معارف اسلامی

اعجاز قرآن در تشریع و قانون گذارى

دوران قبل از قرآن
این یک حقیقت مسلم و تاریخى است که قبل از طلوع خورشید تابناک اسلام دورانى بود، تاریک وحشت زا، مردمش در جهل و نادانى، در انحطاط علمی و اخلاقى و در وحشیّت و بربریت به سر می‏بردند. در آن دوران تاریک، اختلافات نژادى و طبقاتى، قانون زور، پستى، فرومایگى و هرج و مرج اجتماعى بر مللل جهان خاصه بر عرب حکومت می‏ کرد
دل‏ها به سوى غارت و یغماگرى متوجه بود. قدم‏ها به سوى برافراختن آتش جنگ و خونریزى می‏شتافت.
عرب قبل از اسلام از عقیده‏هاى خرافى و روش‏هاى وحشى گرى، بهره فراوانى داشتند نه داراى عقیده و مذهبى بودند که همه آنها را در یک نقطع متمرکز سازد و نه داراى یک قانون و نظام اجتماعى واحد بودند که ارتباط و هماهنگى در میان آنان برقرار کند. پیروى از عادات و روش‏هاى نیاکان، آنان را متحیر ساخته به هر سو سوق‏شان می‏داد. بت‏پرستى از رواج خاصى برخوردار بود و مردم عصر جاهلى داراى بت‏هاى متعددى بودند که آنها را پرستش نموده، وسیله شفاعت به پروردگارشان می‏دانستند. در میان آنان بر پایه شانس موهوم تقسیم می‏شد و قمار بازى براى آنان یک عمل عادى و شایع بود، به طورى که این عمل فاسد یک نوع مایه افتخار و مباهات در اجتماع آنان محسوب می‏شد. یکى دیگر از عادات زشت آنان ازدواج با همسران پدران و زشت‏تر از آن، کشتن دختران و زنده به گور کردن آنها بود.
عصر قرآن
آرى اینها قسمتى از عادات زشت عرب بود در دوران جاهلیت و قبل از اسلام و قبل از نزول قرآن. ولى موقعى که نور محمد در مکه بدرخشید و آفتاب اسلام از جزیزهالعرب سر زد دل‏هاى تاریک مردم جاهلى با معارف الهى روشن و از آلودگى‏ها پاک گردید.
توحید و یگانه پرستى جایگزین بت و بت پرستى شد، جهل و نادانى جاى خود را به علم و دانش داد. رذایل اخلاقى به اوصاف نیک، اختلاف و دشمنى به محبت و دوستى مبدل گردید. از همین مردم غارت گر، سست و پراکنده یک ملت متحد و منسجم و پر مهر به وجود آمده که توانست، نفوذ و حکومت خویش را در سر تا سر جهان گسترش داده و پرچم علم، تمدن، انسانیت و تقوا را در تمام دنیا به اهتزاز درآورد. «دورى» یکى از وزراى فرانسه در این باره چنین می‏گوید:
محمد (ص) پیامبر مسلمانان با تعالیم عالى و آسمانى خویش به آسانى توانست قبایل پراکنده عرب را متحد سازد و از آنها ملت واحدى تشکیل داده، حکومت و نفوذ خویش را از اسپانیا تا شبه قاره هند گسترش دهد و در تمام جهان پرچم تمدن را به اهتزاز در آورد. آن مرد بزرگ این تحول عجیب و همه جانبه را در موقعى به وجود آورد که هنوز اروپا در ظلمت قرون و سطایى به سر می‏برد. و سپس می‏گوید:
در قرون وسطى، تنها مردمی که داراى علم و دانش بودند و گوى سبقت را در این میدان از همگان ربودند، همان ملت عرب بود که ابرهاى ضخیم جهالت، وحشیت و بربریت را که بر آسمان اروپا کشانده شده بود از هم پاشیدند و آفتاب تمدن، علم و اخلاق را به آن سرزمین تاباندند. (1) این همه پیشرفت، ترقى، تعالى و افتخارات عظیمی هم که نصیب عرب گردید، در اثر همان تعالیم عالیه قرآن مجید و کتاب آسمانى بود که بر تمام کتاب‏هاى آسمانى دیگر تفوق و برترى دارد، قوانینش بر پایه عقل، استوار و پى‏ریزى گردیده تعالیمش داراى یک روش خاص، جالب و استثنایى است.
اعتدال در قرآن
یکى دیگر از ویژگى‏هاى قرآن و جنبه‏هاى اعجاز آن، اعتدال و میانه روى در قانون گذارى و دستورات اخلاقى است. قرآن در قانون گذارى، روش اعتدال و میانه روى را در پیش گرفته و از هر گونه افراط و تفریط اجتناب نموده است. قرآن تا آن جا به موضوع اعتدال توجه داشته است که آن را براى افراد انسان نیز یک امر لازم و ضرورى دانسته، با زبان آنان از خداوند راه اعتدال و خالى از اعوجاج و روش دور از افراط و تفریط را می‏طلبد، آن جا که می‏گوید: «اهدنا الصراط المستقیم» (2)
(خداوندا!) ما را به راه راست هدایت فرماى». این جمله در عین اختصار معناى عمیق و ژرفى را در بردارد که توضیح آن را در تفسیر سوره حمد خواهید خواند.
قرآن مجید در آیات زیادى به اعتدال و میانه‏روى در تمام امور دعوت می‏نماید و به یک روش عادلانه که از افراط و تفریط به دور باشد، رهبرى می‏کند؛ آن جا که می‏گوید: «ان اللَّه یأمرکم ان تودوا الامانات الى اهلها و اذا حکمتم بین الناس ان تحکموا بالعدل. (3)
خداوندا اکیداً به شما فرمان می‏دهد که امانت‏ها را به صاحبان‏شان برگردانید و در هنگام داورى، راه عدالت در پیش گیرید». «اعدلوا هو اقرب للتقوى. (4)
عدالت بورزید، زیرا که آن به تقوا و پرهیزکارى نزدیک است». «و اذا قلتم فاعدلوا و لو کان ذاقربى. (5)
هنگام سخن گفتن، حق و عدالت را رعایت کنید، گرچه به ضرر خویشان شما باشد». «ان اللَّه یأمر بالعدل و الاحسان و ایتاء ذى القربى و ینهى عن الفحشاء و المنکر و البغى یعظکم لعلکم تذکرون. (6)
خداوند شما را به عدل و نیکى و به احسان براى خویشاوندان اکیداً فرمان می‏دهد و از کارهاى زشت و از ظلم و ستم نهى‏تان می‏کند و بدن گونه پندتان می‏دهد، شاید که بپذیرید». قرآن در تمام ابعاد و امور زندگى راه اعتدال و میانه‏اى را در پیش پاى می‏گذارد که ذیلاً قسمتى از آن‏ها را براى شاهد گفتار، در این جا می‏آوریم.
1- اعتدال در بخشش
قرآن مجید انسان را به اقتصاد و میانه روى در به کارگیرى مال و بهره‏بردارى از ثروت فرمان می‏دهد، از طرفى صفت بخل را نکوهش و از طرف دیگر اسراف در زندگى را مذمت می‏کند. قرآن در آیات متعدد از بخل و آز، نهى نموده و عواقب زیان‏بار آن گوشزد می‏کند و می‏گوید: «و لا یحسبن الذین یبخلون بما اتاهم اللَّه من فضله هو خیراً لهم بل هو شر لهم سیطوقون ما بخلوا به یوم القیامه و للَّه میراث السماوات و الارض و اللَّه بما تعملون خبیر. (7)
آنان که خداوند از فضل و کرم خویش نعمت و ثروت فراوان به آنان داده است. از بذل و بخشش خوددارى می‏کنند، خیال نکنند که این عمل به سود آنهاست بلکه به ضرر آنهاست، زیرا همان اموال را به زودى همانند طوقى بر گردنشان می‏افکنند و آن چه در آسمان‏ها و زمین است، ملک خاص و ماندگار خداست و خداوند بر اعمال شما آگاه است». در برابر این گروه آیات که انسان را به بذل و بخشش تشویق می‏کند، آیات دیگرى نیز وجود دارد که از اسراف و تبذیر نهى کرده، مردم را از مفاسد آن برحذر می‏دارد و چنین می‏گوید:
«و لا تسرفوا انه لا یحب المسرفین. (8) و اسراف نکنید زیرا که خداوند مسرفان را دوست ندارد».
«ان المبذّرین کانوا اخوان الشیاطین. (9) اسراف کنندگان برادر شیطانند».
«و لا تجعل یدک مغلوله الى عنقک و لا تبسطها کل البسط فتقعد ملوماً محسوراً (10) . نه دستت را بر بذل و بخشش ببند و نه آن را بیش از حد بگشاى تا مورد سرزنش قرارگیرى و از زندگى فرو مانى».
2- اعتدال در عفو و انتقام
قرآن انسان را به تحمل، صبر و استقامت در برابر مصائب و مشکلات فرمان می‏دهد. افراد صبور را می‏ستاید و به آنان پاداش بزرگى را نوید می‏دهد و می‏گوید: «انما یوفى الصابرون اجرهم بغیر حساب. (11)
صابران اجر و پاداش خود را بى‏حساب دریافت می‏کردند». «و اللَّه یحب الصابرین ( 12) .
خداوند صبر کنندگان را دوست دارد». ولى باید توجه داشت که قرآن در برابر ظالم دست مظلوم را نبسته و او را از گرفتن حق خویش باز نداشته است، بلکه براى این که ریشه ظلم و فساد قطع شود و براى این که قانون عدالت در روى زمین حکم فرما باشد، به مظلوم اجازه و بلکه فرمان می‏دهد که در برابر ظلم و ستمگر مقاومت و ایستادگى نماید و عادلانه از وى انتقام بگیرد. قرآن در این مورد می‏گوید:
«فمن اعتدى علیکم فاعتدوا علیه بمثل ما اعتدى علیکم (13) . هر کس بر شما تعدى کند، شما نیز به اندازه تعدى وى از او انتقام بگیرید».
قرآن به اولیاى مقتول اجازه داده است که در صورت عمدى بودن قتل، قاتل را قصاص کنند و به تاوان مقتول او را بکشند:
«و من قتل مظلوماً فقد جعلنا لولیه سلطاناً فلا یسرف فى القتل. (14) هر کس مظلوم کشته شود، به ولى‏اش سلطه (حق قصاص) دادیم ولى او هم نباید در قتل اسراف ورزد».
3- اعتدال در جنبه‏هاى مادى و معنوى
قرآن مجید چون بر پایه اعتدال و میانه‏روى، تشریع و قانون گذارى می‏کند این است که نظام و قوانین اجتماعى این عالم را با قوانین آخرت تطبیق نموده، در میان آنها نیز هماهنگى به وجود آورده است. از یک طرف اصلاح امور این جهان را به عهده گرفته، از طرف دیگر سعادت اخروى افراد بشر را تضمین می‏کند. این قرآن، همان قانون بزرگ و ناموس اکبرى است که پیامبر بزرگ اسلام آن را آورده تا بدان وسیله جهان بشریت را به سعادت هر دو جهان برساند.
قرآن مانند تورات فعلى نیست که قانون آن اختصاص به زندگى مادى داشته و تنها مربوط به این جهان باشد و به جهان دیگر توجه نکند. آرى، تورات آن چنان در چهارچوبه جهان مادى غرق شده که کوچک‏ترین توجهى به جهان آخرت ندارد و حتى پاداش اعمال نیک را نیز مال و منال دنیا و مسلط بودن بر مردم می‏شناسد، نتیجه و مجازات گناهان را از دست دادن تسلط و ثروت این جهان معرفى می‏کند. و همچنین قرآن مانند انجیل فعلى نیست که در تشریع و قانون گذارى به جنبه‏هاى اخروى بپردازد و از نظام اجتماع و امور زندگى غفلت ورزد و آن را اساساً نادیده بگیرد، بلکه قانون قرآن یک قانون کامل و گسترده‏اى است که هم به امور زندگى و نظامات اجتماعى این جهان نظارت دارد و هم به اصلاح شئون جهان آخرت می‏پردازد و هیچ یک از دو جنبه مادى و معنوى بشر را فرو گذار نمی‏کند.
قرآن مجید در تعالیم خود گاهى انسان را به عالم آخرت سوق می‏دهد و گاهى به امور زندگى این جهان متوجه می‏کند و در مقام توجه به جهان آخرت می‏گوید: «و من یطع اللَّه و رسوله یدخله جنات تجرى من تحتها الانهار خالدین فیها و ذلک الفوز العظیم و من یعص اللَّه و رسوله و یتعد حدوده یدخله ناراً خالداً فیها و له عذاب مهین (15) .
هر کسى که از خدا و پیامبرش پیروى کند، خداوند او را به باغ‏هایى وارد می‏سازد که همواره از زیر درختانش نهرها جارى است، در آن جا همیشگى خواهند بود و این است پیروزى بزرگ و هر کس نسبت به خدا و پیامبر او عصیان ورزد و از حدودش تجاوز کند، او رإ؛ک‏ک‏چز به آتش دوزخ می‏افکند که جاودانه در آن خواهد ماند و بر اوست، شکنجه دردناک و مذلت بار». فمن یعمل مثقال ذره خیراً یره. و من یعمل مثقال ذره شراً یره. (16)
هر کس به اندازه ذره‏اى کار نیک انجام دهد» پاداش آن را خواهد دید و هر کس به اندازه ذره‏اى عمل بد انجام دهد، کیفر آن را هم خواهد چشید». «و ابتغ فیما اتاک اللَّه الدار الاخره و لا تنس نصیبک من الدنیا (17)
در آن چه خدا (از اموال دنیا) به تو داده است، سراى آخرت را بطلب»! قرآن در آیات زیادى مردم را به فرا گرفتن علم و دانش پیروى از تقوا ترغیب و تشویق نموده، در عین حال براى آنان لذایذ زندگى و بهره بردارى از نعمت‏هاى پروردگار را مباح و جایز می‏داند و این حقیقت را چنین بیان می‏کند:
«قل من حرّم زینهاللَّه التى اخرج لعباده و الطیبات من الرزق (18) . بگو: چه کسى زینت‏هاى الهى را که براى بندگان خود آفریده است و روزى‏هاى پاکیزه را حرام کرده است».
قرآن مجید، در عین توجه به امور زندگى انسان در دنیا، به امور معنوى و اخروى نیز توجه ویژه دارد و مردم را به عبادت خدا و به تفکر در آیات و آثار تشریعى و تکوینى خداوند و به تأمل در موجودات جهان هستى و در اسرار و دقایق وجود انسان، با تأکید دعوت می‏کند ولى در عین حال تنها به این که انسان را به خدا برساند و بنده را با خدا مرتبط سازد، اکتفا نمی‏کند؛ بلکه به جنبه دیگرى نیز که افراد بشر را به همدیگر مربوط می‏سازد و در میان آنان الفت و محبت ایجاد می‏کند، توجه خاصى مبذول می‏دارد.
4- اعتدال در اقتصاد
خرید و فروش و معاملات را تجویز، ربا و فزون‏طلبى را تحریم نموده، آن جا که می‏گوید:
«و احل اللَّه البیع و حرم الربوا. (19) خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام نموده است».
قرآن به افراد بشر دستور داده است که بر عهد و پیمان‏هاى خود وفادار باشند:
«یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود. (20)
اى کسانى که ایمان آورده‏اید، به عقود و پیمان‏هاى خویش وفا کنید».
5- اعتدال در انتخاب همسر
چون بقاى نوع بشر متکى به امر ازدواج است، خداوند نیز در قرآن براى تأمین همان احتیاج فطرى انسان، او را به ازدواج امر نموده و چنین فرمود است:
«و انکحوا الایامی منکم و الصالحین من عبادکم و امائکم ان یکونوا فقرآء یغنهم اللَّه من فضله و اللَّه واسع علیم. (21) مردان و زنان بى‏همسر را همسر دهید و همچنین غلامان و کنیزان صالح و درستکارتان را به نکاح یکدیگر در بیاورید و اگر فقیر و تنگدست باشند، خدا آنان را از فضل خود بى‏نیاز می‏سازد، خداوند وسعت بخش و داناست».
«فانکحوا ما طاب لکم من النساء مثنى و ثلاث و رباع فان خفتم الا تعدلوا فواحده (22) ازدواج کنید از زنانى که بر شما حلال گردیده است، دو یا سه یا چهار زن و اگر بترسید که نتوانید در میان‏شان با عدالت رفتار کنید، در این صورت تنها به یکى کفایت بورزید».
6- اعتدال در معاشرت
قرآن به انسان امر می‏کند که با همسرش خوشرفتارى کند و تمام احتیاجات زندگى او را برطرف سازد و همچنین دستور می‏دهد که انسان با تمام مسلمانان مخصوصاً با پدر، مادر، اقوام و عشیره خویش با نیکى، ملایمت و خوشى رفتار نماید بلکه از نظر قرآن نیکى و خوشرفتارى یک برنامه وسیع و همگانى است که در برابر افراد بشر خواه مسلمان و غیر مسلمان باید رعایت شود. قرآن در این مورد می‏گوید: «و عاشروهن بالمعروف (23) .
با همسرانتان به طور شایسته رفتار کنید». «و لهن مثل الذى علیهن بالمعروف (24) .
و به همان مقدار که زنانتان وظایفى در قبال شما دارند، حقوقى نیز بر گردن شما دارند و از حقوق متقابل برخوردارند». و اعبدوا اللَّه و لا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً و بذى القربى و الیتامی و المساکین و الجار ذى القربى و الجار الجنب و الصاحب بالجنب و ابن السبیل و ما ملکت ایمانکم ان اللَّه لا یحب من کان مختالاً فخوراً (25) .
و خدا را پرستش کنید و چیزى را بر وى شریک قرار ندهید و به پدر و مادر نیکى کنید، همچنین به خویشاوندان، یتیمان، مستمندان، همسایگان دور و نزدیک و دوست و همنشین، واماندگان در سفر و بردگانى که مالک آنها هستید (به همه آنها نیکى کنید) خداوند کسى را که متکبر و فخر فروش است (و از اداى حقوق دیگران سر باز می‏زند) دوست نمی‏دارد». «و احسن کما احسن اللَّه الیک و لا تبغ الفساد فى الارض ان اللَّه لا یحب المفسدین (26)
نیکى کن، همان گونه که خدا به تو نیکى نموده است و هرگز در زمین در جست و جوى فساد مباش که خدا مفسدان را دوست نمی‏دارد». «ان رحمت اللَّه قریب من المحسنین (27) .
رحمت خداوند جداً به نیکوکاران نزدیک است». «و احسنوا ان اللَّه یحب المحسنین (28) .
و نیکى کنید، زیرا خداوند نیکوکاران را دوست دارد». این‏ها نمونه‏هایى است از تعالیم قرآن در رابطه با اعتدال و میانه‏روى در تمام ابعاد و اجتناب از افراط و تفریط در تمام امور!!
قانون نظارت عمومی در قرآن
قرآن امر به معروف و نهى از منکر را که نظارت عمومی و کنتزل مردمی گسترده و در عین حال ساده و بى‏معونه اجتماعى است، بر تمام افراد امت واجب کرده، آن را به طایفه و افراد خاصى منحصر ندانسته است. قرآن با این ماده قانون، موجبات گسترش تعالیم خویش را فراهم ساخته و بر تعالیمش روح حیات و بقا دمیده و پشتوانه نیرومند تداوام و استمرار بخشیده است.
اسلام افراد اجتماع و اعضاى خانواده‏ها را بر یکدیگر ناظر و راهنما قرار داده و هر فرد را بر دیگر مراقب و هدایت‏گر نموده است و در واقع به تمام افراد مسلمان وظیفه یک فرد پلیس را داده که افراد دیگر جامعه را به سعادت و راه نیک راهنمایى کنند و از ظلم، ستم و فساد بازشان بدارند، یعنى به طور کلى همه مسلمانان به تبلیغ و اجراى قوانین اسلام و نظارت بر حسن اجراى آن، مأمور و موظف می‏باشند. خواننده عزیز! آیا می‏توان سپاهى بزرگ‏تر، نیرومندتر و مؤثرتر از این سپاه، آن هم به رایگان به وجود آورد و این چنین به سازندگى مادى و معنوى جامعه پرداخت؟!
در عصر کنونى براى نظارت بر امور کشور نیروى وسیع انتظامی مهیا می‏کنند ولى با این حال نمی‏توانند، از تخلفات و قانون شکنى‏ها جلوگیرى نمایند؛ زیرا نیروى انتظامی هر چه وسیع و مجهز باشد، باز هم نمی‏تواند در همه اوقات و نقاط با تمام افراد ملت همراه بوده، بر اعمال وى نظارت کند. اما اسلام با یک طرح و برنامه عالى و با واجب نمودن «امر به معروف و نهى از منکر» یک سپاه انتظامی و نیرومند و گسترده‏اى را به وجود آورده، بسیج عمومی نموده است که با تمام سپاه و نیروهاى انتظامی جهان تفاوت اصولى و ماهوى دارد که بدون بودجه و هزینه اداره می‏گردد و در همه جا و در همه زمان‏ها و مکان‏ها حضور دارد و بر همه نظارت می‏کند و ناظر و ضامن اجراى قوانین عالیه اسلام می‏باشد.
قانون برابرى و ملاک برترى در قرآن
از بزرگ‏ترین و عمیق‏ترین قوانین و تعالیم قرآن، قانون مساوات و برابرى است که قرآن با تشریع این ماده قانون، در میان مسلمانان اتحاد، یگانگى، برابرى و برادرى برقرار می‏سازد و همه آنان را در صف واحد قرار می‏دهد و هر گونه امتیازات و اختلافات نژادى و طبقاتى را در میان‏شان لغو می‏سازد و تمام برترى‏ها و فزون‏طلبى‏ها را از ریشه بر می‏کند و تنها در این میان علم و تقوا را ملاک فضیلت و برترى قرار می‏دهد، آن جا که می‏گوید: «ان اکرمکم عنداللَّه اتقاکم. (29)
گرامی‏ترین شما در نزد خداوند باتقواترین شماست». «قل هل یستوى الذین یعلمون و الذین لا یعلمون. (30)
(و بگو آیا آنان که می‏دانند با آنان که نمی‏دانند، یکسان و برابرند؟ رسول خدا نیز می‏فرماید: «خداوند بزرگ، کسانى را که در دوران جاهلیت خوار و ذلیل بودند، در سایه اسلام، عزت بخشید و به وسیله اسلام نخوت و تکبر دوران جاهلیت و تفاخر به اقوام و عشیره و مباهات به پدران و نیاکان و هر گونه اختلافات طبقاتى و نژادى را از بین برد، تمام مردم جهان از سپید و سیاه و از عرب و عجم همه و همه فرزندان آدمند و خداوند آدم را از خاک آفریده است و در روز رستاخیر محبوب‏ترین مردم در پیشگاه خدا پرهیزکارترین آنها خواهد بود». (31)
باز می‏فرماید: «فضیلت دانشمندان نسبت به سایر مردم مانند فضیلت من است، نسبت به کم‏ترین شما (32) ». اسلام، سلمان فارسى بیگانه را به خاطر کمال ایمانش بر دیگر مسلمانان مقدم داشت تا جایى که او را از اعضاى اهل بیت خود پیامبر قرار داد. (33) ولى ابولهب عموى پیامبر را به علت کفر و بى‏دینى به عقب راند.
تاریخ زندگانى پیامبر اسلام هم نشان می‏دهد که وى در هیچ مورد با نسب و نژاد خویش بر دیگران برترى نجسته و با ملاک‏ها و امتیازات دیگرى از آنها برخوردار بوده است و معمولاً مردم آن عصر و دوران به وسیله آنها فخر و مباهات می‏کردند، به خود نبالیده است، بلکه مردم را تنها به سوى ایمان به خدا و روز رستاخیز دعوت نموده و به اتحاد و یگانه پرستى رهنمون‏شان بوده است و از این راه توانست بر قلوب مردم حکومت کند و ریشه‏هاى عمیق تکبر و زمینه‏هاى افتخارات بى‏جا را از دلشان برکند و به جاى آن، نهال محبت و اخوت بنشاند تا جایى که افراد ثروتمند و خاندان‏هاى شریف حاضر می‏گردیدند دخترانشان را به ازدواج افراد فقیر و افرادى که به نظر آنان از خاندان‏هاى به اصطلاح پست و عقب افتاده به شمار می‏رفتند در بیاورند و با آنان پیوند قوم و خویشى برقرار سازند. (34)
نتیجه
این است که قانون قرآن و تعالیم اسلام، تمام مصالح فردى و اجتماعى را در نظر گرفته است و قوانینى را تشریع و تنظیم نموده است که می‏تواند پاسخگوى تمام نیازمندى‏هاى مختلف جوامع بشرى بوده، بر تمام جنبه‏هاى دنیوى و زندگى مادى انسان نظارت کند و تمام جنبه‏هاى دنیوى و اخروى را نیز تأمین نماید.
آیا با این حال در نبوت و پیامبرى کسى که این همه قوانین متعالى و مترقى را آورده است، جاى شک و تردید باقى می‏ماند؟! آن هم با توجه به این که: پیامبر اسلام در میان یک مشت مردم وحشى و نادان به دنیا آمده و در میان مردمی نشو و نما نموده است که کوچک‏ترین ارتباط و آشنایى با این گونه تعالیم عالى آسمانى نداشته‏اند و این تعالیم از افق فکر آنان برتر و از سطح تصورشان بالاتر بود.

آیت الله العظمی خوئى (ره)

________________________________________
1 ) صفوه العرفان، محمد فرید وجدى، ص 119.
2 ) فاتحه/ 6.
3 ) نساء/ 58.
4 ) مائده/ 8.
5 ) انعام/ 152.
6 ) نمل/ 90.
7 ) آل عمران/ 180.
8 ) انعام/ 141.
9 ) اسراء/ 27.
10 ) اسراء/ 27.
11 ) زمر/ 10.
12 ) آل عمران/ 146.
13 ) بقره/ 194.
14 ) اسراء/ 32.
15 ) نساء، 13، 14.
16 ) زلزله، 7، 8.
17 ) قصص/ 77.
18 ) اعراف/ 32.
19 ) بقره/ 275.
20 ) مائده/ 1.
21 ) نور، 32.
22 ) نساء/ 3.
23 ) نساء/ 19.
24 ) بقره/ 228.
25 ) نساء/ 36.
26 ) قصص/ 77.
27 ) اعراف/ 56.
28 ) بقره/ 195.
29 ) حجرات/ 13.
30 ) زمر/ 9.
31 ) فروع کافى، ج 2، باب 21 «ان المؤمن کفو المؤمنه»
32 ) الجامع الصغیر با شرح مناوى، 432/4 «فضل العالم على سائر الناس کفضلى على ادناکم.»
33 ) بحارالانوار، فضایل سلمان، ج 4، باب 76 «فالاسلام قدم سلمان الفارسى لکمال ایمانه حتى جعله من اهل البیت و اخر ابى لهب عم رسول اللَّه لکفره»
34 ) زیاد بن لبید که از ثروتمندان و بزرگان مدینه بود، به فرمان رسول خدا (ص) دختر زیبا و شایسته‏اش زلفا را به ازدواج یک مسلمان سیاه، کوتاه قد و بى‏چیز سودانى به نام جویبر در آورد، در صورتى که جز اصل برابرى در اسلام، عامل دیگرى براى این ازدواج وجود نداشت؛ فروع کافى، ج 2، باب 21.
ترجمه البیان، ص 94 – 105

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا