مقالات

بحثی درباره مساله تحریف قرآن

معانی و اقسام تحریف
تحریف چیست؟
عقیده مسلمانان در مسئله تحریف قرآن
نسخ تلاوت در قرآن
اما روایات نسخ تلاوت معانی و اقسام تحریف یکی از مسائل مهم و حساسی که درباره قرآن پیش می‏آید مسئله «تحریف قرآن مجید» است ولی قبل از بررسی این مطلب مسائلی را به عنوان مقدمه مطرح می‏کنیم و سپس به اصل مطلب می‏پردازیم:
تحریف چیست؟ لغت «تحریف» به چند معنی استعمال می‏شود که نسبت به بعضی از معانیش در قرآن واقع شده، نسبت به بعضی معانی دیگرش راهی به قرآن ندارد و نسبت به بعضی از معانی دیگرش راه یافتن آن به قرآن، مورد اختلاف است اینک به تفصیل آن می‏پردازیم: 1ـ تحریف در معنا: اگر چیزی یا کلمه‏ای از مورد خود تغییر داده شود و در غیر مورد و معنای واقعی‏اش استعمال شود، این عمل را نوعی تحریف می‏نامند چنان که تحریف در آیه شریفه ذیل به همین معنا آمده است:«من الذین هادوا یحرفون الکلم عن مواضعه». (1) گروهی از یهودیان گفتار خدا را از معانی حقیقی آن به معناها و مواردی دیگر تغییر داده و تحریف می‏کنند.تحریف به این معنا بدون تردید و اختلاف در تفسیر قرآن مجید واقع شده است زیرا تفسیرکردن آیات قرآن به معانیی که هدف و مقصود قرآن نیست، بسیار دیده شده است و بیش‏تر بدعت گذاران و صاحبان عقاید فاسد و مذاهب باطل، در قرآن مجید به چنین تفسیر و تحریفی مرتکب شده‏اند و آیات آن را بر طبق نظریات و تمایلات نفسانی خود تأویل نموده و با افکار و عقایدشان تطبیق داده‏اند، در صورتی که پیشوایان مذهبی و ائمه هدی (ع) از چنین تفسیر و تحریفی شدیداً منع نموده، مرتکب آن را سخت مورد ملامت و نکوهش قرار داده‏اند چنان که در کتاب کافی آمده است که امام باقر (ع) طی نامه‏ای به سعد خیر چنین نگاشت: «آنان قرآن را پشت سر انداخته‏اند و حروف و الفاظ آن را حفظ نموده، معانی و قوانینش را تحریف می‏کنند. قرآن را می‏خوانند ولی حقوق و حدود آن را رعایت نمی‏کنند. کوته‏نظران از قرآن به خواندن ظاهر آن مسرور و خوشحالند ولی دانشمندان از این که حقوق و احکام قرآن رعایت نمی‏شود بسیار غمگین و محزونند.» (2) 2ـ تحریف در حروف و حرکات: اگر حروف و یا حرکات بعضی از کلمه‏های قرآن تغییر داده شود به طوری که معنای آن هیچ گونه تغییر پیدا نکند، این عمل نیز یک نوع تحریف محسوب می‏شود.این گونه تحریف نیز مانند تحریف به معنای اول در قرآن واقع شده است زیرا ما در بحث قرائت ثابت نمودیم که قرائت‏های ده گانه به طور متواتر ثابت نشده است و برگشت این مطلب بر این است که قرآن تنها با یکی از این قرائت‏های ده گانه مطابقت دارد و بقیه قرائت به جز زیادت و یا نقصانی نمی‏توانند باشند. 3ـ تحریف در کلمات قرآن: اگر کلمه و یا کلماتی از قرآن برداشته شود و یا بر قرآن افزوده شود به طوری که حقیقت قرآن تغییر نیابد و همان گونه که فرود آمده است، محفوظ بماند، این عمل را نیز «تحریف» می‏نامند.تحریف بدین معنی نیز در صدر اسلام بدون تردید به قرآن راه یافته است زیرا: اولاً: به گواه تاریخ، عثمان در دوران خلافتش یک قسمت از قرآن‏های موجود را سوزاند و به استاندارانش نیز در شهرهای اسلامی دستور داد، تمام قرآن‏ها را به جز آن چه که خودش جمع آوری نموده است، بسوزانند. این مطلب می‏رساند که قرآن‏های سوزانده شده، با قرآنی که خود عثمان جمع آوری نموده بود، اختلاف و مغایرات داشته است و گرنه علتی برای سوزاندان و ازبین بردن آنها نبود.و ثانیاً: عده‏ای از علما و دانشمندان موارد اختلاف آن قرآن‏ها را معین نموده‏اند، از جمله ابو داود سجستانی – صاحب سنن معروف – در این موضوع کتابی نوشته، آن را کتاب المصاحف نامیده است. از این گفتار دو مطلب استفاده می‏شود:یکی این که: قرآن‏های دوران عثمان با یکدیگر متفاوت بوده‏اند و تحریف به معنای زیادت و یا نقصان کلمه و کلمات، به آنها راه یافته است و تنها یکی از آنها مطابق با واقع و از هر گوهه زیادت و نقصان محفوظ بوده است و به عقیده ما قرآنی که عثمان جمع آوری نموده همان قرآن متداول و معمول در میان مسلمانان صدر اسلام می‏باشد که از هر جهت مطابق با واقع بوده، از خود رسول اکرم (ص) گرفته شده است. دوم این که: به عقیده ما و به عقیده تمام کسانی که تنها قران موجود را قطعی و متواتر می‏دانند، تحریف به معنای زیادت یا نقصان کلمه در بعضی از قرآن‏های صدر اسلام راه داشته است ولی در عصر عثمان که قرآن‏های تحریف یافته سوزانده شده، قهراً تحریف به آن معنی نیز از میان رفت و تنها قرآنی که از زیادت و نقصان خالی و محفوظ بود، در دست مسلمانان باقی ماند.ولی کسانی که تمام قرآن‏های صدر اسلام را قطعی و متواتر می‏دانند، مجبورند که در قرآن موجود نیز تحریف را بپذیرند و کم و زیاد بودن بعضی از کلمات آن را قبول نمایند زیرا این گروه، مانند طبری و بعضی از مفسرین دیگر می‏گویند که قرآن به هفت گونه نازل شده است و تا دوران عثمان نیز با همان هفت گونه خوانده می‏شد ولی عثمان همه آن قرآن‏ها را از بین برد و تنها قرآن خود را که با یکی از آن لغات و گونه‏های هفت گانه نگارش یافته بود، باقی گذاشت و از آن زمان به بعد روش‏ها و لغت‏های شش گانه دیگر که در واقع همه آنها نیز از قرآن بوده است، از بین رفت. (3) 4ـ تحریف در آیات: اگر آیه و یا سوره‏ای از قرآن، کم و یا بر آن اضافه شود ولی این زیادت و نقصان تغییری در حقیقت قرآن و کتاب خدا بودن آن به وجود نیاورد و رسول خدا (ص) نیز آن سوره و یا آن آیه را به طور مسلم در قرآن خوانده باشد، این عمل با این شرایط و خصوصیات یکی از معناهای، تحریف می‏باشد و تحریف به این معنا قطعاً در قرآن واقع شده است.مثلاً «بسم اللَّه» از جمله آیاتی که پیامبر اسلام به اتفاق مسلمانان، پیش از هر سوره به جز سوره «توبه» آن را قرائت می‏نمود ولی با این حال از قرآن بودن آن مورد اختلاف است. زیرا عده‏ای از علمای اهل سنت «بسم اللَّه» را جزء قرآن نمی‏دانند و حتی به عقیده پیروان مالک خواندن آن در نمازهای واجب قبل از سوره حمد جز در موارد مخصوص مکروه می‏باشد ولی عده دیگر از آنان «بسم اللَّه» را جزئی از قرآن می‏دانند.باید توجه داشت که این اختلاف نظر تنها در میان علمای اهل سنت است، اما علما و دانشمندان شیعه متفقاً و بدون اختلاف می‏گویند: «بسم اللَّه» به استثنای سوره توبه جزء تمام سوره‏های قرآن می‏باشد، چنان که در تفسیر سوره حمد در این باره مشروحاً بحث خواهیم نمود. 5ـ تحریف با زیاد کردن: اگر زیادتی در قرآن به وجود آید به طوری که حقیقت، ماهیت و واقعیت قرآن را تغییر دهد و گفته شود که قسمتی از قرآن موجود کلام خدا نیست، این گونه تغییر و زیادت نیز «تحریف» نامیده می‏شود و تحریف بدین معنا اصلاً راهی به قرآن نیافته است و بطلان آن در میان تمام مسلمانان مسلم و از ضروریات و بدیهیات می‏باشد.6ـ تحریف با کم نمودن: یکی دیگر از معانی تحریف تنقیص و کم نمودن است، بدین معنی که بگوییم: قرآن موجود بر تمام آن چه از آسمان نازل شده است مشتمل نیست و قسمتی از آن در موقع تدوین و یا در دوران بعدی از بین رفته است؛ تحریف به این معنی است که در این جا موضوع بحث ما می‏باشد. راه یافتن این گونه تحریف به قرآن مجید مورد اختلاف است، عده معدودی از علما آن را پذیرفته‏اند و اکثر علما آن را مردود می‏دانند و ما نیز آن را شدیداً مردود می‏دانیم و خالی از حقیقت می‏شناسیم.عقیده مسلمانان در مسئله تحریف قرآن معروف و مشهور در میان مسلمانان این است که تحریف به معنای اخیر که در فصل پیش توضیح داده شد یعنی تحریف به معنای کم شدن قسمتی از آیات قرآن هرگز رخ نداده است. قرآنی که فعلاً در دست مسلمین است، عیناً همان قرآن است که بر پیامبر (ص) نازل شده است. عده زیادی از علما و دانشمندان بر این واقعیت تصریح نکرده‏اند، مانند پیشوای محدثین شیخ صدوق ره که عدم تحریف را جزو عقاید امامیه می‏داند و مانند شیخ الطائفه ابوجعفر طوسی که در اول تفسیر خود تبیان به صراحت بر این مطلب تأکید می‏کند و این نظریه را از استاد خود سید مرتضی علم الهدی نیز نقل می‏کند و آن گاه دلیل او را که در این مورد بهترین و محکم‏ترین دلایل می‏باشد، بازگو می‏کند.باز از کسانی که تحریف به معنای تنقیص را در قرآن نمی‏پذیرند، مفسر معروف طبرسی است که در مقدمه تفسیر خود مجمع البیان به رد آن صراحت دارد. باز از منکرین تحریف، شیخ الفقها شیخ جعفر است که در کشف الغطا بر عدم تحریف در قرآن ادعای اجماع می‏نماید و از آنهاست علامه بزرگ شهشهانی که در کتاب خود عروه الوثقی قول به عدم تحریف را به اکثریت قاطع مجتهدین نسبت می‏دهد و باز از آنهاست، محدث مشهور، مرحوم ملامحسن فیض در وافی و علم الیقین (4) و مجاهد بزرگ و قهرمان علم و دانش شیخ محمد جواد بلاغی در مقدمه تفسیر خود آلاءالرحمن.عده‏ای از علما نیز عقیده عدم تحریف را به اکثر دانشمندان بزرگ نسبت داده‏اند، مانند شیخ بزرگوار شیخ مفید و جامع علوم مختلف مرحوم شیخ بهایی و محقق دانشمند قاضی نوراللَّه شوشتری. و می‏توان گفت که: تمام دانشمندان و علمای شیعه که درباره امامت کتابی تألیف نموده، به مطاعن خلفا وارد شده‏اند؛ همان نظریه و عقیده به عدم تحریف را داشته‏اند زیرا در طعن و ایراد بر خلفا، به سوزاندن قرآن‏های موجود در آن عصر که به وسیله خلیفه سوم انجام گرفت و اعمالی مانند آن استناد کرده‏اند ولی از مسئله تحریف هرگز اسم و سخنی به میان نیاورده‏اند، در صورتی که اگر تحریف واقع می‏شد، بیشتر از سوزاندن قرآن‏ها عامل طعن و انتقاد بود و مطرح می‏شد.خلاصه این که: نظریه مشهور در میان دانشمندان و محققین شیعه، همان نظریه عدم تحریف است بلکه این نظریه مورد اتفاق در میان آنان می‏باشد تنها افراد معدودی از محدثین شیعه و عده‏ای نیز از علمای اهل سنت نظریه وقوع تحریف را پذیرفته‏اند. رافعی در این باره می‏گوید: عده‏ای از علمای «کلام» که رأی و ابتکاری از خود نداشته و به جز ظن و حدس دانشی نیندوخته‏اند و به جز راه جدال و لجاجت روشی در پیش نگرفته‏اند، قائل به تحریف می‏باشند و با طرح مطالب واهی از پیش خودشان در جمع آوری و تدوین قرآن، به حذف شدن بخشی از آیات قرآن، تفوّه می‏کنند. (5) مرحوم طبرسی در مجمع البیان قول به تحریف را به حشویّه و افراد بی‏اطلاع و ظاهر بین اهل سنت نسبت داده است. مؤلف:درفصل‏آینده روشن خواهد شد که عقیده به نسخ تلاوت عیناً همان عقیده به تحریف می‏باشد.در این صورت اعتقاد به نسخ در تلاوت که در میان علمای اهل سنت مشهور است، مستلزم مشهور بودن اعتقاد به تحریف نیز در میان آنان خواهد بود نه در میان شیعه! نسخ تلاوت در قرآن اکثر علمای اهل سنت معتقدند که بخشی از آیات، در قرآن ضبط نشده و از قرائت ساقط شده است و این گونه آیات را نسخ شده می‏نامند. بنابراین، تلاوت قسمتی از آیات قرآن نسخ شده است و اینان روایاتی را که دلالت می‏کند: «در عصر پیامبر قرآن دیگری بود»، به همان گفتار و پندارشان شاهد و گواه می‏گیرند، این است که بر خود لازم می‏دانیم در این جا قسمتی از این روایت‏ها را مورد بحث و بررسی قرار دهیم و صحت و سقم آنها را روشن سازیم، چه آن که پذیرفتن این روایات که دلالت بر نسخ تلاوت می‏کنند، مستلزم پذیرفتن مسئله تحریف است.
اما روایات نسخ تلاوت 1ـ ابن عباس نقل نموده است که عمر در بالای منبر گفت: خداوند، محمد (ص) را به حق فرستاد و بر وی کتابی نازل نمود و از آیاتی که خداوند نازل نمود، آیه رجم است که ما آن را خواندیم و فهمیدیم و بر طبق همان بود که رسول خدا زنا کننده را سنگسار نمود و بعد از وی ما نیز همین روش را پیش کشیدیم ولی می‏ترسم که دورانی بر این امت بگذرد که گوینده‏ای بگوید: به خدا سوگند! آیه رجم را در قرآن پیدا نمی‏کنم و به وسیله ترک نمودن حکمی که خدا فرستاده است، به ضلالت بیفتند. عمر آن گاه گفت: آری، حکم رجم در کتاب خدا برای هر مرد و زنی که با داشتن همسر زنا کند، ثابت است و از آیاتی که ما در قرآن می‏خواندیم، این آیه بود «لا ترغبوا عن آبائکم فانه کفر بکم ان ترغبوا عن آبائکم» (6) یا بدین صورت بود که: «ان کفروا بکم ان ترغبو عن آبائکم» (7) سیوطی می‏گوید: ابن اشته در کتاب المصاحف از لیث بن سعد چنین آورده است: اول کسی که قرآن را جمع‏آوری نمود، ابوبکر بود و زید برای وی نوشت: عمر نیز آیه رجم را آورد تا در قرآن ضبط شود ولی چون تنها بود، شاهد و گواهی بر آیه بودن آن نداشت، زید نپذیرفت و ضبطش نکرد. (8) مؤلف: آیه رجمی که از عمر وارد گردید و از وی پذیرفته نشد، به چند صورت نقل شده است: یکی این که «اذا زنی‏الشیخ و الشیخه فارجمو هما البتّه نکالاً من اللَّه و اللَّه عزیز حکیم.» (9) و دیگری این که «الشیخ و الشیخه فارجموهما البتّه بما قضیا من اللّذّه» و صورت سوم این که «انّ الشیخ و الشیخه اذا زنیا فارجموها البتّه»به هر صورت در قرآنی که فعلاً در دسترس مسلمانان است، آیه‏ای که حکم رجم از آن استفاده شود، وجود ندارد و اگر این روایت صحیح باشد، لابد آیه رجم از قرآن ساقط شده است. 2ـ طبرانی به سند موثق و مورد اعتماد از عمر بن خطاب نقل نموده که قرآن دارای یک میلیون و بیست و هفت هزار حرف است. (10) در حالی که قرآن موجود به یک سوم آن هم نمی‏رسد و بنابراین روایت، بیش از دو ثلث قرآن از بین رفته است.3ـ باز ابن عباس از عمر نقل می‏کند که خداوند، محمد (ص) را مبعوث کرد و با وی کتابی فرستاد که آیه رجم جزء آیات آن بود و طبق مضمون همان آیه رسول خدا زنا کننده را سنگسار نمود و ما نیز بعد از وی به همین روش عمل کردیم، سپس عمر گفت: ما در قرآن این آیه را می‏خواندیم «و لا ترغبوا عن آبائکم فانه کفر بکم» «ان کفراً بکم ان ترغبوا عن آبائکم». (11) 4ـ نافع نقل می‏کند که ابن عمر می‏گفت: حتماً از شماها کسانی خواهند گفت که من همه قرآن را فرا گرفته‏ام ولی او چه می‏داند که همه قرآن کدام است زیرا قسمت زیادی از قرآن از بین رفته است، این است که باید بگوید: من از قرآن آن چه را که در ظاهر وجود دارد، فرا گرفته‏ام. (12) 5ـ عروه بن زبیر از عایشه نقل می‏کند که او می‏گفت: در دوران رسول خدا (ص) سوره احزاب دویست آیه خوانده می‏شد ولی چون عثمان قرآن‏ها را نوشت از آن سوره به جز آن چه فعلاً موجود است، به دست ما نیامد. (13) 6ـ حمیده دختر ابو یونس نقل می‏کند که: پدرم هشتاد سال داشت، این آیه را از مصحف عایشه برای من چنین خواند: «انّ اللَّه و ملائکته یصلّون علی النبی یا ایّها الذین آمنوا صلوا علیه و سلموا تسلیما و علی الّذین یصلون الصّفوف الاول» حمیده می‏گوید: این جریان در وقتی بود که هنوز عثمان قرآن‏ها را تغییر نداده بود. (14) 7ـ ابوحرب بن اسود از پدرش نقل می‏کند که ابوموسی اشعری از قراء بصره دعوت نمود، سیصد نفر که همه قاریان قرآن بودند، در نزد وی حاضر گشتند، ابوموسی خطاب به آنان چنین گفت: شما مردان نیک و قاریان اهل بصره هستید، قرآن بخوانید و آرزوها را طولانی نکنید تا قلب شما را قساوت فرا نگیرد! چنان که امت‏های گذشته در اثر آرزوهای دور و دراز که در دل‏هایشان جا داده بودند، به بیماری قساوت قلب مبتلا شدند، آن گاه گفت: ما در قرآن سوره‏ای می‏خواندیم که از نظر طولانی بودن و شدت لحن آیاتش، مانند سروه برائت می‏دانستیم و من آن سوره را فراموش کرده‏ام، به جز این که خداوند می‏فرماید: «لو کان لابن آدم و ادیان من مال لا بتغی وادیاً ثالثاً و لا یملا جوف ابن الاالتّراب» (15) باز سوره‏ای را در قرآن می‏خواندیم که شبیه یکی از «مسبحات» بود و آن را نیز فراموش کرده‏ام و تنها این آیه را به یاد دارم: «یا ایّها الذّین آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون فتکتب شهاده فی اعناقکم فتسألون عنها یوم القیامه» (16) 8ـ زر می‏گوید: ابی بن کعب به من گفت: زر! سوره احزاب را چند آیه می‏دانی؟ گفتم: هفتاد و سه آیه، گفت: نه، بلکه این سوره مانند بقره یا بیشتر از آن بود. (17) 9ـ ابن ابی داود و ابن انباری از ابن شهاب نقل می‏کنند که وی گفت: به ما رسیده است که قرآن بیشتر از آن چه در دست ماست، نازل شده بود ولی علما و قاریان که حافظ قرآن بودند، در جنگ یمامه کشته شدند و در نتیجه قسمت زیادی از قرآن که نوشته نشده بود، به دست ما نرسید. (18) 10ـ عمر از عایشه نقل می‏کند که وی می‏گفت: این آیه جزء آیات دیگر قرآن بود: «عشر رضعات معلومات یحرمن» (19) سپس این آیه را با آیه «خمس معلومات» نسخ شد و هر دو آیه حتی بعد از درگذشت رسول خدا (ص) نیز تا مدتی در کنار سایر آیات قرآن خوانده می‏شد. (20) 11ـ مسوربن مخرمه نقل می‏کند که عمر بن عبدالرحمان بن عوف گفت: آیا تو نیز آیه «ان جاهدوا کما جاهدتم اوّل مرّه» (21) را در قرآن پیدا نمی‏کنی همان طور که ما پیدا نمی‏کنیم؟! عبدالرحمان در پاسخ عمر گفت: این آیه نیز مانند آیات دیگری از بین رفته است. (22) 12ـ ابوسفیان کلاعی می‏گوید: مسلمه بن مخلد انصاری روزی به آنان گفت: از آن دو آیه‏ای که جزء قرآن بوده ولی در قرآن ضبط نشده است، به من خبر بدهید! هیچ یک از آنان حتی ابوالکنود سهد بن مالک نیز در که در میان آنها بود، نتوانست آن دو آیه را بخواند، ابن مسلمه این دو آیه را خواند: «انّ الذّین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل‏اللَّه باموالهم و انفسهم الا ابشروا انتم المفلحون. و الذّین آووهم و نصروهم و جادلوا عنهم القوم الذین غصب اللَّه علیهم اولئک لا تعلم نفس ما اخفی لهم من قرّه اعین جزاء بما کانوا یعملون» (23) و باز با اسنادی چند آمده است که دو سوره به نام سوره «خلع» و سوره «حفد» در مصحف ابن عباس و ابی بن کعب وجود داشته که از آیات آن دو سوره است: «اللهم انا نستعینک و نستغفرک و نثنّی علیک و لا نکفرک و نخلع و نترک من یعجزک. اللّهّم ایّاک نعبد و لک نصلّی و نسجد و الیک نسعی و نحفد نرجو رحمتک و نخشی عذابک انّ عذابک بالکافرین ملحق» (24) این بود قسمتی از روایاتی که با آنها به نسخ تلاوت پاره‏ای از آیات قرآن استدلال شده است. در این مورد روایات دیگری وجود دارد که آوردن همه آنها لزومی ندارد. پاسخ: نسخ تلاوت قسمتی از آیات قرآن و اسقاط آن از قرائت عیناً همان تحریف و تنقیص قرآن می‏باشد، همان طور که تحریف قرآن مورد قبول نبود، نسخ تلاوت نیز خالی از اشکال نیست زیرا این نسخ یا به وسیله خود پیامبر (ص) بوده است و یا به وسیله افرادی که بعد از وی زعامت و ریاست مسلمانان را به دست گرفتند.نظریه اول: یعنی وقوع نسخ از خود پیامبر (ص) محتاج به دلیل و گواه قطعی است و با این روایات متزلزل نمی‏توان آن را اثبات نمود زیرا به عقیده تمام دانشمندان، قرآن با خبر واحد قابل نسخ نیست و عده‏ای از آنان در کتب اصول و کتب دیگر بر این مطلب تصریح نموده‏اند. (25) بلکه به عقیده گروهی از علما مانند شافعی و پیروان وی و آنان که از ظاهر قرآن پیروی می‏کنند، نسخ قرآن با سنت و اخبار قطعی نیز جایز نمی‏باشد و بنا به نقلی، احمد بن حنبل نیز بر همین عقیده بوده است و گروهی دیگر، گرچه نسخ قرآن را با اخبار متواتر و یقین آور جایز می‏دانند ولی می‏گویند چنین جریانی به وقوع نپیوسته است. (26) با این حال و با در نظر گرفتن نظریات دانشمندان، چگونه می‏توان با چنین روایاتی که مجموع آنها خبر واحد می‏باشد، وقوع نسخ را به خود پیامبر (ص) نسبت داد؟ علاوه بر این نسبت نسخ به خود پیامبر با مضمون روایات دیگر مخالف است که آنها می‏گویند، اسقاط پاره‏ای از آیات بعد از پیامبر واقع شده است.اما نظریه دوم یعنی عقیده به نسخ تلاوت به این معنی که بعد از پیامبر به وسیله حاکمان و حکومت‏های وقت، تلاوت بعضی از آیات قرآن تحریف شده، این همان عقیده به تحریف قرآن است که هر کس به این معنا معتقد باشد، در واقع به تحریف قرآن معتقد است، بنابراین اکثر علمای اهل سنت که به نسخ تلاوت معتقدند، بدون توجه مسئله تحریف را نیز پذیرفته‏اند. روی همین اصل می‏توان گفت که گروه کثیری از علمای اهل سنت به تحریف قرآن معتقد می‏باشند، زیرا آنها به نسخ تلاوت آیات قرآن معتقد هستند، اعم از این که حکم آن آیه‏ها نیز نسخ شود یا نشود. چنان که عده‏ای از علما و اصولیین اهل سنت در این حکم تردید کرده‏اند که: آیا شخص جنب می‏تواند آیاتی را که تلاوت آنها نسخ شده است، بخواند یا نه و آیا شخص بدون وضو می‏تواند به آن آیات دست بزند یا نه و عده‏ای از آنها در این باره حکم قطعی داده‏اند که قرائت و لمس نمودن آیات نسخ شده، برای این افراد جایز نیست. این نیز گواه دیگری است بر این که آنان به نسخ قسمتی از آیات قرآن و در نتیجه به تحریف قرآن معتقدند. آری، تنها عده‏ای از معتزلی‏ها به عدم نسخ تلاوت قائل شده و آن را مردود دانسته‏اند. (27) با این توضیح و بیان: روشن شد که بیشتر علمای اهل سنت به واسطه عقیده به نسخ تلاوت، تحریف را نیز پذیرفته‏اند. ولی جای تعجب این است که یک عده از علمای اهل نست چنین نسبت را مردود و علمای خودشان را از این عقیده تبرئه کرده‏اند. حتی آلوسی مرحوم طبرسی را که قول به تحریف را تنها به حشویه نسبت داده است تکذیب می‏کند و می‏گوید: هیچ یک از علمای اهل سنت عقیده به تحریف نداشته است.اعجاب انگیزتر این که: او عقیده به تحریف را به علما و دانشمندان شیعه نسبت می‏دهد و می‏گوید: از ظاهر گفتار علمای شیعه، عقیده به تحریف استفاده می‏شود تا آن جا که طبرسی مجبور شده به مقام دفاع از آنان بیاید. عقیده فاسدشان را پرده‏پوشی کند. (28) در صورتی که ما قبلاً روشن ساختیم که علما و محققین شیعه تحریف قرآن را شدیداً انکار می‏کنند و عدم تحریف در میان آنان از مسائلی است که مورد اتفاق و اتحاد علمای شیعه می‏باشد، حتی خود طبرسی رأی و استدلال سید مرتضی را که با بهترین و محکم‏ترین دلیل، نظریه تحریف را رد می‏کند، در کتاب خود مفصلاً نقل کرده است. (29) 1 ) نساء، 46.
2 ) وافی، آخر کتاب صلاه، 284/5.
3 ) در همین کتاب به بحث «قرآن به چند لفظ فرود آمده است» مراجعه شود.
4 ) وافی، 274/5؛ علم الیقین، 130.
5 ) اعجازالقرآن، 41.
6 ) از پدرانتان اعراض نکنید زیرا اعراض نمودن از پدران با کفر یکسان است.
7 ) صحیح بخاری، 26/8؛ صحیح مسلم، 116/5.
8 ) اتقان، 101/2.
9 ) اگر پیرمرد و یا پیرزنی زنا کند، حتماً سنگسارش کنید که عقوبتی است از سوی پروردگار و خداوند عزیز و حکیم.
10 ) اتقان، 121/1.
11 ) مسند احمد، 47/1.
12 ) اتقان، 40/2 – 41.
13 ) همان، 40/2 – 41.
14 ) همان، 100/2.
15 ) اگر پسر آدم دو دشت پهناور پر از ثروت داشته باشد، آرزوی دشت سومی را خواهد نمود و شکم پسر آدم را به جز خاک، چیزی پر نخواهد کرد.
16 ) کسانی که ایمان آورده‏اید، چرا آن چه را که عمل نمی‏کنید، می‏گویید که گفتار بی‏عمل، شهادتی علیه شما نوشته می‏شود و روز قیامت مورد سؤال و مؤاخذه قرار خواهید گرفت. صحیح مسلم، 100/3.
17 ) منتخب کنزالعمال در حاشیه مسند احمد، 43/2.
18 ) همان، 50/2.
19 ) ده بار شیر خوردن که معلوم و حتمی باشد نشر حرمت می‏کند.
20 ) صحیح مسلم، 167/4.
21 ) اگر جنگیدید! همان طور که دفعه اول جنگیدید.
22 ) اتقان، 42/2.
23 ) کسانی که ایمان آوردند و هجرت کردند، در راه خدا با جان‏ها و ثروت‏های خویش جهاد نمودند، مژده باد بر شما که رستگارانید و کسانی که به آنان جا دادند و کمک‏شان نمودند و در برابر افراد مورد غضب خداوند از آنان دفاع نمودند، آنها کسانی هستند که هیچ کس نمی‏داند چه نعمت‏هایی که سبب روشنایی چشم است برای آنان آماده گردیده است؛ این نعمت‏ها، جزا و پاداش اعمالی است که آنها انجام داده‏اند. اتقان، 42/2.
24 ) پروردگارا !ما از تو استعانت می‏جوییم و بر تو استغفار می‏کنیم و به تو ثنا می‏گوییم و بر تو کفر نمی‏ورزیم و کسانی را که تو را معصیت کنند، ترک نموده، از خود دور می‏کنیم. پروردگارا! به تو عبادت می‏کنیم و برای تو نماز می‏خوانیم و سجده می‏کنیم و برای تو کوشش نموده و به تو پناه می‏آوریم، به رحمت تو امیدواریم و از عذاب تو ترسان زیرا عذاب تو به کفار شامل است. اتقان، 112/1 – 113.
25 ) الموافقات، شاطبی، 106/3.
26 ) الاحکام فی اصول الاحکام، آمدی، 217/3.
27 ) الاحکام فی اصول الاحکام، آمدی، 201/3 – 302.
28 ) روح المعانی، 24/1.
29 ) مجمع البیان، 15/1.ترجمه البیان، ص 250 – 261

آبت الله سید ابوالقاسم خویی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا