مقالات

شرح چگونگی ولادت امام زمان

ولادت و امامت امام(ع) از نظر علما و مورخین اهل سنت عقیده به ظهور مهدی(ع) عقدیه‏ای اسلامی است عقیده به ظهور مهدی و قیام مدعیان مهدویت تأثیر عقیده به ظهور مهدی در اخلاق باید دانست که روایات و احادیثی که دلالت بر ولادت و وجود حضرت ولی عصر(ع) دارد بسیار است و ما در باب اول از فصل سوم منتخب الاثر بیش از دویست روایت را در این موضوع نقل کرده‏ایم و سید علامه میر محمد صادق خاتون آبادی در کتاب اربعین می‏فرماید: در کتب معتبر شیعه بیش از هزار حدیث روایت شده در ولادت حضرت مهدی(ع) و غیبت او و آنکه امام دوازدهم است و نسل امام حسن عسکری(ع) است و اکثر آن احادیث مقرون به اعجاز است.
گزارش و تفصیلات ولادت سراسر برکت امام، در کتب معتبر و اخبار، مشروحاً بیان شده است؛ از جمله این اخبار روایتی است که در ینابیع الموده، ص 449 و 451 فاضل قندوزی که از علمای اهل سنت است و شیخ طوسی در کتاب غیبت و صدوق در کتاب کمال الدین به سند صحیح و معتبر از جناب موسی بن محمد بن قاسم بن حمزه بن موسی بن جعفر(ع) از حضرت حکیمه خاتون دختر والامقام امام محمد تقی(ع) که از بانوان با عظمت و شخصیت و فضیلت خاندان رسالت است، حدیث کرده است.
حکیمه فرمود: امام حسن عسکری(ع) فرستاد (فردی را) نزد من که عمه امشب در نزد ما افطار کن که شب نیمه شعبان است و خداوند حجت را در این شب ظاهر فرماید و او حجت خدا در زمین است.
من عرض کردم: مادرش کیست؟
فرمود: نرجس.
گفتم: فدایت شوم، به خد سوگند در او اثری نیست. فرمود: همین است که برای تو می‏گویم.
حکیمه گفت: پس آمدم چون سلام کردم و نشستم نرجس خواست پای افزارم را بیرون آورد، گفت: ای سیده من و سیده خاندان من، چگونه شب کردی؟
گفتم: بلکه تو سیده من و سیده خاندان منی.
گفت: ای عمه این چه سخن است؟
گفتم: ای دخترم، خدا امشب به تو پسری کرامت فرماید که در دنیا و آخرت آقا است؛ پس او خجلت کشید و حیا کرد: وقتی از نماز عشا فارغ شدم افطار کردم و در بستر خوابیدم چون نیمه شب رسید برای نماز شب برخاستم، نماز را خواندم و فارغ شدم و نرجس همچنان در خواب و راحت بود، من نشستم برای تعقیب و سپس خوابیدم و هراسان بیدار شدم، او هم چنان خواب بود پس برخاست نماز شب را خواند و خوابید.
حکیمه فرمود: برای فحص از صبح بیرون آمدم فجر اول ظاهر شده بود، هنوز نرجس در خواب بود، در شک افتادم، امام فریاد زد، عمه شتاب مکن که مطلب نزدیک گردیده. گفت: نشستم و سوره الم سجده و یس خواندم که ناگاه نرجس هراسناک بیدار شد، من به بالینش شتافتم و گفتم:
«بسم الله علیک» آیا چیزی احساس می‏کنی؟
گفت: بله، ای عمه.
گفتم: آسوده خاطر باش همان است که به تو گفتم.
حکیمه گفت: پس مرا سستی و از خود بی خودی فرا گرفت و او نیز چنین شد، وقتی به حس آقایم بیدار شدم، جامه را از روی نرجس به یک سو زدم و آقای خود را دیدم که در حال سجده است و مواضع سجودش را بر زمین گذارده، او را در بر گفتم دیدم نظیف و پاکیزه است، حضرت امام حسن عسکری به من صیحه زد، ای عمه پسرم را به نزد من بیاور. او را نزد امام بردم، امام دستهایش را زیر دو ران و پشت او گذاشت و پاهایش را در سینه خود قرار داد و زبانش را در دهان او نهاد و دست بر چشمها و گوش و مفاصلش کشید.
پس فرمود: سخن بگو ای پسرم.
فرمود:
«اشهد أن لا اله الله وحده لا شریک له وان محمداً رسول الله»
سپس بر امیر المؤمنین و بر امامان تا پدرش صلوات فرستاد و سکوت فرمود.
امام فرمود: او را نزد مادرش ببر تا به او سلام کند و به نزد من آور؛ پس او را نزد مادرش بردم، به مادرش سلام کرد، سپس او را برگرداندم و در مجلس امام گذاشتم. فرمود: ای عمه روز هفتم که شد نزد ما بیا. حکیمه فرمود: بامدادان رفتم که به امام سلام عرض کنم، پرده را بالا زدم تا از آقای خود تفقد کنم او را ندیم گفتم: فدایت شوم چه شد آقای من؟فرمود: ای عمه او را به آن کس سپردم که مادر موسی او را به او سپرد.
حکیمه گفت: روز هفتم که شد به نزد آن حضرت رفتم و سلام کردم و نشستم.
امام فرمود: پسرم را به نزد من بیاور، پس من آقایم را در حالی که در پارچه‏ای بود به نزد آن حضرت بردم با او مانند روز اول رفتار کرد، پس زبان در دهانش گذارد مثل آنکه شیر و عسل به او می‏دهد سپس فرمود: سخن بگو:
گفت: اشهد ان لا اله الا الله و بر محمد و امیر المؤمنین و امامان تا پدرش صلوات فرستاد و این آیه را تلاوت کرد:
«بسم الله الرحمن الرحیم و نرید أن نمن علی الذین استضعفوا فی الارض و نجعلهم أئمه و نجعلهم الوارثین و نمکن لهم فی الارض و نری فرعون و هامان و جنودهما منهم ما کانوا یحذرون»
موسی بن محمد بن قاسم، راوی حدیث گفت: این سرگذشت را عقید خادم پرسیدم گفت: حکیمه راست فرموده است(116)
صدوق در حدیثی که در نهایت اعتبار و اعتماد است به واسطه احمد بن الحسن بن عبدالله بن مهران امی عروضی از دی از احمد بن حسین قمی روایت کرده که چون خلف صالح متولد شد از ناحیه حضرت امام حسن عسکری (ع) نامه‏ای برای جدم احمد بن اسحاق رسید به دست خط آن حضرت که توقیعات به همان خط وارد می‏شد در آن مکتوب بود، برای ما مولودی ولادت یافت باید در نزد تو مستور و از مردم پنهان بماند زیرا آن را بر کسی ظاهر نمی‏کنیم مگر نزدیکتر را به واسطه نزدیکی او و ولی را به جهت ولایتش، دوست داشتیم اعلام آن را به تو، تا خدا تو را به آن مسرور سازد مانند آنکه ما را به آن مسرور ساخت(117).
و در احادیث دیگر روایت است که وقتی امام عصر متولد شد، حضرت امام حسن عسکری(ع) دستور فرمود: ده هزار رطل نان و ده هزار رطل گوشت بین فقرای بنی هاشم تقسیم کنند و سیصد گوسفند عقیقه نمایند(118).
و نیز روایت است که در روز سوم ولادت، پدر بزرگوارش او را به اصحاب خود نشان داد و فرمود: این است جانشین من و امام شما بعد از من و او است همان قائمی که گردنها به انتظار او کشیده می‏شود پس وقتی زمین پر از جور و ستم شد ظاهر می‏شود و پر می‏کند آن را از عدل و داد(119)
و نصر بن علی جهضمی که از ثقات رجال اهل سنت است، در کتاب موالید الائمه نقل کرده که حضرت امام حسن عسکری(ع) هنگام ولادت فرزندش «م‏ح‏م‏د» فرمود: گمان کردند ستمکاران که مرا می‏کشند و این نسل را مقطوع می‏سازند پس چگونه یافتند قدرت قادر را و او را «مؤمل» نام گذارد(120).
احمد بن اسحاق اشعری از حضرت امام حسن عسکری(ع) روایت کرده است که فرمود:
«الحمد لله الذی لم یخر جنی من الدینا حتی أرانی الخلف من بعدی أشبه الناس برسول الله خلقاً و خلقاً یحفظه الله فی غیبته ثم یظهر فیملاً الارض قسطاً وعدلا کما ملئت جواراً و ظلماً»(121)
«سپاس مختص خدائی است که مرا از دنیا خارج نساخت تا جانشین مرا به من نمایاند که شبیه‏ترین مردم به رسول خدا(ص) از جهت خلق و خلق می‏باشد خدا او را در غیبتش حفظ می‏فرماید سپس ظاهر می‏شود پس پر می‏کند زمین را از قسط و عدل چنانچه پر شده از ظلم و جور».
و برای اطلاع بیشتر از این، به کتابهای حدیث مانند غیبت نعمانی و شیخ و کمال الدین و بحار الانوار و اثبات الهداه و اربعین خاتون آبادی و منتخب الاثر حقیر مراجعه شود. ولادت و امامت امام(ع) از نظر علما و مورخین اهل سنت علاوه بر آنکه عموم علمای حدیث و تاریخ نگاران و صاحبان کتابهای تراجم شیعه اثنی عشری، واقعه ولادت آن حضرت را بر اساس مدارک و مصادر صحیح ثبت ضبط کرده‏اند و در عصر پدر بزرگوارش و عصر غیبت صغری و کبری، صدها اشخاص مورد وثوق و اعتماد را می‏شناسیم که به سعادت دیدار آن ولی اعظم خدا نائل شده و معجزات و خوارق عادت کثیری از آن رهبر جهانیان دیده‏اند، گروه بسیاری از مشاهیر علمای اهل سنت نیز ولادت آن حضرت و شرح و تفصیلات آن را در کتب، ذکر نموده و بعضی به امامت و مهدویت آن سرور اقرار و اشعار بلند به زبان عربی و فارسی در مدح او سروده‏اند و حتی مدعی شرفیابی به آن حضور اقدس و استماع حدیث از حضرتش شده‏اند که ما عین عبارات و کلمات عده‏ای از آنان را در کتاب منتخب الاثر نگاشته‏ایم و با رعایت اختصار در اینجا فقط به ذکر نام آنها قناعت می‏نمائیم:
1 – ابن حجر هیثمی مکی شافعی، (متوفای سال 974).
2 – مؤلف روضه الاحباب سیدجمال الدین، ( متوفا در سال 1000).
3 – ابن الصباغ علی بن محمد مالکی مکی، (متوفا در سال 855).
4 – شمس الدین ابوالمظفر یوسف، مؤلف التاریخ الکبیر و تذکره الخواص، (متوفا در سال 654).
5 – نور الدین عبدالرحمن جامی معروف، صاحب کتاب شواهد النبوه.
6 – شیخ حافظ ابوعبدالله محمد بن یوسف گنجی، صاحب کتاب البیان فی اخبار صاحب الزمان و کتابهای دیگر (متوفای سال 658).
7 – ابوبکر احمد بن حسین بیهقی، (متوفای سال 458).
8 – کمال الدین محمد بن طلحه شافعی، (متوفا در سال 652).
9 – حافظ بلاذری ابو محمد احمد بن ابراهیم طوسی، (متوفا در سال 339).
10 – قاضی فضل بن روزنهان، شارح کتاب الشمائل ترندی.
11 – ابن الخشاب ابو محمد عبدالله بن احمد (متوفا در سال 567).
12 – شیخ و عارف شهیر محی الدین، صاحب کتاب الفتوحات (متوفا در سال 638).
13 – شیخ سعدالدین حموی.
14 – شیخ عبدالوهاب شعرانی مؤلف الیواقیت و الجواهر، (متوفا در سال 973).
15 – شیخ حسن عراقی.
16 – شیخ علی الخواص.
17 – ابن اثیر، مؤلف تاریخ کامل.
18 – حسین بن معین الدین میبدی، صاحب شرح دیوان.
19 – خواجه پارسا محمد بن محمد بن محمود بخاری، (متوفا در سال 822).
20 – حافظ ابوالفتح محمد بن ابی الفوارس، صاحب کتاب الاربعین.
21 – ابوالمجد عبدالحق دهلوی که صد کتاب تألیف دارد، (متوفا در سال 1052).
22 – شیخ احمد جامی نامقی.
23 – شیخ فرید الدین عطار نیشابوری معروف.
24 – جلال الدین محمد رومی، صاحب مثنوی، (متوفا در سال 672).
25 – شیخ صلاح الدین صفدی، (متوفا در سال 746).
26 – مولوی علی اکبر بن اسدالله هندی صاحب کتاب مکاشفات.
27 – شیخ عبدالرحمن، صاحب کتاب مرآه الاسرار.
28 – بعضی از مشایخ شعرانی.
29 – یکی از مشایخ مصر، به نقل شیخ ابراهیم حلبی.
30 – قاضی شهاب الدین دولت آبادی، صاحب تفسیر البحر المواج و کتاب هدایه السعداء.
31 – شیخ سلیمان قندوزی بلخی، (متوفا در سال 1294).
32 – شیخ عامر بن عامر البصری صاحب قصیده تائیه «ذات الانوار».
33 – قاضی جواد سابطی.
34 – صدر الدین قونوی صاحب تفسیر الفاتحه و مفتاح الغیب.
35 – عبدالله بن محمد مطیری مدنی، مؤلف کتاب الریاض الزاهره.
36 – شیخ محمد سراج الدین رفاعی، مؤلف صحاح الاخبار.
37 – میر خواند محمد بن خاوند شاه، مؤلف تاریخ روضه الصفا، (متوفا در سال 903).
38 – نضر بن علی جهضمی عالم و محدث معروف.
39 – قاضی بهلول بهجت افندی، مؤلف کتاب محاکمه در تاریخ آل محمد(ص).
40 – شیخ محمد ابراهیم جوینی، (متوفا در سال 1176).
41 – شیخ شمس الدین محمد بن یوسف زرندی، مؤلف معراج الوصول.
42 – شمس الدین تبریزی، شیخ جلال الدین رومی.
43 – ابن خلکان در وفیات الاعیان تاریخ ولادت آن حضرت را تعیین کرده است.
44 – ابن ارزق در تاریخ میافارقین.
45 – مولی علی قاری صاحب کتاب مرقاه در شرح مشکاه.
46 – قطب مدار.
47 – ابن وردی مورخ.
48 – شبلنجی، مؤلف نور الابصار.
49 – سویدی، سبائک الذهب.
50 – شیخ الاسلام ابراهیم بن سعد الدین.
51 – صدر الائمه موفق بن احمد مالکی خوارزمی.
52 – مولی حسین بن علی کاشفی، مؤلف جواهر التفسیر، (متوفای سال 906).
53 – سید علی بن شهاب همدانی، مؤلف «الموده فی القربی».
54 – شیخ محمد صبان مصری، (متوفای سال 1206).
55 – الناصر لدین الله خلیفه عباسی.
56 – عبدالحی بن عمار حنبلی، مؤلف شذرات الذهب (متوفا در سال 1089).
57 – شیخ عبدالرحمن بسطامی درکتاب دره المعارف.
58 – شیخ عبدالکریم یمانی.
59 – سید نسیمی.
60 – عماد الدین حنفی.
61 – جلال الدین سیوطی.
62 – رشید الدین دهلوی هندی.
63 – شاه ولی الله دهلوی.
64 – شیخ احمد فاروقی نقشبندی.
65 – ابو الولید محمد بن شحنه حنفی، در تاریخ روضه المناظر.
66 – شمس الدین محمد بن طولون مورخ شهیر، در کتاب الشذرات الذهبیه (متوفای سال 953).
67 – شبراوی شافعی، رئیس اسبق جامع از هر و مؤلف کتاب الاتحاف.
68 – یافعی، مؤلف تاریخ مرآه الجنان.
69 – محمد فرید وجدی در دائره المعارف.
70 – عالم محقق شیخ رحمه الله هندی، مؤلف اظهار الحق.
71 – علاء الدین احمد بن محمد السمانی.
72 – خیر الدین زرکلی در کتاب الاعلام، ج 6، ص 310.
73 – عبدالملک عصامی مکی.
74 – محمود بن وهیب القراغولی بغدادی حنفی.
75 – یاقوت حموی در معجم البلدان، ج 6، ص 175.
76 – مؤلف تاریخ گزیده، ص 207 و 208، ط لندن، 1910 م.
77 – ابو العباس قرمانی احمد بن یوسف دمشقی در اخبار الدول و آثار الدول. عقیده به ظهور مهدی(ع) عقدیه‏ای اسلامی است برخی از کسانی که با تعصب کورکورانه و دشمنی شیعه حقایق دینی و علمی را مطالعه کرده و یا افکار مسموم و آلوده به غرضهای سیاسی دشمنان اسلام را ترویج می‏نمایند از راه راست و حقیقت پژوهی منحرف شده، در ضمن سخنان و مقالات خود، گاهی عقیده به ظهور مهدی را یک عقیده شیعی معرفی کرده و از اینکه آن را عقیده‏ای اسلامی که مورد قبول سایر فرق اسلام بدانند خود داری می‏کنند.
پاره‏ای هم علاوه بر تعصب و نفاق در اثر کم اطلاعی از تاریخ و حدیث و تفسیر و رجال و عدم تبحر و تحقیق در مسائل اسلام و آشنائی مختصر با علوم مادی عصری، می‏خواهند به تمام مسائل دینی از دریچه علل و اسباب مادی نگریسته و آنجه را نتوانستند به علل مادی مستند سازند و از درک راز و فلسفه آن عاجز شدند تأویل و تحریف می‏نمایند و یا از اساس انکار می‏کنند.
از این رو در کنج اطاق در بسته خود می‏نشینند و قلم به دست می‏گیرند و در مسائل اسلامی و دینی که از حدود مطالعاتشان خارج است، گستاخانه اظهار نظر نموده و حقایق مورد اتفاق مسلمین را که از آیات و احادیث گرفته شده انکار می‏نمایند، مثلا مایلند بیشتر از معجزات علمی قرآن و تشریعات اسلام و برنامه‏های عالی و مترقی آن سخن بگویند، ولی از معجزات دیگر پیامبر و سایر انبیاء و تصرفات خارق العاده آنها در امور مادی حرفی به میان نیاورند، چون شاید به ذائقه یک بچه تازه دانشجو شده خوب مزه نکند یا یک نفر بی اطلاع آن را مستبعد شمارد.
اینها گمان می‏کنند صحت و واقعیت هر موضوع وابسته به این است که همه کس بتواند آن را درک کند، یا هر دانشمندی آن را تصدیق نماید و با تلسکوپ و میکروسکوپ و لابراتوار و وسائل فنی و صناعی وجود آن ثابت شود.
اینها می‏گویند بهتر این است که انبیاء را هر جه بتوانیم افرادی عادی معرفی نمائیم و از نسبت دادن معجزات به آنها هم تا می‏شود خودداری نمائیم، بلکه بهتر می‏دانند که حوادث عالم را هم به خداوند متعال نسبت ندهند و از قدرت و حکمت و علم و قضا و قدر او هم صریحاً سخنی به میان نیاورند و هر چه بگویند از طبیعت و ماده بگویند و به جای سپاس و ستایش خدا، و سپاس ماده را به جا آورند تا با برخی از آنان که چند کلمه از علوم مادی یاد گرفته و چند اصطلاح و فرمول و فرضیه فیزیکی و شیمیائی و ریاضی را خصوصاً به زبان انگلیسی و فرانسوی شنیده‏اند هم زبان باشند.
این روحیه متأسفانه کم و بیش به همه سرایت کرده و در همه جای زندگی بسیاری آثارش نمایان است و بیشتر کسانی که تحت تأثیر این روحیه هستند، افراد خام و ناپخته هستند که در علوم قدیم و جدید اهل تحقیق و کنجکاوی نیستند و یک فرضیه یا اظهار نظر یک نفر غربی را هر چند آلوده به اغراض سیاسی و استعماری باشد، صد در صد صحیح می‏شمارند. بعضی از روزنامه‏ها و مجلات و مطبوعات هم تحت تأثیر این عوامل دانسته یا نادانسته به مقاصد استعماری خدمت می‏کنند.(122)
فکر نمی‏کنند که بیشتر مردم آمریکا و اروپا و زمامداران آنها در مسائل علمی و عقلی و فلسفی و دینی، عوام و بی اطلاع و مغرض هستند و بر اساس هدفهای سیاسی پست و دور از شرافت انسانیت در هر نقطه‏ای از نقاط دنیا مطابق مصالح سیاسی خود حرفی می‏زنند و حساب علماء و دانشمندان آنها با حساب اکثریت غرق در فساد و شهوات جدا است.
اینها در حالی که میان خودشان هزار جور خرافات رواج دارد، شرقیها را به عادات و اخلاقی که مبنی بر مبانی عقلی و اجتماعی اخلاقی و دینی صحیح است استهزا می‏کنند.
در موضوع ظهور مهدی موعود نیز اخیراً چند تن از برادران غرب زده سنی ما مانند احمد امین و عبدالحسیب طه حمیده در حالی که احادیث مهدی را نقل کرده‏اند، به شیعه حمله کرده و مثل آنکه شعیه را در این عقیده تنها یافته باشند یا مأخذ و مدرکی برای این عقیده در کتاب و سنت و اقوال صحابه و تابعین و علمای امت نباشد، ایرادات غیر وارده نموده‏اند و خود را روشنفکر و متفکر و صاحب آرای جدیده می‏شمارند.
شاید نخستین کسی که در صدد بر آمد که احادیث ظهور مهدی را تضعیف کند و از عهده بر نیامد، ابن خلدون مغربی باشد که در محیط افکار اموی و بغض اهل بیت در اطراف مسائل اسلامی بحث نمود.
دولت اموی اندلس به قول عقاد برای شرق اسلامی تواریخی ایجاد کرد که نه مورخان آنان نوشته‏اند و نه اگر می‏نوشتند آنچنان می‏نگاشتند. محیط اندلس مورخانی تربیت کرد که توانائی نقد و رد افکار اموی را نداشتند و ابن خلدون از همان افراد است که تحت نفوذ و تربیت و تفکیر سیاسی خاص از واقع بینی در این مسائل محروم بود. او مایل است که فضایل اهل بیت را انکار یا به نحوی از انحاء توهین و تضعیف نماید و از بنی امیه دفاع کند و مطاعن آنها را رد نماید تا آنجا که معاویه را بقیه خلفای را شدین می‏شمرد.
ظهور مهدی آل بیت(ع) را هم چون از اولاد فاطمه و از بزرگ‏ترین مفاخر دودمان رسالت است، با همین روحیه بغض و عداوت اهل بیت مطرح نموده و با آنکه احادیث آن را تخریج نموده و از عهده نقد و تضعیف آنها بر نیامده، دست به دامان استبعاد زده است.
جمعی از ارباب تحقیق و دانشمندان اهل سنت به سخنان ابن خلدون و امثال او پاسخهای دندان شکن داده و خطاء و لغزش او و این اشخاص به اصطلاح روشنفکر را روشن ساخته‏اند.
استاد احمد محمد شاکر، عالم معروف و معاصر مصری در «مقالید الکنوز» می‏گوید، ابن خلدون از چیزی که به آن علم ندارد پیروی کرده و خود را در مهلکه انداخته، بر او مشاغل سیاسی و امور دولتی و خدمت امیران و پادشاهان غلبه یافته و گمان کرده عقیده به ظهور مهدی، عقیده‏ای شیعی است، در مقدمه فصل طویلی نگاشته و در تناقض گوئیهایی عجیب، افتاده و غلطهایی روشن، کرده است (سپس استاد شاکر) بعضی از غلطهای او را نقل کرده و می‏گوید: او احادیث مهدی را تضعیف کرده برای فکر و روش سیاسی خاصی که داشته ( تا اینکه می‏گوید): این فصل از مقدمه ابن خلدون پر است از غلطهای بسیار در نام‏های رجال و علل احادیث البته نباید احدی به آن اعتماد کند.
استاد احمد بن محمد صدیق، کتابی در رد ابن خلدون در این موضوع به نام «ابراز الوهم المکنون عن کلام ابن خلدون» نوشته و بطور مشروح به او پاسخ داده و او را مبتدع شمرده است.
هر چند آقایان علمای اهل سنت به این سخنان یاوه، جواب داده و ثابت کرده‏اند عقیده به ظهور مهدی عقیده اسلامی خالص است و مورد اجماع و اتفاق امت است، توضیحاً می‏گوئیم:
1 – هر فکر و عقیده‏ای که از شیعه باشد، فکر و عقیده اسلامی است و شیعه جز عقاید اسلامی، فکر و عقیده دیگری ندارد. مدرک مستند عقاید شیعه کتاب و سنت پیغمبر(ص) است. بنابر این امکان ندارد که عقیده‏ای عقیده شیعه باشد و عقیده اسلامی نباشد.
2 – شما اسلامی بودن عقیده را از چه راه تشخیص می‏دهید، آیا اگر آیاتی از قرآن مجید به آن تفسیر شده باشد آن عقیده، عقیده اسلامی نیست؟
اگر احادیث صحیح و معتبر و متواتر که در کتابهای اهل سنت روایت شده، آن را ثابت سازد آن عقیده، عقیده اسلامی نیست؟
اگر صحابه و تابعین و تابعین تابعین به آن معتقد باشند آن عقیده اسلامی نیست؟
اگر شواهد و حواث تاریخی همه صحت آن عقیده را تأیید کرده و برساند که آن عقیده عقیده مقبول عموم ملت اسلام بوده است باز هم آن عقیده را اسلامی نمی‏دانید؟
اگر در موضوع مهدی، محدثینی مانند ابی داوود صاحب سنن، یک کتاب به نام «کتاب المهدی» و عالمی مانند شوکائی کتابی به نام «التوضیح» و دیگران از مشهورترین علما، کتابهای دیگر نوشته باشند و در کتابهای اسلامی که در قرن اول هجرت تألیف شده، این عقیده مذکور باشد، باز هم این عقیده اسلامی نیست؟
پس شما بگوئید: ملاک و میزان یک عقیده اسلامی چیست؟تا ما با آن میزان به شما جواب بدهیم؛ ولی شما می‏دانید و همه مسلمانان می‏دانند که غیر از آنچه بر شمردیم راه دیگر برای شناخت عقائد اسلامی نیست و از همه این راهها اسلامی بودن عقیده به ظهور مهدی ثابت و مسلم است، خواه شما بخواهید و خواه نخواهید. عقیده به ظهور مهدی و قیام مدعیان مهدویت بعضی مانند احمد امین مصری و طنطاوی، انقلابات و شورشهائی را که متمهدیان بر پا کرده و سبب ضعف مسلمانان و جنگ و خون ریزی شده پیش کشیده و عقیده به ظهور مهدی را علت بروز این حوادث و اختلاف و تفرقه شمرده و از این راه می‏خواهند سم پاشی کرده و افکار را از این عقیده که سبب ثبات و استحکام جامعه و اطمینان به آینده است، منصرف سازد. در حالی که میان دعوای کسانی که به دروغ مدعی مقام مهدویت شده یا بشوند و بیه صحت و عدم صحت عقیده به ظهور مهدی هیچ گونه ارتباطی نیست و با اینگونه سخنان انکار یک واقعیت دینی و مذهبی از یک نفر به اصطلاح دانشمند تعجب آور است.
آقای احمد امین، کدام یک از حقایق عالی و کدام یک از نعمتهای عامه اینگونه مورد سوء استفاده و دست آویز مقاصد افراد جاه پرست و ریاست خواه نشده است؟
حق، صلح، عدالت، امانت و صداقت، فرهنگ و تعلیم و تربیت، ترقی و تجدد، دین و مذهب، آزادی، دموکراسی، برقراری نظم و حکومت قانون و صدها مفاهیم دیگر از این رقم مورد سوء استفاده و دستبرد سودپرستان و سیاستمداران بودن و هست و بیشتر این الفاظ در معانی اضدد آنها استعمال می‏شود، یعنی جنگجو و توسعه طلب از صلح و دموکراسی، ستمگر از عدالت، مفسد از اصلاح، مرتجع از تجدد و ترقی، خائن از امین ودشمنان آزادی از آزادی دم می‏زنند و در زیر این الفاظ مقاصد خود را می‏جویند و بر روی کارها و خیانت و جنایتهای خود با این الفاظ پرده پوشی نموده و به ملتهای ستمکش آنچه را می‏خواهند تحمیل می‏کنند.
به نام تعمیم تربیت و تعلیم، مردم را از مبانی صحیح اخلافی منحرف می‏سازند و از ترقی علمی افراد مانع می‏شوند.
جنگهائی که به نام آزادی بشر و نجات ملل محروم و دفاع از حقوق ملتها بر پا می‏شود، چنانچه دیده و شنیده شده برای پایمال کردن حقوق و غارت ثروت کشورها و استعمار آنها است.
به نام رهبری معنوی و به نام رسالت آسمانی بیشتر شورش و انقلاب شده، یا به نام مهدویت؟کسانی که به دروغ ادعای پیغمبری کرده‏اند بیشتر بوده‏اند یا آنهائی که به دروغ ادعای مهدویت کرده‏اند؟
کودتاها و انقلاباتی که پی در پی در کشورها واقع می‏شود به نام اصلاح و نجات ملت و آزادی و حکومت قانون انجام می‏شود یا به نامهای دیگر؟و آیا رهبران این انقلابات بیشتر خود ساخته و شیفته آزادی و برای اصلاح قیام می‏کنند یا برای مقاصد دیگر؟
آیات قرآن مجید هم وقتی به دست نا اهل و صاحبان اغراض شخصی و سیاسی افتاد به عکس مقصود و مراد، تفسیر و معنی می‏شود یا در غیر مورد تطبیق می‏کنند تا حدی که معاویه و یزید هم در برابر علی و حسین(ع) آیات قرآن را می‏نوشتند و می‏خواندند.
آیا برای اینکه آیاتی از قرآن مجید را بعضی بر حسب رأی و نظر خود در جهت تأمین منافع شخصی تاویل و تفسیر کردند و سبب ضلالت و گمراهی شدند، شما می‏توانید پیشنهاد بدهید که آن آیات (العیاذ بالله) از قرآن حذف شود تا این افراد به رأی فاسد خود آنها را تفسیر نکنند؟
حتی افرادی پا را فراتر گذاشته قولاً یا عملاً ادعای خدائی کرده و مردم را استعباد کردند. ملیونها مردم گاوپرست و بت پرست و آتش پرست و ستاره پرست شدند، ملیونها نفر در برابر کاخ فرعونها و نمرودها و دیکتاتوران دیگر تاریخ به خاک ذلت افتادند و خود را غلام جان نثار و چاکر بی اختیار آنها گفتند و بشرهائی مانند خود بلکه بی علم‏تر و نالایق‏تر از خود را پرستیدند و به جای آنکه نام خدای یگانه را برند، نام سلاطین را بردند و کارها را به نام پرننگ ستمگران آغاز کردند. اگر اسلام نیامده بود و عقیده توحید، قلوب مردم را روشن نکرده و افکار را آزاد نساخته بود و بشر خود را نشناخته بود و ملتها رابطه خود را بازمامداران درک نکرده بودند و بسم الله و الله اکبر شعار آدمهای آزاد نشده بود، هرگز یوغ ذلت بشر پرستی از گردن انسانها برداشته نمی‏شد. آیا برای اینکه علم و صنعت و خدا پرستی و نبوت و صلح و عدالت در طول تاریخ زندگی بشر وسیله و دستاویز مقاصد افرادی جاه طلب و سیاستمدار شده، شما می‏توانید این حقایق را محکوم سازید؟
آیا برای اینکه جمعی به عنوان عدالت پروری و آزادیخواهی وحکومت قانون، ستمگری و قانون شکنی کرده و دیکتاتوری پیشه ساخته، شما می‏توانید بگوئید مفاهیم عدل و داد و حریت و قانون مساوات و فضیلت، حقیقت ندارد و برای بشر اسباب دردسر و مزاحمت است و باید این الفاظ از قاموس انسانیت حذف شود؟
آیا می‏خواهید با این اندیشه‏های نارسا و منطق غلط در یک موضوعی که صدها حدیث و روایت بر آن دلالت دارد و صدها میلیون مسلمان در مرور اعصار به آن معتقد بوده و هستند اظهار نظر کنید؟
آقای احمد امین! این دروغ از راست بگرفته فروغ.
شما هم می‏دانید که اکثر اختلاف بشر بر سر موضوعات و صغریات و مصادیق است و اگر به غلط و خطا یا به عمد یک چیزی را موضوع و مصداق صغرای یک کلی خواندند، یا به باطلی لباس حق پوشانیدند، بر دامن پاک حق گردی نمی‏نشیند. همانطور که افراد نادانی خود را با جعل دانشنامه و شیطنت‏های دیگر عالم معرفی می‏کنند افرادی هم به دروغ خود را مصلح و عدالت طلب و مهدی موعود و امام و پیغمبر می‏نامند.
بلکه یکی از مدعیان مهدویت (علی محمد شیرازی) چون دید بازارش گرم نشد و حنایش رنگی نگرفت یا تنی چند را که به او گرویدند بسیار ابله و نادان یافت، دعاوی دیگر هم کرد(123).
پس این سخن که چون ایمان به ظهور مهدی دستاویز جمعی از شیادان جاه طلب تاریخ شده، ما باید آن را از اصل رها کنیم و از یک واقعیت مسلم چشم بپوشیم به هیچ وجه نه قابل قبول و مورد اعتنا است و نه با عقل و منطق سازگار است.
لذا از قرن اول هجرت که بعضی ادعای مهدویت کردند یا دیگران به آنها این مقام را نسبت دادند، از کسی حتی بنی امیه و بنی عباس شنیده نشد که در مقام رد آنها انکار اصل ظهور مهدی را بنماید بلکه آنها را برای انکه واجد صفات مهدی نیستند رد می‏کردند و هیچ کس نگفت چون اینها به دروغ ادعاء می‏کنند پس ما اصل ظهور مهدی را قبول نداریم زیرا در میان مسلمانان که به کتاب و سنت پیغمبر و اجماع صحابه و تابعین ایمان داشتنند این فکر یعنی انکار اصل ظهور مهدی با رد گفته پیغمبر و مخالفت کتاب و سنت برابر بود و هرگز قابل قبول نبود، بلکه چون در احادیث راجع به ظهور مهدی از پیدایش این متمهدیان خبر داده شده ایمان آنها به صحت روایات و ظهور آن حضرت بیشتر می‏شد که کسانی که در اثر دعوای مدعیان دروغ گوی مقام مهدویت گمراه شدند، ظلالتشان مربوط به جهالت و نادانی و عدم معرفت و بی اطلاعی از اوصاف وعلائم مهدی – علیه الصلاه و السلام – می‏باشد ولی اگر کسی مهدی منتظر «عجل الله تعالی فرجه – را به همان اوصاف و نشانیها که در اخبار و احادیث معرفی شده بشناسد، هرگز گمراه نمی‏شود و دعاوی باطل سبب تزلزل ایمان و عقیده او نمی‏گرددد و آنچنان که
صفات و خصوصیات مهدی(ع) مشروح و روشن و رافع ابهامات بیان شده در مورد هیچ دعوت دیگر و هیچ یک از انبیاء و اولیاء که منصوص به تنصیص نبی یاولی سابق بودند بیان نشده است. تأثیر عقیده به ظهور مهدی در اخلاق طنطاوی مصری در تفسیر خود راجع به قرب ساعت «قیامت» و ظهور مهدی، سخنان ابن خلدون مغربی را نقل کرده و این دو موضوع را سبب ضعف عزائم و ایراث سستی و تفرقه و اختلاف پنداشته و به علمای اسلام، نسبت غفلت بلکه تلویحاً آنها را به جهل و ضلالت نسبت داده است.
راجع به تفرقه و اختلاف در مقاله «عقیده به ظهور مهدی و قیام مدعیان مهدویت» توضیح داده شد که تمام عناوین و حقایق مورد دستبرد و سوء تعبیر صاحبان اغراض فاسد گردیده و حتی مفهوم یگانگی و وحدت ملی و دینی هم وسیله تفرقه شده و به نام تحصیل اتحاد، بسا اختلاف بوجود آمده و به اسم حفظ وحدت، تفرقه ایجاد و مرتکب تجاوزات ننگین می‏گردند. اما این سوء استفاده‏ها زیانی به حسن اتحد و لزوم آن نمی‏زند.
ایمان به ظهور مهدی(ع) هم مثل سایر عقائد اسلامی باید قدر مشترک و وسیله اتحاد باشد. شما مقصر هستید زیرا موضوعی را که امت بر آن اتحاد و اتفاق دارند و اعتبار مدارک و مآخذ آن از بسیاری از عقاید و مسائل اسلامی قوی‏تر است انکار می‏کنید و اختلاف و تفرقه ایجاد می‏نمائید .
اما راجع به قرب ساعت؛ اولا، ایمان به اقتراب و نزدیکی قیامت مدلول و منطوق آیات محکم و صریح قرآن مجید است.
ثانیاً، این ایمان به هیچ وجه علت ضعف و سستی نمی‏شود و بلکه سبب قوت تصمیم و اهتمام در انجام تکلیف و خلوص نیت و تهذیب اخلاق و وسیله انذار و ترغیب به کارهای خیر و اعمال صالح است.
شما چون در رد و قبول حقائق، به غلط، نتائج مادی را میزان قرار داده‏اید، می‏خواهید خبر اقتراب ساعت هم مسقیماً سبب فتح کشورها و دعوت به اختراع و پیشرفت امور صناعی و مادی باشد و از تأثیر معنوی و اخلاقی و رابطه آن با سازمان صحیح اجتماعی و مدینه فاضله‏ای که منظور اسلام است غفلت دارید و فراموش کرده‏اید که دعوت انبیاء و تعلیم و تربیت آنها بر اساس ایمان به مبدء و معاد است.
مسلمانان با این ایمان به مبدء و معاد و اقتراب ساعت کشورهای بزرگ را فتح کردند و پرچم اسلام را در دورترین نقاط به اهتزاز در آوردند و اعلان آزادی انسانها را در جهان انتشار دادند .
با این ایمان، جهانیان را به علم و دانش و تفکر و تحقیق و کنجکاوی و ترقی علمی و صناعی دعوت کردند، علمدار علم و تمدن شدند و در هر رشته از علوم تجربی بزرگ‏ترین دانشمندان را به دنیا تحویل دادند.
راجع به تعیین وقت قیام و قیامت هم که می‏گوئید: سبب انحراف و گمراهی شده و فلان صوفی حقه باز سنی، وقتی برای آن معین کرده و گله از برادران صوفی سنی خود کرده‏اید، البته حق دارید، ولی اگر کسی این سخنان را باور کرد گناهش به گردن شما رهبران اهل سنت است که افکار را روشن نمی‏کنید و مسلمانان را به معارف قرآن راجع به مبدء و معاد آشنا نساخته‏اید.
قرآن صریحاً علم قیام ساعت را مخصوص خدا دانسته و ما معتقدیم که کسی از آن آگاه نیست و هر کس برای آن وقتی معین کند، دروغگو و راهزن است و اکثریت بلکه قاطبه عوام مسلمان از سنی و شیعه تا چه رسد خواص و علماء می‏دانند که کسی از تاریخ قیام ساعت خبر ندارد و علم آن نزد خداوند متعال است:
«ان الله عنده علم الساعه»(124)
حال اگر نادانی در این موضوع اظهار علم کند، نه پذیرفته می‏شود و نه کسی به آن اعتنا می‏کند. اینها سبب ضعف و سستی مسلمانان نیست، سبب ضعف، کتمان حقایق و سیاستهای سوء زمامداران و منحرف کردن جامعه از برنامه‏های روشن اسلامی است.
ایمان به ظهور مهدی(ع) نیز مانند قیام ساعت و اقتراب قیامت سبب ضعف و شکست روحیه و سستی در انجام تکالیف نیست. هیچ کس نگفته چون مهدی ظهور می‏کند تکالیف ساقط و مسلمانان در برابر کفار و حملات آنها تکلیفی ندارند و باید دست روی دست بگذارند.
هیچ کس نگفته آیه:
«و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه…»(125)
و آیات راجع به امر به معروف و نهی از منکر و دعوت به خیر و دفاع از اسلام و وظایف اجتماعی و سیاسی را نباید اجرا کرد.
کسی نگفته است: ایمان به ظهور مهدی برای افراد سست عنصر و ضعیف الاراده و بهانه جو و کسانی که ظلم و استعمار اجانب را در بلاد اسلام و خانه و وطن خود تحمل کرده‏اند عذر است.
هرگز در یک خبر و روایت نرسیده که کارها را به آینده و ظهور مهدی واگذارید، بلکه به عکس مسلمانان در اخبار و احادیث به صبر و ثبات و کوشش و استقامت و شدت تمسک به تعلمیات و بر نامه‏های قرآن تشویق شده‏اند.
همانطور که پیغمبر اعظم و مجاهد اول اسلام علی(ع) و صحابه والا مقام به انتظار ظهور مهدی، خانه نشینی و کناره‏گیری اختیار نکردند و برای اعلای کلمه اسلام آنی فارغ نبودند و از هیچ فداکاری و جان بازی خود داری نکردند، امروز هم مسلمانان همان وظایف را عهده‏دار و همان مسؤولیتها را دارند.
ایمان به ظهور مهدی و امام وقت نیز مؤید همین احساس مسوولیت است.
ایمان به ظهور مهدی موجب تهذیب اخلاق و ورع و پارسائی و بیداری ضمیر است.
ایمان به ظهور مهدی سبب رشد فکر و مانع از ضعف و نا امیدی و بدبینی به آینده است.
ایمان به ظهور مهدی همان نتیجه و فایده را دارد که آیات شریفه‏ای همانند آیات زیر آن نتیجه را دارد:
مثل:
«انا نحن نزلنا الذکر وانا له لحافظون»(126)
البته ما قرآن را بر تو نازل کردیم و خود نیز آن را محفوظ خواهیم داشت.
و آیه:
«یریدون لیطفوا نور الله بأفوههم…»(127)
کافران می‏خواهند نور خدا با گفتار باطل وطعن مسخره خاموش کنند…
و آیه:
«ولا تهنوا و لا تحزنوا و أنتم الاعلون ان کنتم مؤمنین»(128)
شما مسلمانان نه هرگز در کار دین سستی کنید و نه از فوت غنیمت و متاع دینا اندوهناک باشید زیرا شما فاتح و پیروزمندترین و بلندترین ملل دنیا هستید اگر در ایمان ثابت و استوار باشید.
دارند.
همانطور که مفاد این آیات سستی و شانه از زیر بار مسؤولیت خالی کردن نیست، ظهور مهدی و غلبه آن حضرت و حکومت جهانی او نیز سبب سستی و جواز مسامحه در انجام تکالیف نیست.
همانطور که مسلمانان صدر اسلام از این آیات و بشارتهای پیغمبر(ص) به فتوحات آینده و کشور گشائیهای مسلمین نفهمیدند که باید در خانه به انتظار آینده نشست و تماشاچی صحنه‏های شکست مسلمانان و عقب ماندن آنها از کفار در علم و صنعت و اسباب قوه و قدرت گردند و به گفتن اینکه خدا حافظ است و خدا وعده نصرت داده و خدا نمی‏گذرد نورش خاموش شود اکتفا نمی‏کردند. کسانی هم که به ظهور حضرت مهدی(ع) ایمان دارند خصوصاً اگر روایات و احادیثی را که از طرق شیعه روایت شده خوانده باشند، باید در اطاعت او امر خدا و انجام تکالیف شرعی از دیگران کوشاتر و غیرت و همت و اهتمام آنها در حفظ نو امیس شرع و حمایت از قرآن و احکام و دفاع از حریم اسلام و مجد و عظمت مسلمین بیشتر باشد. 116) منتخب الاثر نگارنده، ص 321 تا 341.
117) منتخب الاثر نگارنده، ص 243 و 244.
118) منتخب الاثر، ص 341 و 343.
119) ینابیع الموده، ص 460. منتخب الاثر نگارنده، ص 342.
120) اثبات الهداه، ج 6، ص 342، ب 31، ف 10، ح 116.
121) اثتبا الهداه، ج 7، ص 138، ح 682، ب 32، ف 44 و کفایه الاثر و کمال الدین و منتخب الاثر.
122) یکی از دانشمندان مصری می‏گوید، هنگامی که در فرانسه تحصیل می‏کردم، در ماه رمضان در مجلسی شرکت داشتم رئیس مدرسه (دانشکده) به من سیگار تعارف کرد، من عذر خواستم، علت را پرسید،، گفتم: ماه رمضان است و روزه‏ام. گفت: گمان نمی‏کردم تو دیگر به این خرافات پای بند باشی، پس از پایان محلس یک پروفسور هندی که در آن مجلس بود، گفت: مایلم فردا شما را در فلان محل ملاقات کنم، فردا به ملاقات او رفتم، مرا به کلیسیا برد و از دور رئس دانشکده را به من نشان داد، گفت: آن کیست؟گفتم فلانی است، گفت: چه کار می‏کند؟ گفتم: نماز می‏خواند. گفت: اینها ما رابه ترک عادات و سنن و وظایف دینی خود می‏خوانند و خودشان اینگونه مواظب انجام برنامه‏های مذهبی خود هستند.
به نظر ما باید با این بیماری خطر ناک که در اثر تلقین بیگانگان و استعمارگران و احساس ضعف در جنبه‏های صناعی و میکانیکی پیدا شده و مثل خوره شخصیت و استقلال فکر مردم شرق و ملل اسلامی را می‏خورد و بعضی را چنان در منجلاب تقلید از عادات زشت غربیها غرق کرده که از خود آنها نیز داغ‏تر شده‏اند، باید یک مبارزه دامنه دار و پی گیر بر اساس عقل و منطق و احترام به سنن و تعالیم عالی اسلام شروع شود.
آری بعضی از شرقی‏ها چون خود را ضعیف می‏بینند، در برابر مظاهر تمدن مادی غرب خود باخته شده، عادات و اخلاق و لباس و روش‏های ملی و دینی خود را ترک نموده و به عادت و روش‏های ناپسند غربی‏ها افتخار می‏نمایند و در مجامع و مجالس خودمان مانند آنها رفتار می‏نمایند، اما غربی چون باد به بینیش افتاده و به ثروت و صنایع و قوه مادی خودمغرور شده در برابر شرقیها عادات خود را هر چه هم سخیف و حیوانی و خرافی باشد با افتخار و با شکوه و تشریفات انجام می‏دهد. بسیاری از شرقیهای غرب زده به جای آنکه از غرب، صنایع و علوم را فرا بگیرند و خود را از آنها بی نیاز سازند تا خودشان مالک دریا و زمین و هوا و معدن خود شوند، تقلید کورکورانه از بیگانگان را شعار خود قرار داده و قدرت آنکه در مجامع آنها با لباس ملی خود مثلا بدون کراوات حضور یابند ندارند، جز افرادی مانند زمامداران هند مثل دکتر ذاکر حسین رئیس جمهور سابق هند و سران حجاز و مراکش و برخی دیگر که در مجامع بین المللی و محافل رسمی با همان لباس و روش ملی خود شرکت می‏کنند، اکثر در مجامع و محافل غربیها از آداب آنان تقلید می‏کنند چقدر محبوب و زیبا است استقلال روح و چقدر محت
رم است آن زمامدار مسلمان که در مجالس و ضیافتهای که غربیها به افتخارش می‏دهند، مشروبات الکلی مصرف نمی‏شود؛ و چقدر با افتخار است آن زمامداری که در مسکو میهمان رسمی حکومت کمونیسم است و برای ادای نماز به مسجد می‏رود. چقدر شرافتمند و خود ساخته است زمامداری که در آمریکا از رفتن به کلیسا برای تماشا و از گرفتن قرض ربوی خودداری می‏کند و چقدر عظیم و با اراده است آن مسلمان که در جامعه ملل وقتی سخنرانی می‏کند «بسم الله الرحمن الرحیم» می‏گوید و چقدر موهن است که یک ملت مسلمان که به قرآن افتخار می‏کند و در نمازش روزی بیست مرتبه «بسم الله الرحمن الرحیم» می‏گوید، از آغاز کتابهایش جمله نورانی را که وحی آسمانی است حذف کند. چقدر ذلیل و خوارند آنها که از عادات و روش بیگانه تقلید می‏کنند، چقدر کوچک و فرومایه و حقیر است آن ملتی که لباس و روش‏های دینی و ملی خود را ترک و در مجالس و محافل، لباسهای دیگران را بپوشد و زن و مردش از شخصیت و اعتماد به نفس محروم گردیده باشد.
123) علی محمد شیرازی نخست خود را سید می‏خواند و بعد ادعای بابیت نمود و سپس با آنکه صریحاً به امامت و مهدویت حضرت ولی عصر، مهدی موعود، فرزند حضرت امام حسن عسکری(ع) اعتراف کرده بود دعوای مهدویت و بعد ادعای پیغمبری کرد، عاقبت چنانچه در بعضی از الواح او نقل شده، ادعای خدائی نمود و در پایان کار صریحاً به خط خودش از دعاوی خود برگشت و توبه نامه خود را برای ناصرالدین شاه فرستاد و ظاهراً در میان مدعیان مهدویت در این اختلاف دعاوی علی محمد کم نظیر باشد و همین اختلاف گوئیها و سخنان ناهنجار و عبارات رکیک هذیان آمیز او را به خبط دماغ مشهور ساخت.
و پوشیده نماند که حزب و دسته بابی و بهائی یکی از دسته جات سیاسی مزدوری است که در قرن اخیر در هند و ترکیه و ایران و مخصوصاً فلسطین و سایر کشورهای اسلامی و خاورمیانه، آلت اجرای سیاسات و جاسوسی برای دول استعمارگر شده و همواره تحت الحمایه آن دول مشغول خیانت به شرق عموماً و ملت و دین اسلام خصوصاً بوده و هستند.
در آغاز، نقشه‏های ماهرانه اجانب، علی محمد را به دعوت و ایجاد اختلاف بین ملت ایران و قیام به ضد حکومت تشویق و تحریک نمود و به او قول کمک و مساعدت داد. و وقتی علی محمد به ایران آمد، دولت روسیه که در آن موقع در ایران نفوذ کامل داشت، از او نگاهداری کرد و به امید آنکه بابیگری و سیله‏ای برای اجرای سیاستهای حکومت تزاری و تضعیف نفوذ کلمه اسلام و علماء بشود، از اعدام او در فارس مانع شدند و او را از ایالت فارس تحویل گرفته و توسط سواران منوچهر خان گرجی حاکم اصفهان که ارمنی نژاد و از دست نشانده‏های حکومت روسیه بود، به اصفهان آوردند و تا منوچهر خان زنده بود، به امر حکومت روس در اصفهان از او محرمانه نگهداری کرد و تا مدتی سفارت روس و کنسولگریهایش از بابیها حمایت می‏کردند که در همین اصفهان آزادانه علیه دین و استقلال مملکت تحریک و به نفع سیاست روسها فتنه انگیزی می‏کردند، هر وقت هم در اثر فشار علماء و ملت حکومت ناچار می‏شد از آنها تعقیب و بازجویی کند،روسها از آنها جانبداری می‏کرد و علناً در امور داخلی کشور ما مداخله می‏نمود و از آنها حمایت کردند تا وقتی که فهمیدند آنها نمک به حرامی کرده و با انگیلیس‏ها
مربوط شده و برای آنها کار می‏کنند نا چار آنها را ترک گفتند و محصول زحمات و مصارف مخارج هنگفت خود را به انگلیسی‏ها سپردند…
بالجمله دسته بابی و بهائی یک بازی و ماجرای سیاسی بر ضد و تمامیت استقلال کشور ایران بود و مزدور صهیونیسم بوده و هست که یک جاسوس روسی آن را بوجود آورد سپس آلت اغراض ضد اسلامی و استعماری دو دولت بزرگ دیگر در ایران و کشورهای دیگر شد.
124) سوره لقمان، آیه 34.
125) سوره انفال، آیه 60.
126) سوره حجر، آیه 9.
127) سوره صف، آیه 8.
128) سوره ال عمران، آیه 139. امامت و مهدویت ، جلد 3 ، آیت الله صافی گلپایگانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا