نبوت در قرآن

چرا حضرت موسی از خدا درخواست کرد که او را ببیند؟

آیا حضرت موسى نمی دانست که خداوند را با چشم نمی شود دید؟ پس درخواست دیدن خداوند براى چه بود؟ دیگر این که پیامبر مگر نباید معصوم باشد؟ پس گناه موسى چه بود که عرض کرد توبه کردم؟

ادراک بر چند نوع است: 1. ادراک از طریق حس که مدرک هم باید محسوس باشد؛ 2. ادراک از طریق برهان و استدلال منطقى؛ 3. ادراک از طریق وجدان و شهود قلبى که بدون واسطه حس یا برهان، به واقعیت شىء دست پیدا می کند یا آن را مشاهده می کند؛ مانند ادراک خود و قواى خودمان به وسیله خودمان که به علم نفس به ذات خود و به قواى ذات خود و نیز علم انسان به ذات خود و به قواى باطنى و اوصاف ذاتیه خود تعبیر می شود که در این ادراک سوم، هیچ چیز واسطه و دخیل نیست.
در میان راه هاى مذکور، کدام یک از آنها می تواند درخواست حضرت موسى باشد؟ راه اوّل قطعاً نیست؛ گرچه بعضى از مفسران[29] این طریق را براى درخواست آن حضرت انتخاب کرده اند، لکن گفته اند: موسى از زبان قومش این را درخواست کرده (درخواست رؤیت خدا با چشم) که البته این قول با نسبتى که حضرت به قومش داده که آنها را سفها دانسته ـ بدان جهت است که آنها از موسى خواستند تا خدا را با چشم رؤیت کنند ـ نمی سازد؛ (اَتُهلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهاءُ مِنّا)[30] زیرا ممکن نیست که حضرت موسى مرتکب درخواستى شود که آن را از طرف قوم خود سفیهانه می داند.
طریق دوم هم نمی تواند خواسته حضرت موسى باشد، زیرا آن طریق باید از راه درس و بحث و استدلال به دست آید، نه از راه رؤیت که آن هم قطعاً حاصل بوده است.
طریق سوم، ـ بیواسطه خدا را مشاهده کردن ـ گرچه نوعى از آن در این عالم براى انبیا و امامان(ع) بندگان خالص امکان دارد، امّا به نحو کامل تر آن که کمال علم ضرورى به خدا باشد ـ که حتى کوچک ترین حجابى مانع نشود ـ می تواند درباره خداوند متعال خواسته حضرت موسى باشد، زیرا آن حضرت گرچه خدا را کاملا شناخته بود، تا جایى که با او سخن می گفت و از برگزیدگان براى رسالت الهى محسوب می شد، در عین حال، آن حضرت آرزو کرد که معرفتش به حق تعالى بیش از گذشته شده و رؤیت قلبى و شهود باطنى اش به کامل ترین شهود حق و علمش به حق، به کمال علم ضرورى به حق تبدیل شود که خطاب رسید: [حتى براى تو نیز] چنین چیزى در این عالم با وجود بقاى وجود طبیعت میسّر نیست؛ که بدن و قواى طبیعى همراه آن، حجاب چنین مرتبه اى از علم و شهود و وجدان اتمّ و اکمل هستند. به همین جهت، خداوند فرمود: «نظیرش را به کوه نشان می دهم که با آن صلابت و استحکامی که کوه داشت، با یک تجلى الهى مندک و متلاشى شد و طاقت تجلى حق را نداشت.» در ضمن به حضرت موسى فهماند که این مرتبه از رؤیت و مشاهده و لقاى الهى، فقط در عالم آخرت میسر است؛ همان طورى که در آیات دیگر قرآن به آن اشاره شده است؛ (اِلى رَبِّها ناظِرَه)[31] (اِنَّکَ کادِحٌ اِلى رَبِّکَ کَدحـًا فَمُلـقیه )[32] زیرا انقطاع تام به خداى متعال حاصل نمی شود، مگر با قطع رابطه از هر چیزى حتى از بدن و توابع آن.[33]
درباره توبه حضرت موسى خاطرنشان می سازیم که توبه به معناى بازگشت به جاى اول است. در غیر معصوم، توبه از گناه است، ولى در معصوم، چون گناه ندارد، قهراً از ترک اولى یا از کار غیر متوقّع است؛[34] همانند توبه حضرت آدم یا حضرت داود و … که در قرآن ذکر شده است. در این جا، حضرت موسى توقّع داشت که خدا را در همین عالم طبیعت و با وجود طبیعى خودش که زنده باشد، به نحو شهود اکمل و اتمّ رؤیت و شهود کند که خطاب آمد: لقاى الهى و رؤیت قلبى و شهود اکمل، در آخرت میسر است که با فناى بدن محقق می شود، در نتیجه گناهى نبوده تا با عصمت منافات داشته باشد؛ البته براى انسان کامل ـ پیامبر اسلام و امیرمؤمنان(ع) ـ در همین دنیا نیز رؤیت قلبى حاصل است، زیرا آنان قادرند با صرف نظر از وجود طبیعى به چنین ادراکى برسند و موسى(ع) چنین مقامی را تقاضا کرد.
—————
[29] فضل طبرسى، مجمع البیان، ج 4 ـ 3، ص 474 و المیزان، ج 8، ص 270.
[30] اعراف، آیه 155 و ر.ک: المیزان، ج 8، ص 268.
[31] قیامت، آیه 23.
[32] انشقاق، آیه 6.
[33] المیزان، ج 8، ص 253.
[34] همان، ج 8، ص 255.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا