اعمال ماه رمضان

آداب نیت روزه در ماه رمضان

آداب نیت روزه در ماه رمضان (مفاتیح الجنان)
اعمال مشترکه ماه رمضان: قسم سوم در اعمال سحرهای ماه مبارک رمضان است و آن چند امر است؛ بدان که علماء فرموده اند که اگر نیّت روزه را بعد از سحور بکند، بهتر است و از اوّل شب تا به آخر شب، نیّت می توان کرد و همین که می داند و قصد دارد که فردا از برای خدا روزه می گیرد و امساک از مُفطِرات کی کند بس است و شایسته است که در سحرها نماز شب را ترک نکند و تهجّد به عمل آورد.

آداب نیت روزه در ماه رمضان (زاد المعاد)
و گفته‌اند که اگر نیّت روزه را بعد از سحور بکند بهتر است و از اوّل شب تا آخر شب نیّت می‌توان کرد و همین‌که می‌داند و قصد دارد که فردا روزه می‌گیرد و از براى خدا می‌گیرد بس است.

آداب نیت روزه در ماه رمضان (اقبال الاعمال)
الجزء الأول؛ أبواب أحکام شهر رمضان؛ الباب الرابع فیما نذکره مما یختص بأول لیله من شهر رمضان‏؛ فصل فیما نذکره من قصد الصیام بالسحور
جلد اول، باب های احکام ماه رمضان؛ باب چهارم از اعمالی که مختص شب اول ماه رمضان است؛ فصل بیست و دوم: نیت روزه‌ دار در سحرى خوردن:

أقول فأما قصد الصائم فی السحور فإن یکون مراده بذلک امتثال أمر الله جل جلاله بسحوره و شکر الله له على ما جعله أهلا له بتدبیره و أن یتقوى بذلک الطعام على مهام الصیام و أن یعبد الله تعالى بهذه المرادات لأنه جل جلاله أهل للعبادات‏
نیت روزه‌ دار از خوردن سحرى باید این باشد که با آن فرمان خداوند-جلّ جلاله-را امتثال نماید و از این‌ که خداوند به تدبیر خود شایستگى امتثال دستورش را به او داده، شکرگزارى کند و با خوردن سحرى بر امور مهم روزه‌ دارى نیرو بگیرد و با این نیت‌ ها خدا را از آن جهت که شایسته‌ پرستش است، عبادت کند.
فصل فیما نذکره من النیه أول لیله من شهر رمضان لصوم الشهر کله أو تعریف تجدید النیه کل لیله

فصل بیست و سوم: نیت روزه‌ کل ماه رمضان در شب اوّل، یا نیت هر روز در شب آن
أقول إنی وجدت فی بعض الأخبار أن النیه تکون أوائل أول لیله من شهر رمضان و إذا کان الصوم نهارا فإن مقتضى الاستظهار أن تکون النیه قبل ابتداء النهار لتکون فی وجه الصوم و قبل أن تدخل بین النیه و بین الدخول فی الصوم شواغل الغفله و سوء معاملات الأسرار و یکون القصد بنیه الصوم أنک تعبد الله جل جلاله بصومک واجبا لأنه أهل للعباده و تعتقد أنه من أعظم المنه علیک حیث جعلک الله أهلا لهذه السعاده سواء قصدت بالنیه الواحده صوم الشهر کله أو جددت کل یوم نیه لصوم ذلک الیوم لیکون أبلغ لک فی الظفر بفضله و أن تهیأ أن تکون نیتک أن تصوم عن کل ما شغل عن الله فذلک الصوم الذی تنافس المخلصون فی مثله أقول و اعلم أن الداخلین فی الصیام على عده أصناف و أقسام فصنف دخلوا فی الصوم بمجرد ترک الأکل و الشرب بالنهار و ما یقتضی الإفطار فی ظاهر الأخبار و ما صامت جارحه من جوارحهم عن سوء آدابهم و فضائحهم فهؤلاء یکون صومهم على قدر هذه الحال صوم أهل الإهمال و صنف دخلوا فی الصوم و حفظوا بعض جوارحهم عن سوء الآداب على مالک یوم الحساب فکانوا من [فی‏] ذلک النهار مترددین بین الصوم بما حفظوه و الإفطار بما ضیعوه و صنف دخلوا فی الصوم بزیاده النوافل و الدعوات التی یعملونها بمقتضى العادات و هی سقیمه لسقم النیات فحال أعمالهم على قدر إهمالهم و صنف دخلوا دار ضیافه الله جل جلاله فی شهر الصیام و القلوب غافله و الهمم متکاسله و الجوارح متثاقله فحالهم کحال من حمل هدایا إلى ملک لیعرضها علیه و هو کاره لحملها إلیه و فیها عیوب تمنع من قبولها و الإقبال علیه و صنف دخلوا فی الصوم و أصلحوا ما یتعلق بالجوارح و لکن لم یحفظوا القلب من الخطرات الشاغله عن العمل الصالح فهم کعامل دخل على سلطانه و قد أصلح رعیته بلسانه و أهمل ما یتعلق بإصلاح شأنه فهو مسئول عن تقدیم إصلاح الرعیه على إصلاح ذاته و کیف أخر مقدما و قدم مؤخرا و خاطر مع المطلع على إرادته و صنف دخلوا فی الصیام بطهاره العقول و القلوب على أقدام [قدر] المراقبه لعلام الغیوب حافظین ما استحفظهم إیاه فحالهم حال عبد تشرف برضا مولاه و صنف ما قنعوا لله جل جلاله بحفظ العقول و القلوب و الجوارح عن الذنوب و العیوب و القبائح حتى شغلوها بما وفقهم له من عمل راجح صالح فهؤلاء أصحاب التجاره المربحه و المطالب المنجحه أقول و قد یدخل فی نیات أهل الصیام أخطار بعضها یفسد حال الصیام و بعضها ینقصه عن التمام و بعضها یدنیه من باب القبول و بعضها یکمل له شرف المأمول و هم أصناف صنف منهم الذین یقصدون بالصوم طلب الثواب و لولاه ما صاموا و لا عاملوا به رب الأرباب فهؤلاء معدودون من عبید السوء الذین أعرضوا عما سبق لمولاهم من الإنعام علیهم و عما حضر من إحسانه إلیهم و کأنهم إنما یعبدون الثواب المطلوب و لیسوا فی الحقیقه عابدین لعلام الغیوب و قد کان العقل قاضیا أن یبذلوا ما یقدرون علیه من الوسائل حتى یصلحوا للخدمه لمالک النعم الجلائل و صنف قصدوا بالصوم السلامه من العقاب و لو لا التهدید و الوعید بالنار و أحوال یوم الحساب ما صاموا فهؤلاء من لئام العبید حیث لم ینقادوا بالکرامه و لا رأوا مولاهم أهلا للخدمه فیسلکون معه سبیل الاستقامه و لو لم یعرفوا أهوال عذابه ما وقفوا على مقدس بابه فکأنهم فی الحقیقه عابدون لذاتهم لیخلصوها من خطر عقوباتهم و صنف صاموا خوفا من الکفارات و ما یقتضیه الإفطار من الغرامات و لو لا ذلک ما رأوا مولاهم أهلا للطاعات و لا محلا للعبادات فهؤلاء متعرضون لرد صومهم علیهم و مفارقون فی ذلک مراد الله و مراد المرسل إلیهم و صنف صاموا عاده لا عباده و هم کالمسافرین فی صومهم عما یراد الصوم لأجله و خارجون عن مراد مولاهم و مقدس ظله فحالهم کحال الساهی و اللاهی و المعرض عن القبول و التناهی و صنف صاموا خوفا من أهل الإسلام و جزعا من العار بترک الصیام إما للشک أو الجحود أو طلب الراحه فی خدمه المعبود فهؤلاء أموات المعنى أحیاء الصوره و کالصّمّ الذین لا یسمعون داعی صاحب النعم الکثیره و کالعمیان الذین لا یرون أن نفوسهم بید مولاهم ذلیله مأسوره و قد قاربوا أن یکونوا کالدواب بل زادوا علیها لأنها تعرف من یقوم بمصالحها و بما یحتاج إلیه من الأسباب و صنف صاموا لأجل أنهم سمعوا أن الصوم واجب فی الشریعه المحمدیه ص فکان صومهم بمجرد هذه النیه من غیر معرفه بسبب الإیجاب و لا ما علیهم لله جل جلاله من المنه فی تعریضهم بسعاده الدنیا و یوم الحساب فلا یبعد [تستبعد] أن یکونوا متعرضین للعتاب و صنف صاموا و قصدوا بصومهم أن یعبدوا الله کما قدمناه لأنه أهل للعباده فحالهم حال أهل السعاده و صنف صاموا معتقدین أن المنه لله جل جلاله علیهم فی صیامهم و ثبوت أقدامهم عارفین بما فی طاعته من إکرامهم و بلوغ مرامهم فهؤلاء أهل الظفر بکمال العنایات و جلال السعادات أقول و اعلم أن لأهل الصیام مع استمرار الساعات و اختلاف الحرکات و السکنات درجات فی أنهم ذاکرون أنهم بین یدی الله جل جلاله و أنه مطلع علیهم و ما یلزمهم لذلک من إقبالهم علیه و معرفه حق إحسانه إلیهم فحالهم فی الدرجات على قدر استمرار المراقبات فهم بین متصل الإقبال مکاشف بذلک الجلال و بین متعثر بأذیال الإهمال و ناهض من تعثره بإمساک ید الرحمه له و الإفضال و لا یعلم تفصیل مقدار مراقباتهم و تکمیل حالاتهم إلا المطلع على اختلاف إراداتهم فارحم روحک أیها العبد الضعیف الذی قد أحاط به التهدید و التخویف و عرض علیه التعظیم و التبجیل و التشریف‏
زیرا در برخى از روایات آمده است: «وقت نیّت روزه آغاز شب اوّل ماه رمضان است.» بنابراین، از آنجا که روزه در روز واجب می‌ گردد، مقتضاى احتیاط این است که نیت روزه پیش از شروع روز و در نتیجه پیش از روزه و قبل از این‌ که امور غفلت‌ آور و معاملات بدباطنى میان نیت و ورود در روزه حایل گردد، به‌ جا آورده شود و قصد تو در نیت روزه باید این باشد که با روزه‌ واجب، خداوند-جلّ جلاله-را آن‌ گونه که اهلیّت پرستش را دارد، عبادت کنى و اعتقاد داشته باشى که این از بزرگ‌ ترین منّت‌ ها و بخشش‌ هاى الهى به تو است، زیرا خداوند تو را شایسته‌ این نیکبختى گردانیده است. فرق نمی‌ کند که قصدت از این یک نیت، روزه‌ کلّ ماه باشد، یا در هر روز نیت روزه‌ آن روز را تجدید کنى تا هرچه رساتر به فضل الهى دست بیابى و اگر امکان داشت که نیت روزه‌ ات این باشد که از تمام امورى که تو را از خدا بازمی‌ دارد، روزه بگیرى، این همان روزه‌ اى است که مخلصان در تمایل به آن از یکدیگر پیشى می‌ گیرند. روزه‌ داران چندین دسته‌ اند: گروهى فقط از خوردن و آشامیدن در روز و آنچه بنابر ظاهر روایات موجب افطار و بطلان روزه می‌ شود، روزه می‌ گیرند و هیچ‌ یک از اعضاى آنان از سوء ادب‌ ها و رسوایى‌ هایى که به بار می‌ آورد، روزه نمی‌ گیرند. روزه‌ کسانى که به همین اندازه روزه می‌ گیرند، روزه‌ کوتاهى‌ کنندگان است. گروهى دیگر در روزه برخى از اعضاى خود را نیز از سوء ادب در برابر خداوندگار روز حساب حفظ می‌ کنند. اینان در واقع، بین روزه‌ دارى به خاطر حفظ جوارح و افطار به خاطر تضییع برخى آداب در کشاکش‌ اند. گروهى دیگر با انجام نمازهاى مستحبى و خواندن دعاها براساس عادت، وارد روزه می‌ شوند، درحالى‌ که اعمال آنان به واسطه‌ آسیب‌ هاى موجود در نیت‌ هایشان بیمار است. حال اعمال این دسته نیز به‌ اندازه‌ کوتاهى در نیت‌ هایشان است. گروهى دیگر با حالى به میهمان خانه‌ خداوند-جلّ جلاله-در ماه رمضان وارد می‌ شوند که دل‌ هایشان، دچار غفلت و همّت‌ هایشان، تنبل و اعضایشان، سنگین است. حال اینان مانند کسى است که هدایایى را با ناخوشایندى براى پادشاهى می‌ برد و روزه‌ آنان داراى عیوبى است که مانع از قبول آن و اقبال و توجه خداوند بر آنان می‌ شود. گروهى دیگر با اصلاح اعمال مربوط به اعضا و جوارحشان وارد روزه می‌ شوند، ولى قلب خود را از خواطر بازدارنده از عمل صالح حفظ نمی‌ کنند. این دسته مانند فرمانروایانى هستند که نزد سلطان وارد می‌ شوند درحالى‌ که با گفتار و سخن، زیردستانشان را اصلاح کرده ولى در اصلاح خود کوتاهى نموده‌ اند. از این‌ رو، در برابر این‌ که اصلاح زیردستانشان را بر اصلاح خود مقدّم داشته و آنچه را که باید مقدم می‌ داشتند مؤخّر کرده‌ اند و آنچه را که باید مؤخّر می‌ داشتند مقدم کرده‌ اند و در پیشگاه خداوندى که بر اراده‌ آنان مطلع است، خود را به خطر انداخته‌ اند، مورد بازخواست قرار خواهند گرفت. گروهى دیگر با طهارت عقل و قلب و با توجّه و مراقبه‌ خداوند آگاه به نهانى‌ ها وارد روزه می‌ شوند درحالى‌ که چیزهایى را که خداوند به آنان سپرده حفظ کرده‌ اند. حال این دسته به حال بنده‌ اى می‌ ماند که به خشنودى مولاى خود مشرّف شده است. گروهى دیگر در پیشگاه خداوند-جلّ جلاله-به حفظ عقل و قلب و اعضاى خود از گناهان و عیب‌ ها و رسوایى‌ ها بسنده نکرده‌ اند، بلکه افزون بر این، آن‌ ها را به اعمال برتر و شایسته‌ اى که خداوند توفیق انجام آن را به آنان داده، مشغول ساخته‌ اند. اینان صاحبان تجارت سودآور هستند و به خواسته‌ هاى خود نایل می‌ گردند. گاه در نیّت روزه‌ داران خطرهایى پدید می‌ آید که بعضى از آن‌ ها موجب بطلان روزه و برخى موجب نقصان آن است و بعضى روزه را از درگاه پذیرش الهى پایین می‌ آورد و برعکس، برخى از امور آرزوى برترى را که انسان از روزه امید دارد، تکمیل می‌ کند. بر این اساس، روزه‌ داران چند دسته‌ اند:  گروهى مقصودشان از روزه، کسب ثواب است، به‌ گونه‌ اى که اگر ثواب نبود، نه روزه می‌ گرفتند و نه با ربّ الارباب معامله می‌ کردند. این دسته از بندگان بد محسوب می‌ شوند، چرا که از بخشش‌ هاى پیشین و نیکى‌ هاى حاضر مولاى خود روى گردانیده و گویى ثواب خدا را می‌ پرستند و خداوند آگاه به نهانى‌ ها را نمی‌ پرستند، درحالى‌ که عقل حکم می‌ کند که باید به هر اندازه که توان دارند کوشش کنند تا براى بندگى خداوندى که مالک نعمت‌ هاى بزرگ است، صلاحیّت پیدا کنند. گروهى دیگر منظورشان از روزه، ایمنى از عذاب است، به‌ گونه‌ اى که اگر تهدید و وعده‌ عذاب و امور هولناک روز حساب نبود، روزه نمی‌ گرفتند. این دسته نیز جزو بندگان فرومایه‌ اند، چرا که به کرامت مولاى خود گردن ننهاده و او را شایسته‌ بندگى ندیده‌ اند تا راه استقامت را با او بپیمایند. این‌ گونه افراد اگر از بیم‌ هاى عذاب الهى آگاهى نداشتند، بر درگاه مقدس او نمی‌ ایستادند. از این‌ رو، گویى لذّت‌ هاى خود را می‌ پرستند تا از خطر عذاب الهى رها گردند. گروهى دیگر براى بیم از پرداخت کفّاره و جریمه‌ هایى که افطار کردن در پى دارد روزه می‌ گیرند، به‌ گونه‌ اى که اگر این نبود، مولاى خود را سزاوار طاعت و شایسته‌ عبادت نمی‌ دیدند. اینان در واقع می‌ خواهند روزه‌ شان پذیرفته نشده و به آنان بازگردانده شود و از مقصود خدا و پیامبران جدایى گرفته‌ اند. گروهى دیگر از روى عادت روزه می‌ گیرند، نه از روى عبادت. اینان در نیّت روزه همانند مسافران بوده و از خواسته‌ مولى و از زیر سایه‌ حمایت او بیرون آمده‌ اند. حال اینان همانند شخص فراموش‌ کارى است که به امور سرگرم‌ کننده مشغول گردیده و از پذیرش فرمان مولاى خود و خوددارى از نهى او، روى برتابد. دسته‌ اى دیگر از ترس مسلمانان و از بیم ننگ ترک روزه، روزه می‌ گیرند و این به دلیل شکّ و تردید و یا انکار آنان است و یا براى این‌ که از بندگى معبود آسوده باشند. اینان در معنا مرده و در صورت زنده‌ اند و به شخص ناشنوایى می‌ مانند که صداى دعوت‌ کننده‌ به‌ سوى نعمت‌ هاى بسیار را نمی‌ شوند، و مانند شخص نابینایى که نمی‌ بیند جان آن‌ ها در دست مولایشان خوار و اسیر است و نزدیک است که مانند چهارپایان گردند، بلکه بدتر از آن‌ ها هستند، زیرا چهارپایان حد اقل به کسانى که به مصلحت آن‌ ها کار می‌ کنند و نیز به اسبابى که بدان نیاز دارند، آگاهى دارند. گروهى دیگر براى این روزه می‌ گیرند که شنیده‌ اند روزه در شریعت محمّدى -صلّى اللّه علیه و آله و سلّم-واجب است و گویى روزه‌ شان فقط به این نیت است، بى‌ آنکه شناختى نسبت به سبب تشریع آن داشته باشند و یا از منّت خداوند-جلّ جلاله-به خود، که آنان را در معرض سعادت دنیا و روز حساب قرار داده، آگاهى داشته باشند. این دسته نیز بعید نیست که متعرّض عتاب و سرزنش الهى باشند. گروهى دیگر-چنان‌ که پیش از این گفتیم-مقصودشان از روزه این است که خدا را از آن جهت که شایسته‌ پرستش است، عبادت کنند. حال اینان مانند حال نیکبختان است. گروهى دیگر با این اعتقاد روزه می‌ گیرند که خداوند-جلّ جلاله-در روزه‌ دارى و استوار داشتن گام‌ هاى آنان، بر آنان منّت نهاده است و به تعظیم خدا و این‌ که خداوند آنان را به خواسته‌ شان نایل گردانیده، واقف‌ اند. این دسته به عنایت‌ هاى کامل و نیکبختى‌ هاى بزرگ خواهند رسید. روزه‌ داران در طول لحظه‌ ها و حرکات و سکنات خود، از جهت این‌ که آیا این توجه را دارند که در پیشگاه خداوند-جلّ جلاله-قرار دارند و خداوند از آنان مطّلع است و وظایفى که این توجه در پى دارد-مانند اقبال و توجه به خداوند و شناخت حقّ نیکوکارى او به آنان-داراى درجاتى هستند. بنابراین، درجات روزه‌ داران به اندازه‌ استمرار مراقبه‌ آن‌ ها است. از این‌ رو، برخى از آنان به‌ طور پیوسته به خدا اقبال و توجه دارند و پرده از جلال الهى بر خود برمی‌ دارند و بعضى دیگر گاه افتاده و دامان کوتاهى‌ ها و اهمال خود را می‌ گیرند و گاه برخاسته و دست رحمت و تفضّل الهى را می‌ گیرند. در هر حال، شرح اندازه‌ مراقبه‌ روزه‌ داران و تکمیل حالات آنان را جز خدایى که بر اراده‌ هاى گوناگون آنان اشراف و احاطه دارد، نمی‌ داند. پس اى بنده‌ ناتوانى که از سویى تهدید و بیم بر تو احاطه دارد و از سوى دیگر تعظیم و بزرگداشت بر تو عرضه شده است و تو را گرامی داشته‌ اند، بر روح خود رحم کن.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا