مقالات

شش اصل در قضا و قدر

اصل اول قضا و قدر از عقاید قطعی اسلامی است که در کتاب و سنت وارد شده و دلایل عقلی نیز آن را تایید می‏کند. آیات در باره قضا و قدر بسیار است که ذیلا به برخی از آنها اشاره می‏کنیم. قرآن درباره قدر می‏فرماید: ‹‹انا کل شی‏ء خلقناه بقدر›› (قمر/49): ما هرچیزی را به اندازه آفریده‏ایم. همچنین می‏فرماید: ‹‹و ان من شی‏ء الا عندنا خزائنه وما ننزله الا بقدر معلوم›› (حجر/20): چیزی نیست مگر اینکه گنجینه‏های آن نزد ما است، و ما جز به مقدار معلوم آن را فرو نمی‏فرستیم. درباره قضا نیز می‏فرماید:‹‹و اذا قضی امرا فانما یقول له کن فیکون›› (بقره/117): هرگاه اراده قطعی خداوند به چیزی تعلق بگیرد، به او می‏گوید باش، پس آن چیز موجود می‏شود. نیز می‏فرماید: ‹‹هو الذی خلقکم من طین ثم قضی اجلا›› (انعام/2): اوست که شما را از خاک آفرید، آنگاه اجلی را مقرر داشت. با توجه به این آیات و نیز روایات متعددی که در این زمینه وجود دارد،هیچ مسلمانی نمی‏تواند قضا و قدر را انکار کند. هرچند معرفت تفصیلی به جزئیات مسئله لازم نیست، واصولا برای کسانی که آمادگی ذهنی برای فهم این گونه مسائل دقیق ندارند ورود در آن شایسته نمی‏باشد، چون چه بسا ممکن است در عقیده خود دچار اشتباه یا تردید شوند و به گمراهی افتند. از این جهت امیر مؤمنان علی علیه السلام خطاب به این گروه می‏فرماید:«طریق مظلم فلا تسلکوه، و بحر عمیق فلا تلجوه، وسر الله فلا تتکلفوه‏» (1) : راهی است تاریک آن را نپیمایید، دریایی است ژرف در آن وارد نشوید، و راز الهی است‏خود را در کشف آن به تکلف نیاندازید. البته هشدار امام مربوط به کسانی است که توان فهم این گونه معارف دقیق را ندارند، وچه بسا بحث درباره آن مایه گمراهی آنان می‏شود. شاهد بر این مطلب آن است که آن حضرت خود در موارد دیگر به تبیین قضا و قدر پرداخته است. (2) لذا ما نیز در حدود معرفت‏خود با استفاده از قرآن و روایات و با کمک عقل به شرح آن می‏پردازیم: اصل دوم «قدر» در لغت‏به معنی اندازه و مقدار بوده، و قضا نیز به معنی حتمیت و قطعیت است. (3) امام هشتم علیه السلام در تفسیر قدر و قضا چنین می‏فرماید:«قدر عبارت است از اندازه‏گیری شی‏ء از نظر بقاء و فنا، و قضا همان قطعیت وتحقق بخشیدن شی‏ء است. (4) اکنون که معنی لغوی این دو واژه روشن شد، و دانستیم که اندازه‏گیری اشیا را «قدر»، و حتمیت و قطعیت آن را «قضا» می‏گویند، به توضیح معنای اصطلاحی این دو می‏پردازیم: الف – تفسیر قدر هریک از مخلوقات، به حکم اینکه ممکن الوجود است، حد و اندازه وجودی خاصی دارد، مثلا «جماد» به گونه‏ای اندازه‏گیری شده و نبات و حیوان به گونه‏ای دیگر. نیز از آنجا که هستی اندازه‏گیری شده هر چیز، مخلوق خداوند است، طبعا تقدیر هم، تقدیر الهی خواهد بود.ضمنا این مقدار و اندازه‏گیری به اعتبار اینکه که فعل خداوند است، «تقدیر و قدر فعلی‏» نامیده می‏شود و به این اعتبار که خداوند قبل از آفریدن به آن عالم است، «تقدیر و قدر علمی‏» خواهد بود. در حقیقت، اعتقاد به قدر، اعتقاد به خالقیت‏خداوند به لحاظ خصوصیات اشیا بوده و این تقدیر فعلی مستند به علم ازلی خداوند است، در نتیجه اعتقاد به قدر علمی، در حقیقت اعتقاد به علم ازلی خداوند است. ب – تفسیر قضا همان‏طور که یادآور شدیم، «قضا» به معنی قطعیت وجود شی‏ء است. مسلما قطعیت‏یافتن وجودهر شی‏ء بر اساس نظام علت و معلول، در گرو تحقق علت تام آن شی‏ء است، و از آنجا که نظام علت و معلول به خدا منتهی می‏گردد در حقیقت قطعیت هر چیزی مستند به قدرت و مشیت او است. این، قضای خداوند در مقام فعل و آفرینش است، و علم ازلی خداوند در مورد این حتمیت، قضای ذاتی خداوند می‏باشد. آنچه گفته شد مربوط به قضا و قدر تکوینی خداوند – اعم از ذاتی و فعلی – بود. گاه نیز قضا و قدر مربوط به عالم تشریع است. به این معنی که، اصل تشریع و تکلیف الهی قضای خداوند بوده، است، و کیفیت و ویژگی آن مانند وجوب و حرمت وغیره نیز تقدیر تشریعی خداوند است. امیرمؤمنان در پاسخ فردی که از حقیقت قضا و قدر سؤال کرد، این مرحله از قضا و قدر را یادآور شد و فرمود: مقصود از قضا و قدر، امر به طاعت و نهی از معصیت، وقدرت بخشیدن به انسان نسبت‏به انجام کارهای خوب و ترک کارهای ناپسند، و توفیق دادن در تقرب به خداوند، و رها کردن گنهکار به حال خود و وعد و وعید است، اینها قضا و قدر خدا در افعال ما است. (5) اگر می‏بینیم در اینجا امیر مؤمنان علی علیه السلام در پاسخ سائل، فقط به تشریح قضا و قدر تشریعی اکتفا ورزیده، شاید به پاس رعایت‏حال سائل یا حضار مجلس بوده است. زیرا در آن روز از قضا و قدر تکوینی و در نتیجه قرار گرفتن افعال انسان در قلمرو قضا و قدر، جبر و سلب اختیار برداشت می‏شد، به گواه اینکه حضرت در ذیل حدیث می‏فرماید:«واما غیر ذلک فلا تظنه فان الظن له محبط للاعمال‏»: جز این گمان دیگری مبر، زیرا چنان گمانی مایه حبط عمل می‏گردد. مقصود این است که ارزش افعال انسان بر پایه مختار بودن اوست وبا فرض جبر در اعمال، این ارزش از بین می‏رود. حاصل آنکه: مورد قضا و قدر، گاه تکوین است و گاه تشریع،و هر دو قسم نیز دو مرحله دارد: 1. ذاتی ( علمی); 2. فعلی. اصل سومقضا و قدر در افعال انسان با اختیار و آزادی او کمترین منافاتی ندارد. زیرا تقدیر الهی در باره انسان همان فاعلیت ویژه او است، و آن اینکه، او یک فاعل مختار و مرید بوده و فعل و ترک هر عملی در اختیار او است. قضای الهی در مورد فعل انسان قطعیت و حتمیت فعل است پس از اختیار و اراده او. به تعبیر دیگر: آفرینش انسان با اختیار و آزادی آمیخته و اندازه‏گیری شده است، و قضای الهی جز این نیست که هرگاه انسان از روی اختیار، اسباب فعلی را پدید آورد، تنفیذ الهی از این طریق انجام گیرد. برخی از افراد، گنهکاری خود را مولود تقدیر الهی دانسته و تصور کرده‏اند جز راهی که رفته‏اند، راه دیگری در اختیار آنها نبوده است، در حالی که خرد و وحی این پندار را محکوم می‏کنند. زیرا از نظر خرد، انسان با تصمیم خود سرنوشت‏خویش را برگزیده است، و از نظر شرع نیز او می‏تواند انسانی شاکر و نیکوکار یا کفران کننده و بدکار باشد، چنانکه می‏فرماید:‹‹انا هدیناه السبیل اما شاکرا واما کفورا›› (انسان/3). در عصر رسالت گروهی از بت‏پرستان، گمراهی خود را معلول مشیت الهی پنداشته و می‏گفتند اگر خواست‏خدا نبود ما بت پرست نمی‏شدیم! قرآن کریم پندار آنان را چنین نقل می‏کند:‹ یقول الذین اشرکوا لو شاء الله ما اشرکنا و لا آباءنا و لا حرمنا من شی‏ء›› (انعام /148): مشرکان خواهند گفت: اگر خدا می‏خواست ما و پدرانمان مشرک نمی‏شدیم و چیزی را حرام نمی‏کردیم. سپس در پاسخ آنان می‏فرماید: ‹‹کذلک کذب الذین من قبلهم حتی ذاقوا باسنا››: پیشینیان نیز چنین دروغ گفتند، تا اینکه عذاب ما را چشیدند. در پایان یادآور می‏شویم سنتهای کلی خداوند در جهان آفرینش که گاه به سعادت انسان و گاه به زیان و شقاوت او تمام می‏شود، از مظاهر قضا و قدر الهی است، و این بشر است که با اختیار خود یکی از آن دو را برمی‏گزیند. در این باره قبلا نیز در بحث مربوط به انسان در جهان‏بینی اسلامی مطالبی بیان شد. انسان و اختیار اصل چهارم اختیار و آزادی انسان، واقعیتی مسلم و آشکار است، و انسان از راههای گوناگون می‏تواند آن را درک کند، که ذیلا بدانها اشاره می‏کنیم. الف – وجدان هر انسانی گواهی می‏دهد که او در تصمیم‏گیریهای خود می‏تواند یکی از دو طرف فعل یا ترک را برگزیند، و اگر کسی در این درک بدیهی تردید کند، هیچ حقیقت‏بدیهی را نباید پذیرا شود. ب – ستایشها و نکوهشهایی که در جوامع بشری – اعم از دینی و غیر دینی – نسبت‏به اشخاص مختلف انجام می‏گیرد، نشانه آن است که فرد ستایشگر یا نکوهشگر،شخص فاعل را، در کارهای خویش مختار تلقی می‏کند. ج – چنانچه اختیار و آزادی انسان نادیده گرفته شود دستگاه شریعت نیز لغو و بی‏ثمر خواهد بود. زیرا اگر هر انسانی ناگزیر است همان راهی را بپیماید که قبلا برای او مقرر گردیده و نمی‏تواند سر سوزنی از آن تخطی نماید، در آن صورت، امر و نهی، وعد و وعید، و پاداش و کیفر هیچگونه معنی نخواهد داشت. د – در طول تاریخ پیوسته انسانهایی را می‏بینیم که در صدد اصلاح فرد و جامعه بشری بوده‏اند، و در این راه برنامه‏ریزیهایی کرده و نتایجی گرفته‏اند. بدیهی است این امر با مجبور بودن انسان سازگار نیست، زیرا با فرض جبر همه این تلاشها بیهوده و عقیم خواهد بود. این شواهد چهارگانه، اصل اختیار را حقیقتی مستحکم وغیر قابل تردید می‏سازد. البته از اصل آزادی و اختیار بشر نباید نتیجه بگیریم که انسان، مطلقابه حال خود رها شده، و خداوند هیچگونه تاثیری در فعل او ندارد. زیرا چنین عقیده‏ای، که همان تفویض است، با اصل نیازمندی دائمی انسان به خدا منافات دارد، و نیز دایره قدرت و خالقیت‏خداوند را محدود می‏کند. بلکه حقیقت امر به گونه دیگری است که در اصل بعد بیان خواهد شد. اصل پنجم پس از رحلت پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم از جمله مسائلی که در میان مسلمین مطرح گردید مسئله کیفیت صدور فعل از انسان بود. گروهی عقیده جبر را برگزیده و انسان را فاعل مجبور دانستند، و گروهی دیگر نقطه مقابل این نظریه را گرفته وتصور کردند که انسان موجودی به خود او واگذار شده است و افعال او هیچگونه انتسابی به خداوند ندارد. هر دو گروه، در حقیقت چنین تصور می‏کردند که فعل یا باید به انسان مستند باشد و یا به خدا; یا قدرت بشری باید مؤثر باشد، و یا قدرت الهی. در حالیکه در اینجا راه سومی نیز وجود دارد که امامان معصوم ما به آن ارشاد فرموده‏اند. امام صادقعلیه السلام می‏فرماید:«لا جبر ولا تفویض و لکن امر بین الامرین‏» (6) : (نه جبر در کار است و نه تفویض، بلکه چیزی است‏بین این دو). یعنی، فعل در عین استناد به انسان، به خدا نیز استناد دارد. زیرا فعل از فاعل سرمی‏زند، و در عین حال چون فاعل و قدرتش مخلوق خدا است، چگونه می‏تواند فعل از خدا منقطع گردد. طریقه اهل بیت علیهم السلام در تبیین واقعیت فعل انسان، همان است که در قرآن کریم آمده است. این کتاب آسمانی گاه فعلی را در عین حال که به فاعل نسبت می‏دهد، به خدا نیز نسبت می‏دهد، یعنی هر دو نسبت را می‏پذیرد. چنانکه می‏فرماید: ‹‹و ما رمیت اذ رمیت ولکن الله رمی›› (انفال/17): آنگاه که تیر انداختی، تو تیر نیانداختی، بلکه خدا انداخت. مقصود این است آنگاه که پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم کاری را صورت داد، او به قدرت مستقل خود این کار را انجام نداد، بلکه به قدرت الهی آن را انجام داد.بنابر این هر دو نسبت صحیح و درست است. به عبارت دیگر، حول و قوه الهی در هر پدیده حضور دارد، مانند جریان الکتریسته در سیم برق که از کارخانه برق سرچشمه می‏گیرد، اما کلید را ما می‏زنیم وچراغ روشن می‏شود. و درست است که بگوییم ما چراغ را روشن کردیم، و درست است که گفته شود: روشنی لامپ از جریان برق است. اصل ششم ما، در عین اعتقاد به اختیار و آزادی انسان، معتقدیم که خداوند از ازل از کار ما آگاه بوده است، و میان این دو عقیده منافاتی نیز وجود ندارد. کسانی که این دو را قابل جمع نمی‏دانند باید توجه کنند که علم ازلی خداوند بر صدور فعل از انسان «به طور اختیار» تعلق گرفته است،طبعا چنین علم پیشین با آزادی انسان منافاتی نخواهد داشت. به دیگر سخن، علم الهی همان طور که به اصل صدور فعل از انسان تعلق گرفته، همین گونه بر کیفیت صدور فعل از وی (اختیار و انتخاب انسان) نیز تعلق گرفته است.یک چنین علم ازلی نه تنها با اختیار انسان منافات ندارد بلکه به آن استحکام و استواری می‏بخشد، زیرا اگر فعل از اختیار انسان سر نزند، در آن صورت علم خدا; پپی واقع‏نما نخواهد بود. چه، واقع‏نمایی علم به این است که به همان نحوی که به شیئی تعلق گرفته، تحقق یابد. طبعا اگر علم الهی به این تعلق گرفته است که فعل انسان، بطور اختیاری، از او صادر شود، یعنی انسان آزادنه این عمل را انجام دهد، در آن صورت باید فعل با همین ویژگی تحقق یابد، و نه با اضطرار و جبر. پی‏نوشتها 1. نهج البلاغه، کلمات قصار/287. 2. توحید صدوق، باب 60، حدیث 28، نهج البلاغه، کلمات قصار/88. 3. مقاییس اللغه، ج‏5، ص‏63،93، مفردات راغب، ماده قدر و قضاء. 4. کافی، 1/158. 5. توحید صدوق/380. 6. توحید صدوق، باب‏59، حدیث‏8. منشور عقاید امامیه صفحه 84 استاد جعفر سبحانی

جعفر سبحانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا