مقالات

چهارده اصل در انسان از دیدگاه اسلام

اصل اول انسان موجودی است مرکب از جسم و روح، که پس از مرگ، جسم او متلاشی می‏شود ولی روح او به حیات خود ادامه می‏دهد، و مرگ انسان به معنای فنای او نیست. از این جهت تا برپایی قیامت، در عالم برزخ زندگی خواهد داشت. قرآن در بیان مراتب آفرینش انسان، آخرین مرحله آن را که با نفخه روح در کالبد وی صورت می‏پذیرد،با این جمله یاد می‏کند:‹‹ثم انشاناه خلقا آخر›› (مؤمنون/14): آنگاه او را موجودی دیگر قرار دادیم. نیز در آیات متعدد به حیات برزخی انسان اشاره می‏کند و از آن جمله می‏فرماید: ‹‹و من ورائهم برزخ الی یوم یبعثون›› (مؤمنون/100): و پیش روی (و یا پشت آنان) برزخ (1) است تا روزی که برانگیخته می‏شوند. آیاتی که بر حیات برزخی گواهی می‏دهند بیش از آنند که در اینجا نقل گردند. اصل دوم هر انسانی با فطرت پاک و توحیدی آفریده می‏شود، به گونه‏ای که اگر به همین حالت پیش برود و عوامل خارجی او را منحرف نکنند، راه حق را خواهد پیمود. هیچ فردی از مادر خویش خطاکار، گنهکار، و یا بد سگال زاده نشده است، و پلیدیها و زشتیها جنبه عرضی داشته و معلول عوامل بیرونی و اختیاری است.وروحیات ناپسند موروثی نیز به گونه‏ای نیست که در سایه اراده و خواست انسان تغییر ناپذیر باشد. بنابراین اندیشه گناه ذاتی فرزندان آدم، که در مسیحیت کنونی مطرح است، بی‏پایه است. قرآن کریم در این باره می‏فرماید:‹ (روم/30): بدون هیچگونه انحراف به چپ و راست، به آیین الهی روی آور که خداوند انسانها را < بر اساس آن آفریده است. پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم نیز می‏فرماید:«ما من مولود الا یولد علی الفطره‏» (2) : هیچ مولودی نیست مگر اینکه بر فطرت پاک (توحید و یگانه پرستی) به دنیا می‏آید. اصل سوم انسان موجودی است مختار و انتخابگر، یعنی در پرتو قوه عقل پس از بررسی جوانب مختلف فعل، انجام یا ترک آن را برمی‏گزیند. قرآن کریم می‏فرماید: ‹‹انا هدیناه السبیل اما شاکرا و اما کفورا›› (انسان/3): ما راه را به او نشان داده‏ایم، او یا سپاسگزار است و یا کفران کننده. نیز می‏فرماید: ‹‹وقل الحق من ربکم فمن شاء فلیؤمن و من شاءفلیکفر›› (کهف/29): بگو حق از جانب پروردگارتان نازل گردیده است. پس هرکس می‏خواهد ایمان آورد و هرکس می‏خواهد کفر ورزد. اصل چهارمانسان به حکم اینکه از فطرتی سلیم برخوردار است، و دارای قوه عقل است که می‏تواند خوب را از بد تمیز دهد و نیز از اختیار و انتخابگری برخوردار است - روی این جهات - موجودی است تربیت پذیر، که راه رشد و تعالی و بازگشت‏به سوی خدا به روی او در همه زمانها گشوده است، مگر در لحظه‏ای (لحظه مشاهده مرگ) که دیگر توبه او پذیرفته نیست. از این جهت، دعوت پیامبران شامل همه افراد بشر بوده است، حتی افرادی مانند فرعون، چنانکه می‏فرماید: ‹‹فقل هل لک الی ان تزکی× و اهدیک الی ربک فتخشی›› (نازعات/18-19):ای موسی به فرعون بگو آیا می‏خواهی تزکیه شوی و ترا به سوی پروردگارت هدایت کنم، تا خشیت‏یابی. بر این اساس انسان نباید هیچگاه از رحمت و مغفرت الهی مایوس گردد. چنانکه می‏فرماید: ‹‹لا تقنطوا من رحمه الله ان الله یغفر الذنوب جمیعا›› (زمر/53): از رحمت‏خدا مایوس نشوید، که او همه گناهان را می‏آمرزد. اصل پنجمانسان به حکم اینکه از نور خرد و موهبت اختیار برخوردار است، موجودی مسئول است: مسئول در برابر خدا، در برابر پیامبران و رهبران الهی، در برابر گوهر انسانی خویش و انسانهای دیگر و در برابر جهان. قرآن به مسئولیت‏بشر در آیات بسیاری تصریح دارد. می‏فرماید: ‹‹اوفوا بالعهد ان العهد کان مسؤولا›› (اسراء/34): به پیمان وفادار باشید که از پیمان سؤال می‏شود. نیز می‏فرماید: ‹‹ان السمع والبصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسؤولا›› (اسراء36): از گوش و چشم و دل سؤال می‏شود. باز می‏فرماید:‹‹ایحسب الانسان ان یترک سدی›› (قیامت/36): آیا انسان گمان می‏کند که به حال خود رها شده است. و پیامبر گرامی اسلامصلی الله علیه و آله و سلم فرموده است:«الا کلکم راع و کلکم مسؤول عن رعیته‏». (3) اصل ششم هیچ انسانی بر دیگری مزیت و برتری ندارد مگر از طریق کمالات معنوی که از آن برخوردار است. بارزترین ملاک مزیت و برتری نیز تقوا و پرهیزگاری در همه شئون زندگی است. چنانکه می‏فرماید: ‹‹یا ایها الناس انا خلقناکم من ذکر وانثی وجعلناکم شعوبا و قبائل‏لتعارفوا ان اکرمکم عندالله اتقاکم›› (حجرات/13):ای انسانها ما شما را از یک مرد و زن آفریدیم، و شما را دسته‏ها و قبیله‏های گوناگون قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید، همانا گرامیترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شما است. بنابر این خصوصیات نژادی وجغرافیایی ونظایر آن از دیدگاه اسلام مایه برتری طلبی و تفاخر و تبختر نیست. اصل هفتمارزشهای اخلاقی، که در حقیقت اصول انسانیت‏بوده و ریشه فطری دارند، اصولی ثابت و جاودانه اند، و گذشت زمان و تحولات اجتماعی سبب تغییر و دگرگونی آنها نمی‏شود. مثلا زیبایی وفا به عهد و پیمان، یا نیکی را با نیکی پاسخ گفتن، امری جاودانه است و تا بشر بوده و خواهد بود، این قانون اخلاقی دگرگون نخواهد شد. همچنین است‏حکم به زشتی خیانت و خلف وعده. بنابراین، از دیدگاه عقل، در زندگی اجتماعی بشر یک رشته اصول وجود دارد که با طبیعت و سرشت انسان درهم آمیخته و ثابت و پایدار می‏باشد. آری در کنار این اصول اخلاقی یک رشته آداب و رسوم نیز یافت می‏شود که از شرایط زمانی و مکانی تاثیر پذیرفته و دستخوش تغییر و دگرگونی قرار می‏گیرد، که ربطی به مبادی و اصول ثابت اخلاقی ندارد. قرآن کریم به برخی از اصول عقلی و ثابت اخلاقی اشاره دارد، چنانکه می‏فرماید: ‹‹هل‏جزاء الاحسان الاالاحسان›› (الرحمن/60): آیا پاداش احسان، چیزی جز احسان است؟ ‹‹ما علی المحسنین‏من سبیل›› (توبه/91): برنیکوکاران نکوهشی نیست. ‹‹فان الله لا یضیع اجر المحسنین›› (یوسف/90): خدا پاداش نیکوکاران را تباه نمی‏سازد. ‹‹ان الله یامر بالعدل والاحسان و ایتاء ذی القربی و ینهی عن الفحشاء والمنکر و البغی›› (نحل/90): خدا به دادگری و نیکوکاری و کمک به خویشاوندان فرمان می‏دهد و از پلیدی و زشتی و ستم نهی می‏کند. اصل هشتماعمال انسان، گذشته از اینکه در سرای دیگر پاداش یا کیفر دارد، در این جهان نیز خالی از پیامدهای خوب و بد نیست.در حقیقت پاره‏ای از حوادث جهان عکس‏العمل فعل او می‏باشد، و این حقیقتی است که وحی از آن پرده برداشته و علم بشر نیز تا حدی بدان پی برده است. قرآن کریم در این باره آیات بسیاری دارد که دو نمونه را یادآور می‏شویم: ‹‹و لو ان اهل القری آمنوا واتقوا لفتحنا علیهم برکات من السماءو الارض ولکن کذبوا فاخذناهم بما کانوا یکسبون›› (اعراف/96): هرگاه اهل آبادیها ایمان آورند و پرهیزگار باشند، درهای برکات آسمان و زمین را به روی آنان می‏گشاییم، ولی آنان (آیات الهی را) تکذیب کردند، پس ما نیز آنها را به کیفر اعمالشان رساندیم. حضرت نوح به امت‏خود یادآور می‏شود که میان پاکی از گناه و گشوده شدن درهای رحمت الهی و فزونی نعمت‏خداوند رابطه‏ای برقرار است. چنانکه می‏فرماید:‹‹وقلت استغفروا ربکم انه غفارا× یرسل السماء علیکم مدرارا× ویمددکم باموال وبنین ویجعل لکم انهارا›› (نوح‏10-12):(به قوم خود) گفتم از خدا طلب آمرزش کنید، او آمرزنده گناهاست، در این صورت از آسمان بر شما باران فراوان فرود می‏فرستد. و با مال و فرزند شما را کمک می‏کند. و برای شما باغها وچشمه‏سارهایی پدید می‏آورد. اصل نهمپیشرفت و عقبگرد امتها ناشی از عللی است که صرفنظر از برخی عوامل بیرونی، عمدتا ریشه در عقاید و اخلاق و رفتار خود آنان دارد.این اصل با قضا و قدر الهی نیز منافات ندارد، زیرا این قاعده خود از مظاهر تقدیر کلی الهی است. یعنی مشیت کلی الهی بر این تعلق گرفته است که امتها از طریق عقاید و رفتار خود سرنوشت‏خود را رقم زنند. مثلا جامعه‏ای که روابط اجتماعی خود را بر اصل عدالت و دادگری استوار سازد، زندگی نیک و آرامی خواهد داشت، و امتی که روابط اجتماعی خود را بر خلاف آن قرار دهد، سرنوشتی ناگوار در کمین او خواهد بود. این اصل همان است که در اصطلاح قرآن «سنتهای الهی‏» نامیده شده است. چنانکه قرآن مجید می‏فرماید: ‹‹فلما جاءهم نذیر ما زادهم الا نفورا× استکبارا فی الارض ومکر السی‏ء ولا یحیق المکرالسیئ الا باهله فهل ینظرون الا سنه الاولین فلن تجد لسنه الله تبدیلا و لن تجد لسنه الله تحویلا››. (فاطر/42-43): آنگاه که بیم دهنده‏ای نزدشان آمد، جز دوری از بیم‏دهنده آنها را سودی نبخشید، به علت استکبار در زمین و نیرنگهای زشت،(باید دانست که) نیرنگهای بد جز نیرنگبازان را در بر نمی‏گیرد. آیا آنان جز سنتی که بر گذشتگان حاکم بود، منتظر چیز دیگری هستند؟! در سنت‏خدا هیچ تحول و دگرگونی نمی‏یابی. ‹‹...و انتم الاعلون ان کنتم مؤمنین...و تلک الایام نداولها بین الناس...›› (آل عمران/139-140): شماها برترید اگر مؤمن باشید... و این روزها (پیروزی و شکست) را بین مردم دست‏به دست می‏گردانیم. اصل دهمتاریخ بشر آینده روشنی دارد. درست است که زندگی بشر غالبا با نابرابریها و نابسامانیها همراه بوده است، ولی این وضع تا آخر ادامه نخواهد داشت، بلکه تاریخ بشر به سوی آینده‏ای روشن درحرکت است که در آن عدل فراگیر حاکم شده. و به تعبیر قرآن کریم صالحان، حاکمان زمین خواهند بود. چنانکه می‏فرماید: ‹‹و لقدکتبنا فی الزبور من بعد الذکر ان الارض یرثها عبادی الصالحون›› (انبیاء/105): ما در زبور پس از «ذکر» (شاید مقصود تورات باشد) نوشتیم که صالحان حاکمان زمین خواهند شد. و نیز می‏فرماید: ‹‹وعد الله الذین آمنوا منکم و عملوا الصالحات لیستخلفنهم فی الارض کما استخلف الذین من قبلهم›› (نور/55): خداوند به افرادی از شما که ایمان آورده و کارهای نیک انجام دهند وعده داده است که آنان را در زمین خلافت‏بخشد، همان گونه که پیشینیان را خلافت‏بخشیده است. بنابراین در آینده تاریخ و در گردونه مبارزه مستمر حق و باطل، پیروزی نهایی از آن حق است، هرچند به طول انجامد. چنانکه می‏فرماید: ‹ل نقذف بالحق علی الباطل فیدمغه‏فاذا هو زاهق›› (الانبیاء/18): حق را بر سر باطل می‏زنیم تا آن را درهم کوبد، پس ناگهان نابود گردد. اصل یازدهمانسان از دیدگاه قرآن کریم از کرامتی ویژه برخوردار است، تا آنجا که مسجود فرشتگان قرار گرفته است. چنانکه می‏فرماید: ‹‹و لقدکرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر ورزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا›› (اسراء/70): همانا بنی آدم را کرامت‏بخشیدیم و آنان را در خشکی و دریا جای داده و از طیبات روزی دادیم و بربسیاری از آفریده‏های خود برتری بخشیدیم. با توجه به اینکه اساس زندگی انسان را حفظ کرامت وعزت نفس تشکیل می‏دهد، انجام هرگونه کاری که این موهبت الهی را خدشه‏دار سازد از نظر اسلام ممنوع است. به تعبیری روشنتر، هر نوع سلطه‏گری و سلطه پذیری ناروا، اکیدا ممنوع می‏باشد. امیر مؤمنان علی علیه السلام می‏فرماید: «ولا تکن عبد غیرک وقد جعلک الله حرا» (4) : بنده دیگری مباش، خدا ترا آزاد آفریده است. نیز می‏فرماید: «ان الله تبارک و تعالی فوض الی المؤمن کل‏شی‏ء الا اذلال نفسه‏»: خدا کارهای فرد با ایمان را به دست‏خود او سپرده (و او را در انجام و ترک آنها آزاد گذارده) جز خوار ساختن خویش را. (5) روشن است که حکومتهای مشروع الهی با این قانون منافات ندارد، چنانکه توضیح آن در بحث آینده خواهد آمد. اصل دوازدهم حیات عقلانی انسان از دیدگاه اسلام جایگاه ویژه‏ای دارد، زیرا برتری و ملاک امتیاز انسان از سایر حیوانات به قوه تفکر و نیروی خرد او است. از این روی در آیات بسیاری از قرآن کریم، بشر به تفکر و اندیشه ورزی دعوت شده است تا آنجا که پرورش فکر و تفکر در مظاهر خلقت را از ویژگی‏های خردمندان دانسته است. چنانکه می‏فرماید: ‹‹الذین یذکرون الله قیاما وقعودا وعلی جنوبهم ویتفکرون‏فی خلق‏السموات‏والارض ربنا ما خلقت هذا باطلا›› (آل عمران/192): آنان کسانی هستند که خدا را، ایستاده و نشسته و در حالیکه به پهلو خوابیده‏اند، یاد می‏کنند و در آفرینش آسمانها و زمین می‏اندیشند و می‏گویند: پروردگارا این جهان را بیهوده نیافریده‏ای(آیات مربوط به لزوم تفکر و مطالعه در مظاهر خلقت و آیات الهی بیش از آن است که در اینجا نقل شود). بر اساس چنین دیدگاهی است که قرآن، انسانها را از پیرویهای نسنجیده و کورکورانه از گذشتگان منع می‏کند. اصل سیزدهم آزادیهای فردی در قلمرو مسایل اقتصادی، سیاسی وغیره در اسلام مشروط به این است که با تعالی معنوی او منافات نداشته و نیز مصالح عمومی را خدشه‏دار نسازد. در حقیقت فلسفه تکلیف در اسلام همین است که می‏خواهد با موظف کردن انسان، کرامت ذاتی او را حفظ نموده و مصالح عمومی را تامین کند. جلوگیری اسلام از بت‏پرستی و میگساری و نظایر آن برای حفظ کرامت و حرمت انسانی است، و از اینجا حکمت قوانین کیفری اسلام نیز روشن می‏گردد. قرآن کریم اجرای قانون قصاص را عامل حیات انسان دانسته و می‏فرماید:‹‹و لکم فی القصاص حیاه یا اولی الالباب›› (بقره/179):ای خردمندان، قصاص حافظ حیات شما است. پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم فرمود: «ان المعصیه اذا عمل بها العبد سرا لم یضرالاعاملها، فاذا عمل بها علانیه ولم یغیر اضرت بالعامه‏»: هرگاه فردی به صورت پنهانی مرتکب گناه شود فقط به خود ضرر می‏زند، ولی اگر آشکارا انجام دهد و مورد اعتراض واقع نشود به عموم ضرر می‏رساند. امام صادق علیه السلام پس از نقل حدیث می‏افزاید:«ذلک انه یذل بعمله دین الله و یقتدی به اهل عداوه الله‏»:علت این امر آن است که فرد متظاهر به گناه با رفتار خود حرمت احکام الهی را می‏شکند و دشمنان خدا از او پیروی می‏کنند. (6) اصل چهاردهم یکی از مظاهر آزادی فردی در اسلام این است که در پذیرش دین اجباری نیست، چنانکه می‏فرماید: ‹‹لا اکراه فی الدین قدتبین الرشد من الغی›› (بقره/256).زیرا دین مطلوب در اسلام، ایمان و باور قلبی است و این چیزی نیست که با عنف و زور در دل انسان جای گیرد، بلکه در گرو حصول یک رشته مقدمات است که مهمترین آنها روشن شدن حق از باطل می‏باشد. هرگاه این شناخت‏حاصل شود، در شرایط طبیعی، انسان حق را برمی‏گزیند. درست است که «جهاد»یکی از فرایض مهم اسلامی است، ولی معنای آن اجبار دیگران به پذیرش اسلام نیست، بلکه مقصود از آن برطرف ساختن موانع ابلاغ پیام الهی به گوش جهانیان است تا «تبین رشد» تحقق پذیرد. طبیعی است چنانچه سوداگران زر و زور روی اغراض مادی و شیطانی مانع رسیدن پیام آزادیبخش دین به گوش جان انسانها گردند، فلسفه نبوت (که همانا ارشاد و هدایت‏بشر است) اقتضا می‏کند که جهادگران هرگونه مانع و یا موانع را از سر راه بردارند، تا شرایط ابلاغ پیام حق به افراد بشر فراهم گردد. از مباحث گذشته، دیدگاه اسلام در باره انسان و جهان روشن گردید. در این مورد اصول و نکات دیگری نیز وجود دارد که در جای مناسب خواهیم آورد. اینک به بیان دیدگاههای اسلام در زمینه اعتقادات و احکام می‏پردازیم. پی‏نوشت‏ها: 1. جهان برزخ به نوعی پیش رو و به نوع دیگر پشت‏سر قرار دارد، از این جهت هر دو لفظ را به کار گرفتیم. 2. توحیدصدوق، ص 331. 3. مسند احمد:2/54; صحیح بخاری:2/284 (کتاب الجمعه، باب‏11، حدیث‏2). 4.نهج البلاغه، بخش نامه‏ها، شماره 38. 5. وسائل الشیعه:11/424، (کتاب الامر بالمعروف، باب 12، حدیث‏4). 6. وسائل الشیعه:11/407، کتاب الامر بالمعروف، باب 4، حدیث 1. منشور عقاید امامیه صفحه 24 استاد جعفر سبحانی جعفر سبحانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا