اعمال ماه رجب

نماز دو رکعتی در ماه رجب

نماز مستحبی دو رکعتی در ماه رجب (مفاتیح الجنان)

اعمال مشترک روزهای ماه رجب: متعلق به همه ماه است و اختصاصی به روز معیّن ندارد و آن چند امر است: هجدهم از حضرت رسول صلى الله علیه و آله مروى است که کسى که در یک شب از ماه رجب بخواند صد مرتبه سوره توحید در دو رکعت نماز پس گویا صد سال روزه گرفته در راه خدا و حق تعالى در بهشت صد قصر به او مرحمت فرماید هر قصرى در جوار پیغمبرى از پیغمبران علیهم السلام‏

نماز مستحبی دو رکعتی در ماه رجب (اقبال الاعمال)

الجزء الثانی؛ الباب الثامن فیما نذکره مما یختص بشهر رجب و برکاته و ما نختاره من عباداته و خیراته‏ و فیه فصول‏، فصل فیما نذکره من صلاه رکعتین بکل لیله من رجب‏
جلد دوم؛ باب هشتم: اعمال مخصوص ماه رجب و برکات و خیرات آن، فصل دهم، نماز دو رکعتی برای هر شب ماه رجب (سومین نماز):

ذکر صلاه أخرى فی لیله من رجب‏
نماز دیگر در یکى از شب‌هاى ماه رجب

عَنِ النَّبِیِّ ع قَالَ‏
در حدیثى از پیامبر اکرم-صلّى اللّه علیه و آله و سلّم-آمده است:

مَنْ قَرَأَ فِی لَیْلَهٍ مِنْ شَهْرِ رَجَبٍ قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ[1] مِائَهَ مَرَّهٍ فِی رَکْعَتَیْنِ
هرکس در یک شب از ماه رجب، صد بار سوره‌ى «قُلْ هُوَ اَللّهُ أَحَدٌ» را در ضمن دو رکعت نماز بخواند،

فَکَأَنَّمَا صَامَ مِائَهَ سَنَهٍ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ مِائَهَ قَصْرٍ فِی الْجَنَّهِ کُلُّ قَصْرٍ فِی جِوَارِ نَبِیٍّ مِنَ الْأَنْبِیَاءِ ع‏
گویى که صد سال در راه خدا روزه گرفته است و خداوند به او صد کاخ در جوار یکى از پیامبرانش-علیهم السّلام-عطا می‌کند.

و اعلم أن الذی تجده فی کتابنا هذا من فضل صلوات من [فی‏] لیالی رجب و لیالی شعبان و فضل صوم کل یوم من هذین الشهرین و تعظیم الثواب و الإحسان بکله مشروط بالإخلاص و من جمله إخلاص أهل الاختصاص ألا یکون قصدک بهذا العمل مجرد هذا الثواب بل تعبد به رب الأرباب لأنه أهل لعباده ذوی الألباب و هذه عقبه صعبه تبعد السلامه منها و منها أن لا تعجبک نفسک بعمل و لا تتکل على عملک فإنک إذا فکرت فیما عمل الله جل جلاله معک قبل أن یخلقک من عماره الدنیا لمصلحتک و قد خلق آدم ع إلى زمان عبادتک و ما تحتاج أن یعمله جل جلاله معک فی دوام آخرتک رأیت عملک لا محل له بالنسبه إلى عمله جل جلاله معک و إذا وجدت فی کتابنا أن من عمل کذا فله مثل عمل الأنبیاء و الأوصیاء و الشهداء و الملائکه ع فلعل ذلک أنه یکون مثل عمل أحدهم [ها] إذا عمل هذا الذی یعمله دون سائر أعمالهم أو یکون له تأویل آخر على قدر ضعف حالک و قوه حالهم فلا تطمع نفسک بما لا یلیق بالإنصاف و لا تبلغ بها ما لا یصح لها من الأوصاف و لا تستکثر الله جل جلاله شیئا من العبادات فحقه أعظم من أن یؤدیه أحد و لو بلغ غایات و یقع الطاعات لک دونه جل جلاله فی الحیاه بعد الممات ذکر ما نورده من إجابه الدعاء فی رجب نذکر الحدیث مختصرا و هو أن رجلا مر برجل أعمی مقعد فقال أ ما کان هذا یسأل الله تعالى العافیه فقیل له أ ما تعرف هذا هذا الذی بهله بریق و کان اسم بریق عیاضا فقال ادع لی عیاضا فدعاه فقال حدثنی حدیث بنی الضیعاء قال إنه حدیث جاهلیه و إنه‏ لا أردت لک به فی الإسلام فقال ذاک أحرى أن تحدثنا قال إن بنی الضیعاء کانوا عشره و کانت أختهم تحتی فأرادوا أن ینزعوها منی فنشدتهم الله تعالى و القرابه و الرحم فأبوا إلا أن ینزعوها منی فأمهلتهم حتى دخل رجب مضر شهر الله الحرام [المحرم‏] فقلت اللهم أدعوک دعاء جاهدا على بنی الضیعاء فاترک واحدا کسیرا الرجل و دعه قاعدا أعمی ذا قید یعنی القائد أقول و رأیت فی روایه أخرى عوض اللهم یا رب قال فهلکوا جمیعا لیس هذا فقال بالله ما رأیت کالیوم حدیثا أعجب فقال رجل من القوم أ فلا أحدثک بأعجب من هذا قال حدث حتى تسمع القوم قال إنی کنت من حی من أحیاء العرب فماتوا کلهم فأصبت مواریثهم فانتجعت حیا من أحیاء العرب یقال لهم بنو مؤمل کنت بهم زمانا طویلا ثم إنهم أرادوا أخذ مالی فناشدتهم الله تعالى فأبوا إلا أن ینتزعوا مالی و قد کان رجل منهم یقال له رباح فقال یا بنی مؤمل جارکم و خفیرکم لا ینبغی لکم أخذ ماله قال فأخذوا مالی فأمهلتهم حتى دخل رجب مضر شهر الله الحرام [المحرم‏] فقلت‏

اخلاص، زمینه‌ى برخوردارى از پاداش‌هاى یادشده براى نمازها و روزه‌هاى مستحبى؛ توجه به این نکته ضرورى است که تمامی فضایل و پاداش‌ها و نیکى‌هایى که در این کتاب براى نماز شب‌هاى ماه رجب و شعبان و روزه‌ى این دو ماه ذکر شده است، همگى مشروط به اخلاص است و یکى از موارد رعایت اخلاص نزد خواص این است که نیت انسان از عمل، تنها تحصیل پاداش‌هاى یادشده نباشد، بلکه غرض او از انجام این عبادات آن باشد که رب الارباب را از آن جهت که زیبنده است خردمندان او را بپرستند، عبادت کند و این گردنه‌ى دشوارى است که ایمنى از آن بعید است. نیز از جمله موارد اخلاص این است که از عمل خویش احساس عجب و خودپسندى نکنى و بر آن اعتماد نکنى؛ زیرا اگر درباره‌ى عملکرد خداوند-جلّ جلاله-با تو، پیش از آنکه دنیا را براى مصلحت تو آباد کند و تو را بیافریند و نیز درباره‌ى این‌که حضرت آدم-علیه السّلام-را پیش از زمان عبادت تو آفرید و نیز تمامی آنچه را که بدان نیاز دارى براى تو فراهم کرد، بیندیشى پى می‌برى که اعمال تو نسبت به بخشش‌هاى خداوند -جلّ جلاله-از هیچ جایگاهى برخوردار نیست. توجیه ذکر پاداش‌هاى بسیار براى برخى اعمال عبادى؛ باید توجه کرد که اگر دیدى در این کتاب ما آمده است: «هرکس چنین عمل کند، همانند پاداش عمل پیامبران، اوصیا، شهیدان و فرشتگان-علیهم السّلام-را خواهد داشت.» توجیه و تأویل این‌گونه عبارات آن است که اگر انسان این عمل را انجام دهد، مشابه عمل آن بزرگان را خواهد داشت، نه همه‌ى عمل آنان را و یا تأویل و توجیه‌هاى دیگرى که با ضعف حال تو و توانایى معنوى آنان مناسبت داشته باشد. بنابراین، به آن چه انصافا شایسته‌ى آن نیستى و نیز به اوصافى که توانایى نیل به آن را ندارى، طمع مورز و در درگاه خداوند-جلّ جلاله-عبادات خود را بسیار مشمار؛ زیرا حق خدا بزرگ‌تر از آن است که احدى بتواند ادا کند، هرچند به نهایت ایمان نایل گردد. گذشته از این، نتایج طاعات و عبادات در زندگى بعد از مرگ، به تو می‌رسد نه به خدا. اجابت دعا در ماه رجب ؛ در حدیث مفصلى که ما گزیده‌ى آن را یادآور می‌شویم، آمده است: «مردى گذرش به نابیناى زمین‌گیر افتاد و گفت: چرا این شخص از خداوند متعال نمی‌خواهد که او را عافیت داده و تندرست بگرداند؟ به او پاسخ دادند: آیا این شخص را نمی‌شناسى؟ این همان کسى است که «بریق عیاض» بر او مباهله و لعنت کرده است. گفت: «عیاض» را صدا کنید. او را صدا کردند. آن مرد خطاب به «عیاض» گفت: ماجراى «بنى ضیعاء» را براى من بازگو کن. «عیاض» پاسخ داد: آن ماجرا به زمان جاهلیت مربوط است، نه به دوران پس از ظهور اسلام، آن مرد گفت: اتفاقا سزاوارتر است که بازگو کنى. در هر حال، «عیاض» ماجرا را چنین تعریف کرد: «بنى ضیعاء» ده  تن برادر بودند و خواهرى داشتند که همسر من بود. آنان تصمیم گرفتند که او را به زور از من بگیرند و من آنان را به خدا و حق خویشاوندى و قرابت سوگند دادم که چنین نکنند، ولى آنان تصمیم گرفته بودند که حتما او را از من بگیرند. من مسأله را به تأخیر انداختم تا این که ماه رجب، ماه حرام خدا فرارسید و آن‌گاه به درگاه خداوند عرض کردم: «خدایا [پروردگارا]، همانند کسى که سخت گرفتار است به درگاه تو بر «بنى ضیعاء» نفرین می‌کنم. پس [همه‌ى آنان را نابود کن و]فقط یکى از آنان را باقى بگذار در حالى که پاى او را شکسته و زمین‌گیر و نابینا و نیازمند به عصاکش گردانیده‌اى!» و در اثر آن نفرین، همه‌ى آن‌ها به‌جز این شخص نابود شدند. شخصى که از او ماجرا را پرسیده بود، گفت: «به خدا سوگند داستانى شگفت‌تر از ماجرایى که امروز شنیدم، نشنیده بودم.» مردى از آن میان گفت: آیا می‌خواهى ماجرایى شگفت‌تر از این را بازگو کنم؟ گفت: بگو تا همه بشنوند. آن مرد گفت: «من جزو قبیله‌اى از عرب هستم که همه‌ى آن‌ها مردند و تنها من باقى ماندم و لذا همه‌ى اموال آن‌ها را به ارث بردم و در جست‌وجوى یکى از قبایل عرب برآمدم که «بنو مؤمّل» نامیده می‌شد به آنان پیوستم و زمانى طولانى در نزد آن‌ها بودم، تا این‌که زمانى آن‌ها تصمیم گرفتند مال مرا از من بگیرند. من آنان را به حق خداوند متعال سوگند دادم که چنین نکنند، ولى آنان تصمیم گرفته بودند که حتما مال مرا بگیرند. در میان آن‌ها مردى بود که «رباح» نامیده می‌شد. او خطاب به قوم خود گفت: اى بنى مؤمّل، این شخص همسایه‌ى شما است و به شما پناه آورده است. بنابراین، براى شما شایسته نیست که مال او را بگیرید؛ ولى آنان به سخن او گوش ندادند و اموال مرا گرفتند. من نفرین بر آنان را به تأخیر انداختم تا این‌که ماه «رجب مضرّ» ، ماه حرام خدا فرارسید و آن‌گاه به درگاه خدا عرض کردم:

اللهم أزلها عن بنی المؤمل‏ و ارم على أقفائهم بمکتل‏
خداوندا، اموال مرا از «بنى مؤمّل» [که سخت مرا رنجاندند]باز ستان

بصخره أو عرض جیش جحفل‏ إلا رباحا أنه لم یفعل‏
و همه‌ى آنان را با حوادث سخت، یا صخره، یا سپاه فراوان نابود کن و بر پشت بینداز، به جز «رباح» را که او به من بدى نکرد.

أقول و رأیت فی روایه أخرى عوض اللهم یا رب أشقانی بنو المؤمل فارم [فارمهم‏] ثم ذکرها تمامها قال فبینما هم یسیرون فی أصل جبل أو فی سفح جبل إذ تداعى علیهم الجبل فهلکوا جمیعا إلا رباحا فإنه نجاه الله تعالى فقال و الله ما رأیت کالیوم حدیثا أعجب فقال رجل من القوم أ فلا أحدثک بأعجب من ذلک فقال حدث حتى یسمع القوم فقال إن أبی و عمی ورثا أباهما فأسرع عمی فی الذی له و بین مالی فأراد بنوه أن ینزعوا مالی فناشدتهم الله تعالى و القرابه و الرحم فأبوا إلا أن ینزعوا مالی فأمهلتهم حتى دخل رجب مضر شهر الله الحرام [المحرم‏] فقلت‏

پس از آن، زمانى که آن‌ها در پاى کوه یا در کوهى حرکت می‌کردند، کوه بر سر آن‌ها ریخت و همگى نابود شدند، به جز «رباح» که خداوند متعال او را نجات داد. آن مرد گفت: به خدا سوگند، شگفت‌تر از ماجراى امروز نشنیده بودم. مردى دیگر از آن میان گفت: آیا می‌خواهى ماجرایى شگفت‌تر از این را بازگو کنم؟ پاسخ داد: بگو تا همه بشنوند. آن مرد ماجرا را چنین تعریف کرد: پدر و عموى من از پدر خود اموالى را به ارث برده بودند. [پس از فوت پدرم]، عمویم در اموال مشترک میان من و او تصرّف کرد، پسران عمویم تصمیم گرفتند اموال را از من بگیرند. آنان را به حقّ خداوند متعال و حقّ خویشاوندى و قرابت سوگند دادم، ولى آنان تصمیم قطعى گرفته بودند که اموال مرا بگیرند. من نفرین بر آن‌ها را به تأخیر انداختم تا این‌که ماه «رجب مضر» ، ماه حرام خدا وارد شد و آن‌گاه به درگاه خداوند متعال عرض کردم:

اللهم رب کل آمن و خائف
‏و سامعا نداء کل هاتف‏

خداوندا، اى پروردگار همه‌ى انسان‌هاى ایمن و بیمناک و شنونده‌ى نداى همه‌ى صداها

إن الخناعی أ ما یقاصف
‏لم یعطنی الحق و لم یناصف‏

آیا فرزندان «خناعه» را که حقّ مرا از من گرفتند و انصاف را رعایت نکردند، خرد و نابود و خوار نمی‌کنى؟ !

فأجمع له الأحبه الألاطف‏
بین القران السوء و التراصف‏

همه‌ى دوستان مهرورز آن‌ها را همراه با آن‌ها در یک جاى بد گرد آور و نابود کن.

قال فبینا بنوه و هم عشره فی بئر إذ انهارت علیهم البئر و کانت قبورهم فقال بالله ما رأیت کالیوم حدیثا أعجب فقال القوم أهل الجاهلیه کان الله یصنع بهم ما ترى فأهل الإسلام أحرى بذلک فقال إن أهل الجاهلیه کان الله یصنع بهم ما تسمعون لیحجز بعضهم عن بعض و إن الله جعل الساعه موعد أهل الإسلام‏ (وَ السَّاعَهُ أَدْهى‏ وَ أَمَرُّ)[2] قال راوی هذا الحدیث هذه قصه عجیبه مشهوره تروى من وجوه و قال معنى بهله أی لعنه من قول الله‏ (ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْکاذِبِینَ‏)[3] أقول و روی غیر هذه الروایات و إنما اقتصرنا على ما ذکرناه لیکون أنموذجا فی بیان إجابه الدعوات‏

پس از آن، زمانى که  ده  پسرعموى من در چاهى بودند، چاه بر روى آن‌ها ریخت و همه مردند و آن چاه، قبر آن‌ها گردید. آن مرد گفت: به خدا سوگند، ماجرایى شگفت‌تر از این نشنیده بودم و همه‌ى آن قوم گفتند: اگر خداوند با اهل جاهلیت چنین رفتار می‌کرد، سزاوارتر است که با مسلمانان چنین رفتار کند؛ ولى آن مرد گفت: خداوند با اهل جاهلیت چنین عمل می‌کرد تا از تجاوز آن‌ها به یکدیگر جلوگیرى کند، ولى وعده‌گاه اهل اسلام را قیامت قرار داده است و قیامت مصیبت‌بارتر و تلخ‌تر است. راوى این حدیث در ادامه می‌گوید: این داستان شگفت و مشهورى است که به چندین صورت نقل شده است و «مباهله» در آغاز سخن، به معناى «لعنت» است، چنان‌که خداوند می‌فرماید: «سپس همدیگر را مباهله کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.» این ماجرا به صورت‌هاى دیگر نیز نقل شده است. ما به همین مقدار بسنده کردیم تا نمونه‌اى در زمینه‌ى اجابت دعا در ماه رجب ارایه دهیم.

[1]) سوره الاخلاص
[2]) سوره قمر، آیه 46
[3]) سوره آل عمران، آیه 61

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا