پرسش و پاسخ

حسادت عایشه نسبت به ابراهیم فرزند پیامبر

حسادت نسبت به ابراهیم فرزند رسول خدا:

از آن جائی که عائشه هیچگاه از رسول خدا صلی الله علیه وآله صاحب فرزند نشد ، دیدن فرزند ماریه برای او ناراحت کننده بود؛ به همین دلیل وقتی رسول خدا از عائشه در باره شباهت او نسبت به خودش سؤال می‌کند، عائشه منکر هر نوع شباهتی بین رسول خدا و فرزندش می‌شود.
محمد بن سعد در الطبقات الکبری و ابن جوزی در المنتظم می‌نویسند:
عن الزهری عن عروة عن عائشة قالت لما ولد إبراهیم جاء به رسول الله صلى الله علیه وسلم إلی فقال أنظری إلى شبهه بی فقلت ما أرى شبها فقال رسول الله صلى الله علیه وسلم ألا ترین إلى بیاضة ولحمه فقلت إنه من قصر علیه اللقاح أبیض وسمن.
عروه از عائشه نقل کرده است که گفت: هنگامی که ابراهیم به دنیا آمد، رسول خدا (ص) به همراه او پیش من آمد و گفت: به شباهت او به من نگاه کن، من گفتم: من شباهتی در او نمی‌بینم. رسول خدا (ص) فرمود: مگر سفیدی و گوشت او را می‌بینی؟ گفتم: هر کس که (گوشت و شیر) حیوانات شیرده را بخورد ، سفید شده و چاق می‌شود !
الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفای230هـ)، الطبقات الکبرى، ج 1 ص 137، ناشر: دار صادر – بیروت؛
ابن الجوزی الحنبلی، جمال الدین ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای 597 هـ)، المنتظم فی تاریخ الملوک والأمم، ج 3 ص 346، ناشر: دار صادر – بیروت، الطبعة: الأولى، 1358.
و بلاذری در انساب الأشراف می‌نویسد:
وکان لرسول الله صلى الله علیه وسلم لقائح، وقطعة غنم، فکانت ماریة تشرب من ألبانها وتسقی ولدها. قالوا: وأُتی رسول الله صلى الله علیه وسلم یوماً بإبراهیم، وهو عند عائشة، فقال: انظری إلى شبهه. فقالت: ما أرى شبهاً. فقال: ألا ترین إلى بیاضه ولحمه؟ فقالت: من قصرت علیه اللقاحُ، وسقی ألبانَ الضأن، سمن وأبیضّ.
رسول خدا (ص) شترها و گوسفند‌های شیرده داشت، ماریه خودش از شیر آن‌ها می‌خورد و فرزندش را نیز از شیر آن‌ها سیراب می‌کرد، روزی رسول خدا به همراه ابراهیم پیش عائشه آمد و فرمود: به شباهت او به من بنگر، عائشه گفت: من شباهتی در او نمی‌بینم، رسول خدا (ص) فرمود: مگر سفیدی و گوشت او را نمی‌بینی؟ عائشه گفت: هرکس که همه سهم گوشت و شیر حیوانات شیرده به او برسد ، چاق شده و سفید می‌شود !
البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای279هـ)، أنساب الأشراف، ج 1 ص 198، طبق برنامه الجامع الکبیر.
حسادت نسبت به ام سلمه:
ام سلمه، یکی دیگر از همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله است که از زیبائی خاصی برخوردار بوده است؛ به همین سبب عائشه نسبت به او حسادت زیادی می‌کرده است.
محمد بن سعد در طبقات الکبری، بلاذری در انساب الأشراف، ابن جوزی در المنتظم، ذهبی در سیر أعلام النبلاء و تاریخ الإسلام و ابن حجر عسقلانی در الإصابه می‌نویسند:
أخبرنا محمد بن عمر حدثنا عبد الرحمن بن أبی الزناد عن هشام بن عروة عن أبیه عن عائشة قالت لما تزوج رسول الله صلى الله علیه وسلم أم سلمة حزنت حزنا شدیدا لما ذکروا لنا من جمالها قالت فتلطفت لها حتى رأیتها فرأیتها والله أضعاف ما وصفت لی فی الحسن والجمال قالت فذکرت ذلک لحفصة ـ وکانتا یدا واحدةـ فقالت لا والله ـ إن هذه إلا الغیرةـ ما هی کما یقولون فتلطفت لها حفصة حتى رأتها فقالت قد رأیتها ولا والله ما هی کما تقولین ولا قریب وإنها لجمیلة قالت فرأیتها بعد فکانت لعمری کما قالت حفصة ولکنی کنت غیرى.
عروه از عائشه نقل کرده است که وقتی رسول خدا با ام سلمه ازدواج کرد، من بسیار غمگین و ناراحت شدم، در آن هنگام از زیبائی او برای من می‌گفتند. با زیرکی سعی کردم که او را ببینم، پس او را دیدم، سوگند به خداوند که او چندین برابر آن چه از زیبائی‌اش برای من توصیف کرده بودند، زیبا بود؛ من این مطلب را با حفصه در میان گذاشتم ـ آن دو همدست بودندـ حفصه گفت: سوگند به خدا ـ این کلمات چیزی جز حسادت نیست‌ـ او آن طور که توصیف می‌کنند نیست. حفصه نیز نقشه ریخت تا او را ببیند، حفصه بعد از دیدن ام سلمه گفت: نه قسم به خدا آن طور که او را توصیف می‌کنند نیست و حتی نزدیک به آن چه توصیف می‌کنند نیز نمی‌باشد، او زیبا است. عائشه می‌گوید: پس از آن من او را دیدم، قسم به جانم که او همان طور که بود که حفصه گفته بود؛ ولی من حسود بودم .
الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفای230هـ)، الطبقات الکبرى، ج 8 ص 94، ناشر: دار صادر – بیروت؛
البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای279هـ)، أنساب الأشراف، ج 1 ص 190، طبق برنامه الجامع الکبیر؛
ابن الجوزی الحنبلی، جمال الدین ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای 597 هـ)، المنتظم فی تاریخ الملوک والأمم، ج 3 ص 208، ناشر: دار صادر – بیروت، الطبعة: الأولى، 1358؛
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 2 ص 209، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة – بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ؛
الذهبی الشافعی، شمس الدین ابوعبد الله محمد بن أحمد بن عثمان (متوفای 748 هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 5 ص 284، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الکتاب العربی – لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ – 1987م؛
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852هـ)، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 8 ص 151، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل – بیروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ – 1992م؛
العاصمی المکی، عبد الملک بن حسین بن عبد الملک الشافعی (متوفای1111هـ)، سمط النجوم العوالی فی أنباء الأوائل والتوالی، ج 1 ص 456، تحقیق: عادل أحمد عبد الموجود- علی محمد معوض، ناشر: دار الکتب العلمیة.
و در روایت دیگر نقل شده است که عائشه خطاب به رسول خدا می‌فرماید که آیا از ام سلمه سیر نمی‌شوی؟
محمد بن سعد در طبقات الکبری، ابن طیفور در بلاغات النساء، و أبوسعد آبی در نثر الدرر می‌نویسند:
أخبرنا محمد بن عمر حدثتنی فاطمة بنت مسلم عن فاطمة الخزاعیة قالت سمعت عائشة تقول یوما: دخل علی یوما رسول الله صلى الله علیه وسلم فقلت أین کنت منذ الیوم قال یا حمیراء کنت عند أم سلمة فقلت أما تشبع من أم سلمة.
فاطمه خزاعیه گفته: از عائشه شنیدم که می‌گفت: روزی رسول خدا بر من وارد شد، من سؤال کردم: تا الآن کجا بودی؟ فرمود: ای حمیرا نزد ام سلمه بودم، من گفتم: ایا از ام سلمه سیر نمی‌شوی؟
الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفای230هـ)، الطبقات الکبرى، ج 8 ص 80، ناشر: دار صادر – بیروت؛
أبی الفضل بن أبی طاهر المعروف بابن طیفور (متوفاى380 هـ ) بلاغات النساء، ج 1 ص 73، ناشر: منشورات مکتبة بصیرتی ـ قم؛
الآبی، ابوسعد منصور بن الحسین (متوفای421هـ)، نثر الدر فی المحاضرات، ج 4 ص 32، تحقیق: خالد عبد الغنی محفوط، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت /لبنان، الطبعة: الأولى، 1424هـ – 2004م
حسادت نسبت به صفیة:
صفیه، یکی دیگر از همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله بود که چهره زیبائی داشت و همین سبب شد که عائشه به او حسادت بورزد و حتی او را «یهودیه» بنامد.
محمد بن سعد در طبقات، بلاذری در انساب الأشراف و أبومنصور بن عساکر در الأربعین می‌نویسند:
أخبرنا محمد بن عمر حدثنی أسامة بن زید بن أسلم عن أبیه عن عطاء بن یسار قال لما قدم رسول الله صلى الله علیه وسلم من خیبر ومعه صفیة أنزلها فی بیت من بیوت حارثة بن النعمان فسمع بها نساء الأنصار وبجمالها فجئن ینظرن إلیها وجاءت عائشة متنقبة حتى دخلت علیها فعرفها فلما خرجت خرج رسول الله على أثرها فقال کیف رأیتها یا عائشة قال رأیت یهودیة قال لا تقولی هذا یا عائشة فإنها قد أسلمت فحسن إسلامها.
رسول خدا (ص) از جنگ خیبر در حالی که صفیه را به همراه داشت، برگشت و او را در خانه‌ای خانه‌های حارثة بن نعمان سکونت دارد، زنان انصار وقتی این قضیه را شنیدند و از زیبائی او با خبر شدند، همه برای دیدن او رفتند، عائشه در حالی که نقاب زده بود، بر صفیه وارد شد و او را شناخت، هنگامی که از خانه خارج می‌شد، رسول خدا به دنبال او خارج شد و از عائشه سؤال کرد: او را چگونه دیدی؟ عائشه گفت: من یک زن یهودی دیدم !!! رسول خدا فرمود: این حرف را نزن، او اسلام آورده و اسلامش نیکو شده است.
الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفای230هـ)، الطبقات الکبرى، ج 8 ص 126،‌ ناشر: دار صادر – بیروت؛
البلاذری، أحمد بن یحیی بن جابر (متوفای279هـ)، أنساب الأشراف، ج 1 ص 196، طبق برنامه الجامع الکبیر؛
ابن عساکر ، أبو منصور عبد الرحمن بن محمد بن هبة الله (متوفای620هـ) ، الأربعین فی مناقب أمهات المؤمنین رحمة الله علیهن أجمعین ، ج 1 ص 100، تحقیق : محمد مطیع الحافظ ,‏غزوة بدیر ، ناشر : دار الفکر – دمشق ، الطبعة : الأولى ، 1406هـ.
البته استفاده از کلمه «یهودیه» فقط به این جا ختم نشد؛ بلکه عائشه همواره از این کلمه برای صفیه استفاده می‌کرد که در مواردی سبب خشم شدید رسول خدا صلی الله علیه وآله می‌شد ؛ از جمله در قضیه سفر حجة الوداع که پیش از این به صورت مفصل بررسی شد.
حسادت نسبت به جویریه:
حلبی در سیره خود حسادت عائشه نسبت به ام المؤمنین جویریه را این گونه نقل می‌کند:
قال وعن عائشة رضی الله تعالى عنها قالت کانت جویریة امرأة حلوة لا یکاد یراها أحد إلا أخذت بنفسه فبینما النبی صلى الله علیه وسلم عدی ونحن على الماء أی الذی هو المریسع إذ دخلت جویریة تسأله فی کتابتها فوالله ما هو إلا أن رأیتها فکرهت دخولها على النبی صلى الله علیه وسلم وعرفت أنه سیرى منها مثل الذی رأیت فقالت یا رسول الله إنی امرأة مسلمة الحدیث آه وإنما کرهت ذلک لما جبلت علیه النساء من الغیرة .
ومن ثم جاء انه (ص) خطب امرأة فأرسل عائشة رضی الله تعالى عنها لتنظر إلیها فلما رجعت إلیه قالت ما رأیت طائلا فقال بلى رأیت خالا فی خدها فاقشعرت منه کل شعرة فی جسدک أی وفی لفظ آخر عن عائشة رضی الله تعالى عنها فما هو إلا أن وقفت جویریة بباب الخباء لتستعین رسول الله (ص) على کتابتها فنظرت إلیها فرایت على وجهها ملاحة وحسنا فأیقنت أن رسول الله (ص) إذا رآها أعجبته علما منها بموقع الجمال منه فما هو إلاأن کلمته (ص) فقال لها (ص) خیر من ذلک أنا أؤدی کتابتک وأتزوجک فقضى عنها کتابتها وتزوجها.
از عائشه نقل شده است که جویره زنی خوشچهره بود، هرکس او را می‌دید، به او متمایل می‌شد !
وقتی که رسول خدا (ص) در سفر بوده و در نزدیکی برکه مریسیع بودیم ، جویریه به نزد رسول خدا (ص) آمده و از آن حضرت خواست که با قرارداد مکاتبه ببندند . قسم به خداوند به مجرد دیدن او ، از آمدنش ناراحت شدم ، و دانستم که رسول خدا (ص) نیز همان (زیبایی) که من دیدم خواهد دید ! ؛ و سپس گفت ای رسول خدا ، من زنی تازه مسلمان هستم …
عائشه از آمدن او به خاطر حسادت زنانه‌ای که در دل او جای داشت ، ناراحت شد !
و به همین سبب بود که نقل شده است رسول خدا می‌خواست از زنی خواستگاری کند، عائشه را فرستاد تا او را ببیند، وقتی پیش رسول خدا برگشت، گفت: من چیز ارزشمندی ندیدم، رسول خدا فرمود: بلکه خالی در گونه او دیدی که تمام موهای بدنت به لرزه افتاد . و در روایت دیگر از عائشه نقل شده است که جویریه در پشت پرده ایستاد تا رسول خدا او را در قرارداد «مکاتبه» یاری کنند ! وقتی به او نگاه کردم در صورتش زیبایی و ملاحت دیدم ، یقین کردم که وقتی رسول خدا او را ببیند، خوشش می‌آید ! وقتی رسول خدا (ص)‌او را دیدند ، بیشتر از آنچه فکر می‌کردم به او گفتند ! فرمودند : من سهم قرارداد «کتابت» تو را می‌پردازم و با تو ازدواج نیز می‌کنم ! و سهم «کتابت» او را پرداخت و با او ازدواج کرد !
الحلبی، علی بن برهان الدین (متوفای1044هـ)، السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، ج 2 ص 586ـ587، ناشر: دار المعرفة – بیروت – 1400.
حسادت نسبت به ملیکة بنت کعب:
ملیکة بن کعب، یکی از همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله بود که هم از نظر جمال بی‌نظیر بود و هم از نظر جوانی از دیگر همسران رسول خدا و به ویژه عائشه جوانتر بود . عائشه با ترفندی عجیب سبب شد که رسول خدا صلی الله علیه وآله او را طلاق دهد و این گونه از دست هووی زیباتر و جوانتر از خودش خلاص شد .
ابن کثیر دمشقی در این باره می‌نویسد:
حدثنى أبو معشر قال: تزوج رسول الله ملیکة بنت کعب، وکانت تذکر بجمال بارع، فدخلت علیها عائشة فقالت: ألا تستحین أن تنکحی قاتل أبیک؟ فاستعاذت منه فطلقها. فجاء قومها فقالوا یا رسول الله إنها صغیرة ولا رأى لها، وإنها خدعت فارتجعها، فأبى. فاستأذنوه أن یزوجوها بقریب لها من بنى عذرة فأذن لهم.
قال: وکان أبوها قد قتله خالد بن الولید یوم الفتح.
رسول خدا با ملیکة دختر کعب ازدواج کرد، او را با زیبائی خیره کننده‌اش می‌شناختند ! عائشه بر او وارد شد و گفت: حیا نمی‌کنی که با قاتل پدرت ازدواج می‌کنی؟ ملیکه از رسول خدا به خداوند پناه برد (أعوذ بالله منک گفت) رسول خدا نیز او را طلاق داد، فامیل‌های او آمدند و گفتند: ای رسول خدا ! او خردسال است، از او درگذر، او گول خورده به او رجوع کن. رسول خدا نپذیرفت، اقوام او اجازه گرفتند که او را به ازدواج یکی از نزدیکانش از قبیله نبی عذره درآوردند، رسول خدا نیز اجازه داد.
پدر ملیکه در جنگ فتح مکه توسط خالد بن ولید کشته شده بود.
ابن کثیر الدمشقی، إسماعیل بن عمر ابوالفداء القرشی (متوفای774هـ)، السیرة النبویة، ج 4 ص 592، طبق برنامه الجامع الکبیر؛
ابن کثیر الدمشقی، إسماعیل بن عمر ابوالفداء القرشی (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج 5 ص 299، ناشر: مکتبة المعارف – بیروت.
ماوردی شافعی در الحاوی الکبیر می‌نویسد:
والسابعة : ملیکة بنت کعب اللیثیة کانت مذکورة بالجمال فدخلت علیها عائشة ، فقالت : ألا تستحین أن تتزوجین قاتل أبیک یوم الفتح فاستعیذی منه فإنه یعیذک ، فدخل علیها رسول الله فقالت : أعوذ بالله منک ، فأعرض عنها ، وقال : قد أعاذک الله منی وطلقها .
ملیکه دختر کعب لیثی، به زیبائی مشهور بود، عائشه بر او وارد شد و گفت: آیا حیا نمی‌کنی که با کسی ازدواج می‌کنی که پدرت را در روز فتح کشته است؟ از او به خدا پناه ببر ، تا او تو را پناه دهد ! ملیکه بر رسول خدا وارد شد و گفت: از تو به خدا پناه می‌برم، رسول خدا از او روی گرداند و گفت: تو از من به خدا پناه بردی، سپس او را طلاق داد.
الماوردی البصری الشافعی، علی بن محمد بن حبیب (متوفای450هـ)، الحاوی الکبیر فی فقه مذهب الإمام الشافعی وهو شرح مختصر المزنی، ج 9 ص 28، تحقیق الشیخ علی محمد معوض – الشیخ عادل أحمد عبد الموجود، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت – لبنان، الطبعة: الأولى، 1419 هـ -1999م.
حسادت عائشه نسبت به اسماء بنت نعمان:
اسماء بنت نعمان ، یکی دیگر از همسران رسول خدا صلی الله علیه وآله بود که عائشه با کمک همکار همیشگی‌اش حفصه دختر عمر، از سر راه برداشت و با همان ترفندی که ملیکة بنت کعب را از میدان بدر کرده بودند، او را نیز پیش خانواده‌اش فرستادند .
عن حمزة بن أبی أسید الساعدی عن أبیه وکان بدریا قال: تَزَوَّجَ رسول اللَّهِ صلى اللَّهُ علیه وسلم أَسْمَاءَ بِنْتَ النُّعْمَانِ الْجَوْنِیَّةَ فَأَرْسَلَنِی فَجِئْت بها فقالت حَفْصَةُ لِعَائِشَةَ أَو عَائِشَة لِحَفْصَة اخْضِبِیهَا أَنْتِ وأنا أَمْشُطُهَا فَفَعَلَتَا ثُمَّ قالت لها إحْدَاهُمَا أن النَبِی صلى الله علیه وسلم یُعْجِبُهُ من الْمَرْأَةِ إذَا دَخَلَتْ علیه أَنْ تَقُولَ أَعُوذُ بِاَللَّهِ مِنْک فلما دَخَلَتْ علیه وَأَغْلَقَ الْبَابَ وَأَرْخَى السِّتْرَ مَدَّ یَدَهُ إلَیْهَا فقالت أَعُوذُ بِاَللَّهِ مِنْک فقال بِکُمِّهِ على وَجْهِهِ فَاسْتَتَرَ بِهِ وقال عُذْت مَعَاذاً ثَلَاثَ مَرَّات. قال أبو أسید: ثُمَّ خَرَجَ عَلَیَّ فقال یا أَبَا أُسَیْدٍ الحقها بِأَهْلِهَا ومتعها بِرَازِقِیَّیْنِ (یعنی کرباستین) فَکَانَتْ تَقُولُ دَعُونِی الشَّقِیَّةَ.
از حمزه بن أبی اسید ساعدی از پدرش که او در جنگ بدر حضور داشته نقل شده است که رسول خدا (ص) با اسماء دختر نعیمان ازدواج کرد، مرا به دنبال او فرستاد و من او را پیش رسول خدا آوردم . حفصه به عائشه یا عائشه به حفصه گفت: تو او را حنا بمال و من موی او را شانه می‌کنم. هر دو این کار را کردند، یکی از آن‌ها به اسماء گفت: رسول خدا از زنی خوشش می‌آید که وقتی بر او وارد می‌شود بگوید: «أعوذ بالله منک؛ من از تو به خدا پناه می‌برم». وقتی اسماء بر رسول خدا وارد شد و در را بستند و پرده‌ها را انداختند، رسول خدا دستش را به سوی او دراز کرد، اسماء سه بار گفت: «أعوذ بالله منک؛ از تو به خدا پناه می‌برم» . رسول خدا بدون این که سخنی بگوید، صورت او را پوشاند و فرمود: تو سه بار از من به خدا پناه بردی. أبو اسید می‌گوید: رسول خدا پیش من آمد و گفت: این أبوأسید، او را پیش خانواده‌اش برگردان و دو دست لباس به او بده، سپس می‌فرمود: این زن شقی را از من دور کن.
الزهری، محمد بن سعد بن منیع ابوعبدالله البصری (متوفای230هـ)، الطبقات الکبرى، ج 8 ص 146، ناشر: دار صادر – بیروت؛
الطبری، أبو جعفر محمد بن جریر بن یزید بن کثیر بن غالب (متوفای310)، المنتخب من ذیل المذیل ، ج 1 ص 106، طبق برنامه الجامع الکبیر؛
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852 هـ)، فتح الباری شرح صحیح البخاری، ج 9 ص 359، تحقیق: محب الدین الخطیب، ناشر: دار المعرفة – بیروت؛
العینی الغیتابی الحنفی، بدر الدین ابومحمد محمود بن أحمد (متوفای 855هـ)، عمدة القاری شرح صحیح البخاری، ج 20 ص 231، ناشر: دار إحیاء التراث العربی – بیروت؛
البغدادی، ابوجعفر محمد بن حبیب بن أمیة (متوفای245هـ)، المحبر، ج 1 ص 95، طبق برنامه الجامع الکبیر؛
الحاکم النیسابوری، محمد بن عبدالله ابوعبدالله (متوفای 405 هـ)، المستدرک علی الصحیحین،ج 4 ص 39، تحقیق: مصطفی عبد القادر عطا، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت الطبعة: الأولى، 1411هـ – 1990م؛
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852هـ)، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 7 ص 496، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل – بیروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ – 1992م؛
السیوطی وآخرون ، شرح سنن ابن ماجه، ج 1 ص 148، طبق برنامه الجامع الکبیر؛
الصنعانی الأمیر، محمد بن إسماعیل (متوفای 852هـ)، سبل السلام شرح بلوغ المرام من أدلة الأحکام، ج 3 ص 153، تحقیق: محمد عبد العزیز الخولی، ناشر:دار إحیاء التراث العربی – بیروت، الطبعة: الرابعة، 1379هـ.
نویری در نهایة الأرب می‌نویسد که او از زیباترین زنان زمان خودش بوده است:
أسماء بنت النعمان … تزوج بها رسول الله صلى الله علیه وسلم فی سنة تسع من الهجرة ، زوجه إیاها أبوها حین قدم ، على اثنتی عشرة أوقیة ونش ، وبعث معه أبا أسید ؛ فحملها من نجد حتى نزل بها فی أطم بنی ساعدة ، فقالت عائشة : قد وضع یده فی الغرائب یوشک أن یصرفن وجهه عنا ، وکانت من أجمل النساء ، فقالت حفصة لعائشة ، أو عائشة لحفصة : اخضبیها أنت وأنا أمشطها ، ففعلتا ، ثم قالت لها إحداهما : إنه یعجبه من المرأة إذا دخلت علیه أن تقول : أعوذ بالله منک ؛ فلما دخلت علیه وأغلق الباب ، وأرخى الستر ، مدّ یده إلیها ، فقالت : أعوذ بالله منک ، فقال : «لقد عذت بمعاذ الحقی بأهلک» وأمر أبا أسید أن یردها إلى أهلها ؛ وقال : «متعها برازقیتین» یعنی کرباسین ، فکانت تقول : ادعونی الشقیة ، وإنما خدعت ؛ لما رؤی من جمالها وهیئتها ، وذکر لرسول الله صلى الله علیه وسلم من حملها على ماقالت ، فقال : «إنهن صواحب یوسف وکیدهن عظیم».
رسول خدا (ص) در سال هفتم هجرت با اسماء دختر نعمان ازدواج کرد، پدرش او را به ازدواج رسول خدا درآورد و دوازده ونیم پیمانه (طلا یا نقره) قرار داد و أبا امیه را به همراه او فرستاد، أبا اسید او را از نجد آورد و در قلعه بنی‌ساعده سکونت داد . عائشه گفت :‌رسول خدا (ص)‌دست به کارهای عجیبی زده است ! نزدیک است که این زن صورت رسول خدا (ص) را از ما برگرداند (جای ما را در قلب رسول خدا بگیرد). پس حفصه به عائشه یا عائشه به حفصه گفت: تو او را حنا بمال و من موهای او را شانه می‌کنم، هر دو کارشان را انجام دادند، یکی از آن‌ها به اسماء گفت: رسول خدا از زنی خوشش می‌آید که وقتی بر او وارد می‌شود بگوید: «أعوذ بالله منک؛ من از شما به خدا پناه می‌برم». وقتی درها بسته و پرده‌ها انداخته شد، رسول خدا دستش را به سوی او دراز کرد، اسماء گفت: از تو به خدا پناه می‌برم، رسول خدا فرمود: تو از من به خدا پناه بردی، به خانواده‌ات ملحق شود . سپس به أسید دستور داد که او را به خانواده‌اش برگرداند و گفت: دو دست لباس به او بده و می‌فرمود: این زن شقی را از من دور کن . آن زن (کسی که این سخن را به اسماء یاد داده بود) وقتی زیبائی و چهره اسماء را دید این نیرنگ را به کار برد. وقتی رسول خدا از ‌این مسأله خبر دار شد فرمود: آن‌ها (همانند) زنانی هستند که به یوسف تهمت زدند، و مکر و حیله آن‌ها عظیم است
النویری، شهاب الدین أحمد بن عبد الوهاب (متوفای733هـ)، نهایة الأرب فی فنون الأدب،ج 18 ص 127، تحقیق مفید قمحیة وجماعة، ناشر: دار الکتب العلمیة – بیروت، الطبعة: الأولى، 1424هـ – 2004م.
و ابن حجر عسقلانی نیز می‌گوید که او از زیباترین زنان زمان خودش بوده و زنان رسول خدا صلی الله علیه وآله وقتی او را دیدند به او حسادت کردند و … .
عن بن عباس تزوج رسول الله صلى الله علیه وسلم أسماء بنت النعمان وکانت من أجمل أهل زمانها وأشبهن فقالت عائشة قد وضع یده فی العراب یوشک أن یصرفن وجهه عنا وکان خطبها حین وفد أبوها علیه فی وفد کندة فلما رآها نساؤه حسدنها فقلن لها إن أردت أن تخظی عنده القصة.
از ابن عباس نقل شده است که رسول خدا با اسماء دختر نعمان که از زیباترین زنان زمان خود بود، ازدواج کرد، عائشه گفت: رسول خدا (ص)‌دست خود را در خاندانی اصیل گذاشته است که نزدیک است ، روی او را از ما برگردانند ! – و وقتی پدرش به نزد رسول خدا (ص) آمده بود ، ان حضرت او را از پدرش خواستگاری کرده بودند – وقتی که زنان او را دیدند ، به او حسادت ورزیدند و به او گفتند اگر دوست داری در نزد رسول خدا (ص) جایگاهی داشته باشی …
العسقلانی الشافعی، أحمد بن علی بن حجر ابوالفضل (متوفای852هـ)، الإصابة فی تمییز الصحابة، ج 7 ص 497، تحقیق: علی محمد البجاوی، ناشر: دار الجیل – بیروت، الطبعة: الأولى، 1412هـ – 1992م.
و حلبی در سیره خود می‌نویسد که زنان پیامبر ترسیدند که او با زیبائی خیره‌کننده‌اش نزد رسول خدا از آن‌ها عزیزتر شود، به همین دلیل به او گفتند که این سخن را بگو و … .
وفی کلام بعضهم أن نساء النبی صلى الله علیه وسلم خفن أن تغلبن علیه لجمالها فقلن لها إنه صلى الله علیه وسلم یعجبه إذا دنا منک أن تقولی له أعوذ بالله منک فلما دنا منها قالت أعوذ بالله منک وفی روایة قلن لها إن أردت أن تحظی عنده فتعوذی بالله منه فلما دخل علیها قالت له أعوذ بالله منک فصرف صلى الله علیه وسلم وجهه عنها وقال ما تقدم وطلقها وأمر أسامة رضی الله تعالى عنه فمتعها بثلاثة أثواب.
برخی گفته‌اند که زنان رسول خدا ترسیدند که او با زیبائی‌اش بر آن‌ها غلبه کند، به او گفتند: رسولخدا از زنی خوشش می‌آید که وقتی به او نزدیک شد بگوید: از دست تو به خدا پناه می‌برم، وقتی پیش رسول خدا رفت ، گفت: از تو به خدا پناه می‌برم. و در روایت دیگر آمده است که گفتند: اگر می‌خواهی از ماندن پیش رسول خدا بهره‌ای ببری، از او به خدا پناه ببر . وقتی رسول خدا بر او وارد شد، او گفت: از تو به خدا پناه می‌برم، رسول خدا صورتش را از او برگرداند و آن چه که گذشت فرمود و او را طلاق داد و به اسامه دستور داد که او به سه دست لباس بدهد .
الحلبی، علی بن برهان الدین (متوفای1044هـ)، السیرة الحلبیة فی سیرة الأمین المأمون، ج 3 ص 418، ناشر: دار المعرفة – بیروت – 1400.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا