معاد در قرآن

در خصوص شب اول قبر توضیح دهید.

می گویند: بعد از مرگ روح انسان از بدن جدا می شود و پیش خدا می رود؛ در صورتى که درباره شب اوّل قبر می گویند: انسان وقتى می میرد نمی داند که مرده است و زمانى که داخل قبر می گذارند و سرش به سنگ لحد می خورد می فهمد که مرده است و … لطفاً توضیح دهید.

میانِ رفتن روح پس از مرگ، به سوى خدا و آگاهى از مرگ ملازمه اى نیست. ممکن است برخى از انسان ها پس از گذشت مدتى از مرگشان، بفهمند که مرده اند؛ از جمله آیات و روایاتى که دلالت بر آگاهى و مشاهده انسان از حوادث بعد از مرگش می کند، عبارتند از:
1. (وَ جَآءَتْ سَکْرَهُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذَ لِکَ مَا کُنتَ مِنْهُ تَحِید)[32]؛ و سرانجام سکرات مرگ، به حق، فرا می رسد[ و به انسان گفته می شود:] این همان چیزى است که از آن می گریختى!
«سکره مرگ» حالتى شبیه «مستى» است که بر اثر فرا رسیدن مقدمات مرگ، به صورت هیجان و انقلاب فوق العاده اى به انسان دست می دهد. انسان در لحظه مرگ درک و نگاه تازه اى می یابد؛ بى ثباتى این جهان را با چشم خود می بیند و حوادث بعد از مرگ را کم و بیش مشاهده می کند.
در روایتى از امیرالمؤمنین، على(ع)، چنین نقل شده است: سکرات مرگ، توأم با حسرت از دست دادن آن چه داشتند بر آنها هجوم می آورد؛ اعضاى بدن شان سست می گردد و رنگ از صورت هایشان می پرد؛ کم کم مرگ در آنها نفوذ کرده، میان آنها و زبان شان جدایى می افکند، در حالى که او در میان خانواده خویش است، با چشمش می بیند و با گوشش می شنود و عقل و هوشش سالم است، امّا نمی تواند سخن بگوید …[33]
2. (یـأَیتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّه * ارْجِعِى إِلَى رَبِّکِ رَاضِیهً مَّرْضِیه * فَادْخُلِى فِى عِبَـدِى * وَ ادْخُلِى جَنَّتِى)[34]؛ تو اى روح آرام یافته! به سوى پروردگارت باز گرد در حالى که هم تو از او خشنودى و هم او از تو خشنود است و در سلک بندگانم داخل شو (به صف آنان در آى) و به بهشت من در آى.
خطاب در این آیات مربوط به لحظه مرگ آنان است. در روایتى نقل شده: یکى از یاران امام صادق(ع) پرسید: آیا ممکن است مؤمن از قبض روحش ناراضى باشد؟! فرمود: نه، به خدا سوگند! وقتى فرشته مرگ نزدش می آید تا روحش را قبض کند، مؤمن به جزع در می آید و ملک الموت به او می گوید: جزع مکن، اى ولى خدا! به آن خدایى که محمد(ص) را به نبوت مبعوث کرده، من نسبت به تو دل سوزتر و مهربان تر از پدرى مهربان هستم. اگر پدرت این جا بود بیش از من به تو مهر نمی ورزید، چشم خودت را باز کن و ببین. آن گاه فرمود: در آن هنگام رسول اکرم(ص) و امیرالمؤمنین و فاطمه و حسن و حسین و امامان از ذریه او(ع) در برابرش ظاهر می شوند و به وى گفته می شود: این رسول خدا(ص) و این امیرالمؤمنین و این فاطمه و این حسن و این حسین و اینان امامان از ذریه اویند که همه رفیقان تواند.
بعد فرمود: پس مؤمن چشم خود را باز نموده، حضرات را تماشا می کند؛ در این هنگام ندا کننده اى از طرف رب العزّه روح او را خطاب می کند و می گوید: «یـأیتها النّفس …» اى نفسى که با دیدن محمّد(ص) و اهل بیتش(ع) اطمینان یافتى، به سوى پروردگارت برگرد، در حالى که به ولایت راضى و به ثواب مرضى هستى؛ پس داخل در بندگان من شو؛ یعنى در زمره محمّد(ص) و اهل بیتش(ع) در آى و داخل جنت شو؛ پس در آن هنگام هیچ چیزى در نظرش محبوب تر از مرگ و ملحق شدن به منادى نیست.[35]
در روایات متعدد دیگرى نیز وارد شده است که در زمان جان کندن، مال و اهل و عیال و عمل و حتى دوستان محتضر، در نظرش مجسّم و ممثّل می شوند و شخص محتضر از آنها کمک می طلبد، در حالى که از آنها هیچ کارى ساخته نیست؛ تنها «عمل» است که به او جواب مثبت می دهد؛ اگر صالح باشد موجب خوشحالى او می گردد و اگر ناصالح باشد او را رها نمی کند و باعث زجر و عذاب او می گردد؛ چنان که در روایتى از امیرالمؤمنین على(ع) اشاره به مجسم شدن و تمثّل مال و فرزند و عمل او می کند.[36]
—————
[32] ق، آیه 19.
[33] نهج البلاغه، خ 109؛ ر.ک: تفسیر نمونه، ج 22، ص 254.
[34] فجر، آیه 27 ـ 30.
[35] کلینى، کافى، ج 3، ص 127.
[36] همان، ج 3، ص 231، ح 1.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا