شرح دعا

آیت‌الله جوادی آملی – شرح دعای ابوحمزه ثمالی (14)

شرح دعای ابوحمزه ثمالی از آیت الله جوادی آملی (قسمت چهاردهم)

فرازهای مطرح شده:

وَ بِحِلْمِکَ أمهَلتَنِی وَ بِسِتْرِکَ سَتَرتَنِی حَتّی کَأنَّکَ أغفَلْتَنِی وَ مِنْ عُقُوباتِ المَعاصِی جَنَّبْتَنِی حَتّی کَأنَّکَ اسْتَحیَیْتَنِی.
خَطِیئَهٌ عَرَضَتْ وَ سَوَّلَتْ لِی نَفسِی
گر چه همواره راه نیایش عبد و مولا باز است، ولی برای زمان مشخّص مانند ماه مبارک رمضان که عید اولیای الهی است، فضیلت مخصوص است…
یکی از آداب و سنن دعا، پرهیز از «استکبار» است و استکبار اختصاص ندارد به این که کسی کافرانه زندگی کند یا عاصیانه به سر ببرد؛ اگر کسی مطیع بود، واجب‌ها را انجام داد و محرّمات را ترک کرد، لکن این توفیقات را از خود دانست،‌ یک نحوه استکبار است. کسی عالم شد و عمل کرد، توفیق تحصیل علم و امتثال دستورات الهی را از خود دانست،‌ این هم یک نحوه استکبار است. بهترین راه برای نجات از استکبار آن است که انسان اسمای حُسنای الهی را رقم بزند و با بیان و بنان بازگو کند و همه کمالات را به خدا اِسناد دهد و همه نقص‌ها را به خود.
در دعای نورانی عرفه سیّدالشهداء سلام الله علیه این است؛ یک فرازهای فراوانی دارد که أنْتَ الَّذِی اَحسَنْ، أنْتَ الَّذی کَذا و کَذا و کَذا و کَذا، اسمای حُسنای إله را می‌شمارد. بعد نقصان‌ها و قصور و خطیئات و سیّئات خود را یادآور می‌شود. أنَا الّذِی کَذا، أنَا الَّذِی عَصَیْتُ، أنَا الَّذِی اَسَأتُ و مانند آن. مشابه آن در دعای عرفه امام سجاد سلام الله علیه است و در دعای سحر ابوحمزه ثمالی هم هست.
یکی از آداب و سنن دعا، پرهیز از «استکبار» است و استکبار اختصاص ندارد به این که کسی کافرانه زندگی کند یا عاصیانه به سر ببرد؛ اگر کسی مطیع بود، واجب‌ها را انجام داد و محرّمات را ترک کرد، لکن این توفیقات را از خود دانست،‌ یک نحوه استکبار است. کسی عالم شد و عمل کرد، توفیق تحصیل علم و امتثال دستورات الهی را از خود دانست،‌ این هم یک نحوه استکبار است. بهترین راه برای نجات از استکبار آن است که انسان اسمای حُسنای الهی را رقم بزند و با بیان و بنان بازگو کند و همه کمالات را به خدا اِسناد دهد و همه نقص‌ها را به خود.
در این بخش وجود مبارک امام سجاد اسماء حسنی و کرائم اخلاقی و مکارم الهی را ذکر می‌کند، بعد مکاره خود را هم یاد می‌کند. در برابر آن مکارم، این مکاره است. در برابر آن کرامت‌ها این کراهت‌ها هست. در برابر آن اوج‌ها این حضیض‌ها هست. عرض می‌کند: پروردگارا ! تو اگر درباره پیغمبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به عنوان نمونه فرمودی: ألَمْ یَجِدْکَ یَتِیمَاً فَأوی، وَ وَجَدَکَ ضالّاً فَهَدی، وَ وَجَدَکَ عائِلاً فَأغْنی(2)، همه این ضعف‌ها را ما داشتیم.
ما بی‌سرپرست بودیم، سرپرستی‌مان را به عهده گرفتی؛ بی‌نوا بودیم، به ما نوا دادی؛ بی نان و آب بودیم، نان و آب دادی؛ بی نام بودیم، ما را مشهور کردی؛ بی جام و جامه بودیم، به ما جام و جامه دادی؛ بی لانه و آشیانه بودیم، به ما لانه و آشیانه دادی؛ بی نان بودیم، بی آب بودیم، همه این امور را به ما مرحمت کردی. می‌ترسیدیم، به ما امنیّت دادی؛ اقتصاد نداشتیم، به ما دادی. بیمار بودیم، شفا دادی؛ گمنام بودیم، نامدار کردی؛ همه این نقص‌ها مال ما، همه آن کمال‌ها مال شما. گنه کار بودیم، بخشودی. ستّار بودی، غفّار بودی؛ لغزیدیم، دست ما را گرفتی.
در قرآن کریم ذات أقدس إله به مردم مکّه فرمود: فَالْیَعبُدُوا رَبَّ هذَا البِیتْ اَلَّذِی اَطعَمَهُمْ مِنْ جُوع وَ آمَنَهُمْ مِنْ خُوف(3). اینجا هم امام سجاد عرض می‌کند: ما همه بندگان این چنین بودیم. امنیّت نداشتیم، تو دادی؛ اقتصاد نداشتیم، تو دادی. وجود مبارک ابراهیم خلیل عرض می‌کند: إذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشفِینْ (4)، خدا شافی است. امام سجاد عرض می‌کند: ما بیمار بودیم، تو شفا دادی. پس آنچه درباره پیغمبر آمد، آنچه درباره مردم مکّه آمد، آنچه درباره سنّت و سیرت ابراهیم خلیل آمد و آنچه درباره انبیاء و اولیای دیگر آمد، وجود مبارک امام سجاد سلام الله علیه همه این‌ها را جمع بندی کرد و به این صورت بازگو کرد؛ عرض کرد: پروردگارا ! من کوچکی بودم که تربیت کردی؛ جاهلی بودم که تعلیم کردی؛ گمراهی بودم که هدایت کردی؛ پستی بودم که بلند کردی؛ ترسانی بودم که امنیّت دادی؛ گرسنه‌ای بودم که سیر کردی؛ تشنه‌ای بودم که سیراب کردی؛ برهنه‌ای بودم که پوشاندی؛ فقیری بودم که توانگر کردی. تو تُهیدست را توانگر کردی. ضعیفی بودم که قوی کردی؛ فرومایه‌ای بودم، عزیز کردی؛ بیمار بودم، شِفا دادی؛ از تو سئوال کردم، چیزی خواستم، عطا کردی، ناامید نکردی؛ گناه کردم، پوشاندی؛ اشتباه کردم، استقاله کردم، تو عِقاله کردی؛ یعنی پشیمان شدم، پشیمانی ما را پذیرفتی؛ اندک بودم، تکثیر کردی؛ مستضعف بودم، یاری کردی؛ رانده بودم، بی مکان و بی جا بودم، جا دادی. “”فَلَکَ الحَمْد”
مستحضرید شمارش اسمای حُسنای حقّ از یک سو، شمارش اسمای قبیح و نقصانات ممکن بنده و برده از سوی دیگر و ترمیم این نقص‌ها به لطف و عنایت خدای جبّار که او جبروت دارد، جبران کننده هر نقص و ضعف است از سوی دیگر، این مجموعه زمینه استحقاق حمد خدا را فراهم می‌کند. در پایان نتیجه گرفت؛ عرض کرد: فَلَکَ الحَمْد.
پروردگارا ! من کوچکی بودم که تربیت کردی؛ جاهلی بودم که تعلیم کردی؛ گمراهی بودم که هدایت کردی؛ پستی بودم که بلند کردی؛ ترسانی بودم که امنیّت دادی؛ گرسنه‌ای بودم که سیر کردی؛ تشنه‌ای بودم که سیراب کردی؛ برهنه‌ای بودم که پوشاندی؛ فقیری بودم که توانگر کردی. تو تُهیدست را توانگر کردی. ضعیفی بودم که قوی کردی؛ فرومایه‌ای بودم، عزیز کردی؛ بیمار بودم، شِفا دادی؛ از تو سئوال کردم، چیزی خواستم، عطا کردی، ناامید نکردی؛ گناه کردم، پوشاندی؛ اشتباه کردم، استقاله کردم، تو عِقاله کردی؛ یعنی پشیمان شدم، پشیمانی ما را پذیرفتی؛ اندک بودم، تکثیر کردی؛ مستضعف بودم، یاری کردی؛ رانده بودم، بی مکان و بی جا بودم، جا دادی. “”فَلَکَ الحَمْد”
بعد عرض می‌کند: خدایا ! من نه در خلوت، نه در جلوت حیا نکردم و گنه کردم ! أنَا یا رَبِّ الَّذِی لَمْ اَستَحِیْکَ فِی الخَلاء. من حاضر نبودم در ملاء و در حضور دیگران، گناه کردم. در خلوت و تنهائی حیا نکردم. من صاحب مصیبت‌های عظیم ام. من کسی هستم که بر مولای خود جرأت کرده است. من کسی هستم که جبّارُ السَّماء را معصیت کرده است. من کسی هستم که وقتی خبر معصیت دادند، من مقدّماتش را فراهم می‌کردم، کمک می‌کردم، به کسی چیزی می‌دادم، به کسی که وسیله معصیت را برای من فراهم بکند. من کسی هستم که وقتی به من خبر معصیت دادند، به من بشارت می‌دادند تا من زمینه را برای گناه فراهم کنم.
من کسی هستم که مهلت دادی، من رعایت نکردم؛ پوشاندی، حیا نکردم؛ به معصیت عمل کردم، تعدّی کردم، تو مرا از چشم رحمتت راندی، من حیا نکردم ! امّا مع ذلک تو روی همه این آنها پرده عفو پوشاندی،

***وَ بِحِلْمِکَ أمهَلتَنِی وَ بِسِتْرِکَ سَتَرتَنِی حَتّی کَأنَّکَ أغفَلْتَنِی وَ مِنْ عُقُوباتِ المَعاصِی جَنَّبْتَنِی حَتّی کَأنَّکَ اسْتَحیَیْتَنِی***

خدایا! آنقدر محبّت کردی که گویا من هیچ بَدی نکردم! کَرم خدا، این که گفته شده است: کَرم او نامتنهی، نِعَمش بی پایان، تنها از نظر کمّی کرم او نامتنهی نیست! از نظر کیفی هم کرم او نامتنهی است.
اگر ما نسبت به کسی بَد کردیم، او نسبت به ما مهربانی روا داشت، ما هر وقت او را می‌بینیم، شرمنده‌ایم. و بخواهیم این شرم درونی را برطرف کنیم، توان آن را نداریم! ولی ذات أقدس إله توانمند است که این خطر را هم برطرف کند. اگر تبهکاران به بهشت رفتند، یادشان باشد که گناه کرده‌اند، در بهشت شرمنده‌اند. در حالی که در بهشت رنج و عدم و اندوه و غم نیست! خدا این شرم را هم می‌زداید. خدا که مُقلّبُ القلوب است از یاد تبهکاران و تیره دلان محو می‌کند که اینها سابقه سوء داشتند. لذا همانند پرهیزکاران در بهشت متنعّم اند. اصلاً یادشان نیست که گناه کرده‌اند تا در بهشت شرمنده باشند! این کار از غیر خدا بر نمی‌آید.
اگر تبهکاران به بهشت رفتند، یادشان باشد که گناه کرده‌اند، در بهشت شرمنده‌اند. در حالی که در بهشت رنج و عدم و اندوه و غم نیست! خدا این شرم را هم می‌زداید. خدا که مُقلّبُ القلوب است از یاد تبهکاران و تیره دلان محو می‌کند که اینها سابقه سوء داشتند. لذا همانند پرهیزکاران در بهشت متنعّم اند. اصلاً یادشان نیست که گناه کرده‌اند تا در بهشت شرمنده باشند! این کار از غیر خدا بر نمی‌آید.
کسی نسبت به ما بَد کرد، حداکثر این که ما نسبت به او احسان کنیم و رُخش نیاوریم و به دیگران هم نگوئیم. امّا هر چه او را بِنْوازیم، او شرمنده‌تر می‌شود. بخواهیم آن رنج درون را از او بزدائیم، توان آن را نداریم. ما که مُقلّب القُلُوب نیستیم که بر خاطره او سلطه داشته باشیم ! تا آن خاطرات گذشته از یادش رفت، شرمنده است.
ولی ذات أقدس إله این چنین می‌کند؛ یعنی تبهکار را مانند پرهیزکار می‌پذیرد، با دعا و نیایش و توبه و کُرنش اوّلاً. او را وقتی وارد بهشت کرد، همانطوری که وَ نَزَعنَا مَا فِی صُدُورِهِمْ مِنْ غِلْ (5)، هرگونه غِلّ و خیانت و کینه توزی را از قلب بهشتیان می‌زداید، از قلب چنین تبهکار بَد سابقه‌ای می‌زداید که او سابقه سوء داشت. وقتی از یادش رفت، دیگر شرمنده نمی‌شود. چنین خدائی اوست!! هر چه بخواهیم، او دارد. هر چه بخواهد، می‌تواند. و هرگز خزینه کَرم او به پایان نمی‌رسد.
لذا در این پایان عرض می‌کند: خدایا ! من را وقتی که معصیت کردم، روی استکبار نبود و هرگز به ربوبیّت تو، اِنکار نکردم ربوبیّت را ! امر تو را سبک نشمردم و خود را در معرض عقوبت تو نیاوردم و وَعید تو را سبک و خار نشمردم، لکن اشتباه کردم، غفلت کردم، بَد کردم، شهوت بر ما غالب شد،‌ غضب بر من غالب شد،
***خَطِیئَهٌ عَرَضَتْ وَ سَوَّلَتْ لِی نَفسِی***
این «تَسویل نفس» اگر ذات أقدس إله توفیق داد باید در نوبت دیگر بازگو بشود که نفس مُسوّله چیست، چه خطری را به همراه دارد که امیدواریم خداوند ما را از شرور أنفس ما، مخصوصاً از شرور نفس مُسوّله و اَمّاره برهاند!

———————
پی نوشت ها :
1- سوره نمل / آیة 62
2- سوره ضحی / آیات 6 ،7، 8
3- سوره قریش / آیات 3 و 4
4- سوره شعراء / آیة 80
5- سوره اعراف / آیة 43 و سوره حجر / آیة 47

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا