زندگی‌نامه

زندگینامه فیض کاشانی

نگاهی گذرا به حیات طیبه فیض کاشانی

محمّد بن مرتضی بن شاه محمود ملقّب به محسن از بزرگترین علمای امامیه قرن یازدهم هجری است. وی به سال 1006 هجری قمری در کاشان به دنیا آمد. پدرش از علما و بزرگان کاشان بود و کتابخانه بزرگی داشت. از آثار او می توان شرح زبدة الاصول را نام برد. آقا بزرگ نسخه هایی را به خط او رؤیت کرده است. فیض در اوان صبا شور تحصیل کمال در سر افکند و درد طلب در دل پدید آورد. مدّتی در خدمت خال بزرگوارش- که ممتاز عصر خود بود- در کاشان به تحصیل علوم دینی ظاهری اشتغال داشت و تفسیر و حدیث و فقه و اصول دین و آنچه موقوف علیه آن بود از عربیت و منطق فرا گرفت.

در بیست سالگی به سال 1026 ق. برای تحصیل علوم باطنی به مقتضای اطلبوا العلم و لو بالصین، متوجّه اصفهان شد و در آنجا به خدمت جمعی از فضلا مشرف گردید. امّا کسی را نیافت که از علم باطن خبری داشته باشد. علم ریاضی و غیره را در همانجا آموخت و چون شنید سید ماجد بحرانی (ف. 1028 ق) در شیراز است جهت فراگیری علم حدیث به شیراز رفت. در خدمت وی به سماع و قرائت و متعلقات آن پرداخت تا آنکه فی الجمله بصیرتی در علم حلال و حرام و سایر احکام حاصل کرد و از تقلید کسان مستغنی شد.

پس به اصفهان رجوع نمود، به خدمت شیخ بهاء الدین محمد عاملی رسید و از ایشان اجازه روایت حدیث گرفت، آنگاه در سال 1029 راه حجاز پیش گرفت و به شرف ادای حجة الاسلام و زیارت سید الانام و ائمه معصومین- علیهم السلام- مشرّف گردید. در آن سفر به خدمت شیخ محمد بن حسن عاملی (ف. 1030 ق) رسید و از ایشان نیز اجازه نقل حدیث گرفت. در حین مراجعت از آن سفر به سبب قاطعان طریق، مصیبتی چند رو داد و برادرش به دست ایشان کشته شد، برادری که در سن هیجده سالگی به رتبه اجتهاد رسیده بود و در موافقت و مناسبت و مؤالفت و مؤانست با وی به حدی بود که گویی یک روح بودند در دو بدن.

ز پیش من برفت او با دل صد جای ریش من

ز حسرت از فراقش چون غریبان در وطن گردم

خیالش چون برگیرم ز سر تا پای گردم او

ز خود بیرون روم از خویشتن بی خویشتن گردم

در بلده طیبه قم به خدمت صدر اهل عرفان صدر الدّین محمد شیرازی که در فنون علم باطن یگانه دهر و سرآمد عصر بود، رحل اقامت افکند. مدّت هشت سال ماند و به ریاضت و مجاهده مشغول شد تا فی الجمله بصیرتی در فنون علم باطن یافت.

شبان وادی حیرت گهی رسد به مراد

که هشت سال به جان خدمت شعیب کند

و آخر به شرف مصاهرت ایشان سرافراز آمد. باز چون ملاصدرا از قم به شیراز تکلیف نمودند، به شیراز رفته، قریب دو سال دیگر در خدمت با برکات ایشان به سر برد. و از انفاس طیبه ایشان بسی استفاده نمود و قبل از سفر شیراز و بعد از آن در کاشان به رعایت ناموس خاندان مشغول می بود.

بنابر آیه شریفه* وَ لْتَکنْ مِنْکمْ أُمَّةٌ یدْعُونَ إِلَی الْخَیرِ وَ یأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ ینْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکرِ وَ أُولئِک هُمُ الْمُفْلِحُونَ* و به فحوای کریمه* فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِینْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیهِمْ لَعَلَّهُمْ یحْذَرُونَ* مشغول تدریس حدیث اهل عصمت- سلام اللّه علیهم- و تألیف کتب و رسایل مشتمل بر نصایح و فواید دینیه و ترویج جمعه و جماعات و سیاسات مدنیه که در آن تأکیدات شدیده شده، نمود.

گاه با جمعی از خواص در گوشه قریه از این قسم عبادات توشه بر می بست و گاه در وسط بلده با فرقه ای از عوام در این نمط خدمت به سر می برد و در این مدّت بر بام تجرّد و آزادی، طبل استغنا می زد و کنگره قدر خود را از آن بلندتر می دانست که گرد حطام دنیا گرد آن تواند گردید.

در بین سالهای 1046 تا 1051 ق. شاه صفی میل ملاقات او را می کند، پس به خدمت سلطان مشرّف می شود، نوازشهایش کردند و تکلیف بودن در خدمت نمودند. امّا چون در حوالی و حواشی ایشان جمعی از علمای ظاهر جمع بودند، وی مصلحت دین و دنیای خود را در کناره گیری دید، چه ترویج دین با آن جماعت میسر نبود، مضافا به آنکه آزادگی و آسودگی دنیا نیز از دست می رفت. بنابراین عذر خواست و از خدمت استعفا نمود.

بعد از آن مدتی مدید در سایه قناعت و آسودگی با برگ بی برگی و نوای بینوایی احوال گذرانید و ترویج دین به جای آورد تا آنکه روز به روز به برکت علم و عمل و محبّت اهل بیت- علیهم السلام- به فتوحات و فیوضات در علوم دینیه و معارف یقینیه فایز و مستعد گردید.

به این منوال روزی می گذراند تا اینکه از جانب شاه عباس ثانی در سال 1064 ق، رقمی رسید که متضمن این امر بود که به سوی اصفهان حرکت کند، اگر چه عنوان مکتوب، طلب ترویج جمعه و جماعات و نشر علوم دینیه و تعلیم شریعت بود اما به نظر وی گرفتار شدن در امور دنیا را در پی داشت. پس سر در جیب تفکر فرو کرد و به مقتضای* یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَوْفُوا بِالْعُقُودِ* و الملک و الدّین تؤامان روی توجه به آن جناب آورد و مورد نظر و تکریم و احترام ایشان قرار گرفت. در سال 1071 ق. شاه عباس ثانی امر به تعمیر مسجد جامع اصفهان نمود و از او خواست که امامت جمعه و جماعت آن مسجد را بر عهده گیرد. آن گاه در پی فیض خود اقتدا کرد و رسما او را به امامت جامع اصفهان منصوب نمود. فیض قائل به وجوب نماز جمعه در زمان غیبت است و رساله هایی در این مورد نگاشته است که بحث انگیز است بشارة الشیعة،ابواب الجنان از این به بعد هر روز به ارج و قرب فیض در میان توده مردم و حکومت افزوده شد.

گروهی چون دیدند که وی در ادب، حدیث، فقه، فلسفه، عرفان، زهد، عبادت و تحقیق به درجات بالای ترقی راه یافته و مراتب کمال را پیموده، بر وی حقد و حسد بردند و بر او به دستاویزهایی چند تاختند. او را متّهم به کفر و الحاد نمودند و کار را به جایی رساندند که او آهسته آهسته گوشه عزلت برگزید.

گسترش و دامنه اتهامات تصوّف فیض تا هند نیز راه یافت. احمد بن محمد علی بهبهانی چون به لکنهو رسید، دریافت که در آنجا لعن و طعن فیض گفته می شود. به همین سبب در صدد رفع اتهامات او، کتاب تنبیه الغافلین را نگاشت و در آن حقایق امور را به وجه اتم بیان کرد. او بر این باور است که بعضی تمثیلات ملّا محسن و دیگران چون شیخ بهایی و شیخ میثم بحرانی در باب وجود و شدّت ارتباط خالق به مخلوق از قبیل دریا و قطره، مداد و کلمات و امثال آنها به وسیله گروهی از ناقصان علم- خصوصا بعضی از علمای لکنهو- درست و صحیح مورد مدّاقه قرار نگرفته و ایشان ظاهر آن کلمات را گرفته و بدون تعمّق و تأمّل، فیض و خردورزان دیگر را متهم به تصوّف و قول به وحدت وجود کرده اند.

در سده بعد نیز یوسف بن احمد بحرانی (1186- 1107 ق) فیض را در قول به وحدت وجود مورد حمله و نکوهش قرار می دهد و رساله نفحات الملکوتیة فی الرّد علی الصوفیه را در ردّ صوفیه و آرای ملّا محسن فیض می نویسد و اقوال او را در این رساله متعرّض می شود.

در مسائل فقهی نیز برخی از آرا و نظرات فیض مورد تشکیک قرار گرفت. در مسأله غنا، شیخ علی بن محمّد بن حسن بن زین الدین شهید ثانی، (ف. 1104 ق) دو رساله دارد به نامهای: رسالة فی تحریم الغنا و عمومه من حیث المتعلق، و الردّ علی من یبیح الغنا و در آنها به نظرات ملا محسن در مورد مسأله غنا می پردازد و آنها را رد می کند. این نظر فیض توسط ملّا اسماعیل مازندرانی خاجوئی (ف. 1173 ق) در رسالة فی تحریم الغنا و اثمه هم نقد و بررسی می شود.

پس از فوت شاه عبّاس دوم در سال 1077 ق. گاهی در قمصر و گاهی در کاشان به درس و بحث و افادت مشغول شد. در همین دوره بسیاری از کتابهای خویش همچون الصافی، الاصفی، الشافی، اصول المعارف، الحقایق فی اسرار الدّین، الکلمات المخزونة، الکلمات المضنونة، الکلمات العلیة، بشارة الشیعة و چندین کتاب مهم دیگر خویش را به رشته تحریر درآورد. وی در سن هشتاد و چهار سالگی به سال 1091 هجری قمری در کاشان بدرود حیات گفت. ثمره زندگانی وی علاوه بر نگاشتن کتابها و رساله های متعدد، تربیت شاگردانی چون ملّاقاضی محمد سعید قمی صاحب تألیفات عدیده، ملّا لطف اللّه شیرازی، ملّا عبد الرشید صاحب رسالة فی اثبات وحدة الوجود بحیث لا یوجب الکفر، علم الهدی فرزندش، محمد هادی بن مرتضی فرزند برادرش، محمد مؤمن بن عبد الغفور برادر زاده اش است و بسیاری از دیگر بزرگان علم و دانش این دوره از محضر با برکت او بهره برده اند.

برای آشنایی بیشتر با زندگی علامه فیض کاشانی و خاندان ایشان نظر اهل تحقیق را افزون بر رساله های خودش به چند نسخه خطی توجه می دهیم.

الف) جنگ ش 8446 موجود در کتابخانه مرعشی (37/ 22). این اثر مهم که به دست علم الهدی کتابت شده است از جهت تاریخ خانوادگی فیض کاشانی قابل اعتناست.

ابواب این کتاب عبارتند از: تاریخ ولادت، وفات، تزویج و سوانح متفرقه این خاندان.

ب) مجموعه ش 9407 موجود در همان کتابخانه (181/ 24) به خط علم الهدی. این مجموعه شامل صورت بعضی از نامه ها و یادداشتهای علم الهدی است که از دید تاریخی خاندان فیض مورد توجه است.

ج) مکاتیب علم الهدی به شماره 8445 در کتابخانه آیت الله مرعشی (36/ 22) در بردارنده صورت بعضی از نامه های دوستانه و بلاغات و اجازات مؤلّف است که پراکنده نوشته و در این مجموعه جمع شده است. بیشتر این نگارشها به عربی و برخی به فارسی است با تاریخهای 1105- 1086 هجری قمری.

د) سرگذشت فیض از جمال الدین نطنزی. این رساله در شوال 1088 ق. نگاشته شده و اکنون به شماره (1) 4282 در مجموعه کتابهای دانشگاه تهران (3250/ 13) موجود است. در این رساله جمال الدین نطنزی روشن می کند که فیض کاشانی چنانکه توده مردم می پندارند صوفی نیست و شبهه ای که برخی کرده اند و او را از این گروه دانسته اند مردود است. کتاب شامل پنج نمونه است: 1) آنچه که فیض در پاسخ، به محمد مقیم مشهدی نوشته 2) آنچه در فهرست الکتب آورده 3) آنچه در آداب السلوک یاد کرده است 4) آنچه در محاکمات نگاشته 5) آنچه در کلمات طریفه نوشته است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا