معارف اسلامی

رویاهای صادقه در قرآن مجید

رؤیاهای صادقه در قرآن مجید

“نوْم” کلمه ای است عربی و در فارسی به معنی خواب می باشد و‍ در اصطلاح “خواب” آن حالتی است که قسمتی از حواس انسان به واسطه عوامل طبیعی خاصی به هنگام آن رکود پیدا می کند.

“رؤیا” از ماده (رأی) گرفته شده و تمامی مشتقات این ماده در معنای «دیدن» مشترکند، با این تفاوت که رویت، دیدن در بیداری و رؤیا، دیدن در خواب را گویند. لذا آنچه شخص در خواب می بیند (رویا) از مصادیق (رأی)، «دیدن» است و چون شخص چیزی را در خواب می بیند، لذا آن را رؤیا گفته اند.

خواب و رؤیا از منظر آیات قرآن
خواب قبل از اینکه یک پدیده جسمانی باشد، یک پدیده روحانی است، قرآن خواب رایک نوع «قبض روح» و جدائی روح از جسم می داند، امّا نه جدائی کامل و خداوند این مطلب را در سوره مبارکه زمر بیان فرموده است:

«اللهُ یَتَوَفَی الأنْفُسُ حِینَ مَوْتِها وَ الَّتی لَمْ تَهُتْ فِی مَنامِها فَیُمسِک الَّتی قَضی عَلَیْها الموتَ وَیُرسُلَ الأُخری اِلی أجَلٍ مُسَمّیً إنَّ فی ذلِک لآیاتٍ لِقَومٍ یَتَفَکرُونَ» (زمر/ 42)«خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض می کند و ارواحی را که نمرده اند، نیز به هنگام خواب می گیرد، سپس ارواح کسانی را که فرمان مرگ آنها را صادر کرده نگه می دارد و ارواح دیگر را باز می گرداند تا سرآمد معینی. . . »

بنابراین آیه، خواب برادر مرگ است و شکل ضعیفی از آن، چرا که رابطه روح با جسم به هنگام خواب به حداقل می رسد و بسیاری از پیوندهای این دو قطع می شود.

امام باقر (ع) در این رابطه می فرماید: «هر کس می خوابد، نفس او به آسمان صعود می کند و روح در بدنش می ماند. هرگاه خداوند فرمان قبض روح آدمی را صادر کند، «روح» دعوت نفس را اجابت می کند و به سوی او پرواز می نماید و هنگامی که خداوند اجازه بازگشت روح را دهد. «نفس» (به معنی روح انسانی) دعوت «روح» را اجابت می کند و به تن بازمی گردد و این است معنی سخن خداوند سبحان که می فرماید: «الله یتوفی الانفس. . . » «وَمِنْ ءَایتِهِ مَنامُکم باللیلِ وَالنَهارِ. . . »(روم/ 23) «و از نشانه های خداوند، خواب شما در شب و روز است »

یکی از شاخه های شهود و مکاشفه، رؤیاهای صادقه است؛ یعنی خواب هایی که به حقیقت می پیوندد و درست مطابق واقع می باشد. چنین خواب هایی را نوعی مکاشفه می نامند.

می دانیم فلاسفه روحی – برخلاف فلاسفه مادی که خواب و رؤیا را نتیجه مستقیم کارهای روزانه یا نتیجه آرزوهای برآورده نشده یا حاصل ترس و وحشت از امور مختلف معرفی می کنند – معتقدند که خواب و رؤیا بر چند قسم است:

1- خواب هایی که مربوط به زندگانی گذشته و امیال آرزوها است.

2- خواب های پریشان و نامفهوم که عرب آن را «أضْغاثُ أَحلام» می گوید و نتیجه فعالیت قوه توهّم و خیال است.

3- خواب هایی که مربوط به آینده می باشد و پرده از روی اسراری بر می دارد، و یا به تعبیر دیگر شهودی است که در حالت خواب صورت می گیرد.

فلاسفه مادّی هیچ دلیلی بر نفی قسم سوّم ندارند، و به عکس مدارک زیادی در دست داریم که نشان می دهد این قسم سوّم نیز واقعیّت دارد، و ما چندین نمونه زنده آن را که قابل انکار نیست در تفسیر نمونه آورده ایم. (1)

جالب این که در قرآن مجید نیز حدّاقل به هفت مورد از این رؤیاهای صادقه اشاره شده است:

1- قرآن مجید در سوره فتح، از یکی از رؤیاهای صادقه پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) سخن می گوید که در خواب دید به اتفاق یارانش برای انجام مناسک عمره و زیارت خانه خدا، وارد مکه شدند. این خواب را برای یاران بیان کرد، همگی شاد گشتند، ولی در آغاز گمان می کردند تعبیر این خواب در سال ششم هجرت که صلح حدیبیه در آن واقع شد صورت می پذیرد، و صورت نپذیرفت؛ ولی پیامبر (صلی الله علیه وآله) به آنها اطمینان داد که این رؤیای صادقه بوده و حتماً تحقّق خواهد یافت.

قرآن در پاسخ کسانی که در این زمینه، تردید به خود راه داده بودند می گوید: (لَّقَدْ صَدَقَ اللهُ رَسُولَهُ الرُّؤْیَا بِالْحَقِّ لَتَدْخُلُنَّ الْمَسْجِدَ الْحَرَامَ إِنْ شَاءَ اللهُ آمِنِینَ مُحَلِّقِینَ رُءُوسَکُمْ وَمُقَصِّرِینَ لاَ تَخَافُونَ فَعَلِمَ مَا لَمْ تَعْلَمُوا فَجَعَلَ مِنْ دُونِ ذَلِکَ فَتْحاً قَرِیباً) ؛ «رؤیایی را که خداوند به پیامبرش نشان داد، راست است، مسلّماً همه شما به خواست خدا وارد مسجدالحرام خواهید شد در حالی که در امنیّت هستید، سرهای خود را (طبق مناسک عمره) تراشیده، و ناخن های خود را کوتاه کرده اید، و از هیچ کس ترس و وحشتی ندارید، خداوند چیزهایی را می دانست که شما نمی دانستید (و در این تأخیر، حکمتی است و قبل از آن فتح نزدیکی قرار دارد (فتح دژهای نیرومند خیبر یا صلح حدیبیه که خود یکی از فتح های بزرگ بود). »(2)

این خواب با تمام خصوصیات اش در ذی القعده سال هفتم هجرت تحقّق یافت که در تاریخ اسلام به عنوان «عمرة القضاء» معروف شده است. زیرا مسلمانان می خواستند آن را در سال قبل بجا آورند و بر اثر ممانعت قریش تحقّق نیافت.

با این که مسلمانان بدون سلاح در مکه که مرکز قدرت دشمن بود وارد شدند؛ چنان اُبهت آنها سراسر محیط را فرا گرفت که تعبیر «آمنین» و «لاتخافون» در مورد آنها کاملا تحقق یافت. بدون هیچ ترس و واهمه ای از دشمن، مراسم زیارت خانه خدا را انجام دادند و این از عجایب تاریخ اسلام است، به این ترتیب آن رؤیا با تمام خصوصیات اش که در آن شرایط به هیچ وجه قابل پیش بینی نبود، به وقوع پیوست.

2- در سوره اسراء اشاره به رؤیای دیگری از پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله) شده است. اشاره ای بسیار کوتاه و سربسته، می فرماید: (وَمَا جَعَلْنَا الرُّؤْیَا الَّتِی أَرَیْنَاکَ إِلاَّ فِتْنَةً لِّلنَّاسِ وَالشَّجَرَةَ الْمَلْعُونَةَ فِی الْقُرْآنِ وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا یَزِیدُهُمْ إِلاَّ طُغْیَاناً کَبِیراً) ؛ «ما آن رویایی را که به تو نشان دادیم فقط برای آزمایش مردم بود، همچنین شجره ملعونه (درخت نفرین شده) را که در قرآن ذکر کرده ایم، ما آنها را تخویف و انذار می کنیم، امّا جز بر طغیانشان افزوده نمی شود. »(3)

در حدیث معروفی که بسیاری از مفسّران شیعه و اهل سنّت نقل کرده اند آمده است که پیامبر (صلی الله علیه وآله) در خواب دید میمون هایی از منبر او بالا می روند و پایین می آیند. او بسیار از این مسأله غمگین شد، زیرا این خواب خبر از حوادث ناگواری در رهبری مسلمین بعد از شخص پیامبر (صلی الله علیه وآله) می داد. (بسیاری این خواب را به حکومت بنی امیّه تفسیر کرده اند که یکی بعد از دیگری بر جای پیامبر نشستند و حکومت اسلامی و خلافت رسول خدا (صلی الله علیه وآله) را به فساد کشیدند؛ آنها افرادی فاقد شخصیت بودند و از راه و رسم جاهلیّت تقلید می کردند. )(4)

ولی بعضی این رؤیا را همان رؤیای ورود در مسجد الحرام دانسته اند؛ در حالی که سوره اسراء در مکه نازل شده و این رؤیا مسلّماً در مدینه و قبل از ماجرای حدیبیه در سال ششم بود.

بعضی دیگر مانند فخررازی ترجیح داده اند که رؤیا به معنای رؤیت و مشاهده کردن در حال بیداری باشد و آن را اشاره به مسأله معراج می دانند. (5)

این احتمال بسیار ضعیف است چرا که مفهوم اصلی « رؤیا » از نظر متون لغت همان مشاهده در حال خواب است و نه بیداری. بنابراین صحیح همان تفسیر اوّل است. در این که منظور از «شجره ملعونه» (درخت نفرین شده) چیست؟ بعضی آن را به «شجره زقوم» که درختی است مطابق آیه 64 سوره صافات در قعر جهنم می روید، و میوه ای بسیار بد طعم و ناگوار دارد و طبق آیات 46 و 47 سوره دخان خوراک گنهکاران است. در حالی که بعضی آن را به قوم سرکش یهود تفسیر کرده اند. آنها همانند درختی بودند با شاخ و برگ فراوان امّا مطرود درگاه خداوند.

ولی در بسیاری از کتب معروف تفسیر شیعه و اهل سنّت « شجره ملعونه» به بنی امیّه تفسیر شده است؛ و فخررازی آن را از ابن عباس، مفسّر معروف اسلامی نقل کرده است؛( 6) و این تفسیر با آنچه درباره رؤیای پیغمبر (صلی الله علیه وآله) ذکر شد کاملا هماهنگ است.

ممکن است گفته شود که در قرآن مجید ذکری از این « شجره ملعونه» به میان نیامده است؛ ولی با توجّه به این که قرآن شدیداً منافقان را لعن کرده ( 7) و بنی امیّه از سردمداران نفاق در اسلام بودند این مشکل حل می شود.

از این گذشته تعبیر (وَنُخَوِّفُهُمْ فَمَا یَزِیدُهُمْ إِلاَّ طُغْیَاناً کَبِیراً) ؛«ما آنها را انذار می کنیم ولی جز بر طغیان عظیمشان افزوده نمی شود» کاملا درباره آنها صادق است.

در روایتی آمده است که جمعی از یاران امام صادق(علیه السلام) از آن حضرت (یا از پدرش امام باقر(علیه السلام) ) درباره این آیه سؤال کردند. فرمود: «منظور از “شجره ملعونه” بنی امیّه است. »(8)

همین معنا از امیرمؤمنان علی(علیه السلام) و در روایت دیگری از امام باقر (علیه السلام) نقل شده و علی بن ابراهیم نیز آن را در تفسیرش آورده است. (9)

سیوطی در درالمنثور نیز روایات متعدّدی در زمینه «شجره ملعونه» و رؤیای پیغمبر اکرم (صلی الله علیه وآله) آورده که گاه به بنی امیّه و گاه به بنی الحکم و بنی العاص (که همه از یک شجره خبیثه بودند) تفسیر شده است. (10)به هر حال این رؤیا بعد از پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) به تحقّق پیوست، و این شجره ملعونه سرانجام بر جای پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله) یکی بعد از دیگری تکیه زدند، و فتنه و بلای عظیمی به وجود آوردند و آزمون مهمی برای مسلمانان شدند.

3- رؤیای صادقانه دیگر رؤیای ابراهیم خلیل(علیه السلام) در مورد فرمان ذبح فرزندش اسماعیل(علیه السلام) است. او که در یک میدان آزمایش بزرگ به منظور رسیدن به مقام والای امامت و رهبری خلق گام نهاده بود و مأمور ذبح فرزند بسیار عزیزش اسماعیل شد؛ و عجب این که این مأموریت بزرگ و عجیب در عالم خواب به او داده شد، خوابی که همچون وحی برای او واقعیّت داشت و مسؤلیت آفرین بود. چنانکه قرآن در سوره صافات می گوید: (فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْی قَالَ یَا بُنَی إِنِّی أَرَی فِی الْمَنَامِ أَنِّی أَذْبَحُکَ فَانظُرْ مَاذَا تَرَی قَالَ یَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِی إِنْ شَاءَ اللهُ مِنْ الصَّابِرِینَ) ؛ «هنگامی که (ابراهیم) با او (اسماعیل) به مقام سعی رسید گفت فرزندم من در خواب می بینم که باید ترا ذبح کنم، ببین نظر تو چیست؟ گفتم: پدرم آنچه به تو دستور داده شده اجرا کن بخواست خدا مرا از صابران خواهی یافت. »(11)

تعبیر به «أری» (می بینم) که فعل مضارع است و دلالت بر استمرار دارد، نشان می دهد که ابراهیم(علیه السلام) این خواب را مکرر دید. آن چنان که اطمینان کامل پیدا کرد که فرمان خدا است، و لذا فرزندش اسماعیل (علیه السلام) به او گفت: ای پدر! آنچه به تو دستور داده شده است اجرا کن، من تسلیم ام و شکیبایی می کنم.

به همین دلیل در آیه 104 و 105 همین سوره آمده است «ما او را ندا دادیم که ای ابراهیم مأموریتی را که در خواب به تو داده شده بود، انجام دادی؛ (وَنَادَیْنَاهُ أَنْ یَا إِبْرَاهِیمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْیَا). این ماجرا دلیل روشنی است برای آنها که می گویند خواب می تواند به عنوان نوعی وحی نسبت به انبیاءِ و پیامبران تلقی شود؛ و در اخبار اسلامی نیز آمده است: «إنَّ الرُّؤْیا الصّادِقَةُ جُزْء مِنْ سَبْعِینَ جُزءً مِنَ النُّبُوَةِ»: «رؤیای صادقه جزئی از هفتاد جز از نبوّت است. »(12)

گرچه بعضی از اصولیون در این دستور تردید کرده اند که چگونه ممکن است حکم الهی قبل از عمل نسخ گردد؟ ولی همان گونه که در جای خود گفته شده این در غیر مورد احکام امتحانی است که هدف از آن آزمودن شخص یا چیزی است؛ و تعبیر به (قَدْ صدَّقْتَ الرُّؤْیا): «خوابی را که دیده بودی تصدیق کردی و تحقّق بخشیدی» دلیل بر این است که ابراهیم (علیه السلام) با آماده کردن تمام مقدمات ذبح فرزندش اسماعیل(علیه السلام)، و مهیّا شدن برای این ایثار بزرگ و بی نظیر، تمام آنچه را که وظیفه او بود، انجام داد.

4- خواب یوسف(علیه السلام) در خانه پدر یکی دیگر از رؤیاهای صادقه بود که در آغاز سوره یوسف به آن اشاره شده است: (إِذْ قَالَ یُوسُفُ لاِبِیهِ یَا أَبَتِ إِنِّی رَأَیْتُ أَحَدَ عَشَرَ کَوْکَباً وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ رَأَیْتُهُمْ لِی سَاجِدِینَ): «بخاطر بیاور هنگامی را که یوسف به پدرش گفت: “پدرم! من در خواب دیدم که یازده ستاره، و خورشید و ماه در برابرم سجده می کنند. »(13)پدر با شنیدن این خواب حوادث آینده را پیش بینی کرد و به او بشارت داد که خدا مقام والایی به تو می دهد و نعمت اش را بر تو و آل یعقوب تمام خواهد کرد.

بعضی از مفسّران گفته اند: یوسف(علیه السلام) این خواب را در دوازده سالگی دید، و چهل سال بعد تعبیر آن تحقّق یافت! آن زمان که بر اریکه حکومت مصر تکیه زده بود، و یازده برادر به اتفاق پدر و مادر از کنعان نزد او آمدند، و برای او خضوع کردند، یا به شکرانه این نعمت برای خدا سجده نمودند، چنانکه در اواخر همین سوره به آن اشاره شده است: (وَرَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَی الْعَرْشِ وَخَرُّوا لَهُ سُجَّداً وَقَالَ یَا أَبَتِ هَذَا تَأْوِیلُ رُؤْیَای مِنْ قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّی حَقّاً): «و پدر و مادر خود را بر تخت نشاند؛ و همگی برای او (درپیشگاه خداوند)به سجده افتادند؛ و گفت: “پدر! این تعبیر همان خوابی است که پیش از این دیدم؛ پرورگارم آن را تحقق بخشید. »(14)

این ماجرا نیز به خوبی حکایت می کند که ممکن است حوادثی که در چهل سال بعد واقع می شود در یک رؤیای صادقانه در یک قلب پاک و آماده منعکس گردد؛ گرچه عدد 40 سال در متن آیات قرآن نیامده، ولی از قراین آیات به خوبی نمایان است که در میان این دو حادثه فاصله بسیار بوده است.

قابل توجّه این که یعقوب(علیه السلام) از بشارت هایی که پس از این رؤیا به فرزند خردسال اش می دهد این است که می گوید: (وَیُعَلِّمُکَ مِنْ تَأْوِیلِ الاْحَادِیثِ): «و از تعبیر خوابهای به تو می آموزد. »(15)

این جمله خواه به معنای علم تعبیر خواب تفسیر شود – آن چنانکه بسیاری از مفسّران گفته اند – و یا آن چنانکه در تفسیر المیزان آمده مفهومی گسترده تر از علم تعبیر خواب داشته باشد، و آگاهی بر ریشه حوادث و نتایج آن را نیز شامل شود، (16) در هر حال دلیل بر این است که بعضی از رؤیاها ممکن است صادقه باشد و دارای تأویل های عینی و واقعی.

5 و 6- خواب هایی که هم بندهای زندانی یوسف (علیه السلام) در آن هنگام که به جرم پاکدامنی در زندان عزیز مصر گرفتار بود دیدند. قرآن در همان سوره یوسف این معنا را چنین بازگو می کند:

(وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَیَانِ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّی أَرَانِی أَعْصِرُ خَمْراً وَقَالَ الاْخَرُ إِنِّی أَرَانِی أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِی خُبْزاً تَأْکُلُ الطَّیْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِیلِهِ إِنَّا نَرَاکَ مِنَ الْمُحْسِنِینَ): «و (در این هنگام) دو جوان، همراه او وارد زندان شدند؛ یکی از آن دو گفت: “من در خواب دیدم که (انگور برای ساختن) شراب می فشارم. ” و دیگری گفت: “من در خواب دیدم نان بر سرم حمل می کنم؛ که پرندگان از آن می خورند؛ ما را از تعبیر این خواب آگاه کن که تو را از نیکوکاران می بینیم. »(17)

یوسف (علیه السلام) نخست آنها را دعوت به توحید و پرستش خداوند یگانه کرد؛ سپس به تعبیر خواب آنها پرداخت. به آن کس که خواب دیده بود انگور برای شراب می فشارد گفت: تو از زندان خلاص خواهی شد، ولی به نفر دوّم که خواب دیده بود نان بر سر دارد و پرندگان از آن می خورند، گفت: تو محکوم به اعدام خواهی شد، و سرانجام هر دو تعبیر تحقّق یافت. (و طبیعی است که در محیط فاسدی همچون محیط مصر، با آن حکومت خود کامه جبّار، که یوسف ها را به جرم پاکدامنی به زندان می افکنند، سازش با حکّام ظالم و آماده کردن شراب برای آنها موجب آزادی شود، امّا کسانی که روح حمایت از ضعیفان داشته باشند و نان به پرندگان دهند محکوم به اعدام گردند. )به هر حال این دو رؤیا که شرح آن با صراحت در قرآن آمده، نشان می دهد که رؤیاها می تواند گاهی به عنوان منبعی برای معرفت تلقّی گردد؛ امّا البتّه نه هر رؤیایی، و نه برای هر معبّر و تفسیر کننده خواب.

7- رؤیای سلطان مصر: در همین داستان یوسف(علیه السلام)، در قرآن مجید خواب دیگری منعکس است که نمونه روشنی از رؤیاهای صادقه است.

او در خواب می بیند که: هفت گاو لاغر به هفت گاو چاق حمله کردند و آنها را خوردند، و هفت خوشه خشکیده برگرد هفت خوشه سبز پیچید و آنها را از میان برد. از این خواب در وحشت فرو رفت، و از اطرافیان خود تعبیر آن خواب را مطالبه کرد: (وَقَالَ الْمَلِکُ إِنِّی أَرَی سَبْعَ بَقَرَات سِمَان یَأْکُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجَافٌ وَسَبْعَ سُنْبُلاَت خُضْر وَأُخَرَ یَابِسَات یَا أَیُّهَا الْمَلَأُ أَفْتُونِی فِی رُؤْیَای إِنْ کُنتُمْ لِلرُّؤْیَا تَعْبُرُونَ): «و (در این هنگام) پادشاه گفت: “من درخواب دیدم هفت گاو چاق را که هفت گاو لاغر آنها را می خورند؛ و هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشکیده؛ (که خشکیده ها بر سبزها پیچیدند؛ و آنها را از بین بردند. ) ای گروه اشراف! درباره خواب من نظر دهید، اگر خواب را تعبیر می کنید. »(18)

شاید می خواستند با این سخن سلطان مصر را از نگرانی بیرون آورند. (توجّه داشته باشید سلطان و فرعون مصر حاکم بر کل این کشور بود، و امّا عزیز مصر به گفته بعضی از مفسّران وزیرخزانه داری مصر بود، نام فرعون معاصر یوسف(علیه السلام) را ریّان بن ولید و نام عزیز معاصر قطفیر یا عطفیرنوشته اند. )(19)

ولی در این جا ساقی شاه که بعد از ماجرای خوابش از زندان آزاد شده بود به یاد یوسف صِدِّیق (علیه السلام) آن مرد آگاه و بیدار و راستگو افتاد، و ماجرا را به سلطان گفت. کسی را نزد یوسف (علیه السلام) فرستادند و خواب را چنین تعبیر کرد و گفت: «گفت: “هفت سال پی در پی زراعت می کنید؛ و آنچه را درو کردید، جز کمی که می خورید، در خوشه های خود باقی بگذارید (و ذخیره نمایید). پس از آن، هفت سال سخت (قحطی و خشکسالی) می آید، که آنچه را برای آن سالها اندوخته اید، می خورند؛ جز کمی که (برای بذر) ذخیره خواهید کرد. سپس سالی فرا می رسد که باران فراوان نصیب مردم می شود؛ و در آن سال، مردم عصاره (میوه ها را) می گیرند (و سال پربرکتی است. )»(20)

این تعبیر نیز دقیقاً به وقوع پیوست و چون نشانه های صدق و راستی و آگاهی و هوشیاری در آن نمایان بود، سبب آزادی یوسف(علیه السلام) و رسیدن او به مقام خزانه داری مصر، و سپس حکومت او بر کل این کشور پهناور و آباد گردید.

خواب را به تنهایی به عنوان یک منبع معرفت نمی توان تلقی کرد، و به همین دلیل می گویند خواب حجیت ندارد؛ بلکه باید قرائن و شواهد روشن و انکار ناپذیری از خارج به آن ضمیمه شود تا بتواند مدرک شود.

از مجموع این آیات به خوبی استفاده می شود که قسمتی از رؤیاها ممکن است منبعی برای درک پاره ای از حقایق گردد؛ و یا به تعبیر دیگر امکان دارد مسأله کشف و شهود در رؤیا تحقّق یابد و نه فقط در بیداری.

این گونه رؤیاها طبق آیات فوق بر سه گونه است:

1- بعضی عیناً و بدون هیچ گونه تغییری در بیداری رخ می دهد، مانند رؤیای پیامبر(صلی الله علیه وآله) در مورد زیارت خانه خدا که در سوره فتح آمده است.

2- خواب هایی که به صورت تعبیر تحقّق می یابد، یعنی حتماً نیازمند به تفسیر است، تفسیری که جز معبِّر آگاه، از آن با خبر نیست. (مانند رؤیاهای چهارگانه یوسف (علیه السلام) و سلطان مصر و زندانیان که همه در سوره یوسف منعکس است. )

3- رؤیاهائی که جنبه حکم و فرمان دارد و نوعی از وحی در حالت خواب محسوب می شود. (مانند رؤیای ابراهیم علیه السلام).

ولی مفهوم این سخن آن نیست که هر خوابی می تواند به عنوان کشف و شهود تلقّی شود؛ بلکه بسیاری از رؤیاها مصداق همان «أَضُغاثُ أَحْلام» (خواب های پریشان) و فاقد تعبیر است؛ رؤیاهایی که نتیجه فعالیت نیروی توهّم و یا محرومیّت ها و ناکامی ها و ناراحتی ها است.

سؤال:
در این جا ممکن است بعضی سئوال کنند که آیا ارتباط رؤیاها با حوادث آینده می تواند جنبه علمی داشته باشد؟ با این که جمعی به پیروی فروید روانشناس معروف، معتقدند خواب ها تفسیری جز ارضای تمایلات واپس زده و سر کوفته ندارند، که با تغییر و تبدیل هایی برای فریب «من» به عرصه خود آگاه ذهن روی می آورند. یا به تعبیر دیگر آنچه در ضمیر باطن به صورت یک میل ارضا نشده پنهان گردیده است در حالت خواب برای یکنوع اشباع تخیّلی به مرحله خود آگاه روی می آورد، گاه بدون تعبیر منعکس می شود همانند عاشقی که محبوب از دست رفته خود را در خواب مشاهده می کند و گاه تغییر صورت می دهد و به شکل مناسبی منعکس می گردد که در این صورت نیاز به تعبیر دارد.

پاسخ:
این یک فرضیه بیش نیست، و در واقع آنها هیچ دلیلی برای این سخن ندارند. ممکن است قسمتی از خواب ها چنین باشد، ولی این ادّعا که همه خواب ها چنین است کاملا فاقد دلیل و برهان است. (21)ما شک نداریم که رؤیاها چند گونه است، تنها یک بخش از آن است که رؤیای صادقه نام دارد، و کلیدی است برای کشف بعضی از حقایق. ما این عقیده را در درجه اوّل از قرآن که وحی الهی است گرفته ایم، و در درجه بعد از تجربیاتی که در این زمینه صورت گرفته. منظور (از تجربیات حکایت های بی مأخذ نیست؛ بلکه منظور حوادثی است که دقیقاً برای افراد بزرگ و شناخته شده ای در عصر ما، یا قبل از عصر ما، واقع شده، و در کتاب های خود نوشته اند که در تفسیر نمونه در جلد نهم نمونه های روشنی از آن را آورده ایم. )

ضمناً از این جا معلوم می شود که خواب را به تنهایی به عنوان یک منبع معرفت نمی توان تلقی کرد، و به همین دلیل می گویند خواب حجیت ندارد؛ بلکه باید قرائن و شواهد روشن و انکار ناپذیری از خارج به آن ضمیمه شود تا بتواند مدرک شود.

پی نوشت:

(1). تفسیر نمونه، جلد 9، صفحه 315 317-

(2). سوره فتح، آیه 27-

(3). سوره اسراء، آیه 60.

(4). تفسیر فخررازی، جلد 20، صفحه 236-

(5). این روایت در تفسیر قرطبی و مجمع البیان و تفسیر صافی و فخررازی آمده است؛ و مرحوم فیض کاشانی می گوید از روایاتی است که میان خاصّه و عامه معروف است.

(6). قرطبی این روایت را از ابن عباس در تفسیر خود جلد 6، صفحه 3902 و فخررازی نیز آن را از ابن عباس نقل می کند، جلد 20، صفحه 237-

(7). سوره محمّد، آیه 23-

(8). نورالثقلین، جلد 3، صفحه 180، حدیث 278-

(9). همان مدرک، صفحه 180 و 181 حدیث 282 و 283 و 286-

(10). تفسیر المیزان، جلد 13، صفحه 157-

(11). سوره صافات، آیه 102-

(12). بحارالانوار، جلد 58، صفحه 167 178-

(13). سوره یوسف، آیه 4-

(14). سوره یوسف، آیه 100.

(15). سوره یوسف، آیه 6-

(16). تفسیرالمیزان، جلد 11، صفحه 86-

(17). سوره یوسف، آیه 36-

(18). سوره یوسف، آیه 43-

(19). در تفسیر کبیر فخررازی این معنا از مفسّران نقل شده است، جلد 18، صفحه 108 (برای توضیح بیشتر در این زمینه به کتاب اعلام القرآن، صفحه 673 مراجعه شود. ) ابوالفتوح رازی نیز تصریح می کند: یوسف(علیه السلام) سرانجام به مقام سلطنت مصر رسید. ابوالفتوح، جلد 6، صفحه 401-

(20). سوره یوسف، آیه 47 – 49-

(21). دانشمندان امروز حتی در این که منشأ خود خواب (نه رؤیا و خواب دیدن) چیست هنوز به نتیجه روشنی نرسیده اند که آیا واقعاً بر اثر یک عامل فیزیکی انسان به خواب می رود، یا یک عامل شیمیایی و یا هر دو، و یا یک سیستم فعالیت عصبی است. جایی که اصل مسأله خواب هنوز به صورت یک معمّا است؛ چگونه می توان انتظار داشت که موضوع رؤیا که به مراتب از آن پیچیده تر است حل شده باشد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا