لغات قرآن با حرف میم
-
لغتنامه قرآن
مَوَاطِنَ
ترجمه مَوَاطِنَ : موطنها – عرصه ها (کلمه مواطن جمع موطن و بمعنای جائی است که انسان در آن سکونت نموده ، و آن را وطن خودش قرار میدهد . )
-
لغتنامه قرآن
مَوَاقِعِ
ترجمه مَوَاقِعِ : محلها (جمع موقع)
-
لغتنامه قرآن
مُوَاقِعُوهَا
ترجمه مُوَاقِعُوهَا: واقع شوندگان در آن
-
لغتنامه قرآن
مَوَاقِیتُ
ترجمه مَوَاقِیتُ : وعده گاهها یشان (جمع میقات و میقات به معنی وقت معین شده برای عمل است و این کلمه بر مکان معین برای عمل نیز اطلاق میشود )
-
لغتنامه قرآن
مُنِعَ
ترجمه مُنِعَ : منع شد – باز داشته شد
-
لغتنامه قرآن
مَنَعَهُمْ
ترجمه مَنَعَهُمْ : منعشان کرد – بازشان داشت
-
لغتنامه قرآن
مُنفَطِرٌ بـِ
ترجمه مُنفَطِرٌ بـِ: شکافته شده با(معنی اصلی کلمه فطر چاک زدن چیزی است از طرف درازای آن )
-
لغتنامه قرآن
مُنفِقِینَ
ترجمه مُنفِقِینَ : انفاق کنندگان (کلمه انفاق به معنای بذل مال و صرف آن در رفع حوایج خویشتن و یا دیگران است )
-
لغتنامه قرآن
مُنفَکِّینَ
ترجمه مُنفَکِّینَ : جدا شده ها (کلمه منفکین از ماده انفکاک است ، که به معنای جدایی دو چیز است که به شدت به هم متصل بودهاند ، و عبارت “لَمْ یَکُنِ ﭐلَّذِینَ کَفَرُواْ مِنْ أَهْلِ ﭐلْکِتَابِ وَﭐلْمُشْرِکِینَ مُنفَکِّینَ حَتَّیٰ…
-
لغتنامه قرآن
مَنفُوشِ
ترجمه مَنفُوشِ: زده شده (کلمه منفوش از مصدر نفش است ، که به معنای شیت کردن پشم است یا با دست و یا با کمانچه حلاجی ، و یا با چیز دیگر)
-
لغتنامه قرآن
مُنقَعِرٍ
ترجمه مُنقَعِرٍ : از ریشه کنده شده
-
لغتنامه قرآن
مُنقَلَباً
ترجمه مُنقَلَباً: محل بازگشتن – بازگشتن (کلمه منقلب اسم مکان و یا مصدر میمی از انقلاب است)
-
لغتنامه قرآن
مُنقَلِبُونَ
ترجمه مُنقَلِبُونَ : بازگردنده ها
-
لغتنامه قرآن
مَنقُوصٍ
ترجمه مَنقُوصٍ : ناقص شده