مقالات

اندیشه پیروزی نهایی نیروی حق

حضرت صاحب الز مان (عج)
اندیشه پیروزی نهائی نیروی حق و صلح و عدالت بر نیروی باطل و ستیز و ظلم , گسترش جهانی ایمان اسلامی , استقرار کامل و همه جانبه ارزشهای انسانی , تشکیل مدینه فاضله و جامعه ایدهآل , و بالاخره اجراء این ایده عمومی و انسانی به وسیله شخصیتی مقدس و عالیقدر که در روایاتمتواتر اسلامی , از او به ( مهدی(تعبیر شده است , اندیشه ای است که کم و بیش همه فرق ومذاهب اسلامی – با تفاوتها و اختلافهائی – بدان مؤمن و معتقدند . زیرا این اندیشه , به حسب اصل و ریشه , قرآنی است . این قرآن مجید است که با قاطعیت تمام , پیروزی نهائی ایمان اسلامی ( 1 ) , غلبه قطعی صالحان و متقیان ( 2 ) , کوتاه شدن دست ستمکاران و جباران برای همیشه ( 3 ) و آینده درخشان و سعادتمندانه بشریت ( 4 ) را نوید داده است . این اندیشه بیش از هر چیز مشتمل بر عنصر خوشبینی نسبت به جریان کلی نظام طبیعت و سیر تکاملی تاریخ و اطمینان به آینده , و طرد عنصر بدبینی نسبت به پایان کار بشر است , که طبق بسیاری از نظریه ها و فرضیه ها فوق العاده تاریک و ابتر است .انتظار فرجامید و آرزوی تحقیق این نوید کلی جهانی انسانی , در زبان روایات اسلامی , ( انتظار فرج( خوانده شده است و عبادت – بلکه افضل عبادات – شمرده شده است . اصل انتظار فرج از یک اصل کلی اسلامی و قرآنی دیگر استنتاج می شود و آن اصل ( حرمت یأس از روح الله( است .مردم مؤمن به عنایاتالهی , هرگز و در هیچ شرائطی امید خویش را از دست نمی دهند و تسلیم یأس و ناامیدی و بیهوده گرائی نمی گردند . چیزی که هست این انتظار فرج و این عدم یأس از روح الله در مورد یکعنایت عمومی و بشری است , نه شخصی یا گروهی , و به علاوه , توأم است بانویدهای خاص و مشخص که به آن قطعیت داده است .دو گونه انتظارانتظار فرج و آرزو و امید و دلبستن و به آینده دو گونه است : انتظاری که سازنده و نگهدارنده است , تعهد آور است , نیرو آفرین و تحرکبخش است , به گونه ای است که می تواند نوعی عبادت و حق پرستی شمرده شود , و انتظاری که گناه است , ویرانگر است اسارت بخش است , فلج کننده است و نوعی ( ابا حیگری( باید محسوب گردد .این دو نوع انتظار فرج , معلول دو نوع برداشت از ظهور عظیم مهدی موعود است . و این دو نوع برداشت به نوبه خود , از دو نوع بینش درباره تحولات و انقلابات تاریخی ناشی می شود. انتظار ویرانگربرداشت قشری از مردم از مهدویت و قیام و انقلاب مهدی موعود این است که صرفا ماهیت انفجاری دارد , فقط و فقط از گسترش و اشاعه و رواج ظلمها و تبعیضها و اختناقها و حق کشیها و تباهیها ناشی می شود , نوعی سامان یافتن است که معلول پریشان شدن است .آن گاه که صلاح به نقطه صفر برسد , حق و حقیقت هیچ طرفداری نداشته باشد , باطل , یکه تاز میدان گردد , جز نیروی باطل نیروئی حکومت نکند , فرد صالحی در جهان یافت نشود , این انفجار رخ می دهد و دست غیب برای نجات حقیقت – نه اهل حقیقت زیرا حقیقت طرفداری ندارد – از آستین بیرون میآید علیهذا هر اصلاحی محکوم است , زیرا هر اصلاح یک نقطه روشن است. تا در صحنه اجتماع نقطه روشنی هست دست غیب ظاهر نمی شود , برعکس , هر گناه هر فساد و هر ظلم و هر تبعیض و هر حقکشی , هر پلیدیی به حکم این که مقدمه صلاح کلی استو انفجار را قریبالوقوع می کند رواست زیرا ( الغایات تبرر المبادی( هدفها وسیله های نامشروع را مشروع می کنند . پس بهترین کمک به تسریع در ظهور و بهترین شکل انتظار , ترویج و اشاعه فساد است . این جااست که گناه هم فال است و هم تماشا , هم لذت و کامجوئی است و هم کمک به انقلاب مقدس نهائی . این جا است که این شعر مصداق واقعی خود را می یابد :در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد
طاعت از دست نیاید گنهی باید کرداین گروه طبعا به مصلحان و مجاهدان و آمران به معروف و ناهیان از منکر با نوعی بغض و عداوت می نگرند , زیرا آنان را از تأخیر اندازان ظهور و قیام مهدی موعود عجل الله تعالی فرجه می شمارند . برعکس , اگر خود هم اهل گناه نباشند در عمق ضمیر و اندیشه با نوعی رضایت به گناهکاران و عاملان فساد می نگرند زیرا اینان مقدمات ظهور را فراهم می نمایند . شبه دیالکتیکیاین نوع از برداشت از آن جهت که با اصلاحات مخالف است و فسادها و تباهیها را به عنوان مقدمه یکانفجار مقدس , موجه و مطلوبمی شمارد باید ( شبه دیالکتیکی( خوانده شود . با این تفاوت که در تفکر دیالکتیکی , با اصلاحات از آن جهت اجازه داده می شود و تشدید نا بسامانیها از آن جهت اجازه داده میشود که شکاف وسیعتر شود و مبارزه پیگیرتر و داغتر گردد , ولی این تفکر عامیانه فاقد این مزیت است , فقط به فساد و تباهی فتوا می دهد که خود بخود منجر به نتیجه مطلوب بشود . این نوع برداشت از ظهور و قیام مهدی موعود و این نوع انتظار فرج که منجر به نوعی تعطیل در حدود و مقررات اسلامی می شود و نوعی ( اباحیگری( باید شمرده شود به هیچوجه با موازین اسلامی و قرآنی وفق نمی دهد .انتظار سازندهآن عده از آیات قرآن کریم – که همچنانکه گفتیم ریشه این اندیشه است و در روایات اسلامی بدانها استناد شده است – در جهت عکس برداشتبالا است . از این آیاتاستفاده می شود که ظهور مهدی موعود حلقه ای استاز حلقات مبارزه اهل حق و اهل باطل که به پیروزی نهائی اهل حق منتهی می شود , سهیم بودن یک فرد در این سعادت موقوف به این است که آن فرد عملا در گروه اهل حق باشد . آیاتی که بدانها در روایات استفاده شده است نشان می دهد که مهدی موعود ( عج ) مظهر نویدی است که به اهل ایمان و عمل صالح داده شده است , مظهر پیروزی نهائی اهل ایمان است : ( & وعد الله الذین آمنوا و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض و لیمکنن لهم دینهم الذی ارتضی لهم و لیبدلنهم من بعد خوفهم أمنا یعبدوننی لا یشرکون بی شیئا( . . . & خداوند به مؤمنان و شایسته کاران وعده داده است که آنان را جانشینان زمین قرار دهد , دینی که برای آنها آنرا پسندیده است مستقر سازد , دوران خوف آنانرا تبدیل به دوران امنیتنماید ( دشمنان آنرا نابود سازد ) بدون ترس و واهمه خدای خویش را بپرستند و اطاعت غیر خدا را گردن ننهند و چیزی را در عبادت یا طاعت شریک حق نسازند . ظهور مهدی موعود منتی است بر مستضعفان و خوار شمرده شدگان , و وسیله ای است برای پیشوا و مقتدا شدن آنان , و مقدمه ای است برای وراثتآنها خلافت الهی را در روی زمین ( & و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین( & . ظهور مهدی موعود , تحقق بخش وعده ای است که خداوند متعال از قدیمترین زمانها در کتب آسمانی به صالحان و متقیان داده استکه زمین از آن آنان است و پایان , تنها به متقیان تعلق دارد : ( & و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون – ( & ( & ان الارض لله یورثها من یشاء من عباده و العاقبه للمتقین( & . حدیث معروف که می فرماید : ( | یملاء الله به الارض قسطا و عدلا بعد ما ملئت ظلما و جورا |( نیز شاهد مدعای ما است نه بر مدعای آن گروه , در این حدیث نیز تکیه بر روی ظلم شده استو سخن از گروه ظالم استکه مستلزم وجود گروه مظلوم استو می رساند که قیام مهدی برای حمایت مظلومانی است که استحقاق حمایت دارند – بدیهی است که اگر گفته شده بود یملاء الله به الارض ایمانا و توحیدا وصلاحا بعد ما ملئت کفرا و شر کا و فساد مستلزم این نبود که لزوما گروهی مستحق حمایت وجود داشته باشد . در آن صورت استنباط می شد که قیام مهدی موعود برای نجات حق از دست رفته و به صفر رسیده است نه برای گروه اهل حق – ولو به صورت یک اقلیت. شیخ صدوق روایتی از امام صادق علیه السلام نقل می کند مبنی بر اینکه این امر تحقق نمی پذیرد مگر اینکه هر یک از شقی و سعید به نهایت کار خود برسد . پس سخن در اینست که گروه سعداء و گروه اشقیاء هر کدام به نهایت کار خود برسند , سخن در این نیستکه سعیدی در کار نباشد و فقط اشقیاء به منتهی درجه شقاوت برسند . در روایت اسلامی سخن از گروهی زبده است , که به محض ظهور امام به آن حضرت ملحق می شوند . بدیهی است که این گروه ابتدا به ساکن خلق نمی شوند و بقول معروف از پای بوته هیزم سبز نمی شوند . معلوم می شود در عین اشاعه و رواج ظلم و فساد , زمینه هایی عالی وجود دارد که چنین گروه زبده را پرورش می دهد . این خود می رساند که نه تنها حق و حقیقت به صفر نرسیده است , بلکه فرضا اگر اهل حق از نظر کمیت قابل توجه نباشد از نظر کیفیت ارزنده ترین اهل ایمانند و در ردیف یاران سید الشهداء . از نظر روایاتاسلامی در مقدمه قیام و ظهور امام یک سلسله قیامهای دیگر از طرف اهل حق صورت می گیرد , آنچه به نام قیام یمانی قبل از ظهور بیان شده است نمونه ای از این سلسله قیامها است . این جریانها نیز ابتدا به ساکن و بدون زمینه قبلی رخ نمی دهد . در برخی روایات اسلامی سخن از دولتی است از اهل حق که تا قیام مهدی عجل الله تعالی فرجه ادامه پیدا می کند و چنانکه می دانیم بعضی از ( علمای شیعه(که به برخی از ( دولتهای شیعی( معاصر خود حسن ظن داشته اند , احتمال داده اند که دولت حقی که تا قیام مهدی موعود ادامه خواهد یافتهمان سلسله دولتی باشد . این احتمال هر چند ناشی از ضعفاطلاعات اجتماعی و عدم بینش صحیح آنان نسبت به اوضاع سیاسی زمان خود بوده اما حکایتگر اینست که استنباط این شخصیتها از مجموع آیات و اخباری و احادیث مهدی , این نبوده که جناح حق و عدل و ایمان باید یکسره در هم بشکند و نابود شود و اثری از صالحان و متقیان باقی نماند تا دولت مهدی ظاهر شود , بلکه آنرا به صورتپیروزی جناح صلاح و عدل و تقوا بر جناح فساد و ظلم و بی بند و باری تلقی می کرده اند . از مجموع آیات و روایات استنباط می شود که قیام مهدی موعود ( عج ) آخرین حلقه از مجموع حلقات مبارزات حق و باطل است که از آغاز جهان بر پا بوده است . برای این که ماهیت انتظار بزرگ روشن شود به طور اجمال درباره مشخصات این نوید بزرگ به بررسی می پردازیم : مشخصات انتظار بزرگ1 – خوشبینی به آینده بشریت – درباره آینده بشریت نظرها مختلفاست , بعضی معتقدند که شر و فساد وبدبختی , لازمه لاینفک حیات بشری استو بنابراین زندگی بی ارزش است و عاقلانه ترین کارها خاتمه دادن به حیاتو زندگی است ( 5 ) . بعضی دیگر اساسا حیات بشر را ابتر می دانند , معتقدند که بشر در اثر پیشرفت حیرت آور تکنیک و ذخیره کردن انبارهای وحشتناک وسائل تخریبی , رسیده به مرحله ای که به اصطلاح با گوری که با دست خود کنده یک گام بیشتر فاصله ندارد . راسل در ( امیدهای نو(میگوید : ( . . . اشخاصی هستند – و از آن جمله اینشتاین – که به زعم آنها بسیار محتمل است که انسان دوره حیات خود را طی کرده باشد و در ظرف سنین معدودی موفق شود با مهارت شگرف علمی خود , خویشتن را نابود سازد( . بنابر این نظریه , بشر در نیمه راه عمر خود بلکه در آغاز رسیدن به بلوغ فرهنگی به احتمال زیاد نابود خواهد شد . البته اگر تنها به قرائن و شواهد ظاهری قناعت کنیم این احتمال را نمیتوان نفی کرد . نظریه سوم اینست که شر و فساد لازم لاینفک طبیعت بشر نیست , شر و فساد و تباهی معلول مالکیتفردی است , تا این ام الفساد هست , شر و فساد هم هست . مالکیت فردی معلول درجه ای از تکامل ابزار تولید استو با خواسته انسانها این ام الفساد از بین نمی رود , ولی تکامل ابزار تولید و جبر ماشین روزی ریشه این ام الفساد را جبرا خواهد کند . پس آنچه مایه و پایه خوشبختی است تکامل ماشین است . نظریه چهارم این استکه ریشه فسادها و تباهی ها نقص روحی و معنوی انسان است . انسان هنوز دوره جوانی و ناپختگی را طی می کند و خشم و شهوت بر او و عقل او حاکم است . انسان بالفطره در راه تکامل فکری و اخلاقی و معنوی پیش می رود . نه شر و فساد لازم لاینفکطبیعت بشر است و نه جبر تمدن فاجعه خودکشی دسته جمعی را پیش خواهد آورد . آینده ای بس روشن و سعادت بخش و انسانی , که در آن شر و فساد از بیخ و بن بر کنده خواهد شد در انتظار بشریت است . این نظریه الهامی است که دین می کند . نوید مقدس قیام و انقلابمهدی موعود در اسلام در زمینه این الهام است . 2 – پیروزی نهائی صلاح و تقوا و صلح و عدالت و آزادی و صداقت برزور و استکبار و ظلم و اختناق و دجل و ( دجالگری و فریب ) 3 – حکومت جهانی واحد . 4 – عمران تمام زمین در حدی که نقطه خراب و آباد ناشده باقی نماند . 5 – بلوغ بشریت به خردمندی کامل و پیروی از فکر و ایدئولوژی و آزادی از اسارت شرائط طبیعی و اجتماعی و غرائز حیوانی . 6 – حداکثر بهره گیری از مواهب زمین . 7 – بر قراری مساوات کامل میان انسانها در امر ثروت . 8 – منتفی شدن کامل مفاسد اخلاقی از قبیل زنا , ربا , شرب خمر , خیانت , دزدی , آدمکشی و غیره و خالی شدن روانها از عقده ها و کینه ها . 9 – منتفی شدن جنگ و بر قراری صلح و صفا و محبت و تعاون . 10 – ناسازگاری انسان و طبیعت . هر کدام از این ها نیاز به تجزیه و تحلیل و استدلال دارد , امیدوارم که در آینده نزدیکی این مهم را انجام دهم , در این جا منظور ما صرفا شناساندن ماهیت این نوید و آرمان اسلامی است .مسئله موعود اسلام این مسئله روی تاریخ اسلام چه اثری گذاشته است ؟ وقتی که ما تاریخ اسلام را مطالعه می کنیم , می بینیم گذشته از روایاتی که در این زمینه از پیغمبر اکرم یا امیرالمؤمنین وارد شده است , اساسا از همان نیمه دوم قرن اول , اخبار مربوط به مهدی موعود منشأ حوادثی در تاریخ اسلام شده است . چون چنین نویدی و چنین گفته ای در کلمات پیغمبر اکرم بوده استاحیانا از آن , سؤ استفاده هایی شده است , و این خود دلیل بر این است که چنین خبری در میان مسلمین از زبان پیغمبرشان پخش و منتشر بوده است , و اگر نبود , آن سؤ استفاده ها نمی شد .بیان علی علیه السلامقبل از اینکه اولین حادثه تاریخی در این زمینه را عرض بکنم , جمله هایی از امیرالمؤمنین علی علیه السلام را – که در نهج البلاغه استو من از مرحوم آیه الله العظمی بروجردی شنیدم که این جمله ها متواتر استیعنی تنها در نهج البلاغه نیست و سندهای متواتر دارد – نقل می کنم . امیرالمؤمنین در آن مصاحبه ای که با کمیل بن زیاد نخعی کرده است مطالبی در این باب بیان نموده استکه کمیل می گوید شبی بود , علی ( ع ) دست مرا گرفت, ( ظاهرا در کوفه بوده است ) مرا با خودش برد به صحرا , | فلما اصحر تنفس الصعداء | ( 6 ) به صحرا که رسیدیم یکنفس خیلی عمیقی , یک آهی از آن بن دل بر کشید و آنگاه درد دلهایش را شروع کرد , آن تقسیم بندی معروف : | الناس ثلاثه | ( 7) مردم سه دسته هستند : عالم ربانی , متعلمین , و مردمان همج رعاع , و بعد شکایت از اینکه کمیل ! من آدم لایق پیدا نمی کنم که آنچه را می دانم به او بگویم . یکافرادی آدمهای خوبی هستند ولی احمقند , یکعده ای افراد زیرکی هستند ولی دیانت ندارند و دین را وسیله دنیا داری قرار می دهند . مردم را تقسیم بندی کرد و همه شکایت از تنهایی خود : کمیل ! من احساس تنهایی می کنم , من تنهایم , ندارم آدم قابل و لایق که اسراری را که در دل دارم به او بگویم . در آخر یکمرتبه می گوید : بله , البته زمین هیچگاه خالی نمی ماند : | اللهم بلی ! لا تخلو الارض من قائم لله بحجه , اما ظاهرا مشهورا , و اما خائفا مغمورا , لئلا تبطل حجج الله و بیناته . یحفظ الله بهم حججه و بیناته , حتی یودعوها نظراءهم , و یزرعوها فی قلوب اشباههم | . فرمود : بله , در عین حال هیچوقت زمین از حجت خدا خالی نمی ماند , یا حجت ظاهر آشکار و یا حجتی که از چشمها پنهان و غایب است .قیام مختار و اعتقاد به مهدویتاولین باری که اثر اعتقاد مهدویت را در تاریخ اسلام می بینیم که ظهور می کند , در جریان انتقام مختار از قتله امام حسین علیه السلام است . جای تردید نیست که مختار مرد بسیار سیاستمداری بوده و روشش هم بیش از آنکه روش یک مرد دینی و مذهبی باشد روش یک مرد سیاسی بوده است . البته نمی خواهم بگویم مختار آدم بدی بوده یا آدم خوبی بوده است , کار به آن جهتندارم . مختار می دانست که ولو اینکه موضوع , موضوع انتقام گرفتن از مردم قتله سیدالشهداء است و این زمینه , زمینه بسیار عالی ئی است اما مردم تحت رهبری او حاضر به این کار نیستند . شاید ( بنابر روایتی ) با حضرتامام زین العابدین هم تماس گرفت و ایشان قبول نکردند . مسئله مهدی موعود را که پیغمبر اکرم خبر داده بود مطرح کرد به نام محمد ابن حنفیه پسر امیرالمؤمنین و برادر سید الشهداء , چون اسمش محمد بود , زیرا در روایات نبوی آمده است ( اسمه اسمی( نام او نام من است . گفت: ایها الناس ! من نایب مهدی زمانم , آن مهدی ئی که پیغمبر خبر داده است . ( 8 ) مختار مدتی به نام نیابت از مهدی زمان , بازی سیاسی خودش را انجام داد . حال آیا محمد ابن حنفیه واقعا خودش هم قبول می کرد که من مهدی موعود هستم ؟ بعضی می گویند قبول می کرد برای اینکه بتوانند انتقام را بکشند , ولی این البته ثابت نیست. در اینکه مختار محمد ابن حنفیه را به عنوان مهدی موعود معرفی می کرد شکی نیست , و بعدها از همین جا مذهب کیسانیه پدید آمد . محمد ابن حنفیه هم که مرد گفتند مهدی موعود که نمی میرد مگر اینکه زمین را پر از عدل و داد کند , پس محمد ابن حنفیه نمرده است , در کوه رضوی غایب شده است .سخن زهری وشهادت زید بن علیجریانهای دیگری باز در تاریخ اسلام هست. ابوالفرج اصفهانی که خودش اموی الاصل و یک مورخ است و شیعه هم نیست, در ( مقاتل الطالبین( می نویسد که وقتی خبر شهادت زید بن علی بن الحسین ( 9 ) به زهری (10) رسید گفت : ( چرا اینقدر این اهل بیت عجله می کنند ؟ ! روزی خواهد رسید که مهدی از , آنها ظهور کند( . معلوم می شود مسئله مهدی موعود از اولاد پیغمبر , آنچنان قطعی و مسلم بوده استکه وقتی خبر شهادت زید را به زهری می دهند زهری فورا ذهنش به این سو می رود که زید قیام کرده است , و می گوید : ( این اولاد پیغمبر چرا عجله می کنند ؟ ! چرا زود قیام می کنند ؟ ! اینها نباید حالا قیام بکنند , قیام اینها مال مهدی موعودشان است( . من کار ندارم که اعتراض زهری آیا وارد است یا وارد نیست , خیر , وارد هم نیست , غرضم این جهت است که زهری گفت : خواهد آمد روزی که یکی از اهل بیت پیغمبر قیام کند و قیام او قیام ناجح و موفق باشد .قیام نفس زکیه و اعتقاد به مهدویتامام حسن ( ع ) پسری دارند به نام حسن که هم اسم خودشان است , و لهذا به او می گفتند ( حسن مثنی( یعنی حسن دوم , حسن بن الحسن . حسن دوم داماد ابا عبدالله الحسین است . فاطمه بنت الحسین زن حسن مثنی است. از حسن مثنی و فاطمه بنت الحسین پسری متولد می شود به نام ( عبدالله( و چون این پسر , هم از طرف مادر به حضرت امیر و حضرت زهرا متصل می شد و هم از طرف پدر , و خیلی خالص بود , به او می گفتند ( عبدالله محض( یعنی عبدالله , کسی که یکی علوی محض ویک فاطمی محض است , هم از پدر نسبتبه علی ( ع ) و فاطمه ( س (می برد و هم از مادر . عبدالله محض پسرانی دارد یکی به نام محمد و یکی به نام ابراهیم . زمان اینها مقارن است با اواخر دوره اموی یعنی در حدود سنه 130 هجری . محمد بن عبدالله محض بسیار مرد شریفی است که به نام ( نفس زکیه(معروف است . در آخر عهد اموی سادات حسنی قیام کردند ( جریان مفصلی دارد ) حتی عباسیها هم با محمد بن عبدالله محض بیعت کردند . حضرت صادق علیه السلام را نیز در جلسه ای دعوت کردند و به ایشان گفتند ما می خواهیم قیام بکنیم و همه می خواهیم با محمد بن عبدالله بن محض بیعت کنیم , شما هم که سید حسینیین هستید بیعت کنید . امام فرمود : هدفشما از این کار چیست ؟ اگر محمد می خواهد قیام کند به عنوان امر به معروف و نهی از منکر , من با او همراهی می کنم و تأییدش می نمایم , اما اگر می خواهد قیام کند به این عنوان که او مهدی این امت است اشتباه می کند , مهدی این امت او نیست ,کس دیگری است ,ومن هرگز تایید نمی کنم .نیرنگ منصور خلیفه عباسیحتی ما می بینیم یکی از خلفای عباسی اسمش مهدی است , پسر منصور ,سومین خلیفه عباسی . اولین خلیفه شان سفاح است , دوم منصور , و سوم پسر منصور : مهدی عباسی . مورخین و از جمله ( دارمستر( نوشته اند که منصور مخصوصا اسم پسرش را ( مهدی(گذاشت برای اینکه می خواستاستفاده سیاسی بکند , بلکه بتواند یک عده مردم را فریب بدهد , بگوید آن مهدی ئی که شما در انتظار او هستید پسر من است , و لهذا ( مقاتل الطالبین( و دیگران نوشته اند که گاهی با خصیصین خودش که روبرو می شدبه دروغ بودن این مطلب اعتراف می کرد . یک وقتی با مردی به نام مسلم بن قتیبه که از نزدیکانش بود روبرو شد , گفت : این محمد بن عبدالله محض چه می گوید ؟ گفت : ( می گوید من مهدی امتم( . گفت : ( اشتباه می کند , نه او مهدی امت است نه پسر من( . ولی گاهی با یک افراد دیگری که روبرو می شد , می گفت : ( مهدی امت او نیست , مهدی امت پسر من است(. عرض کردم بسیاری از کسانی که بیعت می کردند به همین عنوان بیعت می کردند , از بس روایات مهدی از پیغمبر اکرم زیاد رسیده بود و در دست مردم بود , و همین اسباب اشتباه مردمی می شد که کاملا تحقیق نمی کردند تا مشخصات بیشتری به دست آورند , زود ایمان پیدا می کردند که این , مهدی امتاست.محمد بن عجلان و منصور عباسیو باز جریانهای دیگری در تاریخ اسلام می بینیم , از جمله : یکی از فقهاء مدینه به نام ( محمد بن عجلان( رفت با محمد بن عبدالله محض بیعت کرد . بنی العباس که ابتدا حامی اینها بودند , مسئله خلافت که پیش آمد , خلافت را گرفتند , بعد هم سادات حسنی را کشتند . منصور این مرد فقیه را خواست , تحقیق کرد , ثابت شد که او بیعت کرده است . دستور داد دست او را ببرند . گفت این دستی که با دشمن من بیعت کرده است باید بریده شود . نوشته اند فقهاء مدینه جمع شدند و شفاعت کردند و در شفاعتشان اینجور گفتند که خلیفه ! او تقصیر ندارد , او مردی است فقیه وعالم به روایات , این مرد خیال کرد که محمد بن عبدالله محض , مهدی امت استو لذا با او بیعت کرد والا قصد او دشمنی با تو نبود . این است که ما می بینیم در تاریخ اسلام , موضوع مهدی موعود , از مسائل بسیار مهم و قطعی است . ما همینجور که دوره به دوره پیش میآییم می بینیم حوادثی در تاریخ اسلام پیدا شده که منشأش همین اعتقاد به ظهور مهدی موعود بوده است . بسیاری از ائمه ما وقتی که از دنیا می رفتند عده ای می گفتند شاید نمرده است , شاید غایب شده است , شاید مهدی امت است . این امر راجع به حضرت امام موسی کاظم هست , حتی راجع به حضرتباقر هست, ظاهرا راجع به حضرت صادق هم هست , و راجع به بعضی از ائمه دیگر نیز هست . حضرت صادق پسری دارند به نام اسماعیل که اسماعیلیه منتسب به او هستند . اسماعیل در زمان حیات حضرت از دنیا رفت . حضرت خیلی هم اسماعیل را دوست می داشتند . وقتی اسماعیل از دنیا رفتو او را غسل دادند و کفن کردند , حضرتصادق مخصوصا آمدند به بالین اسماعیل , اصحابشان را صدا زدند , کفن را باز کردند , صورت اسماعیل را نشان دادند و فرمودند : این اسماعیل پسر من است , این مرد , فردا ادعا نکنید که او مهدی امت است و غایب شد , جنازه اش را ببینید , صورتش را ببینید , بشناسید و بعد شهادت بدهید .اینها همه نشان می دهد که زمینه مهدی امت در میان مسلمین به قدری قطعی بوده است که جای شک و تردید نیست. تا آنجا که من تحقیق کرده ام , تا زمان ابن خلدون , شاید حتی یک نفر از علمای اسلام پیدا نشده است که بگوید احادیث مربوط به مهدی ( ع ) از بیخ اساس ندارد , همه قبول کرده اند . اگر اختلاف بوده است , درباره جزئیاتبوده که آیا مهدی این شخص است یا آن شخص ؟ آیا پسر امام حسن عسکری استیا نه ؟ آیا از اولاد امام حسن است یا از اولاد امام حسین ؟ اما در اینکه این امت مهدی ئی خواهد داشت و آن مهدی از اولاد پیغمبر و از اولاد حضرت زهرا است و کارش این است که جهان را پر از عدل و داد می کند پس از آنکه پر از ظلم و جور شده است , تردیدی نبوده است . سخن دعبلدعبل خزاعی میآید حضور حضرت رضا علیه السلام و آن اشعار مرثیه خودش را می گوید : افاطم لو خلت الحسین مجدلا
و قد مات عطشانا بشط فراتخطاب می کند به حضرت زهرا و یک یک مصائبی را که بر اولاد ایشان وارد شده بیان می کند که از آن قصائد بسیار غرای زبان عرب و از بهترین مراثی ئی است که در این زمینه ها گفته شده است . حضرت رضا علیه السلام خیلی گریه می کند . دعبل در این اشعارش و در این اظهار تأثر خودش قبور اولاد زهرا را یک یک بیان می کند , قبوری که در ( فخ( است , قبوری که در ( کوفان( است . اشاره به شهادت همین محمد بن عبدالله محض می کند , اشاره به شهادت برادرش می کند , اشاره به شهادت زید بن علی بن الحسین می کند , اشاره به شهادت حضرتسید الشهداء می کند , اشاره به شهادت حضرت موسی بن جعفر می کند *( و قبر ببغداد لنفس زکیه( * که نوشته اند در اینجا حضرت رضا فرمود : یک شعر هم من می گویم اضافه کن : * ( و قبر بطوس یا لها من مصیبه(* که عرض کرد : آقا ! این قبر را من نمی شناسم . فرمود : این قبر من است .دعبل در این اشعارش شعری دارد که به همین موضوع اشاره می کند . در این شعر , دعبل تصریح می کند که تمام این قضایا هستو هست و هست تا ظهور امامی که آن ظهور لامحاله وقوع پیدا می کند و قطعا صورتمی گیرد .اگر بخواهیم باز هم از شواهد تاریخی ذکر بکنیم , شواهد تاریخی زیاد دیگری داریم که لزومی ندارد همه آنها را برای شما عرض بکنم . ذکر این شواهد از این جنبه بود که خواستم بگویم مسئله مهدی موعود از صدر اسلام و از زمان پیغمبر اکرم یک امر قطعی و مسلم در میان مسلمین بوده است و از نیمه دوم قرن اول هجری منشأ حوادث بزرگ تاریخی شده است .اعتقاد به مهدویت در جهان تسنناگر می خواهید بفهمید که این مسئله منحصر به شیعه نیست ( 1 ) ببینید آیا مدعیان مهدودیت فقط در میان شیعه زیاد بوده اند و در میان اهل تسنن نبوده اند ؟ می بینید مدعیان مهدویت در میان اهل تسنن هم زیاد بوده اند . یکی از آنها همین مهدی سودانی یا متمهدی سودانی است که در کمتر از یک قرن اخیر در سودان ظهور کرد و در آنجا یک جمعیتی به وجود آورد که تا همین اواخر هم بودند . اصلا این مرد که ظهور کرد , به ادعای مهدویت ظهور کرد , یعنی اینقدر اعتقاد به مهدوی در همان سرزمینهای سنی نشین وجود داشته است که زمینه را برای ادعای یک مهدی دروغین مساعد کرد . در کشورهای دیگر اسلامی نیز مدعیان مهدویت زیاد بوده اند . در هندوستان و پاکستان , قادیانیها به همین عنوان ادعای مهدویت ظهور کردند , و در روایات ما هم زیاد استکه مدعیان کذاب , و به اعتباری دجالها زیاد پیدا خواهند شد و ادعاهایی خواهند کرد . بیان حافظمن الان نمی دانم که حافظ آیا واقعا شیعه است یا سنی , و خیال هم نمی کنم که کسی به طور قطع بتواند بگوید که حافظ شیعه بوده است. ولی ما در اشعار حافظ نیز می بینیم به این مسئله اشاره شده است. دو مورد الان یادم هست , یکی آنجا که می گوید : کجاست صوفی دجال چشم ملحد شکل
بگو بسوز که مهدی دین پناه رسیدو دیگر آن غزل معروفی که چقدر با حال هم گفته است :
مژده ای دل که مسیحا نفسی میآید
که زانفاس خوشش بوی کسی میآید
از غم و درد مکن ناله و فریاد که دوش
زده ام فالی و فریاد رسی میآید
ز آتش وادی ایمن نه منم خرم و بس
موسی اینجا به امید قبسی میآید
کس ندانست که منزلگه مقصود کجاست
اینقدر هست که بانگ جرسی میآید
خبر بلبل این باغ مپرسید که من
ناله ای می شنوم کز قفسی میآید1 – & هو الذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق لیظهره علی الدین کله و لوکره المشرکون & – توبه / 33 وصف / 9 . 2 – & و لقد کتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون & – انبیا / 105 . 3 – & و نرید ان نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم ائمه و نجعلهم الوارثین و نمکن لهم فی الارض و نری فرعون و هامان و جنودهما منهم ما کانوا یحذرون & – قصص / 5 .4 – & قال موسی لقومه استعینوا بالله و اصبروا , ان الارض لله یورثها…
5 – رجوع شود به کتاب جدال بامدعی – اسماعیل خوئی . 6 . نهج البلاغه , حکمت 147 .7.| الناس ثلاثه : فعالم ربانی , و متعلم علی سبیل نجاه , و همج رعاع.|8 . این را هم توجه داشته باشید : از صدر اسلام , زمان ظهور مهدی ( ع ) هیچوقت مشخص نشده است . البته یک خواصی می دانستند پسر کی پسر کی پسر کی , ولی در روایاتی که پیغمبر همینقدر فرمود : ( مهدی ازاولاد من حتما باید ظهور کند( چیزی که تاریخ آن را نیز مشخص نماید وجود نداشت. 9 . می دانید که حضرت امام زین العابدین پسری دارند به نام ( زید( . زید قیام کرد و شهید شد . راجع به زید که چگونه آدمی بوده است , آدم خوبی بوده یا آدم خوبی نبوده حرفهایی هست ولی مطابق آنچه که از روایات شیعه استفاده می شود ائمه ما زید را تجلیل کرده اند . در روایت ( کافی( آمده است که امام صادق فرمود : ( به خدا قسم زید شهید از دنیا رفت( . این زید همان کسی است که زیدیها یعنی شیعیان زیدی که الان در یمن هستند , همه یا بیشترشان او را بعد از امام زین العابدین امام می دانند . خودش به هر حال مرد خوبی بوده است , مرد زاهد و متقی یی بوده است . مطابق روایات ما قیام او , قیام امر به معروفو نهی از منکر بوده استنه قیام ادعای امامت . بنابراین زید از نظر ما مرد شریف و صالحی است.10 . زهری از اهل تسنن است . زهری و شعبی دو نفر از تابعین اند , یعنی کسانی هستند که اصحاب پیغمبر را درککرده اند نه خود پیغمبر را , و اینها از مشایخ و علمای بزرگ عصر خودشان هستند .تاریخ اسلام در آثار شهید مطهری – جلد دوم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا