علوم قرآنی

میزان احترام گذارى به قرآن باید در چه حدى باشد؟

میزان احترام گذارى یک نوجوان، جوان و بزرگ سال به قرآن باید در چه حدى باشد؟ آیا در این موردِ به خصوص، روایاتى موجود است؟

احترام به قرآن از شروط تماس با قرآن و بهره بردارى از معارف بلند آن است. در آیه 79 سوره واقعه می خوانیم: (لا یَمَسُّهُ اِلاَّالمُطَهَّرُونَ) و جز پاکان نمی توانند آن را مس کنند.

آیه مذکور براساس تفسیرهاى مطرح شده، به شرط طهارت در مسّ ظاهرى و استفاده معنوى از مفاهیم قرآن تفسیر شده است. در مورد تفسیر اول (تماس ظاهرى) در روایتى از حضرت موسى بن جعفر(ع) می خوانیم:

«قرآن را بدون وضو مس نکن، و نه در حال جنابت، و دست بر خط آن در این حال مگذار و آن را به گردن میفکن؛ چرا که خداوند متعال فرموده: جز پاکان آن را مس نمی کنند.»54
همین معنا در حدیث دیگرى از امام باقر(ع) با تفاوت اندکى، نقل شده است55.
درباره مسّ معنوى نیز از ابن عباس از پیامبر گرامی اسلام(ص) روایت شده که درباره آیه (إِنَّهُ لَقُرانٌ کَریمٌ فى کِتاب مَکْنون)56 فرمود: نزد خداوند در صفحات پاکیزه اى است و جز پاکان آن را مس نمی کنند و پاکان مقربان هستند57.
لزوم طهارت براى تماس ظاهرى و معنوى با آیات قرآن، خود بهترین دلیل بر عظمت و وجوب تکریم آن است. در آیات دیگرى مانند آیه 204 اعراف درباره ضرورت ترک کارها و گوش فرا دادن به قرآن می خوانیم:

(وَإِذَا قُرِئَ الْقُرْءَانُ فَاسْتَمِعُواْ لَهُو وَأَنصِتُواْ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ) هنگامی که قرآن خوانده شود گوش فرا دهید و خاموش باشید تا مشمول رحمت خدا شوید.
این آیه به همگان، عالم و جاهل، مرد و زن، کوچک و بزرگ دستور می دهد در برابر قرآن احترام گذاشته، به هنگام تلاوت آیات آن از سخن گفتن و پرداختن به کارهاى دیگر خوددارى کنند تا مشمول رحمت پروردگار شوند و این به علّت عظمت قرآن است.
احادیث فراوانى درباره فضیلت و آداب قرائت قرآن و اهتمام و رجوع به آن نقل شده آمده که از عظمت و شأن معنوى این کتاب الهى حکایت دارد و البته در این روایات که تعداد آنها نیز بسیار است، هیچ گاه بین مخاطبان فرق گذاشته نشده است58.
براى نمونه روایتى را از پیامبر گرامی اسلام(ص) ذکر می نماییم: «اَلْقُرءانُ اَفْضَلُ کُلِّ شَىء دُونَ اللّهِ، فَمَنْ وَقَّرَ الْقُرآنَ فَقَدْ وَقَّرَ اللّهَ وَ مَنْ لَم یُوَقَّرِ الْقُرءانَ فَقَدِ اسْتَخَفَّ بِحُرْمَهِ اللّهِ»59 قرآن برترین خیر پس از خداى متعال است. هر کس قرآن را احترام کند، خدا را احترام گذارده و هر کس حرمت قرآن را نگه ندارد، حرمت الهى را سبک شمرده است.

روشن است که مطالب مذکور چگونه بودن را به ما می آموزد؛ ولى عملا کسانى که معرفتشان نسبت به قرآن بیشتر است و از انوار الهى آن بهره بیشترى برده اند، نسبت به قرآن احترام فراوان ترى قائلند؛ بنابراین، لازمه اداى حق قرآن، فهمیدن مقام آن است و این جز با تفکر در آیات آن و آگاهى از معارف الهى میسور نخواهد بود.
جایگاه قرآن
1. قال رسول الله(ص):
«أذَالتُبِستْ عَلَیْکُمْ الفِتَنُ کَقِطَعِ اللّیلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیکُمْ بِالقرآن.»60
هنگامی که فتنه ها هم چون پاره هاى شب تاریک، شما را در خود فرو گرفت، بر شما است که ملازم قرآن شوید.
2. قال رسول الله(ص):
«ما عَدَلَ أَحَدٌ عَنِ الْقُرآنِ إِلاّ إِلَى النّارِ»61
کسى از قرآن روى گردان نشد، مگر آن که به سوى آتش روى آورد.
3. قال امیرالمؤمنین(ع):
«وَ اعْلَمُوا أَنَّ هذا الْقُرآنَ هُوَ الناصِحُ الَّذى لا یَغُشُّ وَ الْهادِى الَّذى لا یُضِلُّ وَ الْمُحَدَّثُ الَّذى لا یَکْذِبُ»62
بدانید این قرآن پندآموز خالصى است که خیانت نمی کند و راهنمایى است که گمراه نمی کند و سخن گویى است که دروغ نمی گوید.
4. قال امیرالمؤمنین على(ع):

«ما جالَسَ هذا الْقُرآنَ أَحَدٌ، إِلاّ قامَ عَنْهُ بِزیادَه أَوْ نُقْصانٌ: زِیادَه فِى هُدىً أَوْ نُقْصان مِنْ عَمیً»63
کسى با این قرآن همنشین نشد، مگر آن که چون از نزد آن برخاست با زیادى و یا کاستى همراه بود: زیادى در هدایت و یا کاستى در کوردلى.
5 . قال رسول الله(ص):
«کلامُ اللّه غضٌّ، جدیدٌ، طرىٌّ.»64
کلام خداوند، تازه، جدید و با طراوت است.
6 . قال الباقر(ع):
«إِنَّ الْقُرآنَ حَىٌّ لا یَمُوتُ»65
همانا قرآن، زنده است و نمی میرد.
7. قال رسول اللّه(ص):

«اَلْقُرآنُ غِنىً لا غِنى دُونَهُ و لا فَقْرَ بَعْدَه»66
قرآن، توانگر[ و بى نیازى] است که بالاى آن توانگرى نیست و از پس آن فقرى نیست.
8 . قال رسول الله(ص):
«فَضْلُ الْقُرآنِ عَلى سائِرِ الْکَلامِ، کَفَضْلِ اللّهِ عَلى خَلْقِه»67
برترى قرآن بر سایرسخنان، همانند برترى خدا بر بندگانش است.
9. قال رسول الله(ص):
«أَصْدَقُ الْقُولِ وَ أَبْلَغُ الْمَوعَظَهِ وَ أَحْسَنُ الْقَصَصِ، کِتابُ اللّهِ»68
کتاب خدا راست ترین گفتار و رساترین موعظه و نیکوترین قصه ها است.
10. قال امیرالمؤمنین على(ع):
«أَفْضَلُ الذِّکْرِ، القُرآنُ، بِهِ تُشْرَحُ الصُّدُورُ و تَسْتَنیرُ السَّرائِرُ»69
برترین ذکر، قرآن است. بدو سینه ها گشاده و پوشیده ها [درون ها و قلب ها] روشن شود.
11. قال امیرالمؤمنین على(ع):
«تَعَلِّمُوا الْقُرآنَ فَاِنَّهُ رَبیعِ الْقُلُوبِ»70
قرآن را بیاموزید که آن بهار دل ها است.
12. قال على(ع):
«إِنَّ الْقُرآنَ ظاهِرُه أَنیقٌ و باطِنُه عَمیقٌ»71
همانا ظاهر قرآن، شگفت انگیز و نیکو و باطنش ژرف و عمیق است.

13. قال على بن الحسین(ع):
«لَوْ ماتَ مَنْ بَیْنَ الْمَشرقِ وَ الْمَغْرِبِ لَما اسْتَوْحَشْتُ بَعْد أَنْ یَکُونَ القُرآنُ مَعى»72
اگر همه آنان که بین مشرق و مغرب اند بمیرند، وحشت نکنم، آن گاه که قرآن با من باشد.
14. قال رسول الله(ص):
«خَیْرُکُم مَنْ تَعَلّمَ القرآنَ و عَلَّمَهُ»73
بهترین شما کسى است که قرآن را فرا گیرد و به دیگران بیاموزد.
15. قال رسول الله(ص):
«مَنْ عَلَّمَ آیهً فِى کتابِ اللّهِ تَعالى، کانَ لَهُ اَجْرُها ماتُلِیَتْ»74
هر که آیتى از کتاب خداى را به دیگرى بیاموزد، ثواب آن آیه، هر زمانى که خوانده شود بدو نیز می رسد.
16. قال رسول الله(ص):
«نَوِّرُوا بُیُوتَکُمْ بِتَلاوَهِ الْقُرآنِ»75
خانه هاى خود را با تلاوت قرآن نورانى کنید.
17. فى وصیه النبى لِعَلى(ع):
«و عَلَیکَ بِتَلاوَهِ الْقُرآنِ عَلى کُلِّ حال»76
بر تو باد که در همه حال قرآن تلاوت کنى.
18. قال رسول الله(ص):
«لا یُعَذِّبُ اللّهُ قَلْباً وَعَى الْقُرآنَ»77
خداوند، قلبى که قرآن را در خود جاى داده، عذاب نمی کند.
19. قال على(ع):
«تَعَلِّمُوا الْقُرآنَ فَاِنَّهُ اَحْسَنُ الْحَدِیث»78
قرآن بیاموزید که آن بهترین سخن است.
—————
54. وسائل الشیعه، ج 1، ص 269.
55. همان، ص 270.
56. واقعه، آیه 77 ـ 78.
57. جلال الدین سیوطى، الدّرالمنثور، ج 6 ، ص 162.
58. ر. ک: کافى، ج 2، ص 596 ، کتاب فضل القرآن.
59. محمد بن محمد سبزوارى، جامع الاخبار، ص 47؛ میرزا حسین نورى، مستدرک الوسائل، ج 4، ص 236.
60. کافى، ج 2، ص 599.
61. همان، ص 601.
62. نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 175.
63. نهج البلاغه، فیض الاسلام، خطبه 175.
64. مستدرک الوسائل، ج 4، ص 237.
65. تفسیر العیاشى، ج 2، ص 203.
66. نهج الفصاحه، ص 602.
67. بحارالانوار، ج 89 ، ص 19.
68. بحارالانوار، ج 77، ص 116.
69. میزان الحکمه، ح 16416.
70. وسائل الشیعه، ج 12، ص 244.
71. نهج البلاغه، خطبه 18.
72. کافى، ج 2، ص602.
73. مستدرک الوسائل، ج 4، ص 235
74. مستدرک الوسائل، ج 4، ص 235.
75. کافى، ج 2، ص 601.
76. بحارالانوار، ج 69 ، ص 391.
77. همان، ج 89 ، ص 18.
78. محمد عبده، نهج البلاغه، ج 1، ص 216، خطبه 110.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا