شعر فاطمی

  • شعربدون تصویر

    متن شعر سوختند آیه‌های کوثر را

    در لغت معنی شبح یعنی سایه‌ای در خیال می‌آید یا به تعبیر دیگری انگار ابر روی هلال می‌آید سایه‌ای مانده بود از مادر وقت برخاستن نشست، نشست عرق سرد روی پیشانی اشک امانم نمی‌دهد که پر است مو به مو…

  • شعربدون تصویر

    متن شعر قلب آن است که لبریز محبت باشد

    از جهانی که پر از تیرگی ما و من است می‌گریزم به هوایی که پر از زیستن است می‌گریزم به جهانی که پر از یکرنگی ست به جهانی که پر از گریه کن و سینه زن است به همان جا…

  • شعربدون تصویر

    متن شعر بنی تشنه‌ای مادر برایت آب آورده

    هی به ساعت نگاه می‌کردم زنگ آخر چقدر دیر می‌گذشت کودکی‌های من پی آن عطر با چه شوقی به خاک برمی‌گشت در و همسایه را بدون صدا یک به یک می‌کشید در کوچه داشت مانند لی لی خواهر، عطر آن…

  • شعربدون تصویر

    متن شعر بعد تو با دل من چاه فقط هم‌سخن است

    چند روزی‌ست فقط ابر بهاری شب و روز ابر گریانی و جز اشک نداری شب و روز اشک نه، خون دل از چشم تو جاری شب و روز به تو حق می‌دهم اینگونه بباری شب و روز در نگاه پُر…

  • شعربدون تصویر

    متن شعر کجاست بقعه قبر غریب تو

    هر کس هر آن چه دیده اگر هر کجا تویی یعنی که ابتدا تویی و انتها تویی در تو خدا تجلی هر روزه می‌کند «آیینه تمام نمای خدا» تویی چیزی ندیده‌ام که تو در آن نبوده‌ای تا چشم کار می‌کند…

  • شعربدون تصویر

    متن شعر دستی به پهلو دارد و دستی به دیوار

    دستی به پهلو دارد و دستی به دیوار داده ست تکیه مادر هستی به دیوار هر لحظه دردی تازه داغی تازه دارد در چشم خود غم‌های بی‌اندازه دارد مثل شبی تیره ست دنیای مقابل تنها هلالی مانده از آن ماه…

  • شعربدون تصویر

    متن شعر نیازی نیست روضه سر بیاید

    نیازی نیست روضه سر بیاید نباید روضه خوان دیگر بیاید برای گریه این ایام کافی ست فقط گاهی صدای در بیاید … *** چه بنویسم؟ که شعرم باب میلم در نمی‌آید دلم می‌خواهد اما آه … از من برنمی‌آید مرا…

  • شعربدون تصویر

    متن شعر شبیه درد رفتی و شدی در استخوان پنهان

    شبیه درد رفتی و شدی در استخوان پنهان نمی‌یابم تو را‌ای در جهان مانند جان پنهان فرشته مست دنبال صدایش راه می‌افتد کسی که می‌برد نام تو را زیر زبان پنهان رمان آفرینش با علی جذاب شد اما تو قدرت…

دکمه بازگشت به بالا