مقالات

مکتب شیخ الطائفه

در مکتب متکلمان چنان که دیدیم اساس فقه ظواهر قرآنی و احادیث مسلم و مشهور بود و به روایات مذهبی به خودی خود به صورت منبع فقه نظر نمی‏شد. شیخ الطائفه محمد بن حسن طوسی (م 460) کوشید با حفظ شکل تعقلی‏و تحلیلی فقه،اعتبار این گونه احادیث را منهای قرائن و شواهد خارجی بر صحت بازگرداند (1) .او در این کار توفیق یافت و اساس نوینی برای فقه شیعی گذارد که با شیوه‏های پیشین به کلی فرق داشت. مکتب شیخ الطائفه در واقع حاصل ترکیب عناصر قوام دهنده مکتب متکلمان و مکتب اهل الحدیث بود.او با تألیفات فقهی متعدد خود آفاق تازه‏ای را به روی فقه شیعی گشود.فقه تفریعی از راه یافتن صور و اشکال گوناگون یک مسأله با کتاب المبسوط او،و فقه تطبیقی از راه مقایسه میان مکتب‏های مختلف فقهی اسلامی با کتاب الخلاف وی در فقه شیعی راه یافت.شالوده این دو کتاب از متون سنی گرفته شده و بدین وسیله بخشی مهم از معارف حقوقی سنی به فقه شیعی انتقال یافته و موجب رشد و شکوفایی بیشتر آن گردیده است.در واقع فقه شیعی در مکتب شیخ الطائفه از میراث فرهنگی فقهی سنی که در قرون اولیه روی آن بسیار کار شده بود تغذیه کرد و بسط و توسعه یافت. این موضوع چهره فقه شیعی را به طور کلی دگرگون ساخت و عمدتا موجب پیشرفت و تحول و تکامل آن گردید هر چند مفاهیمی غیر شیعی را نیز داخل فقه شیعی نمود که با مبانی سنتی آن ناهمگون بود.شیخ در این دو اثر،همه جا نظر خود را بر پایه مبانی فقه شیعی به شالوده سنی کتاب افزوده که بیشتر شکل تحشیه به خود گرفته و گاهی نتوانسته است درست در متن فقه او هضم و جذب شود.این روش نوعی آشفتگی و نامنظمی و عدم انسجام در میراث فقهی شیخ الطائفه پدید آورده که بعدها به وسیله محقق حلی اصلاح گردیده است. شیخ در فقه سنتی شیعی کتاب النهایه را نوشت که تا چند قرن مهمترین متن فقهی شیعی به شمار می‏رفت.جز آن کتاب الجمل و العقود و برخی آثار و رسائل فقهی دیگر از وی بر جای مانده است.تدوین دو مجموعه حدیثی تهذیب الاحکام و استبصار و روش‏های او در جمع میان احادیث متعارض و در برداشت‏های فقهی بر روند تکاملی فقه شیعی تأثیر گذارده است. مکتب شیخ الطائفه به عنوان یک دوره دیر پای فقهی سه قرن تمام به خوبی پایید و بر جامعه حقوقی و محیط علمی شیعه حکمفرما بود.جز آن که درطول این سه قرن،سه مرحله مختلف بر آن گذشته است این چنین: 1.پیروان شیخـاز زمان حیات شیخ الطائفه تا یک قرن پس از مرگ او دوره شاگردان و پیروان اوست.در این یک قرن تمامی کسانی که بر مسند فقاهت نشستند و به تألیف و تدریس حقوق شیعی پرداختند جز نقل گفتار شیخ و شرح آن هیچ کار جدیدی نیاوردند.گویا شخصیت شیخ چنان بر مراکز علمی شیعی سایه افکنده بود که کسی را یارای ابداع و ابتکار یا پیشنهاد طرحی جدید و نظری نو نبود.از این رو فقهاء این دوره را مقلده می‏گویند که مقصود تقلید آنان از روش شیخ،و تبعیت و پیروی کامل ایشان از آراء و انظار اوست (2) .سدید الدین حمصی دانشمند مشهور شیعی در پایان قرن ششم می‏گوید پس از شیخ،شیعه هیچ فقیه مفتی و صاحب نظری نداشته و همه فقهای شیعی حاکی و بیان کننده نظرات شیخ می‏باشند (3) . مشهورترین فقهاء این دوره که نام و آثار آنان در مآخذ فقهی نقل می‏گردد عبارتند از: ابو علی حسن بن محمد بن حسن طوسی،فرزند شیخ (در گذشته پس از 515) نگارنده شرح نهایه و المرشد الی سبیل التعبدنظام الدین سلیمان بن حسن صهرشتی شاگرد شیخ و نگارنده اصباح الشیعه بمصباح الشریعه‏علاء الدین علی بن حسن حلبی نگارنده اشاره السبق الی معرفه الحق‏ابو علی فضل بن حسن امین الاسلام طبرسی (م 548) نگارنده المنتخب من مسائل الخلاف‏عماد الدین محمد بن علی بن حمزه طوسی (در گذشته پس از 566) نگارنده الوسیله الی نیل الفضیله‏قطب الدین سعید بن هبه الله راوندی (م 573) نگارنده فقه القرآن و چند شرح بر نهایه‏قطب الدین محمد بن حسین کیدری بیهقی (زنده در 576) نگارنده الاصباح‏رشید الدین محمد بن علی بن شهر آشوب سروی مازندرانی (م 588) نگارنده متشابه القرآن و مختلفه‏2.دوره نقدـیک قرن پس از درگذشت شیخ الطائفه و پیروی مطلق از فتاوای او،تنی چند از فقهاء در نیمه دوم قرن ششم به مخالفت با اساس کار او برخاستند و با انکار حجیت احادیث مذهبی به خودی خود (اخبار آحاد) طرح پیشین فقه مکتب متکلمان را احیاء کردند.شخصیت‏های اصلی این گرایش (4) که در واقع رجعتی به فقه مفید و مرتضی بود و رواج و رونقی نیافت عبارتند از: 1ـسدید الدین محمود بن علی حمصی رازی (در گذشته پس از 573) (5) 2ـابو المکارم عز الدین حمزه بن علی بن زهره حلبی (م 585) نگارنده غنیه النزوع (6) 3ـمحمد بن ادریس حلی (م 598) نگارنده سرائر (7) روشن‏ترین چهره این گرایش همین ابن ادریس است که فقیهی ادیب بوده و با داخل کردن نکات و تدقیقات لغوی و رجالی و انساب در فقه شیعی،بدان رنگ و رونقی خاص بخشید که اثر مشهور فقهی او السرائر خود بهترین نمونه این گونه فقه ادیبانه است.او روحی نقاد داشت و با آراء و انظار شیخ طوسی سخت به مقابله برخاست و روش وی را در فقه به شدت مورد انتقاد قرار داد به طوری که خشونت او در این مورد،در مآخذ متأخرتر نوعی تجاوز از حد و سنت شکنی تلقی گردیده است (8) .انتقادات ابن ادریس هر چند چندان موفق نبود و هواداری نیافت لیکن چون حرکت و جنبشی در راه خارج ساختن فقه شیعی از جمود و تحجر بود به نوبه خود خدمتی شایسته به اجتهاد و سیر تکاملی فقه نمود.مشخصه اصلی روش او همان روح نقد و ایراد،و اعتقاد به تفکر آزاد،و آسیب پذیر دانستن اجتهادات و اندیشه‏هاست که در دیباچه و خاتمه کتاب سرائر خود بدان اشاره کرده (9) و گویای آزاد اندیشی و روح نقد علمی اوست. در نیمه اول و میانه قرن هفتم تنی چند از فقیهان صاحب نظر وجود داشته‏اند که نوآوری‏هایی داشته (10) و آراء و انظار آنان در کتاب‏های فقهی ذکر می‏شود.مشهورترین این فقهاء که در واقع پیروان نقاد مکتب شیخ شمرده می‏شوند عبارتند از: مهذب الدین حسین بن محمد نیلی،فقیه اوائل قرن هفتم‏معین الدین سالم بن بدران مصری (زنده در 629) نگارنده تحریر الفرائض و المعونه‏زین الدین محمد بن قاسم برزهی نیشابوری (زنده در 661) نجیب الدین محمد بن جعفر بن هبه الله بن نما (م 645) سدید الدین یوسف بن مطهر حلی (زنده در 665) احمد بن موسی بن طاوس حلی (م 673) مؤلف بشری المحققین. یحیی بن سعید حلی (م 689) نگارنده جامع الشرایع و نزهه الناظرعماد الدین حسن بن علی طبری (زنده در 698) نگارنده العمده و الفصیح المنهج و نهج العرفان‏3.محقق و علامهـپیش‏تر گفته شد که میراث فقهی شیخ الطائفه به رغم وسعت و غناء فرهنگی خود،پراکنده و فاقد پختگی و انسجام لازم بود و این مجموعه حقوقی نیاز مبرمی به ترتیب و تدوین داشت.بسیاری از عناصر زنده‏ای که شیخ از فقه سنی به فقه شیعی منتقل ساخت به خاطر ناهمگونی با فقه شیعی وباقی ماندن در چهارچوب اصلی،در این سیستم جدید هضم نشد و جا نیافتاد. برای این که فقه شیعی بتواند از این عناصر به نحوی شایسته استفاده کند طبعا می‏بایست تمامی سیستم،تحول یافته و به شکلی جدید با نظمی اصولی مدون گردد تا مطالب تازه در قالب جدید هضم و جذب شود.محقق ابو القاسم نجم الدین جعفر بن حسن حلی (م 676) نگارنده شرایع الاسلام و معتبر و مختصر النافع و نکت النهایه و تألیفات فقهی دیگر این کار را به خوبی تمام انجام داد. او فقه شیخ الطائفه را به درستی تهذیب کرد و آراء و انظار وی را در مسائل مختلف از کتابهای متعدد او گرد آورد و مرتب نمود،و فقه وی را به شکلی پخته و منسجم و اصولی مدون ساخت و اعتبار آن را که با انتقادات ابن ادریس خدشه‏دار شده بود بدان باز گرداند.او با آن انتقادات به سختی مقابله کرد و از روش و مکتب فقهی شیخ الطائفه در برابر آن دفاع نمود . نقش عمده محقق در فقه همین جمع و جور کردن و پیراستن و پخته ساختن فقه شیخ الطائفه است .ترتیبی که او در فقه به وجود آورد در تکامل و به راه درست انداختن فقه شیعی نقشی اساسی داشت.شاگرد او علامه حسن بن یوسف بن مطهر حلی (م 726) نیز همین راه را پیمود.او در چهار چوب فقه شیخ و ترتیب محقق کوشش پیگری برای بسط و تنقیح فقه مبذول داشت و تألیفات فراوانی در فقه تطبیقی و تفریعی و تتبعی و تحقیقی به جای گذارد که همه پس از او مرجع فقهاء و مآخذ اصیل و معتبر فقه شیعی بوده و هست و از آن جمله:مختلف الشیعه،تبصره المتعلمین،تذکره الفقهاء،منتهی المطلب،قواعد الاحکام،تحریر الاحکام الشرعیه،ارشاد الاذهان،نهایه الاحکام و تلخیص المرام. نقش مهم علامه در فقه و اثر بازمانده از وی دو چیز است یکی تبسیط و توسعه بی‏نظیر بخش معاملات بر اساس استفاده از قواعد مشهور فن که بیشتر از فقه اهل سنت گرفته شده و علامه به خاطر آشنایی کامل با مبانی فقهی آنان توانست گسترش بی‏سابقه‏ای به مباحث تفریعی،و شقوق و فروع فقهی شیعی در آن ابواب دهد.دیگر آن که او به دلیل آشنایی کامل با ریاضیات،در مباحث مربوط فقه از قواعد ریاضی بهره فراوان برد و نخستین فقیه مشهور شیعی بود که‏ریاضیات را در فقه آورد (11) .او همچنین با کارهای رجالی خود و تدوین و گروه‏بندی روایات از نظر وضع وثاقت (12) به دقت و درستی بنیادی فقه شیعی مدد بسیار نمود.همچنین با تهذیب اصول فقه از راه کتابهای متعددی که در این فن نوشت کمک بسیاری به تنقیح مبانی و قواعد فقهی کرد و راه را برای استقلال کامل فقه و اصول شیعی هموار ساخت. به هر حال فقه شیخ الطائفه که در میانه قرن پنجم خود را به عنوان مکتب پیروز و غالب بر جامعه علمی شیعه قبولاند در نیمه دوم قرن هفتم و آغاز قرن هشتم با تهذیب و تنقیح محقق و کوشش و تبسیط علامه به حد کمال خود رسید و بهترین صورت آن در آثار این دو دانشمند تجلی کرد.شاگردان و پیروان آن دو نیز همه در همین چهار چوب تکامل یافته فقهی کار می‏کرده‏اند .مشهورترین آنان که نام و آراء ایشان در مآخذ فقهی نقل می‏شود عبارتند از: ابو محمد حسن بن ابی طالب یوسفی آبی،ابن ابی زینب،نگارنده کشف الرموز در 672عمید الدین عبد المطلب بن محمد حسینی اعرجی (م 754) نگارنده کنز الفوائد. فخر المحققین محمد بن حسن حلی (م 771) نگارنده ایضاح الفوائد و حاشیه ارشاد. پی‏نوشتها: 1.بحث اخبار آحاد در عده الاصول وی:25ـ63 دیده شود. 2.ببینید کشف القناع: .4423.کشف المحجه سید بن طاوس:127/وصول الاخیار حسین بن عبد الصمد عاملی:33/معالم الدین،ص 179 در پایان مبحث اجماع/ابو القاسم بن حسن یزدی 1:20/روضات الجنات 7: .1614.یکی دو تن از دانشمندان را که جزء پیروان شیخ نام بردیم می‏توان به اعتبار نظر آنان در مسأله خبر واحد از هواداران این گرایش شناخت از جمله قطب الدین راوندی (رجوع شود به نظر او در باب خبر واحد در فقه القرآن وی 1:4) و ابن شهر آشوب (نظر او در همین مورد در متشابه القرآن 2:153ـ154) . 5.نظر او را در مسأله خبر واحد در سرائر ابن ادریس:409ـ410 به نقل از کتاب المصادر خود او می‏توان دید. 6.برای عقیده وی در بحث اخبار آحاد ببینید کتاب الغنیه وی:537ـ539.با این همه این فقیه معمولا در آراء فقهی خود پیرو شیخ است. 7.نظر او درباره خبر واحد در سرائر وی: .48.بعنوان یک نمونه جواهر الکلام 19: .379.سرائر:4 و .49410.ببینید منتهی علامه: .411.پیش از او معین الدین مصری و سپس شاگرد وی نصیر الدین طوسی از قواعد ریاضی در خصوص مبحث ارث بهره گرفته و راه را برای علامه در آن مورد هموار ساخته بودند. 12.این ترتیب در اصل از استاد علامه،ابن طاوس است که سپس به وسیله وی تحکیم شد و شیوع یافت. زمین در فقه اسلامی ص 58حسین مدرسی طباطبایی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا