معارف اسلامی

سرنوشت قاتل امام جواد

سرنوشت قاتل امام جواد (ع)

دوم ذیحجه سال ۲۲۰هجری قمری پیکر مطهر مولا امام جواد علیه السلام توسط حضرت امام هادی علیه السلام و یارانشان مظلومانه و غریبانه در خفقان وسرکوب شدید دستگاه حاکم، به خاک سپرده شد. حضرت جوادالائمه علیهم السلام در سن ۲۵سالگى به دستور معتصم عباسی لعنت الله و تحریک جعفر بن مأمون لعین و به دست ام فضل خبیث دختر مامون لعنت الله که با هدف جاسوسی و به زور وتهدید مامون ملعون به همسری امام درآمده بود؛ مسموم شده و روی خاک حجره ای؛ زندانی و تنها و لب تشنه شهید گشتند. اثبات الوصیة ص۲۷۷

ام الفضل ملعونه از فرط خباثت و جنونی که به او دست داده بود خواست که غلامان بدن مطهر حضرت را به روی پشت بام خانه ببرند و پیکر مبارک را تا سه روز روی پشت بام و زیر آفتاب سوزان گذاشتند. کبوترهای سفید زیادی آمدند وبالهای خود را بر بالای جسم مقدس و نورانی امام گشودند تا آفتاب، جسم خوشبو و معطر مولا امام جواد علیه السلام را اذیت نکند. یاران حضرت نیز در این سه روز برای جویا شدن احوال و رسیدن به محضر امام مظلوم مرتبا به درب خانه حضرت می آمدند. اما ام فضل نانجیب اجازه نمیداد کسی وارد خانه شود و آنان را با زور و تهدید پراکنده میکرد. تا اینکه سه روز بعد از شهادت یعنی در روز دوم ذیحجه، وقتی تجمع اصحاب حضرت را درب منزل دیدند که به بالای پشت بام و بسیاری کبوتران سپید بال مینگریستند. ام فضل قاتل به بالای پشت بام رفته و جسم پاک حجت الله، حضرت امام جوادالائمه علیه السلام را از روی پشت بام به زمین انداختند و قلب خون و تکه تکه شده یاران را بیش از پیش داغدار نمودند.

صدای فریاد و شیون و زجه تکان دهنده: وا اماما وا اماما، فضا را پر کرده بود؛ ماموران خلیفه غاصب، اول وآخر کوچه را بستند ونگذاشتند دیگر ترددی شود. اصحاب با قلب خون شده و گریان جسم نورانی امام جواد علیه السلام را با احترام بسیار برای تجهیز و تدفین با خود بردند. امام هادی علیه السلام بدن پدرشان راغسل و کفن نمودند ونماز خواندند و در روزدوم ذیحجه به همراه شیعیان و محبان پیکر مبارک حضرت را کنار مزار مطهر جدشان مولای مظلوم حضرت باب الحوائج موسی بن جعفر علیه السلام به خاک سپردند.

ثمرات الاعواد کبریت احمر فی شرایط المنبر چندی نگذشت که ام الفضل لعنت الله به مرض جذام و بلایی شدید که امام جواد علیه السلام وعده داده بودند دچار شد. جذام در سر و صورتش نمایان شد و قیافه اش آنچنان وحشتناک و ترسناک گردید که همه او را ترک کردند. همچنین خوره ای به ناحیه تناسلی اش افتاد و چنان بود که پیش طبیبان عریان میشد وطبیان به آلتش مینگریستند و در آن دارو میریختند؛ اما هیچ سودی نداشت. “أن ام الفضل سمّتهُ فی فَرجِهِ بمندیلٍ فلما أحسَّ بذلک… فوقعتِ الأکِلةُ فی فرجِها وکانت ترجعُ إلی الأطباء ویشیرونَ بالدواءِعلیها فلاینفع…” او به درد ومرض نواصیر در ناحیه تناسلی اش دچارشد. پس تمام مال وثروت و دارایی خود را از ملک و املاک(که از پدرش مامون لعنت الله علیه به اون ارث رسیده بود) هزینه درمانش کرد تا آنجا که کارش به گدایی کشید. سرانجام سر به بیابان گذاشت و در اثر همین مرض بدرک واصل شد. جسم نجس و نحسش روی زمین بود تا بوی گند گرفت و سگهای بیابان جنازه متعفن این ملعونه را پاره پاره نمودند. لعنت خداوند بر ام فضل و عمویش معتصم و برادرش جعفر ابن مامون باد . اللهم العن الجبت و الطاغوت.

بحارالانوار ج۵۰ص۹-۱۶ عیون المعجزات ص۱۲۹ مناقب ج۴ص۳۹۱

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا