مقالات

هفت اصل در باب نبوت خاصه

اصل اول در فصل گذشته درباره نبوت به صورت کلی سخن گفتیم، در این فصل درباره خصوص نبوت پیامبر اسلام یعنی حضرت محمد بن عبد اللهصلی الله علیه و آله و سلم سخن می‏گوییم. قبلا یادآور شدیم که نبوت پیامبران از سه طریق قابل اثبات است: الف – معجزه‏ای که همراه با دعوی نبوت آورده می‏شود; ب – گردآوری قرائن و شواهد، که به صدق دعوی اوگواهی می‏دهند; ج – تصدیق پیامبر پیشین. نبوت پیامبر اسلام را می‏توان از هر سه راه فوق اثبات کرد، که ما به صورت فشرده آنها را بیان می‏کنیم. قرآن یا معجزه جاودان تاریخ قطعی گواهی می‏دهد که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم دعوت خود را با معجزات گوناگون مطرح ساخته است. ولی در میان این معجزات، حضرت روی یکی از آنها – که در حقیقت معجزه جاودان اوست – تاکید اساسی داشت: وآن قرآن کریم است. پیامبر اسلام نبوت خویش را با آوردن این کتاب آسمانی اعلان نموده و جهانیان را به مقابله با آن دعوت کرد، و به رغم تحدی آشکار و قاطع قرآن، هیچ کس نتوانست در عصر بعثت مانند آن را بیاورد. امروز نیز پس از گذشت قرنها، قرآن همچنان تحدی خود را اعلان کرده و می‏گوید: ‹‹لئن اجتمعت الانس والجن علی ان یاتوا بمثل هذا القرآن لا یاتون‏بمثله ولو کان بعضهم لبعض ظهیرا›› (اسراء/88):بگو اگر انس وجن دور هم گرد آیند که کتابی مانند این قرآن بیاورند، نمی‏توانند نظیر آن را بیاورند، هرچند برخی از آنان به برخی دیگر یاری رسانند. قرآن در اینجا در مقام تحدی می‏گوید:ای پیامبر، بگو اگر می‏توانند کتابی مثل این قرآن بیاورند، و در جای دیگر به کمتر از این حدنیز تنزل فرموده و می‏گوید: بگو اگر می‏توانند، مانند ده سوره و حتی یک سوره از سوره‏های قرآن را بیاورند. ‹‹قل فاتوا بعشرسور مثله مفتریات›› (هود/13). ‹‹قل فاتوا بسوره من مثله›› (بقره/23). می‏دانیم که، دشمنان اسلام در طول 15 قرن که از پیدایش این دین می‏گذرد، برای ضربه زدن به اسلام از هیچ تلاشی فروگذار نکردند، وحتی از اتهام پیامبر اسلام به سحر و جنون و مانند آن باز ننشستند،ولی هرگز نتوانستند از پس مقابله با قرآن برآیند. چنانکه امروز نیز همه نوع فکر و اندیشه و ادوات را در اختیار دارند ولی توان پاسخگویی به این تحدی قاطع و آشکار قرآن را ندارند، و این خود گواه آن است که قرآن، چیزی فوق سخن انسان است. اصل دوم پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم معجزات گوناگونی داشت، که شرح آن در کتب تاریخ و حدیث ضبط شده است. اما در آن میان، معجزه جاویدان او که در تمامی ادوار می‏درخشد، قرآن کریم است و سراینکه رسول گرامی اسلام با چنین معجزه‏ای از دیگر پیامبران امتیاز یافته، این است که آئین او، آئینی خاتم و جاودانه است، و آئین جاودانه نیاز به معجزه‏ای جاودان دارد تا در هر عصر و نسلی برهان قاطع نبوت باشد، و افراد بشر در طول قرون بتوانند بدون مراجعه به اقوال دیگران مستقیما به آن مراجعه کنند. قرآن از جهات مختلفی جنبه اعجاز دارد، که بحث گسترده درباره یکایک آنها از گنجایش این رساله بیرون است و ما به طور فشرده آنها را یادآور می‏شویم: در روز نزول قرآن، نخستین چیزی که چشم جهان عرب و استادان سخن و بلاغت را گرفت همان زیبایی کلمات، شگفتی و تازگی ترکیب، و برتری معانی قرآن بود که از مجموع آن به فصاحت و بلاغت تعبیر می‏آورند. این ویژگی بر عرب آن روز (و امروز) کاملا مشهود بوده و از همین رو پیامبر گرامی با تلاوت پی‏درپی آیات قرآن و دعوت مکرر به تحدی، قهرمانان عرصه سخن و استادان بلاغت را به خضوع و خشوع وامی‏داشت و وادارشان می‏کرد که در برابر عظمت کلام او انگشت‏حیرت به دندان گرفته، و به فوق بشری بودن آن اذعان کنند. ولید بن مغیره، استاد سخن و شعر قریش، پس از شنیدن آیاتی چند از پیامبر اکرم درباره آن چنین داوری کرد:«به خدا سوگند، هم‏اکنون از محمد صلی الله علیه و آله و سلم سخنی شنیدم که نه به سخن انسانها، و نه به سخن جنیان می‏ماند. سخنی است دارای شیرینی و زیبایی خاص. شاخه‏های کلام وی پربار، و ریشه آن پربرکت است; سخنی است والا که هیچ سخنی برجسته تر از آن نیست، یعنی هرگز قابل رقابت نمی‏باشد». (1) این تنها ولید بن مغیره نیست که در برابر جمال ظاهری و شکوه معنوی قرآن سر تعظیم فرود آورده است، بلکه دیگر بلغای عرب نیز نظیر عتبه بن ربیعه و طفیل بن عمرو نیز اظهار عجز کرده و به اعجاز ادبی قرآن اعتراف کرده‏اند. البته، عرب جاهلی به علت پایین بودن سطح فرهنگ خویش، از قرآن جز این جنبه از اعجاز را درک نمی‏کرد، اما زمانی که اسلام، خورشیدوار، بر ربع مسکون جهان تابید، متفکران جهان به غور و تامل در آیات بلند این کتاب پرداخته و علاوه بر جهات ادبی، از جهات دیگر قرآن نیز که هر یک مستقلا گواهی روشن بر ارتباط آن با عالم قدس است‏بهره گرفتند و در هر عصر، نکته‏هایی تازه از حقایق بی‏پایان آن آموختند، که این رشته همچنان ادامه دارد…. اصل سوم در اصل پیش، اعجاز ادبی قرآن را به اختصار بیان کردیم. اکنون برآنیم که به طور فشرده به جلوه‏های دیگری از اعجاز قرآن اشاره کنیم. اگر اعجاز ادبی قرآن، تنها برای کسانی قابل درک است که در زبان عربی مهارت کافی داشته باشند، خوشبختانه دیگر جلوه‏های اعجاز قرآن برای دیگران نیز قابل فهم است. الف – آورنده قرآن، یک فرد امی و درس ناخوانده است; نه مدرسه‏ای رفته، نه در برابر استادی زانو زده، و نه کتابی را خوانده است، چنانکه می‏فرماید: ‹‹ماکنت تتلوا من قبله من کتاب ولا تخطه بیمینک اذا لارتاب المبطلون›› (عنکبوت/108): پیش از این نه کتابی می‏خواندی و نه با دست چیزی می‏نوشتی، که اگر غیر از این بود باطل گرایان [در حقانیت رسالت تو] تردید می‏کردند. پیامبر گرامیصلی الله علیه و آله و سلم این آیه را بر مردمی تلاوت کرد که از کارنامه زندگی او کاملا مطلع بودند. طبعا اگر وی سابقه تحصیل داشت او را در این ادعا تکذیب می‏کردند، و اگر می‏بینیم برخی او را متهم می‏کردند که «قرآن را بشری به وی می‏آموزد» (2) این تهمت نیز بسان دیگر تهمتها کاملا بی‏اساس بود، چنانکه قرآن این اتهام را رد کرده و می‏فرماید:«آن کس که می‏گویند قرآن را به پیامبر آموخته، از غیر عرب است، در حالیکه زبان قرآن زبان عربی فصیح است. (3) ب – قرآن طی مدت بیست و سه سال در شرایط گوناگون (صلح و جنگ، سفر وحضر، و…) توسط پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم تلاوت شده است. طبیعت‏یک چنین سخن گفتنی ایجاب می‏کند که درگفتار گوینده نوعی دوگانگی بلکه چندگانگی پیش آید. مؤلفانی که کتاب خود را در شرایطی یکسان و با رعایت اصول هماهنگی می‏نویسند، چه بسا دچار اختلاف و ناهماهنگی در کلام می‏شوند، چه رسد به کسانی که سخنی را به تدریج، و در اوضاع و احوال مختلف، القا می‏کنند. در خور توجه است که قرآن کریم درباره موضوعات گوناگون از الهیات، تاریخ، تشریع و قانونگذاری، اخلاق، طبیعت و غیره سخن گفته، و در عین مجموعه آن وی از سر تا به بن دارای عالیترین نوع هماهنگی و انسجام از نظر محتوا، و سبک سخن گفتن است. قرآن خود این جنبه از اعجاز را یادآور شده و می‏فرماید:‹‹افلا یتدبرون القرآن و لو کان‏من عند غیر الله لوجدوا فیه اختلافا کثیرا›› (نساء/82): آیا در قرآن تدبر نمی‏کنند؟ اگر از جانب غیر خدا بود، در آن اختلاف بسیار می‏یافتند. ج – قرآن کریم، فطرت ثابت انسان را مدنظر قرار داده و بر اساس آن قانونگذاری کرده است. در نتیجه این بینش اساسی، به همه ابعاد روح و زوایای حیات انسان توجه کرده و اصولی کلی را، که هرگز کهنگی و زوال نمی‏پذیرد، یادآور شده است. از ویژگیهای قوانین کلی اسلام آن است که در شرایط گوناگون و محیطهای مختلف قابل اجراست، و مسلمانان زمانی که بر بخش عظیمی از جهان دست‏یافته بودند، در پرتو همین قوانین، قرنها جوامع بشری را با قدرت و عظمت اداره کردند. امام باقر علیه السلام می‏فرماید: «ان الله لم یدع شیئا تحتاج الیه الامه الا انزله فی کتابه و بینه لرسوله و جعل لکل شی‏ء حدا و جعل علیه دلیلا» (4) : خداوند هیچ چیزی را که مردم به آن نیازمندند وانگذارده مگر اینکه در کتاب خود از آن سخن گفته و برای رسول خود حکمش را توضیح داده است، و برای هر چیزی حدی، و برای هر حدی دلیلی معین کرده است. اصل چهارم د – قرآن در آیات مختلف به مناسبتهای گوناگون اسرار جهان آفرینش را که بشر آن روز از آن آگاهی نداشت‏بیان کرده است، وکشف این اسرار برای فرد درس نخوانده که در یک جامعه بی‏خبر از همه چیز زندگی می‏کند، جز از طریق وحی امکان پذیر نیست. کشف قانون جاذبه از افتخارات علم جدید به شمار می‏رود و اینک استواری کاخ آفرینش را برپایه آن تفسیر می‏کنند. قرآن در جمله بسیار کوتاهی پرده از این قانون برداشته و می‏فرماید:‹‹الله الذی رفع السموات بغیر عمد ترونها›› (رعد/2): خدایی که آسمانها را بدون ستون مرئی برافراشته است. کشف قانون زوجیت عمومی یکی دیگر از دست‏آوردهای علم جدید است، و قرآن کریم در روزگاری که کمترین اطلاعی در این باره موجود نبود از آن خبر داده می‏فرماید:‹‹و من کل شی‏ء خلقنا زوجین لعلکم تذکرون›› (ذاریات/49): از هرچیزی جفت آفریدیم، باشد که متذکر شوید. و نمونه‏های دیگر که در کتابهای تفسیر وکلام یا دائره المعارف بیان شده‏اند. ه – قرآن پیش از وقوع برخی حوادث، قاطعانه از آنها خبر داده و گزارهای وی نیز دقیقا به وقوع پیوست است. نمونه‏های این امر زیاد است که تنها به یک مورد آن اشاره می‏کنیم: روزی که رومیان خداپرست مسیحی، مغلوب ساسانیان آتش‏پرست گردیدند; مشرکان عرب این ماجرا را به فال نیک گرفته و گفتند مانیز بر خداپرستان جزیره العرب (مسلمانان) پیروز خواهیم شد. قرآن در آن موقع قاطعانه خبر داد:‹‹غلبت الروم × فی ادنی الارض و هم من بعد غلبهم سیغلبون× فی بضع سنین لله الامر من قبل و من بعد و یومئذ یفرح المؤمنون››.(روم/1-4): رومیان در نزدیکترین زمین (به دیار عرب) مغلوب شدند،و آنان پس از این شکست، در مدت کمی (میان سه تا نه سال) بر حریف پیروز خواهند شد. چیزی نگذشت که این پیشگویی به وقوع پیوست، و همزمان هر دو گروه خداپرست (مسیحیان روم و مسلمانان عربستان) بر دشمنان خویش (ایران ساسانی و مشرکان قریش) پیروز شدند. از این جهت در ذیل آیه از سرور و شادمانی مؤمنان سخن می‏گوید و می‏فرماید:‹‹یومئذ یفرح المؤمنون›› زیرا این دو پیروزی همزمان رخ دادند. و – قرآن زندگانی پیامبران و امتهای پیشین را در سوره‏های مختلف با تعبیرهای گوناگون بیان کرده است. این سرگذشتها در کتب عهدین (تورات و انجیل)نیز وارد شده است، ولی به هنگام مقایسه روشن می‏شود که قرآن یکسره وحی الهی است، ولی آنچه در عهدین آمده از دستبرد تحریفگران مصون نمانده است.در گزارش قرآن از زندگی پیامبران، کوچکترین مطلبی بر خلاف عقل و فطرت بی‏تناسب با مقام والای پیامبران وجود ندارد، در حالیکه در قصص عهدین این نوع نارساییها فراوان است.در این زمینه تنها مقایسه میان قرآن با عهدین در مورد سرگذشت آدم کافی است. اصل پنجم قرائن و شواهد نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم گردآوری قرائن و شواهد چنانکه قبلا گفتیم – از اموری است که می‏تواند صدق دعوی پامبران را اثبات کند. در اینجا برآنیم که به طور فشرده، به قرائنی که دال بر صحت دعوی پیامبر اسلام است اشاره کنیم. این قرائن عبارتند از: الف – سوابق زندگی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم: مردم قریش پیامبر اسلام را پیش از مبعوث شدن به رسالت، محمد «امین‏» خوانده و اشیای گرانبها را نزد اوبه امانت می‏گذاشتند. زمانی که در تجدید بنای کعبه برای نصب حجرالاسود میان چهار قبیله اختلاف رخ داد، همگان پذیرفتند که این کار را عزیز قریش، یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، انجام دهد. زیرا او مردی امین و پاکدامن است. (5) ب – وارستگی از آلودگیهای محیط: پیامبر اسلام در محیطی پرورش یافته بود که در آن جز بت‏پرستی، قماربازی، زنده به گور کردن دختران، خوردن مردار وخون،و ستم و یغماگری حاکم نبود. مع الوصف در چنین محیطی او انسانی والا بود که به هیچ‏وجه آلوده به این گونه رذایل عقیدتی واخلاقی نشد. ج – محتوای دعوت: وقتی به محتوای دعوت پیامبر می‏نگریم می‏بینیم وی مردم را درست‏بر ضد آنچه که در محیط وی رواج داشت فرا می‏خواند. آنهابت‏پرست‏بودند، او به توحید دعوت کرد; معاد را انکار می‏کردند، او ایمان به معاد را شرط اسلام شمرد; دختران را زنده به گور کرده و برای زن کمترین ارزشی قائل نبودند، اما او کرامت انسانی را به زن بازگرداند، ربا خوار و ثروت اندوز بودند، او از رباخواری وتکاثر نهی نمود، میگساری و قمار رایج‏بود، او این امور را کردار شیطانی نامید و اجتناب از آن را فرض دانست…. د – ابزار دعوت: وسایل و ابزاری که پیامبر برای نشر دعوت خود از آن کمک گرفت، کاملا انسانی و اخلاقی بود. حضرتش هرگز از روشهای ضد انسانی همچون بستن آب بر دشمن و آلوده کردن آن، بریدن درختان و غیره کمک نگرفت. بلکه توصیه می‏کرد به زنان و کودکان و پیرمردان آزار نرسانند، درختان را قطع نسازند، و پیش از اتمام حجت‏به دشمن، جنگ را شروع نکنند. از منطق‏ماکیاولیستی «هدف، کاربرد هرگونه وسیله را مجاز می‏سازد» بیزار بود و برای نمونه در جنگ خیبر، پیشنهاد یکی از یهودیان را برای به زانو درآوردن دشمن از راه مسموم کردن آب آنها نپذیرفت.تاریخ زندگانی وی، سرشار از برخوردهای کریمانه با دشمنان است. ه – شخصیت و خصال گروندگان: ملاحظه روحیات، افکار و رفتار کسانی که به پیامبر ایمان آورده‏اند می‏تواند پایه صدق گفتار او را روشن سازد. بدیهی است هرگاه دعوت کسی در انسانهای ممتاز جامعه مؤثر افتد، نشانه صدق و حقانیت دعوت اوست، ولی هرگاه افراد دنیاپرست دور وی را بگیرند، نشانه ضعف ادعای او خواهد بود. در میان گروندگان راستین به پیامبر اسلام انسانهای والایی مانند امیر مؤمنان علی علیه السلام، جعفر بن ابی طالب، سلمان، ابوذر، بلال، مصعب، ابن مسعود، مقداد و عمار را می‏بینیم که تاریخ به خصایل انسانی و زهد و تقوی و جهاد و ایثار و پاکی و درستی آنان اعتراف دارد. و – تاثیر مثبت در محیط، و پی‏ریزی یک تمدن عظیم و با شکوه: پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم در مدت بیست و سه سال، وضع جزیره العرب را دگرگون ساخت. آن حضرت از انسانهای یغماگر افرادی امین، و از افراد بت پرست موحدانی فرهیخته و پا برجا تربیت کرد که نه تنها تمدنی با شکوه را در محیط سکونت‏خود برپا ساختند، بلکه تمدن بی‏نظیر اسلامی را به مناطق دیگر نیز گسترش دادند. جعفر بن ابی طالب علیمها السلام، از مسلمانان صدر اسلام، بر همین نکته مهر تاکید نهاد و در جواب سؤال فرمانروای حبشه چنین گفت: «ای فرمانروا، خدا در میان ما پیامبری را برانگیخت که ما را از بت‏پرستی و قمار باز داشت و به نماز و زکات، دادگری و نیکوکاری، و کمک به خویشاوندان امر فرمود و از فحشا و منکر و ستم نهی کرد». (6) این قرائن و نظایر آنها می‏تواند ما را به صدق گفتار پیامبر اسلام وحقانیت مرام وی رهنمون گردد. قطعا فردی با این خصوصیات، در ادعای نبوت و ارتباط با جهان غیب، صادق بوده است، چنانکه قرائن دیگر نیز دقیقا مؤید این مطلب است. اصل ششم تصدیق پیامبر پیشین: یکی از طرق اثبات دعوی نبوت، تصدیق پیامبر پیشین است. زیرا فرض این است که نبوت پیامبر پیشین با دلایل قطعی ثابت‏شده، و طبعا گفتار او می‏تواند سندی قاطع بر استواری نبوت بعدی قلمداد شود. از برخی آیات قرآن استفاده می‏شود که اهل کتاب، پیامبر اسلام را همچون فرزندان خود، می‏شناختند، یعنی نشانه‏های نبوت وی در کتب آسمانی آنان بیان شده است.پیامبر اسلام مدعی این معنا شد و کسی نیز او را تکذیب نکرد، چنانکه می‏فرماید: ‹‹الذین آتیناهم الکتاب یعرفونه کما یعرفون ابناءهم وان فریقا منهم لیکتمون الحق وهم یعلمون›› (بقره/146):کسانی که به آنان کتاب داده‏ایم (یهود و نصاری) پیامبر را بسان فرزندان خود نیک می‏شناسند و گروهی از آنان، با آنکه حقیقت را می‏دانند، آن را پنهان می‏کنند. پیامبر اسلام مدعی گشت که عیسی علیه السلام درباره او بشارت داده و گفته است،من شما را به آمدن پیامبری پس از خود نوید می‏دهم که احمد نام دارد:‹‹ومبشرا برسول‏یاتی من بعدی اسمه احمد›› (صف/6) و اهل کتاب این ادعا را انکار نکردند، هرچند از اظهار حقیقت نیز سرباز می‏زدند. ضمنا جالب است‏بدانیم که کتاب انجیل با آنکه قرنهاست دستخوش تحریف شده، مع‏الوصف در انجیل یوحنا (فصلهای 14، 15،16) پیش‏بینی مسیح از آمدن شخصی به نام «فارقلیطا» ( ستوده‏9 محمد) وجود دارد که پژوهندگان می‏توانند به آن مراجعه کنند. (7) اصل هفتم چنانکه قبلا اشاره داشتیم، معجزات پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم منحصر به قرآن نبوده است، بلکه آن حضرت گاه در مناسبتهای مختلف به منظور اقناع مردم دست‏به اعجاز می‏زد. د راین زمینه باید خاطرنشان ساخت که، اصولا یک محاسبه عقلی وجود معجزاتی غیر از قرآن را در زندگانی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم ثابت می‏کند: پیامبر برای حضرت و برای حضرت مسیح نیز 5 معجزه را متذکر می‏شود. (9) آیا می‏شود پذیرفت پیامبر اسلام، که خود را برتر از پیامبران گذشته و خاتم آنان می‏شمرد، خود با نقل این همه معجزات گوناگون برای پیامبران قبلی، تنها یک معجزه داشته باشد؟! و آیا مردم، با توجه به صدور آن همه معجزات از پیامبران پیشین، تمنای معجزات مختلف از پیامبر نداشتند و به دیدن یک معجزه از وی اکتفا می‏کردند؟! وانگهی قرآن معجزات متعددی را برای پیامبر ذکر کرده است که ذیلا بدانها اشاره می‏کنیم: الف – شق القمر: زمانی که مشرکان ایمان خود را منوط به دو نیم شدن ماه به اشاره پیامبر دانستند، حضرت به اذن الهی این کار را انجام داد، چنان که قرآن می‏فرماید: ‹‹اقتربت الساعه× وانشق القمر×و ان یروا آیه یعرضوا و یقولوا سحر مستمر›› (قمر/1-4): رستاخیز نزدیک شد، و ماه به دو نیم گشت، اگر آیتی (معجزه‏ای) را ببینند روی برگردانده و می‏گویند سحری است مستمر. ذیل آیه کاملا گواه آن است که مقصود از آیه، شکافتن ماه در روز رستاخیز نیست، بلکه مربوط به عصر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم است. ب – معراج – پیامبر اکرم در یک شب از مسجد الحرام در مکه به مسجد اقصی در فلسطین، و از آنجا به جهان بالا رفت‏سیری چنین عظیم در زمانی آن‏سان کوتاه، از دیگر معجزات پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم است که در قرآن نقل شده است، و قدرت الهی بالاتر از آن است که عوامل طبیعی مانع از عروج فرستاده وی به عالم بالا باشد. (10) ج – مباهله با اهل کتاب – پیامبر برای اثبات حقانیت‏خود عده‏ای از اهل کتاب را به مباهله دعوت کرد و گفت‏بیایید تا خود، فرزندان و زنانمان به مباهله برخیزیم. مسلم است که مباهله به نابودی یکی از دو طرف منتهی می‏شد ولی او آمادگی خود را اعلان کرد و در نتیجه آن گروه از اهل کتاب، با مشاهده قاطعیت و استواری پیامبر اسلام و اینکه وی عزیزترین کسان خویش را بی‏پروا به عرصه مباهله آورده است، عقب‏نشینی کردند. و تن به قبول شرایط پیامبر دادند. (11) در اخبار از غیب قبلا یادآور شدیم که حضرت مسیح از غیب خبر می‏داد. (12) پیامبر گرامی اسلام نیز از طریق وحی از غیب خبر می‏داد که یکی از آنها پیروزی رومیان بر ایرانیان (13) و دیگری فتح مکه (14) بود. اینها یک رشته معجزاتی است که ذکر آن در خود قرآن آمده است. افزون بر این، مورخان و محدثان اسلامی معجزات بسیار دیگری برای آن حضرت نقل کرده‏اند، که مجموع آنها از تواتر اجمالی برخوردار است. پی‏نوشت‏ها: 1. مجمع البیان، 5/387. 2و 3. نحل/103. 4. کافی: 1/59. 5. سیره ابن هشام، ج‏1،209. 6. سیره ابن هشام، ج‏1، ص‏359و 360. 7. در این باره به کتابهایی که بشارات عهدین درباره پیامبر اکرم را گرد آورده‏اند، مراجعه شود مانند کتاب انیس الاعلام. 8. سوره اسراء/101. 9. آل عمران/49. 10. اسراء/1. 11. آل عمران/61. 12. آل عمران/49. 13. روم/2. 14. فتح/27. منشور عقاید امامیه صفحه 121 استاد جعفر سبحانی

جعفر سبحانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا