در آغاز بحث امامت اشاره کردیم که امام و خلیفه پیامبر از نظر مسلمانان کسی است که وظایف پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم (به استثنای مسئله آوردن شریعت) را برعهده دارد. اینک مهمترین این وظایف را یادآور میشویم تا جایگاه امامت و اهمیت آن روشنتر شود: الف – تبیین مفاهیم قرآن کریم وحلمعضلات آن، از جمله وظایف پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم بود. قرآن میفرماید: ‹‹و انزلنا الیک الذکر لتبین للناسما نزل الیهم›› (نحل/44): قرآن را بر تو نازل کردیم تا آنچه را که بر آنان نازل شده استبرایشان توضیح دهی و تبیین کنی. ب – بیان احکام شرعی یکی دیگر از وظایف آن حضرت بود که برخی را از طریق تلاوت آیات، و برخی دیگر را به وسیله سنتبیان میکرد. بیان احکام از سوی آن حضرت، به صورت تدریجی و با توجه به رخدادهای روز انجام شده، و طبیعت امر ایجاب میکرد که این وظیفه استمرار یابد، در حالیکه شمار احادیث وارده از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم در باره احکام، که به دست ما رسیده است، از پانصد حدیث تجاوز نمیکند. (1) و این مقدار از احادیث فقهی نمیتواند امت را در قلمرو تقنین«خود کفا» سازد. ج – از آنجا که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم محور حق بود و با روشنگریهای خویش از هر نوع انحراف در عقاید امت جلوگیری میکرد، لذا فرقهگرایی در زمان حیات او به علت وجود و حضور ایشان رخ ننمود یا مجال بروز و ظهور نیافت. د – پاسخگویی به پرسشهای دینی و اعتقادی یکی از دیگر وظایف پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم بود. ه – تربیت افراد جامعه از طریق گفتار و رفتار. و – برقراری قسط و عدل و امنیت عمومی در جامعه اسلامی از دیگر وظایف رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بود. ز – پاسداری از مرزها و ثغور و دارائی اسلام در برابر دشمنان نیز از مسئولیتهای آن حضرت به شمار میرفت. چنانچه انجام دو وظیفه اخیر از سوی رهبر برگزیده از جانب مردم نیز ممکن و قابل حصول باشد، مسلما انجام وظایف پیشین (تبیین مفاهیم مشکل قرآن و بیان احکام شرع و. ..) به وجود رهبری آگاه و مقتدر نیازمند است که مورد عنایتخاص الهی قرار داشته و در علم و عمل تالی تلو پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم باشد. یعنی حامل علوم نبوی و مصون از هرگونه خبط و خطا باشد تا بتواند به وظایف خطیر یاد شده جامه عمل بپوشاند و خلا وجود پیامبر را در طول تاریخ پر نشیب و فراز اسلام پر کند: هرچند چنین فردی که حامل علوم نبوی است نه پیامبر خواهد بود و نه پایهگذار شریعت، و هیچگاه مقام امامتبا مقام نبوت یکی نیست. بدیهی است که تعیین چنین فردی از سطح علم و دانش امت فراتر بوده و صرفا باید از طریق پیامبر و به فرمان الهی تعیین شود. نیز روشن است که تحقق اهداف فوق در گرو این است که مردم به حمایت و اطاعت از رهبری معین شده توسط پیامبر برخیزند، و تعیین الهی و اعلام پیامبر، شرط کافی برای تحقق آن اهداف نیست(لا رای لمن لا یطاع)، چنانکه در مورد قرآن و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم نیز ماجرا از همین قرار بوده و هست. رخدادهای منفی و گروهگراییهای جمعی از مسلمین پس از رحلت رسول خدا، نه به این علتبود که پیامبر (العیاذ بالله) به وظیفه حکیمانه خود عمل نکرد و طرحی اصولی برای اداره امت پس از خود نریخت، یا طرح وی ناقص بود، بلکه صرفا این علتبود که برخی از افراد امت نظر خود را بر طرح پیامبر مقدم داشتند و مصلحت اندیشی شخصی خویش را بر تنصیص خدا و رسول ترجیح دادند; و این تنها موردی نیست که چنین حادثهای در تاریخ رخ داده، بلکه در تاریخ اسلام نظایر آن فراوان است. (2) پینوشتها: 1. الوحی المحمدی، ص 212، چاپ ششم. 2. به کتاب النص والاجتهاد، نوشته علامه سید عبدالحسین شرف الدین عاملی مراجعه شود. منشور عقاید امامیه صفحه 165 استاد جعفر سبحانی