اعمال ماه رمضانشرح دعا

شرح دعای روز یازدهم ماه رمضان

شرح دعای روز یازدهم ماه رمضان از آیت الله مجتهدی تهرانی

ای خدا در این روز احسان و نیکویی را محبوب من و فسق و معاصی را ناپسند من قرار ده و در این روز خشم و آتش قهرت را بر من حرام گردان به یاری خود ای فریادرس فریاد خواهان.

متن:
اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَی فِیهِ الْإِحْسَانَ وَ کرِّهْ إِلَی فِیهِ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ وَ حَرِّمْ عَلَی فِیهِ السَّخَطَ وَ النِّیرَانَ بِعَوْنِک یا غِیاثَ الْمُسْتَغِیثِین [1]

ترجمه:
ای خدا در این روز احسان و نیکویی را محبوب من و فسق و معاصی را ناپسند من قرار ده و در این روز خشم و آتش قهرت را بر من حرام گردان به یاری خود ای فریادرس فریاد خواهان.

اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَی فِیهِ الْإِحْسَانَ
خدایا کاری کن که خوبی ها را دوست داشته باشم و از بدی ها بدم بیاید و عبادت و خوبی نزد من محبوب باشد. و این دعای خیلی خوبی هست که انسان طوری باشد که از کار خوب لذت برد. اگر خواستی کار خوبی انجام بدهی مخفیانه انجام بده به قصد قربت انجام بده؛ اگر باخبری که همسایه ات تنگدست هست خیرات و صدقات خود را به شخص ناشناسی؛ به یک بار بری بده مثلا؛ بگو این قالی را برو بده در خانه فلانی ؛ تا خدایی نخواسته همسایه ات خجل نشود. طوری زندگی کنید که آبروی کسی را نریزید. در احسان اهل ریاکاری نباشید. که اگر اینگونه بودید در قیامت برای شما اجر و پاداش نیست.

چیز خوب هم صدقه بدهید؛ اگر متمکن هستی جنس اعلاء را برای صدقه و خیرات کنار بگذار؛ شخص متمکنی می گفت برای زکات فطریه جو می شود داد؟ به او گفتم: مگر خود تو نان جو می خوری؛ تو که وضعت خوب هست برنج اعلای آستانه اشرفیه بده؟ چرا جو می دهی؟! تازه وقتی هم به درب منزل مستحق بردی نگو این فطریه هست؛ تو چکار داری بگویی این برنجی که آورده ام؛ فطریه هست! بگو به منزلتان می آمدم خواستم دست خالی نیایم؛ بگو عیدی هست و.. کاری نکن که فامیل فقیرت؛ همسایه تنگدستت خجالت بکشد.

بهترین خوبی ها این هست که آدمی به فامیل نادارش کمک کند، بعضی ها به فامیل نمی دهند و به دیگران می دهند؛ حتی مرحوم آیت الله العظمی بروجردی ( ره ) احتیاط می کردند و می فرمود: اگر در شهر تان مستحق وجود دارد؛ اشکال دارد که فطریه را به شهر های دیگر بفرستید. پس اگر شما اهل تهران باشید و پول فطریه را فرستادی اصفهان اگر این پول در بین راه تلف شد شما ضامن هستی و باید یک مرتبه دیگر این پول را بدهی.

پس دعا دعای خیلی خوبی هست؛ از خدا بخواهیم که احسان را در نزد ما محبوب کند.

حدیث
در حدیث وارد شده است « خیرکم من اطعم الطعام » [2] بهترین شماها کسانی هستند که اطعام طعام می کنند؛ غذا درست می کند و به دیگران اطعام می کند

خاطره:
درقدیم رسم بود کسی که مرده ای داشت در شب های جمعه همان غذایی که میت ایشان دوست داشت می پختند و خیرات می کردند؛ مثلا اگر پدر مرحوم کسی قیمه پلو دوست داشت شب جمعه آن را تهیه می کردند و خیرات می کردند و…در روایت آمده است که ارواح مردگان مومنین در شب های جمعه بر بالای پشت بام منازل اقارب و خویشان سر می زنند و می گویند: آن لقمه هایی که جلوی سگان می اندازید به نیت ما خیرات کنید! ما محتاج هستیم، التماس می کنند! [3]

بیاد دارم، زمانی که بچه سال بودم و در مغازه پدرم کار می کردم، بعضی ها سوار بر گاری؛ سیب قندی آورده بودند و داد می زدند؛ « خیر مرده ها ». شما هم برای اموات خیرات داشته باشید. اما متاسفانه الان کسی به فکر مردگان نیست! آن وقت می گویند: آقا کار من پیچیده است و گره در زندگی دارم؛ باید چکار کنم! ؟ وقتی پدرت ازت راضی نیست همین می شود دیگر . اگر هم بگویی پدرم تا زنده بود از من راضی بود آن مربوط به زمان حیات آن خدا بیامرز هست نه حالا که او را فراموش کرده ایی! الان که دست او از دنیا کوتاه هست و تو برای او کار خیری نمی کنی از تو ناراضی هست

حدیث:
در روایت آمده است: بعضی از افراد هستند که در زمان حیات والدین آنها از ایشان راضی بودند و بعد از مرگ از فرزندان خود؛ ناراضی هستند. [4]

حکایت:
شخصی در خواب دید که ارواح مومنین به سرعت به سوی بهشت در حرکت هستند و در بین ایشان شخصی بود که لنگ لنگان به سوی بهشت قدم برمی داشت؛ از او سئوال کرد: علت اینکه شما به آهستگی در حال حرکت به سوی بهشت هستید چیست؟

مرد جواب داد: آن ارواح مومنینی که به سرعت حرکت می کنند بخاطر این است که اولاد آنها نسبت به اموات خود، اهل خیرات بوده اند اما فرزند من برای پدرش کار خیری انجام نمی دهد و سیر و حرکت من به سوی بهشت آهسته و کند می باشد.

مرد گفت: آدرس منزل فرزند شما کجاست تا به او اطلاع بدهم

روح آن مومن گفت: پسرم رخت شوی هست و شغل او گازری است و در فلان منطقه سکونت دارد

این شخص از خواب بیدار می شود و فرزند آن مرحوم را پیدا می کند و شرح واقعه می کند. و می گوید:: فلانی پدرت از تو ناراضی هست و در عالم خواب از تو گله کرد و از تو می خواست که برای او خیراتی داشته باشی

پسر آن مرحوم که وضع مالی مناسبی نداشت و کمی عصبانی بود دست در زیر آب دریا کرد و مشتی آب بیرون ریخت و گفت: این مشت آب هم خیرات پدرم.

فردا شب در خواب دید که پدر این شخص لباس شوی با تندی حرکت می کند و تعجب کرد! پرسید داستان از چه قرار هست؟

جواب داد: آن زمانی که پسرم با عصبانیت آن مشت آب را از دریا بیرون ریخت، در کنار ساحل دریا ماهی ریز و کوچکی در حال مردن بود و به خشکی افتاده بود؛ وقتی پسرم آن مشت آب را به بیرون دریا ریخت و گفت: این هم خیرات پدرم آن مشت آب بر روی آن ماهی ریخت و او هم جانی گرفت و به داخل دریا پرید، و زنده ماند به برکت همان یک عمل این گونه شد.

لذاست که یک کار خوب سبب نجات یک نفر می شود، لذا در حدیث آمده است: خیرکم من اطعم الطعام و افشاء السلام وصلی و الناس نیام » [5] بهترین شما کسی هست که اطعام طعام کند و بلند سلام کند و اهل نمازشب باشد در زمانی که مردم در خواب هسنتد.

البته انسان باید خودش را از همه بدتر بداند و موقع نماز شب به یاد این حدیث نباشد که بله من از همه بهتر هستم؛ و دچار عجب بشود.

امام سجاد علیه السلام در حدیث ابوحمزه ثمالی به ما یاد داده اند و فرموده اند:« خدایا آیا در بین بندگانت از من بدتر وجود دارد «فمن یکون اسوء حال منی » [6] با اینکه ایشان معصوم است ولی اینگونه خودش را کوچک می بیند بخاط همین هیچ وقت نگویید که من خوب هستم. ولو حدیث می گوید شما خوب هستید و اهل اطعام طعام و خیرات و نماز شب هستید. همیشه بین خوف و رجاء باشید

وَ کرِّهْ إِلَی فِیهِ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ
خدایا من را طوری قرار بده که از فسق و معصیت بیزار بشوم و از گناه کردن بدم بیاید، اگر گناه در نظر شما به شکل نجاست تمثل پیدا بکند هزگز گناه نمی کنی

راز عصمت معصوم:
اگر معصوم اهل گناه نیست به خاطر این است که ایشان باطن و حقیقت گناه را می بینند و در منظر ایشان گناه زشت جلوه می کند

وَ حَرِّمْ عَلَی فِیهِ السَّخَطَ وَ النِّیرَانَ

خدایا غضب و آتش خودت را بر من حرام کن

خاطره:
در نجف اشرف شخصی با آیت الله سیبویه شوخی می کرد و می گفت شما جلوی در بهشت من را هل بدهید تا داخل بهشت شوم؛ من حال جهنم رفتن را ندارم؛ خدایا ما حال جهنم رفتن نداریم، جهنم خیلی مشکل هست؛ انشا الله هر کسی با ولای امیر المومنین علی علیه السلام از دنیا برود به جهنم نمی رود. [7]

حدیث:
امام صادق علیه السلام فرموده اند: شما ایمانتان را با خودتان بیاورید ما از شما دستگیری و شفاعت می کنیم؛ آیاتی که در قرآن درباره شفاعت آمده است مربوط به کسانی است که با ایمان از دنیا می روند خد آیات دو نوع هستند؛ بعض آیات گفته اند: « وَ لا یقْبَلُ مِنْها شَفاعَهٌ » [8] و بعض آیات اینگونه است که «مَنْ ذَا الَّذی یشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ » [9] یعنی شفاعت نیست پس جمع بین این دو دسته از آیات به این است که شفاعت نیست برای مردودین و شفاعت هست برای تجدیدی ها.

قبولی ها هم شفاعت دارند منتهای برای افزایش درجه؛ اما نوع ما از گروه دوم هستیم؛ یعنی جزو تجدیدی ها هستیم. و فقط اولیای الهی ا گروه قبولی ها می باشند. خدا نکند که ما جزو مردودین باشیم

حکایت: استاد ما آقای برهان می فرمود: شخصی در حالت احتضار بود؛ هر چه شهادتین را به او تلقین می کردیم او شهادتین را نمی گفت! اتفاقا نفس او برگشت و حال او جا آمد و از او پرسیدیم: فلانی چرا شهادتین را نمی گفتی؟

ایشان گفت: مدتی است یک آینه قدی خریده بودم و به آن علاقه داشتم؛ تا می خواستم شهادتین را بگویم، شیطان را می دیدم که به من می گوید: اگر بگویی آیینه را می شکنم ! و بعد از این واقعه ایشان آئینه را برد و فروخت.

این ها همه از عوارض محبت به دنیاست، ممکن است بخاطر یک آئینه انسان ایمانش را از دست بدهد!

بِعَوْنِک
خدایا همه این دعا ها را تو خواستم ولی تا خودت کمک نکنی من نمی توانم به این امور متخلق بشوم و بدون یاری تو این مسائل محقق نمی شوند.

شما باید یک قدم بردارید تا خدا هم شما را کمک کند. در روایت آمده است: اگر شما یک قدم بسوی او بر داری خداوند هروله کن بسوی تو می دود؛ [10] لذا نا امید هم نباش. ولی باید یک قدم بسوی او برداری تا امدا های الهی را ببینی

یا غِیاثَ الْمُسْتَغِیثِین
یعنی ای خدایی که هر کسی که به تو بگوید الهی پناهم بده تو پناهش می دهی

پی نوشت ها:

[1] – بحارالأنوار ج : 95 ص : 33

[2] – کافی ج : 4 ص : 50

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْقَاسَانِیِّ عَمَّنْ حَدَّثَهُ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْجَعْفَرِیِّ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص خَیْرُکُمْ مَنْ أَطْعَمَ الطَّعَامَ وَ أَفْشَى السَّلَامَ وَ صَلَّى وَ النَّاسُ نِیَامٌ

[3] – رک: جامع الأخبار ص 169

قَالَ ص إِنَّ أَرْوَاحَ الْمُؤْمِنِینَ تَأْتِی کُلَّ جُمُعَهٍ إِلَى السَّمَاءِ الدُّنْیَا بِحِذَاءِ دُورِهِمْ وَ بُیُوتِهِمْ یُنَادِی کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ بِصَوْتٍ حَزِینٍ بَاکِینَ یَا أَهْلِی وَ یَا وُلْدِی وَ یَا أَبِی وَ یَا أُمِّی وَ أَقْرِبَائِی اعْطِفُوا عَلَیْنَا یَرْحَمُکُمُ اللَّهُ بِالَّذِی کَانَ فِی أَیْدِینَا وَ الْوَیْلُ وَ الْحِسَابُ عَلَیْنَا وَ الْمَنْفَعَهُ لِغَیْرِنَا وَ یُنَادِی کُلُّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ إِلَى أَقْرِبَائِهِ اعْطِفُوا عَلَیْنَا بِدِرْهَمٍ أَوْ بِرَغِیفٍ أَوْ بِکِسْوَهٍ یَکْسُوکُمُ اللَّهُ مِنْ لِبَاسِ الْجَنَّهِ ثُمَّ بَکَى النَّبِیُّ ص وَ بَکَیْنَا مَعَهُ فَلَمْ یَسْتَطِعِ النَّبِیُّ ص أَنْ یَتَکَلَّمَ مِنْ کَثْرَهِ بُکَائِهِ ثُمَّ قَالَ أُولَئِکَ إِخْوَانُکُمْ فِی الدِّینِ فَصَارُوا تُرَاباً رَمِیماً بَعْدَ السُّرُورِ وَ النَّعِیمِ فَیُنَادُونَ بِالْوَیْلِ وَ الثُّبُورِ عَلَى أَنْفُسِهِمْ یَقُولُونَ یَا وَیْلَنَا لَوْ أَنْفَقْنَا مَا کَانَ فِی أَیْدِینَا فِی طَاعَهِ اللَّهِ وَ رِضَائِهِ مَا کُنَّا نَحْتَاجُ إِلَیْکُمْ فَیَرْجِعُونَ بِحَسْرَهٍ وَ نَدَامَهٍ وَ یُنَادُونَ أَسْرِعُوا صَدَقَهَ الْأَمْوَات‏

[4] – درر الأخبار با ترجمه، ترجمه‏ فارسى، ص: 571

مشکاه الانوار: از کتاب محاسن، از حضرت امام باقر علیه السّلام روایت شده که فرمود: از حضرت رسول صلّى اللَّه علیه و آله سؤال شد: کیست که حقش بر مرد بالاتر از همه باشد؟ فرمود: پدر و مادرش و فرمود: همانا مرد به پدر و مادرش نیکوکار میشود در حالى که آنها زنده بوده‏اند، و [پس از مردن ایشان‏] بر ایشان، استغفار نمی ‏کند عاق والدین می ‏شود، و به درستى که مرد عاق والدین می ‏شود در حالى که آنها زنده بوده‏ اند و پس از اینکه ایشان مردند بر ایشان زیاد استغفار می کند، نیکوکار بر والدین می شود.

[5] – کافی ج : 4 ص : 50

[6] – مصباح‏ کفعمی ص 595

[7] – ارشاد القلوب-ترجمه سلگى ج‏2 ص 349

شخصى بر «زید بن على» وارد شد و عرض کرد: یا ابن رسول اللَّه، از آنچه خدا به شما داده برایم حدیث کن؟ فرمود: پدرم از پدرش از جدّش روایت کرد که پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود:

هر کس ما اهل بیت علیهم السّلام را دوست بدارد، در قیامت او را شفاعت می کنیم، و کسى که ما را دوست بدارد با ما محشور می شود و با ما وارد بهشت می گردد،

[8] – سوره مبارکه ؛بقره : 48

وَ اتَّقُوا یَوْماً لا تَجْزی نَفْسٌ عَنْ نَفْسٍ شَیْئاً وَ لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَهٌ وَ لا یُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ

ترجمه : و از آن روز بترسید که کسى مجازات دیگرى را نمی ‏پذیرد و نه از او شفاعت پذیرفته می شود؛ و نه غرامت از او قبول خواهد شد؛ و نه یارى می ‏شوند.

[9] – سوره مبارکه ، بقره : 255

اللَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَ لا نَوْمٌ لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ

ترجمه : هیچ معبودى نیست جز خداوند یگانه زنده، که قائم به ذات خویش است، و موجودات دیگر، قائم به او هستند؛ هیچگاه خواب سبک و سنگینى او را فرا نمیگیرد؛ (و لحظه‏اى از تدبیر جهان هستى، غافل نمی ماند؛) آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آن اوست؛ کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند؟

[10] – پیام پیامبر، ترجمه‏ فارسى، ص: 303

از پیامبر اکرم رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله روایت شده است که خداوند متعال می ‏فرماید: «اگر کسى با این بینش که من زیان و نفع می رسانم، مرا به دعا خواند، خواسته‏ اش را روا می ‏دارم».

از ابوذر غفارى روایت شده است که گفت: شنیدم: رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: خداوند- عزّ و جلّ- می فرماید: «اگر کسى کار نیکى انجام دهد، مانند آن ده برابر خواهد داشت و هر آن کس مرتکب کار زشتى شود، پاداش بدى، بدى ‏اى مانند آن است، یا چیزى از آن را می ‏بخشایم. و اگر کسى یک وجب به من نزدیک شود، یک ذراع به او نزدیک م یشوم، و اگر کسى یک ذراع به من نزدیک شود، من به اندازه فاصله بین دو دست باز به او نزدیک می ‏شوم. اگر کسى آهسته رو به سوى من نهد، رحمت من شتابان شامل او می ‏شود. و اگر کسى در حالى به دیدار من آید که به پرى زمین گناه همراه داشته باشد، امّا چیزى را شریک من نگرداند، در حالى به دیدارش می ‏روم که برابر با گناهش آمرزش به او ارزانى می ‏دارم.»

شرح دعای روز یازدهم ماه مبارک رمضان از جواد محدثی

أَللّـهُمَّ حَبِّبْ اِلَىَّ فـیهِ الاِْحْسـانَ وَ کَرِّهْ اِلَىَّ فیهِ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیانَ

وَ حَرِّمْ عَلَىَّ فیهِ السَّخَطَ وَ النّیرانَ بِعَـوْنِکَ یا غِـیاثَ الْمُسْتَغیـثینَ.

فرازهای این دعا عبارت است از:

عشق به «احسان» و نفرت از «عصیان»
«فسق» و حریم گناه
ربط خشم خدا با آتش دوزخ
مددخواهى از خدا

عشق به «احسان» و نفرت از «عصیان»
نیکى و بدى، هر دو از انسان سر می زند و «احسان» و «عصیان» کار انسانهاى نیک و بد است.

پرداختن به احسان و اجتناب از عصیان، وقتى ارزش دارد که به صورت یک ملکه و خصلت ذاتى و سجیّه اخلاقى درآید، نه مقطعى و نه لحظه اى. و این در صورتى است که ریشه در قلب انسان داشته باشد.

عشق به نیکى و نفرت از زشتى و گناه، در دل انسان باشد. باید انگیزه ها درونى و قلبى شود. احسان، باید «محبوب» انسان شود و فسق و عصیان، «منفور».

علاقه و عشق به چیزى، انسان را نستوه می کند. اگر نیکى، محبوب ما شود، دیگر نیازى به تحریک و انگیزش خارجى نیست، احتیاجى به ایجاد انگیزه نیست. خود آن حبّ و علاقه، ما را به طرف احسان می کشد. طورى که اگر نیکى نکنیم، ناراحتیم. عشق به یک عمل نمی گذارد انسان از آن خسته شود. مهمّ آن است که به این «مرحله» برسیم. در این صورت، سرزدن «حسنات» از ما، مؤنه و زحمتى ندارد.

عمل صالح و احسان، ثمره اى است که از درخت «حبّ» می روید و «حبّ احسان» بذرى است که تلاش دائمی در جهت «نیکوکارى» را می رویاند.

«فسق» و حریم گناه
فسق، در لغت، بمعناى بیرون آمدن هسته از پوسته و قشر است.

وقتى هسته اى را بکارند، پس از مدّتى که پوسته ظاهرى اش پاره و شکافته شود و جوانه بزند، این را «فسق» گویند.

امّا کاربرد فسق در مورد گناهان به این معنى است که مسلمان خداشناس، در حریمی از مقرّرات و «باید»ها و «نباید»ها به سر می برد و قوانینى بر زندگى و رفتار مؤمن حاکم است. این دستورها و قوانین، همچون پوسته اى او را محدود می کند، در حصارى محکم نگه داشته است. فرمان ها و نهى هاى الهى، یک حفاظ براى انسان است.

مرزهاى حفاظتى و دایره هاى کنترل است.

آن کس که گناه می کند، پا را از این دایره بیرون گذاشته است.

معصیت، چه به صورت ترک فرمان، یا ارتکاب یک نهى، خروج از محدوده مجاز و ورود به قلمروِ «ورود ممنوع» است، نوعى دریدن پرده حفاظتى و ترک حریم و هتک قانون و قدم گذاشتن در منطقه خطر است.

این است که به گنهکارى که به حریم قانون تجاوز می کند و عصیان از او سر می زند، «فاسق» گفته می شود و به این تعدّى، «فِسق».

مطلوب آن است که گناه و عصیان و فسق، در نظر انسان «قبیح» و «مکروه» و «منفور» باشد و طبع سالم آدمی، آن را نپذیرد.

اگر به این مرحله رسیدیم که واقعاً نافرمانى و فسوق و معصیت را «زشت» دانستیم، بسیارى از مسائل حلّ است و نیازى به بسیارى از کنترل ها نیست. یک مأمور باطنى و نیروى قلبى، پیوسته ما را از ورود در «منطقه ممنوعه» گناه، باز می دارد و از طرف دیگر نیروى «احسان طلبى» و عشق به نیکى بطور مداوم، مشوّقى براى پرداختن به حسنات و صالحات است.

ربط خشم خدا با آتش دوزخ
فرازهاى دعاى امروز در ارتباط با یکدیگر است.

عشق به احسان، بطور طبیعى نفرت از گناه را هم به همراه دارد.

زشت دانستن فسوق و عصیان، انسان را از افتادن در سخط و خشم الهى باز خواهد داشت.

مصونیت از غضب پروردگار، بیمه عذاب دوزخ است. چرا که ارتکاب نافرمانى و فسق، خداوند را به خشم می آورد و کسى که مورد غضب و نفرت الهى قرار گرفت، باید در انتظار «آتش» باشد. قرآن کریم، از جمله کسانى را که مشمول عذاب الهى و شعله هاى آتش فروزان می داند، عبارتند از: شقاوتمندانى که تکذیب کننده حقایق و پشت پازننده به مکتب انبیا و دعوت هاى آنانند. پروردگار هم از مکذّبین ناخشنود است و برایشان، جهنّم را مهیّا کرده است.

پس گناهان، هیزم آتشى اند که خودمان برافروزنده آنیم و ما در آتشى که خودمان با گناهان، برافروخته ایم، خواهیم سوخت.

چاره در ترک گناه است. و راه، اطاعت پروردگار و عبودیّت اوست.

مددخواهى از خدا
باز هم در پایان دعا، دست نیاز به طرف پروردگار گرفته ایم و خود را نیازمند یارى و کمک او می دانیم تا:

عشق به احسان پیدا کنیم، و نفرت از فسق و نافرمانى داشته باشیم.

از سخط خداوند و آتش دوزخ در امان باشیم،

خدایى که فریادرس محرومان و پناه درماندگان و امید ناامیدان است. اهل استغاثه را پناه می دهد و دادخواهان و یارى طلبان را، پاسخ می دهد و یارى می کند.

امید آنکه لطفش دستمان گیرد و کیمیاى نظرش، مسِ وجودمان را طلا کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا