مقالات

حدیث ثقلین

1- حدیث ثقلین این حدیث را از آن جهت حدیث ثقلین نامیده‏اند که پیامبراسلام (ص) در آن فرمود:انی تارک فیکم الثقلین….(53)این حدیث به طور بسیار گسترده از پیامبر اکرم (ص) در کتابهای معروف شیعه و اهل سنت (و در منابع معروف دست اول )نقل شده است، به طوری که تردیدی در صدور این حدیث از پیامبر (ص) باقی نمی‏ماند، و از مجموع این احادیث به خوبی استفاده می‏شود که پیامبر(ص) این حدیث را تنها یکبار بیان نفرموده که حدیث یکی، و راویان بسیار باشند بلکه در موارد مختلف بیان فرموده است و روایات کاملا متعدد است.در اینجا به قسمتی از راویان حدیث و کتب معروف اسلامی که این حدیث در آن آمده است اشاره می‏شود.1- در صحیح مسلم که معروفترین منابع دست اول اهل سنت می‏باشد تا آنجا که مهمترین صحاح ششگانه محسوب می‏شود،از«زیدبن ارقم» نقل می‏کندکه گفت :قام رسول الله (ص) یوما فینا خطیبا بماء یدعی خمّا، بین مکه والمدینه، فحمدالله و اثنی علیه، ووعظ و ذکر، ثم قال: اما بعد الا ایها الناس فانما انا بشر، یوشک ان یاتی رسول ربی فاجیب، وانی تارک فیکم ثقلین: اولهما کتاب الله، فیه الهدی و النور، فخذوا بکتاب الله و استمسکوا به، فحث علی کتاب الله و رغب فیه، ثم قال و اهلبیتی، اذکرکم الله فی اهلبیتی، اذکر کم الله فی اهلبیتی، اذکر کم الله فی اهلبیتی…:(54)«رسول خدا(ص) در میان ما بر خاست و خطبه خواند، در محلی که آبی بود که خم نامیده می‏شد(غدیر خم) و در میان مکه و مدینه قرار داشت (55)پس حمد خدا را بجا آورد و بر او ثنا گفت و موعظه کرد و پند و اندرزداد، فرمود:«اما بعد ای مردم من بشری هستم و نزدیک است فرستاده پروردگارم بیاید و دعوت او را اجابت کنم و من در میان شما دو چیز گرانمایه به یادگارمی گذارم نخست کتاب خدا که در آن هدایت و نور است، پس کتاب خدا را بگیرید، و به آن تمسک جوئید پیامبر(ص) تشویق و ترغیب فراوانی درباره قرآن کرد – سپس فرمود: و اهلبیتم را به شما توصیه می‏کنم که خدا را درباره اهلبیتم فراموش نکنید، به شما توصیه می‏کنم که خدارا درباره اهلبیتم فراموش نکنید، به شما توصیه می‏کنم که خدارا درباره اهلبیتم فراموش نکنید(اشاره به اینکه مسئولیت الهی خود را در مورد اهلبیت (ع) فراموش نکنید».قرار دادن اهلبیت (ع) در کنار قرآن، به عنوان دو چیز گرانمایه، و سه بار تأکید کردن بر یاد آوردن مسئولیت الهی در مورد آنان، نشان می‏دهد که این امر، با سرنوشت مسلمین و هدایت آن‏ها و حفظ اصول اسلام، پیوند و ارتباط داشته و دارد، و گرنه در کنار هم قرار نمی‏گرفت .2- در همان کتاب از همان راوی روایت دیگری با کمی تفاوت نقل می‏کند.(56)جالب اینکه در ذیل این حدیث هنگامی که از زیدبن ارقم سؤال می‏شود که آیا منظور از اهلبیت او همسران او هستند؟ می‏گوید: نه، منظور از اهلبیت، اهل و بستگان نسبی او هستند که صدقه بر آنها حرام شده است.3- در کتاب معروف سنن ترمذی که به «صحیح ترمذی» نیز معروف است، در بحث مناقب اهلبیت (ع) از قول جابربن عبدالله می‏خوانیم که می‏گوید:«رسول خدا (ص) را هنگام حج روز عرفه دیدم که بر شتر مخصوص خود سوار بود و خطبه می‏خواند، شنیدم که می‏فرمود:یاایها الناس انی قد ترکت فیکم ما ان اخذتم به لن تضلوا، کتاب الله و عترتی، اهلبیتی:«ای مردم من در میان شما دو چیز گذاردم که اگر آنها را بگیرید (و دست به دامن آنان زنید) هرگز گمراه نخواهید شد، کتاب خدا و عترتم اهلبیتم».(57)سپس ترمذی می‏افزاید: همین معنی را ابوذر، و ابو سعید (خدری)، و زیدبن ارقم، و حذیفه نیز نقل کرده‏اند .4- در همین کتاب، کمی بعد از آن از ابوسعید و زیدبن ارقم نقل می‏کند که هر دو گفتندقال رسول الله (ص) انی تارک فیکم ما ان تمسکتم به لن تضلوا بعدی:احدهما اعظم من الاخر، کتاب الله حبل ممدود من السماء الی الارض،و عترتی اهلبیتی، ولن تفترقا حتی یردا علی الحوض، فانظروا کیف تخلفونی فیهما:«رسول خدا(ص) فرمود:من در میان شما چیزی به یادگار می‏گذارم که اگر به آن تمسک جویید بعد از من هرگز گمراه نخواهید شد، یکی از آن دو بزرگتر از دیگری است، کتاب خدا که ریسمانی است کشیده شده از آسمان به سوی زمین، و (دیگر)عترتم اهلبیتم، و اینها هرگز از هم جدا نخواهند شد، تا در کنار حوض (کوثر)بر من وارد شوند، پس ببینید بعد از من چگونه درباره آنها رفتار خواهید کرد»!(58)5- در سنن دارمی که آن نیز از کتب بسیار معروف است، شبیه روایت زیدبن ارقم از پیامبراکرم (ص) نقل شده است و با تصریح به نام ثقلین و تصریح به نام «کتاب الله و اهلبیت»، مطلب را به پایان می‏برد.(59)فراموش نکنید که «دارمی»بنا به تصریح بعضی از آگاهان، استاد مسلم و ابوداود و ترمذی می‏باشد، و کتاب سنن دارمی یکی از شش کتاب معتبر معروف نزد اهل سنت است (هر چند به جای آن سنن ابن ماجه را ذکر کرده‏اند).6- در مسند احمد که از ائمه چهارگانه معروف اهل سنت است، در حدیثی از زیدبن ثابت می‏خوانیم که می‏گوید: رسول خدا(ص) فرمود: انی تارک فیکم خلیفتین:کتاب الله حبل ممدودما بین السماء والارض او مابین السماء الی الارض، و عترتی اهلبیتی و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض:«من دو خلیفه (جانشین) در میان شما از خود به یادگار می‏گذارم، کتاب خدا که ریسمانی است کشیده شده میان آسمان و زمین و عترتم اهلبیتم، این دو هرگز از هم چرا نمی‏شوند تا در کنار حوض (کوثر)برمن وارد شوند».(60)توجه داشته باشید که در بعضی از این روایات، تعبیر «ثقلین» آمده (مانند روایت صحیح مسلم) و در بعضی «خلیفتین» (مانند روایت اخیرکه از سنن احمد نقل شد)و در بعضی دیگر هیچیک از این دو نیست، اما مفهوم و محتوای این دو است، و در واقع همه به یک چیز باز می‏گردد.7- احمدبن شعیب «نسائی» که او نیز از بزرگان اهل سنت محسوب می‏شود و کتاب سنن او نیز یکی از صحاح سته (کتب ششگانه معروف) است در کتاب «خصائص» از زیدبن ارقم نقل می‏کند که می‏گوید: هنگامی که پیامبر(ص) از حجه الوداع باز می‏گشت و به غدیر خم وارد شد دستور داد سایبانهای درست کنند و زیر آنها را پاک و پاکیزه نمایند، سپس فرمود: کانی دعیت فاجبت و انی تارک فیکم الثقلین احدهما اکبر من الاخر، کتاب الله و عترتی فانظروا کیف تخلفونی فیهما، فانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض، ثم قال ان الله مولای و انا مولی کل مؤمن، ثم اخذ بید علی علیه السلام، فقال من کنت مولاه فهذا ولیه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه :«گویی من (از سوی خدا)دعوت شده‏ام واجابت کرده‏ام (و به زودی از میان شما می‏روم) و من دو چیز گرانمایه را در میان شما به یادگار می‏گذارم یکی از دیگر بزرکتر است، کتاب خدا و عترتم اهلبیتم، پس بنگرید چگونه بعد از من با آنها رفتار خواهید کرد، چرا که آنها از هم جدا نمی‏شوند تا در کنار حوض (کوثر) بر من وارد شوند، سپس فرمود: خداوند مولا(و سرپرست) من است، و من ولی هر مؤمنی هستم، سپس دست علی (ع) را گرفت و فرمود: هر کس من ولی اویم، این ولی او است خداوندا! دوست بدار هر کس او را دوست بدارد، و دشمن بدار هر کس که با او دشمنی کند».در پایان حدیث آمده است که راوی دوم حدیث، «ابوطفیل» می‏گوید به زیدبن ارقم گفتم تو خود این سخن را از رسول خدا(ص)شنیدی ؟گفت: هرکسی در زیر آن سایبانها بود این صحنه را با دو چشم خود مشاهده کرد و با دو گوش خود این سخنان را شنید»!(61)این حدیث به خوبی نشان می‏دهد که پیامبر (ص) این سخن را در ملاء عام و در حضور گروه کثیری در غدیر خم بیان فرموده، و همه با گوش خود شنیده‏اند.8- حاکم نیشابوری از علمای قرن چهارم هجری در کتاب مستدرک الصحیحین که از منابع معروف اهل سنت و متضمن احادیثی است که در صحیح بخاری و صحیح مسلم نیامده در حالی که از نظر وزن و ارزش در آنها بوده است این حدیث را از «ابن واصله» نقل می‏کند که او می‏گوید من از زیدبن ارقم شنیدم که پیامبر اکرم (ص) در میان مکه و مدینه به درختانی رسید که پنج سایبان در آنجا بود، در آنجا پیاده شد و مردم زیر درختان را جارو کردند، سپس پیامبر (ص) بعد از نماز عصر، خطبه خواند و حمد و ثنای خدا بجا آورد و موعظه فراوان کرد(سپس فرمود) ایها الناس انی تارک فیکم امرین لن تضلوا ان اتبعتموهما: و هما کتاب الله و اهلبیتی عترتی:«ای مردم من در میان شما دو چیز را وا می‏گذارم که اگر از آن دو پیروی کنید هرگز گمراه نخواهید شد، کتاب خدا و اهلبیتم عترتم را».(62)سپس حاکم می‏افزاید: این حدیث مطابق شرط بخاری و مسلم، صحیح است.(63)9- ابن حجر هیثمی مفتی حجاز که از مخالفین سر سخت شیعه بوده است در کتاب «الصواعق المحرقه» می‏گوید:فی روایه صحیحه کانی قد دعیت فاجبت، انی قد ترکت فیکم الثقلین احدهما آکد من الاخر، کتاب الله عزوجل و عترتی فانظروا کیف تخلفونی فیهما فانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض :«گوئی من دعوت شده‏ام و دعوت الهی را پذیرفته‏ام، من دو چیز گرانمایه در میان شما می‏گذارم کتاب خداوند بزرگ و عترتم را، پس بنگرید چگونه بعد از من حق آنها را بجا می‏آورید، این دو هرگز از هم جدا نمی‏شوند تا در کنار حوض (کوثر)بر من وارد شوند.سپس می‏افزاید: در روایت دیگری این اضافه نیز وارد شده است: سئلت ربی ذلک لهما، فلا تتقدموهما فتهلکوا، ولا تقصرواعنهما فتهلکوا، ولا تعلموهم فانهم اعلم منکم!: «من این مقام را برای آنها از پروردگارم تقاضا کردم، پس بر آنها پیشی نگیرید که هلاک می‏شوید، و از آنها نیز عقب نمانید که هلاک خواهید شد!، چیزی به آنها تعلیم ندهید، چرا که آنها از شما داناترند»!بعد اضافه می‏کند که این حدیث طرق و راویان بسیاری دارد که از بیست و چند راوی تشکیل می‏شود، و نیازی به شرح و بسط آن نیست.(64)این اعتراف صریح به گسترش دامنه این حدیث (تا سر حد تواتر) از کسی که شدیدترین حملات را در مسأله امامت به شیعه داشته است بسیار قابل توجه است.10- ابن اثیر(محمدبن محمدبن عبدالکریم) صاحب کتابهای معروف از جمله کتاب اسدالغابه فی معرفه الصحابه، در حالات «عبدالله بن حنطب» نقل می‏کند که می‏گوید: خطبنا رسول الله (ص) بالجحفه فقال الست اولی بکم من انفسکم؟ قالوا بلی یا رسول الله! یالَ انی سائلکم عن اثنتین عن القرآن و عن عترتی: «رسول خدا(ص) در سرزمین «جحفه» (منزلگاهی میان مکه و مدینه) برای ما خطبه‏ای خواند و فرمود، آیا من اولی به شما از خودتان نیستم؟ عرض کردند: آری ای رسول خدا! فرمود: من از شما (درقیامت) از دو چیز سؤال خواهم کر د، از قرآن و عترتم»!(65)11- «جلال الدین عبدالرحمن سیوطی» که او نیز از علمای معروف و صاحب تألیفات فراوانی است (66)در کتاب «احیاء المیت» همان چیزی را که ابن اثیر در اسدالعابه آورده است ذکر نموده.(67)12- بیهقی (ابوبکر احمدبن الحسین) که زمخشری درباره او می‏گوید: «شافعی امام مذهب شافعیه بر گردن شافعی‏ها منت دارد، ولی بیهقی به خاطر نوشته هایش هم بر خود شافعی، و هم بر تمام شافعی مذهب‏ها منت دارد».(68)این حدیث را در کتاب «السنن الکبری» که از مهمترین کتابهای او است، آورده است (شبیه همان چیزی که در صحیح مسلم آمده بود که مخصوصا سه بار اهلبیت در آن تکرار شده است).(69)13- حافظ طبرانی که او نیز از محدثان معروف اهل سنت است، و (در قرن سوم و چهارم هجری می‏زیسته) و به گفته بعضی بیش از هزار استاد در حدیث دیده است، در کتاب معروف خود، به نام«المعجم الکبیر» با سند خود از پیغمبر اکرم (ص) نقل می‏کند که پیامبر(ص) مردم را به پیروی از ثقلین دعوت کرد، مردی برخاست و عرض کرد،ای رسول خدا! ثقلین کدام است ؟فرمود:الاکبر کتاب الله، سبب طرفه بیدالله، وطرفه بایدیکم، فتمسکوا به لن تزالوا ولا تضلوا، والاصغر عترتی و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض: «ثقل اکبر کتاب خداست، وسیله‏ای است که یک طرف آن به دست «قدرت» خداست و طرف دیگرش به دست شما است، پس به آن تمسک جوئید که هرگز از بین نخواهید رفت و گمراه نخواهید شد، وثقل اصغر، عترتم می‏باشد و آنها هرگز از هم جدا نخواهند شد تا در کنار حوض (کوثر)بر من وارد شوند».سپس پیامبر(ص) افزود: «من این را برای آن دو از پروردگارم تقاضا کرده‏ام، پس بر آنها پیشی نگیرید که هلاک خواهید شد و بر آنها چیزی نیاموزید که آنها از شما داناترند»!(70)14- ابن تیمیه (احمد بن عبدالحلیم حنبلی) (متوفای 728)پایه گذار «مذهب و هابیت» در کتاب منهاج السنه، این حدیث را همانند آنچه در صحیح مسلم آمده است نقل کرده است.(71)گروه دیگری نیز از دانشمندان بنام و مشهور و معروف اهل سنت نیز این حدیث را در کتب خود آورده‏اند از جمله: 15- ابن مغازلی (علی بن محمد فقیه شافعی که از دانشمندان قرن پنجم هجری است)حدیث ثقلین را با تفصیل تمام از زیدبن ارقم نقل کرده است.(72)16- خوارزمی از علمای مشهور قرن ششم که از فقها و محدثین و خطباء و شاعران بوده است نیز در کتاب خود به نام «مناقب»آن را آورده است.(73)17- ذهبی (محمدبن احمدبن عثمان دمشقی شافعی) که از علمای قرن هفتم و هشتم هجری است، و مشهور به تعصب در مذهب خویش است، و تاج الدین سبکی در کتاب «طبقات الشافعیه» در حق او می‏گوید:او محدث نامی عصر و خاتمه حفاظ و پرچمدار مذهب اهل سنت و جماعت و پیشوای مردم زمان ما بود، نیز این حدیث را در کتاب «تلخیص المستدرک» ذکر کرده است.(74)18- مورخ مشهور علی بن برهان «حلبی» شافعی از علمای قرن یازدهم در کتاب خود «انسان العیون» که به سیره حلبی مشهور است حدیث ثقلین را ضمن بیان حدیث غدیر با عبارات صریحی شبیه آنچه قبلا آوردیم ذکر کرده است، و بعد از ذکر این حدیث، با صراحت می‏گوید: «این حدیث صحیحی است که با سندهای صحیح و حسن نقل شده است».(75)19- ابن حیان مالکی در کتاب «المقتبس فی احوال الاندلس»، شبیه چیزی که در صحیح مسلم آمده است ذکر کرده، ولی مکانی را که پیامبر(ص) در آن خطبه خواند و در میان مکه و مدینه قرارداشت به عنوان «حصائن » ذکر کرده که به معنی «دژها» است.(76)20- «علاءالدین علی بن محمد بغدادی»مشهور به «خازن» از علمای قرن هشتم هجری در تفسیر خود همان چیزی که در صحیح ترمذی آمده، آورده است.(77)21- «ابن ابی الحدید معتزلی» (عزالدین عبدالحمید)از علمای معروف قرن هفتم هجری نیز این روایت را در شرح نهج البلاغه خود آورده است او می‏گوید:قد بین رسول الله (ص) عترته من هی؟ لما قال انی تارک فیکم الثقلین، فقال عترتی اهلبیتی: «پیامبر(ص) عترتش را شرح داده است، فرموده است من در میان شما دو چیز گرانمایه را می‏گذارم، سپس فرمود: عترتم، یعنی اهل بیتم».سپس می‏افزاید در جای دیگری پیامبر(ص) اهل بیت را نیز تبیین فرمود در آنجا که کساء بر آنها افکند، و هنگامی که آیه انما یریدالله لیذهب…نازل شد، عرضه داشت: خداوند! اینها اهل بیت منند، پلیدی را از آنها دور بدار.(78)22- «ذینی دحلان» شافعی (سید احمد)مفتی مکه از علمای قرن سیزده است تألیفات فراوانی دارد، در کتاب «سیره نبویه» که در حاشیه حلبی به چاپ رسیده است این حدیث را عیناهمانند صحیح مسلم نقل کرده، و همچنین آنچه را که مسند احمد حنبل از ابوسعید خدری روایت کرده است.(79)جمع بندی فشرده اینها گروهی از دانشمندان سرشناس از قرون نخستین اسلام تا قرون اخیر بوده‏اند، که روایت ثقلین را با صراحت در کتب معروف خود آورده‏اند. ولی نباید فراموش کرد که اینها از نظر عدد، گروه کوچکی از مجموعه ناقلان این حدیثند، مرحوم میرحامد حسین هندی مطابق آنچه در خلاصه عبقات الانوار آمده است از یکصد و بیست وشش کتاب معروف نام می‏برد و عین عبارت هر کدام رابا قید جلد و صفحه کتاب در این اثر شریف خود آورده است.(80)شایان توجه است که این حدیث تنها از جابربن عبداله انصاری یا ابو سعید خدری و زیدبن ارقم نقل نشده است، بلکه حداقل بیست و سه نفر از صحابه پیامبر آن را ازشخص پیامبر اکرم (ص) بلاواسطه نقل کرده‏اند، که نام آنها به شرح زیر است :1- زیدبن ارقم 2 – ابوسعید خدری 3- جابربن عبدالله انصاری 4- حدیفه بن اسید 5- خزیمهبن ثابت 6- زیدبن ثابت 7- سهل بن سعد 8- ضمرهالاسلمی 9- عامربن لیلی 10- عبدالرحمن بن عوف 11- عبدالله بن عباس 12- عبدالله بن عمر 13- عدی بن حاتم 14- عقبهبن عامر 15- علی بن ابی طالب (ع) 16- ابوذرغفاری 17- ابورافع 18- ابی شریح خزاعی 19- ابوقدامه انصاری 20- ابوهریره 21- ابی هیثم بن تیهان 22- اُم سلمه 23- ام هانی تکرار حدیث ثقلین بر زبان پیامبر(ص)این نیز قابل توجه است که این حدیث را تنها پیامبر(ص) در یک مورد نفرموده است (مانند حدیث غدیر که یک بار پیامبر (ص) فرمود و افراد زیادی آن را شنیدند و نقل کردند)بلکه حدیث ثقلین در موارد مختلف و به مناسبات گوناگون بیان شده است .مواردی که این حدیث در کتب اهل سنت از پیامبر اکرم (ص) نقل شده عبارت است از:1- در غدیر خم هنگامی که پیامبر(ص) از حجه الوداع بر می‏گشت بر خاست و ضمن بیانات مفصل خود حدیث ثقلین را بیان فرمود.این همان چیزی است که قبلا از صحیح مسلم و خصائص نسائی با ذکر اسناد و مدارک نقل کردیم .2- در ایام حج روز عرفه، هنگمی که پیامبر(ص) بر شتر خود سوار بود و خطبه می‏خواند، این حدیث را ایراد فرمود.اینت همان چیزی است که «ترمذی» در صحیح از «جابربن عبدالله انصاری» نقل کرده، و قبلا تحت شماره 2 بیان شد.3- در «جحفه» که یکی از میقاتهای حج است و محلی است میان مکه و مدینه این حدیث را ایراد فرمود، همان گونه که «ابن اثیر» در «اسدالغابه» در حالات «عبدالله بن حنطب» آورده است، و قبلا در شماره 8 از این سلسله احادیث ذکر شد.4- دربیماری وفات، هنگامی که آخرین وصایای خود را بیان می‏فرمود، توصیه به ثقلین کرد و فرمود: ایها الناس یوشک ان اقبض قبضا سرعا فینطلق بی، وقد قدمت الیکم القول معذره الیکم الا انی مخلف فیکم کتاب ربی عزوجل، و عترتی اهلبیتی، ثم اخذ بید علی (ع) فرفعها، فقال هذا علی مع القرآن و القرآن مع علی لا یفترقان حتی یردا علی الحوض فاسئلوهما ما خلفت فیهما:«ای مردم من به زودی از میان شما خواهم رفت و من نسبت به همه شما اتمام حجت کردم، آگاه باشید من در میان شما کتاب پروردگار بزرگم، وعترتم اهلبیتم رابه یادگار می‏گذارم» سپس دست علی (ع) را گرفت و بلند کرد و فرمود:«این علی (ع) با قرآن است و قرآن با علی است، و هرگز از هم جدا نمی‏شوند تا در کنار حوض (کوثر) نزدمن آیند از آن دو سؤال کنید، از آنچه در آن دو به یادگار گذاشتم».(81) 5- در «حجه الوداع» در «مسجدخیف» فرمود:الا وانی سائلکم عن الثقلین، قالوا یا رسول الله و ما الثقلین؟! قال: کتاب الله الثقل الاکبر، طرف بیدالله و طرف بایدیکم، فتمسکوا به لن تضلوا ولن تزلوا و عترتی و اهلبیتی، فانه قد نبأنی اللطیف الخبیر انهما لن یفترها حتی یردا علی الحوض، کاصبعی هاتین!:«آگاه باشید من از شما از ثقلین سؤال می‏کنم!، عرض کردند: ای رسول خدا ثقلین چیست؟! فرمود: «ثقل اکبر» قرآن مجید است که یک سوی آن در دست (قدرت» خدا و سوی دیگرش در دست شما است، پس به آن تمسک جویید که هرگز گمراه نخواهید شد، و هرگز لغزش نخواهید داشت و «ثقل دیگر» عترتم و اهلبیتم هستند، زیرا خداوند لطیف خبیر به من خبر داده که آن دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا در کنار حوض کوثر نزد من آیند، مانند این دو انگشت من که درکنار هم قرار دارند»!(82)6- هنگام بازگشت از طائف (بعد از فتح مکه) پیامبر(ص) برخاست و خطبه‏ای خواند و این حدیث را بیان فرمود، و همین نکات مهم را یادآور شد.(83)این همه تکرار وتأکید درمقامات مختلف: در مدینه، و در موارد دیگر عرفه، و مسجد خیف (در ایام منی) و در وسط راه مکه و مدینه،در موارد دیگردلیلی است روشن و برهانی است قوی و گویا بر اینکه مسأله تمسک به این دو شی‏ء گرانمایه مسأله‏ای سرنوشت ساز و پر اهمیت بوده است که پیامبر(ص) می‏خواسته است مسلمانان رابه اهمیت آن دو آگاه سازد تا مسلمانان گمراه نشوند، و عجیب است که اگر ما بااین همه «تکرار» و «تأکید» دست از دامن آن‏ها برداریم، و خود را به گمراهی بیفکنیم، و یا با توجیهات نادرست از اهمیت آن‏ها بکاهیم .چگونه می‏توان به سادگی از کنار حدیثی گذشت که بیست و چند نفر از یاران پیامبر(ص) آن را نقل کرده، و در منابع معروف و دست اول آمده، و در حدود دویست کتاب معروف اسلامی نقل شده، نه در سندش شک و تردیدی است، و نه در دلالتش ابهامی وجود دارد، ساده گذشتن از کنار چنین روایتی قطعا مسئولیت سنگینی دارد.کسی که پیامبر(ص) را به عنوان رسول خدا(ص) و خاتم پیامبران و امین وحی الهی می‏شناسد، و تأکید او را در تمسک به این دو چیز گرانمایه آشکارا می‏بیند که عدم گمراهی را در پیروی از آن دو می‏شمرد باید بداند که راز مهمی در این امر نهفته است، و اصل مهمی از اصول اسلامی در آن جای گرفته است.(دقت کنید)نکات مهمی که از حدیث ثقلین استفاده می‏شوداین حدیث شریف خطوط مهمی رادر برابر مسلمانان ترسیم می‏کند که به قسمتی از آن ذیلا به طور فشرده اشاره می‏شود:1- قرآن و اهلبیت (ع) همیشه همراه یکدیگرند وجدایی ناپذیرند، و آنها که طالب حقایق قرآنند باید دست به دامن اهلبیت (ع) بزنند.2- همان گونه که پیروی از قرآن بدون هیچگونه قید و شرط بر همه مسلمین واجب است پیروی از اهلبیت (ع) نیز بدون قید و شرط واجب می‏باشد.3- اهلبیت (ع) معصومند زیرا جدایی‏ناپذیر بودن آنها از قرآن از یکسو، و لزوم پیروی بی قید وشرط از آنان از سوی دیگر، دلیل روشنی بر معصوم بودن آنها از خطا و اشتباه است، چرا که اگر آنها گناه یا خطایی داشتند ازقرآن جدا می‏شدند، و پیروی از آنان، مسلمانان را از ضلالت و گمراهی بیمه نمی‏کرد، و اینکه می‏فرماید: با پیروی از آنان در برابر گمراهی‏ها مصونیت دارید، دلیل روشنی بر عصمت آنها است.4- از همه مهمتر اینکه پیامبر(ص) این برنامه را برای تمام ادوار تاریخ مسلمین تا روز قیامت تنظیم کرده، می‏فرماید:«این دو همیشه با هم هستند تا در کنار حوض کوثر نزد من آیند، این به خوبی نشان می‏دهد که در تمام طول تاریخ اسلام فردی از اهلبیت (ع) به عنوان پیشوای معصوم (ع) وجود دارد، و همان گونه که قرآن همیشه چراغ هدایت است آنها نیز همیشه چراغ هدایتند، پس باید کاوش کنیم و در هر عصر و زمان آنها را پیدا کنیم.5- از این حدیث شریف استفاده می‏شود که جدا شدن یا پیشی گرفتن از اهلبیت (ع) مایه گمراهی است، و هیچ انتخابی را نباید بر انتخاب آنها مقدم داشت.6- آنها از همه افضل و اعلم و برترند.آری هیچ ابهامی در استفاده این امور از حدیث فوق وجود ندارد.جالب اینکه «سمهودی» شافعی (84) از علمای معروف قرن نهم و دهم هجری صاحب کتاب «وفاءالوفاء»در یکی ازنوشته‏های خود به نام «جواهر العقدین» که درباره حدیث ثقلین نگاشته می‏گوید:ان ذلک یفهم وجود من یکون اهلا للتمسک به من اهل البیت و العثره فی کل زمان و جدوا فیه الی قیام الساعه، حتی یتوجه الحث المذکور الی التمسک به کما ان الکتاب العزیز کذلک:«این حدیث می‏فهماند که در هر زمانی تا روز قیامت در میان اهلبیت (ع) کسی وجود دارد که شایستگی تمسک و پیروی دارد، همان گونه که قرآن مجید نیز چنین است».(85)* * * تنها یک سؤال تنها سؤالی که در اینجا باقی می ماند این است که در بعضی از روایات – هر چندبسیار کم – به جای و عترتی اهل بیتی تعبیر، «سنتی» شده است که بر دو مورد آن در سنن بیهقی دست یافتیم، در یک مورد ابن عباس از پیامبر(ص)نقل می‏کند که حضرت در حجه الوداع خطبه خواند و فرمودچیزی در میان شما گذاردم که اگر چنگ به آن زنید هرگز گمراه نمی‏شوید، سپس فرمود:کتاب الله و سنه نبیه.(86)و در سند دیگری از ابوهریره نیز همین مضمون نقل شده است.(87)ولی روشن است که این حدیث در برابر آن همه احادیث که تصریح به اهلبیت و عترت می‏کند، و حتی در بعضی از آنها سه بار اهلبیت، تکرار، و نسبت به آنها تأکید شده، و در بعضی صریحا نام علی (ع)آمده و پیامبر (ص)دست او را گرفته و معرفی کرده است نمی‏تواند قابل استناد باشد،و به نظر می‏رسد که زمامداران وقت برای اینکه از ایرادهای مردم در برابر این حدیث مصون باشند دست به چنین تغییری در حدیث زده‏اند، ولی نتوانسته‏اند آنرا جا بیندازند.از این گذشته این دو حدیث (به فرض صحت حدیث و «سنتی»)با هم منافاتی ندارند، دریکجا پیامبر(ص) توصیه به کتاب و سنت کرده، و در جای دیگر به کتاب و عترت، زیرا چنانکه گفتیم پیامبر اسلام (ص) این سخن را در چندین جا(طبق روایات مختلف که در منابع معروف اهل سنت واردشده) بیان فرموده است گاه در حجهالوداع، گاه در مسجد خیف، گاه در عرفه، گاه در جحفه، گاه در غدیرخم، گاه به هنگام بازگشت از طائف، گاه در مدینه بر فراز منبر، و گاه در بستر بیماری وفات (88)چه مانعی دارد که چندین بار گفته باشد «و عترتی» و در یک مورد هم فرموده باشد: کتاب الله و سنتی اصولا مگر کسی منکر است که سنت پیامبر(ص) از یادگارهای مهم او است و باید به آن عمل کرد؟ مگر ممکن است کسی مسلمان باشد و سنت پیامبر(ص) را که قرآن نسبت به آن تأکید کرده و فرموده: ما آتاکم الرسول فخذوه وما نهاکم عنه فانتهوا: «هر چه پیامبر(ص) برای شما آورده بگیرید، و هر چیزی که شما را از آن نهی کرده است از آن خودداری کنید»(حشر – 7)نادیده بگیرد و نسبت به آن بی اعتنا باشد؟ این معنی هیچ منافاتی با تأکید بر پیروی از عترت و تمسک به آن در موارد دیگر ندارد.به تعبیر دیگر انتخاب کردن یکی از دو روایت در جایی است که با هم تعارضی و تضادی داشته باشند، در حالی که تضادی در میان این دو مطلق نیست، اصولا تمسک به ذیل هدایتهای اهل بیت نیز یکی از مصادیق بارز عمل به سنت پیامبر (ص) است، آن کسی که اطاعت اهل بیت کند عمل به سنت پیامبر (ص) پیامبر کرده است، و آن کس که نپذیرد و پشت به آن نماید و انتخاب خود را به انتخاب پیامبر (ص) مقدم دارد، از اطاعت رسول خدا (ص) سرباز زده است .به هر حال با این بهانه‏ها نمی‏توان از زیر بار مسئولیت مهمی که احادیث ثقلین بر دوش ما می‏گذارد شانه خالی کرد، احادیثی که بدون شک از احادیث متواتره است، و از نظر سند و دلالت قابل چشم پوشی نیست.این سخن را با اشعاری که امام شافعی در این زمینه آورده است به پایان می‏بریم :ولما رأیت الناس قد ذهبت بهممذاهبهم فی ابحر الغی و الجهل رکبت علی اسم الله فی سفن النجاه و هم آل بیت المصطفی خاتم الرسلو امسکت حبل الله و هو ولائهم کما قد امرنا بالتمسک فی الحبلهنگامی که مردم را دیدم که مذاهب و طریقه هایشان آنها را در دریاهای گمراهی و جهل فرو برده است، من به نام خدا بر کشتی‏های نجات سوار شدم (و به آنها پناه بردم) و آنها اهل بیت مصطفی خاتم رسولانند.من به ریسمان الهی که ولایت آنها است چنگ زدم، آن گونه که مأمور شده‏ایم به حبل الله (قرآن) چنگ زنیم .و چه خوب است همه آنها را در همه چیز پناهگاه خود ببینند و حق رااز آنها جستجوکنند».(89)اینکه در بسیاری از روایات گذشته تکیه بر مسأله حوض کوثر شده است ظاهرا به این دلیل است که حوض کوثر در دروازه بهشت قرار گرفته و نخستین گام ورودی بر آنجا است، و صالحان پیامبر(ص) و اهلبیت (ع) را در آنجا دیدارمی کنند.53- واژه «ثقلین» دو گونه خوانده شده، گاه بر وزن «حَرَمَین» که مفرد آن «ثَقَل» (بر وزن حَرَم) است به معنی چیز گرانمایه و پر ارزش و به معنی متاع مسافر نیز آمده است، و گاه «ثِقْلَین» (بر وزن سِبطَین) خوانده شده که آن هم به معنی شی‏ء سنگین وزن است، نویسنده کتاب «التحقیق» معتقد است که اولی به معنی گرانمایه معنوی است، (و دومی اعم است) ضمنا باید توجه داشت که «ثَقَل» (به وزن حَرَم) صفت مشبهه، و «ثِقل» (بر وزن سبط) اسم مصدر است .
54- صحیح مسلم جلد 4، ص 1873.
55- در پاورقی صحیح مسلم آمده است که غدیر خم سه میل تا جحفه فاصله دارد.
56- همان مدرک، ص 1874.
57- صحیح ترمذی، جلد 5، ص 662، باب مناقب اهل بیت النبی حدیث 3786.
58- همان مدرک صفحه 663، حدیث 3788.
59- سن دارمی، جلد 2، ص 432 (طبع دارالفکر بیروت).
60- مسند امام احمد، جلد 5، ص 182، چاپ دارالصادر بیروت.
61- خصائص نسایی، ص 20(طبع التقدم در مصر) (مطابق نقل فضائل الخمسه) جلد 2، ص 54.
62- مستدرک الصحیحن جلد 3، ص 109 (مطابق همان مدرک).
63- منظور از شرط آن دو نفر این است که آنها تنها احادیثی رانقل می‏کردند که سلسله سندش متصل به پیامبر اسلام (ص) بوده، و راویانش ازنظر آنها مورد اعتماد و غیر متهم بوده‏اند و از آنجا که آنها تمام احادیثی را که دارای این شرط بوده نقل نکرده‏اند، حاکم نیشابوری احادیثی را که واجد شرایط بوده و در آن دو کتاب نیامده در کتاب خودش «مستدرک» جمع آوری نموده و به این ترتیب کتاب مستدرک را می‏توان همردیف کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم شمرد.
64- صواعق، ص 226، طبع عبداللطیف مصر.
65- اسدالغابه فی معرفه الصحابه، جلد 3، ص 47، (طبع مصر و طبع بیروت).
66- گفته شده او بیش از پانصد کتاب تألیف کرده است (الکنی و الالقاب، جلد 1، ص 207).
67- احیاء المیت که در حاشیه الاتحاف، ص 116 به طبع رسیده است .
68- الکنی و الالقاب، جلد 2، ص 114.
69- سنن بیهقی، جلد 10، ص 114.
70- المعجم الکبیر، ص 137(طبق نقل احقاق الحق ج 9، ص 322).
71- منهاج النسه، ج 4، ص 104(طبع قاهره).
72- احقاق الحق، جلد4، ص 438 (بنا به نقل از کتاب خطی او).
73- مناقب صفحه 93.
74- این کتاب در حاشیه کتاب مستدرک حاکم، جلد 3، ص 109 چاپ حیدرآباد دکن آمده است .
75- سیره حلبی، جلد 3، ص 274، طبع قاهره.
76- المقتبس ص 167، طبع پاریس.
77- تفسیر خازن جلد 1، ص 4، طبع قاهره.
78- شرح نهج البلاغه، جلد 2، ص 437، طبع قاهره، و جلد 6، ص 375، طبع حلبی بیروت خطبه‏86.
79- سیره نبویه، جلد 2، ص 300 – در حاشیه جلد 3 سیره حلبی ص 33 طبع مصر نیز آمده است .
80- نقل از خلاصه عبقات الانوار، ج 2، ص 105 تا 242 طبع مؤسسه البعثه.
81- صواعق المحرقه، ص 75.
82- تفسیر علی بن ابراهیم، مطابق نقل بحارالانوار، جلد 23، ص 129 حدیث 61.
83- صواعق ابن حجر، فصل اول، باب 11 آخر ص 89.
84- سمهود، قریه بزرگی در کنار نیل مصر است .
85- خلاصه عبقات الانوار، جلد 2، ص 285.
86- سنن بیهقی، جلد 10، ص 114.
87- سنن بیهقی، جلد 10، ص 114.
88- قبلاً به این موارد اشاره شد، گفتنی است که مرحوم سید شرف الدین نیز در المراجعات در نامه هشتم به این موارد اشاره کرده است .
89- کتاب ذخیره المآل (مطابق نقل خلاصه العبقات، جلد 2، ص 277).پیام قرآن ،جلدنهم ،آیه الله مکارم شیرازی با همکاریجمعیازفضلاء‏

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا