شرح دعا

آیت‌الله جوادی آملی – شرح دعای ابوحمزه ثمالی (5)

شرح دعای ابوحمزه ثمالی از آیت الله جوادی آملی (قسمت پنجم)

فرازهای مطرح شده:

الهی اَبَّیْتَنِی فِی نِعَمِکَ وَ إحسانِکَ صَغِیراً وَ نَوَّهْتَ بِاسْمِی کَبِیراً
وَ أَنَا وَاثِقٌ مِنْ دَلِیلِی بِدَلاَلَتِکَ وَ سَاکِنٌ مِنْ شَفِیعِی إِلَى شَفَاعَتِکَ‏
حُجَّتِی یَا اللَّهُ فِی جُرْأَتِی عَلَى مَسْأَلَتِکَ مَعَ إِتْیَانِی مَا تَکْرَهُ جُودُکَ وَ کَرَمُکَ‏ وَ عُدَّتِی فِی شِدَّتِی مَعَ قِلَّةِ حَیَائِی رَأْفَتُکَ وَ رَحْمَتُکَ‏
یَا خَیْرَ مَنْ دَعَاهُ دَاعٍ وَ أَفْضَلَ مَنْ رَجَاهُ رَاجٍ‏ عَظُمَ یَا سَیِّدِی أَمَلِی وَ سَاءَ عَمَلِی
هَارِبٌ مِنْکَ إِلَیْکَ مُتَنَجِّزٌ مَا وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ أَحْسَنَ بِکَ ظَنّاً
إعُوذُ بِاللهِ مِنَ الشِّیطانِ الرَّجِیم . بِسْمِ اللهِ الرَّحمنِ الرَّحِیم. اَلدُّعاء تُرْثُ المُؤمِنْ . اَلْدُّعاء سِلاحُ المُؤمِنْ . اَلدُّعاء مُخُّ العِبادَه.
یکی از شرائط استجابت دعا که وجود مبارک امام سجاد سلام الله علیه در دعای ابوحمزه ثمالی به ما آموخت این است که انسان نعمت‌های الهی را تبیین کند. این در عین حال دعاست، درس دعا هم هست. دعاشناسی را با دعا به ما آموخت. معرفت حقّ را با دعا به آموخت. مسئله معاد را با دعا به ما‌ آموخت. یک وقت انسان فقط دعا می‌کند. می‌گوید: خدایا! فلان بیماری‌ام را برطرف بکن! یک وقتی دعای مُعلّل دارد. این دعای مُعلّل، تَعلیل دعاست. درس دعاست.
وجود مبارک امام سجاد عرض می‌کند: سوابق درخشانی که نسبت به من و دیگران داشتی و فضائل بی‌کران تا بی‌کرانی که داری، من را وادار می‌کند که از تو بخواهیم .

***الهی اَبَّیْتَنِی فِی نِعَمِکَ وَ إحسانِکَ صَغِیراً وَ نَوَّهْتَ بِاسْمِی کَبِیراً***

خدایا! تاکنون که در کنار سفره نعمت و احسان تو به سر بردیم. از کودکی تاکنون، از نظر مسائل مادّی و دنیائی ما را تأمین کردی. وقتی سالمند و بزرگ شدیم، ما را شهره روستایمان یا شهرمان یا استانمان، یا کشورمان، یا در یک منظقه وسیع‌تری، در یک قارّه‌ای، مانند آن کردی. ما را مشهور کردی، خوش‌نام کردی، نام آور کردی. نام بردار کردی، و مانند آن. وعده‌های آخرت هم که از شما رسیده است.
یکی از شرائط استجابت دعا که وجود مبارک امام سجاد سلام الله علیه در دعای ابوحمزه ثمالی به ما آموخت این است که انسان نعمت‌های الهی را تبیین کند. این در عین حال دعاست، درس دعا هم هست. دعاشناسی را با دعا به ما آموخت.
پس بنابراین ما حدوثاً و بقآءً در کنار سفره تو نشستیم. ما عادت کردیم به این که ناز پروردة تَنعُّم تو باشیم. و عادت کردیم که با دست خالی بیائیم، با روی سیاه بیائیم، با روی سپید، دست پُر برگردیم. عادت کردیم، تو ما را عادت دادی!
پروردگارا! من هم با معرفت آمدم، هم با محبّت آمدم. معرفت من رهنمای من است ، محبّت من شفیع من. قبلاً عرض کردم: به غیر شفیع . الآن عرض می‌کنم: با شفیع آمدم . تو را دوست دارم. برای این که خوب که بررسی کردم، دیدم که هیچ کس نبود که ما را از خردسالی به اینجا برساند. وقتی هم بزرگسال شدیم ما را مشهور کند، نام آور کند، محترم کند پیش مردم. حیثیت ما را حفظ بکند. الآن هم با معرفت آمدم که راهنمای من است. هم با محبّت آمدم که شفیع من است. همانطوری که در مسئله توبه گفته شد: لاشَفِیعَ اًنْجَحُ مِنَ التُّوبِه، اینجا هم می‌توان گفت:
لا شَفِیعَ اَنْجَحُ مِنَ المَحَبَّه . چیزی، شفیعی بهتر از محبّت نیست. البتّه محبّت‌های بیرونی منطقه‌اش محفوظ است. اینها محبّت‌های درونی است.
و عرض می‌کند:

***وَ أَنَا وَاثِقٌ مِنْ دَلِیلِی بِدَلاَلَتِکَ وَ سَاکِنٌ مِنْ شَفِیعِی إِلَى شَفَاعَتِکَ‏***

من هم به این راهنما امیدوارم، هم به این شفیع . و غیر از این چیز نیاوردم . عمل صالحی، ترک گناهی، فعل ثوابی، اینها را نیاورده‌ام ! فقط تو را می‌شناسم و دوست دارم ، همین.
با زبانی تو را می‌خوانم که تبهکار است. با قلبی با تو مناجات می‌کنم که تیره است. قلب و قالب تیره است. ولی تو هم تیره را می‌پذیری، هم تبهکار را . چنین که تاکنون پذیرفتی. مگر ما تاکنون زبان بی‌گناه داشتیم؟ قلب سالم داشتیم؟ من از تو می‌ترسم، ولی به تو امیدوارم. در ترس و امید موحّدم. اگر گناهانم را می‌بینم ، فَزَع می‌کنم ، نه یأس دارم. و اگر کَرم تو را می‌بینم، طمع دارم.
اگر ببخشی، بهترین بخشندگانی. چون بدون منّت می‌بخشی. و اگر عذاب کنی، عادلانه عذاب کردی. پروردگارا ! من با همه سوابق تباه و تیره و تاریک‌ام ، دلیلی دارد که تو را می‌خوانم . بی‌حجّت نیست . اگر کسی بگوید: تو با زبان گناهکار ، با قلب تیره به چه جهت خدا را می‌خوانی؟ عرض می‌کنم: روی کَرم او . کریم کسی است که از گناهان ببخشد . من دلیلی دارم و با این دلیل خودم را قانع کردم که از تو مسئلت کنم .

***حُجَّتِی یَا اللَّهُ فِی جُرْأَتِی عَلَى مَسْأَلَتِکَ مَعَ إِتْیَانِی مَا تَکْرَهُ جُودُکَ وَ کَرَمُکَ‏ وَ عُدَّتِی فِی شِدَّتِی مَعَ قِلَّةِ حَیَائِی رَأْفَتُکَ وَ رَحْمَتُکَ‏***

من بَد حیا بودم. از تو خجالت نکشیدم. تو در سوره مبارکه علق، در طلیعه بعثت فرمودی: ألَمْ یَعْلَمْ بِأنَّ اللهَ یَری.(1) انسان خجالت نمی‌کشد در مشهد و محضر خدا گناه می‌کند؟ من اعتراف می‌کنم بَد حیا بودم، کم حیا بودم. می‌دانستم تو مرا می‌بینی و در محضر و مشهد تو هستم. مع ذلک گناه کردم. اما برای این که می‌دانم تو می‌بخشی، از تو مسئلت می‌کنم. من بین این دو امر قرار گرفتم: هم عُدّه منی در شدّت، هم رأفت و کرمت مایه امید من است. لذا من با این دو دلیل به سمت تو آمدم.
درود بر پیامبر و اولاد پیامبر بفرست و آن رَجاء و امید مرا آیس و ناامید نکن و محقّق بکن . ندای مرا بشنو ای کسی که بهترین مَدعُوی.
با زبانی تو را می‌خوانم که تبهکار است. با قلبی با تو مناجات می‌کنم که تیره است. قلب و قالب تیره است. ولی تو هم تیره را می‌پذیری، هم تبهکار را . چنین که تاکنون پذیرفتی . مگر ما تاکنون زبان بی‌گناه داشتیم؟ قلب سالم داشتیم؟ من از تو می‌ترسم، ولی به تو امیدوارم. در ترس و امید موحّدم.

***یَا خَیْرَ مَنْ دَعَاهُ دَاعٍ وَ أَفْضَلَ مَنْ رَجَاهُ رَاجٍ‏ عَظُمَ یَا سَیِّدِی أَمَلِی وَ سَاءَ عَمَلِی***

عرض کرد: خدایا! عمل و آرزوی من زیاد است. عمل و کار من بسیار بَد است. کار من بَد است. اعمال من بَد است، آمال من بزرگ. تو به مقدار آمال و آرزوی من به من ببخش. به مقدار اعمال من مرا مؤاخذه نکن . زیرا کَرم و بزرگواری تو اَجلّ از آن است که تبهکاران و مُذنبین را جزاء و کیفر بدهد. و حِلم و بخشایش تو بزرگتر از آن است که مقصّرین را مُکافات کند. و کُفّ آنها کار کند. و من، یا سِیِّدِی من به فضل تو پناه برده‌ام .

“هارِبٌ مِنْکِ إلِیْک… این هارِبٌّ مِنْکِ إلِیْک، إنْتَ الرّاه أعْلَمُ … أنَّ الرّاحِلَ إلِیْک قَرِیبُ المَسافَه، بِکَ عَرَفْتُکَ.”
این جمله‌ها هم از بحث‌های محوری و کلیدی این جمله است که أنَا هارِبٌ مِنْکِ إلِیْکِ از تو به سوی تو، این توحید ناب است. این هم در این جمله‌های دعا کم نیست که دو بار هارِبٌ مِنْکِ إلِیْک آمده است. نه هارِبٌ مِنْ اَصحابِکَ إلی عَفْوِکَ. از تو به سوی تو آمدم . یعنی از جائی نبودم که به سوی تو بیایم . اگر می‌ترسم، از انتقام تو می‌ترسم. اگر امیدوارم، به لطف تو امیدوارم .

*** هَارِبٌ مِنْکَ إِلَیْکَ مُتَنَجِّزٌ مَا وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ أَحْسَنَ بِکَ ظَنّاً***

تو به ما وعده دادی که نسبت به دیگر تبهکاران تنها صابر باشی، حلیم باشی، عَفُّو باشی . بلکه صَفح کنی . صَفح جَمیل . نه تنها عفو کنی، بلکه صَفح جَمیل کنی. یعنی صفحه خاطرات را وَرق بزنی. آن صفحه‌ای که اصلاً گناه در آن نوشته نشده، آن صفحه را به ما نشان بدهی. و اصلاً صرف نظر کنی که صَفح بالاتر از عفو است. بنابراین این هم در عین حال که دعاست، اَدب دعا، درس دعا، راه دعا و تقویّت روحیه نیایش و دعا را وجود مبارک امام سجاد به ما آموخت. غرض آن است که با دعاء، درس دعا و علّت دعا تشریح می‌کند. امیدواریم ادعیه همه مستجاب باشد.

وَالسَّلامُ عَلِیْکُمْ وَ رَحْمَهُ الله وَ بَرَکاتُه

—————
پی نوشت ها :
1- سوره علق / آیة 14

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا