معارف اسلامی

چرا برخی از اهل تسنن توسل را شرک می دانند

برخی از اهل تسنن می گویند که توسل شرک است، از نظر شیعه توسل به چه معنی است و در چه مواردی می شود به پیامبر (ص) و ائمه (ع) متوسل شد؟

زندگی بشر بر اساس بهره‏گیری از وسائل و اسباب طبیعی استوار است که هر یک آثار ویژه خود را دارند. همه ما هنگام تشنگی آب می‏نوشیم، و هنگام گرسنگی غذا می‏خوریم، چه رفع نیاز توسط وسائل طبیعی، به شرط آن که برای آنها «استقلال در تأثیر» قائل نشویم، عین توحید است. قرآن یادآور می‏شود که: ذوالقرنین در ساختن سد از مردم درخواست کمک کرد: « قَالَ مَا مَکَّنی فِیهِ رَبی خَیرٌ فَأَعِینُونی بِقُوَّهٍ أَجْعَلْ بَیْنَکمْ وَ بَیْنهُمْ رَدْماً ، با قدرت خویش مرا یاری کنید تا میان شما و آنان (یأجوج و مأجوج) سدی بر پا سازم » [1]

کسانی که شرک را به معنی «تعلق و توسل به غیر خدا» تفسیر می‏کنند، حرفشان تنها در صورتی صحیح است که ما برای ابزار و وسائط موجود، «اصالت و استقلال‏» قائل شویم، و گرنه چنان چه آنها را وسایلی بدانیم که به مشیت و اذن الهی، ما را به نتیجه می رسانند، از مسیر توحید خارج نشده‏ایم و اصولاً زندگی بشر از روز نخست بر این اساس، یعنی استفاده از وسائل و وسائط موجود، استوار بوده و پیشرفت علم و صنعت نیز در همین راستا صورت گرفته و می‏گیرد.

ظاهراً توسل به اسباب طبیعی مورد بحث نیست، سخن در باره اسباب غیر طبیعی است که بشر جز از طریق وحی راهی به شناخت آنها ندارد. هر گاه در کتاب و سنت چیزی به عنوان وسیله معرفی شده باشد، تمسک به آن همان حکمی را دارد که در توسل به امور طبیعی جاری است. بنا بر این، ما زمانی می‏توانیم با انگیزه دینی به اسباب غیر طبیعی تمسک جوییم، که دو مطلب مورد توجه قرار گیرد.

1- از طریق کتاب و سنت، وسیله بودن آن چیز برای نیل به مقاصد دنیوی یا اخروی ثابت‏شود.

2- برای اسباب و وسائل، هیچ گونه اصالت و استقلالی قائل نشده و تأثیر آنها را منوط به اذن و مشیت الهی بدانیم.

قرآن کریم، ما را به بهره گرفتن از وسائل معنوی دعوت کرده می‏فرماید: « َأَیُّهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَهَ وَ جَهِدُوا فی سبِیلِهِ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ‏ ، ای کسانی که ایمان آورده‏اید! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهیزید! و وسیله‏ای برای تقرب به او بجوئید! و در راه او جهاد کنید، باشد که رستگار شوید! » [2]

باید توجه نمود که وسیله به معنای تقرب نیست، بلکه چیزی است که مایه تقرب به خدا می‏گردد و یکی از طرق آن، جهاد در راه خداست که در آیه ذکر شده است و در عین حال، می‏تواند چیزهای دیگری نیز وسیله تقرب باشد.

توسل به اسباب طبیعی و غیر طبیعی (به شرط این که، رنگ استقلال در تأثیر به خود نگیرند) عین توحید است. شکی نیست که انجام واجبات و مستحبات، همچون نماز و روزه و زکات و جهاد و غیره در راه خدا، همگی وسایل معنوی هستند که انسان را به سر منزل مقصود، که همان تقرب به خداوند است می‏رسانند. انسان در پرتو این اعمال، حقیقت بندگی را می‏یابد و در نتیجه به خدا نزدیک می‏شود. ولی باید توجه نمود که وسایل غیر طبیعی، منحصر به انجام امور عبادی نیست؛ بلکه در کتاب و سنت ‏یک رشته وسایل معرفی شده که توسل به آنها استجابت دعا را به دنبال دارد که ذیلاً برخی از آنها را یادآور می‏شویم.

1- توسل به اسماء و صفات حسنای الهی که در کتاب و سنت وارد شده است، چنان که قرآن می‏فرماید: « َو للَّهِ الأَسمَاءُ الحُْسنی فَادْعُوهُ بهَا » [3] اسماء حسنی مخصوص خداوند است، پس خداوند را به وسیله آنها بخوانید. در ادعیه اسلامی، توسل به اسماء و صفات الهی فراوان وارد شده است.

2- توسل به دعای صالحان که برترین نوع آن توسل به ساحت پیامبران و اولیای خاص خداوند است تا برای انسان از درگاه الهی دعا کنند.

قرآن مجید به کسانی که بر خویشتن ستم کرده‏اند (گنهکاران) فرمان می‏دهد سراغ پیامبر روند و در آنجا هم خود طلب مغفرت کنند، و هم پیامبر برای آنان طلب آمرزش کند. و نوید می‏بخشد که: در این موقع خدا را توبه پذیر و رحیم خواهند یافت، چنان که می‏فرماید: « َ مَا أَرْسلْنَا مِن رَّسولٍ إِلا لِیُطاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذ ظلَمُوا أَنفُسهُمْ جَاءُوک فَاستَغْفَرُوا اللَّهَ وَ استَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَّحِیما » [4] در آیه دیگر، منافقان را نکوهش می‏کند که چرا هرگاه به آنان گفته شود سراغ پیامبر بروند تا در باره آنان از خداوند طلب آمرزش کند، سرپیچی می‏کنند؟! چنان که می‏فرماید: « وَ إِذَا قِیلَ لهَُمْ تَعَالَوْا یَستَغْفِرْ لَکُمْ رَسولُ اللَّهِ لَوَّوْا رُءُوسهُمْ وَ رَأَیْتَهُمْ یَصدُّونَ وَ هُم مُّستَکْبرُونَ » [5] از برخی از آیات بر می‏آید که در امت های پیشین نیز چنین سیره‏ای جریان داشته است؛ به عنوان مثال، طبق فرموده قرآن، فرزندان یعقوب علیه السلام از پدر خواستند بابت گناهانشان از خدا برای آنان طلب آمرزش کند و یعقوب (ع) نیز درخواست آنان را پذیرفت و وعده استغفار داد: « قَالُوا یَأَبَانَا استَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَا إِنَّا کُنَّا خَطِئِینَ*قَالَ سوْف أَستَغْفِرُ لَکُمْ رَبی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ‏ » [6] ممکن است گفته شود: توسل به دعای صالحان، در صورتی عین توحید (و یا لااقل مؤثر) است که کسی که به او توسل می‏جوییم در قید حیات باشد، ولی اکنون که انبیا و اولیا از جهان رخت بربسته‏اند، چگونه توسل به آنان می‏تواند مفید و عین توحید باشد؟

در پاسخ به این سؤال یا ایراد، دو نکته را بایستی یادآور شویم:

الف – حتی اگر فرض کنیم شرط توسل به نبی یا ولی، حیات داشتن آنهاست، در این صورت توسل به انبیا و اولیای الهی پس از مرگ آنان، تنها کاری غیر مفید خواهد بود، نه مایه شرک، و این نکته‏ای است که غالبا از آن غفلت شده، و تصور می‏گردد که حیات و موت، مرز توحید و شرک است! در حالی که بر فرض قبول چنین شرطی (حیات انبیاء و اولیاء در هنگام توسل دیگران به آنان)، زنده بودن شخص نبی و ولی، ملاک مفید و غیر مفید بودن توسل خواهد بود، نه مرز توحیدی بودن و شرک آمیز بودن عمل!

ب – مؤثر و مفید بودن توسل دو شرط بیشتر ندارد:

1- فردی که به وی توسل می جویند، دارای علم و شعور و قدرت باشد.

2- میان توسل جویندگان و او ارتباط برقرار باشد و در توسل به انبیا و اولیایی که از جهان در گذشته‏اند، هر دو شرط فوق (درک و شعور و وجود ارتباط میان ما و آنان به دلایل روشن عقلی و نقلی، تحقق دارد.

وجود حیات برزخی، یکی از مسائل مسلم قرآنی و حدیثی است که در جای خود به اثبات رسیده است. در جایی که به تصریح قرآن، شهدای راه حق، حیات و زندگی دارند، مسلماً پیامبران و اولیای خاص الهی که بسیاری از ایشان خود نیز شهید شده‏اند از حیات برتر و بالاتری برخوردارند.

دلایل بسیاری بر وجود ارتباط میان ما و اولیای الهی در دست است که برخی را یاد آور می‏شویم:

1- همه مسلمانان در پایان نماز شخص پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و اله و سلم را خطاب قرار داده و می‏گویند: « السلام علیک ایها النبی و رحمه الله و برکاته »؛ آیا آنان براستی کار «لغوی‏» انجام می‏دهند و پیامبر این همه سلام را نمی‏شنود و پاسخی نمی‏دهد؟!

2- پیامبر گرامی(ص) در جنگ بدر دستور داد اجساد مشرکان را در چاهی ریختند. سپس خود با همه آنان سخن گفت. یکی از یاران رسول خدا عرض کرد: آیا با مردگان سخن می‏گویید؟ پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم فرمود: شماها از آنان شنواتر نیستید.

3- رسول گرامی صلی الله علیه و اله و سلم کرارا به قبرستان بقیع می‏رفت و به ارواح خفتگان در قبرستان چنین خطاب می‏کرد: « السلام علی اهل الدیار من المؤمنین والمؤمنات » و بر اساس روایتی دیگر می‏فرمود: « السلام علیکم دار قوم مؤمنین ‏».

4- بخاری در صحیح خود آورده است: روزی که پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله و سلم درگذشت، ابوبکر وارد خانه عایشه شد. سپس به سوی جنازه پیامبر(ص) رفته، جامه از صورت پیامبر بر گرفت و او را بوسید و گریست و گفت: «بابی انت ‏یا نبی الله لا یجمع الله علیک مؤتتین، اما الموته التی کتبت علیک فقد متها».

پدرم فدای تو باد ای پیامبر خدا، خدا دو مرگ بر تو ننوشته است. مرگی که بر تو نوشته شده بود، تحقق یافت.

چنان چه رسول گرامی حیات برزخی نداشته و هیچ گونه ارتباطی میان ما و او وجود ندارد، چگونه ابوبکر به او خطاب کرده و گفت: یا نبی الله.

5- امیر مؤمنان علی علیه السلام آن گاه که پیامبر را غسل می داد به او چنین گفت: « بابی انت و امی یا رسول الله لقد انقطع بموتک ما لم ینقطع بموت غیرک من النبوه و الانباء و اخبار السماء… بابی انت و امی اذکرنا عند ربک و اجعلنا من بالک‏ » پدر و مادرم فدای تو باد ای رسول خدا، با مرگ تو چیزی منقطع گردید، که با مرگ دیگران منقطع نگردیده بود، با مرگ تو رشته نبوت و وحی گسسته شد… پدر و مادرم فدای تو باد، ما را نزد خدایت به یادآور، ما را به خاطر داشته باش.

در پایان یادآور می‏شویم که توسل به انبیاء و اولیاء صورت های مختلفی دارد که مشروح آن در کتب عقاید بیان شده است. [7]

– سوره کهف، آیه 95.[1]
[2] – سوره مائده، آیه 35.
[3] – سوره اعراف، آیه 180.
[4] – سوره نساء، آیه 64.
[5] – سوره منافقون، آیه 5.
[6] – سوره یوسف، آیه 97و 98.
[7] – منشور عقاید امامیه استاد جعفر سبحانی صفحه 229.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا