مقالات

فقه شیعه در دوران حضور امام

سیستم حقوقی که اکنون به نام فقه شیعه به دست ما رسیده است ادواری مختلف گذرانده و به وسیله شخصیت‏هایی مبرز تجدید سازمان و تکمیل شده است.شیخ الطایفه محمد بن الحسن الطوسی (م 460) ،محقق جعفر بن الحسن‏الحلی (م 676) ،علامه حسن بن یوسف بن المطهر الحلی (م 726) و صاحب المدارک،محمد بن علی العاملی (م 1009) از این نامدارانند. معمولا در متون فقهی،ادوار فقه شیعی را به دو دوره متقدمین و متأخرین تقسیم می‏کنند (1) .در متون فقهی قرن‏های ششم و هفتم معمولا مقصود از متقدمین فقهاء معاصر ائمه،و متأخرین فقهاء پس از دوران حضور امام (از 360 به بعد) می‏باشند (2) .گاه نیز اصطلاح متقدمین بر شیخ الطایفه و فقهاء مقدم بر او (3) ،و اصطلاح متأخرین بر دانشمندانی که پس از وی آمده‏اند اطلاق شده است (4) . همچنان که اصطلاح«متأخر»گاه نیز در معنای لغوی خود (یعنی دانشمندانی که«در همین اواخر»و نزدیک به زمان گفتگو پدیدار شده‏اند) به کار رفته است (5) . در متون فقهی قرن‏های بعد متقدمین دانشمندان پیش از محقق یا علامه حلی،و متأخرین فقهاء پس از آنانند.در متون فقهی قرن سیزدهم معمولا اصطلاحی دیگر دارند به شکل متأخری المتأخرین که مراد از آن فقهائی هستند که پس از صاحب مدارک آمده‏اند (6) . این ترتیب چندان دقیق نیست.ادوار فقه شیعی را در یک تقسیم دقیق‏تر بر اساس تحولات عمده فقهی شاید بتوان به هشت دوره تقسیم کرد.در زیر هر یک از این ادوار به اجمال یاد،و خصوصیات هر یک ذکر می‏گردد.نام مهم‏ترین دانشمندان تشکیل دهنده هر دوره و مهم‏ترین مآخذ فقهی مربوط به آن نیز ذکر می‏گردد (7) .شرح حال تمامی این دانشمندان با ذکر مصادر سرگذشت وفهرست آثار هر یک در کتاب روضات الجنات سید محمد باقر خوانساری (چاپ هشت جلدی جدید) آمده و نظر به وضع این نوشته به رعایت اختصار از هر گونه توضیح اضافی خودداری شد (8) .
1ـدوره حضور امام: معمولا چنین تصور می‏شود که فقه شیعی در دوران حضور امام که از زمان پیامبر آغاز شده و تا سال 260 ادامه یافت دامنه‏ای بسیار محدود داشته است زیرا با وجود امامان و امکان دسترسی بدانان،مجالی برای فقاهت و اجتهاد آزاد حاصل نبوده و فقه این دوره در شکل سماع و نقل حدیث از امامان محصور بوده است.این تصور درست نیست و برای روشن شدن حقیقت امر باید چند نکته در مورد وضع و حال،و طبیعت و معتقدات جامعه شیعی اعصار اولیه توضیح گردد : 1) بنابر آنچه از روایات مذهبی به دست می‏آید امامان شیعه به تحریک و ایجاد زمینه تفکر تعقلی و استدلالی در میان شیعیان خود علاقه فراوانی داشته‏اند.در زمینه بحثهای کلامی و عقیدتی،تشویق‏ها و تحسین‏های بسیار از آنان نسبت به متکلمان شیعی زمان خود نقل شده است (9) .در مسائل فقهی آنان به صراحت وظیفه خود را بیان اصول و قواعد کلی دانسته و تفریع و استنتاج احکام جزئی را به عهده پیروان خویش گذارده‏اند (10) .این نکته را گاه حتی در پاسخ سؤالات اصحاب خویش خاطر نشان ساخته و بدانان تذکر می‏داده‏اند که پاسخ مسأله ایشان با روش استدلالی و اجتهادی از اصول کلی و مسلم حقوقی‏اسلامی قابل استنتاج و استنباط است (11) .در برخی روایات به روشنی تمام طرز اجتهاد صحیح و روش فقه استدلالی را بر اساس سنت شخصا پیروی نموده،و از این راه تبعیت از این شیوه را به یاران و اصحاب خویش آموخته‏اند (12) . 2) دوره حضور امامان از نظر تنوع گرایش‏های اعتقادی میان شیعیان و اصحاب ائمه،دوره‏ای کاملا ممتاز است.بسیاری از اصحاب ائمه و دانشمندان شیعی در آن اعصار متکلمانی برجسته بوده (13) و آراء و انظار دقیقی در مسائل کلامی از برخی از آنان چون هشام بن الحکم و هشام بن سالم و زراره بن اعین و مؤمن الطاق و یونس بن عبد الرحمن (از قرن دوم) و بزنطی و فضل بن شاذان (از قرن سوم) نقل شده است (14) بسیاری از مکتب‏های کلامی دیگر رایج در آن اعصار،در میان متکلمان شیعی قرون اولیه هوادار داشته (15) که امروزه وجود چنین گرایش‏هایی در میان شیعیان آن عصر با تعجب تلقی می‏شود.دانشمندان متأخر از وجود همین گرایش‏ها نتیجه‏گیری کرده‏اند که در مذهب شیعی جز در مورد پنج اصل بنیادی مذهب هر گونه نظر و رأی مستند به طرز تفکر شخصی آزاد و مجاز است (16) . اختلافات مکتبی در مسائل کلامی موجب پیدایش گروه‏ها و دسته‏بندی‏های مختلف،و پدید آمدن بحث‏های حاد میان اصحاب ائمه گردید (17) .صحابه بزرگ هر یک برای خود گروهی مستقل داشتند (18) و گاهی هر دسته،دسته دیگر را کافر می‏شمردند (19) و کتابها در رد یکدیگر و به طرفداری از گروه‏های متخاصم نوشته‏اند (20) .جالب است که گاهی افراد یک گروه در تمامی اصول فکری جز اصل پذیرفتن امامت ائمه با رهبر و رئیس علمی خود اختلاف نظر پیدا می‏کردند (21) . بسیاری از شیعیانی که گرد ائمه جمع شده بودند به کار سماع و نقل احادیث مشغول بوده و از مباحثات و مناظرات کلامی دوری می‏جستند و نظر خوشی نسبت به متکلمان شیعی نداشتند (22) .متکلمان که مورد تشویق و تحسین امامان بودند از آزارهای زبانی این افراد رنجیده می‏شدند و ائمه آنان را تسلی می‏دادند (23) ،و بدانان می‏گفتند که باید با این گروه مدارا کرد چه اندیشه آنان از درک نکات ظریف و دقیق عاجز است (24) .محدثان قم نیز با متکلمان سخت در ستیز بودند (25) ،و برخی از آنان روایات بسیاری در ذم و طعن دانشمندان و متکلمان می‏ساختند و به ائمه نسبت می‏دادند (26) .و کتابها در این مورد تدوین می‏نمودند (27) .از طرف دیگر ائمه،شیعیان خود را به همین متکلمان و کتابهای آنان ارجاع و راهنمایی می‏کردند (28) ،و حتی قمیان را به رغم دشمنی محدثان آن شهر،به دوستی و حرمت نهادن نسبت به متکلمان ترغیب می‏نمودند (29) .کتب رجال حدیث شیعی به خصوص رجال کشی پر است از موارد اختلافات عقائدی و گرایش‏های گوناگون کلامی میان شیعیان در قرون اولیه،و درگیری‏ها و کشمکش‏های حادی که در این مورد جریان داشت،و از هواداری ائمه نسبت به متکلمان و شواهد علاقه آنان به رشد و شکوفایی فکری شیعه . امام رضا پیشوای هشتم شیعیان در پاسخ پیروان یونس بن عبد الرحمن که سایر هواداران امامان آنان را کافر می‏شمردند فرمود:شما را در راه رستگاری می‏بینم (30) . 3) در جامعه شیعی زمان حضور امامان،گرایش‏هایی وجود داشته که با طرز تفکر و اعتقاد سنتی شیعه در مورد امامان خویش مخالف داشته است.گروهی از صحابه برای امامان تنها نوعی مرجعیت علمی قائل بوده و آنان را دانشمندانی پاک و پرهیزکار (علماء ابرار) می‏دانستند و منکر وجود صفاتی فوق بشری از قبیل عصمت در آنان بودند (31) .نظری که برخی متکلمان شیعی دوره‏های بعد نیز از آن پشتیبانی کرده‏اند از جمله ابو جعفر محمد بن قبه رازی از دانشمندان و متکلمان مورد احترام شیعی در قرن چهارم که رئیس و بزرگ شیعه در زمان خود (32) و آراء و انظار او مورد توجه و استناد دانشمندان شیعی پس از وی بوده است (33) امامان را تنها دانشمندان و بندگانی صالح،و عالم به قرآن و سنت می‏دانسته و منکر دانایی آنان به غیب بود (34) .شگفتا که با این وجود مشی عقیدتی او مورد تحسین جامعه علمی شیعه در آن ادوار قرار داشت (35) .برخی از محدثان قم نیز مشابه چنین نظری را در مورد امامان داشته‏اند (36) .و گویا نوبختیان نیز چنین می‏اندیشیده‏اند (37) .گروهی از اصحاب امامان حتی معتقد بودند که آنان در مسائل فقهی مانند سایر فقهاء آن اعصار به اجتهاد آزاد شخصی (رأی) (38) یا قیاس (39) عمل می‏کنند و این نظر نیز مورد پشتیبانی و قبول گروهی از محدثان قم بود (40) .از ابو محمد لیث بن البختری المرادی معروف به ابو بصیر که از دانشمندترین اصحاب امام صادق (41) بوده و روایات بسیار در ستایش او از امامان رسیده (42) و یکی از رؤساء و سرآمدان چهارگانه مذهب شیعی شمرده شده است (43) نظر غریب و سخن نادرستی در مورد علم امام در چند روایت (44) نقل شده که موجب شگفتی است. به نظر می‏رسد این گونه طرز تفکرها در مورد امامان موجب بود که بسیاری از صحابه امامان گاه در مسائل علمی با آنان اختلاف نظر داشتند (45) و بر سر مسائل مورد اختلاف به مناظره و بحث می‏پرداختند (46) و حتی گاه در مسائل فقهی از آنان درخواست سند و مأخذ می‏نمودند (47) .در مسائلی که اصحاب خود با یکدیگر اختلاف نظر داشتند گاهی اوقات کار به منازعه می‏کشید و به ترک دوستی و قطع رابطه میان آنان برای همیشه می‏انجامید (48) .در حالی که بر اساس طرز تفکر سنتی شیعه،به حسب قاعده باید در چنین مواردی مورد اختلاف را بر امامان عرضه می‏نمودند و از آنان می‏خواستند که واقع امر را بیان کنند چنان که شیعیان معتقد،معمولا چنین مشکلاتی را با آنان در میان می‏گذارده و کسب تکلیف می‏کردند (49) .) پیش‏تر گفته شد که اساس اجتهاد در فقه شیعه بر تحلیل و استدلال عقلی در چهار چوب نصوص قرآن و سنت است.مراد از این روش همان شیوه استدلال در منطق صوری است که بر اساس اصول آن منطق،قطع آور و حجت است.روش ظنی تمثیل منطقی که در فقه قیاس خوانده می‏شود و مبتنی بر کشف احتمالی علل احکام است از آغاز راه یافتن خود در فقه اسلامی در قرن دوم (50) در فقه شیعی مردود بوده است اما در مواردی که علل احکام به صورت قطعی و اطمینان بخش قابل کشف باشد این کشف حجت و معتبر شناخته شده و بدان استدلال و استناد می‏شود. در قرون اولیه،محدثان که مخالف هرگونه استدلال عقلی بودند این گونه کشف‏های قطعی را نیز در حکم قیاس می‏شمرده و عمل به آن را ناروا می‏دانستند (51) همچنان که برخی از دانشمندان متأخرتر آن را قیاس مشروع می‏خواندند (52) با آن که این نوع از تحلیلات عقلی در واقع ربطی به قیاس در مفهوم سنی آن ندارد (53) .به نظر می‏رسد که به خاطر مشابهت ظاهری یا تشابه اسمی،هرگونه استدلال و تحلیل عقلی در عرف مذهبی دوره‏های اولیه قیاس شناخته می‏شده (54) و بدین ترتیب اصحاب الحدیث دستوراتی را که در نهی از عمل به قیاس در روایات مذهبی شیعی رسیده است شامل آن نیز می‏دانسته‏اند. در روایات مزبور از اجتهاد آزاد شخصی یک فقیه در مسائل شرعی که آن را اصطلاحا رأی می‏خوانند نیز نهی و منع شده است.اصطلاح اجتهاد در عرف فقهی ادوار اولیه به معنی استدلالات غیر علمی و از جمله همین رأی به کار می‏رفته (55) و پرهیزی که شیعه تا قرن‏های پنجم و ششم نسبت به کلمه اجتهادداشته و مخالفت‏هایی که با اجتهاد در کتابهای کلامی شیعه اظهار گردیده (56) و کتاب‏هایی که متکلمان شیعی مانند نوبختیان (57) و ابو القاسم علی بن احمد الکوفی (58) در رد اجتهاد نوشته‏اند همه ناظر به همین معنی اصطلاح اجتهاد بوده است.و گرنه اجتهاد به معنی استدلال تحلیلی عقلی از قرن دوم به بعد در میان شیعه رایج بوده و از اواخر قرن چهارم به صورت روش منحصر در مباحث فقهی درآمده است. با توجه به آنچه گذشت طبیعی است که روش‏های استدلالی و تحلیلی فقهاء شیعه قرون اولیه در نگرش سطحی محدثان که مخالف إعمال و استفاده از استدلال و تحلیل عقلی در فقه بودند نوعی عمل به رأی و قیاس تلقی گردد. 5) در روایات مذهبی که بیش‏تر آنها وسیله محدثان روایت شده است گفته می‏شود که گروهی از صحابه امامان در مواردی که حکم یک مسأله در قرآن و سنت صریحا بیان نشده است به قیاس عمل می‏نموده‏اند (59) .در برخی روایات دیگر از عمل آنان بر اساس رأی نیز سخن رفته است (60) . گروهی از دانشمندترین صحابه امامان که آراء و اجتهادات دقیقی از آنان در مآخذ فقهی نقل شده است به پیروی از قیاس متهم گردیده‏اند.فضل بن شاذان نیشابوری فقهی و متکلم معروف شیعی و نگارنده کتاب ایضاح (م 260) که آراء او در مباحث طلاق و ارث و برخی مسائل دیگر از فقه و مباحث عقلی اصول فقه شیعی در دست و مورد توجه است (61) ،یونس بن عبد الرحمن که نظرات وی درمباحث خلل صلاه و زکات و نکاح و ارث فقه نقل شده است (62) ،زراره بن اعین کوفی (63) ،جمیل بن دراج که دانشمندترین صحابه امام صادق پیشوای ششم شیعه بود (64) ،عبد الله بن بکیر که از فقهاء بزرگ شیعی در قرن دوم است (65) و گروهی دیگر از مشهورین صحابه از این جمله‏اند که به عنوان عمل به قیاس مورد طعن قرار گرفته‏اند (66) .در حالی که تقریبا قطعی است که آنان در فقه پیرو روش استدلالی و تحلیلی بوده‏اند نه پیرو قیاس سنی (67) .فتاوای آنان که بسیاری از موارد آن را مؤلف کشف القناع (68) گرد آورده است خود بهترین دلیل بر صحت این مدعاست. از مجموع آنچه در این پنج بند گفته شد روشن گردید که در دوره حضور امام دو گونه فقه در جامعه شیعی وجود داشته است.یک جنبش استدلالی و اجتهادی و تعقلی که در مسائل فقهی با در نظر گرفتن احکام و ضوابط کلی قرآنی و حدیثی به اجتهاد معتقد بوده (69) ،و یک خط سنت گراتر که به نقل و تمرکز بر احادیث تکیه داشته و کاری اضافی به صورت اجتهاد متکی بر قرآن و سنت انجام نمی‏داده است.بندهایی که از رسائل فقهی فقهاء دوره حضور مانند فضل بن شاذان و یونس بن عبد الرحمن در آثار دوره‏های بعد نقل شده است به خوبی نشان می‏دهد که کار تدوین و تجزیه فقه از حدیث،بر خلاف نظریه متداول،از اواخر قرن دوم و اوائل سوم آغاز شده بوده است. در کتاب‏های علم رجال حدیث شیعه (70) و سایر مآخذ (71) از بسیاری ازفقهاء شیعه در قرون نخست و زمان حضور امامان یاد شده است.در فهرست ابن ندیم نیز نام و فهرست آثار جمعی از آنان دیده می‏شود (72) .آراء و انظار برخی از ایشان و دیگر فقهاء شیعی این عهد در متون فقهی ادوار بعد نقل گردیده و مورد اعتنا و توجه بوده است (73) . پی‏نوشتها: 1.این تقسیم جز تقسیم مربوط به روایت و علم الحدیث است که در آن مشایخ حدیث شیعه را به ده طبقه،تقسیم نموده‏اند (سید حسن صدر عاملی،بغیه الوعات فی طبقات مشایخ الاجازات به نقل ذریعه 3:137) .ملاکات تقسیم در علم الحدیث نیز جز ملاکات تقسیم در فقه است. 2.محقق حلی،المعتبر:7/النقض عبد الجلیل رازی: .2093.شیخ خود جزء متقدمین شمرده می‏شود.ببینید شهید دوم،شرح لمعه 2: .734.نمونه را یحیی بن سعید،نزهه الناظر:6/نکت النهایه محقق: .4385.ابن ادریس،سرائر:265/حر عاملی،امل الآمل 2: .56.تنقیح المقال مامقانی به نقل ریحانه الادب 3: .4397.مقصود تنها دانشمندانی است که آراء و انظار آنان در متون فقهی مورد توجه بوده و نقل شده است.معمولا بر اساس سنت متداول فقه شیعی پیش از بررسی هر مسأله،اقوال گوناگون مجتهدان پیشین شیعی و گاه حتی سنی در آن باب نقل می‏گردد که برای باز کردن زمینه تفکر بسیار مفید و مدد کار است.البته آراء تنها تعدادی از مجتهدان صاحب نظر و برجسته که در افکار دانشمندان دوره‏های بعد مؤثر بوده‏اند نقل می‏گردد و مورد توجه قرار می‏گیرد.در مقدمه مقابس الانوار کاظمی (صفحات 4ـ19) نام تمامی این دانشمندان و اثر یا آثار مشهور و مورد استناد آنان ذکر،و دوره هر یک مشخص شده است. 8.در متون فقهی اصطلاحات و اختصارات خاصی برای اسامی فقهاء و مآخذ فقهی به کار می‏رود که بسیاری از این اصطلاحات و اختصارات در همان روضات الجنات 2:114ـ115 و در مقدمه کتاب مقابس الانوار کاظمی:19ـ2) یاد و شرح گردیده است. 9.رجوع شود به کشی:268 و 278 و 484ـ486 و 489ـ490 و 538 و 542/قهپایی 6:223ـ230 و 293ـ307/کافی 1:169ـ174/مفید،تصحیح الاعتقاد:171ـ .17210.«علینا القاء الاصول و علیکم بالتقریع»جامع بزنطی:477/وسائل الشیعه 18:41/الحق المبین فیض: .711.از باب نمونه ببینید کافی 3:33/تهذیب 1:363/استبصار 1:77ـ78/وسائل 1:327/جامع احادیث الشیعه 1:116ـ .11812.برای نمونه رجوع شود به کافی 3:83ـ88/وسائل 2:538ـ539 و 542 و 546 و 547ـ .54813.رجوع شود به کتاب خاندان نوبختی،عباس اقبال،به خصوص صفحات 75ـ .8414.از جمله ببینید توحید صدوق:97ـ104/الفصول المختاره مفید:119ـ121 اوائل المقالات او :131/کشی:268 و 275 و 284ـ285 و 490 و 540ـ544/قهپائی 6:8/رضی الدین قزوینی،ضیافه الاخوان :180ـ181/بحار 3:288 و 300 و 303 و 305/تعلیقات منهج المقال بهبهانی:8/کشف القناع کاظمی :198ـ200/ابو علی:45 و 346/تنقیح المقال:مقدمه:208ـ209.کاظمی نگارنده مقابس آراء و معتقدات کلامی اصحاب ائمه را در کتابی با نام المناهج گرد آورده است (کشف القناع:71) .نیز ببینید صفائی،36ـ68.نیز آراء نوبختیان در اوائل المقالات مفید. 15.ببینید المسائل السرویه مفید:221/اوائل المقالات:77/مرتضی،رساله فی ابطال العمل باخبار الآحاد:142 ب/شیخ،عده:54ـ55/همو،فهرست:190/ابن شهر آشوب،معالم العلماء:126/جامع الروات اردبیلی 2:234/بحار 3:304/فتونی،تنزیه القمیین:4/قهپایی 5:177/نجاشی: .28916.ابو علی:45 و .34617.کشی:279ـ280/توحید صدوق:100/بحار 3:294 و 307/کشف القناع:71ـ .8418.کتاب درست بن ابی منصور: .16119.کشی:279ـ280 و 498ـ499/کافی 8:285/وسائل 6: .38520.از باب نمونه:رساله هشام در رد مؤمن الطاق (نجاشی:338) ،رساله فی معنی هشام و یونس،از علی بن ابراهیم بن هاشم القمی (نجاشی:197) و رساله الرد علی علی بن ابراهیم بن هاشم فی معنی هاشم و یونس،از سعد بن عبد الله الاشعری (همان مأخذ:134) . 21.برای نمونه رجوع شود به فهرست شیخ:132 ذیل شرح حال ابو جعفر محمد بن الخلیل السکاک . 22.کشی:279 و 487ـ488 و 496 و 498ـ499 از باب نمونه.نیز ببینید توحید صدوق:458ـ460/کشف المحجه:18ـ19/وسائل 11:457ـ .45923.کشی:498ـ .49924.همان مأخذ: .48825.ایضا:489 (نیز 483 و 506) /جامع الروات،اردبیلی 1:459،2:357/ابو علی: .2826.کشی:497 و برای نمونه‏هایی از این روایات همین مأخذ:491ـ496 و 540ـ544/برقی،رجال :35/بزنطی،جامع: .47827.از باب نمونه کتاب مثالب هشام و یونس از سعد بن عبد الله الاشعری القمی (نجاشی:134) . 28.کشی:483ـ485 و 506/نجاشی:344ـ .34829.کشی: .48930.کشی: .49931.بحر العلوم 3:219ـ220 نیز خصال:354/وسائل 11:429ـ .43032.علامه،خلاصه الاقوال: .14333.کشف القناع: .30534.کشف القناع:200.برخی دیگر از عقاید این دانشمند که مخالف بینش سنتی شیعی به نظر می‏رسد در موارد مختلف اثار شریف مرتضی نقل شده است (به عنوان یک نمونه شافی:100) . 35.شیخ،فهرست:132/معالم العلماء ابن شهر آشوب:85/خلاصه علامه: .14336.تصحیح الاعتقاد مفید:218ـ .21937.رجوع شود به عقاید آنان در اوائل المقالات مفید،از جمله ص 78 و 79 و 80 و .8438.بحر العلوم 3:220ـنیز اختصاص مفید:274 المسائل السرویه او:224/بصائر الدرجات:301/جامع احادیث الشیعه 1: .27339.کشف القناع: .8340.تصحیح الاعتقاد: .21941.کشی:238/قاموس الرجال تستری 7: .45142.کشی:136ـ137 و 170/قهپایی 5:83/جامع الروات 2: .3443.کشی:238ـ239.سه تن دیگر عبارتند از زراره،محمد بن مسلم و برید بن معاویه العجلی. 44.کشی:172/قهپایی 5:84ـ85.مشابه این سخنان از برخی دیگر از صحابه ائمه نیز نقل شده است.ببینید کشی:147ـ148 و .15845.کشف القناع:71ـ .7246.همان مأخذ: .7247.نمونه را ببینید کافی 3:30/من لا یحضر 1:56ـ57/علل الشرایع 1:264ـ265/تهذیب 1:61ـ62/استبصار 1:62ـ63/وسائل 1:291،2: .98048.کافی 1:409ـ411/مستدرک 1: .55549.احتجاج ابو منصور طبرسی 2:284/کشی: .53950.ابن حزم،الاحکام 7:177/همو،ملخص ابطال القیاس: .551.کرکی،طریق استنباط الاحکام:17.اخباریان متأخر نیز همه این گونه استدلالات را از نوع قیاس شمرده‏اند.ببینید فوائد المدنیه امین استرابادی و هدایه الاخیار حسین بن شهاب الدین کرکی،فصل هشتم. 52.المسائل المهنائیه:92 ر/شهید دوم،شرح لمعه 3:65.نیز ببینید وحید بهبهانی،تحقیق فی القیاس:85 ر. 53.المسائل المهنائیه:92 ر/مقداد،تنقیح:3 ر/وحید بهبهانی،تحقیق فی القیاس:85 پ. 54.ببینید رجال کشی:189/معارج محقق: .12755.به عنوان نمونه رجوع شود به المعتمد فی اصول الدین،ابو الحسین البصری:689 و 722 و 761ـ766/ذریعه مرتضی:672ـ673 و 792ـ795/الفصول المختاره مفید:68/اختلاف اصول المذاهب،قاضی نعمان:203ـ228.نیز ببینید دائره المعارف اسلامی 3:1026/دروس فی علم الاصول صدر 1: .5556.از باب نمونه اوائل المقالات مفید:127/الفصول المختاره او:66ـ69.نیز تفسیر نعمانی :95ـ96/الذریعه مرتضی:792ـ795/الانتصار او:98/دروس فی علم الاصول 1:56ـ .5957.خاندان نوبختی،عباس اقبال:94 و 117ـ118 و 120،و مصادر آن. 58.نجاشی:203 نیز ببینید دروس فی علم الاصول 1:56ـ .5759.کتاب درست بن ابی منصور:165/برقی،محاسن 1:212ـ215/کشی:239/اختصاص مفید:275/وسائل 18:33 و 38/مستدرک 3:176ـ177 قرب الاسناد:157/جامع احادیث الشیعه 1:274ـ .27660.محاسن برقی 1:212ـ215 کشی:156ـ .15761.کافی 6:93ـ96،7:88ـ90 و 95ـ96 و 98ـ99 و 105ـ108 و 116ـ118 و 120ـ121 و 142 و 145ـ146 و 148ـ149 و 161ـ162 و 168/من لا یحضر 4:197/مقنع صدوق:70 و 175ـ176/الفصول المختاره :123ـ124/انتصار مرتضی:286/مثالب النواصب ابن شهر آشوب:233 پـ234 ر/قواعد شهید:316/دروس او:263/جواهر 16: .9062.کافی 7:83ـ84 و 115ـ116 و 121ـ125/مقنع:175/انتصار مرتضی:77ـ78/مختلف علامه 1: /قواعد شهید:325/دروس او:57/تونی،رساله فی صلاه الجمعه: .9763.برخی آراء فقهی او در کافی 7:97 و 100ـ .10164.کشی: .37565.همان مأخذ: .34566.من لا یحضر 4:197/مرتضی،رساله فی ابطال العمل باخبار الآحاد:142 ب/فتونی،تنزیه القمیین من المطاعن:44/بحر العلوم 3:215 و 219/کشف القناع:83.نیز ببینید عده شیخ: .5167.شیخ طوسی نیز گویا بر همین اساس به پیروی از قیاس متهم شده است.ببینید هدایه الاخیار حسین بن شهاب الدین کرکی،فصل هشتم. 68.کشف القناع:82ـ83 و 198 و 244 از جمله. 69.در این مورد به خصوص ببینید امام خمینی،رساله فی الاجتهاد و التقلید:125ـ .12870.از باب نمونه کشی:238 و 375 و 556 (نیز 484) /فهرست شیخ:52/رجال ابو ابو داود: .27271.به عنوان یک نمونه مفید،رساله فی الرد علی اصحاب العدد:128.نیز ببینید تأسیس الشیعه سید حسن صدر:298ـ .30272.فهرست ابن ندیم:275ـ .27973.نمونه را ببینید دیباچه معتبر محقق حلی که می‏گوید در آن کتاب آراء پنج تن از فقهاء آن دوره نقل شده است (ص 7) .نیز هدایه الطالبین صاحب مدارک:4 پ.نیز دیباچه مقابس الانوار کاظمی که از شش تن نام می‏برد (ص 23) . زمین در فقه اسلامی ص 35حسین مدرسی طباطبایی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا