معارف اسلامی

حقیقت مرگ چیست

حقیقت مرگ

غالبا تصور می کنند مرگ یک امر عدمی و به معنی فنا است، ولی این برداشت هرگز با آنچه در قرآن مجید آمده و دلائل عقلی به آن رهنمون می شود موافق نیست.

“مرگ” از نظر قرآن یک امر وجودی است، یک انتقال و عبور از جهانی به جهان دیگر است، و لذا در بسیاری از آیات قرآن از” مرگ” تعبیر به” توفی” شده که به معنی باز گرفتن، و دریافت روح از تن به وسیله فرشتگان است.
تعبیر آیات فوق” وَ جاءَتْ سَکرَهُ الْمَوْتِ بِالْحَقِ “:” شدائد مرگ به حق به سراغ انسان می آید” نیز اشاره به همین معنی است [1] در بعضی از آیات مرگ را صریحا مخلوق خدا شمرده: الَّذِی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاهَ (ملک- 2).

در روایات اسلامی تعبیرات مختلفی در باره حقیقت مرگ آمده است.
در حدیثی می خوانیم که از علی بن الحسین امام سجاد ع سؤال کردند:

ما الموت؟ مرگ چیست؟
در پاسخ فرمود:
للمؤمن کنزع ثیاب وسخه قمله، و فک قیود، و اغلال ثقیله، و الاستبدال بافخر الثیاب، و اطیبها روائح، و اوطی المراکب و انس المنازل:
و للکافر کخلع ثیاب فاخره، و النقل عن منازل انیسه، و الاستبدال باوسخ الثیاب و اخشنها، و اوحش المنازل، و اعظم العذاب!:
” برای مؤمن مانند کندن لباس چرکین و پر حشرات است، و گشودن غل و زنجیرهای سنگین، و تبدیل آن به فاخرترین لباسها، و خوشبوترین عطرها، و راهوارترین مرکبها و مناسبترین منزلها است”.
” و برای کافر مانند کندن لباسی است فاخر، و انتقال از منزلهای مورد علاقه، و تبدیل آن به چرک ترین و خشنترین لباسها، و وحشتناکترین منزلها و بزرگترین عذاب”!.
از امام محمد بن علی ع نیز همین سؤال شد فرمود: هو النوم الذی یاتیکم کل لیله الا انه طویل مدته، لا ینتبه منه الا یوم القیامه!:
” مرگ همان خوابی است که هر شب به سراغ شما می آید، جز اینکه مدتش طولانی است و انسان از آن بیدار نمی شود تا روز قیامت”![2].
در مباحث مربوط به برزخ گفته ایم که حالت اشخاص در برزخ متفاوت است: بعضی گویی به خواب فرو می روند، و بعضی (همچون شهیدان راه خدا و مؤمنان قوی الایمان) غرق انواع نعمتها می شوند، و جمعی از جباران و اشقیاء غرق عذاب الهی.
امام حسین بن علی سید الشهداء ع نیز در کربلا و روز عاشورا و به هنگام شدت گرفتن جنگ تعبیر لطیفی در مورد حقیقت مرگ برای یارانش ارائه فرمود: صبرا بنی الکرام! فما الموت الا قنطره تعبر بکم عن البؤس و الضراء الی الجنان الواسعه، و النعیم الدائمه، فایکم یکره ان ینتقل من سجن الی قصر، و ما هو لاعدائکم الا کمن ینتقل من قصر الی سجن و عذاب، ان ابی حدثنی عن رسول اللَّه (ص) ان الدنیا سجن المؤمن و جنه الکافر، و الموت جسر هؤلاء الی جنانهم، و جسر هؤلاء الی جحیمهم:
” شکیبایی کنید ای فرزندان مردان بزرگوار، مرگ تنها پلی است که شما را از ناراحتیها و رنجها به باغهای وسیع بهشت و نعمتهای جاودان منتقل می کند، کدامیک از شما از انتقال یافتن از زندان به قصر ناراحتید؟! و اما نسبت به دشمنان شما همانند این است که شخصی را از قصری به زندان و عذاب منتقل کنند، پدرم از رسول خدا ص نقل فرمود که دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است و مرگ پل آنها به باغهای بهشت، و پل اینها به جهنم است”![3].
در حدیث دیگری می خوانیم: امام موسی بن جعفر ع وارد بر کسی شد، در حالی که غرق سکرات موت بود، و به هیچکس پاسخ نمی گفت، جمعیت عرض کردند: ای فرزند رسول خدا ص! دوست داریم حقیقت مرگ را برای ما شرح دهی، و بگویی بیمار ما الان در چه حالی است؟
فرمود:” مرگ وسیله تصفیه است که مؤمنان را از گناه پاک می کند، و آخرین ناراحتی این عالم است، و کفاره آخرین گناهان آنها است، در حالی که کافران را از نعمتهایشان جدا می کند، و آخرین لذتی است که به آنها می رسد و آخرین پاداش کار خوبی است که احیانا انجام داده اند، و اما این شخص محتضر به کلی از گناهانش پاک شد و از معاصی بیرون آمد و خالص گشت آن چنان که لباس چرکین با شستشو پاک می شود، و او هم اکنون شایستگی آن را پیدا کرده که در سرای جاوید معاشر ما اهل بیت باشد”![4].
درست است که مرگ برای مؤمنان آغاز یک انتقال به جهانی وسیعتر، و مملو از مواهب الهی است، ولی با اینهمه این حالت انتقالی برای هیچ انسانی آسان نیست، چرا که روح سالیان دراز با این تن خو گرفته، و پیوند داشته است.
لذا هنگامی که از امام صادق ع سؤال می کنند چرا هنگامی که روح از بدن خارج می شود احساس ناراحتی می کند فرمود: لانه نمی علیها البدن:
” به خاطر اینکه با آن نمو کرده است”![5].
درست به این می ماند که دندان فاسدی از دهان بیرون کشند، مسلما بعدا احساس آرامش می کند، ولی لحظه جدایی دردناک است.
در بعضی از روایات اسلامی می خوانیم: سه روز برای انسان وحشتناک است: روزی که متولد می شود و این جهان ناآشنا را می بیند، و روزی که می میرد و عالم پس از مرگ را مشاهده می کند، و روزی که وارد عرصه محشر می شود و احکامی می بیند که در دار دنیا نبود، لذا خداوند متعال در باره” یحیی بن زکریا” می فرماید:” وَ سَلامٌ عَلَیهِ یوْمَ وُلِدَ وَ یوْمَ یمُوتُ وَ یوْمَ یبْعَثُ حَیا” و از زبان عیسی بن مریم ع نیز شبیه همین سخن را نقل می کند، و این دو پیامبر را مشمول عنایت خود در این سه روز قرار می دهد”[6].
ولی مسلم است آنها که علائق خاصی به این دنیا دارند انتقالشان از آن بسیار سخت تر، و دل بریدن از آنچه مورد علاقه آنها است مشکلتر است، و نیز کسانی که مرتکب گناهان بیشتری شده اند سکرات موت برای آنها شدیدتر و دردناکتر است.

مرگ” حق” است
نه فقط در آیات مورد بحث،” سکرات موت” به عنوان” حق” معرفی شده بلکه در آیات متعدد دیگر روی حق بودن مرگ تکیه شده، در آیه 99 سوره” حجر” می خوانیم: وَ اعْبُدْ رَبَّک حَتَّی یأْتِیک الْیقِینُ: ” پروردگارت را عبادت کن تا یقین (مرگ) به سراغ تو آید. (در سوره مدثر آیه 47 نیز تعبیری شبیه آن دیده می شود).
اینها همه به خاطر آن است که انسان هر چیز را انکار کند نمی تواند این واقعیت را منکر شود که سرانجام مرگ در خانه همه ما را می کوبد و همه را با خود می برد.
توجه به حقانیت مرگ هشداری است برای همه انسانها که بیشتر و بهتر بیندیشند، و از راهی که در پیش دارند با خبر شوند، و خود را برای آن آماده سازند.
جالب اینکه در حدیثی آمده است:” مردی نزد عمر آمد، و گفت: من فتنه را دوست دارم! و از حق بیزارم! و به چیزی گواهی می دهم که هرگز ندیده ام! عمر او را به زندان افکند این سخن به گوش علی ع رسید، فرمود:
ای عمر! زندان کردن این مرد ظلم است و تو مرتکب ستم شدی گفت چرا؟

فرمود: زیرا او مال و فرزند خود را دوست می دارد که خدا در یکی از آیات قرآن از آن تعبیر به” فتنه” کرده است: إِنَّما أَمْوالُکمْ وَ أَوْلادُکمْ فِتْنَهٌ[7] او از مرگ بیزار است و در قرآن از آن تعبیر به” حق” شده وَ جاءَتْ سَکرَهُ الْمَوْتِ بِالْحَقِ [8] او شهادت به یکتایی خداوندی می دهد که هرگز او را ندیده است، در اینجا عمر گفت: لو لا علی لهلک عمر:” اگر علی ع نبود عمر هلاک می شد”[9].

پی نوشت:
[1] در اینکه” با” در” بالحق” چه معنى دارد؟ احتمالات مختلفى داده‏اند، بعضى آن را” باء تعدیه” گرفته‏اند، و حق را به معنى مرگ که معنى جمله چنین میشود:” سکرات موت مطلبى را که واقعیت دارد- یعنى مرگ- را با خود میآورد” و گاه آن را به” معنى ملابست” گرفته‏اند یعنى” سکرات موت همراه با حق فرا میرسد”.
[2] بحار الانوار” جلد 6 صفحه 155( ظاهرا منظور از امام محمد بن على امام نهم، امام جواد( ع) است).
[3] معانى الاخبار” صفحه 289 باب معنى الموت حدیث 3.
[4] همان مدرک.
[5] بحار” جلد 6 صفحه 158.
[6] همان مدرک( با کمی تلخیص) در باره یحیى( ع) در سوره مریم آیه 15 میخوانیم وَ سَلامٌ عَلَیْهِ یَوْمَ وُلِدَ وَ یَوْمَ یَمُوتُ وَ یَوْمَ یُبْعَثُ حَیًّا و در باره حضرت مسیح( ع) در همان سوره آیه 33 میخوانیم وَ السَّلامُ عَلَیَّ یَوْمَ وُلِدْتُ وَ یَوْمَ أَمُوتُ وَ یَوْمَ أُبْعَثُ حَیًّا.
[7] تغابن- 15.
[8] ق- 19.
[9] تفسیر روح البیان” جلد 9 صفحه 118.
تفسیر نمونه، ج 22، ص: 267

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا