معارف اسلامی

قرآن صامت در نگاه قرآن ناطق

قرآن، کتاب انسان سازى است، کتا ب ى براى هدایت انسان به سوى سعادت و کمال، در همه ادوار حیات انسان و براى همه ابعاد حیات او و کتابى که انسان فرو رفته در ظلمت ها را، به ن ور، رهبرى می کند. این نوشتار، کوششى است براى شناساندن قرآن از زبان على (ع) که در کتاب شریف نهج البلاغه تبلى پ یدا کرده است؟ نهج البلاغه اى که برادر قرآن نام گ رفته است.

نهج البلاغه، تولد یافته از قرآن است، لذا بهترین شناخت و عالى ترین ارتباط با قرآن و بهره گیرى از آن را در مکتب نهج البلاغه می توان آموخت. در نهج البلاغه، درباره قرآن و تمسک! به آن، از جهات مختلف سخن به میان آمده است که برخى از آنها عبارت اند از:

اوصاف و و یژگی های قرآن
قرآن کتابى است که تاریخ انقضایى براى آن نیست کاربرد همه علوم و دانش هاى بشرى تا جایى است که زندگى دنیایى وجود دارد و پس از کوچ از سراى طبیعت و ماده، کاربرد خود را از دست می دهند. علم یزشکى تا آنجا کاربرد دارد که بدنى در میان، باشد، اما ازآنجا که روح انسان ابدى است و قرآن، کتاب جان و روح آدمی است، لذا براى او در همه ادوار حیاتش، سخن دارد. از این رو، قرآن در زبان امیرالمؤمنین چنین توصیف می شود: لاتفنى عجائبه، ولاتنقضى غرأئبه ولاتکشف الظلمات الابه عجایب آن از بین نمی رود، شگفتى هایش پایان نمی پذیرد، ظلمت ها جز بدان برطرف نمی شود ا و در جاى دیگر می فرماید: ناطق لایخبأ لسانه، و بیت لاتهدم ارکانه ناطقى است که هیچ گاه زبانش کند نمی گردد و سرایى است که پایه هایش ویران نمی شود2 انسان، هر قدر در مراتب کمالى خود بالا رود، قرآن براى او حرف دارد و چون قرآن نازل شده از نزد حضرت حق گویا آنان(کسانی که قرآنها را ر خدمت خود می گیرند) پیشوایان کتاب هستند و کتاب امام آنها نیست خداوند کتابى- که هدایتکر است-فرو فرستاد که درآن خیر و شر را بیان فرموده؟ پس راه خیر را بکیرید ات شوید و از طریق شر دورى گزینید تا به مقصد برسید هدایت قرآن، برنامه اى است که براى زندگى مادی و معنوى انسان ارائه می کند. خیرآن، آن چیزی است که انسان را به کمالش برساند و او را شکوفا کند و شرآن، چیزى است که موجب کاستى در شخصیت او شود. قرآن ریسمان الهى و وسیله امن خداوند است: فانه حبل الله المتین و سببه الامین قرآن، ریسمان محکم خداوند و وسیله امنیت بخش اوست تعبیر ریسمان، تعبیر ظریفى است، زیرا کاربرد ریسمان در گذشته، براى آن بود که چیزى را به وسیله آن ازته چاه تاریک! به بالا می آوردند. اینجا نیز حضرت، قرآن را به ریسمان تشبیه می کند. قرآن وسیله اى است از طرف خداوند تا انسانهاى زندانى شده در جاه تعلقات طبیعت را به عالم نور بالا آورد، منتهى، به شرط آن که به این ریسمان جنگ زنند. قرآن کتاب دل است: و فیه ربیع القلب… و ما للقلب جلاء غیره؟ بهار دلها در قرآن است … و جللأیى براى دل انسان جز قرآن نیست . قرآن، دلهاى مرده و منجمد را به زندگى معنوى و زیبایى اخلاق و شکوفایى وجودى می رساند و دلى را که زنگار گناه و انحراف در آن نقش بسته، تنها با قرآن، صفا و جلا می یابد

رابطه انسان ها باقرآن
رابطه انسان با قرآن، از دو جهت قابل ارزیابى است: رابطه فکرى و رابطه عملى. امارابطه فکرى باقرآن ازطریق اندیشه در قرآن حاصل می شود.

1- اندیشه درقرآن :
دستور خود این کتاب مقدست است که « افلا نتدبرون القرآن؛ آیا در قرآن تدبر و اندیشه نمی کنند» قرآن، به تعبیر
نهج البلاغه، «چشمه های علم در آن قرار گرفته است» و همان طور که در سطح زمین آبهای جاری داریم و در دل آن، منابع فراوانی از آب وجود دارد قرآن نیز در سطح ظاهر خود معارف و علومی دارد که لازم است با تدبر همراه صفای قلب ، به منابع و چشمه های پنهان در قرآن دست یافت و از طرفی تفکر در قرآن باید به شکلی جمعی و هندسی باشد نه بریده غیر نظام مند؛ یعنی بایسته است بی آن که ارتباط آیه ای را از سایر آیات یا از قبل و بعد آن قطع کنیم، به تدبر در آن بنشینیم و آیه را در مجموعه آیات و فرهنگ قرآن باید تفسیر نمود و به پیام آن گوش داد :
«کتاب الله…. ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه علی بعض و لا یختلف فی الله؛ کتاب خدا … بخشی از آن از بخش دیگر سخن می گوید و پاره ای از آن ، بر پاره ای دیگر شهادت می دهد و اختلافی در آن نیست»

2- اندیشه با قرآن:
چنانچه پذیرفته باشیم قرآن کتاب نازل شده از طرف خداوند علیم قدیر است، دیگر نباید در حقانیت آموزه های آن هیچ تردیدی
روا داشت؛ از این رو، به جای آن که قرآن را در خدمت موجودیت های ذهنی و آوایی خود تفسیر و تأویل کنیم، باید اندیشه های خود را با قرآن محک زده و درستی و نادرستی آن را شناسایی کنیم. این نوع کنش و رفتار در نهج البلاغه چنین بیان می شود: و اقیموا علیه آرائکم و استغشوا فه أهو ائکم؛ در برابر آن آرا و نظریه های خودتان را متهم به خطا کنید و نظرهای خودتان را مغشوش و معیوب انگارید» 8 و در جای دیگر است: کأنهم ائمه الکتاب و لیس الکتاب امامهم؛

عدم جدایى قرآن از اهل بیت ( ع )
قرآن، کتابى است که باید تعلیم داده شود و مقاصدآن برای مردم و بندگان خدا تبیین گردد. همان طور که کتاب طب بدون طبیب نمی شود، قرآن هم بدون معلم نمی شود و اولین معلم آن، خود رسول الله )ص( است، زیرا او به نص آیه دوم سوره جمعه، تعلیم دهنده قرآن است و از خود این آیه به دست می آید که متعلم باید قرآن را فرا کرفته و خود، معلم دیکران باشد. پس، بعد از رسول خدا (ص) قرآن بدون معلم نمی تواند باشد و معلم آن اهل بیت هستند. در نهج البلاغه می خوانیم: هذا القرآن انما هو خط مستور بین الدفتین لاینطق بلسان و لابد له من ترجمان، این قرآن خطوطى است که در میان جلد ینهان است، با زبان سخن نمی گوید و نیازمند به ترجمان است11 بهم علم الکتاب و به علموا، و بهم قام الکتاب و به قاموا قرآن، به وسیله آنها (اولیاى خدا) فهمیده می شود و آنها نیز به وسیله قرآن می فهمند. قرآن به وسیله آنها برپاست، همان گونه که آنها به وسیله قرآن برپا هستند. 12

انس با قرآن وآثارآن
در خطبه همام، در وصف متقین آمده است: اما اللیل فصافون اقدامهم تالین لاجزاء القرآن یرتلونها ترتیلاً، یحزنون به انفسهم، و یستثیرون به دواء دائم؟ در شب، همواره بر پا ایستاده اند، قرآن را شمرده و با تدبر تلاوت می کنند. با آن جان خویش را محزون می سازند و داروى درد خود را ازآن می کیرند13 130 کسى که با قرآن مأنوس شد وآن را یافت، دیگر نیازى به چیز دیگرى ندارد، یعنى خوراک روح اوست و جان به غذاى معنوى خود دست یافته است: لیس على أحد بعد القرآن من فاقه ولا لأحد قبل القرآن من غنى برای احدى یس ازآشنایى و انس با قرآن، نیازمندى وجود ندارد و براى آنکه قبل از رسیدن به قرآن دست یابد بی نیازی نیست انس با قرآن، هم بصیرت انسان را بالا می برد و هم از نادانى و نابینایى او می کاهد: و ما جالس هذا القرآن احد الا قام عنه بزیاده او نقصان، زیاده فى هدى، أو نقصان من عمی؟ هر کسى، با این قرآن مجالست نماید، از کنار آن با افزایش یا کاهشى بر می خیزد؟ افزایشى در هدایت و کاهشى در کوری و گمراهى . کوتاه سخن آن که، قرآن وآموزه هاى آن، حقیقتى است که مقصود و مطلوب هر طالب حقیقت است؟ گمشده هر صاحب دل و هر صاحب فکر سلیم و برنامه زندکى، و هر جوینده راه مستقیم است.

محمد علی مجد فقیهی

________________________________________
ا- نهج البلاغه، خطبه 18.
2- همان، خطبه 131
3- همان، خطبه 18.
4- همان، خطبه 165.
5- همان، خطبه 176.
6- همان خطبه
7- همان، خطبه 131.
8- همان، خطبه 176.
9- همان، خطبه 286.
10- همان، خطبه 153.
11- همان، خطبه 225.
12- نهج البلاغه، کلمات قصار 332. 13- همان، خطبه 193
13- همان، خطبه 176.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا