نبوت در قرآن

آیا می توان گفت پیامبر از زمان وقوع قیامت خبر نداشته است؟

با توجه به حدیث «اَنَا وَ السّاعَهُ کَهاتَینِ» و عدم آگاهى پیامبر اسلام(ص) از قیامت، آیا می توان گفت: پیامبر از زمان وقوع قیامت خبر نداشته، بلکه از کیفیت آن مطلع بوده و وقوع آن از علم مکنون الهى است؟

در این جا، بیان سه مطلب ضرورى است:
1. معناى حدیث: «اَنَا و السّاعَهُ کَهاتَینِ»؛
2. ارتباط این حدیث با علم غیب پیامبر(ص) و آگاهى آن حضرت، از زمان برپایى قیامت؛
3. زمان برپایى قیامت.
الف ـ معناى حدیث
حدیث یاد شده، در جوامع روایى شیعه و سنى، به گونه هاى متفاوت نقل شده که در این جا به یکى از آن موارد اشاره می شود: «یا معشر المسلمین انما بعثت انا و الساعه کهاتین … ؛[32] اى مسلمانان! در حقیقت، بعثت من و روز قیامت مانند این دو انگشت سبابه است. (پیامبر دو انگشت سبابه اش را کنار یک دیگر نهاد)».
دیدگاه دانشمندان اسلامی در معناى این حدیث به قرار زیر است:
1. حدیث، نشان دهنده یکى از مصادیق «اشراط الساعه» است؛ یعنى یکى از نشانه هاى برپایى قیامت، بعثت خاتم پیامبران می باشد.[33]
2. همان گونه که من [پیامبر اسلام] در پیش روى شما هستم، قیامت هم چنان نزدیک است که گویى پیش روى شماست.[34]
3. به هیچ وجه ممکن نیست قیامت جلوتر از بعثت پیامبر(ص) رخ دهد؛ یعنى تا آخرین پیامبر الهى نیاید و دین او جهانى نشود، قیامت بر پا نمی شود.[35]
4. من [پیامبر] از قیامت دور نیستم و همیشه به یاد آن هستم.
5. نبوت و معاد، هم تایى و تساوى داشته، یکى براى دیگرى، حضور دائمی دارد.[36]
6. دین اسلام، آخرین دین الهى است و به قیامت متصل بوده، هیچ گاه نسخ نخواهد شد.[37]
برخى از این معانى، به هم نزدیک هستند.
ب ـ ارتباط این حدیث با علم غیب پیامبر(ص) و آگاهى آن حضرت از زمان برپایى قیامت.
بى تردید، پیامبر اسلام(ص) علم غیب داشته و این علم از جانب خداوند به ایشان عطا شده است.[38]
علم به زمان برپایى قیامت و چگونگى آن، از موارد علم غیب است و روایت: «انا و الساعه کهاتین» بر آگاهى نداشتن پیامبر اسلام(ص) از زمان برپایى قیامت، دلالت ندارد. با توجه به معانى گوناگونى که درباره این مطلب ارائه شده است، هیچ یک از آن معانى، چنین دلالتى (بى اطلاعى پیامبر از زمان برپایى قیامت) ندارد و آگاهى یا عدم آگاهى پیامبر از زمان برپایى قیامت، به ادلّه دیگرى نیازمند است.
ج ـ زمان برپایى قیامت
پرسش از زمان برپایى قیامت، دقیق نیست، زیرا زمان (دقیقه، ساعت، شبانه روز، هفته، ماه، سال و …) مقدار حرکت است و بر اساس حرکت زمین به دور خورشید، اعتبار شده است. با برپایى قیامت، زمین و کرات آسمانى در هم فرو می ریزد، خورشید به تاریکى می گراید و اوضاع جهان مادى (دنیا) دگرگون می شود.[39] با رخ دادن چنین حوادثى، دیگر شبانه روز و ماه و سال وجود ندارد، تا از زمان بر پایى قیامت پرسش شود. این گونه می توان گفت:قیامت پس از وقوع چه حوادثى بر پا می شود؟ یا با گذشت چند سال از عمر دنیا پایان می یابد؟
موضوع «هنگامه برپایى قیامت» در آیات قرآن، مطرح شده و از آن آیات استفاده می شود که علم به آن، مخصوص خداوند است: (إِنَّ اللَّهَ عِندَهُو عِلْمُ السَّاعَهِ …)؛[40] در حقیقت خداست که علم به قیامت نزد اوست … ؛ (یسْـَلُونَکَ عَنِ السَّاعَهِ أَیانَ مُرْسَـهَا قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ رَبِّى لاَ یجَلِّیهَا لِوَقْتِهَآ إِلاَّ هُو …)؛[41] از تو درباره قیامت می پرسند که وقوع آن چه وقت است؟ بگو: علم آن، تنها نزد پروردگار من است. جز او هیچ کس آن را به موقع خود آشکار نمی گرداند …؛ (یسْـَلُونَکَ عَنِ السَّاعَهِ أَیانَ مُرْسَـهَا * فِیمَ أَنتَ مِن ذِکْرَهَآ * إِلَى رَبِّکَ مُنتَهَـهَآ )؛[42] درباره رستاخیز از تو می پرسند که فرا رسیدنش چه وقت است؟ تو را چه به گفتوگو در آن، علم آن با پروردگار توست.؛ (یسْـَلُکَ النَّاسُ عَنِ السَّاعَهِ قُلْ إِنَّمَا عِلْمُهَا عِندَ اللَّهِ وَ مَا یدْرِیکَ لَعَلَّ السَّاعَهَ تَکُونُ قَرِیبًا )؛[43] مردم از تو درباره رستاخیز می پرسند، بگو: علم آن فقط نزد خداست. و چه می دانى؟ شاید رستاخیز نزدیک باشد.
قیامت، ناگهانى رخ می دهد و علم به آن مخصوص خداست. شاید یکى از فلسفه هاى مخفى بودن قیامت، احتمال دادن برپایى آن در زمان نامشخص باشد و این احتمال، سببى براى توجه به خدا و قیامت و دورى از معصیت شود.[44]
—————
[32] بحارالانوار، ج 2، ص 309.
[33] ر.ک: المیزان، ج 18، ص 244؛ فضل طبرسى، مجمع البیان، ج 9، ص 154 و تفسیر نمونه، ج 23، ص 8.
[34] ر.ک: تفسیر نمونه، ج 18، ص 138.
[35] ر.ک: المیزان، ج 20، ص 196.
[36] ر.ک: جوادى آملى، تفسیر موضوعى (معاد در قرآن)، ج 4، ص 39.
[37] ر.ک: بحارالانوار، ج 2، ص 264.
[38] براى آگاهى از علم غیب داشتن پیامبر و امامان(ع)و چگونگى آن ر.ک: تفسیر نمونه، ج 25، ص 142ـ153 و عبدالله نصرى، مبانى رسالت انبیا در قرآن، ص 209ـ217؛ احمد مطهرى ـ غلامرضا کاردان، علم پیامبر و امام در قرآن.
[39] ابراهیم، آیه 48؛ تکویر، آیه 1 و 2؛ انفطار، آیه 1 و 2 و انشقاق، آیه 1.
[40] لقمان، آیه 34.
[41] اعراف، آیه 187.
[42] نازعات، آیه 42ـ44.
[43] احزاب، آیه 63.
[44] ر.ک: فضل طبرسى، مجمع البیان، ج 4، ص 312؛ المیزان، ترجمه موسوى همدانى، ج 8، ص 481 و تفسیر نمونه، ج 7، ص 41ـ43.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا