معارف اسلامی

محمود طاهری – شرح مناجات شعبانیه (12)

قسمت دوازدهم شرح مناجات شعبانیه سید محمود طاهری

اِلهى! فَلَکَ الْحَمْدُ اَبَداً اَبَداً دائِماً سَرْمَداً یَزیدُ وَ لا یَبیدُ کَما تُحِبُّ وَ تَرضى. الهى اِنْ اَخَذتَنى بِجُرمی اَخَذتُکَ بِعَفوِکَ وَ اِنْ اَخَذْتَنى بِذُنُوبى اَخَذتُکَ بِمَغفِرَتِکَ وَ اِنْ اَدْخَلْتَنى النّارَ اَعْلَمْتُ اَهْلَها اَنّى اُحِبُّکَ.
معبود من! حمد و ستایش بى نهایت و دائم و همیشگى از آن توست که همواره در فزونى است و فنا نمی ‏پذیرد، آن گونه که دوست دارى ومی‏ پسندى؛ معبود من! اگر مرا به جرمم باز خواست فرمایى، من از تومی‏ پرسم عفوت کجاست؟ و اگر مرا به گناهانم مؤاخذه فرمایى، از مغفرت توخواهم پرسید. و اگر مرا در آتش افکنى، من به همه دوزخیان اعلام خواهم کرد که تو را دوست دارم.

نکاتى از این فراز
1. حمد و ستایش بیش از حد و دائمی از پروردگار؛
2. یاد نمودن صفات مهر خداوند در صورت مؤاخذه او از بنده‏اش.

«اِلهى فَلَکَ الْحَمْدُ اَبَداً اَبَداً؛ حمد و ستایش کردگار»
شکر و سپاس و منت و عزت خداى را پروردگار خلق و خداوند کبریا

سعدى

گذشته از آنکه حمد و ستایش معبود و توصیف او، فى نفسه، براى عبد، عملى سرورانگیز و لذت بخش می‏باشد و اساساً از لذت‏هاى یک عاشق این است کهمعشوقش را حمد و ستایش نماید، چنانچه سعدى می‏گوید:

یاد تو روح پرور و وصف تو دل فریب نام تو غم زُداى و کلام تو دلربا

حمد و ستایش، توصیف معشوق، براى عبد بسیار ثمر بخش و پر فایده نیزمی‏باشد و یکى از درهاى ورودى به بارگاه کبریایى حضرت حق تعالى، حمد وستایش او است.
مناسب است براى اثبات این مهم به حکایتى اشاره شود: نقل است که: چون حکیم ابوالقاسم فردوسى وفات کرد، شیخ ابوالقاسم کُرَّگانىبر او نماز نکرده و عذر گفته بود که او مداح کفار بوده است. اندکى بعد، در خوابمشاهده کرد که فردوسى در بهشت فردوس، غرق در نعمت‏هاى آسمانى است.

شیخ به او گفت: به چه چیز، خداى تعالى تو را آمرزیده و در جنت ساکنگردانید؟ فردوسى گفت: بدان سبب که بیتى این گونه در توحید و ستایشپروردگار سروده‏ام:

جهان را بلندى و پستى تویى ندانم چه‏اى، هر چه هستى تویى(79)

«اِلهى اِنْ اَخَذْتَنى بِجُرمی؛ صفات جمالیه در برابر صفات قهریه»
به رخ کشیدن صفات جمالیه خداوند، مانند صفات عفو و مغفرت و کرم و… دربرابر مؤاخذه و توبیخ حضرتش، از رموز گشودن دریچه‏هاى رحمت به سوىخویش می‏باشد. در دعاى ابوحمزه ثمالى آمده است که:

اِلهى وَ سَیِّدى وَ عِزَّتِکَ وَ جَلالِکَ لَئِن طالَبتَنى بِذُنُوبى لَاُطالِبَنَّکَ بِعَفوِکَ وَ لَئِنطالَبتَنى بِلُؤمی لَاُطالِبَنَّکَ بِکَرَمِکَ وَ لَئِن اَدْخَلتَنى النّارَ لَاُخَبِّرَنَّ اَهلَ النّارِ بِحُبّىلَکَ اِلهى اِنْ کُنتَ لا تَغفِرُ اِلاّ لِاَولِیائِکَ وِ اَهْلِ فَاِلى مَنْ یَفْزَعُ الْمُذْنِبُونَ وَ اِنْ کُنتَلا تُکرِمُ اِلاّ لِاَهلِ الْوَفاءِ بِکَ فَبِمَن یَسْتَغیثُ الْمُسیئُونَ.

اى خداى من و اى آقاى من، به عزت و جلالت سوگند!اگر به گناهانممؤاخذه‏ام نمایى، من عفوت را به رخت می‏کشم و اگر مرا به خواریم باز خواستنمایى، تو را به کرمت بازخواست خواهم نمود و اگر داخل (آتشم) نمایى، اهلآتش را آگاه خواهم نمود که تو را دوست می‏دارم. معبود من! اگر تو، تنها ازلغزش‏هاى اولیا و اهل طاعت در می‏گذرى، پس گنهکاران به که پناه آورند، و اگرکرم تو تنها نصیب اهل وفا می‏شود، پس بدکاران به کدام در استغاثه نمایند.
همچنین در دعاى کمیل می‏خوانیم:

اَفَتُراکَ سُبْحانَکَ یا اِلهى وَ بِحَمْدِکَ تَسْمَعُ فیها صَوتَ عَبدٍ مُسلِمٍ سُجِنَ فیهابِمُخالَفَتِهِ وَ ذاقَ طَعْمَ عَذابِها بِمَعصِیَتِهِ وَ حُبِسَ بَینَ اَطْباقِها بِجُرمِهِ وَ جَریرَتِهِ وَ هُوَیَضِجُّ اِلَیکَ ضَجیجَ مُؤَمِّلٍ لِرَحْمَتِکَ وِ یُنادیکَ بِلِسانِ اَهلِ تَوحیدِکَ وَ یَتَوَسَّلُاِلَیکَ بِرُبُوبِیَّتِک. یا مَولاىَ فَکَیَْف یَبْقى فى الْعَذابِ وَ هُوَ یَرجُو ما سَلَفَ مِنْحِلْمِکَ اَمْ کَیفَ تُؤلِمُهُ النّارَ وَ هُوَ یَأمُلُ فَضلَکَ وَ رَحمَتَکَ اَمْ کَیفَ یُحْرِقُهُ لَهیبُهاوَ اَنتَ تَسْمَعُ صَوتَهُ وَ تَرى مَکانَهُ اَم کَیفَ یَشتَمِلُ عَلَیهِ زَفیرُها وَ اَنْتَ تَعْلَمُ ضَعفَهُاَمْ کَیفَ یَتَغَلْغَلُ بَینَ اَطْباقِها وَ اَنتَ تَعلَمُ صِدقَهُ… .

آیا درباره تو اى خداى منزه و ستوده صفات گمان می‏توان کرد که بشنوى درآتش، فریاد بنده مسلمانى را که به نافرمانى در دوزخ زندانى شده و سختىعذابت را به کیفر گناه می‏چشد و میان طبقات جهنم به جرم و عصیان محبوسگردیده و ناله‏اش با چشم انتظار و امید به رحمت، به سوى تو بلند است و بهزبان اهل توحید، تو را می‏خواند و به ربوبیت تو متوسل می‏شود. اى مولاىمن چگونه در آتش عذاب خواهد ماند در صورتى که به سابقه حلمنامنتهایت چشم دارد، یا چگونه آتش به او آسیب رساند، در حالى که او بهفضل و کرمت امیدوار است، یا چگونه شراره‏هاى آتش، او را بسوزاند با آنکهتو ناله‏اش را می‏شنوى و مکانش را در آتش می‏بینى، یا چگونه شراره‏هاى دوزخبر او احاطه کند با آنکه ضعف و بى طاقتیش را می‏دانى، یا چگونه در طبقاتآتش به خود بپیچد و مضطرب بماند با آنکه تو به صدق او آگاهى…».

حاصل سخن آنکه، بخش‏هاى زیادى از فرازهاى دعاى اهل بیت علیهم‏السلام یادنمودن صفات رحمت خداوندى به هنگام غضب و سخط حضرتش می‏باشد کهمی‏توان از این‏گونه مناجات، نکته مهمی را عنوان کرد و آن اینکه:
از باب گفتار پروردگار که فرموده است: «سَبَقَت رَحْمَتى غَضَبى، رحمت من برغضبم پیشى گرفت»(80) و نیز «اِنَّ رَحْمَتى تَغْلِبُ غَضَبى، به درستى که رحمت من برغضبم غلبه خواهد کرد».(81) در واقع این گونه مناجات نمودن و معرفت ورزیدن،نوعى غلبه دادن عملى رحمت حق تعالى بر مؤاخذه او و نوعى بارش بارانمغفرت او بر سرزمین گناهان باشد که در نتیجه، هر جا، رحمت آید، از سخط وخشم خدایى اثر و خبرى نخواهد بود و هر جا که بارش مغفرت او نازل گردد،خس و خاشاک معاصى را از صحراى جان آدمی خواهد زدود.

زان که این دَم‏ها چه گر نالایق است رحمت من بر غضب هم سابق است

بارى، قطعاً حق تعالى، از اینکه بنده‏اش او را به صفات جمالیه و مهر او یادنماید، خشنودتر خواهد شد، تا آنکه او را به صفات قهریه‏اش خوانده و خود رامقهور قهر و غضب خدایش بداند.

——————–
پی نوشت ها:

79. پناهى سمنانى، فردوسى سروده خوان وحدت و حماسه ملى، صص 398 و 399.
80. عبدالرحمان جامی، نقد النقوص فى شرح الفصوص، ص 189.
81. بدیع الزمان فروزانفر، احادیث و قصص مثنوى، ص 114.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا