نبوت در قرآن

با وجود قطع وحی، در مورد مسائل جدید به کجا باید مراجعه کرد؟

اگر قطع وحى به معناى آن است که تمام حقایق و دستورها در قرآن به طور کامل آمده است، در مورد مسائل جدید که در قرآن اشاره اى به آن نشده باید به کجا مراجعه کرد؟

هر چه از احکام و قوانین الهى قرار بود به بشر عرضه شود، توسط دین خاتم الانبیاء(ص) آمده و همگى طى مراحلى زمان بندى شده بر آن حضرت نازل شده و به اتمام رسید. ظهور دین اسلام با علائم جاودانگى آن و پایان یافتن دفتر نبوت توأم بوده است. مسلمانان همواره ختم نبوت را امرى واقع شده تلقّى کرده اند. قرآن نیز آیین اسلام را کامل ترین دین الهى و خاتم ادیان الهى دانسته و پیامبر اسلام را خاتم انبیا معرفى نموده و کتاب او را جامع ترین و کامل ترین و جاودانه می داند.[2]از جمله آیاتى که بر مطلب فوق دلالت می کنند عبارتند از: 1 ـ (وَ تَمَّت کَلِمَتُ رَبِّکَ صِدقاً وَ عَدلاً لا مُبدل لِکَلِمتِهِ وَ هُوَ السَّمِیعُ العَلِیم)؛[3] و سخن پروردگارت به راستى و داد، سرانجام گرفته است و هیچ تغییر دهنده اى براى کلمات او نیست و او شنواى داناست. 2 ـ آیه اکمال: (الیومُ أَکمَلتُ لَکُم دِینَکُم وَ اَتمَمتُ عَلَیکُم نِعمَتِى وَ رَضِیتُ لَکُمُ الإسلم دیناً …).[4] محصل معناى آیه این است: امروز (روزى که کفار از دین شما مأیوس شدند) مجموع معارف دینى را که بر شما نازل کرده بودم کامل نمودم و نعمتم را (یعنى نعمت ولایت) که عبارت است از اداره و تدبیر الهى امور دینى بر شما تمام کردم.
شکى نیست در این که قرآن همه کلیات را بیان کرده و چیزى را مسکوت نگذاشته است، لکن نه در نقش یک کتاب فقهى و … ، بلکه قرآن یک کتاب منبع و قانون اساسى اسلام است و بیانگر کلیات و جایگاه بیان شرح و تفصیل و جزئیات مسائل اعم از فقهى و غیر فقهى در سنت رسول الله(ص) و اهل بیت(ع) می باشد. به عنوان نمونه وقتى نماز با نزول آیاتش واجب می شود پیامبر(ص) به نماز می ایستد و می فرماید: ببینید من چگونه نماز می خوانم شما هم همین طور بخوانید.[5] در خصوص آیه وضو هم باید توجه داشت که اختلاف فتوا میان شیعه و سنى چندان هم به ابهام آیه ارتباطى ندارد، بلکه بیشتر به اختلاف نظر درباره محدوده سنت (که آیا سنت تنها سنت رسول الله است یا این که شامل سنت اهل بیت هم می شود؟ و این که سنت صحابه حجّت است یا نه؟) مربوط می شود. و گرنه در آیه مواردى هم چون مسح پا به روشنى بیان شده است، ولى اهل سنت شستن پاها را واجب می دانند. البته همه مراحل و کیفیت شستن در وضو به صورت کامل بیان نشده و براى توضیح آن می بایست به سنت مراجعه نمود،[6] که دلیلش ـ همان گونه که ذکر شد ـ کلى بودن قوانین قرآن است. نتیجه این که براى تکمیل شریعت (به ویژه در مسائل مستحدثه) قرآن تنها منبع احکام نیست، بلکه در کنار آن منابع دیگرى از قبیل سنت نیز وجود دارد که مکمل آن است، پس براى این منظور تنها، به قرآن نمی توان اکتفا نمود همان گونه که خود قرآن به این مطلب اشاره نموده است.[7]
افزون بر آن گرچه قرآن کریم، در شرایط تاریخى خاص خود نازل شده است، هرگز به آن چه مربوط به شرایط ویژه آن زمان است منحصر نمی باشد؛ یعنى معناى آیات را باید به شرایط زمانى و مکانى دیگر گسترش داد. گسترده بودن حکم و مقصود از آیه و محدود نکردن آن دریک چارچوب زمانى و مکانى خاص نزول قرآن، امرى روشن و مسلم است که خود قرآن[8] و روایات اسلامی برآن دلالت دارند.[9]
آن چه متغیر می باشد حوادث روزگار است؛ یعنى مفاهیم و معانى مربوط به قرآن ثابت است، ولى مصداق هاى آن تبدیل و تغییر می پذیرد. از آن جا که مصادیق مفاهیم ثابت دین بر حسب زمان ها ومکان ها متغیرند، بایستى آن مفاهیم ثابت را بر این مصادیق متغیر تطبیق کرد و چون وضع کننده قوانین الهى، آفریدگار جهان است و او احاطه کامل به نیازهاى بشر در هر عصرى و هر مکانى دارد و محدود به زمان و مکان نیست، ازاین رو قوانین اسلامی را بر اساس اصول تغییر ناپذیر و ثابت وضع نموده و قواعد کلى را براى بشر بیان کرده است، به همین جهت نسبت به بسیارى از موضوعات، آیه یا روایتى نداریم؛ مانند مسائل مستحدثه مثل: قانون بیمه، مجازات قاچاق، قانون چک و … . اینها همه از مسائلى هستند که به صورت جزئى، در آیه یا روایتى از آنها بحث نشده است، ولى در عین حال امامان معصوم(ع) باب اجتهاد را براى ما باز گذاشته اند، تا با توجه به اصول ثابت که بیانگر تمامی مسائل مورد نیاز بشر می باشند بتوانیم پاسخ گوى این فروع باشیم. به طور مثال، قرآن کریم فرموده: (وَلاَ تَأْکُلُوا أَمْوَ لَکُم بَینَکُم بِالْبَـطِـلِ …)[10] یعنى نقل و انتقال ها (خرید و فروش ها) نباید به صورت بیهوده انجام شود. یعنى اگر شما مال و ثروتى مشروع به دست آورده اید و خواستید آن را به دیگرى منتقل کنید، این نقل و انتقال باید به صورتى باشد که از نظر اجتماعى شکل مفیدى داشته باشد، و یکى از نیازهاى اصل زندگى افراد جامعه را رفع کند.
حال فرض کنید کسى بخواهد با پولى که در اثر تلاش شرافتمندانه به دست آورده، کالایى بى مصرف و بى فایده مثلا یک گونى مورچه مرده را بخرد، آن هم براى آن که دور بریزد، این معامله از نظر قرآن از اساس باطل است، امّا فرض کنید زمانى بیاید که بر اثر پیشرفت دانش می توان از مورچه مرده استفاده صحیح کرد، در آن صورت می بینیم که همین معامله که تا دیروز باطل و حرام بوده به معامله صحیحى تبدیل می شود. نظیر این مسئله فراوان است که این جا مجال بیان آن نیست.
در انطباق احکام کلى با مصادیق جدید، این اجتهاد است که نقش اصلى را دارد. وظیفه فقیه جامع الشرایط این است که بدون انحراف از اصول کلى، مسائل جزئى و متغیر و تابع گذشت زمان را بررسى کند و براساس همان احکام و چهارچوب هاى اصلى که توسط وحى عرضه شده است احکام مناسب را صادر کند.[11]
—————
[2] ر.ک: مرتضى مطهرى، مجموعه آثار (ختم نبوت)، ص 153 ـ 168 و همان، خاتمیت، ص 12 ـ 26.
[3] انعام، آیه 115.
[4] مائده، آیه 3.
[5] بحارالانوار، ج 82، ص 279.
[6] ناصر مکارم شیرازى، تفسیر نمونه، ج 4، ص 286.
[7] حشر، آیه 7.
[8] سبأ، آیه 28 و … .
[9] ر.ک: بحار الانوار، ج23، ص197.
[10] بقره، آیه 188.
[11] ر.ک: مرتضى مطهرى، پیرامون انقلاب اسلامی، ص88 ـ 94.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا