معارف اسلامی

شناخت ناسخ و منسوخ

از همان عهد نخست اسلام، شناختن ناسخ و منسوخ قرآن در میان مسلمانان اهمیت ویژه‌ای داشت. چرا که این آگاهی از مقدمات لازم برای فهم کتاب خدا و استنباط و دریافت معارف معارف و احکام اسلامی است. چنان‌که حضرت علی(ع) به قاضی ابو یحیی فرمود: آیا ناسخ و منسوخ را می‌شناسی و در مقام تفسیر کتاب الهی هستی؟ گفت: خدا بهتر می‌داند، امام فرمود: هلکت و اهلکت.«۱»

همین طور امام صادق(ع) به برخی متفقّهان کوفه فرمود: با چه معیاری بر کرسی افتا و اظهار نظر در امر دین نشسته‌ای؟

بم تفتیهم؟ اَتعرف کتاب الله حق معرفته، و تعرف الناسخ من المنسوخ؟«۲» نیز در احتجاج با متصوفان فرمود:

ألکم علمٌ بناسخ القرآن و منسوخه؟… و کونو فی طلب ناسخ القرآن من منسوخه و محکمه من متشابه و ما احلّ الله فیه ممّا حرَّم، اقرب لکم من الله، و ابعد لکم من الجهل…«۳»

همان طور که ملاحظه گردید دلایل مسأله ناسخ و منسوخ نقلی است و جز بیانات اهل بیت که مقبول فریقین است، عمومات آیات نیز دال بر آن است؛ همانند:

مَا نَنسَخْ مِنْ آیَهٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا أَلَمْ تَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ عَلَىَ کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ«۴»؛ وَإِذَا بَدَّلْنَا آیَهً مَّکَانَ آیَهٍ وَاللّهُ أَعْلَمُ بِمَا یُنَزِّلُ قَالُواْ إِنَّمَا أَنتَ مُفْتَرٍ بَلْ أَکْثَرُهُمْ لاَ یَعْلَمُونَ«۵»

کلمه نسخ در لغت به معنای از بین بردن، تبدیل و جایگزین نمودن، نقل و انتقال، استنساخ و نسخه برداری آمده است.«۶» واژه‌ی مذکور به همین مفهوم لغوی در قرآن کریم کاربرد یافته:

وَمَا أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رَّسُولٍ وَلَا نَبِیٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّیْطَانُ فِی أُمْنِیَّتِهِ فَیَنسَخُ اللَّهُ مَا یُلْقِی الشَّیْطَانُ ثُمَّ یُحْکِمُ اللَّهُ آیَاتِهِ … .«۷»

مقصود از نسخ در اصطلاح، رفع و برداشتن یک حکم است که بر حسب ظاهر اقتضای استمرار و دوام داشته است و جایگزین کردن به حکم، به گونه‌ای که اجتماع آن دو حکم با هم ممکن نباشد؛ خواه تنافی میان آن دو حکم، ذاتی باشد و یا به خاطر دلیل خارجی«۸». به عبارت دیگر نسخی که به خدا نسبت داده می‌شود، چیزی است که به حسب نگرش ظاهری ما نسخ شمرده می‌شود. قانون مورد نسخ از نظر علم الهی از همان آغاز موقت و محدود بوده، لیکن مصالحی ایجاب می‌کرده است که خداوند پایان زمانی آن حکم را تا اعلام حکم بعدی پنهان دارد. از این روی حقیقت نسخ از ناحیه‌ی خداوند تأخیر در بیان زمان پایان یک حکم و قانون است که به خاطر حکمت هایی صورت می گیرد و نه پیدایی رأی جدید. چرا که تبدّل رأی در ذات خدا محال است. همان طور که بدا آشکار امور تکوینی نیز به معنای ظهور یک امری است که در علم الهی موجود؛ لیکن بر مردم پنهان بوده، سپس معلوم گردیده است.

این است مفهوم یَمْحُو اللّهُ مَا یَشَاءُ وَیُثْبِتُ وَعِندَهُ أُمُّ الْکِتَابِ«۹». خداوند همان‌گونه که پیش از آفرینش، اختیار‌دار است، پس از آفرینش نیز مرید و مختار مطلق است.

با توجه به تعریف یاد شده روشن گردید که نسخ، قطع استمرار حکم سابق است. در حالی که تخصیص، محدود کردن و منحصر نمودن حکم عام به بعض افراد و رفع حکم از سایر افراد و اخراج آنان از شمول حکم است. تفکیک این دو از همدیگر امری خطیر و موجب پرهیز از خلطی است که برای برخی رخ داده و بسیاری از مصادیق تخصیص را تحت عنوان نسخ ذکر نموده‌اند، و از همین‌رو در تعداد آیات منسوخ اختلاف بسیار گسترده‌ای پدید آمده است.«۱۰»

از سوی دیگر اگر قانون و تشریعی از همان آغاز محدود به زمان معینی معرفی شده باشد، رفع این حکم پس از انقضای مدت آن نسخ محسوب نمی گردد. همان گونه که برداشتن حکم در موارد ضرر، حرج و اظطرار و یا مصالح و ضرورتهای موقت. دیگر نیز نسخ شمرده نمی‌شود؛ زیرا همه‌ی این موارد از قبیل تبدیل تبدیل موضوع است و نه رفع حکم.

پی‌نوشت‌هاـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

۱. الأتقان/ نوع ۴.

۲. تفسیر صافی/ج۱/مقدمه‌ی دوم.

۳. وسائل الشیعه/ج۱۸/ص۱۳۵.

۴. بقره/ ۱۰۶.

۵. نحل/۱۰۱.

۶. لسان العرب/ج۳/ص۶۱.

۷. حج/۵۲.

۸. رجوع کنید به : البیان/ ص۳۰۷/تلخیص التمهید/ج۱/ص۴۱۲.

۹. رعد/۳۹.

۱۰. رجوع کنید به: البیان/ص۳۰۸.

منبع نوشته:کتاب علوم قرآن/ محمد باقر سعیدی روشن/انتشارات آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا