معارف اسلامی

ناقص الخلقه ها و حکمت و عدل الهی

آیا وجود انسان های «ناقص الخلقه» با حکمت و عدل الهی سازگاری دارد؟!

اصل در آفرینش انسان صحّت و سلامت است، چرا که خداوند دستگاه خلقت را به نحو احسن آفریده و خللی در آن نیست. با وجود این اصل، ممکن است بخاطر نوع عملکرد انسان ـ در مواردی به دلیل «تزاحم علل» ـ در خلقت خللی ایجاد گردد. برای پیشگیری از چنین سرنوشتی، معصومین(ع) سفارشاتی نموده اند که رعایت آن سلامت خلقت را تضمین می کند. از لحاظ عقلی، بهداشتی و پزشکی نیز اموری وجود دارد که رعایت آنها نیز می تواند در سلامت جنین مؤثّر باشد. لازم به ذکر است که خداوند نسبت به افراد گرفتار به نقص، لطف کرده و تکلیف سبک تری تعیین می نماید؛ و اجر بیشتری برای اعمالشان در نظر می گیرد.

اصل اولیّه در آفرینش انسان، صحّت و سلامت است:
بر اساس آیات و روایات اسلامی، اصل اولیّه در آفرینش انسان، صحّت و سلامت است. خداوند درباره آفرینش انسان در آیه 5 سوره تین می‏ فرماید: (ما انسان را به بهترین شکل آفریدیم)؛ «لَقَدْ خَلَقْنَا الاِنْسانَ فی اَحْسَنِ تَقویم». در نتیجه، دستگاه آفرینش از هر نقص و عیبی پیراسته بوده؛ و انسان نیز در نهایت کمال آفریده شده است. اما اینکه، «چرا کسی ناقص الخلقه می گردد و از نعمت سلامت محروم می شود؟» سوالی است که گاهی مطرح می گردد.
پاسخ کوتاه اینست که: خیلی از اوقات، اگر در دستگاه آفرینش ـ در ظاهر ـ خللی مشاهده می گردد، بخاطر فساد و دخالت خود انسان است. به عنوان مثال یکی از اموری که آثار منفی آن باعث بروز نقص در کودکان می گردد، عوارض ناشی از داروها و مواد شیمیایی و آلودگی هایی است که غالبا در جنگ ها و یا آزمایشات هسته ای و سلاح های شیمیائی پدید می آید. در نتیجه در بحث «ناقص الخلقه» خداوند نقش مستقیمی نداشته، و این مساله با عدالت و حکمت الهی منافاتی ندارد. قرآن کریم در آیه 30 سوره شوری می‏ فرماید: «وما اصابَکُمْ مِّنْ مُّصیبَهٍٔ فَبِما کَسَبَتْ ایْدیکُمْ»؛ (هر مصیبتی که به شما می‏ رسد نتیجه اعمال شماست). خداوند در این آیه بسیاری از گرفتاری ها را نتیجه تکوینی اعمال ما دانسته است.
همچنین در آیه 41 سوره روم می خوانیم: «ظَهَرَ الْفَسادُ فى الْبَرَّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ ایْدِى النّاسِ‏»؛ (فساد، در صحرا و دریا بخاطر کارهایى که مردم انجام داده اند، آشکار شده است).
اکنون این سوال باقی می ماند که: هرچند افراد در مقابل اعمالشان ـ در صورتی که سبب تضییع حقوق دیگران گردند ـ مسئولند، امّا چرا کودکانی باید بخاطر کوتاهی سایر افراد سختی کشیده، و از نعمت سلامت محرومند؟
پاسخ به این سوال و پرسش پیشین، نیازمند دقّت در نکاتی است:

1. نظام آفرینش و مساله تزاحم علل:
نظم حاکم بر جهان آفرینش حاصل قوانین هماهنگی است که سراسر دنیا را فراگرفته اند. قوانین موجود در عالم ماده هر یک مصلحت و حکمتی دارند که فقدان آنان، موجب خلل و بی نظمی می گردد. گاهی نیز بخاطر محدودیّت های عالم مادّه ممکن است برخی از همین قوانین و علل حاکم بر جهان، با یکدیگر تزاحم کرده و موجبات ضرر و زیانی را فراهم کنند. یک چاقوی تیز می تواند مفید باشد امّا همین چاقو ممکن است به شخصی آسیب برساند! آیا منطقی است که بگوییم: چرا خداوند چاقو را تیز آفرید؟ این عادلانه است که اعضای انسانی بخاطر تیزی چاقو آسیب ببیند و مدّتها از این مساله رنج ببرد؟!
و یا «جاذبه زمین» که اگر نبود در یک چشم بر هم زدن همه ما بر اثر حرکت دورانى زمین به فضا پرتاپ و در آن سرگردان می‏ شدیم؛ ممکن است باعث سقوط انسانی از بلندی و نقص عضو او گردد! آیا می توان گفت: چرا خداوند نیروی جاذبه را قرار داده که باعث نقص عضو یک انسان شده است؟
همان جوابی که در این مسائل بیان می شود، در مساله «ناقص الخلقه» نیز صحیح است. یعنی می توانیم بگوییم: «نفس این امر خیر است و شرّ بودن عارضی است» یا اینکه «خداوند در کنار این امر به انسان عقل عطا کرده تا با رعایت آداب و نکاتی گرفتار نگردد» و … .
البته گاهی از اوقات، برخی ندانسته و به دلیل غفلت از آموزه های اسلامی و قوانین حاکم بر جهان گرفتار و متضرّر می شوند. این دسته از افراد باید بدانند که گرفتاری ها و بیماری ها، ـ از جمله نقص در خلقت، ـ برایشان از آزمایشات الهى و وسیله ای برای تادیب و پندآموزی خواهد بود. امام صادق(علیه السلام) در پاسخ به سوال مفضّل که: چرا برخی ناقص الخلقه هستند؟ فرمود: «ذَلِکَ لِلتَّاْدِیبِ وَ الْمَوْعِظَهِ لِمَنْ یَحِلُّ ذَلِکَ بِهِ وَ لِغَیْرِهِ بِسَبَبِه‏…»(1)؛ (این براى تادیب و پند آن کس و دیگران است). خداوند می خواهد بنده خود را، با آن مشکل و گرفتارى همچون فولاد آبدیده ای در کوره حوادث مقاوم گرداند؛ و یا همچون طلاى ناخالصى که به کوره می برند، خالص نماید. در این گونه موارد جاى سرزنش نیست؛ چنانکه امام علی(علیه السلام) می فرماید: (هر شخص گرفتارى را نمی توان سرزنش کرد [چه بسا بى تقصیر باشد])؛ «مَا کُلُّ مَفْتُونٍ یُعَاتَبُ».(2) بنابراین، این وضعیّت می تواند برایش میدانی برای رشد معنوی گردد.

2. جبران عادلانه!
پیش از این گفتیم که برخی از افراد، ندانسته گرفتار بلا و مصیبت می گردند و اسباب گرفتاری را فراهم می سازند. این گرفتاری که اقتضای تخلّف از قوانین مادی و نظم حاکم بر جهان است، تخلّف ناپذیر می باشد امّا از آنجا که برخی از روی سهو و غفلت چنین گرفتار شده اند، یا مانند نوزاد ناقص الخلقه، خود نقشی در گرفتاریشان ندارند، خداوند در قیامت رحیمانه با ایشان رفتار خواهد کرد، و در دنیا نیز آنان را جز به اندازه توانشان تکلیف نخواهد نمود؛ «لاَ یُکَلِّفُ اللّهُ نَفْساً اِلَّا وُسْعَهَا»(3)؛ لذا خداوند تکالیف شرعی آنان را آسان گرفته و پاداش عبادتشان را نیز مضاعف می کند. چنانکه پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) می فرماید: (برترین اعمال، مشکل ترین آن ها است)؛ «اَفْضَلُ الْاَعْمَالِ اَحْمَزُهَا».(4)
همچنین امام صادق(علیه السلام) در این باره به مفضّل می‌ فرمایند: «ثُمَّ لِلَّذِینَ یَنْزِلُ بِهِمْ هَذِهِ الْبَلَایَا مِنَ الثَّوَابِ بَعْدَ الْمَوْتِ اِنْ شَکَرُوا وَ اَنَابُوا مَا یَسْتَصْغِرُونَ مَعَهُ مَا یَنَالُهُمْ مِنْهَا حَتَّى اِنَّهُمْ لَوْ خُیِّرُوا بَعْدَ الْمَوْتِ لَاخْتَارُوا اَنْ یُرَدُّوا اِلَى الْبَلَایَا لِیَزْدَادُوا مِنَ الثَّوَاب»(5)؛ (براى آنان که به چنین بلایا دچارند اگر شکر کنند و بخدا بازگردند پس از مرگ ثوابى است که فائده دنیوى آن را کم شمارند [به بیان دیگر بیماری و داشتن اعضای ناقص و… برای آنان منافع اخروی زیادی دارد به طوری که فایده دنیوی آن در برابر فایده اخروی، کم به نظر می رسد] و اگر پس از مردن مخیّر شوند، برگشت به همان بلاها را برگزینند تا ثواب بیشتر یابند).

3. راههای پیشگیری از نقصهای خلقتی؟
راه جلوگیری از کودکان ناقص الخلقه رعایت آداب اسلامی و مسائل بهداشتی است. در روایات اسلامی بسیاری برای سلامت جسمی و روحی فرزند، به رعایت امور مادی مثل: تغذیه مناسب و زمان انعقاد نطفه و… و یا امور معنوی مثل: یاد خدا و خواندن قرآن و…، در دوران بارداری تاکید شده است.(6)
در آداب اسلامی به رعایت اموری توصیه شده که می تواند در سلامت جنین موثّر باشد. به عنوان مثال در روایتی از رسول اکرم(صلی الله علیه وآله) می خوانیم: «یُکْرَهُ انْ یَغْشَی الرَّجُلُ الْمَرْاَهُٔ وَقَدْ اِحْتَلَمَ حتّی یَغْتِسلَ مِنْ اِحْتِلامِهِ الَّذی رَای، فَاِنْ فَعَلَ فَخَرَجَ الْوَلَدُ مَجْنُونا فَلا یَلُومَنَّ الاّ نَفْسَهُ»(7)؛ (کراهت دارد که مرد محتلم قبل از غسل [جنابت] از احتلامی که دیده است با همسرش نزدیکی کند. اگر چنین کرد و فرزند دیوانه ای به وجود آمد، فقط خود را ملامت کند).
در روایت دیگری شخصی از رسول خدا(صلی الله علیه وآله) پرسید: چرا بیماری جذام و برص دامنگیر کودکان می شود؟ حضرت فرمود: «مَنْ جامَعَ اِمْرائهًٔ وَهِیَ حائضٌ فَخَرَجَ الوَلَدُ مَجْذُوما اَو اَبْرَصَ فَلا یَلُومَنَّ الاّ نَفْسَهُ»(8)؛ (اگر کسی با همسرش در حال حیض نزدیکی کرد و فرزندش با جذام یا برص به دنیا آمد، فقط خودش را سرزنش کند).
از لحاظ عقلی و بهداشتی و پزشکی نیز اموری وجود دارد که رعایت آنها نیز می تواند در سلامت جنین موثّر باشد. انسان با مطالعه درباره عواملی که منجر به حادثه و نقص می گردد، می تواند از وقایع ناخوشایند پیش گیری کند. معمولا آنچه سبب می گردد یکی از اجزاء خلقت دچار نقص گردد، عاملی خارجی است. تمام افراد بشر ممکن است از مادر سالم متولّد شوند، اما کمبودهاى آموزشى و فرهنگى سبب تولد فرزندان معلول و ناقص می گردد. بطور مثال دانشمندان کم کاری تیروئید را از شایع ترین عوامل عقب ماندگی ذهنی در نوزادان بیان کرده اند که با انجام آزمایشات لازم و غربالگری در 3 تا 5 روز بعد از تولد در مراکز بهداشتی، تا حدودی قابل پیشگیری می باشد.

در نتیجه، هرچند «تزاحم علل» در «نظام خلقت» می تواند در خلقت اولیه الهی خلل ایجاد کند امّا خداوند توسّط اولیایش راه گریز را به انسان نشان داده است؛ و با آنان که گرفتار شده اند با کمال رحمت و عدالت رفتار نموده است.

پی نوشت:
(1). بحارالانوار، مجلسى، محمد باقر بن محمد تقى، دار إحیاء التراث العربی، 1403 هـ ق، چاپ دوم، بیروت، ج‏ 3، ص 71.

(2). پیام امام امیرالمؤمنین(علیه السلام)، مکارم شیرازى، ناصر، دار الکتب الإسلامیه، ‏ تهران‏، 1386 هـ ش، چاپ اول، ج ‏12، ص 111.

(3). سوره بقره، آیه 286.

(4). بحارالانوار، همان، ج ‏67، ص 237.

(5). بحار الانوار، همان، ج‏ 3، ص 71.

(6). مراجعه شود به: کتاب ریحانه بهشتی، سیما مخبر با همکاری جمعی از خواهران حوزه علمیه، نور الزهرا(س)، اسوه، تهران، 1390 هـ ش.

(7). من لا یحضره الفقیه‏، ابن بابویه، محمد بن على،‏ دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم‏، قم‏، 1413 هـ ق‏، ج ‏3، ص 404، ح 4412.

(8). همان، ح 4412.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا