مقالات

صحیفه امام علی

محمدصادق نجمی قدیم ترین سند حدیثی موجود در میان مسلمانان*کهن ترین مجموعه مدوّن حدیثی که در میان مسلمانان به یادگار مانده و دست تحوّل و تطوّر زمان نتوانسته آن را همانند بعضی از صحائف و مجموعه های دیگر، به طور کلّی از دست مسلمانان خارج کند، صحیفه امیرمؤمنان(ع) است. صحیفه ای که هم در منابع شیعه از آن سخن گفته شده و ائمه شیعه آن را طوماری از شرایع الهی معرفی و به آن فخر و مباهات کرده اند و هم در منابع اهل سنّت به آن استنادشده و بخشی از احکام فقهی آن در ابواب مختلف منابع حدیثی فقه به عنوان احادیث منقول از صحیفه امیرمؤمنان(ع) ارائه و نقل گردیده است.
به تعبیردیگر، این صحیفه، اولین سند و مرجع موجود حدیثی است که ازدوران حیات امیرمؤمنان(ع) در دسترس مسلمانان و در معرض مشاهده آنان بوده و پس از آن بزرگوار، همانگونه که فرزندان آن حضرت به عنوان بزرگترین ذخیره علمی و پرارزش ترین یادگار معنوی آن را حفظ کرده اند، علما و محدّثان اهل سنّت نیز (با اهمیت فوق العاده ای که این صحیفه از آن برخوردار است) بر حفظ آن اهتمام ورزیده و به عنوان «حدیث رسول خدا (ص)» به نقل فرازهایی از متن آن مبادرت نموده اند.صحیفه امیرمؤمنان(ع) در منابع اهل سنّتبحث از صحیفه امیرمؤمنان را با نقل متن احادیث این صحیفه از منابع اهل سنّت آغاز می کنیم. سپس به طور فشرده به فقه الحدیث می پردازیم. آنگاه به دیدگاه ائمه اهل بیت و محدّثان شیعه درمورد این احادیث، اشاره می کنیم.
البته منظور ما از منابع اهل سنّت، با توجه به اهمیتی که صحاح ششگانه و مسند احمد در میان سنن و مسانید از آن برخوردارند، فقط همین مجموعه های حدیثی است والاّ در سنن ومسانید دیگر نیز، این صحیفه به عنوان قدیمترین منبع، جایگاه خود را حفظ نموده است و مراجعه کننده می تواند در این مجموعه ها هم احادیث صحیفه را به دست بیاورد.
در نقل احادیث، در صورت اتّحاد متن و سند، فقط به نقل همان یک متن بسنده می کنیم و از صحاح هم صحیح بخاری را اصل قرارمی دهیم و در ذیل آن، به سایر منابع اشارتی می نماییم و در صورت تعدّد متن، به نقل هریک از حدیثها مستقلا مبادرت می ورزیم و برای تسهیل امر، ازنقل سلسله روات، صرف نظر می کنیم و خواننده ارجمند را در صورتی که نیاز به بررسی سلسله سند داشته باشد، به مآخذ حدیث ارجاع می دهیم.
موارد نقل احادیث برگرفته از صحیفه امیرمؤمنان(ع) در چهار صحیح از صحاح ششگانه و همچنین مسند احمدبن حنبل، بدین شمار است: صحیح بخاری10 موردصحیح مسلم3 موردسنن نسایی 1 موردسنن ابی داود1 موردمسند احمدبن حنبل3 موردو اینک متن احادیث صحیفه در منابع یادشده:حدیث اول:… عن الأعمش عن ابراهیم التیمی عن أبیه قال، قال علی رضی اللّه عنه: ما عندنا کتاب نقرئه الا کتاب اللّه غیرهذه الصحیفه. قال:فاخرجها فاذا فیها اشیاء من الجراحات واسنان الابل. قال، وفیها: المدینه حرم مابین عیرالی ثور؛ فمن أحدث فیها حدثا أو آوی فیها محدثا فعلیه لعنهاللّه والملائکه والنّاس اجمعین؛لایقبل منه صرف ولاعدل؛ ومن والی قوما بغیر إذن موالیه فعلیه لعنهاللّه والملائکه والنّاس اجمعین؛لایقبل منه صرف ولاعدل؛ومن والی قوما بغیر إذن موالیه فعلیه لعنهاللّه والملائکه والنّاس اجمعین؛ لایقبل منه یوم القیامه صرف ولاعدل؛ وذمّه المسلمین واحده یسعی لها أدناهم فمن أخفرمسلما فعلیه لعنهاللّه والملائکه والنّاس اجمعین؛ لایقبل منه یوم القیامه صرف ولاعدل.
1ـ صحیح بخاری، کتاب الفرائض، باب إثم من تبرّأ من موالیه،حدیث6374
2ـ صحیح بخاری، ابواب فضائل المدینه، باب حرم المدینه، حدیث1771
3ـ صحیح بخاری، ابواب الجزیه،باب ذمه المسلمین واحده، حدیث3001
4ـ صحیح بخاری، ابواب الجزیه، باب إثم من عاهد ثم غدر، حدیث3008
5ـ صحیح بخاری، کتاب الاعتصام بالکتاب والسنه، حدیث6870
6ـ سنن ابی داود، کتاب الحج، باب فی تحریم المدینه.حدیث دوم:… عن سفیان عن مطرف عن الشعبی عن ابی جحیفه قال: قلت لعلیّ هل عندکم کتاب؟ قال: لا؛ الا کتاب اللّه أو فهم أعطیه رجل مسلم أو فی هذه الصحیفه.قال:قلت فما فی هذه الصحیفه؟ قال:العقل وفکاک الأسیرولایقتل مسلم بکافر.
1ـ صحیح بخاری،کتاب الجهاد،باب فکاک الاسیر،حدیث2882
2ـ صحیح بخاری، کتاب الدّیات،باب العاقله، حدیث6507
3ـ صحیح بخاری، کتاب الدّیات، باب لایقتل المسلم بالکافر، حدیث 6517
4 ـ صحیح بخاری، کتاب العلم، باب کتابه العلم، حدیث 111حدیث سوم:… ابراهیم التیمی،حدّثنی أبی قال، خطبنا علی رضی اللّه عنه علی منبر من آجر وعلیه سیف فیه صحیفه معلّقه فقال: واللّه ماعندنا من کتاب یقرأ الاّ کتاب اللّه وما فی هذه الصحیفه فنشرها فاذا فیها: اسنان الإبل؛ وإذا فیها: المدینه حرم من عیر الی کذا …
ـ صحیح بخاری، کتاب الاعتصام بالکتاب والسنه، باب مایکره من التعمّق، حدیث6870حدیث چهارم:… حدثنا الأعمش عن ابراهیم التیمی عن ابیه قال، خطبنا علی بن ابی طالب فقال: من زعم ان عندنا شیئا نقرئه الاّ کتاب اللّه وهذه الصحیفه … وذمه المسلمین واحده یسعی بها أدناهم ومن ادّعی الی غیر أبیه أو انتمی الی غیر موالیه فعلیه لعنهاللّه والملائکه والنّاس اجمعین لایقبل اللّه یوم القیامه صرفا ولاعدلا.
1ـ صحیح مسلم، کتاب الحج، باب فضل المدینه، حدیث1360
2ـ صحیح مسلم، کتاب العتق، باب تحریم تولّی العتیق غیر موالیه،حدیث1370حدیث پنجم:حدّثنا شعبه … عن ابی الطفیل قال سئل علی أخصّکم رسول اللّه(ص) بشیء؟ قال: ماخصّنا رسول اللّه بشیء لم یعمّ به النّاس کافّه إلاّ ماکان فی قراب سیفی هذا. فأخرج صحیفه مکتوب فیها: لعن اللّه من ذبح لغیر اللّه؛ ولعن اللّه من سرق منار الارض ولعن اللّه من لعن والده ولعن اللّه من آوی محدثا.
ـ صحیح مسلم،کتاب الأضاحی، باب تحریم الذبح لغیرالله، حدیث1978حدیث ششم:… عن قتاده عن الحسن عن قیس بن عباد قال: انطلقت أنا والأشتر الی علی رضی اللّه فقلنا هل عهد الیک نبی اللّه(ص) شیئا لم یعهده الی النّاس؟ قال: لا؛ الاّ ماکان فی کتابی هذا. فأخرج کتابا من قراب سیفه1؛ فإذا: المؤمنون تکافؤ دمائهم وهم ید علی سواهم ویسعی بذمّتهم أدناهم؛ ألا لایقتل مؤمن بکافر ولا ذوعهد بعهده؛ من أحدث حدثا فعلی نفسه أو آوی محدثا فعلیه لعنهاللّه والملائکه والنّاس اجمعین.
ـ سنن نسایی، ج8، باب القود بین الأحرار والممالیک فی النفس.حدیث هفتم:… ثناشریک عن مخارق عن طارق بن شهاب قال رأیت علیا رضی اللّه عنه علی المنبر یخطب وعلیه سیف حلیته حدید؛ یقول: واللّه ماعندنا کتاب نقرئه علیکم إلاّ کتاب الله وهذه الصحیفه أعطانیها رسول الله(ص) وفیها فرائض الصدقه. قال: الصحیفه معلّقه فی سیفه.
ـ مسند احمدبن حنبل، جلد1، ص119حدیث هشتم:… ثنا شریک عن مخارق عن طارق قال خطبنا علی رضی اللّه عنه فقال: ما عندنا شیء من الوحی ـ أو قال کتاب ـ من رسول اللّه(ص) الاّ ما فی کتاب اللّه وهذه الصحیفه المقرونه بسیفی سیف حلیته حدید وفیها فرائض الصّدقات.
ـ مسند احمدبن حنبل، جلد1،صفحه102حدیث نهم:… انبأنا قتاده عن ابی حسان أنّ علیا رضی اللّه عنه کان یأمر بالأمر فیؤتی فیقال قدفعلنا کذا وکذا، فیقول: صدق اللّه ورسوله. قال، فقال له الأشتر: إن هذا الذی تقول قدتغشغ2 فی النّاس؛ أفشیه عهده الیک رسول اللّه(ص)؟قال علی رضی اللّه عنه: ما عهد الیّ رسول اللّه(ص) خاصّه دون النّاس إلاّ شییء سمعته منه فهو فی صحیفه فی قراب سیفی. قال فلم یزالوا به حتی اخرج الصحیفه. قال فاذا فیها: من أحدث حدثا او آوی محدثا فعلیه لعنهاللّه والملائکه والنّاس اجمعین؛ لایقبل منه صرف ولاعدل. قال واذا فیها: إنّ ابراهیم حرّم مکه وإنی أحرم المدینه حرام مابین حرّتیها لایختلی خلاها ولاینفر صیدها ولاتلتقط لقطتها إلا لمن أشاربها ولاتقطع منها شجره إلا أن یعلف رجل بعیره ولایحمل فیها السلاح لقتال. قال وإذا فیها: المؤمنون یتکافؤ دمائهم ویسعی بذمّتهم أدناهم وهم یه علی من سواهم؛ ألا لایقتل مؤمن بکافر ولا ذوعهد فی عهده.
ـ مسند احمدبن حنبل،ج1،ص119نکاتی درباره احادیث صحیفهاین بود متن حدیثهایی که در مهمترین منابع اهل سنّت از صحیفه امیرمؤمنان(ع) نقل گردیده است و اینک در زمینه این احادیث، نکاتی را تذکر می دهیم. سپس به توضیح بعضی از جملات (فقه الحدیث) آنها می پردازیم.1ـ اینها،صحیح ترین احادیث انداحادیثی که در این منابع با استناد به صحیفه امیرمؤمنان(ع) نقل گردیده است، از نظر محدّثان اهل سنّت، نه تنها به عنوان حدیث صحیح، بلکه به عنوان اصحّ احادیث شناخته می شوند. زیرا پرواضح است که از نظر آنان، در وثاقت و صحّت یک حدیث، نقل بخاری به تنهایی کافی است و اگر هردو شیخ (مسلم و بخاری) نقل کنند، اصحّ حدیث شناخته می شود. درحالی که حدیث صحیفه را پنج نفر از شیوخ حدیث و صاحبان صحاح و مسانید (با طرق متعدّد و سلسله اسناد مختلف) نقل نموده اند و رجال این اسناد را عدول و ثقات روات تشکیل می دهند. گذشته از این، اکثر این احکام، در متون احادیث و در ابواب مختلف و به طرق متفرّق، از رسول خدا(ص) نقل گردیده است.2ـ صحیفه، کتاب جامعی بوده است.به طوری که در آینده توضیح خواهیم داد، گرچه مجموع احکامی که از متن این احادیث استفاده می شود، محدود به چند حکم فقهی است، ولی دقّت در این احکام، ما را به یک مطلب اساسی که جامع بودن این صحیفه مبارک است می رساند؛ زیرا در این صحیفه، فروع و جزئیاتی از احکام (مانند احکام دیات و قصاص و سنّ شترها در پرداخت دیه) مطرح گردیده است و باز در این صحیفه، حدود چهارگانه شهر مدینه تعیین شده است. از انعکاس این فروع در صحیفه معلوم می شود احکام فقهی مهمتر و گسترده تری نیز در آن وجود داشته که به دست ما نرسیده است.3ـ صحیفه یا صحائف؟با توجه به تعدّد و کثرت احادیث درباره صحیفه علی(ع) (که چند نمونه از آنها را نقل نمودیم) این احتمال متصور است که مأخذ آنها هم متعدّد و به جای یک صحیفه، صحیفه های متعددی در نزد امیرمؤمنان(ع) باشد.
ولی ابن حجر می گوید بررسی این احادیث، مبیّن این است که صحیفه ای که در نزد امیرمؤمنان(ع) موجود بوده، یک صحیفه بیشتر نبوده است و تمام این احکام که به صورت احادیث متعدّد نقل شده است، از همان یک صحیفه می باشد. درنهایت، هریک از ناقلین، به نقل همان فراز که خود توانسته است حفظ کند مبادرت ورزیده است.34ـ صحیفه، دلیل بر جواز کتابت حدیث است.این صحیفه، دلیل دیگری است بر آنکه احادیث رسول اللّه(ص)، در مرئی و منظر آن حضرت و طبق دستور آن بزرگوار، نوشته می شد. این صحیفه، درواقع، ردّ و پاسخ کسانی است که از نقل و کتابت حدیث امتناع ورزیده و احیانا برای توجیه این عمل، حدیثی نیز از رسول خدا(ص) نقل نموده اند که:
«لاتکتبوا عنّی؛ فمن کتب عنّی غیر القرآن فلیمحه».4
و جالب اینکه بخاری یکی از روایات صحیفه را در «کتاب العلم» و در باب «کتابهالعلم» نقل نموده و درواقع او نیز با نقل این روایت در کتاب و باب یادشده، می خواهد به همان معنا اشاره کند و بدین گونه، بر کتابت علم و حدیث در زمان رسول خدا(ص) استدلال نماید.5ـ انگیزه تکرار روایات صحیفه در منابع، چیست؟و آخرین نکته:
به طوری که ملاحظه فرمودید، روایات صحیفه در صحیح بخاری، مکرّر و در ده مورد نقل گردیده است. جای سؤال است که انگیزه تکرار این روایات در این حد چیست؟
جای تردید نیست که این تکرار، (اگر تکرارش بنامیم) دارای فواید و انگیزه های متعددی است که همه آنها دلیل بر استحکام و توثیق بیشتر روایات صحیفه می باشد. از جمله آنکه نقل روایات صحیفه با این تکرار و تعدد در ابواب مختلف و به مناسبتهای گوناگون، بیانگر عنایت بیشتر بخاری بر صحیفه و تاکید دیگر وی بر اهمیت آن است و در عین حال، گویای این حقیقت است که بخاری این روایات را نه از یک نفر «شیخ حدیث»، بلکه از شیوخ و اساتید متعدّد فراگرفته است که هریک از این شیوخ نیز از شیوخ و اساتید متعدّد فراگرفته اند و نقل هر حدیث با طرق متعدّد، موجب توثیق و تحکیم آن حدیث است.
گذشته از این، چون در متن احادیث، گریزی از نقل به معنا نیست و گاهی روایات متعدد در یک موضوع، با اختلاف یا تشابه در الفاظ نقل می شود و این امر ایجاب می کند که متن همه روایات آورده شود تا در میان آنها مقارنه و تطبیق به عمل آید (و بدین وسیله اجمال و تفصیل و زیادت و نقصان متن دو روایت کشف و روشن گردد)، این تکرار بخاری نیز حاکی از اهتمام تامّ وی به روایات صحیفه امیرمؤمنان(ع) است که با تکرار در نقل، مقدمه این مقارنه و زمینه تکمیل متن یک روایت با روایت دیگر را فراهم کرده است.فقه صحیفهروایات منقول از صحیفه در آن حدّی که در چهار صحیح و در مسند احمدبن حنبل نقل شده است، بر احکام مختلف و متعدّدی مشتمل است که بعضی از آنها به طور مشروح و بعضی دیگر به طور اجمال ذکر شده است. به سبب اهمیت صحیفه، فقه الحدیث آن را به طور خلاصه (و نه به معنای اصطلاحی و استدلالی آن) در اینجا می آوریم. این احکام، در پنج موضوع زیر خلاصه می شوند:
1ـ حرم بودن مدینه و حدود آن،
2ـ ذمّه و امان دادن مسلمان به کافر،
3ـ برابری خون مسلمانان،
4ـ عدم جواز قتل مسلمان در مقابل کافر،
5ـ تعدادی از گناهان کبیره.1ـ احکام حرم مدینه و حدود آندر بیشتر روایات این صحیفه، مدینهالرسول به عنوان حرم معرفی و حریم و حدود چهارگانه آن بیان گردیده است که از شمال به جبل «ثور» و از جنوب به کوه «عیر» و از دوسمت شرق و غرب به دو «حرّه» شرقی و غربی محدود می شود. «المدینه حرم مابین عیر الی ثور»5 «وإنّی أحرم المدینه حرام مابین حرّتیها»6.
سپس مفهوم حرم بودن مدینه و احکامی که بر آن مترتّب است، در ضمن روایات مختلف صحیفه بیان شده؛ بدین توضیح:
فمن أحدث فیها حدثا أو آوی محدثا فعلیه لعنهاللّه والملائکه والنّاس أجمعین؛ لایقبل منه یوم القیامه صرف ولاعدل.7
هرکس در مدینه جنایتی مرتکب شود یا مرتکب جنایتی را پناه دهد لعنت خدا و همه فرشتگان و همه مردم بر او باد
در لسان احادیث، «محدث» ـ به ضم میم و سکون حاء ـ به کسی گفته می شود که یکی از گناهان بزرگ (مانند قتل و زنا) را مرتکب شود که در اصطلاح روز به چنین افرادی، جنایتکار می گویند و همچنین «إحداث ـ حدث»، ارتکاب چنین گناهان است. منظور از «ایواء» نیز پناه دادن و یاری کردن چنین کسی و ممانعت و جلوگیری کردن از طرف دعوای اوست که نتواند حق خویش را استیفا کند (یا مجرم را برای اجرای حدّ الهی تسلیم حاکم شرع نماید). در اینجاست که پناه دهنده این شخص، سزاوار و مستحقّ لعن است؛ زیرا او با عمل خود، فرد مفسد را یاری داده و راه افساد بیشتر را در جامعه باز نموده است.
درباره «صرف» و «عدل»، ابن حجر معانی متعددی نقل نموده است؛ از جمله می گوید صرف به معنای فریضه و عدل به معنای نافله است.8 یعنی فرائض و نوافل کسی که در حرم مدینه مرتکب جنایت شود و یا جنایتکاری را پناه بدهد، در روز قیامت و در میزان رضای پروردگار، مورد قبول واقع نخواهدشد؛ گرچه از نظر سقوط تکلیف مجزی باشد.
لایختلی خلاها؛ ولاینفر صیدها؛ ولاتلتقط لقطتها إلاّ لمن أشاربها؛
ولاتقطع شجرها إلاّ أن یعلف رجل بعیره؛
ولایحمل فیها السّلاح.9
نباید نباتات مدینه چیده شود و یا صیدش رم داده شود و نباید لقطه این شهر مورد تعرض واقع شود و یا کسی به عنوان تصرف آن را بردارد، مگر به قصد ارشاد و معرفی و رساندن به مالک آن؛ و نباید اشجارش قطع شود، مگر برای کسی که شتر و چهارپایش را تعلیف می کند؛ و نباید در این شهر سلاح حمل شود.
این احکام ششگانه که در روایات صحیفه برای حرم مدینه بیان شده است، مضمون احادیث دیگری است که از طریق شیعه و اهل سنّت نقل گردیده و برای حرم مکه نیز بیان شده است و فقهای اسلام درباره این احکام در حرم مدینه (از لحاظ وجوب و استحباب) نظرات مختلفی دارند. بنابر فتوای فقهای شیعه، مراعات این احکام، اگرچه در مکّه واجب و ارتکاب آنها موجب کفّاره و مجازات است، در حرم مدینه (بجز ارتکاب گناه و پناه دادن به مرتکب آن)، جنبه استحباب دارد و کفّاره و مجازاتی بر مرتکب آنها در این شهر متوجه نیست.
جبل «ثور» کجاست؟
محمدفؤاد عبدالباقی در پاورقی صحیح مسلم10 درباره دو رشته کوه «ثور» و «عیر» بحث مفصلی آورده است؛ زیرا بعضی از شارحان حدیث، در وجود کوهی به نام «ثور» در مدینه تردید کرده یا آن را نفی و به مکه منحصر نموده اند و ذکر آن را در متن روایات صحیفه (به عنوان حدود حرم مدینه) یک نوع ضعف و بی اصالتی در متن این روایات تلقّی کرده اند.
محمدفؤاد، آنگاه با دلائل متعدد از گفتار مورّخان و مدینه شناسان ثابت می کند همانگونه که «ثور» نام یکی از کوههای اطراف مکّه است، در اطراف مدینه نیز کوهی دایره ای شکل بدین نام وجود دارد که در شمال مدینه و در پشت کوه «احد» قرار گرفته است. سپس اعتراف عده ای از نویسندگان و مدینه شناسان را که این کوه را از نزدیک مشاهده نموده و با همین نام (ثور) شناسایی و در تالیفات خود معرفی کرده اند، منعکس می نماید.2ـ برابربودن مسلمانان در امان دادن به کفّار
دومین حکمی که در روایت صحیفه آمده است برابربودن ذمّه و امان دادن مسلمانان بر کفار است (ذمّهالمسلمین واحده) و نتیجه این حکم، این است که:
یسعی لها أدناهم.11
پایین ترین مسلمانان، بر ذمّه و امان دادن کفار مباشرت می کند.
هر مسلمانی در هر شرایطی از لحاظ موقعیت و شخصیت (عالم و جاهل، فقیر و غنی، پیر و جوان، مرد و زن) می تواند به کافری که درخواست امان کرده، امان بدهد.
فمن أخفر مسلما فعلیه لعنهاللّه والملائکه والنّاس أجمعین؛ لایقبل منه یوم القیامه صرف ولاعدل.12
پس کسی حق تعرّض بر چنین کافری ندارد و نمی تواند عهد و پیمان برادر مسلمان را نقض کند و اگر کسی پیمان او را بشکند و متعرض چنین کافری بشود، بر او باد لعنت خدا و همه فرشتگان و همه مردم
باید توجه داشت که این موضوع نیز دارای فروع و احکام فراوانی است که در منابع فقهی مورد بحث قرار گرفته است.3ـ برابری خون مسلمانان
در صحیفه آمده است که «المؤمنون تتکافؤ دمائهم»13 یعنی خون مسلمانان در قصاص و دیه مساوی است؛ دیه افراد قوی و ضعیف (از نظر علمی، اجتماعی و اقتصادی) برابر است. عالم در مقابل جاهل، مرد در مقابل زن، قصاص می شود. «وهم ید علی سواهم» یعنی مسلمانان در برابر دشمنان، یکدل و یکزبان هستند؛ گویا دست همه آنان یک دست و فعل همه آنها یک فعل و یک کار است. این موضوع نیز مانند «ذمهالمسلمین» دارای احکام و فروع و موارد استثنایی است که در شرح آنها باید به منابع فقهی مراجعه نمود.4ـ مسلمان در مقابل کافر قصاص نمی شود.
ولایقتل مسلم بکافر ولا ذوعهد فی عهده.14 این جمله بیانگر این حکم است که اگر مسلمانی کافری را (که ذمّی و معاهد باشد) به قتل برساند، مسلمان قاتل به عنوان قصاص کشته نمی شود و قصاص به دیه تبدیل می شود.5ـ بعضی از گناهان کبیره
هر گناه و معصیتی که در ارتکاب آن، تهدید به عذاب و یا وعید لعن و طرد از رحمت خدا باشد، آن را گناه کبیره می گویند. بر این اساس، امور ششگانه ای که ذیلا توضیح داده می شود و در متن روایات صحیفه همراه و توأم با لعن خدا و همه ملائکه و مردم از آنها یاد شده است، از گناهان کبیره و معاصی بزرگ است و مرتکب آنها در صورت عدم توبه، از رحمت خداوند مطرود و به عذاب آخرت گرفتار خواهدگردید.
و اینک توضیح این امور:یک و دو. انتساب شخص به غیر پدر و به غیر مولایش
ومن ادعی الی غیر أبیه او انتمی الی غیر موالیه، فعلیه لعنهاللّه والملائکه والنّاس أجمعین ولایقبل اللّه منه صرفا ولاعدلا.15
ومن والی قوما بغیر إذن موالیه، فعلیه لعنهاللّه والملائکه والنّاس أجمعین؛ لایقبل منه یوم القیامه صرف ولاعدل.16
: هرکس خودش را به غیر پدر خویش منتسب نماید و هر برده ای خود را بدون اذن مولای خود، به مولای دیگری منتسب سازد، بر اوست لعنت خدا و همه فرشتگان و همه مردم
این لحن، صراحت دارد در شدّت تحریم این دو عمل و بزرگی این دو گناه که در این مورد، روایات دیگری از طریق شیعه و اهل سنت از معصومین(ع) نقل گردیده است.
و علّت و یا حکمت تشدید تحریم در این مورد، گذشته از کفر نعمت نسبت به حقّ ابوّت و حق ولا، تضییع نمودن حقّ ارث و به هم خوردن قانون نسب و تحریم حلال و تحلیل حرام در مسئله ازدواج و اموال و… می باشد.سه. ذبح کردن به نام غیرخدا
لعن اللّه من ذبح لغیراللّه.17
خداوند لعنت کند کسی را که برای غیرخدا ذبح کند
در دوران جاهلی، مشرکان ذبایح خود را به نام غیرخدا و به نام اوثان و اصنام ذبح می کردند و به جای بسم اللّه، باسم اللات والعزّی و… می گفتند و در مقابل معبودهای خویش، این عمل را یکی از عبادات تلقّی می نمودند و خداوند از این عمل کفرآمیز و شرک آلود، نهی و آن را برای مؤمنان ممنوع اعلام نمود و فرمود:
ولاتأکلوا ممّا لم یذکر اسم اللّه علیه وإنّه لفسق.18
إنّما حرّم علیکم المیته والدّم ولحم الخنزیر وما أهل به لغیر الله.19
و پیامبر بزرگ اسلام هم کسانی را که مرتکب چنین عمل شرک آلودی شوند، مورد لعن قرارداد و فرمود:
لعن اللّه من ذبح لغیراللّه.چهار. سرقت نمودن علائم زمینها
لعن اللّه من سرق منار الارض.20
خداوند لعنت کند کسی را که علائم زمین یا ملکی را سرقت کند
منظور از منار ارض، علائم و نشانه های حدود یک ملک و نشانه هایی است که مالکان زمینها نصب و ایجاد می کنند؛ و مراد از سرقت، ازبین بردن و یا تغییردادن این علائم برای تجاوزکردن به املاک دیگران و غصب نمودن حقوق دیگران در زمینهایشان می باشد که در این مورد نیز روایات زیادی از طریق شیعه و اهل سنّت وارد گردیده است.پنج. لعن کردن بر پدر
لعن الله من لعن والده.21
خدا لعنت کند کسی را که بر پدر خویش لعنت کند
عقوق والدین به هر طریقی که باشد و ایذای پدرومادر به هر شیوه ای که انجام پذیرد، از معاصی و گناهان کبیره است؛ علی الخصوص که از طریق شتم و ناسزاگفتن باشد؛ به طوری که در روایات از سبّ و ناسزاگفتن بر پدر و مادر (گرچه به طریق غیرمستقیم) نهی گردیده و سب کردن بر پدر و مادر دیگران، آنجا که موجب شود مخاطب نیز والدین گوینده را سبّ و شتم نماید، سبّ مستقیم تلقّی شده است.شش. پناه دادن بر جنایتکار
لعن اللّه من آوی محدثا.22
خدا لعنت کند کسی را که جنایتکاری را پناه دهد
در بحث حرم مدینه، معنای محدث و پناه دادن به او را توضیح دادیم. در آنجا که سخن از حرم مدینه بود، برای احترام بیشتر «مدینهالرسول»، کسانی مورد لعن خدا و همه فرشتگان و همه مؤمنان قرار گرفته بودند که در آن شهر مرتکب جنایت شوند و یا جنایتکاری را پناه بدهند. ولی در اینجا، مسئله جنبه عمومی دارد. لعن اللّه من آوی محدثا … خدا لعنت کند کسی را که در هر شهر و دیاری و در هر نقطه و منطقه ای، جنایتکاری را پناه بدهد و از وی حمایت کند
و در همان بحث، به حکمت این تحریم و تهدید اشاره نمودیم که این عمل، درواقع، همکاری با مفسد و عامل توسعه فساد در جامعه می باشد و طبعا جرم پناه دهنده، بیش از خود جنایتکار خواهدبود.این بود در حدود شانزده حکم مختلف در پنج موضوع مهم که از روایات منقول از صحیفه امیرمؤمنان(ع) به دست می آید و به طوری که ملاحظه فرمودید، این احکام به طور صریح و گویا، در روایات صحیفه مطرح و منعکس گردیده است.دیگر موضوعات فقهی صحیفه
و در روایات صحیفه، در کنار احکام مشروح پیش گفته، چند موضوع دیگر نیز به طور اجمال و اشاره انعکاس یافته است که اینک به بیان این موارد می پردازیم:
1ـ در صحیفه امیرمؤمنان(ع)، از انواع جراحات و همچنین از سنّ شترها که به عنوان دیه جراحات پرداخت می شود، سخن رفته و این احکام در صحیفه آمده است:
فإذا فیها اشیاء من الجراحات وأسنان الإبل.23
2ـ باز، در صحیفه در مورد اصل دیه و تشویق و ترغیب بر آزادکردن اسرای مسلمین از دست کفار، و احیانا راههای مختلف و شرایط و احکام آن، سخن گفته شده است:
قلت فما فی هذه الصحیفه؟ قال العقل وفکاک الاسیر.24
3ـ در صحیفه امیرمؤمنان، از صدقات واجب مانند زکات مال و زکات فطره و احیانا شرائط و احکام آن، سخن گفته شده است:
وهذه الصحیفه أعطانیها رسول اللّه، فیها فرائض الصدقه.25این بود انعکاس صحیفه امیرمؤمنان(ع) در منابع اهل سنّت و این بود دیدگاه محدّثان آنان درباره این صحیفه و اهتمامشان نسبت به روایات صحیفه و این بود چند حکم فقهی که از ظاهر روایات صحیفه به دست می آید. البته بر اهل فن و مجتهدان است که با تحقیق و دید اجتهادی خود، احکام بسیار دیگری را بر همین روایات متفرّع و فروع دیگری را از آنها استخراج نمایند.صحیفه امیرمؤمنان، از دیدگاه ائمه اهل بیت
اینک نگاهی داریم بر صحیفه از دیدگاه ائمه اهل بیت و انعکاس آن در منابع شیعه:
به طوری که در مقدمه بحث اشاره نمودیم، پیشوایان شیعه نه تنها صحیفه امیرمؤمنان(ع) را به عنوان بزرگترین ذخیره علمی و منبع فقهی و عظیمترین ثروت معنوی از پدران و اجداد خویش به ارث برده و در حفظ آن تلاش می نمودند، بلکه با وجود چنین صحیفه جامع و گسترده از سنن، و چنین طوماری از شرایع و قوانین الهی (که به املای رسول خدا ـ ص ـ و از زبان مبارک آن حضرت و با دستخط امیرمؤمنان ـ ع ـ نگارش یافته است) افتخار و مباهات می کردند و به هنگام بیان احکام، آنجا که لازم بود، به متن آن استناد و به وسیله آن، مخالفانشان را مجاب می نمودند. اینک، به عنوان نمونه، چند مورد از نظریّات و گفتارهای ائمه اهل بیت(ع) را که در منابع معتبر شیعه منعکس گردیده است، می آوریم.امام باقر(ع) و صحیفه امیرمؤمنان
بصائرالدّرجات از فضیل بن یسار نقل می کند که:
امام باقر(ع) خطاب به وی فرمود: فضیل کتاب علی که هفتاد زراع طول آن است، در نزد ماست و در روی زمین هیچ حکمی از احکام مورد نیاز مردم نیست، مگر اینکه در این صحیفه است؛ حتی دیه خطّی که در پوست کسی ایجادشود. آنگاه خطی بر انگشت ابهامش کشید (یعنی حتی دیه یک چنین خطّ کوچک و بی اهمیتی).26
نجاشی از محمدبن عذافر صیرفی نقل می کند که:
من به همراه حکم بن عیینه در نزد ابوجعفر(ع) بودیم. حکم از امام(ع) در موضوعات مختلف سؤال می نمود و امام(ع) پاسخ می داد و به عیینه احترام خاصی مبذول می داشت، تا در یک مسئله در میانشان اختلاف پیش آمد. امام باقر به فرزندش فرمود برخیز کتاب جدّم امیرالمومنین(ع) را بیاور. [ابن عذافر گوید:] فرزند امام، کتابی آورد بسیار بزرگ و درهم پیچیده؛ آنگاه امام باقر(ع) فرمود: «این کتاب، خطّ علی و املای رسول خداست» و به آن نگاه کرد تا پاسخ مسئله مورد اختلاف را استخراج و خطاب به حکم چنین فرمود: «ابامحمد تو و سلمه و ابوالمقدام، به هر کجا می خواهید روکنید؛ ولی به خدا سوگند علم مورد اعتماد را بجز در نزد کسانی که جبرئیل بر آنان نازل می گردید، نخواهیدیافت».27امام صادق(ع) و صحیفه امیرمؤمنان
کلینی با اسناد از بکربن کرب و او از امام صادق(ع) نقل می کند که فرمود:
«در نزد ما علمی هست که با وجود آن نیازی به مردم نداریم و این مردم هستند که به ما نیازمند می باشند».
امام سپس فرمود:
«در نزد ما کتابی است با املای رسول خدا و دستخط علی، و این صحیفه ای است که تمام حلال و حرام در آن است …».28
باز کلینی در ضمن یک روایت مفصّل از ابوسعید نقل می کند که:
امام صادق(ع) خطاب به وی فرمود: «یا ابامحمد جامعه در نزد ماست؛ ولی مردم نمی دانند جامعه چیست». ابوبصیر سؤال کرد: فدایت شوم، جامعه چیست؟ امام(ع) فرمود: «صحیفه ای است به طول هفتادزراع، با املای رسول خدا(ص)، و از میان دو لب آن حضرت و با دستخط علی(ع)، که تمام حلال و حرام و همه احکامی که مورد نیاز مردم است در آن است؛ حتی دیه خدشه و خطّی که در پوست بدن ایجادشود». آنگاه امام(ع) با استیذان از ابوبصیر، بدن او را فشارداد و فرمود: «حتی أرش هذا … حتی دیه چنین فشار ساده ای نیز اگر از راه ظلم بر کسی واردشود، در این صحیفه آمده است».29صحیفه یا جامعه؟آنچه گذشت، چند نمونه از دهها روایتی30 بود که در مورد صحیفه امیرمؤمنان(ع)، در منابع شیعه از ائمه هدی نقل گردیده است. در این روایات، آنچه بیشتر جلب توجه می کند، (قطع نظر از مضمون کلّی آنها)، معرّفی این صحیفه به عنوان یک صحیفه متقن و مورداعتماد و مجموعه مقدّس و ارزشمند است که از دو لب مبارک پیامبر(ص) [من فلق فیه] صادرگردیده و با دستخط امیرمؤمنان نگارش یافته [وخطّ علیّ بیمینه].
آری، آنچه جلب توجه می کند، مطلبی است که در تمام این روایات، مورد عنایت خاص قرارگرفته و آن (از لحاظ کمّی) حجیم و بزرگ بودن این صحیفه و (از نظر کیفی) مشتمل بودن آن بر احکام موردنیاز مردم از واجبات و محرمات و شرایع است. زیرا طول آن «سبعون زراع» و محتوایش «کلّ شیئ یحتاج النّاس الیه حتی الأرش فی الخدش» عنوان گردیده است.
و همانگونه که در نکته دوم از نکات پنجگانه این مقال اشاره نمودیم، این حقیقت تلویحا و به طور اجمال، از روایات اهل سنّت نیز استفاده می شود؛ زیرا اگر در منابع شیعه آمده است: «فیها کلّ شیء …»، در منابع اهل سنّت هم حرم بودن مدینه و حدود و حریم آن (به نام) ذکر شده است و اگر در منابع شیعه از وجود «أرش خدش» در صحیفه سخن گفته شده، در منابع اهل سنّت هم آمده است: «وفیها اشیاء من الجراحات وأسنان الإبل»؛ و همچنین آمده است که: «لعن اللّه من سرق منار الأرض» و…
به هرحال، جامع بودن صحیفه امیرمومنان(ع) و وسعت و گستردگی قوانین و احکام در آن، موجب گردیده است که در لسان ائمه(ع)، از این صحیفه، گاهی به همین عنوان «صحیفه» و گاهی هم به عنوان «الجامعه» تعبیرشود و منظور از «جامعه» که در روایات ما مطرح و از آن به عظمت یاد شده است، هیچ صحیفه و مجموعه ای نیست مگر همان صحیفه امیرمؤمنان ـ صلوات اللّه وسلامه علیه. * مجمل این بحث، در سال 1351 در مقدمه «سیری در صحیحین» نگارش یافت. اینک با انتشار فصلنامه مبارک علوم حدیث، مناسب دیدم مشروح آن را در اختیار خوانندگان ارجمند این نشریه سودمند قراردهم. اللّهم وفّقنا واغفرلنا زلاّتنا
1. قراب مانند جراب (لفظا و معنی) انبانی بود که مسافر، وسایل کوچکی مانند شمشیر و عصای خود را در آن قرارمی داد.
2. تغشغ أی فشا وانتشر. اشتر می گوید: در میان مردم، زیاد «سبحان اللّه» گفتن شما شایع شده و چنین فکرمی کنند که در این مورد، دستور (خبر یا مکتوب) خاصّی از پیامبر(ص) در نزد شما هست.
3. فتح الباری 1/215
4. صحیح مسلم، ج4، ص2298، باب التثبت فی الحدیث.
5. حدیث اول.
6. حدیث نهم.
7. حدیث اول و نهم.
8. فتح الباری 86/4
9. حدیث نهم.
10. صحیح مسلم، تحقیق محمدفؤاد عبدالباقی، ج2، ص995ـ 998 [کتاب الحج، باب فقه المدینه].
11. حدیث اول و ششم و نهم.
12. حدیث اول.
13. حدیث ششم و نهم.
14. حدیث دوم و ششم و نهم.
15. حدیث چهارم.
16. حدیث اول.
17. حدیث پنجم.
18. انعام: 121
19. بقره: 173
20 حدیث پنجم.
21. حدیث پنجم.
22. حدیث پنجم.
23. حدیث اول و سوم.
24. حدیث دوم.
25. … عن الفضیل بن یسار قال: قال لی ابوجعفر(ع) یافضیل عندنا کتاب علی سبعون زراعا ما علی الارض شیئ یحتاج الیه الا وهو فیه حتی أرش الخدش ثم خطّه بیده علی إبهامه.
26. بصائرالدرجات، چاپ تبریز، ج1، ص147؛ مستدرک الوسائل، ج18، ص386
27. رجال نجاشی، ترجمه محمدبن عذافر الصّیرفی.
28. … عن بکربن کرب قال سمعت اباعبداللّه یقول ان عندنا مالانحتاج معه الی النّاس وانّ النّاس لیحتاجون الینا وانّ عندنا کتابا املاء رسول اللّه وخطّ علیّ؛ صحیفه فیها کلّ حلال. (اصول کافی، ج1، ص241، ح6)
29. ثم قال یا ابامحمد وانّ عندنا الجامعه وما یدریهم ما الجامعه. قال قلت جعلت فداک وما الجامعه؟ قال: «صحیفه طولها سبعون ذراعا بذراع رسول اللّه واملائه وفلق فیه وخطّ علی بیمینه؛ فیها کل حلال وحرام وکل شئ یحتاج النّاس الیه حتی الأرش فی الخدش». وضرب بیده الیّ فقال: «تاذن لی یا ابامحمد؟». قلت جعلت فداک انما انا لک، فاصنع ماشئت قال فغمزنی بیده وقال: «حتی ارش هذا …». (اصول کافی، ج1، ص239، ح1)
30. در این روایات، به بصائرالدرجات، ج3، ابواب12ـ14 و اصول کافی، ج1، ص238 و مستدرک الوسائل، ج18، ص358ـ 388 مراجعه شود.علوم حدیث 3 – صحیفه امیرمؤمنان(ع)

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا