مقالات

کودکی که درباره یوسف و زلیخا شهادت داد و جبرئیل را حیرت‌زده کرد

داستان حضرت یوسف(ع) دارای عبرت های زیادی است که می‌توان آنها را در زندگی به کار برد. آنچه در ادامه می‌خوانید سخنان استاد حسین انصاریان درباره چهره ملکوتی این پیامبر عظیم الشان می‌باشد.

وقتى که حضرت یوسف علیه السلام عزیز مصر شد، روزى در کنار پنجره نشسته بود و بیرون را نگاه مى‌ کرد، مردى پابرهنه، با لباس کهنه و پاره از جاده عبور مى ‌کرد، جبرییل آمد، گفت: آیا او را مى ‌شناسى؟ گفت: نه، نمى‌ دانم کیست.

گفت: وقتى تو با زلیخا درگیر بودى، او مى ‌گفت: بیا و تو مى گفتى: نمى‌ آیم، او خیز برداشت که گریبان تو را بگیرد و تو فرار کردى، در حال فرار پیراهنت را از پشت گرفت و پیراهن تو پاره شد، بعد شوهر آن زلیخا درب سالن را باز کرد و آمد، اوضاع را دید، گفت: اى یوسف! چه خبر است؟ هنوز حرفش تمام نشده بود که زلیخا گفت: او را آوردى در کاخ تا نان و آبش را بدهى و تربیتش کنى، در این کاخ همه نوع وسایل براى او فراهم کنى، آخرش به همسر عزیز مصر خیانت کند. نخست وزیر مملکت بود و بالاخره قدرت داشت.

خدا در قرآن مى فرماید: «وَ شَهِدَ شاهِدٌ مِنْ أَهْلِها».

ناگهان شاهدى که روایات مى ‌گویند: بچه بود، به عزیز مصر گفت: فورى نگو که یوسف به همسر من چشم خیانت داشته است، پیراهن آنها را نگاه کن، اگر پیراهن یوسف از جلو پاره شده باشد، یعنى یوسف خیز برداشته تا به او حمله کند، اما اگر پیراهن یوسف از پشت سر پاره شده باشد، یعنى او نمى ‌خواسته خیانت کند و مى ‌خواسته فرار کند و زلیخا به دنبال او بوده است.

به پیراهن یوسف نگاه کرد، دید جلوى پیراهنش سالم است ولى از پشت سر پیراهنش پاره شده است. گفت: «یُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هذا». اى یوسف! از این زن رویگردان باش، او فتنه ‌گر و مفسد است.

جبرییل گفت: اى یوسف! این مرد با این لباس کهنه و پاى برهنه همان شاهدى است که تو را از اتهام نجات داد. حضرت به مأمور خود گفت: برو او را بیاور. او را آورد، گفت: براى او لباس و کفش بیاورید، به او پول و شغل متناسب با عقل و فهمش بدهید و حقوقى نیز براى او قرار بدهید.

جبرئیل تعجب کرد، حضرت یوسف(ع) گفت: چه شد؟ گفت: کرم خدا مرا متحیر کرد، آه از نهادم برآمد؛ چون کسى که براى تو شهادت به حق داده، ببین براى او چه کار کردى؟ آن وقت بندگانش که عمرى مى ‌گویند: «أشهد أن لا اله الا الله» به وحدانیت او شهادت مى‌دهند، در قیامت براى آنها مى ‌خواهد چه کند؟

این نمازى که در عمر خود مى ‌خواندیم و در آن این شهادت بوده، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» و «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» سجده و رکوع داشته، فکر مى‌ کنید در ترازوى قیامت که قران است، چقدر سنگین است؟ روزه ها، گریه ها، رعایت خانواده و محبت به مردم چقدر سنگین است؟

امام صادق(ع) مى ‌فرماید:

دو رکعت نماز شما را خدا قبول کند، دستور مى‌ فرماید که پرونده اش را باز نکنید، همین دو رکعت نماز او را نجات مى ‌دهد. حدیث در کتاب شریف «وسائل الشیعة» است. براى شما باید ترازو بگذارند، نه براى دیو سیرتان، اهل ستم و نفهم هایى که دین را به مسخره مى ‌گیرند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا