اعمال ماه رمضانشرح دعا

شرح دعای روز دوازدهم ماه رمضان

شرح دعای روز دوازدهم ماه مبارک رمضان از آیت الله مجتهدی (ره)

اللَّهُمَّ زَیِّنِّی فِیهِ بِالسِّتْرِ وَ الْعَفَافِ وَ اسْتُرْنِی فِیهِ بِلِبَاسِ الْقُنُوعِ وَ الْکَفَافِ

وَ احْمِلْنِی فِیهِ عَلَی الْعَدْلِ وَ الْإِنْصَافِ وَ آمِنِّی فِیهِ مِنْ کُلِّ مَا أَخَافُ بِعِصْمَتِکَ یَا عِصْمَهَ الْخَائِفِین [1]

اللَّهُمَّ زَیِّنِّی فِیهِ بِالسِّتْرِ وَ الْعَفَافِ ؛ خدایا در ماه رمضان مرا بدو چیز زینت بده؛ یکی: ستر و دیگری؛ عفاف
ستر یعنی؛ گناهان مردم را مخفی کن، دنبال عیوب خویشتن باش، خوشا بحال بنده ای که به عیب خودش می پردازد و به عیوب دیگران کاری ندارد [2]. اگر رفیق شما عیبی دارد به کسی نگو! این عمل شما از مصادیق غیبت است و اعمال چهل روز را از بین می برد [3].

همچون مگسان تو بر پلیدی منشین

شما مثل زنبور عسل باشید [4]؛ که فقط روی گل ها می نشیند؛ مثل مگس نباشید که بر رو پلیدی ها می نشیند؛ دوست شما اگر بدی دارد؛ بدی او را نبین؛ صفات خوب او را ببین [5]؛ انقلاب خوبی های فراوانی دارد؛ بعضی ها مثل مگس فقط روی بدی های آن دست می گذارند؛ شما خوبی های آن را هم ببینید. اگر بدی هم می بینید؛ این بدیها هم از خودمان است و مربوط به انقلاب نیست؛ مراجع تضعیف انقلاب را جایز نمی دانند؛ اگر تو انقلابی هم نباشی تضعیف انقلاب جایز نیست؛ اگر کسی علیه انقلاب حرف بزند و انقلاب تضعیف شود و آمریکا بیایید مطمئن باشید وضع ما بدتر می شود، بر فرض که انقلاب ما بدی هم داشته باشد، باز بهتر است از تسلط آمریکا بر ما بدتر از همه بدی هاست.

اگر کسی می گوید آمریکا بهتر است؛ بخاطر عوامی اوست؛ کسی که عاقل است؛ کسی که اهل مطالعه است؛ اینطور حرف نمی زند؛ شما مگر اوضاع عراق و دیگر بلاد مسلمین و دنیا را نمی بینید؛ آنها کجا امنیت دارند؟!.

یقینا اگر آمریکا بر ما مسلط شود دمار از روزگار مسلمین در می آورد؛ خدایا این انقلاب ما را به انقلاب حضرت مهدی (علیه السلام) متصل بفرما.

ادامه دعا

خدایا مرا به ستر زینت بده؛ مرا طوری قرار بده که دنبال عیب مردم نباشم؛ در حدیث آمده است: خوشا بحال کسی که عیوبش او را از پرداختن به عیب های دیگران باز داشته است. [6]

وَ الْعَفَافِ
عفاف به معنی؛ گناه نکردن است؛ و انسان عفیف؛ به معنی کسی که که اهل گناه نیست.

وَ اسْتُرْنِی فِیهِ بِلِبَاسِ الْقُنُوعِ وَ الْکَفَافِ؛ خدایا؛ به من دو لباس بپوشان؛ لباس قناعت و لباس کفاف؛
کفاف به معنی؛ راضی بودن به معاش بقدری که زندگی انسان بگذرد به قول مردم « آب باریکه » داشته باشد.

طلب روزی به قدر کفایت
رسول خدا در مسیری به گله گوسفندان رسیدند و به شبانی فرمودند: کمی شیر بیاورید؛ شبان مقداری شیر برای ایشان آورد و حضرت برای او دعا کردند، که خدایا به قدر کفاف به او روزی بده.

باز در جای دیگر حضرت از شبان دیگری در خواست مقداری شیر کردند؛ ولی آن شبان امتناع کرد و نیاورد؛ حضرت برای او دعا کردند؛ که خدایا به او مال و ثروت بده.

اصحاب تعجب کردند؛ و گفتند چگونه است که برای اولی که شیر آورد حضرت آنطور دعا کرد و برای دومی طلب مال و ثروت نمودند!؟

حضرت فرمودند: دعای حقیقی همان دعای اول بود؛ که برای او از خدا طلب روزی به قدر کفاف نمودم؛ چراکه مال زیاد اسباب زحمت آدمی است. [7]

فضل و بخشش علما
در باره شیخ محمد حسین زاهد، گفته اند؛ که کسی برای ایشان یک کیسه برنج آورده بود؛ ایشان به اندازه یک کاسه برنج از آن کیسه برداشتند و گفتند: همین مقدار برای امشب کافی است؛ و امر کردند که بقیه این برنج را به فقراء بدهید.

در قدیم مردم شب به شب غذا تهیه می کردند؛ اینطور نبود که برای چند ماه غذا در منزل ذخیره کنند! از خدا به قدر کفاف روزی بخواهید؛ ثروت زیاد خوب نیست؛ البته نداری هم خوب نیست . خلاصه اهل قناعت باشید.

شعر:

قناعت توانگر کند مرد راخبر کن حریص جهانگرد را [8]
درحدیث داریم « عَزَّ مَن قَنَع و ذَلَّ مَن طَمع » [9] قناعت انسان را عزیز میکند ؛ امثال شیخ محمد حسین زاهد ؛ که اهل قناعت بود ؛ عزیز بودند . روزی که ایشان رحلت کرد [10] تشییع جنازه با شکوهی برگزار شد به طوری که از مسجد جامع تهران تا ابن بابویه مردم پیاده او را حمل می کردند آن هم با آن جمعیت فراوان . همه این امور بخاطر اخلاقیات بالای ایشان بود که یکی از آن خصال صفت قناعت بود.

روزی مرحوم شیخ محمد حسین زاهد، مقداری ماست تهیه کرده بودند که با همسرشان بخورند؛ متوجه بوی غذا دیگری می شوند؛ از ایشان سئوال می کند که شما غذای دیگری هم درست کرده اید؟! همسر ایشان جواب داد، بله غذای ساده و مختصری مهیا کرده ام. ایشان گفتند: پس یکی از این دو خورش را بیاور و از هر دو غذا میل نکردند؛ هر کسی که اهل قناعت باشد عزیز است.

ایشان از وجوهات استفاده نمی کردند، کار می کرد و روزی خودش را در می آورد تا می توانید از سهم امام نخورید، خود من هم الان از سهم امام استفاده نمی کنم.

وَ احْمِلْنِی فِیهِ عَلَی الْعَدْلِ وَ الْإِنْصَافِ؛ خدایا مرا اهل عدل و انصاف قرار بده
رفتار متواضعانه آیت الله شیخ حسین کبیر

مرحوم آیت الله شیخ حسین کبیر[11] وقتی برای خرید به قصابی می رفت به قصاب می گفت: از همان گوشتی به من بده که به همه می دهی؛ با اینکه ایشان مجتهد بود، خرید منزل را هم انجام می داد؛ به نانوایی هم که می رفت، تا آخر صف می ایستاد تا افراد جلوی او نان نمی گرفتند؛ ایشان نان نمی خرید؛ ایشان از اولیاء الهی بودند. این صفت ایشان بخاطر عدالت او بود.

وَ آمِنِّی فِیهِ مِنْ کُلِّ مَا أَخَافُ؛ خدایا از هرچیزی که از آن می ترسم در امانم بدار
بِعِصْمَتِکَ یَا عِصْمَهَ الْخَائِفِین
به عصمت خودت؛ به حفظ خودت؛ به نگهبانی خودت قسم که مرا از امور مورد ترس نگهداری کن و دعاهای امروز را در حق من مستجاب کن.

[1] – إقبال الأعمال ص : 142

اللهم زین لی [و ارزقنی ] فیه الستر [زینی فیه بالستر] و العفاف و استرنی فیه بلباس [و ألبسنی فیه لباس ] [الصبر و] القنوع الفضل و الکفاف و حلنی فیه بحلی و الإنصاف [و نجنی فیه مما أحذر و أخاف ] بعصمتک یا عصمه الخائفین [برحمتک یا أرحم الراحمین ]

[2] -رک: مستدرک الوسائل ج : 1 ص : 116

قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فِی بَعْضِ خُطَبِهِ یَا أَیُّهَا النَّاسُ طُوبَی لِمَنْ شَغَلَهُ عَیْبُهُ عَنْ عُیُوبِ النَّاس

[3] -رک: مستدرک الوسائل ج : 7 ص : 322

جَامِعُ الْأَخْبَارِ، عَنِ النَّبِیِّ ص أَنَّهُ قَالَ مَنِ اغْتَابَ مُسْلِماً أَوْ مُسْلِمَهً لَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ تَعَالَی صَلَاتَهُ وَ لَا صِیَامَهُ أَرْبَعِینَ یَوْماً وَ لَیْلَهً إِلَّا أَنْ یَغْفِرَ لَهُ صَاحِبُهُ

وَ عَنْهُ ص قَالَ مَنِ اغْتَابَ مُسْلِماً فِی شَهْرِ رَمَضَانَ لَمْ یُؤْجَرْ عَلَی صِیَامِهِ

[4] – آسمان و جهان-ترجمه کتاب السماء و العالم بحار ج 8 173

پیغمبر صلی اللَّه علیه و اله فرمود: مؤمن چون زنبور عسل است، پاکیزه خورد و پاکیزه نهد و بیفتد و نه شکسته شود و نه تباه گردد و در شعب بیهقی است از مجاهد که با عمر از مکه تا مدینه همراه بودم و از او نشنیدم حدیثی از رسول خدا صلی اللَّه علیه و اله باز گوید جز اینکه: مؤمن چون زنبور عسل است اگرش همراه باشی سودت دهد و اگرش مشورت کنی سودت دهد و اگرش همنشین گردی سودت دهد و همه کارش سود است و زنبور عسل هم همه کارش سود است

[5] – منقولست که حضرت عیسی علیه السّلام با حواریون گذارشان بر مرده سگ لاغر اندام بیمار و متعفنی افتاد، حواریّون گفتند: عجب سگ متعفنی است! آن حضرت فرمود: عجب دندانهای سفیدی دارد، کنایه از این که غیبت نکرده و دندانهایش سفید مانده، پس شما هم غیبت نکنید تا دهانتان کثیف نگردد (در باطن)

« ارشاد القلوب- ترجمه مسترحمی ج 2 ص 80 »

[6] – مستدرک الوسائل ج : 1 ص : 116

[7] – رک: کافی ؛ ج 2 ص 140

عِدَّهٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ یَعْقُوبَ بْنِ یَزِیدَ عَنْ إِبْرَاهِیمَ بْنِ مُحَمَّدٍ النَّوْفَلِیِّ رَفَعَهُ إِلَی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ ص قَالَ مَرَّ رَسُولُ اللَّهِ ص بِرَاعِی إِبِلٍ فَبَعَثَ یَسْتَسْقِیهِ فَقَالَ أَمَّا مَا فِی ضُرُوعِهَا فَصَبُوحُ الْحَیِ وَ أَمَّا مَا فِی آنِیَتِنَا فَغَبُوقُهُمْ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص- اللَّهُمَّ أَکْثِرْ مَالَهُ وَ وُلْدَهُ ثُمَّ مَرَّ بِرَاعِی غَنَمٍ فَبَعَثَ إِلَیْهِ یَسْتَسْقِیهِ فَحَلَبَ لَهُ مَا فِی ضُرُوعِهَا وَ أَکْفَأَ مَا فِی إِنَائِهِ فِی إِنَاءِ- رَسُولِ اللَّهِ ص وَ بَعَثَ إِلَیْهِ بِشَاهٍ وَ قَالَ هَذَا مَا عِنْدَنَا وَ إِنْ أَحْبَبْتَ أَنْ نَزِیدَکَ زِدْنَاکَ قَالَ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص- اللَّهُمَّ ارْزُقْهُ الْکَفَافَ فَقَالَ لَهُ بَعْضُ أَصْحَابِهِ یَا رَسُولَ اللَّهِ دَعَوْتَ لِلَّذِی رَدَّکَ بِدُعَاءٍ عَامَّتُنَا نُحِبُّهُ وَ دَعَوْتَ لِلَّذِی أَسْعَفَکَ بِحَاجَتِکَ بِدُعَاءٍ کُلُّنَا نَکْرَهُهُ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ مَا قَلَّ وَ کَفَی خَیْرٌ مِمَّا کَثُرَ وَ أَلْهَی اللَّهُمَّ ارْزُقْ مُحَمَّداً وَ آلَ مُحَمَّدٍ الْکَفَاف

[8] – بوستان سعدی؛ مثنوی

[9] – گنج حکمت یا احادیث منظوم ص: 53 ؛ صد کلمه قصار مولی امیر المؤمنین از حاج شیخ عباس قمی صفحه 46 ترجمه: عزت یافت کسی که قناعت کرد، و ذلت یافت کسی که طمع ورزید

از طمع بگذر که ذل من طمعرو قناعت کن که عز من قنعهر که از درد طمع باشد علیلدر بر خلق جهان گردد ذلیلکس بسرقت گر برد اموال توسخت دیگر گون شود احوال توهر جفا از بهر او داری روااز غل زنجیر و زندان بلاهست در چشم تو او خوار و ذلیلخواهش از خنجر بران قتیلچون طمع بنموده در اموال توبر فنای او رود آمال توگر تو هم اهل طمع باشی چو آننزد مردم بیوفا راستی بدان
[10] -وفات ایشان در بیست و دوم محرم ، 1372 هزار و سیصد و هفتاد و دو قمری واقع گردید.

[11] – مرقد ایشان در حرم حضرت معصومه بالا سر مزار مرحوم آیت الله شیخ عبدالکریم حائری قرار دارد.

شرح دعای روز دوازدهم ماه مبارک رمضان از جواد محدثی

أَللّـهُمَّ زَیِّـنّى فـیهِ بِالسِّـتْرِ وَ الْعَـفـافِ وَ اسْتُرْنى فیهِ بِلِباسِ الْقُنُوعِ وَ الْکَفافِ

وَ احْمِلْنى فیهِ عَلَى الْعَدْلِ وَ الاِْنْصافِ وَ آمِنّـى فیـهِ مِنْ کُلِّ ما أَخـافُ بِعِصْمَتِکَ یا عِصْمَهَ الْخآئِفینَ.

فرازهای این دعا عبارت است از:

آرایشِ بى آلایشى
پوشش قناعت و بى نیازى
عدل و انصاف
ایمنى از هر گزند

آرایشِ بى آلایشى
انسان بى عیب، کم می توان یافت،سیماى بى نقص، کم می توان دید،از صدق و پاکى، از ستر و عفّت،باید لباسى، از بهر جان دوختآرایش جان، با پوشش دین،آلایش آن، فسق و گناه است.باید شرر زد، بر کید ابلیس،تا از کمندِ شر و هوى رست.
چه می دانیم؟ شاید بسیارى از اینها که دور و برمان هستند و ظاهر آدمی دارند، در باطن، حیوان باشند.

اگر دیده اى بصیر باشد، اگر چشمی واقع بین باشد، اگر قلبى زلال و صاف باشد، اگر دلى، آینه حقایق باشد، می تواند انسان ها را در چهره واقعى شان ببیند…

اى بسا ابلیس آدم رو، که هست.

مگرنه اینکه انسان نماهایى، گرفتار خصلت هاى حیوانى اند؟

مگر حسد و کبر و غرور و شهوترانى و خودخواهى و مالدوستى و دنیازدگى و شکمبارگى و بى خیالى، از اوصاف حیوانى نیستند؟

مگر در حدیث نداریم که گنهکاران در رستاخیز، در چهره بهائم و حیوانات، محشور شده و به صحراى قیامت خواهند آمد؟!

آنانکه دیده بصیرتشان، با نور تقوا و یقین روشن باشد، البتّه که «انسان صورتانِ حیوانِ سیرت» را در همین دنیا در چهره بهیمّیت و حیوانى شان می بینند.

پس چه باید کرد؟ باید از خدا خواست که با ستر و عفاف، با پوشش و پاکدامنى، با خداترسى و تقوا، ما را بپوشاند و به تعبیر قرآن، با جامه پاکى و «لباس التقوى» ما را بیاراید و زینت بخشد، تا سیماى نفرت بار و گناه آلودمان آشکار نشود.

پوشش قناعت و بى نیازى
آنچه شیران را کند روبَه مزاجاحتیاج است، احتیاج است، احتیاج.
و بى نیاز، کسى است که قانع باشد.

قناعت، سرمایه اى بى پایان است. (القَناعَهُ مالٌ لاتَنْفَدُ).

نخواستن، کم خواستن، به داشته، راضى بودن، دندان طمع را کندن، به خواهشهاى دل، جوابِ «نه» گفتن…

این ها، «قنوع» و «کفاف» است.

اگر اسیر دل شویم، بنده دیگرانیم. چرا که خواسته هاى دل بى پایان است و حرص، گنداب و باتلاقى است که هرچه بیشتر انسان در آن پیش رود، گرفتارتر می شود.

واى… که این نفس، چه سیرى ناپذیر است!…

درد بزرگ انسان و دام خطرناک شیطان، «تکاثر» و «افزون طلبى» است، امّا درمان این درد هم، «قناعت» است.

قناعت و کفاف، سرپوشى بر نفس حریص آدمی و مهارى بر افزون طلبى انسان است، تا انسان، با اسارت در چنگ حرص و هوس، رسوا نشود.

آنچه انسان را به ذلّت بردگى می کشد. همین است.

آنکه «ندارد»، یا «نمی خواهد»، نه با «تهدید» می توان رامش کرد، و نه با «تطمیع» می توان خریدش!

پس، لباس قناعت، لباس آزادگى و جامه حریّت و عزّت است.

به قول نویسنده اى:

«اکثریت همکاران من، که تعهّد اجتماعى احساس می کردند و جوانى را در مبارزه فکرى و آزادیخواهى بودند، و رسالتشان بیدارى و رهایى خلق، تا ازدواج کردند، ایستادند، تا پدر شدند، به رکوع رفتند بچه هاشان دوتا که شد، به سجود افتادند و سه تا که شد، به سقوط.

پامال ذلّت و حرص و خودپرستى و پول جمع کردن!

و کم کم، هواى مردم خواهى و افکار حق پرستى از دلشان رفت و از سرشان پرید و افتادند توى بانک و سهم و رتبه و شغل و باند و رشوه و کلاه و خانه و ماشین و دم و دستگاه و لذّت و تفریح… و عوض شدند…»

راستى که طمع و تکاثر و افزون طلبى، بردگى و اسارت دائمی به همراه دارد. به فرموده مولا على علیه السلام:

«الطَّمَعُ رِقٌّ مُؤَبَّد».[1]

عدل و انصاف
«عدالت»، کلمه زیبا و شیرینى است، امّا در مقام عمل، تلخ و ناگوار و تحمّل آن دشوار است.

«انصاف»، واژه زیبا و جذّابى است، لیکن عمل به انصاف، بسى دشوار است.

انصاف یعنى آنچه براى خود می خواهیم، براى دیگران هم بخواهیم.

آنچه برخود نمی پسندیم، براى دیگران هم نپسندیم.

حق را میان خود و دیگران، «نصف» کنیم، «انصاف» داشته باشیم.

به فرموده پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله:

«… عادل ترین مردم، کسى است که آنچه برخود نمی پسندد بر دیگران هم نپسندد»[2]

به فرموده امام صادق علیه السلام:

«دادگرى، شیرین تر از شکر، نرمتر از کره و خوشبوتر از هر مشگى است.»[3]

لیکن، باید جان را براى پذیرش آن آماده ساخت. پذیرش عدل، رفتار به انصاف و ملاک قرار دادن «حق»، شهامت و مردانگى می طلبد، سعه صدر می خواهد. این است که از خداوند در دعاى امروز می خواهیم تا ما را به عدل و انصاف وادارد.

ایمنى از هر گزند
از رودهاى پرخروش، باید گذر کرد.

موجهاى سهمگین را باید از سر گذراند. با حریف نیرومند «نفس» باید دست و پنجه نرم کرد. با ابلیس وسوسه گر و شیطان گمراه کننده باید درافتاد.

اینها خطرهایى است که در پیش راهمان است. باید خاطرى جمع داشت و قلبى آسوده، از هر خطر، از هر بیم، خطر سقوط در دام گناه، خطر رسوایى بخاطر معصیت، خطر مغلوب هواى نفس شدن، خطر تباه شدن سرمایه ها، گذشتِ بى حاصل عمر، ترس از ضربه هاى منافقین از پشت و دشمنان از رو به رو. خیانت خودفروختگان و خودباختگان، ترس از روزمرّگى و ابتذال و پوچى و بى هدفى و عبث زیستن.

این ترسها، قلب متعهّدان و دردآشنایان و آگاهان سوخته دل را می فشارد و اندوهى سنگین براى انسان هاى فرزانه فراهم می آورد.

باید از این گزندها، آسوده خاطر بود. این را نیز از خدا خواسته ایم که به ما «ایمنى» از هر گزند و خطر و خوف و هراسى که در مسیرمان است، عنایت کند. و از نعمت امنیّت و آرامش روح برخوردارمان کند.

اینها را از خداى توانا خواسته ایم،

از «او» که نگهبان دلها و عصمت خائفین است.

[1] ـ نهج البلاغه، فیض الاسلام، حکمت 171.
[2] ـ اعدلُ الناس مَن رَضى للناسِ ما یرضى لِنفسه و کرِهَ لهم ما یکره لِنفسه میزان الحکمه، ج 6 حدیث 12013.
[3] ـ العدلُ احلى مِنَ الشّهدِ وَ اَلینُ مِن الزَّبَد وَاطیبُ ریحاً مِن المِسکِ کافى، ج 2 ص 147.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا