علوم قرآنی

آیا می توان همه علوم را از قرآن استخراج کرد؟

طبق آیه 59 سوره انعام: (لاَ رَطْب وَلاَ یَابِس إِلاَّ فِی کِتَـب مُّبِین) آیا همه چیز در قرآن هست؟ آیا می توان همه علوم را اعم از ریاضی، فیزیک، شیمی و … از قرآن استخراج کرد؟

بین مفسران در تفسیر «کتاب مبین» در آیه 59 سوره انعام اختلاف است و احتمال های گوناگونی از سوی آنان ارائه شده که تفسیر آن به مقام علم پروردگار از سوی نویسندگان تفسیر نمونه، بر دیگر تفسیرها ترجیح داده شده است؛ یعنی همه موجودات در علم بی پایان او ثبت اند و تفسیر آن به «لوح محفوظ» نیز قابل تطبیق بر همین معنا می باشد؛ چه این که بعید نیست لوح محفوظ نیز همان صفحه علم خدا باشد292.
این احتمال نیز در معنای «کتاب مبین» وجود دارد که منظور از آن عالم آفرینش و خلقت و سلسله علت ها و معلول ها باشد که همه چیز در آن نوشته می شود293.
بنابراین، تفسیر «کتاب مبین» به «قرآن» نادرست و یا دست کم دارای وجوهی است که استفاده از این آیه را برای جامعیت قرآن با مشکل رو به رو می سازد.
قرآن، کتاب فیزیک، گیاه شناسی، زمین شناسی و کیهان شناسی نیست؛ بلکه کتاب انسان سازی است و نازل شده تا آن چه را که بشر در راه تکامل حقیقی (تقرب به خدای متعال) بدان نیاز دارد، به او بیاموزد. آن چه که در قرآن درباره جهان، طبیعت و انسان، آمده و یا به برخی از ویژگی های جهان آفرینش، اشاره شده خدا را به انسان نشان دهد و عقربه دل او را در جهت خدا نگه دارد. البته علاوه بر هدف مذکور، اعجاز علمی قرآن نیز مطرح شده و الهی بودن آن نیز به اثبات می رسد و این نیز می تواند هدف واسطه ای برای بیان این گونه مسائل به شمار رود.
در این میان، برخی از مفسران بدین نظریه روی آورده اند که قرآن، مشتمل بر همه علوم است و مانند کتاب های تخصصی همه علوم کارایی دارد؛ ولی فهم آن را ویژه اهل بیت(ع) دانسته اند. این نظریه در میان برخی از مفسران اهل سنت نیز جایگاهی دارد. استاد مصباح یزدی در این باره می گوید:
«برخی که آشنایی کافی با قرآن نداشته یا تحت تأثیر موج هایی از فرهنگ های بیگانه واقع شده بوده اند، بی[هیچ]حجتی، تلاش کرده اند تا بسیاری از مسائل را به قرآن نسبت دهند یا برای کشف پاره ای از مسائل علمی، از آیات قرآن کمک بگیرند و یا ادعا کرده اند که همه چیز و هر چیز را می توان از قرآن بیرون کشید و حتی گفته اند که غربی ها صنعت ها را از قرآن استنباط کرده اند!
نمونه این کژاندیشی را می توان در تفسیر طنطاوی دید. او در زمانه ای می زیست که علوم غربی، تازه به مصر راه یافته و فرهنگ اروپایی بر افکار مسلمانان سیطره پیدا کرده بود و او به گمان خود برای آن که مسلمانان را از فریفتگی در برابر فرهنگ غربی باز دارد، در کتاب جواهر القرآن کوشید تا بسیاری از مسائل علمی را با آیات قرآنی تطبیق دهد! شاید اگر از وی پرسیده می شد که آیا فرمول بمب اتمی را هم می توان در قرآن کشف کرد، بی میل نبود که بگوید: آری! …»294.
اساساً قرآن به مسائلی پرداخته که انسان همیشه بدان ها نیازمند است؛ نه مسائلی که همیشه در حال تغییر و تکامل بوده و با گذر زمان غبار کهنگی و فرسودگی بر چهره آنها می نشیند.
اما درباره روایاتی که ظاهر آنها بر جامعیت قرآن به معنای ادعایی، دلالت می کند، باید گفت که بر چنین ادعایی دلالت ندارد و اگر چنین می بود حداقل یک مورد از تطبیق فرمول های تجربی و متغیر (مانند فرمول برخی از داروها) بر قرآن روایت می شد و آن چه نقل شده درباره جامعیت قرآن در حوزه اعتقادات و احکام عملی و به طور کلی در راستای هدف اصلی قرآن است. جالب این که مخاطبان و راویان این احادیث نیز چنین برداشتی نداشته اند؛ در غیر این صورت جست و جو از مسائل طبیعی در قرآن و نقل آنها، امری طبیعی می نمود.
با این وصف، تأکید بر ظاهر احادیث، ما را ناگریز می کند که آنها را مربوط به ماورای الفاظ و عبارات قرآن ـ که از زبان قوم بهره جسته ـ بدانیم و به حقیقت قرآن و بطونی از آیات که فهم آنها مخصوص اهل بیت(ع) و راسخون در علم است، بازگردانیم.
استاد معرفت در این باره می گوید: آیه (تِبْیَـنًا لِّکُلِّ شَیء)295 می فرماید: قرآن بیان گر همه چیز است. در این جا باید دید که مراد از این آیه چیست؟ آیا اطلاق دارد یا در یک چهارچوب خاصی است؟ برای تقریب به ذهن مثالی می زنیم: اگر یک پزشک کتابی در رابطه با علم پزشکی بنویسد و در آن امراض و علاج آنها را بیان نماید ودر مقدمه این کتاب بنویسد: من همه چیز را در این کتاب گفته ام؛ یعنی به فرض گفته است: فیه تبیان لکل شیء این جمله یعنی چه؟ با ملاحظه حال و مقال و قراین مقامیّه و … بستر حرکت الفاظ و کلمات تعیین می شود. ظهورات، محدود به آن قرائتی می شوند که در کلام وجود داردو از جمله قراین، قراین حالیه و مقالیه است. ظاهر حال متکلم این است که هر چیزی که با مسائل پزشکی و درمان و علاج مربوط می شود، مراد است؛ لذا در این کتاب نباید به دنبال فرمول های ریاضی گشت یا مثلا مرحوم صدوق در کتاب من لا یحضره الفقیه می نویسد: آن چه را یک مسلمان نیاز دارد، من در این کتاب نوشته ام؛ آن چه یک مسلمان نیاز دارد، در چه زمینه ای؟ باید به قراین توجه کرد؛ برای مثال باید دید مرحوم صدوق چه کاره است؟ و کتاب را در چه زمینه ای نوشته؟ آن گاه معنای آنچه روشن می شود؛ پس هر چه که بر زبان جاری شود و این که به چه مناسبت جاری شده است، این محدد و مبیّن چارچوب کلامی است که بیان شده است.
شارع مقدس با عنوان مشرّع آمده، چون می فرماید: (ذَ لِکَ الْـکِتَـبُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًی لِّلْمُتَّقِینَ)296 پس قرآن در رابطه با هدایت است؛ آن هم نه هدایت به فرمول های ریاضی و … به آنها کاری ندارد؛ بلکه هدایت برای یک زندگی صحیح و سالم نظر است.
می دانیم که خداوند، علیم و حکیم است؛ یعنی خداوند به تمام امور و فنون عالم است؛ اما آن زمانی که این کلام از لسان شرع مقدس وارد شده است، شارع روی کدام کرسی نشسته بوده است؟ روی کرسی علم، یا روی کرسی فرمانفرمایی و یا روی کرسی تشریع؟ واضح است که روی کرسی تشریع نشسته بوده است و آن چه را که موجب سعادت انسان در دنیا و آخرت است، بیان فرموده است؛ پس در این راستا همه چیز را بیان فرموده است. این که هر چه بخواهیم در قرآن هست، حتی فرمول های ریاضی در قرآن یافت می شود و ما نمی توانیم به دست آوریم؛ اما ائمه(ع) می توانند به دست آورند، این ها همه شعر است! «تبیاناً لکل شیء» از زبان خداوند با عنوان این که مشرّع است و با عنوان این که هدایت گر است، به سوی سعادت، نازل شده است …»297
آن چه تا حدودی می تواند این نظریه را تأیید کند، آیه شریفه 78 سوره مؤمن است که می فرماید:
(وَ لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلاً مِّن قَبْلِکَ مِنْهُم مَّن قَصَصْنَا عَلَیْکَ وَ مِنْهُم مَّن لَّمْ نَقْصُصْ عَلَیْک …) ما پیش از تو رسولانی فرستادیم؛ سرگذشت گروهی از آنان را برای تو باز گفته و گروهی را برای تو بازگو نکرده ایم …298
این آیه به صراحت می گوید که برخی از اخبار پیشینیان به پیامبر(ص) داده نشده است.
در یک جمع بندی می توان چنین نتیجه گرفت که در جامعیّت قرآن بحثی نیست؛ اما جامعیت هر چیزی را به حسب هدف آن باید در نظر گرفت. از آن جا که هدف قرآن که آخرین کتاب آسمانی است، هدایت بشر می باشد؛ قرآن در این زمینه جامعیت دارد؛ یعنی آن چه را برای هدایت و سعادت مندی بشر لازم است در برداشته و هیچ نقص و کمبودی از این جهت ندارد.
—————
292. ر.ک: تفسیر نمونه، ج 5 ، ص 271.
293. همان، ص 272؛ المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج 7، ص 199؛ محمد تقی مصباح یزدی، معارف قرآن، ج 1 ـ 3، و ص 192 ـ 193.
294. مصباح یزدی، همان، ج 1 ـ 2، ص 227.
295. نحل، آیه 89.
296. بقره، آیه 2.
297. مجله معرفت، ش 6 ، مقاله، ص 5 ـ 7.
298. برای آگاهی بیش تر ر.ک: همان.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا