1- حدیث ثقلین این حدیث را از آن جهت حدیث ثقلین نامیدهاند که پیامبراسلام (ص) در آن فرمود:انی تارک فیکم الثقلین….(53)این حدیث به طور بسیار گسترده از پیامبر اکرم (ص) در کتابهای معروف شیعه و اهل سنت (و در منابع معروف دست اول )نقل شده است، به طوری که تردیدی در صدور این حدیث از پیامبر (ص) باقی نمیماند، و از مجموع این احادیث به خوبی استفاده میشود که پیامبر(ص) این حدیث را تنها یکبار بیان نفرموده که حدیث یکی، و راویان بسیار باشند بلکه در موارد مختلف بیان فرموده است و روایات کاملا متعدد است.در اینجا به قسمتی از راویان حدیث و کتب معروف اسلامی که این حدیث در آن آمده است اشاره میشود.1- در صحیح مسلم که معروفترین منابع دست اول اهل سنت میباشد تا آنجا که مهمترین صحاح ششگانه محسوب میشود،از«زیدبن ارقم» نقل میکندکه گفت :قام رسول الله (ص) یوما فینا خطیبا بماء یدعی خمّا، بین مکه والمدینه، فحمدالله و اثنی علیه، ووعظ و ذکر، ثم قال: اما بعد الا ایها الناس فانما انا بشر، یوشک ان یاتی رسول ربی فاجیب، وانی تارک فیکم ثقلین: اولهما کتاب الله، فیه الهدی و النور، فخذوا بکتاب الله و استمسکوا به، فحث علی کتاب الله و رغب فیه، ثم قال و اهلبیتی، اذکرکم الله فی اهلبیتی، اذکر کم الله فی اهلبیتی، اذکر کم الله فی اهلبیتی…:(54)«رسول خدا(ص) در میان ما بر خاست و خطبه خواند، در محلی که آبی بود که خم نامیده میشد(غدیر خم) و در میان مکه و مدینه قرار داشت (55)پس حمد خدا را بجا آورد و بر او ثنا گفت و موعظه کرد و پند و اندرزداد، فرمود:«اما بعد ای مردم من بشری هستم و نزدیک است فرستاده پروردگارم بیاید و دعوت او را اجابت کنم و من در میان شما دو چیز گرانمایه به یادگارمی گذارم نخست کتاب خدا که در آن هدایت و نور است، پس کتاب خدا را بگیرید، و به آن تمسک جوئید پیامبر(ص) تشویق و ترغیب فراوانی درباره قرآن کرد – سپس فرمود: و اهلبیتم را به شما توصیه میکنم که خدا را درباره اهلبیتم فراموش نکنید، به شما توصیه میکنم که خدارا درباره اهلبیتم فراموش نکنید، به شما توصیه میکنم که خدارا درباره اهلبیتم فراموش نکنید(اشاره به اینکه مسئولیت الهی خود را در مورد اهلبیت (ع) فراموش نکنید».قرار دادن اهلبیت (ع) در کنار قرآن، به عنوان دو چیز گرانمایه، و سه بار تأکید کردن بر یاد آوردن مسئولیت الهی در مورد آنان، نشان میدهد که این امر، با سرنوشت مسلمین و هدایت آنها و حفظ اصول اسلام، پیوند و ارتباط داشته و دارد، و گرنه در کنار هم قرار نمیگرفت .2- در همان کتاب از همان راوی روایت دیگری با کمی تفاوت نقل میکند.(56)جالب اینکه در ذیل این حدیث هنگامی که از زیدبن ارقم سؤال میشود که آیا منظور از اهلبیت او همسران او هستند؟ میگوید: نه، منظور از اهلبیت، اهل و بستگان نسبی او هستند که صدقه بر آنها حرام شده است.3- در کتاب معروف سنن ترمذی که به «صحیح ترمذی» نیز معروف است، در بحث مناقب اهلبیت (ع) از قول جابربن عبدالله میخوانیم که میگوید:«رسول خدا (ص) را هنگام حج روز عرفه دیدم که بر شتر مخصوص خود سوار بود و خطبه میخواند، شنیدم که میفرمود:یاایها الناس انی قد ترکت فیکم ما ان اخذتم به لن تضلوا، کتاب الله و عترتی، اهلبیتی:«ای مردم من در میان شما دو چیز گذاردم که اگر آنها را بگیرید (و دست به دامن آنان زنید) هرگز گمراه نخواهید شد، کتاب خدا و عترتم اهلبیتم».(57)سپس ترمذی میافزاید: همین معنی را ابوذر، و ابو سعید (خدری)، و زیدبن ارقم، و حذیفه نیز نقل کردهاند .4- در همین کتاب، کمی بعد از آن از ابوسعید و زیدبن ارقم نقل میکند که هر دو گفتندقال رسول الله (ص) انی تارک فیکم ما ان تمسکتم به لن تضلوا بعدی:احدهما اعظم من الاخر، کتاب الله حبل ممدود من السماء الی الارض،و عترتی اهلبیتی، ولن تفترقا حتی یردا علی الحوض، فانظروا کیف تخلفونی فیهما:«رسول خدا(ص) فرمود:من در میان شما چیزی به یادگار میگذارم که اگر به آن تمسک جویید بعد از من هرگز گمراه نخواهید شد، یکی از آن دو بزرگتر از دیگری است، کتاب خدا که ریسمانی است کشیده شده از آسمان به سوی زمین، و (دیگر)عترتم اهلبیتم، و اینها هرگز از هم جدا نخواهند شد، تا در کنار حوض (کوثر)بر من وارد شوند، پس ببینید بعد از من چگونه درباره آنها رفتار خواهید کرد»!(58)5- در سنن دارمی که آن نیز از کتب بسیار معروف است، شبیه روایت زیدبن ارقم از پیامبراکرم (ص) نقل شده است و با تصریح به نام ثقلین و تصریح به نام «کتاب الله و اهلبیت»، مطلب را به پایان میبرد.(59)فراموش نکنید که «دارمی»بنا به تصریح بعضی از آگاهان، استاد مسلم و ابوداود و ترمذی میباشد، و کتاب سنن دارمی یکی از شش کتاب معتبر معروف نزد اهل سنت است (هر چند به جای آن سنن ابن ماجه را ذکر کردهاند).6- در مسند احمد که از ائمه چهارگانه معروف اهل سنت است، در حدیثی از زیدبن ثابت میخوانیم که میگوید: رسول خدا(ص) فرمود: انی تارک فیکم خلیفتین:کتاب الله حبل ممدودما بین السماء والارض او مابین السماء الی الارض، و عترتی اهلبیتی و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض:«من دو خلیفه (جانشین) در میان شما از خود به یادگار میگذارم، کتاب خدا که ریسمانی است کشیده شده میان آسمان و زمین و عترتم اهلبیتم، این دو هرگز از هم چرا نمیشوند تا در کنار حوض (کوثر)برمن وارد شوند».(60)توجه داشته باشید که در بعضی از این روایات، تعبیر «ثقلین» آمده (مانند روایت صحیح مسلم) و در بعضی «خلیفتین» (مانند روایت اخیرکه از سنن احمد نقل شد)و در بعضی دیگر هیچیک از این دو نیست، اما مفهوم و محتوای این دو است، و در واقع همه به یک چیز باز میگردد.7- احمدبن شعیب «نسائی» که او نیز از بزرگان اهل سنت محسوب میشود و کتاب سنن او نیز یکی از صحاح سته (کتب ششگانه معروف) است در کتاب «خصائص» از زیدبن ارقم نقل میکند که میگوید: هنگامی که پیامبر(ص) از حجه الوداع باز میگشت و به غدیر خم وارد شد دستور داد سایبانهای درست کنند و زیر آنها را پاک و پاکیزه نمایند، سپس فرمود: کانی دعیت فاجبت و انی تارک فیکم الثقلین احدهما اکبر من الاخر، کتاب الله و عترتی فانظروا کیف تخلفونی فیهما، فانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض، ثم قال ان الله مولای و انا مولی کل مؤمن، ثم اخذ بید علی علیه السلام، فقال من کنت مولاه فهذا ولیه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه :«گویی من (از سوی خدا)دعوت شدهام واجابت کردهام (و به زودی از میان شما میروم) و من دو چیز گرانمایه را در میان شما به یادگار میگذارم یکی از دیگر بزرکتر است، کتاب خدا و عترتم اهلبیتم، پس بنگرید چگونه بعد از من با آنها رفتار خواهید کرد، چرا که آنها از هم جدا نمیشوند تا در کنار حوض (کوثر) بر من وارد شوند، سپس فرمود: خداوند مولا(و سرپرست) من است، و من ولی هر مؤمنی هستم، سپس دست علی (ع) را گرفت و فرمود: هر کس من ولی اویم، این ولی او است خداوندا! دوست بدار هر کس او را دوست بدارد، و دشمن بدار هر کس که با او دشمنی کند».در پایان حدیث آمده است که راوی دوم حدیث، «ابوطفیل» میگوید به زیدبن ارقم گفتم تو خود این سخن را از رسول خدا(ص)شنیدی ؟گفت: هرکسی در زیر آن سایبانها بود این صحنه را با دو چشم خود مشاهده کرد و با دو گوش خود این سخنان را شنید»!(61)این حدیث به خوبی نشان میدهد که پیامبر (ص) این سخن را در ملاء عام و در حضور گروه کثیری در غدیر خم بیان فرموده، و همه با گوش خود شنیدهاند.8- حاکم نیشابوری از علمای قرن چهارم هجری در کتاب مستدرک الصحیحین که از منابع معروف اهل سنت و متضمن احادیثی است که در صحیح بخاری و صحیح مسلم نیامده در حالی که از نظر وزن و ارزش در آنها بوده است این حدیث را از «ابن واصله» نقل میکند که او میگوید من از زیدبن ارقم شنیدم که پیامبر اکرم (ص) در میان مکه و مدینه به درختانی رسید که پنج سایبان در آنجا بود، در آنجا پیاده شد و مردم زیر درختان را جارو کردند، سپس پیامبر (ص) بعد از نماز عصر، خطبه خواند و حمد و ثنای خدا بجا آورد و موعظه فراوان کرد(سپس فرمود) ایها الناس انی تارک فیکم امرین لن تضلوا ان اتبعتموهما: و هما کتاب الله و اهلبیتی عترتی:«ای مردم من در میان شما دو چیز را وا میگذارم که اگر از آن دو پیروی کنید هرگز گمراه نخواهید شد، کتاب خدا و اهلبیتم عترتم را».(62)سپس حاکم میافزاید: این حدیث مطابق شرط بخاری و مسلم، صحیح است.(63)9- ابن حجر هیثمی مفتی حجاز که از مخالفین سر سخت شیعه بوده است در کتاب «الصواعق المحرقه» میگوید:فی روایه صحیحه کانی قد دعیت فاجبت، انی قد ترکت فیکم الثقلین احدهما آکد من الاخر، کتاب الله عزوجل و عترتی فانظروا کیف تخلفونی فیهما فانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض :«گوئی من دعوت شدهام و دعوت الهی را پذیرفتهام، من دو چیز گرانمایه در میان شما میگذارم کتاب خداوند بزرگ و عترتم را، پس بنگرید چگونه بعد از من حق آنها را بجا میآورید، این دو هرگز از هم جدا نمیشوند تا در کنار حوض (کوثر)بر من وارد شوند.سپس میافزاید: در روایت دیگری این اضافه نیز وارد شده است: سئلت ربی ذلک لهما، فلا تتقدموهما فتهلکوا، ولا تقصرواعنهما فتهلکوا، ولا تعلموهم فانهم اعلم منکم!: «من این مقام را برای آنها از پروردگارم تقاضا کردم، پس بر آنها پیشی نگیرید که هلاک میشوید، و از آنها نیز عقب نمانید که هلاک خواهید شد!، چیزی به آنها تعلیم ندهید، چرا که آنها از شما داناترند»!بعد اضافه میکند که این حدیث طرق و راویان بسیاری دارد که از بیست و چند راوی تشکیل میشود، و نیازی به شرح و بسط آن نیست.(64)این اعتراف صریح به گسترش دامنه این حدیث (تا سر حد تواتر) از کسی که شدیدترین حملات را در مسأله امامت به شیعه داشته است بسیار قابل توجه است.10- ابن اثیر(محمدبن محمدبن عبدالکریم) صاحب کتابهای معروف از جمله کتاب اسدالغابه فی معرفه الصحابه، در حالات «عبدالله بن حنطب» نقل میکند که میگوید: خطبنا رسول الله (ص) بالجحفه فقال الست اولی بکم من انفسکم؟ قالوا بلی یا رسول الله! یالَ انی سائلکم عن اثنتین عن القرآن و عن عترتی: «رسول خدا(ص) در سرزمین «جحفه» (منزلگاهی میان مکه و مدینه) برای ما خطبهای خواند و فرمود، آیا من اولی به شما از خودتان نیستم؟ عرض کردند: آری ای رسول خدا! فرمود: من از شما (درقیامت) از دو چیز سؤال خواهم کر د، از قرآن و عترتم»!(65)11- «جلال الدین عبدالرحمن سیوطی» که او نیز از علمای معروف و صاحب تألیفات فراوانی است (66)در کتاب «احیاء المیت» همان چیزی را که ابن اثیر در اسدالعابه آورده است ذکر نموده.(67)12- بیهقی (ابوبکر احمدبن الحسین) که زمخشری درباره او میگوید: «شافعی امام مذهب شافعیه بر گردن شافعیها منت دارد، ولی بیهقی به خاطر نوشته هایش هم بر خود شافعی، و هم بر تمام شافعی مذهبها منت دارد».(68)این حدیث را در کتاب «السنن الکبری» که از مهمترین کتابهای او است، آورده است (شبیه همان چیزی که در صحیح مسلم آمده بود که مخصوصا سه بار اهلبیت در آن تکرار شده است).(69)13- حافظ طبرانی که او نیز از محدثان معروف اهل سنت است، و (در قرن سوم و چهارم هجری میزیسته) و به گفته بعضی بیش از هزار استاد در حدیث دیده است، در کتاب معروف خود، به نام«المعجم الکبیر» با سند خود از پیغمبر اکرم (ص) نقل میکند که پیامبر(ص) مردم را به پیروی از ثقلین دعوت کرد، مردی برخاست و عرض کرد،ای رسول خدا! ثقلین کدام است ؟فرمود:الاکبر کتاب الله، سبب طرفه بیدالله، وطرفه بایدیکم، فتمسکوا به لن تزالوا ولا تضلوا، والاصغر عترتی و انهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض: «ثقل اکبر کتاب خداست، وسیلهای است که یک طرف آن به دست «قدرت» خداست و طرف دیگرش به دست شما است، پس به آن تمسک جوئید که هرگز از بین نخواهید رفت و گمراه نخواهید شد، وثقل اصغر، عترتم میباشد و آنها هرگز از هم جدا نخواهند شد تا در کنار حوض (کوثر)بر من وارد شوند».سپس پیامبر(ص) افزود: «من این را برای آن دو از پروردگارم تقاضا کردهام، پس بر آنها پیشی نگیرید که هلاک خواهید شد و بر آنها چیزی نیاموزید که آنها از شما داناترند»!(70)14- ابن تیمیه (احمد بن عبدالحلیم حنبلی) (متوفای 728)پایه گذار «مذهب و هابیت» در کتاب منهاج السنه، این حدیث را همانند آنچه در صحیح مسلم آمده است نقل کرده است.(71)گروه دیگری نیز از دانشمندان بنام و مشهور و معروف اهل سنت نیز این حدیث را در کتب خود آوردهاند از جمله: 15- ابن مغازلی (علی بن محمد فقیه شافعی که از دانشمندان قرن پنجم هجری است)حدیث ثقلین را با تفصیل تمام از زیدبن ارقم نقل کرده است.(72)16- خوارزمی از علمای مشهور قرن ششم که از فقها و محدثین و خطباء و شاعران بوده است نیز در کتاب خود به نام «مناقب»آن را آورده است.(73)17- ذهبی (محمدبن احمدبن عثمان دمشقی شافعی) که از علمای قرن هفتم و هشتم هجری است، و مشهور به تعصب در مذهب خویش است، و تاج الدین سبکی در کتاب «طبقات الشافعیه» در حق او میگوید:او محدث نامی عصر و خاتمه حفاظ و پرچمدار مذهب اهل سنت و جماعت و پیشوای مردم زمان ما بود، نیز این حدیث را در کتاب «تلخیص المستدرک» ذکر کرده است.(74)18- مورخ مشهور علی بن برهان «حلبی» شافعی از علمای قرن یازدهم در کتاب خود «انسان العیون» که به سیره حلبی مشهور است حدیث ثقلین را ضمن بیان حدیث غدیر با عبارات صریحی شبیه آنچه قبلا آوردیم ذکر کرده است، و بعد از ذکر این حدیث، با صراحت میگوید: «این حدیث صحیحی است که با سندهای صحیح و حسن نقل شده است».(75)19- ابن حیان مالکی در کتاب «المقتبس فی احوال الاندلس»، شبیه چیزی که در صحیح مسلم آمده است ذکر کرده، ولی مکانی را که پیامبر(ص) در آن خطبه خواند و در میان مکه و مدینه قرارداشت به عنوان «حصائن » ذکر کرده که به معنی «دژها» است.(76)20- «علاءالدین علی بن محمد بغدادی»مشهور به «خازن» از علمای قرن هشتم هجری در تفسیر خود همان چیزی که در صحیح ترمذی آمده، آورده است.(77)21- «ابن ابی الحدید معتزلی» (عزالدین عبدالحمید)از علمای معروف قرن هفتم هجری نیز این روایت را در شرح نهج البلاغه خود آورده است او میگوید:قد بین رسول الله (ص) عترته من هی؟ لما قال انی تارک فیکم الثقلین، فقال عترتی اهلبیتی: «پیامبر(ص) عترتش را شرح داده است، فرموده است من در میان شما دو چیز گرانمایه را میگذارم، سپس فرمود: عترتم، یعنی اهل بیتم».سپس میافزاید در جای دیگری پیامبر(ص) اهل بیت را نیز تبیین فرمود در آنجا که کساء بر آنها افکند، و هنگامی که آیه انما یریدالله لیذهب…نازل شد، عرضه داشت: خداوند! اینها اهل بیت منند، پلیدی را از آنها دور بدار.(78)22- «ذینی دحلان» شافعی (سید احمد)مفتی مکه از علمای قرن سیزده است تألیفات فراوانی دارد، در کتاب «سیره نبویه» که در حاشیه حلبی به چاپ رسیده است این حدیث را عیناهمانند صحیح مسلم نقل کرده، و همچنین آنچه را که مسند احمد حنبل از ابوسعید خدری روایت کرده است.(79)جمع بندی فشرده اینها گروهی از دانشمندان سرشناس از قرون نخستین اسلام تا قرون اخیر بودهاند، که روایت ثقلین را با صراحت در کتب معروف خود آوردهاند. ولی نباید فراموش کرد که اینها از نظر عدد، گروه کوچکی از مجموعه ناقلان این حدیثند، مرحوم میرحامد حسین هندی مطابق آنچه در خلاصه عبقات الانوار آمده است از یکصد و بیست وشش کتاب معروف نام میبرد و عین عبارت هر کدام رابا قید جلد و صفحه کتاب در این اثر شریف خود آورده است.(80)شایان توجه است که این حدیث تنها از جابربن عبداله انصاری یا ابو سعید خدری و زیدبن ارقم نقل نشده است، بلکه حداقل بیست و سه نفر از صحابه پیامبر آن را ازشخص پیامبر اکرم (ص) بلاواسطه نقل کردهاند، که نام آنها به شرح زیر است :1- زیدبن ارقم 2 – ابوسعید خدری 3- جابربن عبدالله انصاری 4- حدیفه بن اسید 5- خزیمهبن ثابت 6- زیدبن ثابت 7- سهل بن سعد 8- ضمرهالاسلمی 9- عامربن لیلی 10- عبدالرحمن بن عوف 11- عبدالله بن عباس 12- عبدالله بن عمر 13- عدی بن حاتم 14- عقبهبن عامر 15- علی بن ابی طالب (ع) 16- ابوذرغفاری 17- ابورافع 18- ابی شریح خزاعی 19- ابوقدامه انصاری 20- ابوهریره 21- ابی هیثم بن تیهان 22- اُم سلمه 23- ام هانی تکرار حدیث ثقلین بر زبان پیامبر(ص)این نیز قابل توجه است که این حدیث را تنها پیامبر(ص) در یک مورد نفرموده است (مانند حدیث غدیر که یک بار پیامبر (ص) فرمود و افراد زیادی آن را شنیدند و نقل کردند)بلکه حدیث ثقلین در موارد مختلف و به مناسبات گوناگون بیان شده است .مواردی که این حدیث در کتب اهل سنت از پیامبر اکرم (ص) نقل شده عبارت است از:1- در غدیر خم هنگامی که پیامبر(ص) از حجه الوداع بر میگشت بر خاست و ضمن بیانات مفصل خود حدیث ثقلین را بیان فرمود.این همان چیزی است که قبلا از صحیح مسلم و خصائص نسائی با ذکر اسناد و مدارک نقل کردیم .2- در ایام حج روز عرفه، هنگمی که پیامبر(ص) بر شتر خود سوار بود و خطبه میخواند، این حدیث را ایراد فرمود.اینت همان چیزی است که «ترمذی» در صحیح از «جابربن عبدالله انصاری» نقل کرده، و قبلا تحت شماره 2 بیان شد.3- در «جحفه» که یکی از میقاتهای حج است و محلی است میان مکه و مدینه این حدیث را ایراد فرمود، همان گونه که «ابن اثیر» در «اسدالغابه» در حالات «عبدالله بن حنطب» آورده است، و قبلا در شماره 8 از این سلسله احادیث ذکر شد.4- دربیماری وفات، هنگامی که آخرین وصایای خود را بیان میفرمود، توصیه به ثقلین کرد و فرمود: ایها الناس یوشک ان اقبض قبضا سرعا فینطلق بی، وقد قدمت الیکم القول معذره الیکم الا انی مخلف فیکم کتاب ربی عزوجل، و عترتی اهلبیتی، ثم اخذ بید علی (ع) فرفعها، فقال هذا علی مع القرآن و القرآن مع علی لا یفترقان حتی یردا علی الحوض فاسئلوهما ما خلفت فیهما:«ای مردم من به زودی از میان شما خواهم رفت و من نسبت به همه شما اتمام حجت کردم، آگاه باشید من در میان شما کتاب پروردگار بزرگم، وعترتم اهلبیتم رابه یادگار میگذارم» سپس دست علی (ع) را گرفت و بلند کرد و فرمود:«این علی (ع) با قرآن است و قرآن با علی است، و هرگز از هم جدا نمیشوند تا در کنار حوض (کوثر) نزدمن آیند از آن دو سؤال کنید، از آنچه در آن دو به یادگار گذاشتم».(81) 5- در «حجه الوداع» در «مسجدخیف» فرمود:الا وانی سائلکم عن الثقلین، قالوا یا رسول الله و ما الثقلین؟! قال: کتاب الله الثقل الاکبر، طرف بیدالله و طرف بایدیکم، فتمسکوا به لن تضلوا ولن تزلوا و عترتی و اهلبیتی، فانه قد نبأنی اللطیف الخبیر انهما لن یفترها حتی یردا علی الحوض، کاصبعی هاتین!:«آگاه باشید من از شما از ثقلین سؤال میکنم!، عرض کردند: ای رسول خدا ثقلین چیست؟! فرمود: «ثقل اکبر» قرآن مجید است که یک سوی آن در دست (قدرت» خدا و سوی دیگرش در دست شما است، پس به آن تمسک جویید که هرگز گمراه نخواهید شد، و هرگز لغزش نخواهید داشت و «ثقل دیگر» عترتم و اهلبیتم هستند، زیرا خداوند لطیف خبیر به من خبر داده که آن دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا در کنار حوض کوثر نزد من آیند، مانند این دو انگشت من که درکنار هم قرار دارند»!(82)6- هنگام بازگشت از طائف (بعد از فتح مکه) پیامبر(ص) برخاست و خطبهای خواند و این حدیث را بیان فرمود، و همین نکات مهم را یادآور شد.(83)این همه تکرار وتأکید درمقامات مختلف: در مدینه، و در موارد دیگر عرفه، و مسجد خیف (در ایام منی) و در وسط راه مکه و مدینه،در موارد دیگردلیلی است روشن و برهانی است قوی و گویا بر اینکه مسأله تمسک به این دو شیء گرانمایه مسألهای سرنوشت ساز و پر اهمیت بوده است که پیامبر(ص) میخواسته است مسلمانان رابه اهمیت آن دو آگاه سازد تا مسلمانان گمراه نشوند، و عجیب است که اگر ما بااین همه «تکرار» و «تأکید» دست از دامن آنها برداریم، و خود را به گمراهی بیفکنیم، و یا با توجیهات نادرست از اهمیت آنها بکاهیم .چگونه میتوان به سادگی از کنار حدیثی گذشت که بیست و چند نفر از یاران پیامبر(ص) آن را نقل کرده، و در منابع معروف و دست اول آمده، و در حدود دویست کتاب معروف اسلامی نقل شده، نه در سندش شک و تردیدی است، و نه در دلالتش ابهامی وجود دارد، ساده گذشتن از کنار چنین روایتی قطعا مسئولیت سنگینی دارد.کسی که پیامبر(ص) را به عنوان رسول خدا(ص) و خاتم پیامبران و امین وحی الهی میشناسد، و تأکید او را در تمسک به این دو چیز گرانمایه آشکارا میبیند که عدم گمراهی را در پیروی از آن دو میشمرد باید بداند که راز مهمی در این امر نهفته است، و اصل مهمی از اصول اسلامی در آن جای گرفته است.(دقت کنید)نکات مهمی که از حدیث ثقلین استفاده میشوداین حدیث شریف خطوط مهمی رادر برابر مسلمانان ترسیم میکند که به قسمتی از آن ذیلا به طور فشرده اشاره میشود:1- قرآن و اهلبیت (ع) همیشه همراه یکدیگرند وجدایی ناپذیرند، و آنها که طالب حقایق قرآنند باید دست به دامن اهلبیت (ع) بزنند.2- همان گونه که پیروی از قرآن بدون هیچگونه قید و شرط بر همه مسلمین واجب است پیروی از اهلبیت (ع) نیز بدون قید و شرط واجب میباشد.3- اهلبیت (ع) معصومند زیرا جداییناپذیر بودن آنها از قرآن از یکسو، و لزوم پیروی بی قید وشرط از آنان از سوی دیگر، دلیل روشنی بر معصوم بودن آنها از خطا و اشتباه است، چرا که اگر آنها گناه یا خطایی داشتند ازقرآن جدا میشدند، و پیروی از آنان، مسلمانان را از ضلالت و گمراهی بیمه نمیکرد، و اینکه میفرماید: با پیروی از آنان در برابر گمراهیها مصونیت دارید، دلیل روشنی بر عصمت آنها است.4- از همه مهمتر اینکه پیامبر(ص) این برنامه را برای تمام ادوار تاریخ مسلمین تا روز قیامت تنظیم کرده، میفرماید:«این دو همیشه با هم هستند تا در کنار حوض کوثر نزد من آیند، این به خوبی نشان میدهد که در تمام طول تاریخ اسلام فردی از اهلبیت (ع) به عنوان پیشوای معصوم (ع) وجود دارد، و همان گونه که قرآن همیشه چراغ هدایت است آنها نیز همیشه چراغ هدایتند، پس باید کاوش کنیم و در هر عصر و زمان آنها را پیدا کنیم.5- از این حدیث شریف استفاده میشود که جدا شدن یا پیشی گرفتن از اهلبیت (ع) مایه گمراهی است، و هیچ انتخابی را نباید بر انتخاب آنها مقدم داشت.6- آنها از همه افضل و اعلم و برترند.آری هیچ ابهامی در استفاده این امور از حدیث فوق وجود ندارد.جالب اینکه «سمهودی» شافعی (84) از علمای معروف قرن نهم و دهم هجری صاحب کتاب «وفاءالوفاء»در یکی ازنوشتههای خود به نام «جواهر العقدین» که درباره حدیث ثقلین نگاشته میگوید:ان ذلک یفهم وجود من یکون اهلا للتمسک به من اهل البیت و العثره فی کل زمان و جدوا فیه الی قیام الساعه، حتی یتوجه الحث المذکور الی التمسک به کما ان الکتاب العزیز کذلک:«این حدیث میفهماند که در هر زمانی تا روز قیامت در میان اهلبیت (ع) کسی وجود دارد که شایستگی تمسک و پیروی دارد، همان گونه که قرآن مجید نیز چنین است».(85)* * * تنها یک سؤال تنها سؤالی که در اینجا باقی می ماند این است که در بعضی از روایات – هر چندبسیار کم – به جای و عترتی اهل بیتی تعبیر، «سنتی» شده است که بر دو مورد آن در سنن بیهقی دست یافتیم، در یک مورد ابن عباس از پیامبر(ص)نقل میکند که حضرت در حجه الوداع خطبه خواند و فرمودچیزی در میان شما گذاردم که اگر چنگ به آن زنید هرگز گمراه نمیشوید، سپس فرمود:کتاب الله و سنه نبیه.(86)و در سند دیگری از ابوهریره نیز همین مضمون نقل شده است.(87)ولی روشن است که این حدیث در برابر آن همه احادیث که تصریح به اهلبیت و عترت میکند، و حتی در بعضی از آنها سه بار اهلبیت، تکرار، و نسبت به آنها تأکید شده، و در بعضی صریحا نام علی (ع)آمده و پیامبر (ص)دست او را گرفته و معرفی کرده است نمیتواند قابل استناد باشد،و به نظر میرسد که زمامداران وقت برای اینکه از ایرادهای مردم در برابر این حدیث مصون باشند دست به چنین تغییری در حدیث زدهاند، ولی نتوانستهاند آنرا جا بیندازند.از این گذشته این دو حدیث (به فرض صحت حدیث و «سنتی»)با هم منافاتی ندارند، دریکجا پیامبر(ص) توصیه به کتاب و سنت کرده، و در جای دیگر به کتاب و عترت، زیرا چنانکه گفتیم پیامبر اسلام (ص) این سخن را در چندین جا(طبق روایات مختلف که در منابع معروف اهل سنت واردشده) بیان فرموده است گاه در حجهالوداع، گاه در مسجد خیف، گاه در عرفه، گاه در جحفه، گاه در غدیرخم، گاه به هنگام بازگشت از طائف، گاه در مدینه بر فراز منبر، و گاه در بستر بیماری وفات (88)چه مانعی دارد که چندین بار گفته باشد «و عترتی» و در یک مورد هم فرموده باشد: کتاب الله و سنتی اصولا مگر کسی منکر است که سنت پیامبر(ص) از یادگارهای مهم او است و باید به آن عمل کرد؟ مگر ممکن است کسی مسلمان باشد و سنت پیامبر(ص) را که قرآن نسبت به آن تأکید کرده و فرموده: ما آتاکم الرسول فخذوه وما نهاکم عنه فانتهوا: «هر چه پیامبر(ص) برای شما آورده بگیرید، و هر چیزی که شما را از آن نهی کرده است از آن خودداری کنید»(حشر – 7)نادیده بگیرد و نسبت به آن بی اعتنا باشد؟ این معنی هیچ منافاتی با تأکید بر پیروی از عترت و تمسک به آن در موارد دیگر ندارد.به تعبیر دیگر انتخاب کردن یکی از دو روایت در جایی است که با هم تعارضی و تضادی داشته باشند، در حالی که تضادی در میان این دو مطلق نیست، اصولا تمسک به ذیل هدایتهای اهل بیت نیز یکی از مصادیق بارز عمل به سنت پیامبر (ص) است، آن کسی که اطاعت اهل بیت کند عمل به سنت پیامبر (ص) پیامبر کرده است، و آن کس که نپذیرد و پشت به آن نماید و انتخاب خود را به انتخاب پیامبر (ص) مقدم دارد، از اطاعت رسول خدا (ص) سرباز زده است .به هر حال با این بهانهها نمیتوان از زیر بار مسئولیت مهمی که احادیث ثقلین بر دوش ما میگذارد شانه خالی کرد، احادیثی که بدون شک از احادیث متواتره است، و از نظر سند و دلالت قابل چشم پوشی نیست.این سخن را با اشعاری که امام شافعی در این زمینه آورده است به پایان میبریم :ولما رأیت الناس قد ذهبت بهممذاهبهم فی ابحر الغی و الجهل رکبت علی اسم الله فی سفن النجاه و هم آل بیت المصطفی خاتم الرسلو امسکت حبل الله و هو ولائهم کما قد امرنا بالتمسک فی الحبلهنگامی که مردم را دیدم که مذاهب و طریقه هایشان آنها را در دریاهای گمراهی و جهل فرو برده است، من به نام خدا بر کشتیهای نجات سوار شدم (و به آنها پناه بردم) و آنها اهل بیت مصطفی خاتم رسولانند.من به ریسمان الهی که ولایت آنها است چنگ زدم، آن گونه که مأمور شدهایم به حبل الله (قرآن) چنگ زنیم .و چه خوب است همه آنها را در همه چیز پناهگاه خود ببینند و حق رااز آنها جستجوکنند».(89)اینکه در بسیاری از روایات گذشته تکیه بر مسأله حوض کوثر شده است ظاهرا به این دلیل است که حوض کوثر در دروازه بهشت قرار گرفته و نخستین گام ورودی بر آنجا است، و صالحان پیامبر(ص) و اهلبیت (ع) را در آنجا دیدارمی کنند.53- واژه «ثقلین» دو گونه خوانده شده، گاه بر وزن «حَرَمَین» که مفرد آن «ثَقَل» (بر وزن حَرَم) است به معنی چیز گرانمایه و پر ارزش و به معنی متاع مسافر نیز آمده است، و گاه «ثِقْلَین» (بر وزن سِبطَین) خوانده شده که آن هم به معنی شیء سنگین وزن است، نویسنده کتاب «التحقیق» معتقد است که اولی به معنی گرانمایه معنوی است، (و دومی اعم است) ضمنا باید توجه داشت که «ثَقَل» (به وزن حَرَم) صفت مشبهه، و «ثِقل» (بر وزن سبط) اسم مصدر است .
54- صحیح مسلم جلد 4، ص 1873.
55- در پاورقی صحیح مسلم آمده است که غدیر خم سه میل تا جحفه فاصله دارد.
56- همان مدرک، ص 1874.
57- صحیح ترمذی، جلد 5، ص 662، باب مناقب اهل بیت النبی حدیث 3786.
58- همان مدرک صفحه 663، حدیث 3788.
59- سن دارمی، جلد 2، ص 432 (طبع دارالفکر بیروت).
60- مسند امام احمد، جلد 5، ص 182، چاپ دارالصادر بیروت.
61- خصائص نسایی، ص 20(طبع التقدم در مصر) (مطابق نقل فضائل الخمسه) جلد 2، ص 54.
62- مستدرک الصحیحن جلد 3، ص 109 (مطابق همان مدرک).
63- منظور از شرط آن دو نفر این است که آنها تنها احادیثی رانقل میکردند که سلسله سندش متصل به پیامبر اسلام (ص) بوده، و راویانش ازنظر آنها مورد اعتماد و غیر متهم بودهاند و از آنجا که آنها تمام احادیثی را که دارای این شرط بوده نقل نکردهاند، حاکم نیشابوری احادیثی را که واجد شرایط بوده و در آن دو کتاب نیامده در کتاب خودش «مستدرک» جمع آوری نموده و به این ترتیب کتاب مستدرک را میتوان همردیف کتاب صحیح بخاری و صحیح مسلم شمرد.
64- صواعق، ص 226، طبع عبداللطیف مصر.
65- اسدالغابه فی معرفه الصحابه، جلد 3، ص 47، (طبع مصر و طبع بیروت).
66- گفته شده او بیش از پانصد کتاب تألیف کرده است (الکنی و الالقاب، جلد 1، ص 207).
67- احیاء المیت که در حاشیه الاتحاف، ص 116 به طبع رسیده است .
68- الکنی و الالقاب، جلد 2، ص 114.
69- سنن بیهقی، جلد 10، ص 114.
70- المعجم الکبیر، ص 137(طبق نقل احقاق الحق ج 9، ص 322).
71- منهاج النسه، ج 4، ص 104(طبع قاهره).
72- احقاق الحق، جلد4، ص 438 (بنا به نقل از کتاب خطی او).
73- مناقب صفحه 93.
74- این کتاب در حاشیه کتاب مستدرک حاکم، جلد 3، ص 109 چاپ حیدرآباد دکن آمده است .
75- سیره حلبی، جلد 3، ص 274، طبع قاهره.
76- المقتبس ص 167، طبع پاریس.
77- تفسیر خازن جلد 1، ص 4، طبع قاهره.
78- شرح نهج البلاغه، جلد 2، ص 437، طبع قاهره، و جلد 6، ص 375، طبع حلبی بیروت خطبه86.
79- سیره نبویه، جلد 2، ص 300 – در حاشیه جلد 3 سیره حلبی ص 33 طبع مصر نیز آمده است .
80- نقل از خلاصه عبقات الانوار، ج 2، ص 105 تا 242 طبع مؤسسه البعثه.
81- صواعق المحرقه، ص 75.
82- تفسیر علی بن ابراهیم، مطابق نقل بحارالانوار، جلد 23، ص 129 حدیث 61.
83- صواعق ابن حجر، فصل اول، باب 11 آخر ص 89.
84- سمهود، قریه بزرگی در کنار نیل مصر است .
85- خلاصه عبقات الانوار، جلد 2، ص 285.
86- سنن بیهقی، جلد 10، ص 114.
87- سنن بیهقی، جلد 10، ص 114.
88- قبلاً به این موارد اشاره شد، گفتنی است که مرحوم سید شرف الدین نیز در المراجعات در نامه هشتم به این موارد اشاره کرده است .
89- کتاب ذخیره المآل (مطابق نقل خلاصه العبقات، جلد 2، ص 277).پیام قرآن ،جلدنهم ،آیه الله مکارم شیرازی با همکاریجمعیازفضلاء