مهدویت

آثار و فواید وجودى امام زمان در زمان غیبت

آثار و فواید وجودى امام عصر (عج) در زمان غیبت

بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم کن لولیک الحجه بن الحسن صلواتک علیه و على آبائه فى هذه الساعه و
فى کل ساعه ولیا و حافظا و قائدا و ناصرا و دلیلا و عینا حتى تسکنه إرضک
طوعا و تمتعه فیها طویلا.(2)

پیش درآمد
بنده فقط به خاطر اطاعت از امر دوستان و اظهار جهل و عجز خودم در زمینه ى معرفت این وجود با عظمت در این جلسه شرکت کردم و توان این که سر مجهولى را براى آقایان کشف کرده و مسئله اى را حل کنم, در خود نمى بینم.
آثار و برکات وجود آن حضرت در زمان غیبت بر همه روشن است. اگر بخواهیم به طور مفصل در این زمینه بحث کنیم, باید به داستان ها و کتاب هایى که در این زمینه نقل و نوشته شده است مراجعه کنیم. بعضى را هم خودمان تجربه کرده ایم. این مسئله در یک جلسه قابل بحث نیست. ما آنگاه مى توانیم به این پرسش پاسخ عمیق ترى بدهیم که اول بدانیم وقتى امام حضور دارند چه برکاتى از ایشان به ما مى رسد و در عصر غیبت کدام یک از این برکات حذف مى شود. متإسفانه معرفت ما و کسانى که مثل بنده هستند, در مورد امام و مقام امامت بسیار ضعیف است. ما و همه ى خلایق مرهون عنایت آقا هستیم; ((و بیمنه رزق الورى;(3) و به برکتش به خلق روزى مى رسد.)) ویژگى ما طلبه ها این است که استفاده ى ما از برکت آن حضرت بیش از دیگران است; در عین حال در این زمینه کوتاهى مى کنیم.
در معرفت امام و به خصوص امام زمان(عج) هر شیعه در هر درجه و مرتبه اى از ایمان که باشد, باید بداند و معتقد باشد که بعد از پیغمبر اکرم(ص) دوازده امام معصوم(علیهم السلام) داریم; که یکى از آنها غایب و زنده است و روزى ظهور خواهد کرد. اصل وجود آن حضرت و غیبت و ظهورش را بسیارى از برادران اهل تسنن نیز قبول دارند و حتى کسانى از اهل سنت نیز مدعى زیارت آن حضرت شده اند. اصل اعتقاد به وجود و عشق و محبت به آن حضرت, اختصاص به شیعه ندارد و چیزى که ما را متمایز از دیگران مى کند, اعتقاد به امامت ایشان است و این که حیات دارند و روزى ظهور کرده, وظایف امامت شان را انجام داده و جهان را پر از عدل و داد خواهند کرد. به هر حال این اعتقاد شرط تشیع است; در غیر این صورت شیعه ى اثنا عشرى نخواهیم بود. در زمان غیبت نیز استفاده هایى از وجود حضرت مى شود.
بعید است که در بین شیعیان کسى باشد که اصل این مطلب را انکار کند. هم در امور تکوینى از آن حضرت استفاده مى شود و هم در توسلات.
برکات توسل
برکات بسیارى در توسل به آن حضرت نازل مى شود. در این زمینه, داستان هاى زیادى در کتاب ها نقل شده و در نجم الثاقب میرزاى نورى; از این داستان ها بسیار است. وجود آن حضرت در زمان غیبت, مانند خورشید در پشت ابر است.(4) ما ایشان را نمى بینیم ولى او نور افشانى کرده و برکاتش را نازل مى کند. هم جهان را روشن مى کند و هم حرارت به عالم مى دهد. زمینه ى حیات را فراهم مى کند و هر کس هر معرفتى نسبت به امام داشته باشد, مى داند که فقط پرده و ابرى واسطه شده است و دیگر هیچ.
شناخت امام
مشکل این است که وقتى امام هم حاضر باشد, ما درست نمى فهمیم که امام یعنى چه و داراى چه مقام, برکات و نقشى در تکوین و تشریع مى باشد; اگر بخواهیم پاسخ این پرسش را بفهمیم, بهتر است که به این پرسش برگردیم که اصلا وجود معصوم(ع) در زمان حضور چه برکاتى دارد و در زمان غیبت کدام یک از برکات حذف شده است؟ باید اعتراف کنیم که متإسفانه کسانى که امام شناسى آنها در حد بنده است, در این زمینه خیلى کوتاهى کرده اند. البته این تنها مربوط به شناخت امام نیست بلکه; نبست به سایر معارف نیز همین گونه است. ما وقتى هم به کسب علوم و معارف اسلامى همت مى کنیم, بیش تر مربوط به ظواهر و احکام عملیه است که بتوان رساله ى علمیه نوشت و در مقام استفتا پاسخ داد. اما تعمق بیش تر در معارف, متإسفانه مانند علما و بزرگان گذشته صورت نمى گیرد. اما در این زمان, باید بگوییم که خیلى قصور داریم (اگر نگوییم تقصیر). حال بگذریم از امواج شبهات, ضلالت ها و التقاطها و غیره که در این زمان بیش از هر زمانى پیدا شده و زمینه ى متزلزل کردن عقاید و ایمان نسل آینده را فراهم کرده است و به دنبال آن ما نیز براى حفظ معارف, اصالت ها و ارزش هاى ناب اسلامى براى نسل آینده وظیفه ى بسیار سنگینى داریم. تعمیق معارف; از خداشناسى گرفته تا امامت و معاد و سایر مباحث بسیار ضعیف است. آیا واقعا معرفت ما نسبت به خداى متعال بیش تر از بعضى مردم عوام است که هیچ درس نخوانده و با قرآن و اهل بیت(علیهم السلام) آشنا نبوده و در معارف کار نکرده اند؟ به غیر از یک سرى مفاهیمى که غالبا مفاهیم سلبى است, چه اندازه در مورد معرفت خدا پیش رفته ایم؟ دل ها چه قدر با خدا آشنا شده؟ چه اندازه این اعتقاد در رفتارما اثر گذاشته و مى گذارد؟ این اعتقاد که مى گوییم خدا همه جا هست, واقعا این اعتقاد در رفتار ما چه قدر اثر دارد؟ آیا مانع از این مى شود که در خلوت و جلوت گناه نکنیم؟ آیا آن اندازه که حضور یک طفل نابالغ در زندگى ما مى تواند اثر داشته باشد, این اعتقاد به حضور خدا در ما اثر دارد؟ آیا به این مفاهیمى که در دعاها و مناجات ها آمده, توجه داریم و با آن آشنا هستیم؟ این مناجات شعبانیه که به فرموده ى امام;, عارفان انتظار رسیدن ماه شعبان را داشته اند تا عاشقانه این مناجات را بخوانند, البته اگر موفق شویم بخوانیم, واقعا آیا با مضامین آن آشنا هستیم و در روح ما اثر مى گذارد؟ آیا مى فهمیم ((…الهى هب لى کمال الانقطاع الیک … .))(5) یعنى چه؟ ((… الهمنى ولها بذکرک الى ذکرک … .))(6) یعنى چه؟ اسرار و پشت پرده بماند, همین چیزهایى که در دست عوام است و خیلى ها بیش تر از ما مى خوانند, ما چه قدر به این ها معتقدیم و درک مى کنیم؟ چه قدر بیش تر از دیگران به حقایق این ها رسیده ایم؟ قیاس به نفس مى کنم; کسانى که مانند من هستند خیلى ضعیف اند. خوشا به حال کسانى که جلوترند از این حرف ها و اوهام که امروزه نبوت را یک تجربه ى دینى و شخصى مى دانند, بگذریم اما کسانى که واقعا معتقدند یک جبرییلى هست و وحیى نازل مى کند, خدایى هست که دستور مى دهد و به قلب پیغمبر چیزى القا مى شود, به همین چیزهایى که عوام معتقدند ما هم معتقدیم, چه اندازه بیش تر از آن ها به این حقایق معتقد هستیم؟ در مورد وجود امام(عج), ما مضامینى در همین کتاب مفاتیح الجنان درباره ى امامان داریم که اگر کمى دقت کنیم, آن وقت مى فهمیم که چه قدر دور هستیم. ((… من إراد الله بدإ بکم و من وحده قبل عنکم و من قصده توجه بکم ….))(7) یعنى چه؟ ((… بکم فتح الله و بکم یختم ….))(8) مفهوم این فرازها چیست؟ ((… بکم یمسک السمإ ان تقع على الارض الا باذنه و بکم ینفس الهم و یکشف الضر ….))(9) به چه معناست؟!
شاید همه ى ما ده ها و صدها بار این فراز را خوانده باشیم; اما چه قدر فکر کرده ایم که باطن این معانى چیست؟ و اگر من و شما براى فهم این ها دقت نکنیم, پس چه کسانى باید بفهمند؟!
((…بکم ینزل الغیث وبکم یمسک السمإ … .))(10) ((… وبیمنه رزق الورى… .))(11) ((… خلقکم الله إنوارا فجعلکم بعرشه محدقین حتى من علینا بکم … . ))(12)
این فراز یعنى چه؟ این پیغمبر و امامانى که ما مى شناسیم, در یک تاریخ معینى متولد شده اند و از عرش هم که نیامده بودند و بعد از دنیا رفته اند و امام دوازدهم به عقیده ى ما حیات دارند و بقیه شهید شده اند, پس این جملات و فرازها به چه معناست؟
((… فجعلکم فى بیوت إذن الله إن ترفع و یذکر فیه اسمه … .))(13) من نمى دانم معناى این جملات چیست و چه مفاهیمى در آن نهفته است اما مى خواهم به جهل خودم اعتراف کنم و چیزى هم براى شما ندارم که این جا حل کنم و ان شإ الله که شما پاسخ این سوال ها را مى دانید. ولى مى دانم که چیزى بیش از آن چه ما مى فهمیم وجود دارد. به طور قطع جنینى که در شکم مادر تسبیح خدا مى گوید, با جنین هایى که من و شما مى شناسیم تفاوت دارد. این که وقتى طفلى از مادر متولد مى شود, به حالت سجده به روى زمین مى افتد; این با دیگران فرق مى کند. در روایات داریم که بعضى ائمه(علیهم السلام) یا حضرت زهرا(س) در شکم مادر هم با مادرشان سخن مى گفتند و او را دلدارى مى دادند. در تفسیر این آیه ى شریفه که خداوند به ملایکه فرمود:
(… إ نبـونى بإسمآء هـولا ء …).(14)
در روایات هست که ((هولإ)) اشاره است به انوار اهل بیت(علیهم السلام) که در آن عالم بودند. افتخار حضرت آدم بر ملایکه این بود که اسمإ آن ها را یاد گرفت. خداوند در این باره مى فرماید:
(و علم ءادم الا سمآء کلها …).(15)
و الا خود آن ها که اسمإ الاسمإ هستند.(16) آن ها قبل از خلقت آدم خلق شده بودند. رسول گرامى اسلام(ص) در این زمینه فرمودند:
… کنت نبیا و آدم بین المإ و الطین … ;(17)
… زمانى که آدم(ع) هنوز آب و گل بود, من پیامبر بودم … .
این ها یعنى چه؟ یک وجود نورانى براى اهل بیت(علیهم السلام) اثبات شده و انسانها تشویق شده اند که سعى کنند معرفت خودشان را به نورانیت تبدیل کنند. این جا هم مى فرماید: ((… خلقکم الله إنوارا … ;(18) … خداوند شما را نورهایى خلق کرد …)).
حالا این نور یعنى چه؟ آیا منظور نورى است که ما از چراغ و خورشید و ماه مى بینیم و یا چیز دیگرى است؟ که احتمالا چیز دیگرى است چرا که خداوند مى فرماید:
(الله نور السمـو ت والا رض …);(19)
این نور حسى نیست. چون خدا که جسم نیست; خودش نور است; یک نورى هم دارد, مى شود نور النور.
به هر حال, حقیقتى وجود دارد به نام نورانیت; چیزى است که این عالم با همه ى انوارش, با این همه کهکشان ها و خورشیدها, در مقابل آن, ظلمت است و اهل بیت(علیهم السلام), وجودى از سنخ آن نورانیت داشته و دارند که قبل از خلقت آسمان ها و زمین و قبل از خلقت انسان ها در عرش الهى حضور داشته اند.
مسئله ى دیگر درباره ى وجود انبیا و ائمه ى اطهار(علیهم السلام) این است که معتقدیم که آنان همیشه زنده اند و حیات دارند. ((إعلم إن … یرون مقامى و یسمعون کلامى و یردون سلامى)),(20) (… إحیآء عند ربهم یرزقون).(21)
ولى به هر حال, تماس جسمانى نمى توانیم با آن ها بگیریم; هر چند که تماس روحانى مى شود گرفت. توسلاتى که به ایشان پیدا مى کنیم, تماس با روح آن ها است; روحى که مرتبه اش پایین تر از وجود نورانیت است; چیزى که تعلق به جسم مى گیرد; حضورش در جسم با غیبتش در جسم فرق مى کند. ما هم با توسل مى توانیم با آن تماس گرفته و استفاده کنیم. توسل, نوعى برقرارى ارتباط است. البته ما هم روح داریم; روح ما بعد از مرگ هم باقى است اما بودن روح ما با روح آن ها اندکى تفاوت دارد. آن ها (.. . عند ربهم یرزقون)(22) اند و ارواح ما بعد از رفتن از این عالم معلوم نیست در کجا و در چه حالى باشند.
از این مباحث استفاده مى شود که یک مقام نورانیت داریم که فوق تصور ماست. هر چه به مغزمان هم فشار بیاوریم, چیزى نخواهیم فهمید. همین خوب است که بگوییم نور خداست, انوارى است که خدا در عرش خودش قبل از خلقت عالم قرار داده است; بلکه تمام هستى پرتوى از نور آن هاست. این گونه روایات را اهل سنت نیز نقل کرده اند که نور پیامبر اکرم(ص) و امیرمومنان(ع) یک نور بود که خدا قبل از خلق آسمان ها و زمین آفرید و این نور واحد بود تا در صلب عبدالمطلب تقسیم شد; یکى در صلب عبدالله قرار گرفت و منشإ پیدایش رسول اکرم(ص) شد و یکى در صلب ابوطالب که منشإ پیدایش امیرالمومنین(ع) شد.(23)
بهشت را خداوند از نور پیغمبر اکرم(ص) خلق کرد; حتى لوح و قلم را; لوح و قلمى که باز به حسب آن چه در روایات آمده, منشإ پیدایش تمام تقدیرات خداست. قضاى الهى به واسطه ى قلم بر لوح ثبت مى شود; لوح و قلم نیز از نور اهل بیت(علیهم السلام) آفریده شده است. قرآن وقتى از روح الامین سخن مى گوید, که به حسب بعضى تفسیرها (علمه شدید القوى)(24) است. کسى است که رسول کریم, رسول امین و در عرش خداى متعال است. مکان او پیش خداست. این روح الامین, با این عظمت, در روایات آمده که چند مرتبه پیغمبر اکرم(ص) او را به خلقت اصلى اش مشاهده فرمودند. در روایت آمده است:
… و روح القدس فى جنان الصاقوره ذاق من حدائقنا الباکوره … ;(25)
… ما مقامات و باغ هاى پرثمرى داریم که روح الامین در آن باغ هاى کوچک از آن میوه ها نوبر آن میوه ها را چشیده است … .
روح الامین با آن عظمتش نوبر درخت هاى پرثمر خاندان عترت را چشیده است. البته کارى به سند این روایات نداریم. از این گونه روایات در احادیث ما بسیار نقل شده است. ما مى خواهیم بگوییم چیزهایى هست فوق آن چیزهایى که ما مى فهمیم.
(الم ذ لک الـکتـب لا ریب فیه هدى للمتقین الذین یومنون بالغیب …);(26)
الم (بزرگ است خداوندى که این کتاب عظیم را, از حروف ساده ى الفبا به وجود آورده) آن کتاب با عظمتى است که شک در آن راه ندارد. و مایه ى هدایت پرهیزکاران است (پرهیزکاران) کسانى هستند که به غیب[ آن چه از حس پوشیده و پنهان است] ایمان مىآورند … .
در بعضى از تفاسیر, از این آیه به وجود مقدس امام زمان(عج) تفسیر شده است. تفاوت اصلى مومن و کافر آن است که ملاک مومن مشهودات و محسوسات نیست.
اگر ما فقط به محسوسات اکتفا کنیم که اصلا خدا را هم انکار خواهیم کرد. مشکل بنى اسراییل همین بود; مى گفتند: (… إرنا الله جهره …);(27) …خدا را آشکارا به ما نشان ده… . یا این که مى گفتند: (… لن نومن لک حتى نرى الله جهره … );(28) …ما هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد ; مگر این که خدا را آشکارا (با چشم خود) ببینیم… .
ایمان به غیب نداشتند. خیال مى کردند انسان تا چیزى را نبیند, نمى تواند ایمان بیاورد. این روحى است که امروز بر فرهنگ جهانى حاکم است; یک نوع گرایش پوزیتویستى(29) که البته داراى مراتبى است. براى این که گرفتار حس گرایى و چنین گرایش هایى نشویم, قدم اول این است که ایمان به غیب داشته باشیم; بدانیم که چیزهایى هست که ما نمى شناسیم و درک نمى کنیم. اگر این گونه نباشد, اصلا وارد مرز ایمان نشده ایم. از مجموع آن چه درباره ى مقامات اهل بیت(علیهم السلام) در آیات و روایات آمده است, به دست مىآید که آنها مقامات بلندى دارند که ما نمى فهمیم. اگر هم بفهمیم نمى توانیم صاحب آن مقام شویم.
مقام امام و وجود امام و نقشى که تکوینا در این عالم دارد, چیزى است که فهم ما در زمینه ى آن بسیار کم است. البته گفتنى است که کسانى خواستند عیسىـ على نبینا و آله و علیه السلام ـ را بفهمند, گرفتار غلو شدند. کسانى خواستند مقام ائمه(علیهم السلام) را درک کنند, آنان را به مقام الوهیت رساندند.
روزى پیامبر اکرم(ص) با اشاره به امیرالمومنین(ع), فرمودند: اگر نبود ترس از این که درباره ى على بگویید آن چه نصارا درباره ى عیسى بن مریمـ على نبینا و آله و علیه السلام ـ گفتند, از فضایل على چیزى مى گفتم که مردم خاک پایش را براى شفا ببرند.
ترس از این بود که مردم گمان کنند على(ع) خداست. ما خدا را درست نشناختیم, خیال مى کنیم هر کس داراى چنان قدرتى باشد, خداست.
به هر حال, بین این حد معرفت عوامانه ى جاهلانه, که مثل بنده داریم, و آن معرفتى که باید به آن برسیم, مراتب بسیار زیادى وجود دارد که هر کسى به اندازه ى همت خودش, اگر از راه خودش درست برود, مى تواند آن را درک کند. شما هیچ فکر کرده اید که شیعیان و تقریبا تمام اهل تسنن, مسئله ى توسل به وجود پیامبر اکرم(ص) و اهل بیت(علیهم السلام) را کم و بیش قبول دارند؟ یکى از دوستان, نقل مى کرد که چند روز پیش سمینارى در کردستان داشتیم; علماى اهل تسنن شرکت کرده بودند; در مدح اهل بیت(علیهم السلام) چیزهایى مى گفتند که ما در بین شیعیان کم تر مى شنویم. چه توسلاتى نسبت به اهل بیت(علیهم السلام), خصوصا وجود مقدس حضرت زهرا(س) و حضرت ابوالفضل(ع) دارند! ((السلام علیک یا إباصالح المهدى إدرکنى))(30) خیلى ها این جمله را گفتند و اثرش را دیدند; در گم راهى هاى بیابان راه را پیدا کردند; مشرف به مرگ بودند, نجات یافتند. این صدا را چگونه شنیدند و چگونه پاسخ دادند؟ از کجا صاحب صدا را تشخیص مى دهند که کجاست و چه مى خواهد؟ و … .
این ها سوالاتى است که پیغمبر اکرم(ص) فرمودند اگر به آن ها پاسخ دهم, مى ترسم که مردم به گونه اى فکر کنند که نصارا درباره ى عیسىـ على نبینا و آله و علیه السلام ـ گمان مى کردند.
هر روز در نماز به پیامبر خدا(ص) سلام مى دهیم; ((السلام علیک إیها النبى …)) آیا واقعا این فقط یک لفظ است که بر زبان جارى مى شود و شنونده اى در کار نیست؟! براى رفع قصور نماز, باید سجده ى سهو به جاى آوریم و در حال سجده, به پیغمبر سلام کنیم. آیا در حکمت این کار اندیشیده اید؟ اجمالا باید بدانیم که خیلى چیزها درباره ى این بزرگان هست که باید یاد بگیریم; البته همه آنها را نمى توانیم بیاموزیم ولى فى الجمله اگر در این اشارات و بیانات روایات دقت کنیم, هیچ ابهامى نمى ماند. امروز رسم شده که در همه چیز تشکیک مى شود. شنیدم بعضى ها در این که مى توان زیارت عاشورا خواند یا نه, شک کرده اند! مى گویند سندش معتبر نیست.
در این گونه افراد, روح تبرا تضعیف شده است. تبلیغاتى که براى تساهل و تسامح شده روح تبرا را از ما گرفته است. به خاطر این که زمینه ى تسلط فرهنگ جهانى را فراهم کنند, در بسیارى از عقاید شیعه تشکیک مى کنند; مسجد جمکران, زیارت عاشورا و … . مى گویند: جمکران مسجدى است براى عبادت خدا; حال که مردم این گونه آن جا جمع مى شوند, شما هم یادى از امام زمان بکن. گناه که ندارد; قصد ورود نکن, به قصد رجا برو. شیطان وقتى بخواهد انسان را از راهى باز بدارد, در همه چیز در سند یا در دلالت تشکیک مى کند.
وجود امام تنها این نیست که براى بیان احکام, کلامش حجت باشد یا براى مدیریت جامعه, اطاعتش واجب باشد; این یک امر ظاهرى و اعتبارى است که اولین مرتبه ى ایمان ماست. هر عوام و درس نخوانده اى, هر ضعیف الایمانى, اگر بخواهد شیعه شود, باید این اعتقاد را داشته باشد. آن چه از علما و بزرگان و اهل دقت انتظار مى رود, عمق این مسائل است. باید در این ها بیش تر فکر کنیم. ابتدا فکر کرده, باور نموده و سپس به یقین برسیم; بعد هم سعى کنیم به لوازمش ملتزم شویم. ارتباطى که باید برقرار کنیم باید حاصل شود. نورانیتى که باید کسب کنیم, در پرتو این انوار الهى نصیب ما مى شود که متإسفانه قدرش را نمى دانیم. مثل ما در استفاده ى از وجود اهل بیت(علیهم السلام) مثل کسى است که از یک اقیانوس به اندازه ى یک استکان مصرف کرده و بقیه ى مراتبش هنوز دست نخورده باقى مانده است. ما غافلیم. ما باید از این معارف استفاده کنیم; چرا که گوشت و پوست و خون ما از مال امام زمان(عج) است.
پروردگارا, تو را به مقامى قسم مى دهیم که نمى فهمیم چیست; به مقامى که اهل بیت(علیهم السلام) در نزد تو دارند و تو مى دانى و ما نمى دانیم; تو را به عزیزترین بندگانت قسم مى دهیم که دل هاى آلوده ى ما را لایق بخشى از معارف آن ها قرار بده.
این آلودگى ها را از باطن ما بزدا تا لیاقت استفاده از آن نورها را به اندازه ى ظرفیت خودمان بیابیم. ما را به وظایفمان نسبت به مولامان آشناتر و در انجامش موفق تر بگردان. سایه ى جانشین شایسته اش بر سر ما مستدام بدار.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
ظهور حق
… و اذا اذن الله لنا فى القول ظهر الحق
و اضمحل الباطل و انحسر عنکم…;
… و هرگاه خداوند به ما اجازه دهد که سخن گوییم, حق ظاهر خواهد شد و باطل از میان خواهد رفت وخفقان از ( سر) شما برطرف خواهد شد… .

آیت الله محمد تقى مصباح یزدى
_________________________________
1. اندیشمند, محقق, استاد حوزه و دانشگاه و رییس موسسه ى آموزشى, پژوهشى امام خمینى; قم.
2. مفاتیح الجنان, اعمال شب بیست و سوم ماه رمضان; کفعمى, بلد الامین, ج 1, ص :203 خدایا! براى حجت بن الحسن(عج) که درود تو بر او و اجدادش باد, در این ساعت و در هر ساعت, دوست, نگه دارنده, پیشوا, یار, راهنما و دیدبان باش تا او را در زمین خود با اقتدار و فرمان روایى جایگاه دهید و براى مدت طولانى در آن بهره مند سازید.
3. مفاتیح الجنان, دعاى عدیله.
4. محمدى رى شهرى, میزان الحکمه, ج 1, ص 348, ح 1220.
5. مفاتیح الجنان, فرازى از مناجات شعبانیه: …خدایا بریدن از همه چیز و روى آوردن تنها به سوى تو, به من عطا فرما… .
6. پیشین: … (خدایا) شیفتگى یاد تو را در دلم افکن که مرا به یاد تو سوق مى دهد … .
7. پیشین: فرازى از زیارت جامعه: … آن کس که خدا را خواست به شما شروع مى کند, و آن کس که او را یگانه مى داند از شما مى پذیرد, و آن کس که مى خواهد به سوى خدا رود به وسیله ى شما به او روى مىآورد … .
8. پیشین: … خدا به وسیله ى شما آغاز نمود و به وسیله ى شما به پایان مى رساند … .
9. پیشین: … (خدا) به وسیله ى شما آسمان را نگه مى دارد تا بر زمین فرود نیاید مگر به فرمان او, و به وسیله ى شما غم و اندوه را مى زداید و ناراحتى را برطرف مى سازد … .
10. پیشین: … به وسیله ى شما باران را نازل مى کند و آسمان را نگه مى دارد … .
11. پیشین: فرازى از دعاى عدیله: … به برکت او به خلق روزى مى رسد… .
12. پیشین: فرازى از زیارت جامعه: … خدا شما را به صورت نورهایى آفرید و دور عرش خود قرار داد تا زمانى که به وسیله ى شما بر ما منت گذاشت … .
13. پیشین: … شما را در منازلى قرار داد که به بلند کردن آن ها و یاد نام او در آن فرمان داده است … .
14. سوره ى بقره(2), آیه ى :31 … اسامى این ها را به من خبر دهید … .
15. سوره ى بقره(2), آیه ى :31 سپس علم اسمإ[ = علم اسرار آفرینش و نام گذارى موجودات] را همگى به آدم آموخت … .
16. ر.ک: علامه طباطبایى, المیزان, ذیل آیه ى 31 سوره ى بقره.
17. بحارالانوار, ج 16, ص 402, ح ;1 پیشین, ج 18, ص 278.
18. مفاتیح الجنان, فرازى از زیارت جامعه ى کبیره.
19. سوره ى نور (24), آیه ى :35 خداوند نور آسمان ها و زمین است … .
20. مفاتیح الجنان, اذن دخول حرم هاى شریف: مى دانم … که جایگاه مرا مى بینند و سخن مرا مى شنوند و به سلام من جواب مى دهند.
21. سوره ى آل عمران (3), آیه ى :169 … آنان زنده اند, و نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند.
22. پیشین: … نزد پروردگارشان روزى داده مى شوند.
23. به عنوان نمونه: قندوزى, ینابیع الموده, ج 2 ـ 1, ص 304.
24. سوره ى نجم(53), آیه ى :5 آن کس که قدرت عظیمى دارد[ = جبرئیل امین] او را تعلیم داده است.
25. بحارالانوار, ج 75, ص 377, ح 3.
26. سوره ى بقره(2), آیه ى 3 ـ 1.
27. سوره ى نسإ(4), آیه ى 153.
28. سوره ى بقره(2), آیه ى 55.
29. براى دریافت مفهوم این واژه, ر.ک: عبدالحسین خسرو پناه, کلام جدید, ص 322.
.30 درود بر تو اى اباصالح مهدى به فریادم برس.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا