مهدویت

ادوار و مقاطع فیلم های آخرالزمانی هالیوود

آینده گرایی از مضامین مهم و مورد توجه سینمای غرب است. با وجود غفلت سینمای شرق، در هالیوود اهتمام جدی به مسئله ی آینده گرایی و آخرالزمان وجود دارد. با شکل گیری پدیده ای به نام سینما و قبضه ی بزرگترین شرکت های سینمایی جهان توسط یهودیان، از همان ابتدا صهیونیست ها به ساخت فیلم هایی برگرفته از داستان های تورات پرداختند و به تدریج این اندیشه را القا کردند که فلسطین، سرزمین موعود است.

با شکل گیری حکومت غاصب اسرائیل در سال 1948 میلادی، اقبال هالیوود به مسئله ی مشروعیت دولت اسرائیل به عنوان پیشدرآمد جنگ آخرالزمان بیشتر شد. فیلم هایی مانند: پسر زمین، ده فرمان، صابر، بن حور و کتاب آفرینش، با اعلام ضمنی شروع فصل آخرالزمان، یهودیان پرداکنده را برای مهاجرت به فلسطین تشویق می کرد. این سیر تا وقوع انقلاب اسلامی ایران ادامه داشت و هالیوود با ساخت فیلم هایی: روز استقلال (1966)، جنگ سینا (1968) و نامم را نجوا کن (1972)، تمامی بخش های تورات و انجیل را که در آن ها مضامین مرتبط با آخرالزمان آمده بود، به فیلم تبدیل کرد.

ب) از انقلاب اسلامی ایران تا پایان هزاره ی دوم (1979 میلادی الی 2000)

پیروزی انقلاب اسلامی ایران در اواخر دهه 70 میلادی به رهبری امام خمینی تکانه ی عظیم و شوک مهیبی را به غرب وارد کرد. سینمای هالیوود به تبعیت از صاحبان صهیونیست خود، واکنش هراس انگیزی به انقلاب اسلامی ایران نشان داد. فعالیت سازمان یافته ی اوانجلیست ها و مسیحیان صهیونیست که از اوایل دهه ی 80 میلادی به تدریج از دوره ی ریگان، رئیس جمهور آمریکا، در صحنه ی سیاسی آمریکا ظهور یافته بودند، موجب شد تا سینمای هالیوود تولید فیلم های سینمایی با مضامین آخرالزمانی و پایان تاریخی را افزایش دهد. در دهه های 80 و 90 میلادی به تدریج، موضوعاتی همچون: پایان دنیا، آخرالزمان، شیطان با تاکید بر آرماگدون و عقاید مسیحیان صهیونیست در قالب فیلم های علمی، تخیلی، مستند، وحشتناک، جنگی و حتی پلیسی شکل گرفت. در این دوره، سیاست گذاری های مسیحیان صهیونیست، بالاترین نقش خود را درباره ی آینده ی جهان برای تاثیرگذاری بر فضای عمومی آمریکا در راستای تحقق پیشگویی های آخرالزمانی در سینمای هالیوود ایفا کرد.

هالیوود با هراس از پیامدها و پس لرزه های انقلاب اسلامی ایران و اثرگذاری آن در منطقه، سیاست گذاری های سینمایی خود را در باب آینده ی جهان و آخرالزمان متمرکز ساخت. دهه 80 میلادی، دهه ی تهاجم تصویری هالیوود به امواج بیداری انقلاب اسلامی ایران بود. ساخت فیلم هایی نظیر: مردی که فردا را دید، آخرین نبرد و بدون دخترم هرگز، در این راستا قابل تحلیل و ارزیابی است. نقش محوری امام زمان و فرهنگ انتظار در به ثمر رسیدن انقلاب اسلامی و پیروزی رزمندگان ایران در دوران دفاع مقدس، موجب برانگیختن احساسات ضد مهدوی و ضد ایرانی در هالیوود شد. در این دوره، شخصیت آسمانی امام مهدی و باور انتظار ایشان، هدف آماج مستقیم و غیرمستقیم فیلم های هالیوودی قرار گرفت.

با به قدرت رسیدن ریگان در آمریکا، اندیشه ی آخرالزمانی در هالیوود تقویت گردید. در این میان، سینماگران و اهالی هالیوود از این احساس تمایل، بیشترین بهره را بردند و با ساخت فیلم های گوناگون در این عرصه، ابتکار عمل را در دست گرفتند. هالیوود با برجسته سازی استعاره های صهیونیستی و گرایش آرماگدونی، به تخریب و بمباران روایت اسلامی از آخرالزمانی و تحریف پایان تاریخ پرداخت.

در دهه ی 90 میلادی از هزاره ی دوم، سینمای ایدوئولوژیک هالیوود، سمت و سوی دیگری یافته بود. در این دهه، بسیاری از فیلم هایی که به نوعی، به پایان جهان و آخرالزمان مرتبط بودند، به روی پرده رفتند. در این نوع فیلم ها که موجوداتی شرور، جهان را در معرض نابودی قرار می دهند، معمولا منبع نگرانی و فاجعه ی مکانی در خارج از آمریکا ترسیم می شود و با نظام و ایدئولوژی آمریکایی بیگانه قلمداد می شوند. فیلم هایی همچون: ترمیناتور2، روز داوری، روز استقلال، مریخ حمله می کند و ماتریکس از این قبیل آثار هستند.

تولید این گونه فیلم ها هرچه به پایان قرن 20 و آغاز هزاره ی سوم میلادی نزدیک شد، روند افزون تری را در پیش گرفت و به شکل صریح تر، موضوع خویش را به نمایش گذارد. در این دوره، با نزدیک شدن انتهای دوران از نگاه مسیحیان صهیونیست، فیلم های آخرالزمانی بر اساس باورهای شبه مذهبی اوانجلیست ها ساخته شد، تا سینمای هالیوود در شرایطی به هزاره ی سوم قدم بگذارد که فهرست طویلی از فیلم های آخرالزمانی را در کارنامه ی خود داشته باشد.

برخی از فیلم های آخرالزمانی را با رویکرد اوانجلیستی عبارتند از: امگا کد (1999) به کارگردانی رابرت مارکارلی، نشان هفتم به کارگردانی کارل شولتز، پایان روزها به کارگردانی پیتر هایمز، ماشین روز قیامت (1972)، آرماگدون (1977)، هارمجدون، نبرد بزرگ با جنما (1983)، پایان جهان (1977)، هارمجدون (1986)، شمارش معکوس تا آرماگدون (1997)، دوباره تولد یافته از جهنم (1999)، دروازه ی نهم به کارگردانی رومن پولانسکی، برخورد عمیق به کارگردانی میمی لدر، مومیایی به کارگردانی استفن سامرز و… .

در این مقطع زمانی، فیلم های آخرالزمانی حجم عظیمی از تولیدات هالیوود را به خود اختصاص داد؛ حتی جیمز کامرون در مصاحبه ای، فیلم پر فروش خود تایتانیک را فیلمی آخرالزمانی خواند که نابودی و پایان روزهای جامعه ی بشری را در اثر غرور، نخوت و گناه به تصویر می کشاند.

ارکان قدرت نامرئی سینمای هالیوود، فاجعه ی تروریستی 11 سپتامبر آمریکا را بدترین رویداد ممکن تلقی کردند. این حادثه، سرلوحه ی تحرکات نرم رسانه ای و سخت آمریکا بود. بر این اساس، گام هایی به سوی جنگ تبلیغاتی تمام عیار بر علیه کشورهایی که بنابر ادعای آمریکا، مامن تروریست و محور شرارت بودند، برداشته شد. در این فضا، جنگ در دو عرصه رخ داد؛ میدان جنگ سخت در افغانستان و حمله به عراق به عنوان تروریست و تولید کننده ی سلاح کشتار جمعی؛ و جنگ نرم و رسانه ای علیه کل جهان اسلام با تولید مفهوم تروریسم در ادبیات سیاسی غرب.

در این دوره، تغییراتی در تولید ذائقه ی سینمایی هالیوود پدید آمد. تولیدات آخرالزمانی با ادبیات تروریسم اسلامی در هم آمیخت و جدال آخرالزمانی مسلمانان شرور با غرب متمدن، بر پرده های سینما اکران شد. اختلاط بزرگ نمایی خطر تروریسم اسلامی با موضوع فرجام جهان، رویه ی جدید فیلم های آخرالزمانی در ابتدای نیمه ی اول قرن 21 بود. تروریسم، علاوه بر چشم اندازی سیاسی و ساختاربخشی به سیاست های عمومی، مداخلات نظامی غرب را توجیه می کرد. روایت تروریسم و پیامدهای آن از طریق داستان های دلهره آوری که رسانه ها بیان کرده و در آن ها پیروزی قدرت خیر در نابودسازی شر را وقایع نگاری می کنند، تهییج و تقویت می شد. روایت برساخته از تروریسم در فرهنگ عمومی آمریکا و غرب نشان می دهد، به چه شیوه هایی، ایدئولوژی های غالب، تفاسیر غربی ها را از او ضاع جهانی که در آن رویدادها رخ می دهند، فهم انسان غربی را از هراس و سرزنش عوامل نزاع و درگیری و نیز تمایل آن ها را به پیروزی قهرمانانه، به عنوان راه حل مسئله شکل می دهند.

در ادبیات سیاسی و میلیتاریستی هالیوود پس از 11 سپتامبر 2001 میلادی، اهمیت تامین امنیت ملی آمریکا در مقابل تهدیدهای جهانی، به استعاره ی بنیادین نسبتا غیر قابل مناقشه ای تبدیل شده است. تقویت گفتمان تروریست اسلامی در هالیوود، هراس از تهدیدهای بالقوه برای موضوع مورد علاقه ی مردم را برجسته می کند.

روند ساخت فیلم های متعلق به سینمای آخرالزمانی با آغاز هزاره ی سوم میلادی، حجم زیادی از تولیدات هالیوود را به خود اختصاص داد و در سنوات نخستین قرن 21، انبوهی از فیلم هایی با مضامین آخرالزمانی به اکران درآمدند. این فیلم ها در ژانرا و سبک های مختلف، اعم از علمی تخیلی، ملودرام، حادثه ای، پلیسی و حتی انیمیشن، به تصویری از آخرالزمان پرداختند. از آن جمله می توان به موارد مهم ذیل اشاره نمود: ماتریکس2، ماتریکس3، قسمت های پنجم و ششم جنگ های ستاره ای با نام حمله ی کلون ها و انتقام سیت در سال های 2002 و 2005، قسمت های سوم و چهارم ترمیناتور به نام های رستاخیز ماشین ها در سال 2003 و رستگاری در 2009، بخش های دوم و سوم مومیایی در سال (بازگشت مومیایی در سال 2001 و قبر امپراتور اژدها در سال 2008) و قسمت های پنجم و ششم بیگانه (بیگانه ها علیه غارتگر در 2007 و هیولاها علیه بیگانه ها در 2009) که در اینجا، سینمای غرب علاوه بر ترویج تفکر آخرالزمانی خود، ایدئولوژی های ضد موعود گرایی غرب را نشانه گرفته و آن ها را زیر چرخ های فرهنگ و ایدئولوژی آمریکایی لگدمال می کند.

البته در این دوران، مجموعه ها و کاراکترهای تازه نفس دیگری هم به میدان آمده اند که در سطح وسیعی، سالن های سینما را در طول دهه ی نخست هزاره ی سوم میلادی اشغال کرده اند و اندیشه های آخرالزمانی و منجی گرایی غرب را بسط داده اند. از مهم ترین آن ها می توان به این موارد اشاره کرد: ارباب حلقه ها که در سه قسمت (یاران حلقه، دو برج و بازگشت پادشاه) طی سال های 2001 تا 2003 روی پرده رفت و حتی سومین بخش آن در اسکار سال 2004، یازده جایزه به خود اختصاص داد؛ هری پاتر (بر اساس داستان های خانم جی. کی. رولینگ که طی سال های 2001 تا 2010 در هفت قسمت (سنگ جادویی، دالان اسرار، زندانی آزکابان، جام آتش، محفل ققنوس و شاهزاده ی دورگه و بخش اول از یادگاران مرگ) به نمایش گذاشته شد؛ نارینا (براساس داستان های سی. اس. لوییس) در سه قسمت (یشر، کمد، جادوگر، شاهزاده ی کاسپین و کشتی سپیده پیما) طی سال های 2005 تا 2010، بخش هایی از یکی از جدی ترین متون ادبی ایدئولوژیک غرب را به تصویر کشید؛ پنج گانه ی مردان ایکس از ابتدای قرن 21 تا 2011 به نمایش درآمد؛ بچه های جاسوس (سه قسمت طی سال های 2001 تا 2003)؛ ترانسفور مرز (دو قسمت در سال های 2007 و 2009)؛ در انتهای جهان (2009)؛ هل بوی که طی سال های 2004 و 2007 در دو نسخه بر پرده ی سینماها رفت؛ آخرالزمان (2004)؛ اسپایدرمن؛ مردآهنی؛ سوپرمن بازمی گردد (2006)، که مجددا پس از گذشت 20 سال به صحنه ی سینما آمد؛ ماجراهای بتمن (کریستوفر نولان) و… .

بنابراین، با آغاز هزاره ی جدید و عطش هزاره گرایی، موضوع آخرالزمان گرایی در سینمای هالیوود شتاب غیرقابل توصیفی به خود گرفت، تا آنجا که در همان سال ها یکی از منتقدان سینمایی، این تعبیر را به کاربرد: «سینمای غرب، آرایش آخرالزمانی به خود گرفته است.» و فیلمساز شهیری چون تیم برتون در مصاحبه ای که به مناسبت اکران عمومی انیمیشن 9 انجام داده بود به طعنه گفت: «این اثر از صدهزار فیلم آخرالزمانی که در هالیوود ساخته شده بهتر است.»

هالیوود با ساخت فیلم هایی در موضوع آخرالزمان توانسته است، تصویر مورد نظر خود را از این رویداد به مخاطب القا کند. این گونه تولیدات پس از وقایع 11 سپتامبر و حملات آمریکا و همپیمانانش به کشورهای اسلامی و نیز حضور جدی نظامی در منطقه ی خاورمیانه، رنگ متفاوتی به خود گرفت.

پی‌نوشت:

برگرفته از کتاب «غرب و مهدویت (روایت تیپ شناسی و تحلیل تکنیک سازی های غرب علیه آموزه مهدویت و موعودگرایی اسلامی)»، رضا شجاعی مهر، انتشارات بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا