مقالات

شش اصل در مورد ویژگی های نبوت پیامبر اسلام

دعوت پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم ویژگیهایی دارد، که مهمترین آنها چهار چیز است و ما در طی سه اصل به بیان آنها می‏پردازیم. اصل اول دعوت و آیین پیامبر اسلام جهانی است و به قوم و منطقه خاصی اختصاص ندارد، چنانکه می‏فرماید:‹‹و ما ارسلناک الاکافه للناس بشیرا و نذیرا›› (سباء/28): ما تو را، بشارت دهنده و ترساننده، برای عموم مردم فرستادیم. نیز می‏فرماید: ‹‹و ما ارسلناک الارحمه للعالمین›› (انبیاء/107). از این روی می‏بینیم وی در دعوتهای خود از لفظ «الناس‏» بهره گرفته و می‏گوید: ‹‹یا ایها الناس قد جاءکم الرسول بالحق من ربکم ف‏آمنوا خیرا لکم›› (نساء/170): ای مردم رسولی از جانب پروردگار شما به حق نزد شما آمده است، پس به او ایمان آورید که برای شما بهتر است. البته آن حضرت زمانی که دعوت خویش را آغاز کرد، به طور طبیعی انذار خود را در مرحله نخست متوجه قوم خود فرمودتا جمعیتی را که پیش از او برای آنان بیم دهنده‏ای نیامده بود، انذار کند ‹‹لتنذر قوما ما اتاهم من نذیر من قبلک››(سجده/3). ولی این به معنای آن نبود که قلمرو رسالت وی محدود به ارشاد گروهی خاص است. بدین جهت، گاه می‏بینیم که قرآن در عین اینکه جمعیت‏خاصی را مورد دعوت قرار می‏دهد، بلافاصله آن را برای همه کسانی نیز که دعوت او می‏تواند به آنان برسد حجت می‏شمرد و می‏فرماید:‹‹و اوحی الی هذا القرآن لانذرکم به و من بلغ›› (انعام/19): این قرآن بر من وحی شده تا به وسیله آن، شما و همه کسانی را که این پیام به آ نان می‏رسد، انذار کنم. بدیهی است که پیامبران در درجه نخست‏بایستی قوم خود را به آیین خود دعوت کنند، خواه دعوت آنان جهانی باشد و خواه منطقه‏ای. قرآن در این مورد یادآور می‏شود که «هیچ پیامبری را جز به زبان قوم خویش نفرستادیم: ‹‹و ما ارسلنا من رسول الابلسان قومه لیبین لهم›› (ابراهیم/4) ولی چنانکه گفتیم ارسال رسول به زبان قوم خویش، هرگز به معنی انحصار دعوت به آن گروه نیست. اصل دومنبوت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم نبوت خاتم می‏باشد، همچنانکه شریعت او ریعت‏خاتم، و کتاب او نیز خاتم کتابهای آسمانی است‏یعنی پس از وی دیگر پیامبری نخواهد آمد، و شریعت او به صورت جاودانه تا روز رستاخیز باقی خواهد ماند. از خاتمیت نبوت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم دومطلب استفاده می‏شود: 1. اسلام، ناسخ شرایع پیشین است و با آمدن آن شریعتهای گذشته دیگر رسمیت ندارند. 2. در آینده شریعت‏سماوی دیگری نخواهد آمد و ادعای هر نوع شریعت جدید آسمانی مردود است. موضوع خاتمیت، در قرآن و احادیث اسلامی به صورت روشن مطرح شده است، به گونه‏ای که برای احدی جای تردید باقی نمی‏گذارد. در این مورد به برخی از آنها اشاره می‏کنیم: ‹‹ما کان محمد ابا احد من رجالکم و لکن رسول الله‏و خاتم النبیین و کان الله بکل شی‏ء علیما›› (احزاب/40): «محمد پدر هیچیک از شماها نبوده، بلکه وی رسول خدا و خاتم پیامبران است، و خدا به هرچیزی دانا است‏».«خاتم‏» به معنی انگشتر است. در عصر نزول اسلام، مهر افراد، نگین انگشتر آنان بود که با آن نامه‏ها را مهر می‏کردند، به نشانه اینکه پیام به پایان رسیده است. با توجه به این نکته، مفاد آیه فوق این است که با آمدن پیامبر اسلام، طومار نبوت و پیامبری مهر پایان خورده و پرونده نبوت بسته شده است. ضمنا از آنجا که «رسالت‏» عبارت از ابلاغ و رساندن پیامهایی است که از طریق وحی دریافت می‏گردد، طبعا رسالت الهی بدون نبوت نخواهد بود، و در نتیجه ختم نبوت ملازم با ختم رسالت نیز هست. (1) در این زمینه از میان احادیث گوناگون، کافی است‏به حدیث «منزلت‏» اشاره کنیم: پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم زمانی که در جریان جنگ تبوک، علی را جانشین خود در مدینه قرار داد، به وی فرمود: «الا ترضی ان تکون منی بمنزله هارون من موسی الاانه لا نبی بعدی‏» (2) : آیا خشنود نیستی که منزلت تو نسبت‏به من همانند منزلتت هارون نسبت‏به موسی باشد،جز اینکه پس از من پیامبری نخواهد بود. گذشته از حدیث «متواتر» منزلت، مجموعه احادیث مربوط به خاتمیت نیز به صورت تواتر اجمالی نقل شده است. (3) اصل سوم راز جاودانگی شریعت اسلام در دو چیز نهفته است: الف – شریعت اسلام، برای تامین نیاز طبیعی و فطری بشر به هدایتهای الهی، کاملترین برنامه را ارائه کرده است، به گونه‏ای که بهتر و کاملتر از آن قابل تصور نیست. ب – در قلمرو احکام عملی نیز یک رشته اصول و کلیات جامع و ثابت را بیان نموده که می‏تواند پاسخگوی نیازهای نو بنو و متنوع بشر باشد. گواه روشن این امر آن است که فقهای اسلام (بویژه شیعه) در طی چهارده قرن توانسته‏اند به تمام نیازهای جوامع اسلامی در زمینه احکام عملی پاسخ گویند، و تاکنون موردی پیش نیامده است که فقه اسلامی از پاسخ گفتن به آن ناتوان باشد. امور زیر در تحقق این هدف مفید و مؤثر بوده‏اند: 1. حجیت عقل: اعتبار و حجیت عقل در مواردی که صلاحیت قضاوت و داوری دارد، یکی از طرق استنباط وظایف بشر در طول زندگی است. 2. رعایت اهم در موارد تزاحم با مهم: می‏دانیم که احکام اسلام، ناشی از یک رشته ملاکات واقعی و مصالح و مفاسد ذاتی (یا عارضی) در اشیاست که برخی از آنها را عقل به دست می‏آورد و برخی دیگر را شرع بیان می‏کند. با شناخت این ملاکات، طبعا فقیه می‏تواند در موارد تزاحم آنها، اهم را بر مهم ترجیح داده و مشکل را حل کند. 3. فتح باب اجتهاد: گشوده بودن باب اجتهاد به روی امت اسلامی – که از افتخارات و امتیازات تشیع است‏خود از عوامل تضمین کننده خاتمیت آیین اسلام است، زیرا در پرتو اجتهاد زنده و مستمر، حکم مسائل و حوادث جدید همواره از قواعد کلی اسلامی استنباط می‏شود. 4. احکام ثانویه: در شریعت اسلام علاوه بر احکام اولیه، یک رشته احکام ثانویه وجود دارد که می‏تواند بسیاری از مشکلات را حل کند. فی‏المثل، در جایی که تطبیق حکمی بر موردی، مایه عسر و حرج یا زیان و ضرر افرادی گردد (با توجه به شرایطی که در فقه بیان شده است) اصولی چون قاعده نفی حرج یا لا ضرار می‏تواند به توانایی شریعت در شکستن بن‏بستها و رفع تنگناها کمک نماید. قرآن کریم می‏فرماید: ‹‹و ما جعل علیکم فی الدین من حرج›› (حج/78). رسول گرامی نیز اعلام می‏دارد: «لا ضرر و لا ضرار ». باید گفت مکتبی که این دو قاعده و نظائر آن را دارد، هیچگاه پیروان آن در زندگی به بن‏بست کشیده نخواهند شد. بحث مشروح درباره خاتمیت‏بر عهده کتب کلامی است. اصل چهارم یکی از ویژگیهای شریعت اسلامی، اعتدال و سهولت درک مفاهیم و احکام آن است، که این امر را می‏توان یکی از مهمترین عوامل نفوذ و گسترش این دین در میان اقوام و ملل مختلف جهان دانست. اسلام در موضوع خداپرستی، توحیدی ناب و روشن را مطرح می‏کند که دور از هرگونه ابهام و پیچیدگی است. تنها سوره توحید در قرآن می‏تواند گواه این مدعا باشد چنانکه این کتاب مقدس در باب مقام و منزلت انسان نیز بر اصل تقوی تکیه می‏کند که خود به نوعی دربرگیرنده همه خصال والای اخلاقی است. در حوزه احکام عملی نیز مشاهده می‏کنیم که اسلام هرگونه عسر و حرجی را نفی می‏کند و پیامبر، خود را آورنده شریعتی سهل و آسان معرفی می‏کند: «جئت‏بشریعه سهله سمحه‏». محققان منصف و بی غرض حتی از میان دانشوران غیر مسلمان صریحا اذعان نموده‏اند که مهمترین عامل گسترش سریع آیین اسلام، وضوح و جامعیت احکام و تعالیم این دین بوده است، برای نمونه دکتر گوستاولوبون، دانشمند مشهور فرانسوی، می‏گوید: رمز پیشرفت اسلام در همان سهولت و آسانی آن نهفته است. اسلام از مطالبی که عقل سالم از پذیرش آن امتناع می‏ورزد و در ادیان دیگر نمونه‏های آن بسیار است، مبراست. هرچه فکر کنید ساده‏تر از اصول اسلام نمی‏یابید که می‏گوید: خدا یگانه است; مردم همگی در برابر خدا یکسانند; انسان با انجام چند فریضه دینی به بهشت و سعادت می‏رسد، و با روی گرداندن از آن به دوزخ می‏افتد. همین روشنی و سادگی اسلام و دستورات آن، کمک زیادی به پیشرفت این دین در جهان کرد. مهمتر از این آن ایمان محکمی است که اسلام در دلها ریخته است; ایمانی که هیچ شبهه‏ای قادر به کندن آن نیست. اسلام، همان گونه که برای اکتشافات علمی از هر دینی مناسبتر و ملایمتر است، درباره واداشتن مردم به گذشت نیز بزرگترین دینی است که می‏تواند تهذیب نفوس و اخلاق را به عهده گیرد. (4) اصل پنجم کتابهای آسمانی که پیامبران پیشین آن را عرضه کرده‏اند، مع الاسف پس از آنان بتدریج در اثر غرض‏ورزی خودکامگان دستخوش تحریف گردیده است. این مطلب را، علاوه بر قرآن، شواهد تاریخی هم تایید می‏کند. چنانکه مطالعه خود این کتب و دقت در محتوای آنها نیز بر آن دلالت دارد، زیرا در آنها یک رشته مطالبی وارد شده است که هرگز نمی‏تواند مورد تایید وحی الهی باشد. بگذریم که انجیل کنونی بیشتر صورت زندگی‏نامه حضرت مسیح را دارد که در آن ماجرای به دار آویخته شدن وی نیز توضیح داده شده است. اما به رغم تحریفات آشکار در کتب آسمانی پیشین، قرآن کریم از هر نوع افزایش و کاهش مصون مانده است. پیامبر گرامی اسلام یکصد و چهارده سوره کامل قرآنی از خود به یادگار نهاده و تحویل جهان داده است و نویسندگان وحی – خصوصا حضرت علی علیه السلام که از روز نخست وحی الهی را می‏نوشت، آن را نگاشته‏اند. خوشبختانه، با وجود گذشت 15 قرن از نزول قرآن، نه چیزی از آیات و سوره‏های قرآن کم شده و نه چیزی بر آنها افزوده شده است. اینک به برخی از دلایل و موجبات عدم تحریف قرآن اشاره می‏کنیم: 1.چگونه امکان دارد که تحریف به قرآن راه یابد، در حالیکه خداوند حفظ و صیانت آن را تضمین کرده است، چنانکه می‏فرماید: ‹‹انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون›› (حجر/9): ما خود قرآن را فرو فرستاده و خود نیز نگهبان آن هستیم. 2. خداوند راه یافتن هر نوع باطل به ساحت قرآن را نفی کرده و می‏فرماید:‹‹لا یاتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه تنزیل من حکیم حمید›› (فصلت/44): باطل از هیچ سو به ساحت قرآن راه ندارد، آن از جانب خداوند حکیم و ستوده نازل شده است. باطل که خداوند راه یافتن آن را به قرآن نفی کرده،هر باطلی است که مایه وهن قرآن گردد، و از آنجا که کم یا زیاد کردن الفاظ و آیات قرآن مسلمامایه سستی و وهن آن می‏گردد لذا قطعا هیچگونه کاهش یا افزایشی به ساحت این کتاب شریف راه نیافته است. 3. تاریخ گواهی می‏دهد که مسلمانان به آموزش و حفظ قرآن عنایت ویژه‏ای داشتند در میان عربهای زمان پیامبر، حافظه‏های قوی و نیرومندی وجود داشت که با یک بار شنیدن، خطبه‏ای طولانی را حفظ می‏کردند، بنابر این چگونه می‏توان گفت چنین کتابی که این همه قاری و حافظ و علاقمند داشته، تحریف شده است؟! 4. شکی نیست که امیر مؤمنان علیه السلام در بعضی از مسائل با خلفا اختلاف نظر داشت و مخالفت‏خود را نیز به صورت منطقی در موارد گوناگون آشکار می‏کرد، که یکی از آنها خطبه شقشقیه و نیز مناشدات معروف آن حضرت است. در عین حال می‏بینیم که آن حضرت در سراسر زندگی خود، حتی یک کلمه هم درباره تحریف قرآن سخن نگفته است، حال اگر (العیاذ بالله) چنین کاری صورت گرفته بود،مسلما به هیچوجه ایشان در باره آن سکوت نمی‏ورزید. بلکه بالعکس آن حضرت پیوسته به تدبر در قرآن دعوت می‏کرد و می‏فرمود:«لیس لاحد من بعد القرآن من فاقه ولا بعد القرآن من غنی فکونوا من حرثته و اتباعه‏» (5) : ای مردم برای کسی در صورت پیروی از قرآن فقر و نیازی نیست، و بدون پیروی از قرآن، غنا و بی نیازیی وجود نخواهد داشت، بنابر این در سرزمین زندگی خود بذر قرآن را بیفشانید و از پیروان آن باشید. با توجه به دلایل یاد شده و نظایر آن، علمای بزرگ شیعه امامیه به پیروی از اهل بیت علیهم السلام از دیر زمان تاکنون بر مصونیت قرآن از تحریف تاکید نموده‏اند، که از آن میان می‏توان به افراد زیر اشاره نمود: 1. فضل بن شاذان (متوفای 260ه.ق، که در عصر ائمه علیهم السلام می‏زیسته است) در کتاب الایضاح/217. 2. شیخ صدوق(م‏381ه. ق) در کتاب الاعتقادات/93. 3. شیخ مفید (م‏413ه.ق) در کتاب اجوبه المسائل السرویه، مطبوع در مجموعه الرسائل/ص‏266. 4. سید مرتضی (م‏436ه.ق) در کتاب جواب المسائل الطرابلسیات، که کلام وی را شیخ طبرسی در مقدمه مجمع البیان آورده است. 5. شیخ طوسی معروف به شیخ الطائفه(م‏460ه.ق) در کتاب التبیان، 1/3. 6. شیخ طبرسی(م‏548ه.ق) در مقدمه کتاب خود، مجمع البیان، بر عدم تحریف قرآن تصریح و تاکید کرده است. 7. سید بن طاووس(م‏664ه.ق) درکتاب «سعد السعود» (ص 144) می‏گوید: عدم تحریف، رای امامیه است. 8. علامه حلی (م‏726ه.ق) در کتاب اجوبه المسائل المهناویه (ص 121) می‏گوید: «حق این است که هیچگونه زیاده و نقیصه‏ای در قرآن راه نیافته است و من از قول به تحریف به خدا پناه می‏برم، زیرا این امر موجب شک در معجزه متواتر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می‏گردد». ما در اینجا به ذکر نام علمای شیعه که منکر تحریف بوده‏اند پایان می‏دهیم، و تاکید می‏کنیم که این عقیده، پیوسته مورد نظر بزرگان علمای امامیه در اعصار گوناگون بوده است، چنانکه در عصر حاضر نیز همه مراجع شیعه، بدون استثنا، دارای چنین عقیده‏ای می‏باشند. اصل ششم در کتب حدیث و تفسیر روایاتی وارد شده است که برخی آنها را دلیل بر تحریف قرآن قرار داده‏اند، ولی باید توجه نمود که: اولا، اکثر این روایات از طریق افراد و کتابهایی نقل شده که از وثاقت و اعتبار لازم برخوردار نیستند، مانند کتاب قراءات احمد بن محمد سیاری (م‏286) که علمای رجال، روایات او را ضعیف خوانده، و مذهب او را فاسد دانسته‏اند (6) یا کتاب علی بن احمد کوفی (م‏352) است که علمای رجال درباره او گفته‏اند: در پایان عمر راه غلو را در پیش گرفت. (7) ثانیا، قسمتی از این روایات، که بر تحریف حمل شده است، جنبه تفسیری دارد. به عبارت دیگر، مفاد کلی آیه در روایت تطبیق بر مصداق شده، و عده‏ای تصور کرده‏اند که تفسیر و تطبیق مزبور جزء قرآن بوده و از آن حذف گردیده است. مثلا «صراط مستقیم‏» در سوره حمد، در روایات به «صراط پیامبر و خاندان او» تفسیر شده، و پیداست که چنین تفسیری، تطبیق کلی بر فرد اعلای آن است. (8) امام خمینیرحمه الله روایاتی را که از آنها تحریف برداشت‏شده بر سه دسته تقسیم کرده است: الف – روایات ضعیف، که با آن نمی‏توان استدلال کرد; ب – روایات ساختگی، که شواهد جعلی بودن در آنها نمایان است; ج – روایات صحیح، که اگر در مفاد آنها کاملا دقت گردد روشن می‏شود که مقصود از تحریف در آیات قرآن، تحریف معانی آنهاست نه تغییر الفاظشان. (9) ثالثا، کسانی که می‏خواهند عقیده واقعی پیروان یک مذهب را به دست آورند باید به کتابهای عقیدتی و علمی آنها رجوع کنند، نه به کتابهای حدیثی که نظر مؤلف از تالیف آن، بیشتر گردآوری مطالب بوده و تحقیق آن را به دیگران واگذار کرده است. همچنین مراجعه به آرای شاذ از پیروان یک مذهب برای شناخت عقاید مسلم آن مذهب کافی نبوده و اصولا استناد به قول یک یا دو نفر در مقابل اکثریت قاطع دانشمندان آن فرقه، ملاک صحیحی برای قضاوت نیست. در خاتمه بحث از تحریف، ضروری است چند نکته را یادآور شویم: 1. متهم کردن مذاهب اسلامی یکدیگر را به تحریف قرآن، خاصه در عصر کنونی، جز به نفع دشمنان اسلام نخواهد بود. 2. اگر برخی از علمای شیعه کتابی درباره تحریف قرآن نوشته‏اند، بایستی نظریه شخصی خود او تلقی شود، نه نظریه اکثریت قاطع علمای شیعه. لذاست که می‏بینیم پس از انتشار کتاب مزبور، ردیه‏های زیادی از سوی علمای شیعه بر ضد آن نوشته شده است; همان‏گونه که وقتی در سال 1345ه.ق از طرف یکی از علمای مصر کتاب «فرقان‏» با استناد به پاره‏ای روایات درباره نسخ یا انساء تلاوت آیاتی از قرآن که در کتب حدیث اهل سنت آمده است، به عنوان اثبات تحریف در قرآن نوشته شد، از طرف علمای ازهر مردود شناخته شد و کتاب مزبور مصادره گردید. 3.کتاب آسمانی همه مسلمانان جهان قرآن مجید است که مجموع آن را 114 سوره که نخستین آن را سوره «الحمد» وآخرین آن را سوره «الناس‏» تشکیل می‏دهد، و در این کتاب کلام الهی، «قرآن‏» نامیده شده و با صفاتی چون مجید، کریم و حکیم (10) معرفی گردیده است. و مسلمانان احیانا آن را «مصحف‏»می‏نامند، و مصحف در لغت عرب به مجموعه‏ای از برگهای نوشته شده می‏گویند که در یک جا گرد آید. و نقل شده است که پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم، آنگاه که مجموع سوره‏های قرآن یک جا گرد آمد از سوی برخی صحابه اسم مصحف برای آن پیشنهاد شد. (11) بنابر این مصحف به مجموعه‏ای از برگهای نوشته شده و گرد آمده به صورت یک کتاب می‏گویند خواه قرآن باشد یا غیر آن. وقرآن نامه اعمال را «صحف‏» می‏نامد و می‏فرماید:‹‹واذا الصحف نشرت›› (تکویر/10): آنگاه که نامه‏های اعمال گشوده شود، همچنانکه دیگر کتابهای آسمانی را «صحف‏» می‏نامد، و می‏فرماید: ‹‹صحف ابراهیم وموسی›› ( اعلی/19): کتابهای ابراهیم و موسی. این آیات نشان می‏دهد که لفظ صحیفه یا مصحف معنی وسیعی داشته است، هرچند پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم یکی از نامهای قرآن نیز بشمار آمده است. از این جهت تعجب نخواهیم کرد که نوشته‏هایی را که از دخت گرامی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم به یادگار مانده است «مصحف‏» می‏نامند، و واقعیت این مصحف آن است که امام صادق علیه السلام در روایتی توضیح می‏دهد و می‏فرماید: «فاطمه پس از رحلت پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هفتاد و پنج روز زیست، و اندوه سختی او را فرا گرفت، جبرئیل (به فرمان خدا) فرود می‏آمد و از رسول خدا و منزلت او نزد خدا سخن می‏گفت و بدین جهت فاطمه را تسلی می‏داد، و از حوادثی که بعدها اتفاق خواهد افتاد او را با خبر می‏ساخت.و امیرمؤمنان گزارشهای جبرئیل را(از طریق املاء فاطمه علیها السلام) می‏نوشت واین همان مصحف فاطمهعلیها السلام است. (12) ابوجعفر از امام صادق علیه السلام نقل می‏کند که فرمود:مصحف فاطمه ما فیه شی‏ء من کتاب الله وانما هو شی‏ء القی الیها بعد موت ابیها (صلوات الله علیهما ) (13) : در مصحف فاطمه چیزی از کتاب الهی نیست، (یعنی تصور نکنید قرآن است) بلکه محتویات آن پس از درگذشت پدرش به او القا شده است. و ما در بخش مربوط به فقه و حدیث‏یادآور خواهیم شد که در امت اسلامی شخصیت‏های والایی هستند که در حالی که نبی و رسول نیستند، ولی فرشتگان با آنان سخن می‏گویند. و آنان را محدث می‏نامند، و دخت گرامی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم «محدثه‏» بوده است. پی‏نوشت‏ها: 1. آیات گواه بر خاتمیت منحصر به آیه فوق نیست. در این مورد، نصوص ششگانه‏ای در قرآن هست که برخاتمیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم گواهی می‏دهد. به کتاب مفاهیم القرآن:3/130-139 رجوع شود. 2. صحیح بخاری:3/58; صحیح مسلم:2/323; امالی صدوق، ص 28 و47 و 81;بحار الانوار، 37/254-289، باب‏53; بخاری، صحیح،3/54، باب غزوه تبوک، مسلم 4/1871 ط 1375; ترمذی، سنن، 2/301; سیره ابن هشام 4/162; احمد، مسند، 1/174. 3. در این باره به کتاب مفاهیم القرآن:3/141-167 رجوع شود. 4. تمدن اسلام و عرب، تالیف دکتر گوستاولوبون فرانسوی، صص 141-143. 5. نهج البلاغه، خطبه 171. 6. رجال نجاشی:1/211، شماره ترجمه‏190. 7. رجال نجاشی:1/96، شماره ترجمه‏689. 8. طبرسی، مجمع البیان:1/28، ط . 9. تهذیب الاصول:2/96. 10. ‹‹ق×والقرآن المجید›› ، ق/1. ‹‹انه لقرآن کریم فی کتاب مکنون›› واقعه/77. ‹‹یس× والقرآن الحکیم››یس/1. 11. الاتقان:11/85. 12 . کافی: 1/241. 13. بصائر الدرجات، ص 195. منشور عقاید امامیه صفحه 134 استاد جعفر سبحانی

جعفر سبحانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا