ فارس؛‌ ناشر: نشر دارالاسوه، چاپ اول، ۱۴۱۴ ق.‏
سیوطى، جلال الدین؛ الدر المنثور فى تفسیر المأثور؛ ناشر: کتابخانه آیه الله مرعشى نجفى، قم، ۱۴۰۴ ق.‏
شرتونی، سعید ‏الخوری؛ اقرب الموارد؛ ناشر: مکتبه المرعشی، قم، ۱۴۰۳ ق.
شریف الرضى، محمد بن حسین‏؛ نهج البلاغه (للصبحی صالح)، محقق / مصحح: فیض الإسلام، علی نقی؛ ناشر: هجرت، قم، چاپ اول، ۱۴۱۴ ق.‏
شهرستانى‏، محمّد بن عبدالکریم؛ الملل و النحل؛ تحقیق: بدران‏، محمد؛ ناشر: الشریف الرضی‏، چاپ سوم، قم، ۱۳۶۴ ش.‏ ‏
شهرستانى‏، محمّد بن عبدالکریم؛ الملل و النحل؛ تحقیق: بدران‏، محمد، ناشر: بدران، محمد بن فتح الله؛ قاهره، (افست قم)، ۱۳۶۷ش.
شیخ مفید، محمد بن محمد؛ الإختصاص؛ ناشر: کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، ۱۴۱۳ ق. ‏
صالحیه، محمد عیسی؛ المعجم الشامل للتراث العربی المطبوع؛ قاهره ۱۹۹۳ م.
صدر حاج سید جوادی، أحمد و دیگران؛ دائره المعارف تشیع؛ ناشر: نشر شهید سعید محبّی، چاپ اول، تهران، ۱۳۸۴ ش. ‏
صدوق، محمد بن علی؛ من ‏لا یحضره ‏الفقیه؛ انتشارات جامعۀ مدرسین، قم، ۱۴۱۳ ق.‏
صدوق، محمد بن على؛ امالی، ناشر: اعلمی، چاپ پنجم، بیروت، ۱۴۰۰ ق / ۱۳۶۲ ش.‏
صدوق، محمد بن على؛ خصال؛ محقق / مصحح: غفارى، على اکبر؛ ناشر: جامعه مدرسین‏، چاپ اول، قم، ۱۳۶۲ ش‏.
صدوق، محمد بن على؛ کمال الدین و تمام النعمه؛ محقق / مصحح: غفارى، على اکبر؛ ناشر: کتابفروشی اسلامیه، چاپ دوم، تهران، ۱۳۹۵ ق.‏
‏طباطبائی، محمد حسین؛ شیعه در اسلام؛ به کوشش: خسرو شاهی، هادی؛ ناشر:مؤسسه بوستان کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، قم،  ١٣٨٨ ش.‏
طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج ۱۶، ص ۳۱۱، ناشر: دفتر انتشارات اسلامی جامعه‏ى مدرسین حوزه علمیه قم، ‏چاپ پنجم، قم، ۱۴۱۷ ق. ‏
طبرسى، احمد بن على؛ الإحتجاج على أهل اللجاج؛ محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر؛ ناشر: نشر مرتضى‏، چاپ اول، ‏مشهد، ۱۴۰۳ ق‏.‏
طبری؛ محمد بن جریر؛ تاریخ الطبری (تاریخ الأمم و الملوک)؛ تحقیق: ابراهیم، محمد أبو الفضل؛ ناشر: دار التراث، چاپ دوم، بیروت، ۱۳۸۷ ق / ۱۹۶۷ م.
طبرى آملى، محمد بن أبی القاسم‏؛ بشاره المصطفى لشیعه المرتضى؛ ناشر: المکتبه الحیدریه، چاپ دوم، نجف، ۱۳۸۳ ‏ق.‏
‏طبرى کیا هراسى، على بن محمد؛ أحکام القرآن؛ ناشر: دارلکتب العلمیه، بیروت‏، ۱۴۰۵ ق‏.‏
‏طریحی، فخر الدین بن محمد؛ مجمع ‏البحرین؛ محقق / مصحح: حسینى اشکورى، احمد؛ ناشر: مرتضوى، چاپ سوم، تهران، ۱۳۷۵ ش.‏
طوسی، خواجه نصیر الدین؛ قواعد العقاید؛ تحقیق: گلپایگانی، علی ربانی؛ ناشر: مرکز مدیریت حوزه علمیه، قم، ۱۴۱۶ ق / ۱۳۷۴ ش. ‏
طوسی، محمد بن حسن؛ الفهرست؛ به کوشش: بحرالعلوم، محمد صادق؛ ناشر: ، کتابخانۀ مرتضویه نجف. ‏
طوسی، محمد بن حسن؛ رجال شیخ طوسی؛ انتشارات حیدریه، نجف، ۱۳۸۱ ق. ‏
طوسی، محمد بن حسن؛ رسائل العشر؛ ناشر: جامعه مدرسین، قم، بی تا. ‏
طوسى، محمد بن الحسن‏؛ امالی؛ ناشر: دار الثقافه، چاپ اول، قم، ۱۴۱۴ ق.‏ ‏
طوسى، محمد بن الحسن‏؛ کتاب الغیبه للحجه؛ محقق / مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد؛ ناشر: دار المعارف الإسلامیه، چاپ اول، ایران، قم، ‏۱۴۱۱ ق. ‏
عسقلانی، ابن حجر؛ الإصابه فی تمییز الصحابه؛ ناشر: دارالاحیاء التراث العربی، چاپ اول، بیروت، ۱۳۲۸ ق. ‏
علامه امینی، عبدالحسین؛ موسوعه الغدیر فی الکتاب والسنه و الادب، بازنگری و تحقیق: موسسه دائره المعارف الفقه الاسلامی؛ ناشر : انتشارات موسسه دائره المعارف الفقه الاسلامی، قم، ۱۴۲۷ ق / ۲۰۰۶ م.‏
علامه حلى‏، حسن بن یوسف؛ الألفین‏؛ ناشر: انتشارات هجرت، چاپ دوم، قم، ۱۴۰۹ ق‏.
‏علامه حلى، حسن بن یوسف؛ رجال العلامه الحلی؛ ناشر: دار الذخائر، چاپ دوم، نجف اشرف‏، ۱۴۱۱ ق. ‏
علم الهدى (سید مرتضى)، علی بن حسین، تنزیه الأنبیاء (علیهم السلام)‏، ص ۲، ناشر: الشریف الرضی‏، چاپ اول‏، قم، ‏۱۳۷۷ ش‏. ‏
عمید، حسن؛ فرهنگ عمید؛ ناشر: سازمان انتشارات جاویدان، تهران، ۱۳۵۴ش.
فراهیدى، خلیل بن أحمد؛ کتاب العین؛‏ ناشر: نشر هجرت‏، چاپ دوم، قم، ۱۴۰۹ ق.
فولر، گراهام .ای، و رندرحیم، فرانکه؛ شیعیان عرب مسلمانان فراموش شده؛ ترجمه: تبریزی، خدیجه؛ ناشر: شیعه شناسی (وابسته ‏به موسسه فرهنگی شیعه شناسی)؛ چاپ اول، قم،  ١٣٨۴ ش. ‏ ‏
فیومی، احمد بن محمد؛ المصباح ‏المنیر؛ قاهره، بی تا.
قمی، شیخ عباس؛ منتهی الآمال؛ ناشر: انتشارات هجرت، چاپ هشتم، قم، ۱۳۷۳ ش. ‏
کاشف الغطاء، جعفر؛ دفاع از حقانیت شیعه (مقدمه کشف الغطا)؛ ترجمه: محرّمی، غلامحسین؛ ناشر: مؤمنین، چاپ اول، قم، ‏‏۱۳۷۸ ش. ‏
‏کشى، محمد بن عمر، رجال الکشی – إختیار معرفه الرجال، محقق / مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن‏، ‏ناشر: مؤسسه نشر دانشگاه مشهد، چاپ اول، مشهد، ۱۴۰۹ ق. ‏
کلینى، محمد بن یعقوب؛ کافی؛ محقق / مصحح: غفارى، على اکبر و آخوندى، محمد؛ ناشر: دار الکتب الإسلامیه، چاپ ‏چهارم‏، تهران‏، ۱۴۰۷ ق.‏
کلینى، محمد بن یعقوب؛ کافی؛ کمره اى، محمد باقر؛ ناشر: انتشارات اسوه، چاپ سوم، قم، ایران، ۱۳۷۵ ش‏.
مجلسى، محمد باقر؛ بحارالانوار؛ محقق / مصحح: جمعى از محققان‏؛ ناشر: دار إحیاء التراث العربی‏، چاپ دوم‏، بیروت، ۱۴۰۳ ق‏.
مختار اللیثی، سمیره؛ جهاد الشیعه فی العصر العباسی الأول؛ ناشر: دار جبل، بیروت، ۱۳۹۶ هـ.ق.‏
مدرس، محمد علی؛ ریحانه الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه او اللقب؛ ناشر: کتابفروشی خیام، تهران، ۱۳۶۹ ش. ‏
مسعودی، على بن الحسین؛ مروج الذهب و معادن الجوهر؛ تحقیق: اسعد، داغر؛ ناشر: دار الهجره، چاپ دوم، قم، ۱۴۰۹ ‏ق. ‏
مشّار، خانبابا؛ مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی؛ تهران ۱۳۴۰ ـ ۱۳۴۴ ش. ‏
‏مصباح یزدی، محمد تقی؛ راه و راهنما شناسی، ناشر: بوستان کتاب (انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، قم،  ١٣٨٣ ش.‏
مصباح یزدی، محمد تقی؛ آموزش عقائد؛ ناشر: شرکت چاپ و نشر بین الملل، چاپ اول، بی جا، ۱۳۹۰ ش.
مطهری، مرتضی؛ آشنایی با علوم اسلامی (کلام، عرفان، حکمت عملی)؛ ناشر : انتشارات صدرا، تهران، ۱۳۸۷٫‏
مطهرى‏، مرتضی؛ مجموعه آثار استاد شهید مطهرى‏؛ ناشر: صدرا، قم.‏
مظفر، محمد حسین؛ تاریخ شیعه؛  محقق: حجتی، محمد باقر؛ ناشر: منشورات مکتبه بصیرتی، قم، بی ‏‎تا. ‏
معرفت، هادى؛ تفسیر و مفسران؛ ناشر: مؤسسه فرهنگى التمهید، چاپ اول، ۱۳۷۹ ش.‏
مفید، محمد بن محمد؛ الإختصاص‏؛ محقق / مصحح: غفارى، على اکبر و محرمی زرندى، محمود؛ ناشر: الموتمر العالمی لالفیه ‏الشیخ المفید، چاپ اول، ایران، قم، ۱۴۱۳ ق‏. ‏
مفید، محمد بن محمد؛ أوائل المقالات فی المذاهب و المختارات؛ ناشر: المؤتمر العالمی للشیخ المفید، چاپ اول، قم‏، ۱۴۱۳ ‏ق‏.‏ ‏
مکارم شیرازى، ناصر؛ تفسیر نمونه؛ ناشر: دار الکتب الإسلامیه، چاپ اول، تهران، ۱۳۷۴ ش.‏
موسوى‌ خمینى، سید روح اللّٰه؛ توضیح المسائل (محشّٰى)؛ محقق/ مصحح: بنى هاشمی خمینى‌، سید محمد حسین؛ ناشر: دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‌، چاپ هشتم، قم، ایران، ۱۴۲۴ ق.‌
‎مؤسسه فرهنگی جام طهور (دائره المعارف طهور).‏
نجاشى، احمد بن على؛ فهرست أسماء مصنفی الشیعه؛ محقق و مصحح: شبیرى زنجانى، سید موسى؛ ناشر: دفتر انتشارات ‏اسلامی، قم، ۱۴۰۷ ق. ‏
نراقى‏، ملا مهدى‏، أنیس الموحدین‏، حسن زاده، حسن، تصحیح و تعلیق: قاضی طباطبایی‏، سید محمدعلی‏، ص ۱۲۴، ناشر: انتشارات الزهراء، ‏چاپ دوم، تهران‏، ۱۳۶۹ ش.‏ ‏
هادوی تهرانی، مهدی، درس ‏خارج اصول، دفتر پنجم.‏
الهیثمی المکی، ابن حجر؛ الصواعق المحرقه؛ ناشر: مکتبه قاهره، چاپ دوم، ۱۳۸۵ ق.‏
یعقوبى، احمد بن أبى یعقوب؛ تاریخ الیعقوبى؛ ناشر: دار صادر، بیروت ،بى تا.‏
[۱]. الشِّیعهُ: القوم الذین یَجْتَمِعون على الأَمر و کلُّ قوم اجتَمَعوا على أَمْر، فهم شِیعهٌ و کلُّ قوم أَمرُهم واحد یَتْبَعُ بعضُهم رأْی بعض، فهم شِیَع؛ ابن منظور، محمد بن مکرم‏، لسان العرب‏، محقق / مصحح: میر دامادى، جمال الدین، ‏ج ۸، ص ۱۸۹٫
[۲]. فراهیدى، خلیل بن أحمد، کتاب العین، ج ۲، ص ۱۹۱؛ طریحی، فخر الدین بن محمد، مجمع البحرین‏، محقق / مصحح: حسینى اشکورى، احمد، ج ۴، ص ۳۵۶٫‏
[۳]. بحرانى‏، سید هاشم، غایه المرام و حجه الخصام فی تعیین الإمام من طریق الخاص و العام‏، تحقیق: عاشور، سید على، ج ۱، ص ۱۵٫
[۴]. اسلام کوئست، سؤال ۹۲۲ نمایه؛ فرقه های اساسی شیعه.
[۵]. بغدادی، عبدالقاهر، الفرق بین الفرق و بیان الفرقه الناجیه منهم‏، ص ۲۱ – ۲۳٫
[۶]. شهرستانى‏، محمّد بن عبدالکریم، الملل و النحل، تحقیق: بدران‏، محمد، ج ۱، ص ۱۷۰‏؛ بر گرفته از سایت اسلام کوئست.‏
[۷]. طوسی، خواجه نصیر الدین، قواعد العقاید، تحقیق: گلپایگانی، علی ربانی، ص ۱۱۰٫
[۸]. نک، الفرق بین الفرق و بیان الفرقه الناجیه منهم‏، الملل و النحل، قواعد العقاید.
[۹]. نک، همان.
[۱۰]. مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنما شناسی، ص ۱۱۳٫
[۱۱]. همان، ص ۱۱۵؛ صف، ۶٫
[۱۲]. تفاوت ادیان الاهی فقط در منهج و شریعت است که قرآن کریم هم به وحدت دین تصریح دارد: “ان الدین عندالله الاسلام”؛ آل عمران، ۱۹٫ نک: جوادی آملی، عبدالله، انتظار بشر از دین، ص ۱۷۸٫
[۱۳]. رسالۀ توضیح المسائل مراجع، م ۱٫
[۱۴]. نک: ابتدایی ترین اعتقادات مسلمان، س ۸۸۸، سایت اسلام کوئست.
[۱۵]. همان.
[۱۶]. فَقَالَ ع إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکَارِمَ الْأَخْلَاق‏، طبرسى، حسن بن فضل، مکارم الأخلاق‏، ‏ناشر: شریف رضى‏، چاپ چهارم، قم‏، ۱۴۱۲ ق / ۱۳۷۰ ش‏.
[۱۷]. طباطبائی، محمد حسین، شیعه در اسلام، ص ۱۲۸٫
[۱۸]. نک: ‏خرازی، محسن، بدایه المعارف،بخش امامت.
[۱۹]. مطهری، مرتضی، کلام و عرفان، ص ۳۸٫
[۲۰]. نک: خرازی، محسن، بدایه المعارف،بخش امامت.
[۲۱]. طباطبائی، محمد حسین، شیعه در اسلام، ص ۲۳۶٫
[۲۲]. احزاب، ۲۱
[۲۳]. نحل، ۱۲۵
[۲۴]. و پروردگارت را بپرست تا لحظه یقین (مرگ) فرا رسد.حجر، ۹۹٫
[۲۵]. تکاثر، ۵ و ۶٫
[۲۶]. کهف، ۱۱۰ .
[۲۷]. برای مطالعه بیشتر رجوع شود به: علامه طباطبایی، شیعه در اسلام، ص ۷۵ – ۱۱۴٫
[۲۸]. برای مطالعه بیشتر رجوع شود به: محمد تقی مصباح یزدی، آموزش عقائد، ص ۱۳۶و ۱۳۷٫
[۲۹]. همان، ص۱۶۲-۱۶۷٫
[۳۰]. برای مطالعه بیشتر رجوع شود به نمایه: امر بین الامرین، سؤال ۵۸ (سایت اسلام کوئست: ۲۹۴).
.[۳۱] برای مطالعه بیشتر و دریافت اندیشه سیاسی شیعه رجوع شود به مقالات پیرامون ولایت فقیه، در سایت اسلام کوئست.
.[۳۲] برای مطالعه بیشتر رجوع شود به نمایه: امام مهدى (ع) از نظر شیعه ، سؤال ۱۶۸ (سایت اسلام کوئست: ۱۳۷۵).
.[۳۳] برای مطالعه بیشتر رجوع شود به نمایه: مفهوم رجعت و جزئیات آن، سؤال ۲۴۷ (سایت اسلام کوئست: ۱۱۱۲).
.[۳۴] برای مطالعه بیشتر رجوع شود به: جعفر سبحانی، منشور عقاید امامیه.
[۳۵]. «… مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا شَفیعٍ …»؛ سجده، ۴٫
[۳۶]. طبرى کیا هراسى، ابوالحسن على بن محمد، أحکام القرآن (الکیا هراسی)، ج ‏۳، ص ۸۳٫
[۳۷]. «وَ لا تَسْتَوِی الْحَسَنَهُ وَ لاَ السَّیِّئَهُ ادْفَعْ بِالَّتی‏ هِیَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذی بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُ عَداوَهٌ کَأَنَّهُ وَلِیٌّ حَمیم»؛ فصلت، ۳۴٫
[۳۸]. ابن منظور، محمد بن مکرم‏، لسان‏العرب، ج ۱۵، ص ۴۰۷٫
[۳۹]. «وَ الْمُؤْمِنُونَ وَ الْمُؤْمِناتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیاءُ بَعْض»؛ توبه، ۷۱٫
[۴۰]. ابن ابى حاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسیر القرآن العظیم (ابن أبی حاتم)، ج ‏۲، ص ۶۷۵٫
[۴۱]. صدوق، من ‏لا یحضره ‏الفقیه، ج ۱، ص ۲۸۹ – ۲۹۱٫
[۴۲]. خمینى، سید روح اللّٰه،‌ توضیح المسائل (محشّى)، محقق/ مصحح: بنى هاشمی خمینى‌، سید محمد ‏حسین، ‏، ج‏۱، ص ۵۱۹، م ۹۱۸٫
[۴۳]. همان.
[۴۴]. راغب اصفهانى، حسین بن محمد،المفردات فی غریب القرآن، ص ۱۱۱٫
[۴۵]. در این باره نک: شهادت ثالثه در اذان، اقامه و نماز در سایت اسلام کوئست.
[۴۶]. جهت دست یابی پیرامون این موضوع به نمایه های “اثبات امامت امام علی(ع) شمارۀ ۱۱۶۲” و “قران و امامت امام علی (ع) شمارۀ ۱۸۱۷” که در سایت اسلام کوئست موجود است مراجعه نمایید.
[۴۷]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، ج ۳۱، ص ۴۳٫ ‏
[۴۸]. ما در این جا در صدد بیان این آیات و روایات نیستیم، در این باره رجوع کنید به موسوعه الغدیر، علامه امینی؛ و منابع روایی.
[۴۹]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان، ج ۴۵، ص ۱۳۸، امین، سید محسن، لواعج الاشجان، ص ۲۴۳٫
[۵۰]. آل عمران، ۶۱؛ با مراجعه به تفاسیر،‌ خواهید یافت که همه به اتفاق می گویند مقصود از «انفسنا» دوم، علی بن ابی طالب (علیهما السلام) است.
[۵۱]. برای آگاهی بیشتر نک؛ الغدیر،‌ علامه امینی.
[۵۲]. نهج البلاغه، خ ۱۹۲،‌ معروف به خطبه قاصعه.
[۵۳]. همان.
[۵۴]. نک: الهیات، سبحانی جعفر، ت‍ن‍ظی‍م:‌ اس‍ت‍ادی، رضا، ج ۲، بحث نبوت و کتاب های که در موضوع نبوت و عصمت نوشته شده است.
[۵۵]. شیعه معتقد است که پیامبر (صلّی الله علیه و آله) چه در ابلاغ رسالت و غیر آن معصوم است، بر خلاف برادران اهل سنت که معتقدند که پیامبر (ص) فقط در تبلیغ رسالت معصوم است.
[۵۶]. احزاب، ۲۱٫
[۵۷]. حشر، ۷٫
[۵۸]. در نگاه شیعه سنت منحصر در قول و فعل و تقریر نبى اکرم (صلّی الله علیه و آله) نیست و شامل قول و فعل و تقریر اهل بیت‏ (علیهم السّلام) نیز می‏شود. در مقابل اهل سنت، سنت را به گفتار و رفتار پیامبر (صلّی الله علیه و آله) محدود می‏کنند و این یکى از نقاط افتراق دیدگاه شیعه با دیدگاه اهل سنت است. نکته‏اى که باعث توسعه‏ سنت در دیدگاه شیعه می‏شود، عصمت معصومان‏ (علیهم السّلام) است. همان عصمتى که باعث می‏شود ما از سنت نبى اکرم (صلّی الله علیه و آله) به عنوان منبع دین بهره بگیریم، موجب تمسک ما به اهل بیت‏ (علیهم السّلام) نیز می‏گردد. به عبارت دیگر محور بحث ما در حوزه سنت، سنت معصومان‏ (علیهم السّلام) است. هر کس مصداق این مفهوم «معصوم» باشد، سنتش (قول، فعل و تقریرش) به عنوان یک منبع براى ما پذیرفته می‏شود. نک: هادوی تهرانی، مهدی، درس خارج اصول، دفتر پنجم.
[۵۹]. نک: اصول فقه مقارن، حکیم، سید محمد تقی، فصل حجیت سنت.
[۶۰]. نک: الذریعه، تهرانی، شیخ آقا بزرگ؛ معجم ما کتب عن الرسول و اهل بیته، الرفاعی، عبد الجبار.
[۶۱]. مفاتیح الجنان، ص ۳۱۴، ۳۱۵، ۳۲۶، ۳۳۵، ۳۳۶٫
[۶۲]. همان.
[۶۳]. مشهدی، مزار،‌ ص ۵۵ – ۷۶٫
[۶۴]. «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»، نساء، ۵۹٫
[۶۵]. صدوق، محمد بن على‏، کمال الدین و تمام النعمه، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، ج ۱، ص ۴۷۴٫
[۶۶]. ابن منظور، محمد بن مکرم‏، لسان العرب‏، محقق / مصحح: میر دامادى، جمال الدین، ‏ج ۱۲، ص ۲۴٫
[۶۷]. دائره المعارف بزرگ شیعه، زیر نظر: موسوی بجنوردی، سید محمدکاظم؛ ج ۴، ص ۲۷۳٫
[۶۸]. ر.ک: جعفریان، رسول، حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، ص ۳۲۵ ـ ۳۳۵٫
[۶۹]. خواجویان، محمد کاظم، تاریخ تشیع، ص ۷۸٫
[۷۰]. یعقوبى، احمد بن أبى یعقوب، تاریخ الیعقوبى، ج ۲، ص ۱۲۴٫
[۷۱]. سمیره، مختار اللیثی، جهاد الشیعه فی العصر العباسی الأول، ص ۲۵٫
[۷۲]. زین عاملی، محمدحسین، شیعه در تاریخ، ترجمه: عطایی، محمد رضا، ص ۳۳ و ۳۴٫
[۷۳]. ابن عبد ربه اندلسى، احمد بن محمد، العقد الفرید، ج ۲، ص ۲۴۵٫
[۷۴]. بغدادی، عبدالقادر بن طاهر، الفرق بین الفرق، ص ۱۳۴٫
[۷۵]. جهاد الشیعه فی العصر العباسی الأول، ص ۳۵٫
[۷۶]. کاشف الغطا، جعفر، دفاع از حقانیت شیعه (مقدمه کشف الغطا)، ترجمه: محرّمی، غلامحسین، ص ۴۸٫
[۷۷]. مظفر، محمد حسین، تاریخ شیعه،  محقق: حجتی، محمد باقر، ص ۴٫
[۷۸]. شیعه در تاریخ، ص ۳۴٫
[۷۹]. تاریخ شیعه، ص ۹٫
[۸۰]. درمورد عبدالله بن سباء به کتاب گرانسنگ افسانه عبدالله بن سباء تالیف علامه عسگری را مراجعه شود.
[۸۱]. هیثمی، ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص ۲۳۲٫
[۸۲]. اخطب خوارزمی، موفق بن أحمد، المناقب للخوارزمی، ص ۲۰۶٫
[۸۳]. الصواعق المحرقه، ص ۲۳۲٫
[۸۴]. تاریخ شیعه، ص ۵٫
[۸۵]. دفاع از حقانیت شیعه (مقدمه کشف الغطا)، ص ۴۸ و ۴۹٫
[۸۶]. به نقل از سایت اندیشه قم.
[۸۷]. بینه، ۷٫
[۸۸]. طبرى آملى، محمد بن أبی القاسم‏، بشاره المصطفى لشیعه المرتضى، ج ۲، ص ۱۲۲٫
[۸۹]. ابن طاووس، على بن موسى،‏ الیقین‏، محقق / مصحح: انصارى زنجانى خوئینى، اسماعیل‏، ص ۱۶۵٫
[۹۰]. جوادی آملی، عبدالله، انتظار بشر از دین، ص ۲۴ و ۲۶٫
[۹۱]. ر.ک کتب کلامی شیعه از جمله کشف المراد، باب امامت، شرائط امام .
[۹۲]. برای توضیح بیشتر رجوع شود به تفاسیر ذیل آیۀ ۱۲۴ از سورۀ بقره.
[۹۳]. ‏«إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُون»‏؛ مائده، ۵۵٫
[۹۴]. «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاهَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاهَ وَ هُمْ راکِعُونَ»؛ مائده، ۵۵٫
در تفسیر مجمع البیان و کتب دیگر از” عبد اللَّه بن عباس” چنین نقل شده است: روزى در کنار چاه زمزم نشسته بود و براى مردم از قول پیامبر (صلّی الله علیه و آله) حدیث نقل می‏کرد ناگهان مردى که عمامه‏اى بر سر داشت و صورت خود را پوشانیده بود نزدیک آمد و هر مرتبه که ابن عباس از پیغمبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) حدیث نقل می کرد او نیز با جمله «قال رسول اللَّه» حدیث دیگرى از پیامبر (صلّی الله علیه و آله) نقل می‏نمود.
ابن عباس او را قسم داد تا خود را معرفى کند، او صورت خود را گشود و صدا زد اى مردم! هر کس مرا نمی‏شناسد بداند من ابوذر غفارى هستم با این گوش هاى خودم از رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) شنیدم، و اگر دروغ می‏گویم هر دو گوشم کر باد، و با این چشمان خود این جریان را دیدم و اگر دروغ می‏گویم هر دو کور باد، که پیامبر (صلّی الله علیه و آله) فرمود: على قائد البرره و قاتل الکفره منصور من نصره مخذول من خذله. على (علیه السّلام) پیشواى نیکان است، و کشنده کافران، هر کس او را یارى کند، خدا یاریش خواهد کرد، و هر کس دست از یاریش بردارد، خدا دست از یارى او برخواهد داشت”.
سپس ابوذر اضافه کرد: اى مردم روزى از روزها با رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) در مسجد نماز می‏خواندم، سائلى وارد مسجد شد و از مردم تقاضاى کمک کرد، ولى کسى چیزى به او نداد، او دست خود را به آسمان بلند کرد و گفت: خدایا تو شاهد باش که من در مسجد رسول تو تقاضاى کمک کردم ولى کسى جواب مساعد به من نداد، در همین حال على (ع) که در حال رکوع بود با انگشت کوچک دست راست خود اشاره کرد. سائل نزدیک آمد و انگشتر را از دست آن حضرت بیرون آورد، پیامبر (صلّی الله علیه و آله) که در حال نماز بود این جریان را مشاهده کرد، هنگامی که از نماز فارغ شد، سر به سوى آسمان بلند کرد و چنین گفت:” خداوندا برادرم موسى از تو تقاضا کرد که روح او را وسیع گردانى و کارها را بر او آسان سازى و گره از زبان او بگشایى تا مردم گفتارش را درک کنند، و نیز موسى درخواست کرد هارون را که برادرش بود وزیر و یاورش قرار دهى و به وسیله او نیرویش را زیاد کنى و در کارهایش شریک سازى. خداوندا! من محمد پیامبر و برگزیده تو هستم، سینه مرا گشاده کن و کارها را بر من آسان ساز، از خاندانم على (علیه السّلام) را وزیر من گردان تا به وسیله او، پشتم قوى و محکم گردد”. ابو ذر می‏گوید: هنوز دعاى پیامبر (صلّی الله علیه و آله) پایان نیافته بود که جبرئیل نازل شد و به پیامبر (صلّی الله علیه و آله) گفت: بخوان، پیامبر (صلّی الله علیه و آله) فرمود: چه بخوانم، گفت بخوان إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا … ،(مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏۴، ص ۴۲۲).
[۹۵]. ‏«یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا أَطیعُوا اللَّهَ وَ أَطیعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»؛ مائده، ۵۹٫
[۹۶]. همه مفسران شیعه در این زمینه اتفاق نظر دارند که منظور از «اولوا الامر»، امامان معصوم می‏باشند که رهبرى مادى و معنوى جامعه اسلامی، در تمام شئون زندگى از طرف خداوند و پیامبر (صلّی الله علیه و آله) به آنها سپرده شده است، و غیر آنها را شامل نمی‏شود، و البته کسانى که از طرف آنها به مقامی منصوب شوند و پستى را در جامعه اسلامی به عهده بگیرند، با شروط معینى اطاعت آنها لازم است نه به خاطر این که اولوا الامر هستند، بلکه به خاطر این که نمایندگان اولوا الامر می‏باشند. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏۳، ص ۴۳۶٫
[۹۷]. شعراء، ۲۱۴٫
[۹۸]. مائده، ۶۷٫
[۹۹]. مائده، ۳٫
[۱۰۰]. احزاب، ۳۳٫
[۱۰۱]. علامه حلی، الفین، هزار دلیل برای امامت علی(علیه السّلام) و هزار دلیل برای ابطال شبهات مخالفین ارائه کرده است، «هذا الکتاب الموسوم بکتاب الألفین الفارق بین الصدق و المین فأوردت فیه من الأدله الیقینیه و البراهین العقلیه و النقلیه ألف دلیل على إمامه سید الوصیین علی بن‏أبی طالب أمیر المؤمنین (علیه السّلام) و ألف دلیل على إبطال شبه الطاعنین و أوردت فیه من الأدله على باقی الأئمه (علیهم السّلام) ما فیه کفایه للمسترشدین»، ‏(مقدمه الفین).
[۱۰۲]. ‏«قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله): ان هذا اخى و وصیى و خلیفتى فیکم فاسمعوا له و اطیعوه»؛ مکارم شیرازى، ناصر، ‏تفسیر نمونه، ج ۱۵ ص ۳۷۲٫
[۱۰۳]. ‏«قال علی (علیه السّلام) فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ (صلّی الله علیه و آله) أُتِیَ بِطَیْرٍ مَشْوِیٍّ مِنَ الْجَنَّهِ فَدَعَا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ ‏یَدْخُلَ عَلَیْهِ أَحَبُّ خَلْقِهِ إِلَیْهِ فَوَفَّقَنِی اللَّهُ لِلدُّخُولِ عَلَیْهِ حَتَّى أَکَلْتُ مَعَهُ مِنْ ذَلِکَ الطَّیْرِ»؛ ‏صدوق، محمد بن علی، الخصال، ج ‏۲، ص ۵۸۰٫
[۱۰۴]. ‏«قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله): یا على انت منى بمنزله هرون من موسى الا انه لا نبى بعدى»؛ ‏کلینى، محمد بن یعقوب، کافی (روضه کافى)، ترجمه: کمره‏اى، محمد باقر، ج ‏۲، ص ۱۸۲٫
[۱۰۵]. ‏«قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله) إنی تارک فیکم الخلیفتین أحدهما أکبر من الآخر کتاب الله حبل ممدود من ‏السماء إلى الأرض و عترتی أهل بیتی نبأنی اللطیف الخبیر أنهما لن یفترقا حتى یردا علی الحوض»؛ ‏اربلى، على بن عیسى، کشف الغمه، محقق / مصحح: میانجى، ابراهیم‏، ترجمه و شرح: زواره‏اى، على بن حسین، ج ‏۱، ص ۴۴٫
[۱۰۶]. ‏«قال رسول الله (صلّی الله علیه و آله): فمن کنت مولاه فعلى مولاه»، پیامبر (صلّی الله علیه و آله) این سخن را سه بار و به گفته بعضى از راویان حدیث، چهار بار تکرار کرد. به دنبال آن سر به سوى آسمان برداشت و ‏عرض کرد: اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و احب من احبه و ابغض من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله و ‏ادر الحق معه حیث دار»، سپس فرمود: الا فلیبلغ الشاهد الغائب»؛ ‏تفسیر نمونه، ج ‏۵، ص ۱۲٫
[۱۰۷]. طبق آیه «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول»، سوره محمد (صلّی الله علیه و آله) آیه ۳۳؛ و آیه «و ما آتاکم الرسول فخذوه»، سوره حشر آیه ۷٫
[۱۰۸]. آل عمران، ۱۹٫
.[۱۰۹] آل عمران، ۸۵٫
[۱۱۰]. ‏۲۹٫‏ حاکم نیشابوری، محمد بن عبد الله، المستدرک على الصحیحین، محقق: الوادعی، مقبل بن هادی‏، ج ۳، ص ۱۵۱٫
[۱۱۱]. صدوق، محمد بن علی، خصال، ص ۴۶۷٫
[۱۱۲]. ‏طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری (تاریخ الأمم و الملوک)، تحقیق: ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج ۲، ص ۳۲۰٫
[۱۱۳]. طباطبایى‏، سید محمد حسین، شیعه در اسلام، ص ۲۹ و ۳۰‏. ‏
[۱۱۴]. « و انذر عشیرتک الاقربین»، شعرا، ۲۱۴٫
[۱۱۵]. طوسى، محمد بن الحسن‏، امالی، ص ۵۸۲ و ۵۸۳٫‏
[۱۱۶]. «ان الذین آمنوا و عملوا الصالحات اولئک هم خیر البریه»، بینه، ۷٫
[۱۱۷]. سیوطى، جلال الدین؛ الدر المنثور فى تفسیر المأثور، ج ۶، ص ۳۷۹٫
[۱۱۸]. شیعه در اسلام، ص ۲۹ – ۳۲٫
[۱۱۹].به نقل از پایگاه اطلاع رسانی حوزه نت.
[۱۲۰]. بو علی سینا، حسین بن عبدالله، الهیات شفاء، تحقیق، حسن زاده آملی، حسن، ص ۴۶۰، مقالۀ ۹.
[۱۲۱]. مطهرى‏، مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهرى‏، ج ۳، ص ۹۹٫
[۱۲۲]. ابن فارس، ابوالحسین احمد، معجم المقاییس فی اللغه، ص۴۸؛ فیومی، احمد بن محمد،، المصباح المنیر، ج۱ ، ص ۳۱ و ۳۲؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج ۱، ص ۱۵۷؛ الشرتونی، سعید الخوری اقرب الموارد، ج ۱، ص ۱۹ و ۲۴؛ راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ص۲۴؛ ابراهیم، مصطفی و دیگران، المعجم الوسیط، ج ۱، ص ۲۷؛ عمید، حسن، فرهنگ عمید، ج ۱، ص ۱۸.
[۱۲۳]. همان.
[۱۲۴]. نراقى‏، ملا مهدى‏، أنیس الموحدین‏، حسن زاده، حسن، تصحیح و تعلیق: قاضی طباطبایی‏، سید محمدعلی‏، ص ۱۲۴٫‏
[۱۲۵]. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، محقق / مصحح: جمعى از محققان‏، ج ۴۴، ص ۳۸۱٫‏
[۱۲۶]. طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج ۱۶، ص ۳۱۱٫
[۱۲۷]. سید مرتضى علم الهدى، علی بن حسین، تنزیه الأنبیاء (علیهم السلام)‏، ص ۲‏.
[۱۲۸]. بر گرفته از سایت اسلام کوئست؛ سؤال ۲۸۷ نمایه: مشخصات و ویژگیهای شیعه.
[۱۲۹]. نک: سایت اسلام کوئست؛ سؤال ۵۱۲، نمایه: امام علی(علیه السّلام) و لشکر کشی خلفا به سایر کشورها.
[۱۳۰]. در این زمینه به کتاب های الغدیر، احقاق الحق، عبقات الانوار و سایر کتاب هایی که در این زمینه نگاشته شده، مراجعه فرمایید.
[۱۳۱]. معرفت، هادى، تفسیر و مفسران، ج ۱، ص ۵۲۲٫
[۱۳۲]. کلینى، محمد بن یعقوب، کافی، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر و آخوندى، محمد، ج ۱ ، ص ۱۴۸٫
[۱۳۳]. مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۱۰، ص ۲۴۹٫
[۱۳۴]. «… لِکل أجلٍ کتابٌ، یمحواللَّه ما یشاءُ و یُثبتُ و عِندهُ أُمُّ الکِتابِ»، رعد، ۳۸ و ۳۹٫
[۱۳۵]. خصیبى، حسین بن حمدان‏، الهدایه الکبرى‏، ص ۴۱۹٫
[۱۳۶]. دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، واژه تقیه.
[۱۳۷]. برقى، احمد بن محمد، المحاسن، محقق / مصحح: محدث، جلال الدین، ص ۲۵۵٫‏
[۱۳۸]. ابن فارس، احمد، معجم مقاییس اللغه، محقق: هارون، عبد السلام، محمد، ج ۴، ص ۳۳۱٫
[۱۳۹]. ابن منظور، محمد بن مکرم‏، لسان العرب، محقق / مصحح: میر دامادى، جمال الدین،‏ ج ۱۲، ص ۴۰۵‏.
[۱۴۰]. مفید، محمد بن نعمان، أوائل المقالات فی المذاهب و المختارات‏، ص ۱۳۵‏.‏
[۱۴۱]. آمدی، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، محقق / مصحح: درایتى، مصطفى‏، ص ۲۷۲‏.‏
[۱۴۲]. طباطبایى، سید محمد حسین، المیزان فى تفسیر القرآن، ج ۲ ص ۱۳۴ و ۱۳۸٫
[۱۴۳]. همان، ج ۲، ص ۴۴۵٫
[۱۴۴]. با استفاده از سایت ویکی فقه؛ حوزه نت.
[۱۴۵]. برگرفته از سایت ویکی شیعه.
[۱۴۶]. ابن اثیر، علی بن محمد، أسدالغابه فى معرفه الصحابه ، تحقیق: البنا، محمد ابراهیم، ج ۵، ص ۲۵۲٫
[۱۴۷]. ابن حزم اندلسی، علی بن احمد، جمهره انساب العرب، تحقیق: عبدالسلام هارون، محمد، ص۴۴۱٫
[۱۴۸]. مفید، محمد بن محمد، محقق / مصحح: غفارى، على اکبر، محرمی و زرندى، محمود، الإختصاص‏، ص ۲۲۳‏.
[۱۴۹]. ارکان اربعه که در بعضی از کتب رجالی آمده عبارتند از: ابوذر غفاری، سلمان فارسی، مقداد بن الاسود و چهارمین آنان عمار یاسر و به قولی حذیفه بن یمان است. البته مشهور علما بر این قول‏ هستند که عمار یاسر چهارمین نفر از ارکان اربعه است.
[۱۵۰]. ابن اثیر جزری، على بن محمد، أسد الغابه فى معرفه الصحابه، ج ۱، ص ۳۵۷٫
[۱۵۱]. رشاد، علی اکبر، دانشنامۀ امام علی (علیه السلام)، ج ۸، ص ۵۱۶٫
[۱۵۲]. صدر حاج سید جوادی، أحمد و دیگران؛ دائره المعارف تشیّع، ج ۱۱، ص ۴۶۰٫
[۱۵۳]. عسقلانی، ابن حجر، الإصابه فی تمییز الصحابه، ج ۳، ص ۵۰۵٫
[۱۵۴]. أسد الغابه فى معرفه الصحابه، ج ۱، ص ۷۵٫
[۱۵۵]. حاکم نیشابوری، مستدرک صحیحین، ج ۳، ص ۴۸۳٫
[۱۵۶]. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الأمم و الملوک، تحقیق: ابراهیم، محمد أبو الفضل، ج ۱۱، ص ۶۶۴٫
[۱۵۷]. مکثر حدیث به کسی گفته می شود که حدیث بسیار نقل کرده باشد.
[۱۵۸]. ذهبی، محمد بن احمد، سیر اعلام النبلاء، مصحح: ارنوؤط، شعیب / اسد، حسین، ج ۳، ص ۱۸۹٫
[۱۵۹]. به نقل از موسسه فرهنگی جام طهور (دائره المعارف طهور).
[۱۶۰]. به نقل از دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائره المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جابر بن یزید جعفی»، شماره ۴۲۹۶.
[۱۶۱]. حر عاملى، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، محقق / مصحح: مؤسسه آل البیت (علیهم السلام‏)، ج ۲۷، ص ۱۴۲٫
[۱۶۲]. کشّى، محمد بن عمر، اختیار معرفه الرجال‌، محقق و مصحح: مصطفوى، حسن، ص ۱۶۷؛ مفید، الإختصاص‏، ص ۲۰۳٫ «ما کان أحَدٌ مِنَ الشیعَهِ اَفْقهُ مِنْ محمد بن مسلم».
[۱۶۳]. نجاشى، احمد بن على، فهرست أسماء مصنفی الشیعه، محقق و مصحح: شبیرى زنجانى، سید موسى، ص ۳۲۴٫
[۱۶۴].‏ حلى، حسن بن یوسف‏، رجال العلامه الحلی، ص ۷۶‏.
[۱۶۵]. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، معالم العلماء، مصحح:بحر العلوم، محمد صادق، ج ۱، ص ۸۸٫‌
[۱۶۶]. وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۴۲٫
[۱۶۷]. همان.
[۱۶۸]. طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، به کوشش: بحرالعلوم، محمد صادق، ج ۱، ص ۱۷۸.
[۱۶۹]. نجاشی، احمد بن علی، رجال، به کوشش: شبیری زنجانی، موسی، ج ۱، ص ۴۴۱.
[۱۷۰]. صدوق، محمد بن علی، علل الشرائع، ج ۱، ص ۱۵ و ۱۶٫
[۱۷۱]. صدوق، محمد بن علی، الخصال، به کوشش: غفاری، علی‌اکبر، ج ۱، ص ۶۱۰ – ۶۳۷.
[۱۷۲]. وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۴۲٫
[۱۷۳]. طوسی، محمدبن حسن، الفهرست، ص ۳۵۵ و ۳۵۶؛ نجاشی، احمدبن علی، رجال ‌النجاشی، ص ۴۳۳٫
[۱۷۴]. سرکیس، یوسف الیان، معجم المطبوعات العربیّه و المعرّبه، ج ۱، ستون ۶۶۵.
[۱۷۵]. صالحیه، محمد عیسی، المعجم الشامل للتراث العربی المطبوع، ج ۲، ص ۵ ـ ۱۰.
[۱۷۶]. مشار، خانبابا، مؤلفین کتب چاپی فارسی و عربی، ج ۲، ستون ۲۸۲.
[۱۷۷]. نجاشی، احمد بن علی، فهرست اسماء مصنّفی الشیعه المشتهر برجال النجاشی، ج ۱، ص ۴۱۶.
[۱۷۸]. آقابزرگ طهرانی، محمد محسن، الذریعه الی تصانیف الشیعه، ج ۱۶، ص ۳۰۰.
[۱۷۹]. همان، ج ۴، ص ۴۸۲.
[۱۸۰]. کشى، محمد بن عمر، رجال الکشی- إختیار معرفه الرجال، محقق / مصحح: طوسى، محمد بن حسن / مصطفوى، حسن‏، ص ۲۰۳٫
[۱۸۱]. همان‏، ص ۳۸۰٫
[۱۸۲]. نجاشی، احمد بن على، رجال نجاشی،‏ ج ۱، ص ۱۲۷.‏
[۱۸۳]. طوسی، محمد بن حسن، رجال شیخ طوسی‏ ص ۱۱۴٫
[۱۸۴]. رجال نجاشی،‏ ج ۱، ص ۱۲۷.
[۱۸۵]. طوسی، محمد بن حسن، رسائل العشر، ص ۱۶.
[۱۸۶]. طوسى، محمد بن الحسن‏، کتاب الغیبه للحجه، محقق / مصحح: تهرانى، عباد الله و ناصح، على احمد، ص ۳۵۶٫
[۱۸۷]. همان، ص ۳۵۶٫
[۱۸۸]. همان، ص ۳۹۰٫
[۱۸۹]. طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج، محقق / مصحح: خرسان، محمد باقر، ج ۲، ص ۴۴۷‏.
[۱۹۰]. مدرس، محمد علی، ریحانه الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه او اللقب، ج ۷، ص ۴۰۱٫
[۱۹۱]. نجاشی، احمد بن على، رجال نجاشی،‏ ص ۱۲۳ و ۱۲۴٫‏
[۱۹۲]. همان،‏ ص ۴۰۰ – ۴۰۳٫‏
[۱۹۳]. همان،‏ ص ۳۹۸٫
[۱۹۴]. سید بن طاووس، علی بن موسی، لهوف، تحقیق: تبریزیان الحسون، شیخ فارس، ص ۸۷٫
[۱۹۵]. امین، سید محسن، أعیان ‏الشیعه، ج ‏۱، ص ۱۷۷٫‏
[۱۹۶]. امین، سید حسن، مستدرکات‏ أعیان‏ الشیعه، ج ‏۱، ص ۹۱٫‏
[۱۹۷]. أعیان‏ الشیعه، ج ‏۱، ص ۱۲۲٫
[۱۹۸]. همان، ج ‏۱۰، ص ۶۲٫
[۱۹۹]. مدرس، محمد علی، ریحانه الادب فی تراجم المعروفین بالکنیه او اللقب، ج ۸، ص ۱۴۵ و ۱۴۶٫
[۲۰۰]. اقتباس از سایت ویکی شیعه.
[۲۰۱]. همان.
[۲۰۲]. همان.
[۲۰۳]. همان.
[۲۰۴]. همان.
[۲۰۵]. همان.
[۲۰۶]. سایت اندییشه قم.
[۲۰۷]. پایگاه جامع استاد شهید مرتضی مطهری.
[۲۰۸]. سایت اندییشه قم.
[۲۰۹]. اقتباس از سایت ویکی شیعه.
[۲۱۰]. همان.
[۲۱۱]. همان.
[۲۱۲]. همان.
[۲۱۳]. ( ر.ک : دایره المعارف بریتانیکا ۲۰۰۲، نسخه دولوکس).
[۲۱۴]. فولر، گراهام .ای، شیعیان عرب مسلمانان فراموش شده، ترجمه: تبریزی، خدیجه، ص ۱۲۰٫

خروج از نسخه موبایل