مقالات

طنز در قرآن

چکیده طنز آموزنده طنزی است که در آن لطف و حکمت‏به هم درآمیخته و مشتمل بر معجونی از نیش و نوش به منظور تعالی و دایت‏باشد . نمونه‏هایی از طنزهای قرآن به این قرار است: تشبیه صدای بلند به عرعر خر، تشبیه رفتار بلعم باعورا به پارس سگ و . . . . در این مقاله نکات پیش گفته به تفصیل آمده‏است . کلید واژه‏ها: طنز، مثل، کنایه، تشبیه، استعاره، ریشخند .
1 . مقدمه عده‏ای بر این باورند که طنز در قرآن فراوان به کار رفته است; زیرا طنز نوعی استعاره و کنایه است و در قرآن استعاره و کنایه بسیار است . در سرتاسر قرآن استعاره و کنایه و تشبیه و تمثیل به چشم می‏خورد . استعاره‏های قرآن از ظرافت و لطافت ویژه‏ای برخوردار است و این مهم یکی از موجبات اعجاز قرآن تلقی شده‏است . در مقابل، عده‏ای دیگر طنز در قرآن را انکار می‏کنند و تمثیلات و استعارات قرآن را مقوله‏ای متفاوت از طنز می‏دانند; اما نگارنده دیدگاه نخست را ترجیح می‏دهد .
2 . مفهوم طنز مفهومی از طنز که در این نوشتار اراده‏شده‏است، هر بیان و رفتاری است که به ظاهر غیر جدی و به صورتی لطیف و همراه با مزاح، ولی در واقع بیانگر واقعیتی جدی است . هدف از این طنز توجه دادن به معایب و مفاسد و مبارزه با رذایل و رشد فضائل است .
3 . پیشینه طنز در نگارش‏های علوم قرآنی بسیاری از مفسران قرآن و نگارندگان علوم قرآنی به وجود زیباشناختی قرآن و جلوه‏های هنری آن بویژه طنز تمثیلی اشاره کرده‏اند . در این مجال نگارنده درصدد معرفی همه کتابهایی که در این زمینه تدوین یافته نیست . فقط به چند نمونه اشاره می‏کنیم: 1 . در قرن هفتم کمال الدین عبدالواحد بن‏عبد الکریم زملکانی (ت‏651) چندین اثر در وجوه زیباشناختی قرآن، به نگارش درآورد و گامهای بلندی در مباحث علوم قرآنی برداشت و به تفسیر آیات مشتمل بر طنز پرداخت . وی در یکی از آثار خویش با عنوان «التبیان فی علم البیان، المطلع علی اعجاز القرآن‏» به پیرایش کتاب «دلایل الاعجاز» جرجانی پرداخت و به دقایق معانی آیات و ظرافتهای ویژه هنری و ادبی و بلاغی آن از جمله طنز تمثیلی اشاره کرد (1) . 2 . کتاب دیگر وی درباره قرآن و بلاغت و فصاحت و شیوه‏های ظریف بیانی و هنری تحت عنوان «البرهان الکاشف عن اعجاز القرآن‏» است (2) . زملکانی در این کتاب با اشاره به حقیقت «بیان‏» ، آراء عالمان را درباره اعجاز و دریچه‏های آن برمی‏شمرد و آنگاه به ابعاد مانندناپذیری بیانی قرآن می‏پردازد و به ظرافتها و اشارتها و حکایتهای آیات مشتمل بر طنز اشاره می‏کند (3) . عالمان پس از زملکانی ضمن استفاده از آثار وی، چیره دستی و فطانت و ذکاوت وی را در دانش معانی بیان و تیزفهمی و سرعت انتقال و گستردگی در آگاهی‏های گونه گون و احاطه بر جلوه‏های هنری قرآن ستوده‏اند (4) . 3 . عبدالعظیم عبد الواحد، زکی الدین، معروف به ابن‏ابی الاصبع (ت‏654) از بلندآوازگان شعر و ادب و ابعاد قرآنی است . وی گام شریفی در شناخت و شناساندن وجوه زیباشناختی و ابعاد بلاغی و ظرافتهای ویژه قرآن از جمله ظنز تمثیلی برداشت . وی ابتدا کتاب «تحریر التحبیر فی صناعه الشعر و النثر و بیان اعجاز القرآن‏» را نگاشت و در آن انواع فنون بدیعی و صنایع لفظی و معنوی بویژه جلوه‏های هنری طنز تمثیلی را گزارش داد; آنگاه «تحریر التحبیر» را گزینش کرد و آنچه ویژه قرآن بود، از آن برگرفت و «بدیع القرآن‏» را پرداخت . 4 . ابن‏ابی الاصبع «بدیع القرآن‏» را در یکصد و نه باب تنظیم نموده و در هر باب به یکی از انواع علم بدیع پرداخته و نمونه‏های قرآنی طنز را گزارش کرده‏است (5) . 5 . ابن‏ابی الاصبع کتاب دیگری تحت عنوان «کتاب الامثال‏» دارد که بطور مبسوط به تبیین طنزهای تمثیلی قرآن پرداخته‏است (6) .
2 . اقسام طنز طنز را از جهتی می‏توان به دو قسم تقسیم نمود: تفسیری و تمثیلی
2 . 1 . طنز تفسیری طنزی که در آن وقایع و حوادث به طور مستقیم و صریح و البته با بیان زیبا و شیرین و جذاب آورده شده است، طنز تفسیری خوانده می‏شود . در اینگونه از طنز طنزپرداز سعی می‏کند حقایق تلخ و ناراحت کننده‏ای را به صورت دلنشین بیان کند تا مخاطب به آن حقایق بیشتر توجه پیدا کند . این نوع طنز در قرآن وجود دارد . خداوند در توصیف برخی از مردم در عدم پذیرش تذکر و نصیحت می‏فرماید: و اذا قیل له اتق الله اخذته العزه بالاثم فحسبه جهنم و لبئس المهاد (7) ; و چون به او گفته می‏شود که از خدا بترس غرور و خودپسندی او را به گناه برانگیزد; پس جهنم او را کفایت کند و بسیار آرامگاه بدی است . در باره افساد برخی از مردم به ویژه سلاطین و ملوک در روی زمین می‏فرماید: و من الناس من یعجبک قوله فی الحیاه الدنیا و یشهد الله علی ما فی قلبه و هو الد الخصام و اذا تولی سعی فی الارض لیفسد فیها و یهلک الحرث و النسل و الله لایحب الفساد (8) و از میان مردم کسی است که در زندگی دنیا سخنش تو را به شگفت آورد; حال آنکه خدا بر آنچه در دل دارد، گواه گیرد و او سخت‏ترین دشمن است . چون برگردد، کوشش می‏کند که در زمین تبهکاری کند و کشت و نسل را نابود سازد، و خدا تبهکاری را دوست ندارد . در برخی از تفاسیر آمده‏است که آیه مذکور به افراد منافق مربوط است و یکی از معانی «تولی‏» نیز والی و حکمران گشتن است; بنابراین طبق این تفسیر معنای آیه چنین خواهد بود: اگر منافقان متولی امور جامعه شوند، انواع فساد را به پا کنند و حرث و نسل را نابود می‏سازند; در عین حال خیلی جذاب و دلفریب به نظر می‏رسند . رشید رضا در تفسیر المنار می‏گوید: مراد از تولی در اینجا ولایت کسی است که حکمش نافذ و عملش مستبدانه و خراب‏کننده آبادانی سرزمین‏ها و نابود سازنده بندگان است . . . . حوادث روزگار و سیره ستمکاران این آیه را شرح می‏دهد که چگونه در سرزمینی که ظلم دامن‏گیر می‏شود، زراعت نابود می‏شود و دام کاهش می‏یابد و تولید از میان می‏رود و نسل انسان‏ها را می‏برد . این همان فساد و هلاک ظاهری است . فساد باطنی نیز در چنین سرزمینی رخ می‏نماید . در آن سرزمین جهل و نادانی شایع و اخلاق‏ها فاسد و اعمال مردم تباه می‏شود (9) .
2 . 2 . طنز تمثیلی طنزی که در آن حقیقت و واقعیتی جدی به یک واقعه لطیف و دلنشین تشبیه و تمثیل می‏گردد، طنز تمثیلی نامیده می‏شود . در طنز تمثیلی، طنزپرداز با استفاده از قیاس و تشبیه و تمثیل مناسب سعی می‏کند، مقصود خود را ضمن ایجاد انبساط و شادی به مخاطب منتقل کند . شاید بتوان برخی از آیاتی را که در بردارنده کلمه «کمثل‏» است، حاوی این نوع از ظنز به شمار آورد; مانند: مثل الذین حملوا التوراه ثم لم‏یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفارا بئس مثل القوم الذین کذبوا بآیات الله و الله لایهدی القوم الظالمین (10) ; مثل کسانی که [عمل به] تورات بر آنان بار شد [و بدان مکلف شدند]، آنگاه آن را به کار نبستند، همچون مثل خری است که کتاب‏هایی را بر پشت می‏کشند [. وه] چه زشت است وصف آن قومی که آیات خدارا به دروغ گرفتند . و خدا ستمکاران را راه نمی‏نماید . خداوند متعال در این آیه در قالب «طنزی تمثیلی‏» ، یهودیانی را که به کتاب آسمانی خود، «تورات‏» می‏نازند، اما در عمل به خلاف آن عمل می‏کنند، مورد مذمت و نکوهش قرارداده و به خرانی تشبیه می‏نماید که کتابهایی را بر دوش خود بار کرده‏اند; اما هیچ بهره‏ای از آن نمی‏برند .
3 . ویژگی ظنز قرآنی خطابات قرآنی از قبیل «ایاک اعنی و اسمعی یا جاره‏» است; یعنی می‏خواهد حقایقی را که به مخاطب می‏گوید، به گونه‏ای باشد که پرده‏های شرم دریده نشود; از این رو از اقوام گذشته سخن می‏گوید . آیات فراوان قرآن در نقل تاریخ امت‏ها و ملل پیشین در حقیقت، خطاب به مردم امروز و آینده‏است; برای نمونه: آیه «مثل الذین حملوا التوریه ثم لم‏یحملوها کمثل الحمار یحمل اسفارا» (11) که پیش از این ذکر شد، در ظاهر در شرح زندگانی یهودیان بی‏عمل می‏باشد; اما در واقع در قالب «ایاک اعنی و اسمعی یا جاره‏» بیان شده و یادآور این نکته است که اگر مسلمانهای معتقد به قرآن هم از معارف و فرهنگ قرآن استفاده نکنند و در عمل پیاده ننمایند، مانند خری هستند که کتابهایی را حمل می‏کنند . طنزهای قرآنی همه در بیان حقیقت و به منظور پند دهی انسان است . در هیچ کدام از آنها خلاف واقع، دروغ و کذب وجود ندارد; زیرا آنها به واقع مجازهایی توام با قراین و شواهد حالی و مقالی هستند . اساسا بخشی از فصاحت و بلاغت قرآن به جهت همین مجازها و کنایه‏ها و طنزهاست .
4 . نمونه‏های قرآنی طنز چنانکه آمد، طنز یک نوع استعاره است و در قرآن به صورت تمثیلات و تشبیهات و تنظیرات دیده می‏شود که اینک نمونه‏هایی از آنها ذکر می‏شود:
4 . 1 . تشبیه صدای بلند به عرعر خر و اغضض من صوتک ان انکر الاصوات لصوت الحمیر (12) ; آرام سخن‏گو (نه با فریاد بلند) که زشت‏ترین صداها، صدای خر است . در این آیه واقعیتی تلخ در قالب تشبیه و تنظیر بیان شده است .
4 . 2 . تشبیه رفتار بلعم باعورا به پارس سگ فمثله کمثل الکلب ان تحمل علیه یلهث او تترکه یلهث (13) ; داستانش چون داستان سگ است [که] اگر بر آن حمله‏ور شوی، زبان از کام برآورد، و اگر آن را رها کنی، [باز هم] زبان از کام برآورد . خداوند در این آیه بلعم باعورا را به سگی تشبیه می‏کند .
4 . 3 . تشبیه رباخوار به شیطان الذین یاکلون الربا لایقومون الا کما یقوم الذی یتخبطه الشیطان من المس (14) ; کسانی که ربا می‏خورند، [از گور] بر نمی‏خیزند، مگر مانند برخاستن کسی که شیطان بر اثر تماس، آشفته‏سرش کرده‏است . ربا خوار در رفتار اجتماعی خود مثل افراد دیوانه عمل می‏کند; زیرا رباخوار نظم اقتصادی را بر هم می‏زند و موجب اضطراب و سرگیجی جامعه می‏گردد; لذا مانند انسانی که سرگیجه گرفته از قبر بیرون می‏آید; به جهت آنکه تعادل اقتصادی جامعه را بر هم زده، در رستاخیز تعادلش از دست می‏رود . این آیه حالت روانی یک رباخوار را در قالبی شیرین به تصویر می‏کشد و عاقبت تلخ رباخواران را در مثالی زیبا بیان می‏کند (15) .
4 . 4 . نسبت‏شکستن بت‏ها به بت‏بزرگ بل فعله کبیرهم هذا فاسئلوهم ان کانوا ینطقون (16) ; بلکه آن را بزرگترشان کرده‏است . اگر سخن می‏گویند، از آنها بپرسید! این آیه به داستان حضرت ابراهیم با قوم لجوح و عنود خود مربوط است . آن قوم هنگام عید آن حضرت را به مراسم دعوت کردند; اما او اجابت نکرد و برای مراسم نرفت . وقتی برگشتند، دیدند، تمام بتها شکسته شده و تبری بر روی بت‏بزرگی نهاده شده‏است . نزد حضرت ابراهیم آمدند و او را به شکستن آنها متهم نمودند . حضرت فرمود: من این کار را نکردم; بلکه بزرگ آنها چنین کرده‏است . شما از این بت‏ها سؤال کنید، اگر سخن می‏گویند . شاید بتوان مطابق برخی از تفاسیر این مورد را «طنز» به شمار آورد . عبارت «بل فعله کبیرهم هذا» طبق تفسیری که در آن، «هذا» فاعل فعل شمرده می‏شود، طنز است; زیرا کاملا خنده‏آور است که مثلا بت‏های کوچک تخلف کرده‏باشند و بت‏بزرگ آنها را تنبیه کرده‏باشد (17) .
4 . 5 . تشبیه درآمدن کفار به بهشت‏به ورود شتر به سوراخ سوزن و لایدخلون الجنه حتی یلج الجمل فی سم الخیاط (18) ; [کسانی که آیات الهی را تکذیب کرده‏اند]، به بهشت در نمی‏آیند، مگر آنکه شتر در سوراخ سوزن در آید . این معنا یک کنایه است و در واقع در این آیه حقیقتی تلخ در قالبی شیرین ارائه شده‏است و طنز معجونی است از نیش و نوش . نیش طنز همان حقیقت تلخ است که در آیه عبارت از «عدم ورود کفار و مشرکان به بهشت‏» است و نوش آن همان قالب شیرین است که در این آیه عبارت از «حتی یلج الجمل فی سم الخیاط‏» است (19) .
4 . 6 . تعبیر ریشخندآمیز درباره سران کفار ذق انک انت العزیز الکریم (20) ; بچش که تو همان ارجمند بزرگواری! این آیه درباره برخی از سران کفر و شرک مکه است که در رستاخیز گرفتار جهنم می‏شوند . خداوند می‏فرماید: عذاب دوزخ را بچش که تو همان عزیز و گرامی هستی . در این آیه در اوج فصاحت و بلاغت مضمونی ارجمند به صورت طنز بیان شده‏است; زیرا شخص مورد اشاره در آیه خیلی مغرور و خودخواه بوده و در میان مشرکان شخصیت‏بزرگی داشته‏است . قرآن می‏فرماید: وقتی که در آتش جهنم با ذلت افکنده می‏شود، به او می‏گویند: آقای عزیز! نتیجه کارهایت را بچش! چنین تعبیری یک نوع طنز است (21) .
4 . 7 . تشبیه منافقان به تاریک‏زیان یا گرفتاران صاعقه قرآن همیشه حقایق والا و بسیار ارزنده‏ای را در قالب مثالهای حسی آورده‏است . آیه‏های 17 و 18 و 19 و 20 سوره بقره منافقان را اینگونه تشبیه کرده‏است: مثلهم کمثل الذی استوقد نارا فلما اضاءت ما حوله ذهب الله بنورهم و ترکهم فی ظلمات لایبصرون صم بکم عمی فهم لایرجعون او کصیب من السماء فیه ظلمات و رعد و برق یجعلون اصابعهم فی آذانهم من الصواعق حذر الموت و الله محیط بالکافرین . منافقان مانند کسانی هستند که آتشی افروخته (تا در بیابان تاریک راه خود را پیدا کنند)، ولی هنگامی که آتش اطراف آنان را روشن می‏سازد، خداوند (طوفانی می‏فرستد و) آن را خاموش می‏کند و در ظلمت و تاریکی وحشتناکی که چشم انسان را از کار می‏اندازد، آنها را رها می‏سازد . آنها کر، گنگ و کورند; بنابراین از راه خطا بازنمی‏گردند، یا همچون بارانی که در شب تاریک توام با رعد و برق و صاعقه (بر سر رهگذرانی) ببارد و آنها از ترس مرگ انگشت در گوش خود می‏گذارند تا صدای صاعقه را نشنوند و خداوند به کافران احاطه دارد (و همه در قبضه قدرت او هستند). در این بیان طنزگونه قرآن حقیقتی تلخ یعنی نفاق و دورویی را که بسیاری از افراد جامعه گرفتار آن هستند، به صورت جذاب و شیرین و دلنشین تشبیه کرده‏است . پایان و عاقبت کار منافقان را چون افرادی کر، گنگ و نابینا معرفی می‏کند که به راحتی قادر نیستند از راه نادرست‏خویش بازگردند (22) . در مثال دیگر وضعیت منافقان اینگونه توصیف شده است: او کصیب من السماء فیه ظلمت و رعد و برق یجعلون اصبعهم فی ءاذنهم من الصواعق حذر الموت و الله محیط بالکافرین یکاد البرق یخطف ابصرهم کلما اضاء لهم مشوا فیه و اذا اظلم علیهم قاموا و لو شاء الله لذهب بسمعهم و ابصرهم ان الله علی کل شی‏ء قدیر . یا چون [کسانی که در معرض] رگباری از آسمان – که در آن تاریکیها و رعد و برقی است – [قرار گرفته‏اند] ; از [نهیب] آذرخش [و] بیم مرگ، سر انگشتان خود را در گوشهایشان نهند، ولی خدا بر کافران احاطه دارد . نزدیک است که برق، چشمانشان را برباید; هرگاه که بر آنان روشنی بخشد، در آن گام زنند و چون راهشان را تاریک کند، [برجای خود] بایستند و اگر خدا می‏خواست‏شنوایی و بینایی شان را برمی‏گرفت، که خدا بر همه چیز تواناست . (23) در این مثال طنزآمیز، قرآن، صحنه زندگی منافقان و چهره‏های نفاق را چنین پریشان معرفی می‏کند .
5 . نتیجه از آنچه گذشت روشن شد که کنایه و طنز و مجاز و استعاره‏های قرآنی همه در مسیر حقیقت و نیل انسان به واقعیت است . در هیچ‏کدام از این امور خلاف واقع و دروغ و کذب وجود ندارد; زیرا مجازی است، توام با شواهد و قرائن حالی و مقامی . بنابراین می‏توان با مراجعه به آیاتی مشتمل بر مثل، کمثل، کما و ک، طنزهای قرآنی را استخراج نمود و با مراجعه به کتب «امثال القرآن‏» که به نمونه‏هایی از آن اشاره شد، به انواع طنزهای قرآنی دست‏یافت . باری، طنزهای مفید و سازنده و هدفمند هم انسان را متبسم و خندان می‏سازد و هم باعث تفکر و تدبر و حزن و اندوه می‏گردد . خنده از لطفت‏حکایت می‏کند گریه از قهرت شکایت می‏کند این دو پیغام مخالف در جهان از یکی دلبر روایت می‏کند و انسان امیدوار و عاشق در سیر و سلوک خویش سعی می‏کند، از تمام عالم هستی اعم از علم تکوین و تدوین که گاهی طنزگونه با آدمی سخن می‏گوید، استفاده کند و در جهت کمال نهایی خویش بهره برد: عاشقم بر لطف و بر قهرش به جد ای عجب من عاشق این هر دو ضد پی‏نوشت‏ها: 1) التبیان فی علم البیان، به تحقیق وتعلیق دکتر احمد مطلوب و دکتر خدیجه حدیثی به سال 1383 نشر یافته‏است . ر . ک . «التبیان . . .» ، بغداد، مطبعه العانی، 1383 . 2) برای آشنایی با «سیر نگارشهای علوم قرآنی‏» ر . ک . مهدوی راد; مقاله‏ای به همان نام، مجله بینات، ش‏8 . 3) زملکانی اثر دیگری دارد با عنوان «المجید فی اعجاز القرآن المجید» که به تحقیق شعبان صلاح و به سال 1410 نشر یافته‏است . اثر دیگر وی «نهایه التامیل فی اسرار التنزیل‏» است . 4) درباره احوال و آثار زملکانی ر . ک . طبقات الشافعیه الکبری، ج‏8، ص‏316; شذرات الذهب، ج‏7، ص‏438; بغیه الوعاه، ج‏1، ص‏119; طبقات الشافعیه، ج‏2، ص‏12; تاریخ الادب العربی، عمر فروح، ج‏3، ص‏570 . 5) تحریر التحبیر را دکتر حفنی محمد شرف تحقیق کرده و به سال 1383 نشر یافته‏است و بدیع القرآن را نیز دکتر حفنی تحقیق کرده‏است . ر . ک . بدیع القرآن . . . تقدیم و تحقیق حفنی محمد شرف، نهضه مصر للطباعه و النشر، 1957 . 6) ر . ک . تحریر التحبیر، ص‏80 . 7) بقره/206 . 8) بقره/203- 204 . 9) المنار، ج‏2، ص‏248 . 10) جمعه/15 . 11) جمعه/5 . 12) لقمان/19 . 13) اعراف/175 . 14) بقره/275 . 15) ر . ک . المیزان، ذیل آیه 275 سوره بقره . 16) انبیا/63 . 17) ر . ک . المیزان و نمونه و مجمع البیان، ذیل آیه 63 سوره انبیا . 18) اعرف/40 . 19) ر . ک . مجمع البیان و المیزان و الصافی، ذیل آیه 40 اعراف . 20) دخان/49 . 21) ر . ک . المیزان، ذیل آیه 49 سوره دخان و تفسیر نمونه، ذیل همان آیه . 22) ر . ک . المیزان و تفسیر نمونه ذیل آیه 17- 18- 19- 20 سوره بقره . 23) همان .

محمدجواد حیدری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا