مقالات

اعجاز قرآن از نظر معارف عقلی و فلسفی

قرآن و پیامبر امی
توحید در قرآن
نبوت در قرآن
تطبیق و مقایسه قرآن با تورات و انجیل
توحید و نبوت در تورات و انجیل
نتیجه مباحث قرآن و پیامبر امی قرآن مجید این مطلب را در آیات متعدد و به صراحت بیان می‏کند که محمد امی است و درس نخوانده است. محمد (ص) نیز این ادعا را در برابر اقوام و خویشاوندان خود که در میان آنان پرورش یافته بود، اعلام نمود و همان آیات را که بر امی و بی‏سواد بودنش دلالت دارند، برای آنان خواند و حتی یک تن از آنان این مطلب را انکار نکرد و او را تکذیب ننمود و این خود دلیل روشن بر صدق ادعای رسول خدا (ص) است. ولی با این که رسول خدا (ص) درس نخوانده، سوادی یاد نگرفته بود، کتابی آورد که مالامال از معارف عقلی و دقایق علمی و فلسفی است، به طوری که این کتاب افکار فلاسفه و دانشمندان را به خود جلب و متفکرین شرق و غرب عالم را مبهوت و متحیر ساخته است و این تفوق بر افکار و اندیشه‏ها تا قیامت ادامه خواهد داشت و پایان نخواهد پذیرفت و این خود از بزرگ‏ترین جنبه‏های اعجاز قرآن مجید است. ما اگر از این حقیقت مسلم صرف نظر کنیم و با مخالفین خود راه اغماض و مماشات پیش گیریم و فرض کنیم که رسول خدا (ص) امی و بی‏سواد نبوده است، تعلیمات و تحصیلاتی دیده و هر گونه علوم، معارف، فنون و تاریخ را از دیگران فرا گرفته است، در این صورت باز مخالفین ما، در یک اشکال بزرگ تو و بن‏بست عجیب‏تری قرار خواهند گرفت که پاسخ و راه فراری از آن نداشته باشند؛ زیرا لازمه این سخن این است که رسول خدا (ص) معلومات خود را از دانشمندان عصر خویش فرا گرفته و از افکار و اطلاعات آنان استفاده نموده است، در صورتی که آن چه وی برای بشر عرضه داشته، نه تنها با افکار و عقاید مردم دوران عصر خویش سنخیت و سازش ندارد، بلکه درست در نقطه مقابل آنها قرار گرفته است. زیرا از نظر تاریخ مسلم است، مردمی که رسول خدا (ص) با آنان معاصر و در میان آنان پرورش یافته بود، عده‏ای از آنان به بت‏پرستی و به اوهام و خرافات پایبند بودند و گروه دیگر نیز اهل کتاب بوده، معارف، احکام و عقایدشان را از کتب عهدین و از تورات و انجیل به دست می‏آوردند. اگر فرض کنیم که محمد (ص) تعالیم خویش را از همان دانشمندان که با آنان معاصر بود، اخذ نموده مطالبی که در قرآن آمده، از تورات و انجیل گرفته است، آیا لازمه این ادعا چنین نخواهد بود که عقاید و افکار متداول آن روز بر گفتار و معارف وی پرتو افکنده است و در میان معارف قرآن و معارفی که در تورات و انجیل آمده است، یک نوع تشابه و تقارن وجود داشته باشد؟ اما ما می‏بینیم که قرآن با کتب عهدین تفاوت ماهوی و اصولی دارد و قرآن با اوهام، خرافات و موهاماتی که کتب عهدین و دیگر مصادر علمی آن عصر، مالامال از آنها بود، مبارزه می‏کند. حقایق علمی و اخلاقی، معارف عقلی و الهی را از این گونه اباطیل پاک و منزله می‏سازد، خرافاتی را که در جامعه آن روز حاکم بوده از دامن توحید و خداشناسی می‏زداید. قرآن مجید مسئله توحید و خداشناسی را مطرح می‏کند و خدا را آن چنان توصیف و تعریف می‏نماید که لایق و شایسته آن بوده، مطابق با شأن خدایی و مقام ربوبیت و الوهیتش می‏باشد و از آن چه نقص و حدوث خدا را می‏رساند تبرئه و تنزیهش نموده، ساحت قدسی وی را از این گونه اوهام و اباطیل مبرا می‏سازد و همچنین در مسئله نبوت نیز همین روش صحیح و اصولی را در پیش می‏گیرد. اینک آیات چندی را درباره این دو مسئله: مسئله توحید و نبوت از نظر قرآن در این جا می‏آوریم: توحید در قرآن قرآن مجید خدا را چنین معرفی می‏کند: «و قالوا اتخذاللَّه ولداً سبحانه بل له ما فی‏السماوات و الارض کل له قانتون. بدیع السماوات والارض و اذا قضی امراً فانما یقول له کن فیکون: (1) (یهود و نصاری و مشرکان) گفتند: «خداوند برای خود فرزندی اتخاذ نموده است. او از این نسبت منزه است بلکه آن چه در آسمان‏ها و زمین است، از آن اوست و همه در برابر او خاضعند، هستی بخش آسمان‏ها و زمین است. آن گاه که به وجود آمدن چیزی فرمان می‏دهد، می‏گوید: پدید آی! آن هم فوراً پدید می‏آید.» «و الهکم اله واحد لااله الا هوالرحمن الرحیم؛ (2) معبود شما خداوند یگانه است که غیر از او معبودی شایسته پرستش نیست، زیرا که او بخشنده و مهربان است». «اللَّه لا اله الا هو الحی القیوم لا تأخذه سنه و لا نوم له ما فی السماوات و ما فی الارض». (3) هیچ معبودی جز خداوند یگانه نیست. او زنده و قائم به ذات خویش است و موجودات دیگر قائم به او هستند. هیچ گاه خواب سبک و سنگینی او را فرا نمی‏گیرد (و لحظه‏ای از تدبیر در جهان هستی، غافل نمی‏ماند) آن چه در آسمان‏ها و آن چه در زمین از آن او است». «ان اللَّه لا یخفی علیه شی‏ء فی الارض و لا فی السماء هوالذی یصورکم فی الارحام کیف یشاء لا اله الا هوالعزیز الحکیم. (4) نه در آسمان‏ها و نه در زمین چیزی برای خدا مخفی و پنهان نمی‏ماند. او کسی است که شما را در رحم مادران آن چنان که می‏خواهد تصویر می‏کند. بنابراین، معبودی جز آن خدای توانا و حکیم نیست». «ذلکم اللَّه ربکم لا اله الا هو خالق کل شی‏ء فاعبدوه و هو علی کل شی‏ء وکیل. لا تدرکه الابصار و هو یدرک الابصار و هو اللطیف الخبیر. (5) این است خدا و پروردگار شما که غیر از او خدایی نیست و هر چه هست او آفریده است، پس او را بستایید که اوست بر همه چیز مسلط و صاحب اختیار. دیدگان از درک او عاجز ولی او دیدگان را درک می‏کند، خدایی است غیر قابل درک و در عین حال آگاه. «قل اللَّه یبدؤ الخلق ثم یعیده فانی توفکون. (6) بگو به آنان تنها خداست که به جهان هستی، هستی می‏بخشد، سپس هستی را از آن باز می‏ستاند پس شما به کجا روی می‏گردانید». «اللَّه الذی رفع السماوات بغیر عمد ترونها ثم استوی علی العرش و سخّر الشمس و القمر کلّ یجری لاجل مسمی یدبر الامر یفصل الایات لعلکم بلقاء ربکم توقنون. (7) همان خداست که آسمان را بدون ستونی که قابل دیدن باشد برافراشت، سپس به عرش پرداخت و ماه و خورشید را مطیع و فرمانبردار خود ساخت که همگان تا مدتی معینی در سیر و جریانند و تدبیر همه امور در دست اوست (خداوند) بدین گونه آیات خویش را تفصیل و توضیح می‏دهد تا شما به لقای پروردگارتان یقین و باور کنید». «و هواللَّه لا اله الا هو، له الحمد فی الاولی و الاخره له الحکم و الیه ترجعون». (8) اوست خدای یگانه که جز او خدایی نیست و برای اوست حمد و سپاس ابدی از نخستین روز تا واپسین روز، حکم و فرمان نیز از آن اوست و برگشت همگان هم به سوی او خواهد بود. «هواللَّه الذی لا اله الا هو عالم الغیب و الشهاده هو الرحمن الرحیم. هواللَّه الذی لا اله الاّ هو الملک القدوس السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبار المتکبر سبحان اللَّه عما یشرکون. هواللَّه الخالق الباری المصور له الأسماء الحسنی یسبح له ما فی السماوات و الارض و هو العزیز الحکیم. (9) او همان خدایی است که غیر از او خدایی نیست، بر آشکار و پنهان آگاه، اوست بخشایشگر و مهربان. اوست خدایی که جز او خدایی نیست اوست، پادشاه مطلق، پاک و عاری از عیوب او پناهگاه ایمنی بخش، حافظ و نگهبان انسان‏ها، غالب و مقتدر به تمام معنا، محیط و مسلط به همه چیز است. بزرگوار پاک و منزه است خداوند از آن چه به او شرک می‏ورزند. اوست خدای آفریننده، ایجاد کننده، نقاش و صورتگر جهان آفرینش، برای اوست اوصاف و نام‏های نیک آن چه در آسمان‏ها و زمین است، بر او تسبیح می‏گوید و اوست خدای توانا و حکیم». آری، قرآن خدای جهان هستی را این چنین توصیف می‏کند و در اوصاف پروردگار، همان روشی را در پیش می‏گیرد که دلایل و شواهد عقلی همان را تأیید و تصدیق می‏کند و عقل صحیح و سالم همان را می‏پذیرد. خواننده ارجمند! آیا برای یک فرد که امی و درس نخوانده باشد و در یک محیط منحط و جاهلی زندگی کند، ممکن است که این چنین معارف دقیق علمی و حقایق جالب فلسفی را در آن چنان سطح عالی درک و بیان کند؟! نبوت در قرآن قرآن مجید به تاریخ زندگی پیامبران گذشته و عالم نبوت وارد شده و آنان را با بهترین و زیباترین اوصاف که بالاتر از آن متصور نیست معرفی نموده و با هر صفت نیک که لازمه عظمت و قداست پیامبر است، ستوده و از هر رذیلت و صفت زشتی که با مقام نبوت و سفارت الهی سازش ندارد، تبرئه نموده است. اینک آیات چندی را در این باره بازگو می‏کنیم: «الذین یتبعون الرسول النبی الامی الذی یجدونه مکتوباً عندهم فی التوراه و الانجیل یأمرهم بالمعروف و ینهاهم عن المنکر و یحل لهم الطیبات و یحرم علیهم الخبائث. (10) آنان که از فرستاده (خدا) پیامبر، امی پیروی کنند، پیامبری که صفات او را در پیششان می‏یابند، آنان را به معروف دستور می‏دهد و از منکر باز می‏دارد، پاکیزه‏ها را برای آنان حلال می‏شمرد، ناپاک‏ها را تحریم می‏کند». «هوالذی بعث فی الامییّن رسولاً منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین. (11) اوست که از میان امت امی و بی‏سواد، پیامبری از خودشان برانگیخت تا آیات خدا را برایشان تلاوت کند، از رذایل و مفاسد اخلاقی پاکشان سازد، کتاب و حکمت را بر آنان بیاموزد، گرچه آنان پیش از آن در ضلالت و گمراهی آشکار به سر می‏بردند». «و ان لک لاجراً غیر ممنون. و انک لعلی خلق عظیم. (12) و برای توست (ای محمد) پاداش نیک و بی‏پایان و تو دارای خلق عظیم و پسندیده‏ای هستی». «ان اللَّه اصطفی آدم و نوحاً و ال ابراهیم و ال عمران علی العالمین. (13) خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برتری داد». «و اذقال ابراهیم لابیه و قومه اننی برآء مما تعبدون. الا الذی فطرنی فانه سیهدین. (14) و به خاطر بیاور هنگامی را که ابراهیم به پدر (عمویش آذر) و قومش گفت: من از آن چه شما می‏پرستید بیزارم مگر آن کسی که مرا آفریده و هم او هدایتم خواهد کرد». «و کذلک نری و ابراهیم ملکوت السماوات و الارض و لیکون من الموقنین (15) و این چنین ملکوت آسمان‏ها و زمین (و حکومت مطلقه خداوند) را به ابراهیم نشان دادیم (تا با آن استدلال کند) و اهل یقین شود». «و وهبنا له اسحق و یعقوب کلاً هدینا من قبل و من ذریته داود و سلیمان و ایوب و یوسف و موسی و هرون و کذلک نجزی المحسنین و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس کل من الصالحین. و اسماعیل و الیسع و یونس و لوطاً و کلاً فضلنا علی العالمین و من ابائهم و ذریاتهم و اخوانهم و اجتبیناهم و هدیناهم الی صراط مستقیم. (16) برای وی (ابراهیم) اسحاق و یعقوب را بخشیدیم و همه آنان را هدایت نمودیم و پیش از آن نوح را هدایت نمودیم و از فرزندان او داود، سلیمان، ایوب، یوسف، موسی و هارون را هدایت کردیم ما به نیکوکاران این چنین پاداش می‏دهیم و (همچنین) زکریا و یحیی و عیسی و الیاس همه از صالحان بودند و اسماعیل و الیسع و یونس و لوط را و برخی از پدران و فرزندان و برادران‏شان را بر جهانیان برتری دادیم و بر همگان برگزیدیم و به راه راست و مستقیم هدایت‏شان کردیم». «و لقد اتینا داود و سلیمان علماً و قالا الحمدللَّه فضلنا علی کثیر من عباده المؤمنین. (17) و ما به داود و سلیمان دانشی عظیم دادیم و آنان نیز متقابلاً گفتند: سپاس از آن خداوندی است که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری بخشید». «و اذکر اسماعیل و الیسع و ذالکفل و کل من الاخیار. (18) اسماعیل و الیسع و ذولکفل را یاد کن که همه آنان از نیکان بودند.» «اولئک الذین انعم اللَّه علیهم من النبین من ذریه آدم و ممن حملنا مع نوح و من ذریه ابراهیم و اسرائیل و ممن هدینا و اجتبینا اذا تتلی علیهم ایات الرحمن خرّوا سجداً و بکیاً. (19) آنان پیامبرانی بودند که خداوند نعمتش را بر ایشان ارزانی داشت. از فرزندان آدم و از کسانی بودند که با نوح سوار کشتی نمودیم. آنان از خاندان ابراهیم و یعقوب و از هدایت شدگان و برگزیدگان بودند که هر وقت آیات خدا بر ایشان تلاوت می‏شد، گریه کنان بر خاک مذلت و بندگی می‏افتادند». این بود قسمتی از آیات قرآن مجید که درباره توصیف و تنزیه انبیا عظمت و قداست آنان آمده است. تطبیق و مقایسه قرآن با تورات و انجیل
توحید و نبوت در تورات و انجیل خوانندگان عزیز! گفتار و نظریه قرآن را درباره توحید و صفات خدا و در مورد عظمت و شخصیت پیامبران مطالعه نمودید، اینک به نظریه کتب عهدین توجه کنید و آن را با نظریات و گفتار قرآن مقایسه و تطبیق نمایید. کتب عهدین در این دو مسئله فراوان سخن گفته‏اند، و لی هر مقدار که قرآن، خداوند را تنزیه و تقدیس نموده، پیامبران را به عالی‏ترین مقام انسانی اوج داده است، این کتاب‏ها به همان مقدار، مقام الوهیت را تنزل داده، هر گونه اعمال ناشایستی را به پیامبران خدا نسبت می‏دهند. برای روشن شدن این حقیقت چند نمونه از تورات و انجیل و از فصول مختلف کتب عهدین را در این جا می‏آوریم: 1ـ داستان آدم و حوا و خارج شدن آنها از بهشت در تورات چنین آمده است: خداوند به آدم اجازه داد که از تمام میوه‏های بهشت تناول کند به جز میوه درخت معرفت، یعنی درخت شناخت خیر و شر. خداوند به آدم فرمود: آدم! اگر روزی از این میوه تناول کنی، همان روز خواهی مُرد. سپس خداوند از آدم، همسرش حوا را آفرید و هر دو در بهشت لخت بودند؛ زیرا نیک و بد را تشخیص نمی‏دادند، ناگهان ماری آمد و آنان را بر آن درخت ممنوع راهنمایی کرد و به خوردن میوه آن تشویق‏شان نمود و چنین گفت: شما با خوردن میوه درخت نمی‏میرید بلکه چون خداوند می‏داند که اگر از این میوه بخورید چشمتان باز شده، نیک و بد را تشخیص خواهید داد این است که شما را از خوردن آن نهی نموده است. چون آدم و حوا گفتار مار را باور نمودند و از میوه آن درخت خوردند، چشمشان باز گردید و فهمیدند که لخت هستند و با لنگی خودشان را پوشانیدند. خداوند که در بهشت قدم می‏زد، آنان را دید و آدم و حوا خود را از خدا مخفی نمودند. خدا آدم را صدا زد که کجا هستی آدم؟ وی گفت: چون صدای تو را شنیدم خود را مخفی نمودم زیرا که من عریانم. خدا گفت: چگونه فهمیدی که عریانی؟ مگر از آن میوه که نهی‏ات کرده بودم، خوردی؟ آن گاه که برای خداوند آشکار شد که آدم از آن شجره خورده است، گفت: حالا دیگر آدم نیز مانند ما شده، خوب و بد و زشت و زیبا را شناخته است و ممکن است، هم اکنون دستش را دراز کند و از درخت حیات و زندگی نیز بخورد و برای همیشه زنده بماند و مثل ما باشد. این بود که خدا او را از بهشت راند و میان آدم و درخت حیات حائلی قرار داد. (20) و باز تورات در جای دیگر می‏گوید: مار قدیمی همان شیطان است و شیطان نیز همان است که همه دنیا را به سوی ضلالت و گمراهی سوق می‏دهد. (21) خواننده عزیز! ملاحظه می‏کنید، کتاب‏های به اصطلاح آسمانی، چگونه ساحت قدس الهی را متهم به کذب نموده، نسبت مکر، عذر، دروغ و ترس به او می‏دهد، بدین گونه که خداوند آدم را به دروغ از درخت معرفت ممنوع ساخت و گفت که آن درخت مرگ است و سپس چون خدا ترسید که آدم از درخت حیات نیز استفاده کند و به زندگی جاوید و همیشگی دست یابد و در خدایی و سلطنت با او معارضه نماید این بود که وی را از بهشت بیرون راند. و باز از این کتاب آسمانی! استفاده می‏شود که خداوند جسم است و در میان بهشت قدم می‏زند و نسبت جهل به پروردگار می‏دهد که وی از محل و مخفی گاه آدمی بی‏اطلاع بود. از همه بدتر این که این کتاب شیطان را خیرخواه‏تر از خدا معرفی می‏کند و می‏گوید که شیطان بر آدم نصیحت کرد و آدم را از تاریکی جهل و نادانی به نور دانش و معرفت راهنمایی نمود و تشخیص نیک و بد را به وی آموخت. 2ـ تورات داستان ابرهیم و نمرود را چنین آورده است: ابراهیم در برابر نمرود، همسر خود ساره را خواهر خویش معرفی نمود و همسر بودنش را کتمان کرد، ولی سازه زن زیبایی بود، نمرود او را از دست ابراهیم گرفت و متقابلاً ابراهیم را مورد محبت خویش قرار داد و کمک مالی فراوان بر وی نموده از آن روز ابراهیم دارای گاو گوسفند چهارپایان فراوان و دارای غلامان و کنیزان شد و ثروت کلانی به دست آورد. آن گاه که نمرود پی برد ساره همسر ابراهیم بوده است نه خواهر او، به ابراهیم گفت: چرا واقعیت را کتمان نمودی و سبب شدی که ساره را از دست تو ربودم و همسر خویش قرار دادم؟ سپس نمرود، ساره را به ابراهیم باز پس داد. (22) از این داستان چنین استفاده می‏شود که ابراهیم خود عامل فساد شده، موجب آن گردیده است که نمرود همسروی، ساره، را از دست او گرفته به همسری بزگزیند!! حاشا که ابراهیم به چنین امر قبیح و زشتی که افراد عادی نیز مرتکب آن نمی‏شوند مرتکب گردد، در صورتی که وی از عزیزترین و گرامی‏ترین پیامبران خداست. 3ـ داستان لوط و دخترانش در تورات چنین آمده است که: شبی دختر بزرگ لوط به خواهرش گفت: اینک پدر ما پیر گشته است و روی زمین کسی نیست که با ما نزدیکی کند، بیا پدر را شراب دهیم و با وی همبستر شویم تا نسل پدر را در روی زمین زنده نگه داریم. در همان شب پدر خویش را شراب دادند و دختر بزرگ‏تر با وی همبستر شد. شب دوم نیز او را شراب دادند دختر کوچک با وی داخل بستر شد و هر دختر از پدر آبستن شدند. دختر بزرگ پسری به دنیا آورد و او را «موآب» نامید که پدر «موآبیین» است و دختر کوچک نیز پسری به دنیا آورد و نام او را «بن عمی» گذاشت و وی پدر «بنی عمون» است که تا به امرز نسل‏شان در دنیا باقی است. (23) این است آن چه که تورات به حضرت لوط آن پیغمبر بزرگ و پاک خدا و دختران وی نسبت می‏دهد. خواننده عزیز باید عقل خویش را داور قرار داده در این مورد قضاوت کند. 4ـ در تورات آمده است که: اسحاق خواست نبوت و پیامبری را به فرزند خود «عیسو» واگذار کند، ولی در آن موقع فرزند دیگرش یعقوب اسحاق را فریب داد و بر وی چنین وانمود کرد که او همان عیسو است و برای پذیرش اسحاق، طعام و شراب آماده کرد و اسحاق از آن طعام و شراب تناول نمود. سپس در اثر همان حیله و نیرنگ که یعقوب برای رسیدن به پیامبری به کار برده بود او را دعا نمود و چنین گفت: تو آقا و سرور برادرانت باش و فرزندان و مادرت بر تو تواضع و کوچکی نمایند. لعن بر آنان که بر تو لعن کنند. خوشی و مبارکی بر آنان که تو را مبارک باد گویند. وقتی عیسو آمد، فهمید که برادرش یعقوب گوی نبوت را از وی ربوده است، به پدرش گفت: پدر جان مرا نیز برکت پیامبری ده! اسحاق گفت: من او را آقا و سرور همه، تو و برادران دیگرت را غلام و بنده وی قرار داده‏ام و او را با گندم و شراب ثروتمند و نیرومند گردانیدم. پسر جان دیگر درباره تو چه می‏توانم بکنم؟ این جا بود که عیسو صدای خویش را به گریه بلند نمود. (24) راستی آیا ربودن مقام نبوت متصور و معقول است؟! آیا خداوند مقام نبوت و پیامبری را به موجب مکر و دروغ تفویض می‏نماید؟! آیا واقعاً یعقوب با این دروغ فریب کاری و تزویر، همان طور که اسحاق را گول زد، خداوند را نیز گول زد و خداوند دیگر نتوانست نبوت را به اهلش بازگرداند؟! تعالی اللَّه عن ذلک علواً کبیراً. شاید همان مستی شراب است که افرادی را واداشته چنین خرافات را جعل کنند و نسبت شراب خوردن را به اسحاق بدهند. 5ـ باز در تورات آمده است که: «یهدا» با «ثامار» همسر فرزندش «عیر» زنا نمود و ثامار از وی آبستن شد و دو فرزند به نام‏های «فارص» و «زارع» به دنیا آورد. (25) و از طرف دیگر، انجیل متی نیز در اصحاح اول، نسب «یسوع مسیح» را به تفصیل آورده، حضرت مسیح و سلیمان و پدرش داود را از نسل همان فارص و همان شخصی که به وسیله زنای یهودا! با همسر پسرش به وجود آمده است، معرفی می‏کند. حاشا که پیامبران خدا از زنا به وجود بیایند، آن هم زنا با محارم و همسر فرزند. ولی آفریننده و سازنده تورات موجود ارجی به گفته‏ها و نوشته‏های خود نمی‏نهد و پروایی از تهمت و افترا بستن به انبیا ندارد. 6ـ باز در تورات آمده است: داود با همسر «اوریا»ی مجاهد و مؤمن زنا نمود و همسر اوریا از این زنا حامله شد. داود از ترس افتضاح و رسوایی، به مقام پرده پوشی برآمد و به «اوریا» دستور داد به خانه‏اش رفته با همسرش نزدیکی کند تا حامله بودن همسر اوریا به خود وی منتسب شود. ولی اوریا امتناع نمود و گفت: چگونه رواست که آقا و سرور من «یوآب» و غلامان وی در میان صحرا بر سر برند و من به خانه خود روم و با خوردن و آشامیدن دلخوش کنم و با همسرم همبستر شوم!؟ نه هرگز! به جان عزیزت سوگند که من هرگز این کار را انجام نمی‏دهم. چون داود از پرده پوشی ماجرا مأیوس و ناامید گردید، آن روز اوریا را نزد خویش نگه داشت و او را دعوت نمود که نزد وی غذا و مشروب خورد و او را مست نمود، فردای آن روز داود به امیر لشکرش «یوآب» نوشت که اوریا را در یک جنگ شدید در پیشاپیش لشگر قرار دهید، سپس او را تنها بگذارید تا کشته شود. طبق دستور داود، یوآب نیز همین کار را انجام داد، بدین گونه اوریا در جنگ کشته شد و یوآب مرگ او را به داود اطلاع داد، داود همسر اوریا را به خانه خویش برد و پس از آن که ایام عزاداری همسر اوریا نسبت به شوهرش تمام شد، داود او را رسماً به همسری گرفت. (26) و در اصحاح اول از انجیل متی نیز آمده است که سلیمان پیامبر خدا و پسر داود از همان زن به دنیا آمده است. خوانندگان عزیز! ملاحظه کنید که این دروغ سازان چگونه به مقام والای نبوت آن منصب عالی الهی جرئت و جسارت نموده‏اند؟! راستی چگونه می‏توان این عمل زشت را به کسی که دارای مختصر غیرت و مردانگی است، نسبت داد تا چه رسد به یکی از پیامبران بزرگ و پاک خدای یکتا؟! و در این جا، یک اشکال مهم دیگری نیز وجود دارد و آن این که: در انجیل متی در ادامه همین داستان، سلیمان به عنوان پسر داود معرفی شده، در انجیل لوقا نیز حضرت عیسی را پسر داود معرفی کرده می‏گوید: «مسیح در کرسی پدرش داود می‏نشست» و این دو نسبت با یکدیگرچگونه می‏سازد؟ آیا سلیمان پسر داود بود و یا عیسی و این دو که برادر نبودند!! 7ـ در تورات چنین می‏خوانیم که: سلیمان هفتصد زن از آزادگان و سیصد زن از بردگان داشت، این زنان دل او را به سوی بت‏ها، جلب کردند. سلیمان به دنبال «عشتورت» بت و خدای «صدونیان» و «ملکوم» بت و معبود «عمونیان» رفت. خداوند از این عمل زشت و ناپسند سلیمان خشمگین گردید و گفت: من سلطنت و پادشاهی را از تو پس خواهم گرفت و به برده‏ای از بردگانت خواهم داد. (27) باز در تورات چنین آمده است که: سلیمان برای عشتورت (بت صیدانیین) و کموش (بت موآبیین) و ملکوم (بت عمونی‏ها) بتکده‏های مجلل و بلندی ساخته بود، پادشاه «یوشیا» آن بتکده‏ها را نجس کرد، مجسمه‏ها و بت‏ها را که در آن بت خانه‏ها بود، بشکست و درخت‏هایش را قطع نمود و تمام آن بتکده‏ها و بتکده‏های دیگر را از بین برد. (28) مؤلف: فرض کنیم که لازم نیست پیامبران، معصوم و بی‏گناه باشند – در صورتی که عصمت انبیا با دلایل عقلی ثابت شده است – ولی آیا عقلاً درست است که پیامبری بت‏ها را پرستش کند و بت خانه‏های عالی و محکمی بنا سازد و از سوی دیگر، مردم را به توحید و یگانه پرستی و پرستش خدای بی‏همتا دعوت نماید؟ آیا این دو عمل از نظر عقل با هم سازش دارد؟! قضاوت به عهده صاحبان عقل!! 8ـ در کتاب هوشع می‏خوانیم: اولین سخن خدا به هوشع این بود که فرمود: برو برای خودت زن زناکار و فرزندان زنا انتخاب کن، زیرا این زمین از خداوندگار زناکنان برگشته است. هوشع نیز رفت گوهر دختر بلایم را گرفت و از او دو پسر و یک دختر به دنیا آورد. (29) باز در همین کتاب می‏خوانیم که خدا به هوشع فرمود: زن زناکار و صاحب رفیق را دوست بدار، همان طور که خداوند بنی اسرائیل را دوست می‏دارد. (30) عقل چگونه باور می‏کند که خداوند پیامبرش را به زنا و به محبت زن زناکار دستور دهد. تعالی اللَّه عن ذلک علواً کبیراً جای تعجب نیست که نویسنده و سازنده این مطالب قباحت گفتار خود را درک نکند، ولی شگفت و تعجب از ملل متمدن و مردان عصر فضا و از دانشمندان عصر کنونی است که این گونه خرافات را در کتب عهدین و تورات و انجیل می‏خوانند و باز هم به چنین مطالبی و بر چنین کتاب‏هایی ایمان دارند و آنها را وحی الهی و کتاب آسمانی و راهنمای انسان‏ها می‏پندارند!! آری! تقلید عادتی است تغییرناپذیر که خود را از این عادت رهانیدن، زنجیر تقلید را از هم گسستن و پی حق روان شدن عملی است بس مشکل و طاقت فرسا. 9ـ در اناجیل چنین می‏خوانیم که: روزی مسیح برای مردم سخن می‏گفت؛ مادر و برادرانش در بیرون منتظر وی بودند کسی از آن میان گفت: این مادران و برادرانت هستند که در بیرون به انتظار تو به سر می‏برند تا سخنی با تو بگویند. مسیح گفت: مادر من کسیت و برادران من کدامند؟! سپس با دست خود اشاره به شاگردانش نمود و گفت: اینان مادر و برادران من هستند، زیرا هر کس به گفته من که در آسمان‏هاست گوش فرا دهد، او برادر، خواهر و مادر من است. (31) خوانندگان عزیز! شما در سخافت این گفتار دقت کنید و قدری بیندیشید که مسیح چگونه مادر پاک خویش را از خود دور می‏کند و او را از دیدارش محروم می‏سازد و قداست و معنویت او را مورد تعریض قرار داده، شاگردانش را بر وی ترجیح می‏دهد، در صورتی که مسیح درباره شاگردانش در جای دیگر می‏گوید: آنان ایمان ندارند (32) و باز درباره آنان می‏گوید: در دل آنان به اندازه تخم خشخاشی ایمان وجود ندارد. (33) این شاگردان همان‏ها هستند؛ شبی که یهودیان به مسیح حمله کردند و از آنان درخواست نمود که تا صبح نخوابند و از وی محافظت کنند، ولی هیچ کدام از شاگردانش به حرف او گوش ندادند و وقتی یهودی‏ها او را گرفتند، همان شاگردها او را تنها گذاشته فرار را بر قرار ترجیح دادند. (34) این‏ها نمونه‏هایی از کارهای ناشایستی است که درباره شاگردان مسیح در اناجیل آمده است. 10ـ در انجیل یوحنا آمده است: مسیح روزی در یک جشن عروسی شرکت نمود، اتفاقاً شرابشان تمام گردیده بود. مسیح از راه اعجاز برای آنان شش خمره شراب درست کرد. (35) باز در انجیل آمده است که مسیح شراب می‏خورد و در خوردن شراب زیاده‏روی می‏نمود. (36) حاشا از این افتراها و نسبت‏های ناروا که مقام پاک مسیح از این بهتان عظیم به دور است، گذشته از اینها، در کتب عهدین خوردن شراب صریحاً ممنوع و تحریم شده است. چنان چه: در تورات چنین آمده است که خداوند به هارون گفت: تو و فرزندانت که وارد خیمه (اجتماع) گردیدید، هرگز لب به شراب و هیچ مست کننده‏ای نزنید تا مرگ و نیستی شما را فرا نگیرد، این یک حکم دائمی است که در تمام قرون و اعصار و در میان تمام نسل‏های آینده شما حکومت دارد تا زشت و زیبا و ناپاک را از هم تشخیص دهید. (37) و در انجیل لوقا نیز در مدح یوحنای معمدان چنین آمده است که: وی در پیشگاه پروردگار مقام بلندی را داراست و هرگز لب به شراب و هیچ مست کننده‏ای نمی‏زند. (38) در کتب عهدین دلایل و شواهد فراوانی بر حرمت شراب وجود دارد با این حال چگونه در انجیل نسبت شراب خوردن به عیسای مسیح، آن پیامبر پاک و معصوم الهی داده شده است؟! نتیجه مباحث این بود قسمتی از خرافات و مطالب گمراه کننده و خنده آوری که در کتب عهدین وجود دارد و با هیچ عقلی و منطقی سازگار نیست. ما این نمونه‏ها را در اختیار خواننده عزیز قرار دادیم تا آنها را با دقت مطالعه کند، آن گاه عقل و وجدان خویش را داور و قاضی قرار دهد که چگونه می‏توان ادعا نمود که محمد (ص) معارفی را که برای بشر ارائه داده است از این کتاب‏ها اقتباس نموده، محتویات قرآن مجید را با آن سطح عالی و استحکام که دارد، از آنها اتخاذ نموده است؟! باز چگونه می‏توان این کتاب‏ها را وحی آسمانی پنداشت، با این که این کتاب‏ها با نسبت‏های ناروا دامن پاک پیامبران خدا را آلوده ساخته، مقام شامخ آنان را لکه‏دار نموده است. 1 ) بقره/ 116، 117.
2 ) بقره/ 163.
3 ) بقره/ 255.
4 ) آل عمران/ 5، 6.
5 ) انعام/ 102، 103.
6 ) یونس/ 34.
7 ) رعد/ 2.
8 ) قصص/ 70.
9 ) حشر/ 22 – 24.
10 ) اعراف/ 157
11 ) جمعه/ 2.
12 ) قلم/ 3، 4.
13 ) آل عمران/ 33.
14 ) زخرف/ 26، 27.
15 ) انعام/ 75.
16 ) انعام/ 84، 87.
17 ) نمل/ 15.
18 ) ص/ 48.
19 ) مریم/ 58.
20 ) تورات، سفر پیدایش، باب 2 – 3.
21 ) تورات، سفر پیدایش ،باب 12، بند 9.
22 ) تورات، سفر پیدایش، باب 12.
23 ) تورات، سفر تکوین، باب 19.
24 ) تورات، سفر تکوین، باب 27.
25 ) تورات، سفر تکوین، باب 38.
26 ) شموئیل، کتاب 2، باب 11، 12.
27 ) پادشاهان، کتاب 1، باب 11.
28 ) همان، کتاب دوم، باب 23.
29 ) کتاب هوشع، باب 1.
30 ) همان، باب 3.
31 ) متی، باب 12؛ مرقس، باب 3؛ لوقا، باب 8.
32 ) مرقس، باب 4.
33 ) متی، باب 17.
34 ) همان، باب 26.
35 ) انجیل یوحنا، باب 2.
36 ) متی، باب 11؛ لوقا، باب 7.
37 ) تورات، سفر لاویان، باب 10.
38 ) لوقا، باب 1. ترجمه البیان، ص 73 – 88

آبت الله سید ابوالقاسم خویی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا